The tale of the boy who tricked the Devil - Iseult Gillespie

5,476,434 views ・ 2020-07-07

TED-Ed


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Hamid Farzin Reviewer: Leila Ataei
00:06
In the sun-dappled streets of a small town,
0
6965
3490
در خیابان‌های آفتاب گرفته یک شهر کوچک،
00:10
a proud mother showed off her newborn son.
1
10455
3945
یک مادر مغرور پسر تازه متولد شده‌اش را نشان داد.
00:14
Upon noticing his lucky birthmark,
2
14400
2188
با توجه به بخت خال مادرزادی‌اش،
00:16
townsfolk predicted he would marry a princess.
3
16588
3792
مردم شهر پیش بینی کردند او با یک شاهزاده خانم ازدواج خواهد کرد.
00:20
But soon, these rumors reached the ears of the wicked king.
4
20380
4220
اما سریع، این شایعات به گوش پادشاه بدجنس رسید.
00:24
Enraged, the king stole the child away, and sent him hurtling down the river.
5
24600
5521
پادشاه با خشم، کودک را دزدید و در رودخانه رساند و در آن رها کرد.
00:30
But the infant’s luck proved greater than the king’s plan.
6
30121
5073
اما بخت کودک فراتر از برنامه پادشاه بود.
00:35
Years later, the king was traveling his realm,
7
35194
3200
سال‌ها بعد، پادشاه در حال سفر به قلمروش بود،
00:38
when he spotted a strapping young man with an uncanny birthmark.
8
38394
4992
ناگهان او متوجه یک جوان با یک خال غیرطبیعی شد.
00:43
After confirming the child’s origins,
9
43386
2690
بعد از تایید اصالت کودک،
00:46
the sly king entrusted the boy with a letter for the queen.
10
46076
4611
پادشاه حیله‌گر آن پسر را با یک نامه برای ملکه فرستاد.
00:50
The youth eagerly set out to deliver the message—
11
50687
3930
مرد جوان مشتاقانه تصمیم به رساندن پیغام کرد-
00:54
not knowing he was carrying his own death sentence.
12
54617
5304
او نمی‌دانست که در حال حمل حکم مرگ خودش است.
00:59
That night, roaming bandits stumbled upon his camp.
13
59921
3960
آن شب، راهزنان به خیمه او شبیخون زدند.
01:03
Yet when they read the brutal letter, they were filled with pity.
14
63881
4177
زمانی‌که آنها آن نامه بی‌رحمانه را می‌خواندند، آنها پراز حس ترحم شدند.
01:08
Deciding to make trouble for the king instead, they scribbled a new note.
15
68058
5189
آنها در عوض تصمیم گرفتند برای پادشاه مشکل بسازند، و یادداشت جدیدی نوشتند.
01:13
As soon as the youth arrived at the palace,
16
73247
2600
به محض ورود آن جوان به کاخ،
01:15
he locked eyes with the princess.
17
75847
2671
چشمهایش به شاهزاده خانم خیره شد.
01:18
The two felt destined for each other.
18
78518
3090
آن دو احساس کردند که قسمت هم شده‌اند.
01:21
And when the queen read that the king approved this union,
19
81608
3230
و زمانی‌که ملکه خواند که پادشاه این پیوند را تایید کرده،
01:24
she joyfully organized a whirlwind wedding.
20
84838
3580
او با خوشحالی یک مراسم را برنامه ریزی کرد.
01:28
When the king returned, he was furious.
21
88418
3548
وقتی که پادشاه برگشت، او خشمگین شد.
01:31
But he couldn’t execute his daughter’s beloved without reason.
22
91966
4172
اما او نمی‌توانست بدون دلیلی معشوقه دخترش را اعدام کند.
01:36
So he devised a diabolical trial.
23
96138
3450
پس او تصمیم به یک آزمایش شیطانی گرفت.
01:39
He ordered the youth to travel to Hell itself,
24
99588
4040
او به جوان دستور داد که به جهنم سفر کند.
01:43
and return with three golden hairs freshly plucked from the Devil’s head.
25
103628
6656
و با سه موی طلایی که به تازگی از سر شیطان برداشته برگردد.
01:50
Only upon succeeding could he return to his bride.
26
110284
4160
تنها در صورت موفقیت می‌تواند به عروس خودش برسد.
01:54
The youth searched across the land for the entrance to Hell,
27
114444
4340
مرد جوان تمام سرزمین را برای ورود به جهنم جستجو کرد،
01:58
until he finally reached an eerie village.
28
118784
3531
تا در نهایت به یک دهکده ترسناک رسید.
02:02
Here, he saw some villagers gathered around a well.
29
122315
3653
اینجا، او تعدادی از اهالی دهکده را دید که اطراف یک چاه جمع شده بودند.
02:05
They closed in on the youth, refusing to let him pass
30
125968
3627
آنها راه مرد جوان را بستند، و اجازه عبور به او را نمی‌دهند
02:09
until he answered their question: why was the well dry?
31
129595
5471
تا وقتی که او به سوال‌شان جواب بدهد: چرا چاه خشک شد؟
02:15
The youth replied, “I will answer when I return.”
32
135066
5228
مرد جوان پاسخ داد، «زمانی که برگشتم پاسخ خواهم داد.»
02:20
They directed him further into town,
33
140294
2810
آنها او را به سمت شهر بعدی هدایت کردند،
02:23
where he came across another set of villagers contemplating a gnarled tree.
34
143104
5151
جایی که او با جمع دیگری از اهالی روستا روبرو شد که دراندیشه درخت گنبدی بودند
02:28
