Esther's English Lessons | Learn Grammar, Pronunciation, Speaking, Vocabulary, Expressions and Slang

Hi, everybody.

سلام به همه.

I'm Esther and in this video I'm going to teach you how to ask someone for permission

من استر هستم و در این ویدیو قصد دارم به شما یاد بدهم که چگونه از کسی اجازه بخواهید،

Okay so before I teach you that,

بسیار خب، قبل از اینکه به شما یاد بدهم،

let's first talk about what permission means.

اجازه دهید ابتدا در مورد معنای اجازه صحبت کنیم.

Okay so...

باشه پس...

When you want to ask someone if it's okay to do something, you're asking for permission.

وقتی میخوای از کسی بپرسی انجام کاری اشکالی نداره، اجازه میگیری.

Okay again, you want to do something, you don't know if it's okay, so you ask someone.

باشه بازم میخوای یه کاری بکنی نمیدونی اشکالی نداره پس از یکی بپرس.

For example, maybe you want to borrow something.

به عنوان مثال، شاید شما می خواهید چیزی را قرض بگیرید.

Then you should ask someone.

بعد باید از یکی بپرسی

If you just take it that's stealing, right?

اگر شما فقط آن را دزدی بدانید، درست است؟

So you have to ask.

پس باید بپرسی.

Is it okay? Alright?

خوبه؟ بسيار خوب؟

So there are three ways to ask for permission in English.

بنابراین سه راه برای درخواست اجازه به زبان انگلیسی وجود دارد.

The first way is to say, "Can I...?" "Can I...?" Okay.

راه اول این است که بگوییم "می توانم...؟" "ایا می تونم...؟" باشه.

The second way is "Could I...?" "Could I...?"

راه دوم "آیا می توانم...؟" "میتونم...؟"

And the third way is, "May I...?" "May I...?" Okay.

و راه سوم این است: "میشه...؟" "ممکن است من...؟" باشه.

So 'can I', 'could I', and 'may I' are all good

بنابراین «می‌توانم»، «می‌توانم» و «می‌توانم» همه

ways to ask for permission.

راه‌های خوبی برای درخواست اجازه هستند.

But the third one, 'may I', is more polite. Okay.

اما سومی، «ممکن است»، مؤدب‌تر است. باشه.

So if you want to ask somebody who has more power,

بنابراین اگر می خواهید از کسی بپرسید که قدرت بیشتری دارد،

maybe your parents, may be your teacher,

شاید پدر و مادرتان معلم شما باشند،

then you should say 'may I'.

باید بگویید «ممکن است».

Maybe even to somebody that you don't know very well,

شاید حتی به کسی که خیلی نمیشناسیش

it's better to say may I because again it's more polite.

بهتره بگی ممکنه چون بازم مودب تره.

So let's look at these examples.

پس بیایید به این نمونه ها نگاه کنیم.

Okay so I've written 'can I', 'could I', and 'may I'

بسیار خوب، پس من روی تخته نوشتم «می‌توانم»، «می‌توانم» و «می‌توانم»

on the board.

.

Remember, after these three, you have to say a verb.

یادتان باشد بعد از این سه باید یک فعل بگویید.

Okay so let's look at the verbs.

خوب پس بیایید به افعال نگاه کنیم.

'help' 'see' 'have' 'call' 'borrow' 'go' 'speak' and 'go' again.

'کمک' 'دیدن' 'داشتن' 'تماس' 'قرض' 'برو' 'صحبت' و 'برو' دوباره.

Okay so I know I went through that a little bit quickly but

خوب پس می دانم که کمی سریع آن را پشت سر گذاشتم اما

we're going to go through it slowly now.

اکنون به آرامی آن را پشت سر می گذاریم.

Okay so here's what we'll do.

خوب پس این کاری است که ما انجام خواهیم داد.

I'm going to read and try to switch some around. Okay?

می خواهم بخوانم و سعی کنم مقداری را عوض کنم. باشه؟

So... "Can I help you?"

پس... "میتونم کمکت کنم؟"

"Can I help you?"

"میتونم کمکتون کنم؟"

Let's try that a little bit faster.

بیایید آن را کمی سریعتر امتحان کنیم.

"Can I help you?"

"میتونم کمکتون کنم؟"

"Can I help you?"

"میتونم کمکتون کنم؟"

Now remember, you can also say 'could I' and 'may I'.

اکنون به یاد داشته باشید، می‌توانید بگویید «می‌توانم» و «ممکن است».

For example, if you're walking through a department store,

به عنوان مثال، اگر در یک فروشگاه بزرگ قدم می‌زنید

and the salesperson comes to you,

و فروشنده به سراغ شما می‌آید،

they would probably say, "May I help you?" because they want to be polite to the customer.

احتمالاً می‌گوید: «می‌توانم به شما کمک کنم؟» زیرا می خواهند با مشتری مودب باشند.

So again, "May I help you?"

بنابراین دوباره، "می توانم به شما کمک کنم؟"

Okay.

باشه.

"Can I see you again?"

"میتونم دوباره ببینمت؟"

"Can I see you again?"

"میتونم دوباره ببینمت؟"

A little bit faster.

کمی سریعتر

"Can I see you again?"

"میتونم دوباره ببینمت؟"

Maybe you like someone you met them and you like them

شاید کسی را دوست داشته باشید که با او آشنا شده اید و دوستش دارید

and you want to see them again next time,

و می خواهید دفعه بعد دوباره او را ببینید،

So you say, "Can I see you again?"

بنابراین می گویید "می توانم دوباره ببینمت؟"

Okay.

باشه.

"Can I have some water?"

"میتونم کمی آب بخورم؟"

"Can I have some water?"

"میتونم کمی آب بخورم؟"

A little bit faster.

کمی سریعتر

"Can I have some water?"

"میتونم کمی آب بخورم؟"

Okay.

باشه.

Let's try a couple with 'could'.

بیایید یک زوج با "می تواند" را امتحان کنیم.

"Could I call you later?"

"میشه بعدا بهت زنگ بزنم؟"

"Could I call you later?"

"میشه بعدا بهت زنگ بزنم؟"

Again, remember, you can use all three, but we're doing 'could'.

