8 traits of successful people - Richard St. John

هشت خصیصه افراد موفق- "ریچارد سنت جان"

Translator: Mohammad Hossein Hassanzadeh Reviewer: Farnaz Saghafi

(موسیقی)

Now, my subject is success,

خب، موضوع صحبت من موفقیت است،

so people sometimes call me a "motivational speaker."

مردم گاها منو یک "سخنران مشوق" خطاب میکنند.

But I want you to know right up front I'm not a motivational speaker.

اما لازمه الان بگم که یک سخنران مشوق نیستم.

I couldn't pass the height requirement.

چون ویژگیهای لازمو نداشتم.

(Laughter)

And I couldn't motivate anybody.

و نمی توانستم به کسی انگیزه بدم.

My employees actually call me a de-motivational speaker.

حتی کارمندانم منو سخنران دلسرد کننده خطاب می کنند.

(Laughter)

What I try to be is an informational speaker.

چیزی که سعی میکنم باشم سخنور اطلاع رسان هست.

I went out and found out some information about success,

من رفتم و یکسری اطلاع در مورد موفقیت پیدا کردم

and I'm just here to pass it on.

و الان اینجا هستم تا اون ها رو منتقل کنم.

And my story started over ten years ago, on a plane.

قصه من ده سال پیش شروع شد، در یک هواپیما.

I was on my way to the TED conference in California,

من عازم کنفرانس TED در کالیفرنیا بودم.

and in the seat next to me was a teenage girl,

و یک دختر نوجوان روی صندلی کنار من نشسته بود،

and she came from a really poor family, but she wanted to get somewhere in life.

که از خانواده ی فقیری اومده بود ولی میخواست در زندگی به جایی برسه.

And as I tapped away on my computer, she kept asking me questions,

و همینطور که من با کامپیوترم کار میکردم، ازم سوال می پرسید،

and then out of the blue, she asked, "Are you successful?"

بعد یکدفعه از من پرسید، "آیا تو موفقی"

I said, "No, I'm not successful."

من گفتم، "نه، من موفق نیستم."

Terry Fox, my hero, now there's a big success.

تری فاکس، قهرمان من، اون یه موفقیت بزرگه.

He lost a leg to cancer, then ran thousands of miles

یه پاشو بخاطر سرطان از دست داد، بعد مایل ها دوید

and raised millions for cancer research.

و میلیون ها دلار پول برای تحقیقات سرطان جمع کرد.

Or Bill Gates, a guy who owns his own plane

یا بیل گیتس، کسی که برای خودش هواپیما داره

and doesn't have to sit next to some kid asking him questions.

و مجبور نیست کنار یه بچه بشینه که ازش سوال بپرسه.

(Laughter)

(خنده)

But then I told her about some of the stuff I'd done.

ولی بعد بهش درباره ی بعضی کارایی که انجام داده بودم گفتم.

I love communications, and I've won lots of awards in marketing.

من از ارتباطات خوشم میاد، و کلی جایزه برای بازاریابی بردم.

I love running, and I still sometimes win my age group,

از دویدن خوشم میاد، و هنوز برخی مواقع گروه سنی خودم رو می برم،

old farts over 60.

پیر پاتال های بالای شصت سال رو منظورمه.

(Laughter)

My fastest marathon is two hours and 43 minutes

سریعترین ماراتنم دو ساعت و چهل و سه دقیقه هست

to run the 26 miles, or 42 kilometers.

و در آن ۲۶ مایل یا ٤٢ کیلومتر دویدم.

I've run over 50 marathons, in all 7 continents.

بیشتر از ٥٠ ماراتن در هر هفت قاره دویده ام.

This was a run my wife and I did up the Inca trail to Machu Picchu in Peru.

این ماراتنی بود که بهمراه همسرم از"مسیر اینکا" به کوههای "ماچو پیچو" پرو پیمودیم.

And to qualify for the 7 continents,

و برای اینکه در هفت قاره معتبر بشوم

we had to run a marathon in Antarctica.

باید در قطب جنوب هم ماراتن می داشتیم.

But when we got there, it didn't look nice and calm like this,

اما وقتی آنجا رسیدیم، اوضاع جالب و آرامی نبود،

اینجوری بود.

it looked like this.

