Shimpei Takahashi: Play this game to come up with original ideas

شیمپی تاکاشی: این بازی را انجام دهید تا ایده های خلاقانه سراغتان بیاید

Translator: Leila Ataei Reviewer: soheila Jafari

Hello.

سلام.

I'm a toy developer.

من طراح اسباب بازی هستم.

With a dream of creating new toys that have never been seen before,

با رویای خلق کردن اسباب بازیهای تازه ای که هرگز قبلا ندیده ایم،

I began working at a toy company nine years ago.

من شروع به کار در یک شرکت اسباب بازی نه سال قبل کردم.

When I first started working there,

وقتی اولین بار آنجا شروع به کار کردم،

I proposed many new ideas to my boss every day.

هر روز ایده های تازه فراوانم را به رییسم ارائه می کردم.

However, my boss always asked

بهرحال، رییسم از من همیشه می پرسید

if I had the data to prove it would sell,

اگر داده های لازم مبنی بر فروش آن را داشتم

and asked me to think of product development after analyzing market data.

و از من می خواست بعد از آنالیز داده های بازار به فکر توسعه طرح باشم.

Data, data, data.

داده ها، داده ها، داده ها.

So I analyzed the market data before thinking of a product.

بنابراین قبل از فکر کردن درباره محصول به آنالیز داده های بازار می پرداختم.

However, I was unable to think of anything new at that moment.

به هرحال، در آن لحظه قادر به فکر کردن درباره چیز تازه ای نبودم.

(Laughter)

(خنده)

My ideas were unoriginal.

ایده هایم بکر نبودند.

I wasn't getting any new ideas and I grew tired of thinking.

ایده جیدی به ذهنم نمیامد و از فکر کردن خسته می شدم.

It was so hard that I became this skinny.

انقدر سخت بود که لاغرمردنی شدم.

(Laughter)

(خنده)

It's true. (Applause)

حقیقت داره. (تشویق)

You've all probably had similar experiences and felt this way too.

همه شما احتمالا تجربه مشابهی دارید و این حس را هم داشته اید.

Your boss was being difficult. The data was difficult.

رییس تان سخت گیر می شود. داده ها دشوار می شوند.

You become sick of thinking.

از فکر کردن حالتان بد می شود.

Now, I throw out the data.

الان، داده ها را دور می ریزم.

It's my dream to create new toys.

رویای من خلق اسباب بازیهای جدید است.

And now, instead of data,

و الان، بجای داده ها،

I'm using a game called Shiritori to come up with new ideas.

برای رسیدن به ایده های تازه از بازی استفاده می کنم به اسم شیریتوری.

I would like to introduce this method today.

امروز مایلم این شیوه را معرفی کنم.

What is Shiritori?

شیریتوری چیست؟

Take apple, elephant and trumpet, for example.

برای مثال سیب، ببر و روروک را در نظر بگیرید.

It's a game where you take turns saying words

بازی هست که در آن به نوبت کلماتی را می گویید

that start with the last letter of the previous word.

که با حرف آخر کلمه قبلی شروع می شوند.

It's the same in Japanese and English.

در انگلیسی و ژاپنی این بازی یک شکل است.

You can play Shiritori as you like:

شیریتوری را هر بخواهید می توانید بگویید:

"neko, kora, raibu, burashi," etc, etc. [Cat, cola, concert, brush]

" گربه، سودا، کنسرت، برس،" و الی آخر.

Many random words will come out.

کلی کلمه تصادفی خواهیم داشت.

You force those words to connect to what you want to think of and form ideas.

آن کلمات را به زور به آنچه فکر می کنید ربط دهید و ایده هایتان را شکل دهید.

In my case, for example, since I want to think of toys,

در مورد من،برای مثال، چون میخواهم به اسباب بازیها فکر کنم،

what could a toy cat be?

یک گربه اسباب بازی چطور باید باشد؟

A cat that lands after doing a somersault from a high place?

یک گربه که بعد از معلق زدن از ارتفاع بالا روی زمین فرود بیاید؟

How about a toy with cola?

یک اسباب بازی که درش نوشابه باشد؟

A toy gun where you shoot cola and get someone soaking wet?

تفنگ اسباب بازی که نوشابه شلیک می کند و بقیه را خیس خالی می کند؟

(Laughter)

(خنده)

Ridiculous ideas are okay. The key is to keep them flowing.

ایدههای مسخره خوبند.

The more ideas you produce, you're sure to come up with some good ones, too.

هر چه بیشتر ایده داشته باشید، مطمئنا در بینشان چندتایی خوب خواهد بود.

A brush, for example. Can we make a toothbrush into a toy?

برای مثال، مسواک. آیا می توانیم مسواک را به اسباب بازی تبدیل کنیم؟

We could combine a toothbrush with a guitar and --

ما می توانیم مسواک را با گیتار ترکیب کنیم و--

(Music noises) --

(سر وصدای موسیقی)--

you've got a toy you can play with while brushing your teeth.

شما اسباب بازی دارید که با آن بتوانید در حین مسواک زدن دندان بازی کنید.

(Laughter) (Applause)

(خنده) (تشویق)

Kids who don't like to brush their teeth might begin to like it.

بچه هایی که مسواک زدن دوست ندارند شاید بالاخره از آن خوششان بیاید.

Can we make a hat into a toy?

می توانیم کلاهی را به اسباب بازی تبدیل کنیم؟

How about something like a roulette game, where you try the hat on one by one,

چیزی شبیه بازی رولت چطور؟ جاییکه تک تک شما بخواهید کلاهی را امتحان کنید

and then, when someone puts it on, a scary alien breaks through the top

و بعد وقتی یک نفر آن را روی سرش گذاشته ، یک آدم فضایی ترسناک رویش سبز شود.

screaming, "Ahh!"