باز هم، به یاد داشته باشید، می‌توانید از هر سه استفاده کنید، اما ما «می‌توانیم» را انجام می‌دهیم.

"Could I call you later?"

"میشه بعدا بهت زنگ بزنم؟"

"Could I borrow some money?"

"آیا می توانم مقداری پول قرض کنم؟"

Okay. You usually borrow money from a friend or somebody that you know,

باشه. معمولاً از یک دوست یا کسی که می‌شناسید پول قرض می‌گیرید،

so that's why it's better to say maybe 'can I' or 'could I'.

به همین دلیل بهتر است بگویید «شاید می‌توانم» یا «می‌توانم».

"Could I borrow some money?"

"آیا می توانم مقداری پول قرض کنم؟"

Okay.

باشه.

"Could I go?"

"میتونم برم؟"

"Could I go?"

"میتونم برم؟"

You want to leave, so you're asking if it's okay.

میخوای بری پس میپرسی اشکالی نداره.

"Could I go?"

"میتونم برم؟"

Okay and remember 'may I' is polite okay

خوب و به یاد داشته باشید "ممکن است" مودبانه است، خوب

you want to say that to someone who's a little bit more important,

شما می خواهید این را به کسی بگویید که کمی مهمتر است،

maybe someone you don't know.

شاید کسی که نمی شناسید.

Again you would use 'may I'.

مجدداً از «ممکن است» استفاده کنید.

So "May I speak to mr. Kim?"

بنابراین "می توانم با آقای کیم صحبت کنم؟"

Maybe you called his office, okay, so you say,

شاید با دفترش تماس گرفتی، باشه، پس می گویی:

"May I speak to mr. Kim?"

"می توانم با آقای کیم صحبت کنم؟"

And the last one -

و آخری -

"May I go to the bathroom?"

"میتونم برم دستشویی؟"

This one is maybe if you're asking a teacher.

این یکی شاید اگر از یک معلم بپرسید.

Right? You're in class and you have to go, you can ask a teacher

درست؟ تو کلاس هستی و باید بری، می تونی از معلم بپرسی

"May I go to the bathroom?"

"میتونم برم دستشویی؟"

Again, 'can I' 'could' 'can' and 'could' are both okay.

باز هم، «می‌توانم» «می‌توانم» «می‌توانم» و «می‌توانم» هر دو مشکلی ندارند.

But maybe it's more polite....

ولی شاید مودب تر باشه....

If you want to be polite, you should say,

اگه میخوای مودب باشی باید بگی

"May I go to the bathroom?"

من برم حموم؟

And I'm sure the teacher will like that better because you're being polite.

و من مطمئن هستم که معلم آن را بیشتر دوست خواهد داشت زیرا شما مودب هستید.

Okay. So...

باشه. بنابراین...

In this video we learned three ways to ask for permission.

در این ویدیو سه راه برای اجازه گرفتن را یاد گرفتیم.

Let's go through them one more time.

بیایید یک بار دیگر از آنها عبور کنیم.

can I

آیا می

could I and may I

توانم و می توانم

Okay well I hope I helped and  I'll see you guys next time.

خوب باشم، امیدوارم کمک کرده باشم و دفعه بعد شما را ببینم.

Bye.

خدا حافظ.

Hi, everybody, I'm Esther.

سلام، من استر هستم.

And in this video we're gonna talk  about some important English expression.

و در این ویدیو در مورد چند عبارت مهم انگلیسی صحبت خواهیم کرد.

Let’s first start with 'like and like to'

بیایید ابتدا با "پسندیدن

I like

و

and I like to'

دوست داشتن"

First, let's look at the board for some examples.

شروع کنیم .

With 'I like', we have to put a  person, place or thing, right?

با «دوست دارم»، باید یک شخص، مکان یا چیزی را قرار دهیم، درست است؟

So let's look.

پس بیایید نگاه کنیم.

'I like cookies.' Right, food is a thing.

من کوکی ها را دوست دارم. درست است، غذا یک چیز است.

So I could say, 'I like cookies'.

بنابراین می توانم بگویم، "من کوکی ها را دوست دارم".

'I like pizza.'

'من پیتزا دوست دارم.'

Okay.

باشه.

The next one.

بعدی.

'I like English'

"من انگلیسی را دوست دارم"

English is a subject in school,

انگلیسی درسی در مدرسه است،

so that's another thing,

پس این چیز دیگری است،

so I can also say, 'I like math',

بنابراین می توانم بگویم "من ریاضی را دوست دارم"،

Right?

درست است؟

The next one is, 'I like you.'

مورد بعدی این است: "من تو را دوست دارم."

You is a person.

شما یک شخص هستید.

I can say, 'I like him.'

می توانم بگویم "من او را دوست دارم."

'I like Sally.'

من سالی را دوست دارم.

Right?

I can say a person.

درست؟

می توانم بگویم یک نفر.

And, 'I like dogs.'

و "من سگ ها را دوست دارم."

That's another thing.

این یک چیز دیگر است.

I like dogs or for me,  personally, I like cats as well.

من سگ ها را دوست دارم یا برای خودم، شخصاً گربه ها را هم دوست دارم.

Okay, so let's first try these  examples a little bit faster.

خوب، پس بیایید ابتدا این نمونه ها را کمی سریعتر امتحان کنیم.

Now please try to follow with me.

حالا لطفا سعی کنید با من دنبال کنید.

'I like cookies.'

من کوکی ها را دوست دارم.

'I like cookies.'

من کوکی ها را دوست دارم.

'I like English.'

'من انگلیسی را دوست دارم.'

'I like English.'

'من انگلیسی را دوست دارم.'

'I like you.'

'من به شما علاقه دارم.'

'I like you.'

'من به شما علاقه دارم.'

And, 'I like dogs.'

و "من سگ ها را دوست دارم."

'I like dogs.'

'من سگها را دوست دارم.'

Okay.

باشه.

The second example is,

مثال دوم این است که

I like to

من دوست دارم در

Now, we put a 'to' here.

حال حاضر، یک 'to' را در اینجا قرار می دهیم.

That means after, I have to put an activity.

یعنی بعدش باید یه اکتیویتی بذارم.

Right? An activity.

درست؟ یک فعالیت.

For example, 'I like to dance.'