The waves were so high, we couldn't get to shore.

موجها آنقدر بلند بودند که نمی تونستیم به ساحل بریم.

So we sailed 200 miles further south to where the seas were calm

بنابراین ۳۲۲ کیلومتر به سمت جنوب جایی که دریا آرامتر بود رفتیم

and ran the entire 26-mile marathon

و اونجا کل ماراتن ٤٢ کیلومتر خود را بر روی

on the boat.

قایق دویدیم.

422 laps around the deck of that little boat.

٤٢٢ بار دور عرشه اون قایق کوچک دویدیم.

My wife and I have also climbed two of the world's seven summits,

من و همسرم به دو تا از هفت قله بلند جهان صعود کردیم

که هر کدومشون بلندترین در سطح قاره بودند.

the highest mountains on each continent.

ما به بلندترین قله قاره آمریکا یعنی "آکونکاگا"

We climbed Aconcagua, the highest mountain on the American continent,

and Kilimanjaro, the highest mountain in Africa.

و "کلیمانجارو" بلندترین در آفریقا صعود کردیم.

Well, to be honest, I puked my way to the top of Kilimanjaro,

خب راستشو بگم تمام راه تا بالای قله استفراغ کردم

I got altitude sickness.

حالت تهوع ناشی از ارتفاع داشتم و همسرم باهام همدردی نکرد (نایستاد)

I got no sympathy from my wife.

She passed me and did a lap around the top

اون به راهش ادامه داد و قله را یک دور زد در حالیکه من هنوز له له میزدم.

while I was still struggling up there.

In spite of that, we're still together and have been for over 35 years.

علیرغم این کارش، ما هنوز بعد ٣٥ سال با هم هستیم.

(Applause)

که به نظر من امروزه این یک موفقیت حساب میشه.

I'd say that's a success these days.

So I said to the girl,

به همین خاطر به دختره گفتم

"Well, you know, I guess I have had some success."

"میدونی، فکر کنم چند تایی موفقیت داشتم."

And then she said, "Okay, so are you a millionaire?"

و اون پرسید، "خب پس تو میلیونر هستی؟"

(Laughter)

حالا دیگه نمیدونستم به او چه بگویم

Now, I didn't know what to say,

چون وقتی من بزرگ میشدم، صحبت از پول بد بود.

because when I grew up, it was bad manners to talk about money.

ولی فکر کردم بهتره راستش رو بگم

But I figured I'd better be honest,

and I said, "Yeah. I'm a millionaire.

و گفتم، " آره من میلیونر هستم .

But I don't know how it happened.

اما نمیدونم چطور اتفاق افتاد، هیچوقت دنبال پول نرفتم

I never went after the money, and it's not that important to me."

و برام مهم هم نیست"

She said, "Maybe not to you, but it is to me.

اون گفت، "شاید برای تو نیست، اما برای من هست.

I don't want to be poor all my life.

نمیخوام تمام عمرم فقیر باشم، میخوام به جایی برسم

I want to get somewhere, but it's never going to happen."

اما این اتفاق برای من نمی افتد."

I said, "Well, why not?"

پرسیدم ، " خب چرا نمی شه؟"

She said, "Well, you know, I'm not very smart.

او گفت، "خب میدونی چیه؟ من خیلی زرنگ نیستم

I'm not doing great in school."

درسهای مدرسه ام خوب نیست."

I said, "So what? I'm not smart. I barely passed high school.

گفتم، "خب که چی؟ منم تیزهوش نیستم، به زوردبیرستانم رو تموم کردم.

I had absolutely nothing going for me.

و (مدرسه) برای منم هیچ تاثیری نداشت.

I was never voted most popular or most likely to succeed.

هیچوقت بعنوان محبوب ترین فرد انتخاب نشدم یا در جهت موفقیت نبودم.

یک مرحله جدیدی را آغاز کردم - در جهت شکست.

I started a whole new category -- most likely to fail.

But in the end, I did okay. So if I can do it, you can do it."

اما در آخر، نتیجه اش بد نشد.

پس اگر من بتونم، تو هم میتونی."

بعدا، اون از من سوال اصلی رو پرسید:

And then she asked me the big question:

"Okay, so what really leads to success?"