با صدای بلند جیغ بکشد.

I wonder if there would be a demand for this at parties?

فکر کنم آیا در مهمانیها طالب خواهد داشت؟

Ideas that didn't come out while you stare at the data will start to come out.

ایده هایی که هنگام زل زدن به داده ها به ذهن نمی رسیدند، الان شروع به پیدایش می کنند.

Actually, this bubble wrap, which is used to pack fragile objects,

راستش، این محافظهای حباب دار که دور وسایل شکننده می پیچیند،

combined with a toy, made Mugen Pop Pop,

با یک اسباب بازیترکیب شدند، اسباب بازی موگون پاپ پاپ را ساختند،

a toy where you can pop the bubbles as much as you like.

اسبا بازی که هر چقدر بخواهید حباب تشکیل می دهد.

It was a big hit when it reached stores.

وقتی به مغازه ها وارد شد، حسابی موفق بود.

Data had nothing to do with its success.

داده ها هیچ ربطی با موفقیت ندارند.

Although it's only popping bubbles,

هر چند مثل سبز شدن حباب باشند،

it's a great way to kill time,

روش عالی برای وقت کشی است،

so please pass this around

پس لطفا بین خودتان پخش

amongst yourselves today and play with it.

کرده و با آن بازی کنید.

(Applause)

(تشویق)

Anyway, you continue to come up with useless ideas.

بهرحال، ایده های بیفایده ای به سراغتان خواهد آمد.

Think up many trivial ideas, everyone.

کلی ایده جزی که به ذهن هرکسی برسد.

If you base your ideas on data analysis and know what you're aiming for,

اگر ایده های خود را بر مبنای آنالیز داده ها بگذارید و بدانید که هدفتان چیست

you'll end up trying too hard,

کار سختی در پیش رو خواهید داشت،

and you can't produce new ideas.

و قادر به تولید ایده های جدید نخواهید شد.

Even if you know what your aim is,

حتی اگر هدف خود را بدانید،

think of ideas as freely as if you were throwing darts with your eyes closed.

با فراغ خاطر به ایده پردازی فکر کنید طوریکه با چشم بسته مشغول دارت انداختنید.

If you do this, you surely will hit somewhere near the center.

اگر این کار را کنید، مطمئنا نزدیک به مرکز می زنید.

At least one will.

حداقل یکی به هدف میخورد.

That's the one you should choose.

که باید انتخابش کنید.

If you do so, that idea will be in demand

اگر این کار را کنید، ایده طالب پیدا می کند

and, moreover, it will be brand new.

و علاوه بر کاملا تازه و دسته اول خواه بود.

That is how I think of new ideas.

من به ایده های جدید اینطوری می رسم.

It doesn't have to be Shiritori; there are many different methods.

حتما نباید سیریتوری باشد؛ راههای متفاوت زیادی هست.

You just have to choose words at random.

فقط باید کلمات را تصادفی انتخاب کنید.

You can flip through a dictionary and choose words at random.

می توانید صفحات لغتنامه را ورق بزنید و کلمات را بطور تصادفی انتخاب کنید.

For example, you could look up two random letters and gather the results

برای مثال، می توانید دو حرف تصادفی را نگاه بیندازید و نتایج

or go to the store and connect product names

را جمع آوری کنید یا به فروشگاه رفته و اسامی محصولات را

with what you want to think of.

با آنچه میخواهد به آن فکر کنید، بهم متصل کنید.

The point is to gather random words,

نکته گردآوری کلمات تصادفی است

not information from the category you're thinking for.

نه اطلاعات تشکیل دهنده مقوله ای که به آن فکر می کنید.

If you do this, the ingredients for the association of ideas are collected

اگر این کار را کنید، اجزاء تشکیل دهنده مرتبط کردن ایده ها جمع آوری شده

and form connections that will produce many ideas.

و ارتباطاتی را تشکیل می دهند که ایده های زیادی را خلق می کند.

The greatest advantage to this method is the continuous flow of images.

مهمترین امتیاز این روش جریان ادامه دار تصاویر است.

Because you're thinking of one word after another,

چون به یک کلمه بعد از کلمه دیگر فکر می کنید،

the image of the previous word is still with you.

تصویر کلمه قبلی همچنان در ذهن شما می ماند.

That image will automatically be related with future words.

آن تصویر بطور خودکار به کلمات آتی مرتبط خواهد بود.

Unconsciously, a concert will be connected to a brush

بطور ناخوداگاه، یک کنسرت با برس ربط داده خواهد شد

and a roulette game will be connected to a hat.

و یک بازی رولت به کلاه ربط داده می شود.

You wouldn't even realize it.

حتی آن را تشخیص هم نمی دهید.

You can come up with ideas that you wouldn't have thought of otherwise.

ایده هایی به ذهنتان می رسد که قبلا حتی فکرش را هم نکرده اید.

This method is, of course, not just for toys.

این روش البته فقط برای اسباب بازیها نیست.

You can collect ideas for books, apps, events, and many other projects.

می توانید برای کتابها، برنامه های کاربردی، مراسم و بسیاری از پروژه های دیگر ایده جمع کنید.

I hope you all try this method.

امیداوارم همه شما این روش را امتحان کنید.

There are futures that are born from data.

آینده هایی هست که از داده ها متولد می شوند.

However, using this silly game called Shiritori,

بهرحال، با استفاده از این بازی احمقانه ای که شیریتوری نام دارد،

I look forward to the exciting future you will create,

منتظر آینده هیجان انگیزی هستم که شما خواهید آفرید،

a future you couldn't even imagine.

آینده ای که حتی نمی توانید تصور کنید.

Thank you very much.

از شما خیلی متشکرم.

(Applause)

(تشویق)