به عنوان مثال، "من دوست دارم برقصم."

'I like to dance.'

'من دوست دارم برقصم.'

But what I want you listen for is that 'to' becomes just like a 'tuh!'

اما چیزی که می‌خواهم به آن گوش کنید این است که «به» درست مانند «توه» می‌شود!

Now, It's ok to say, 'I like to dance.'

حالا، خوب است بگوییم، "من دوست دارم برقصم."

'I like to dance'.

'من دوست دارم برقصم'.

That's okay but most native English speakers,

اشکالی ندارد، اما بیشتر انگلیسی زبانان بومی،

will kind of get rid of the 'o' and say,

به نوعی از "o" خلاص می شوند و می گویند:

'I like to dance.'

"من دوست دارم برقصم".

'I like to dance.'

'من دوست دارم برقصم.'

Here is the next one,

این مورد بعدی است،

'I like to sing.'

"من دوست دارم آواز بخوانم."

'I like to sing.'

'من دوست دارم به آواز خواندن.'

'I like to study.'

'من دوست دارم مطالعه کنم.'

'I like to shop.'

'من دوست دارم خرید کنم.'

Okay.

باشه.

So, these are all personally things that I like to do.

بنابراین، همه اینها کارهای شخصی هستند که من دوست دارم انجام دهم.

Actually, I love to them.

در واقع من آنها را دوست دارم.

But 'like to' and 'like' is a little more common.

اما «لایک به» و «پسندیدن» کمی رایج‌تر است.

Okay.

So let's practice these  four examples one more time.

باشه.

پس بیایید یک بار دیگر این چهار مثال را تمرین کنیم.

A little more quickly.

کمی سریعتر

And please try to follow me.

و لطفا سعی کنید من را دنبال کنید.

I like to dance.

من دوست دارم برقصم.

I like to dance.

من دوست دارم برقصم.

I like to sing.

من دوست دارم به آواز خواندن.

I like to sing.

من دوست دارم به آواز خواندن.

I like to study.

من دوست دارم مطالعه کنم.

I like to study.

من دوست دارم مطالعه کنم.

I like to shop.

من دوست دارم خرید کنم.

I like to shop.

من دوست دارم خرید کنم.

Okay, let's look at some more examples together.

خوب، بیایید چند نمونه دیگر را با هم ببینیم.

I like school.

من مدرسه را دوست دارم.

I like dresses.

من لباس ها را دوست دارم

I like pizza.

من پیتزا دوست دارم.

I like money.

من پول را دوست دارم.

I like vacations.

من تعطیلات را دوست دارم.

I like food.

من غذا دوست دارم.

I like to eat.

دوست دارم بخورم.

I like to exercise.

من ورزش کردن را دوست دارم.

I like to walk.

من راه رفتن را دوست دارم.

I like to drink coffee.

من دوست دارم قهوه بنوشم.

I like to meet friends.

من دوست دارم دوستان را ملاقات کنم.

I like to travel.

من دوست دارم به سفر.

Okay, so now we're going to  move on to the expression,

بسیار خوب، پس اکنون به سراغ عبارت

'I don’t like'

«دوست ندارم»

and 'I don’t like to.'

و «دوست ندارم» می رویم.

Okay.

باشه.

So, if you look at the board,

بنابراین، اگر به تابلو نگاه کنید،

I've changed 'I like' to 'I don’t like'.

من «دوست دارم» را به «دوست ندارم» تغییر داده‌ام.

Now, it’s the same.

حالا هم همینطوره

At the end, I have to say a person, a place or thing.

در پایان باید یک شخص، یک مکان یا چیزی را بگویم.

Okay.

باشه.

So, let’s look at them together.

بنابراین، بیایید با هم به آنها نگاه کنیم.

I don’t like sushi.

من سوشی دوست ندارم

Let’s try it a little bit faster.

بیایید کمی سریعتر آن را امتحان کنیم.

I don’t like sushi.

من سوشی دوست ندارم

I don’t like sushi.

من سوشی دوست ندارم

Okay.

باشه.

The next one is,

مورد بعدی این است که

I don’t like math.

من ریاضی را دوست ندارم.

Right.

We can say 'I hate' but 'I  don’t like' is more common.

درست.

می توانیم بگوییم "من متنفرم" اما "دوست ندارم" رایج تر است.

I don’t like math.

من ریاضی دوست ندارم

Again a little faster.

باز هم کمی سریعتر

I don’t like math.

من ریاضی دوست ندارم

I don’t like math.

من ریاضی دوست ندارم

The next one is,

مورد بعدی این است که

I don’t like him.

من او را دوست ندارم.

I don’t like him.

من او را دوست ندارم.

I don’t like him.

من او را دوست ندارم.

And the last one,

و آخرین مورد،

I don’t like snakes.

من مار را دوست ندارم.

Right, a lot of women don’t like snakes.

درست است، بسیاری از زنان مار را دوست ندارند.

I don’t like snakes.

من مارها را دوست ندارم.

I don’t like snakes.

من مارها را دوست ندارم.

Okay.

باشه.

The second example is,

مثال دوم این است:

'I don’t like to'

«دوست ندارم»

'I don’t like to'

«دوست ندارم»

Remember, at the end of this,  we have to put an action,

به یاد داشته باشید، در پایان این، ما باید یک عمل انجام دهیم،

something that we do, right.

کاری که انجام می‌دهیم، درست است.

So, we can say,

بنابراین، می توانیم بگوییم،

I don’t like to run.

من دویدن را دوست ندارم.

I don’t like to run.

من دویدن را دوست ندارم.

Remember, again the ‘to’.

به یاد داشته باشید، دوباره "به".

You can say, ‘I don’t like to’

می توانید بگویید "دوست ندارم"

or ‘I don’t like to’.

یا "دوست ندارم".

I don’t like to run.

من دویدن را دوست ندارم.

Let's try the next one.

بیایید بعدی را امتحان کنیم.

I don’t like to study.

من دوست ندارم درس بخوانم

I don’t like to study.

من دوست ندارم درس بخوانم

Okay.

باشه.

After that,

بعد از آن،

I don’t like to drink.

من دوست ندارم مشروب بخورم.

A little faster.

کمی سریعتر.