"خب، چه چیزی براستی منجر به موفقیت می شه؟"

I said, "Jeez, sorry. I don't know.

گفتم" اوه، متاسفم، نمیدونم."

I guess somehow I did it. I don't know how I did it."

فکر کنم یه جوری انجامش دادم اما نمیدونم چطوری."

So I get off the plane and go to the TED conference,

بعد از هواپیما پیاده شدم و به کنفرانس TED رفتم،

and I'm standing in a room full of extraordinarily successful people

در سالنی ایستاده بودم پر از اشخاصی که بطور خارق العاده ای موفق بودند

in many fields -- business, science, arts,

در بسیاری رشته ها -- تجارت، علم، هنر،

health, technology, the environment --

بهداشت، تکنولوژی و محیط زیست -- اونجا با خودم گفتم

when it hit me:

Why don't I ask them what helped them succeed,

چرا از اینها نپرسم که علت موفقیتشون چه بوده

and find out what really leads to success for everyone?

و دریابم که چه چیزی انسان را به موفقیت می رسونه

So I was all excited to get out there and start talking to these great people,

خیلی مشتاق بودم که برم و با این انسانهای بزرگ حرف بزنم،

when the self-doubt set in.

تا اینکه اعتماد به نفسم پایین آمد.

I mean, why would people want to talk to me?

به خودم گفتم چرا اینها بیایند و با من حرف بزنند؟

I'm not a famous journalist. I'm not even a journalist.

من یک خبرنگار مشهور نیستم، اصلا خبرنگار نیستم.

So I was ready to stop the project before it even began,

اینطوری قبل از شروع پروژه، داشتم از انجامش منصرف می شدم،

when who comes walking towards me but Ben Cohen,

تا اینکه یک نفربه طرفم آمد، و اون کسی نبود بجز "بن کوهن"

the famous co-founder of Ben and Jerry's ice cream.

یکی از بنیانگذاران مشهور شرکت بستنی "بن و جری"

I figured it was now or never.

به خودم گفتم یا الان یا هیچ وقت، وعدم اعتماد به نفسم رو کنار زدم

I pushed through the self-doubt,

پریدم طرفش و گفتم" بن، دارم روی این پروژه کار میکنم

jumped out in front of him, and said,

"Ben, I'm working on this project.

I don't even know what to ask you,

ولی حتی نمیدونم چی از تو بپرسم

but can you tell me what helped you succeed?"

اما میتوانی بهم بگی که چی تو را به موفقیت رسانده؟"

He said, "Yeah, sure, come on. Let's go for a coffee."

او گفت، " البته، بیا، بیا یک قهوه بخوریم"

And over coffee and ice cream, Ben told me his story.

و درحین خوردن بستنی و قهوه "بن" داستانش را گفت.

Now here we are over 10 years later,

حالا، ده سال بعد آن روز اینجا هستیم

and I've interviewed over 500 successful people

و من با بیشتر از ٥٠٠ نفر، رو در رو مصاحبه کرده

face-to-face, and collected thousands of other success stories.

و هزاران داستان از دیگر موفقیتها جمع آوری کردم.

I wanted to find the common factors for success in all fields,

میخواستم فاکتور مشترک موفقیت در تمام رشته ها را پیدا کنم

so I had to interview people in careers ranging from A to Z.

برای همین با افرادی در تمامی رشته ها از الف تا ی مصاحبه کردم.

These are just the careers I interviewed beginning with the letter A,

اینها فقط مشاغلی هستند که با حرف الف شروع میشوند

and in most cases more than one person.

و در بیشتر اوقات با بیشتر از یک نفر در یک شغل مصاحبه کردم.

I interviewed six successful accountants,

من با ٦ حسابدار موفق مصاحبه کردم

five corporate auditors, five astronauts who had been into space,

٥ ممیزی شرکت، ٥ فضا نورد که به فضا رفته بودند

four actors who had won the Academy Award for Best Actor,

٤ بازیگری که جایزه بهترین بازیگر آکادمی را برده بودند

three of the world's top astrophysicists,

٣ فیزیکدان نجومی برتر جهان

six of the world's leading architects

٦ آرشیتکت مشهور جهان

and, oh yeah, four Nobel Prize winners.