They refused to let him pass until he answered their question:
35
148255
4330
آنها اجازه عبور به او را ندادند تا اینکه وی به سؤال آنها پاسخ دهد:
02:32
why was the tree barren?
36
152585
2265
چرا درخت بی ثمر شده؟
02:34
Again, the youth responded, “I will answer when I return."
37
154850
5894
باز هم، مرد جوان پاسخ داد، «من هنگام بازگشت جواب خواهم داد.»
02:40
These villagers guided him to the dock, where an elderly ferryman awaited.
38
160744
5348
اهالی او را به سمت اسکله راهنمایی کردند، جایی که یک مرد قایقران منتظرش بود.
02:46
As he paddled through the black water, the ferryman rasped a third question:
39
166092
5924
همانطور که او در آب سیاه پارو می‌زد، قایقران سوال سوم را مطرح کرد:
02:52
how can I escape my interminable task?
40
172016
4310
چگونه می‌توانم از این کارناپایان‌پذیرم رها شوم؟
02:56
Once more, the youth promised, “I will answer when I return.”
41
176326
6371
یک بار دیگر، مرد جوان قول داد، «وقتی بازگشتم پاسخ خواهم داد.»
03:02
At last, they reached a hut sinking into the swampy banks of Hell.
42
182697
6187
در نهایت، آنها به یک کلبه غرق شده در ساحل جهنمی باتلاق رسیدند.
03:08
Reluctantly, the youth knocked on the rotting door.
43
188884
4080
مرد جوان با اکراه در پوسیده را کوبید.
03:12
The devil’s grandmother answered his call.
44
192964
2916
مادربزرگ شیطان به صدای او پاسخ داد.
03:15
She was known to help some visiting souls, and harm others.
45
195880
4674
او معروف بود به روح بازدیدکنندگان کمک می‌کند و به بقیه آسیب می‌رساند.
03:20
The youth had just finished his story when they heard the devil’s footsteps.
46
200554
4595
زمانی‌که داستان مرد جوان داشت به پایان می‌رسید صدای پای شیطان را شنیدند.
03:25
Without warning, the boy’s world appeared to shrink.
47
205149
4090
بدون هشدار، دنیای پسردر حال کوچک شدن بود.
03:29
The devil’s grandmother lifted him into the folds of her sleeve,
48
209239
4192
مادربزرگ شیطان آستینش را بالا زد و تا کرد،
03:33
and welcomed her grandson.
49
213431
3068
و از نوه‌اش استقبال کرد.
03:36
The old woman set to work, lavishing the devil with food and drink.
50
216499
5347
پیرزن کار می‌کرد، شیطان غذا و نوشیدنی‌ها را اسراف می‌کرد.
03:41
When he fell asleep, she deftly plucked three gleaming hairs from his head.
51
221846
6788
هنگامی که او به خواب رفت، او ماهرانه سه مو درخشان از سرش کند.
03:48
With each plucked hair, the Devil briefly awoke and complained about his dreams,
52
228634
5561
با کندن هر تار مو، شیطان سریع بیدارمی‌شد و از رویاهای خود شکایت می‌کرد،
03:54
full of nearby villagers and their problems.
53
234195
2860
پر از اهالی روستای اطراف و مشکلاتشان.
03:58
The next morning, the youth departed—
54
238975
2752
صبح روز بعد، مرد جوان حرکت کرد-
04:01
armed with three golden hairs, and three pieces of information.
55
241727
5823
دارای سه تارموی طلایی، و سه بخش از اطلاعات.
04:07
He shared the devil’s first dream with the ferryman.
56
247550
3960
او اولین رویای شیطان را با مرد قایقران به اشتراک گذاشت.
04:11
If the boatman could hand his oars to a willing passenger,
57
251510
3972
اگر مرد قایقران بتواند پاروهای خودش را به مسافری راغب بدهد،
04:15
he would be free from his task.
58
255482
3060
می‌تواند از این وظیفه رها شود.
04:18
Back at the village, the youth declared that there was a mouse
59
258542
3590
در برگشت به دهکده، مرد جوان اعلام کرد که یک موش هست
04:22
gnawing at the root of the tree, and an enormous toad blocking the well.
60
262132
6231
که ریشه درخت را می‌جود و یک قورباغه بزرگ چاه را مسدود کرده است.
04:28
The villagers rewarded him handsomely for his help.
61
268363
4110
اهالی روستا برای کمکش به او سخاوتمندانه هدیه دادند.
04:32
Back from his journey, the youth thrust the devil’s hairs at the king—
62
272473
4989
در برگشت از سفرش، مرد جوان موهای شیطان را به پادشاه داد-
04:37
but his greedy father-in-law only had eyes for the gold.
63
277462
4625
اما پدر همسرش حریصانه فقط چشم به طلا داشت.
04:42
The sly youth told the king that even greater wealth awaited him
64
282087
4240
جوان حیله گر به پادشاه گفت که حتی ثروت بزرگتری در انتظار اوست
04:46
across the river.
65
286327
1742
در کنار رودخانه.
04:48
Immediately, the king hastened to the riverbank.
66
288069
3629
بلافاصله، پادشاه با عجله به سمت رودخانه رفت.
04:51
Eager to claim his riches,
67
291698
2190
مشتقانه برای مطالبه ثروتش،
04:53
he held out his hands impatiently to the grinning ferryman—
68
293888
4270
او بی‌صبرانه دستش را به سمت مرد قایقران کرد-
04:58
who happily handed over his oars.
69
298158
2879
و با خوشحالی پاروهایش را تحویل داد.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7