I don’t like to drink.

من دوست ندارم مشروب بخورم.

I don’t like to drink.

من دوست ندارم مشروب بخورم.

And the last one is,

و آخرین مورد این است که

I don’t like to fight.

من دوست ندارم دعوا کنم.

Right.

درست.

It can get a little bit scary, right.

می تواند کمی ترسناک شود، درست است.

I don’t like to fight.

دوست ندارم دعوا کنم

I don’t like to fight.

دوست ندارم دعوا کنم

Let's look at some more examples together.

بیایید چند نمونه دیگر را با هم ببینیم.

Ok, let’s look at some examples.

خوب، بیایید به چند نمونه نگاه کنیم.

I don’t like spiders.

من از عنکبوت خوشم نمیاد

I don’t like spiders.

من از عنکبوت خوشم نمیاد

I don’t like snow.

من برف را دوست ندارم

I don’t like snow.

من برف را دوست ندارم

I don’t like winter.

زمستان را دوست ندارم

I don’t like winter.

زمستان را دوست ندارم

I don’t like chicken feet.

من پای مرغ دوست ندارم

I don’t like chicken feet.

من پای مرغ دوست ندارم

I don’t like heels.

من کفش پاشنه دار دوست ندارم

I don’t like heels.

من کفش پاشنه دار دوست ندارم

I don’t like to work.

دوست ندارم کار کنم

I don’t like to work.

دوست ندارم کار کنم

I don’t like to hike.

کوهنوردی را دوست ندارم

I don’t like to hike.

کوهنوردی را دوست ندارم

I don’t like to wash dishes.

من دوست ندارم ظرف بشویم

I don’t like to wash dishes.

من دوست ندارم ظرف بشویم

I don’t like to clean up.

من دوست ندارم تمیز کنم

I don’t like to clean up.

من دوست ندارم تمیز کنم

I don’t like to eat alone.

من دوست ندارم به تنهایی غذا بخورم.

I don’t like to eat alone.

من دوست ندارم به تنهایی غذا بخورم.

Okay, so in this video we  talked about the expressions,

بسیار خوب، پس در این ویدیو درباره عبارات

'I like', 'I like to', and 'I  don’t like', 'I don’t like to'.

"دوست دارم"، "دوست دارم" و "دوست ندارم"، "دوست ندارم" صحبت کردیم.

But before we close up, I'm going to 

اما قبل از اینکه صحبت را ببندیم،

talk about 'I like' and I  'don’t like' one more time

یک بار دیگر درباره «دوست دارم» و «دوست ندارم» صحبت می‌کنم

because there are other  ways to say the same thing.

، زیرا راه‌های دیگری هم برای گفتن همین موضوع وجود دارد.

Instead of 'I like', I can  also say 'I enjoy' or 'I love'.

به جای «دوست دارم»، می‌توانم بگویم «لذت می‌برم» یا «دوست دارم».

Remember, 'love' is very strong, right.

به یاد داشته باشید، "عشق" بسیار قوی است، درست است.

For example, 'I love cats'.

به عنوان مثال، "من گربه ها را دوست دارم".

I also love dogs.

من هم عاشق سگ هستم.

Right?

درست؟

So, 'love' is stronger than 'like'.

بنابراین، "عشق" قوی تر از "مثل" است.

Okay.

باشه.

The next part is,

قسمت بعدی این است که

'I don’t like'

"دوست ندارم"

I can also say, 'I dislike'.

می توانم بگویم "دوست ندارم".

Again, 'I dislike'.

باز هم "من دوست ندارم".

For example, 'I dislike snakes'.

به عنوان مثال، "من از مارها بیزارم".

Right? Or 'I hate snakes'.

درست؟ یا "من از مارها متنفرم".

Similar to 'love',

مشابه "عشق"،

'hate' is a very strong way of saying I don’t like something.

"نفرت" روشی بسیار قوی برای گفتن من چیزی است که دوست ندارم.

For example, 'I hate snakes'.

به عنوان مثال، "من از مارها متنفرم".

Right! 'I hate snakes.'

درست! من از مارها متنفرم.

Okay.

So, I hope that helped.

باشه.

بنابراین، امیدوارم که کمک کرده باشد.

And hope to see you guys next time.

و امیدوارم دفعه بعد شما را ببینم.

Bye bye. 

خداحافظ.

Hi, everybody.

سلام به همه.

I’m Esther.

من استر هستم

And in this video, we’re going to talk about a slang word that is “What’s up?”

و در این ویدیو، ما در مورد یک کلمه عامیانه صحبت خواهیم کرد که "چه خبر؟"

So “What’s up?” can be used in 2 ways.

بنابراین "چه خبر؟" به 2 روش قابل استفاده است.

The first way is a way to  greet people to say, 'hi'.

راه اول راهی برای احوالپرسی به مردم برای گفتن «سلام» است.

And actually when we say, “What’s up?”, it means “hi”, “how are you?”

و در واقع وقتی می گوییم "چه خبر؟" به معنای "سلام"، "حالت چطور است؟"

or “What are you doing these days?” right.

یا "این روزها چه کار می کنی؟" درست.

“What are you up to these days?”

"این روزها در چه حالی هستی؟"

So that’s the first way we use “What’s up?”

بنابراین این اولین راهی است که ما از "چه خبر؟" استفاده می کنیم.

The second way is to ask, “What’s wrong?” “Is something wrong?”

راه دوم این است که بپرسید "مشکل چیست؟" "مشکلی هست؟"

“Is something bad happening to you?” right.

"آیا اتفاق بدی برای شما می افتد؟" درست.

So those are the two ways we can use ‘What’s up?’.

بنابراین این دو راهی است که می‌توانیم از «چه خبر؟» استفاده کنیم.

So let’s look at these example sentences.

پس بیایید به این جملات مثال نگاه کنیم.

Here is the first one.

اینجا اولین مورد است.

“Hey, Susie. What’s up?”

«هی سوزی. چه خبر؟"

So this person, 'A", is asking Susie,

بنابراین این شخص، "A" از سوزی می پرسد:

“Hey Susie how are you?"

"هی سوزی چطوری؟"

or “Hey, Susie. What are you up to these days?”