و اوه البته، با ٤ نفر از برندگان جایزه نوبل.

Yeah, I know it doesn't start with A, but it's kind of cool.

بله، میدانم که با حرف الف شروع نمیشود ولی یه جورایی جالبه.

(Laughter)

میخواهم تمنیات عمیقم را به تمام کسانی که

And I want to say a sincere thanks

to all the great people that I've interviewed over the years.

در طول سالیان با آنها مصاحبه کردم ابراز کنم.

This really is their story; I'm just the messenger.

این براستی داستان آنهاست، من تنها یک نقل کننده هستم.

The really big job was taking all the interviews

کار بزرگ این بود که همه این مصاحبه ها را جمع کرده

and analyzing them, word by word, line by line,

کلمه به کلمه و خط به خط تحلیل کنم.

and sorting them into all the factors that people said helped them succeed.

و آنها را از نظر تمام فاکتورهای موفقیت افراد طبقه بندی کنم.

And then you start to see the big factors that are common to most people's success.

و اینجاست که شما فاکتورهای بزرگ را میبینید

که بین اشخاص موفق مشترک است.

Altogether, I analyzed and sorted millions of words.

روی هم رفته من میلیونها کلمه را طبقه بندی و تحلیل کردم

Do you know how much work that is?

میدانید چقدر کار می بره؟

That's all I do, day and night -- sort and analyze.

این کاری بود که من شب و روز میکردم، طبقه بندی و تحلیل.

I'll tell you, if I ever get my hands on that kid on the plane --

و اگر روزی دستم به آن دختر داخل هواپیما برسه

(Laughter)

در واقع، اگر او را ببینم، ازش تشکر میکنم.

Actually, if I do, I'll thank her.

Because I've never had so much fun and met so many interesting people.

چون من هرگز چنین لذتی نبرده و با چنین اشخاص جالبی ملاقات نکرده بودم.

And now, I can answer her question.

و حالا میتوانم به سوال او پاسخ بدهم.

I discovered the 8 traits successful people have in common,

من هشت ویژگی مشترک در آدمهای موفق را یافتم.

or the 8 to be great:

یا به عبارتی هشت مورد برای عالی بودن:

Love what you do; work really hard;

به کاری که میکنید عشق بورزید، سخت تلاش کنید،

focus on one thing, not everything;

روی یک چیز تمرکز کنید نه همه چیز،

keep pushing yourself; come up with good ideas;

دائم خود را به چالش بکشید، ایده های جدید پیدا کنید،

keep improving yourself and what you do;

به بهبود خود و کاری که انجام میدهید ادامه دهید،

serve others something of value, because success isn't just about me, me, me;

کاری با ارزش برای دیگران انجام دهید، چون موفقیت صرفا در مورد من، من، من نیست

and persist, because there's no overnight success.

و پشتکار داشته باشید، چون هیچ موفقیتی یک شبه رخ نمیدهد.

Why did I pick these?

چرا من این خصلتها را انتخاب کردم؟

Because when I added up all the comments in my interviews,

چون وقتی تمام نکات مشترک در مصاحبه ها را جمع کردم

more people said those 8 things helped them

افراد بیشتری گفتند که این هشت خصلت بیشتر از هر

than anything else.

چیز دیگری به آنها کمک کرده.

The eight traits are really the heart of success, the foundation,

این هشت خصیصه، قلب موفقیت و زیر بنای آن است،

and then on top we build the specific skills

که مهارتهای خاص خود را روی آنها بنا میکنیم

that we need for our particular field or career.

مهارتهایی که برای شغل یا حیطه کاری خود نیاز داریم.

Technical skills, analytical skills, people skills, creative skills --

مهارتهای تکنیکی، تحلیلی و مردمی

خلاقیتها و غیره. مهارتهای زیادی میتوانیم اضافه کنیم.

lots of other skills we can add on top,

depending on our field.

که بستگی به رشته کاری ما دارد.

But no matter what field we're in,

اما بدون در نظر داشتن رشته کاری ما

these eight traits will be at the heart of our success.

این هشت خصیصه در قلب (بطن) موفقیت ما خواهد بود.

(Applause)

(تشویق حضار)