یا «هی سوزی. این روزها در چه حالی هستی؟"

“What are you doing these days?”

"این روزها چه کار می کنی؟"

And here are some ways you can answer.

و در اینجا چند راه وجود دارد که می توانید پاسخ دهید.

"Nothing much."

"هیچ چیز زیادی."

That means nothing special  is happening in my life.

یعنی اتفاق خاصی در زندگی من نمی افتد.

I’m not doing much or maybe if they said,

من کار زیادی نمی کنم یا شاید اگر آنها می گفتند:

"Hey Susie what’s up?"

"هی سوزی چه خبر؟"

Susie can say, “I’m going to the movies.”

سوزی می تواند بگوید: "من به سینما می روم."

She would just say what she’s doing. Right.

او فقط می گفت که دارد چه کار می کند. درست.

Another way, remember the second way, is to ask,

راه دیگر، راه دوم را به خاطر بسپارید این است که بپرسید

“What’s wrong?” “Is everything okay?”

"مشکل چیست؟" "همه چیز خوب است؟"

So here is how we would use it.

بنابراین در اینجا نحوه استفاده از آن است.

"You look upset."

"ناراحت به نظر می رسی."

"What’s up?"

"چه خبر؟"

Again, "You look upset. What’s up?",

دوباره، "ناراحت به نظر میرسی. چه خبر؟"،

"What’s wrong?"

"چی شده؟"

And maybe this person would say,

و شاید این شخص بگوید

“I lost my wallet.”

"کیف پولم را گم کردم."

That’s why they’re upset.

برای همین ناراحت هستند.

“I lost my wallet.”

"کیف پولم را گم کردم."

So you can say why you look upset.

بنابراین می توانید بگویید چرا ناراحت به نظر می رسید.

“What’s going on?” Or “What’s wrong?”

"چه خبر است؟" یا "مشکل چیست؟"

Now let’s look at how to  pronounce it one more time.

حالا بیایید یک بار دیگر نحوه تلفظ آن را بررسی کنیم.

“What’s up?”

"چه خبر؟"

It’s almost like what’s and up are blended, like they are connected.

تقریباً شبیه آنچه که و up با هم ترکیب شده اند، مثل اینکه به هم متصل شده اند.

“What’s up?”

"چه خبر؟"

And I also want to mention

و همچنین می خواهم اشاره کنم

that some people say, “What up?”

که برخی می گویند "چه خبر؟"

They take out the ‘s’.

آنها "ها" را بیرون می آورند.

“What up?”

Or some people even just say ‘sup’ right?

"چه خبر؟"

یا حتی برخی از مردم فقط می گویند "آپ" درست است؟

‘Sup’ that means the same thing

"Sup" به همین معنی است

but I want you guys to make  sure that you use “What’s up?”

، اما من از شما بچه ها می خواهم مطمئن شوید که از "چه خبر است؟" استفاده می کنید.

That’s the best way to say it.

این بهترین راه برای گفتن است.

Let’s look at a few more  example sentences together.

بیایید چند جمله مثال دیگر را با هم ببینیم.

Okay, let’s look at some examples.

خوب، بیایید به چند نمونه نگاه کنیم.

Long time no see what’s up?

خیلی وقته که نبینی چه خبره؟

Long time no see what’s up?

خیلی وقته که نبینی چه خبره؟

I was surprised to get your call. What’s up?

من از تماس شما تعجب کردم. چه خبر؟

I was surprised to get your call. What’s up?

من از تماس شما تعجب کردم. چه خبر؟

What’s up with you these days?

این روزها چه خبر است؟

What’s up with you these days?

این روزها چه خبر است؟

Are you crying? What’s up?

داری گریه می کنی؟ چه خبر؟

Are you crying? What’s up?

داری گریه می کنی؟ چه خبر؟

Okay, so we’ve looked at some example sentences.

خوب، بنابراین ما به چند جمله مثال نگاه کردیم.

Now, let me remind you that “What’s up?” is a great way to say “Hello” or “How are you?”

حالا، بگذارید به شما یادآوری کنم که "چه خبر؟" یک راه عالی برای گفتن "سلام" یا "حال شما چطور است؟"

But remember, only to somebody that you know well.

اما به یاد داشته باشید، فقط به کسی که خوب می شناسید.

So maybe a friend ... maybe  family if you’re very close,

بنابراین شاید یک دوست... شاید خانواده اگر خیلی صمیمی باشید،

but never in a business conversation.

اما هرگز در یک مکالمه کاری.

And never in a formal conversation where you  are meeting with somebody very important.

و هرگز در یک مکالمه رسمی که در آن با شخص بسیار مهمی ملاقات می کنید.

In those cases you just  want to say, “How are you?”

در این موارد شما فقط می خواهید بگویید "چطوری؟"

Not “What’s up?”

نه "چه خبر؟"

Okay?

باشه؟

Alright, well I hope this video  helped you guys learn more English.

بسیار خوب، امیدوارم این ویدیو به شما کمک کرده باشد تا زبان انگلیسی را بیشتر یاد بگیرید.

And see you next time.

و دفعه بعد میبینمت

Hi, everybody. My name is Esther.

سلام به همه. اسم من استر است.

And in this video, we're going to talk about how to use the word ‘can’ and ‘can't’.

و در این ویدیو قصد داریم در مورد نحوه استفاده از کلمه can't و can't صحبت کنیم.

mmm, so first of all, let's talk about the meaning of these words.

mmm، پس اول از همه، بیایید در مورد معنای این کلمات صحبت کنیم.

‘can’ means you are able to do something. Maybe because you have the skill or maybe

'can' به این معنی است که شما قادر به انجام کاری هستید. شاید به این دلیل که شما مهارت دارید یا شاید

because your body allows you to do that thing. And ‘can't’ is the opposite, right.

به این دلیل که بدن شما به شما اجازه انجام این کار را می دهد. و "نتوانم" برعکس است، درست است.

You can't do something. You're not able to do something because you

شما نمی توانید کاری انجام دهید. شما قادر به انجام کاری نیستید زیرا

don't have the skill or your body doesn't allow you to do it.

مهارت ندارید یا بدن شما به شما اجازه انجام آن را نمی دهد.

Okay, let's move on to the pronunciation. How do we pronounce these words correctly?

باشه بریم سراغ تلفظ چگونه این کلمات را به درستی تلفظ کنیم؟

Now, I know it's not easy, but I know you if you keep practicing, you're gonna get better.

حالا، می دانم که آسان نیست، اما می دانم که اگر به تمرین ادامه دهی، بهتر می شوی.

Believe me. So let's look at the first one.

باور کن پس بیایید به مورد اول نگاه کنیم.

Now, this one actually sounds like a man's name.

حالا، این یکی در واقع شبیه اسم یک مرد است.

can can

can can

You'll notice, it sounds more like an ‘e’ than it does an ‘a’.

متوجه خواهید شد که بیشتر شبیه "e" است تا "a".

Again, practice with me. can

بازم با من تمرین کن می توانم

Now, this one is ‘can't’. If you look down here, I've written the word

اکنون، این یکی "نمی توان" است. اگر به اینجا نگاه کنید، کلمه "مورچه" را نوشته ام

‘ant’. ‘ant’, with the C in front.

. 'مورچه'، با C در جلو.

So practice with me: can't

پس با من تمرین کنید: نمی‌توانم

can't Yes, again:

نمی‌توانم بله، دوباره:

can can’t

نمی‌توانم نمی‌توانم

can can’t

نمی‌توانم

Okay, well let's see if you guys can put it in a sentence.

خوب، خوب، ببینیم بچه‌ها می‌توانید آن را در یک جمله بیان کنید.

I mmm do it. I can do it.

منم انجامش میدم من می توانم آن را انجام دهم.

I can do it. I can't do it.

من می توانم آن را انجام دهم. من نمی توانم آن را انجام دهم.

I can't do it. Let's do a couple more practices together.

من نمی توانم آن را انجام دهم. بیایید چند تمرین دیگر با هم انجام دهیم.

Okay, so let's start practicing with the word ‘can’ first.

خوب، پس بیایید ابتدا با کلمه "می توانم" تمرین کنیم.

Here are some examples on the board. Let's start with the first one.

در اینجا چند نمونه روی تابلو آورده شده است. بیایید با اولی شروع کنیم.

I can swim. I can swim.

میتونم شنا کنم. میتونم شنا کنم.

I can swim. Make sure you guys are following along.

میتونم شنا کنم. مطمئن شوید که بچه ها دنبال می کنید.

Let's go on to the next one. The next one ‘eat’ right.

بریم سراغ بعدی. نفر بعدی درست می خورد.

And let's try it with ‘she’. She can eat.

و بیایید آن را با "او" امتحان کنیم. او می تواند غذا بخورد.

She can eat. She can eat.

او می تواند غذا بخورد. او می تواند غذا بخورد.

Okay, after that is ‘read’. And let's use ‘he’.

خوب، پس از آن "خوانده" است. و از "او" استفاده کنیم.

He can read. He can read.

او می تواند بخواند. او می تواند بخواند.

He can read.

او می تواند بخواند.

After that is ‘drive’.

پس از آن "درایو" است.

And let's use ‘they’ with that one. They can drive.

و اجازه دهید از "آنها" با آن یکی استفاده کنیم. آنها می توانند رانندگی کنند.

They can drive. They can drive.

آنها می توانند رانندگی کنند. آنها می توانند رانندگی کنند.

After that, ‘run’, right. ‘we’

پس از آن، "دویدن"، درست است. ما

We can run. We can run.

می توانیم اجرا کنیم. می توانیم بدویم.

We can run.

می توانیم بدویم.

Okay, let's move on to ‘sing’.

خوب، بیایید به "آواز" بپردازیم.

And let's do ‘you’. You can sing.

و بیایید "شما" را انجام دهیم. شما می توانید آواز بخوانید.

You can sing. You can sing.

شما می توانید آواز بخوانید. شما می توانید آواز بخوانید.

Reminding you that, ‘can’, okay it's pronounced ‘ken’.

به شما یادآوری می کنم که «می توانم»، بسیار خوب «کن» تلفظ می شود.

Let's go on to the next one, ‘dance’. And let's go back up to ‘I’.

بریم سراغ بعدی، "رقص". و بیایید به "من" برگردیم.

I can dance. I can dance.

من میتوانم برقصم. من میتوانم برقصم.

I can dance. And the last one ‘speak English’.

من میتوانم برقصم. و آخرین مورد "انگلیسی صحبت کنید".

Right, let's do that with ‘I’ as well because I know you want to be able to say

درست است، بیایید این کار را با "من" نیز انجام دهیم زیرا می دانم که شما می خواهید بتوانید

this. I can speak English.

این را بگویید. من میتوانم انگلیسی صحبت کنم.

I can speak English. I can speak English.

من میتوانم انگلیسی صحبت کنم. من میتوانم انگلیسی صحبت کنم.

Alright, let's move on to ‘can't’. Okay, so now we're going to practice with

خوب، بیایید به "نمی توانم" برویم. خوب، پس حالا می‌خواهیم با

‘can’t’. You can see I've only changed this by putting

«نمی‌توانم» تمرین کنیم. می توانید ببینید که من فقط با قرار دادن

a ‘t’ here. Changing ‘can’ to ‘can't’.

یک 't' در اینجا این را تغییر داده ام. تغییر "می توانم" به "نمی توانم".

So let's practice again. Make sure you guys are following after me.

پس بیایید دوباره تمرین کنیم. مطمئن شوید که شما بچه ها دنبال من هستید.

I can't swim. I can't swim.

من نمی توانم شنا کنم. من نمی توانم شنا کنم.

I can't swim. Let's move on to ‘eat’.

من نمی توانم شنا کنم. بیایید به «خوردن» برویم.

She can't eat. Maybe she's full right.

او نمی تواند غذا بخورد. شاید حق با اوست

She can't eat. She can't eat.

او نمی تواند غذا بخورد. او نمی تواند غذا بخورد.

Next one is ‘read’. Let's do ‘he’.

مورد بعدی "خوانده" است. بیایید "او" را انجام دهیم.

He can't read. He can't read.

او نمی تواند بخواند. او نمی تواند بخواند.

He can't read.

او نمی تواند بخواند.

After that is ‘drive’.

پس از آن "درایو" است.

And let's use ‘they’. They can't drive.

و از «آنها» استفاده کنیم. آنها نمی توانند رانندگی کنند.

They can't drive. They can't drive.

آنها نمی توانند رانندگی کنند. آنها نمی توانند رانندگی کنند.

Next one is ‘run’. Let's use ‘we’.

مورد بعدی "اجرا" است. بیایید از "ما" استفاده کنیم.

We can't run. We can't run.

ما نمی توانیم بدویم. ما نمی توانیم بدویم.

We can't run.

ما نمی توانیم بدویم.

After that.. the next one is ‘sing’.

بعد از آن .. بعدی "آواز" است.

Oh ‘you’. You can't sing.

آه تو'. شما نمی توانید آواز بخوانید.

You can't sing. You can't sing.

شما نمی توانید آواز بخوانید. شما نمی توانید آواز بخوانید.

‘dance’ hmm, let's do ‘they’.

"رقص" هوم، بیایید "آنها" را انجام دهیم.

They can't dance. They can't dance.

آنها نمی توانند برقصند. آنها نمی توانند برقصند.

They can't dance. And ‘speak English’.

آنها نمی توانند برقصند. و "انگلیسی صحبت کنید".

hmm, let's say ‘You can't speak English’. Well, that's what I'm here to help you with,

هوم، بیایید بگوییم "شما نمی توانید انگلیسی صحبت کنید". خوب، این چیزی است که من اینجا هستم تا به شما کمک کنم،

but let's practice again. You can't speak English.

اما بیایید دوباره تمرین کنیم. شما نمی توانید انگلیسی صحبت کنید.

You can't speak English, but again, that's something that we're gonna

شما نمی توانید انگلیسی صحبت کنید، اما باز هم، این چیزی است که ما

change as we keep practicing. Okay, and let's try a test now.

با ادامه تمرین آن را تغییر خواهیم داد. خوب، و حالا بیایید یک تست را امتحان کنیم.

Okay, so let's try a practice test together. It's not that hard.

خوب، پس بیایید یک تست تمرینی را با هم امتحان کنیم. آنقدرها هم سخت نیست.

All you have to do is listen carefully. And as I read these sentences, you have to

تنها کاری که باید انجام دهید این است که با دقت گوش دهید. و با خواندن این جملات، شما باید

see if …. listen and see if I'm using one ‘can’

ببینید که آیا …. گوش کنید و ببینید آیا از یک «می توانم» استفاده می کنم

or two ‘can't’. All right, so I'll do this slowly.

یا دو «نمی توانم». بسیار خوب، پس من این کار را به آرامی انجام خواهم داد.

Let's try it together. The first one.

بیا با هم امتحانش کنیم اولی.

Let's do ‘swim’. And let's use ‘I’.

بیایید "شنا" کنیم. و از "من" استفاده کنیم.

I can swim. I can swim.

میتونم شنا کنم. میتونم شنا کنم.

Which one do you think I used? Well, if you listen carefully, yes I use number

به نظر شما من از کدوم استفاده کردم؟ خوب، اگر با دقت گوش کنید، بله من از شماره

one ‘can’. Let's go on to the next one, ‘eat’.

یک "می توانم" استفاده می کنم. بریم سراغ بعدی، "بخور".

And let's try ‘she’. She can eat.

و بیایید "او" را امتحان کنیم. او می تواند غذا بخورد.

She can eat. Yes, I did number one again, ‘can’.

او می تواند غذا بخورد. بله، من دوباره شماره یک را انجام دادم، "می توانم".

After that is ‘read’. And let's use ‘he’.

پس از آن "خوانده" است. و از "او" استفاده کنیم.

He can't read. He can't read.

او نمی تواند بخواند. او نمی تواند بخواند.

That was the second one, ‘can't’. How about ‘drive’.

این مورد دوم بود، "نمی توانم". "درایو" چطور؟

Let's use ‘he’ again. He can drive.

بیایید دوباره از "او" استفاده کنیم. او می تواند رانندگی کند.

He can drive.

او می تواند رانندگی کند.

Yes, that was number one.

بله، این شماره یک بود.

He can drive. After that, ‘run’.

او می تواند رانندگی کند. پس از آن، 'دویدن'.

Let's use ‘they’. They can't run.

بیایید از "آنها" استفاده کنیم. آنها نمی توانند اجرا کنند.

They can't run. Maybe they're too tired right.

آنها نمی توانند اجرا کنند. شاید آنها خیلی خسته هستند درست است.

And I use number two. They can't run.

و من از شماره دو استفاده می کنم. آنها نمی توانند اجرا کنند.

Let's move on to the next one, ‘sing’. We can't sing.

بیایید به سراغ بعدی برویم، "آواز". ما نمی توانیم آواز بخوانیم.

We can't sing.

ما نمی توانیم آواز بخوانیم.

Yes, that was number two, ‘can't’.

بله، این شماره دو بود، "نمی توانم".

Next is ‘dance’. Let's do ‘dance’.

بعدی "رقص" است. بیایید "رقص" کنیم.

Again, let's do ‘we’ again. We can't dance.

دوباره، بیایید دوباره "ما" را انجام دهیم. ما نمی توانیم برقصیم

We can't dance. Yes, again, I said, ‘can't’, number two.

ما نمی توانیم برقصیم بله، باز هم گفتم، "نمی توانم" شماره دو.

And the last one. You can speak English.

و آخرین مورد. شما می توانید انگلیسی صحبت کنید.

You can speak English. Yes, the last one was ‘can’, number one.

شما می توانید انگلیسی صحبت کنید. بله، آخرین مورد "توان" بود، شماره یک.

You can speak English. How did you guys do?

شما می توانید انگلیسی صحبت کنید. بچه ها چطور بودید؟

Well, that's the end of our quiz. I know that it's difficult and it's gonna

خب، این پایان مسابقه ما است. می دانم که سخت است و

take a lot of time but you can do it.

زمان زیادی می برد، اما شما می توانید آن را انجام دهید.

I'll see you guys next time. Bye.

بچه ها دفعه بعد میبینمتون خدا حافظ.

Hi, everybody. I'm Esther. 

سلام به همه. من استر هستم

And in this video, we're going to talk about  how to describe the cost or price of something. 

و در این ویدیو، ما در مورد نحوه توصیف هزینه یا قیمت یک چیزی صحبت می کنیم.

Now, this is important to people  like me who like shopping, right. 

حالا این برای افرادی مثل من که خرید کردن را دوست دارند مهم است.

So, for example, I like  shopping especially for dresses. 

بنابراین، برای مثال، من خرید به خصوص برای لباس را دوست دارم.

So I might say the cost of  this dress is affordable. 

بنابراین ممکن است بگویم هزینه این لباس مقرون به صرفه است.

Okay. This dress is affordable. 

باشه. این لباس مقرون به صرفه است.

‘affordable’ means that this  dress is not too expensive. 

مقرون به صرفه به این معنی است که این لباس خیلی گران نیست.

I have enough money and I can pay for this dress. I have enough money. 

من پول کافی دارم و می توانم برای این لباس هزینه کنم. من به اندازه کافی پول دارم.

I can buy this dress. So I would say this dress is affordable. 

من میتونم این لباس رو بخرم بنابراین من می گویم این لباس مقرون به صرفه است.

I can also say this dress is inexpensive. We all know what expensive is but we say  

همچنین می توانم بگویم این لباس ارزان است. همه ما می دانیم گران چیست، اما می گوییم

inexpensive so that's the opposite of expensive. 

ارزان است، بنابراین این برعکس گران است.

‘affordable’ and ‘inexpensive’  have very similar meanings. 

«مقرون به صرفه» و «ارزان» معانی بسیار مشابهی دارند.

Again, I have enough money to buy this. It's not too expensive. 

باز هم پول کافی برای خرید این را دارم. خیلی گران نیست.

Then, we have ‘cheap’. This dress is cheap. 

سپس، ما "ارزان" داریم. این لباس ارزان است.

Now, ‘cheap’ is similar, it means it's not  expensive, but it's a little bit more negative. 

حالا "ارزان" مشابه است، یعنی گران نیست، اما کمی منفی تر است.

If you say that something is cheap,  people may think that the quality  

اگر بگویید چیزی ارزان است، ممکن است مردم فکر کنند که کیفیت آن

is not very good. It's not very nice. 

خیلی خوب نیست. خیلی قشنگ نیست

Okay. Now, let's look at the opposite. 

باشه. حالا بیایید به عکس آن نگاه کنیم.

The opposite of these words is ‘expensive’. This dress is expensive.

نقطه مقابل این کلمات "گران" است. این لباس گران است.

It costs a lot of money, and too much money. Maybe, I don't want to buy it. 

هزینه زیادی دارد و پول زیادی هم دارد. شاید، من نمی خواهم آن را بخرم.

We can also say ‘overpriced’. This dress is overpriced. 

ما همچنین می توانیم بگوییم "گران قیمت". این لباس قیمتش بالاست

That means the price is too high. So, again, I don't want to buy this dress,  

یعنی قیمتش خیلی بالاست بنابراین، باز هم می گویم که من نمی خواهم این لباس را بخرم،

it's too expensive and overpriced. Okay. 

خیلی گرون و گران است. باشه.

Let's look at some more examples together. Let's look at some examples.

بیایید چند نمونه دیگر را با هم ببینیم. بیایید به چند نمونه نگاه کنیم.

The hat was affordable because it was on sale.

کلاه به دلیل فروش مقرون به صرفه بود.

The hat was affordable because it was on sale. 

کلاه به دلیل فروش مقرون به صرفه بود.

Next. I wish this bag was more affordable. 

بعد. کاش این کیف مقرون به صرفه تر بود.

I wish this bag was more affordable. 

کاش این کیف مقرون به صرفه تر بود.

Next. This computer is surprisingly inexpensive. 

بعد. این کامپیوتر به طور شگفت انگیزی ارزان است.

This computer is surprisingly inexpensive.

این کامپیوتر به طور شگفت انگیزی ارزان است.

Next.

بعد.

These shoes look beautiful,  but they are too cheap. 

این کفش ها زیبا به نظر می رسند، اما بسیار ارزان هستند.

These shoes look beautiful,  but they are too cheap. 

این کفش ها زیبا به نظر می رسند، اما بسیار ارزان هستند.

Next. That jacket is too expensive. 

بعد. اون ژاکت خیلی گرونه

That jacket is too expensive. 

اون ژاکت خیلی گرونه

Last. I cannot buy this overpriced bag. 

آخر. من نمی توانم این کیف گران قیمت را بخرم.

I cannot buy this overpriced bag.

من نمی توانم این کیف گران قیمت را بخرم.

Okay, so in this video, we learned that when  we want to describe the cost of something,

خوب، پس در این ویدیو، یاد گرفتیم که وقتی می‌خواهیم هزینه چیزی را

as not too expensive,

که خیلی گران نیست توصیف کنیم،

we say ‘affordable’.

می‌گوییم «مقرون‌به‌صرفه».

Okay. Something is  

باشه. چیزی

affordable if it's not too expensive. If I can buy it with the money I have.

مقرون به صرفه است اگر خیلی گران نباشد. اگه بتونم با پولی که دارم بخرم.

On the other hand, if something is not affordable,

از سوی دیگر، اگر چیزی مقرون به صرفه نباشد،

if the cost is very high,

اگر هزینه آن بسیار بالا باشد،

we say ‘expensive’ or ‘overpriced’.

می گوییم «گران» یا «گران قیمت».

For me, I think some brands like  H&M and Forever 21 are affordable. 

برای من، من فکر می کنم برخی از مارک ها مانند H&M و Forever 21 مقرون به صرفه هستند.

Some people don't think this way. They think it's cheap. 

برخی از مردم این گونه فکر نمی کنند. آنها فکر می کنند ارزان است.

Sometimes, yes, some of the items can be cheap.

گاهی اوقات، بله، برخی از اقلام ممکن است ارزان باشند.

But for me, I like those brands  because they are affordable.

اما برای من، من آن مارک ها را دوست دارم زیرا مقرون به صرفه هستند.

Another store that I like in Korea,

یکی دیگر از فروشگاه هایی که در کره دوست دارم،

it's called Zara or Jara in Korea as they say.

به قول خودشان زارا یا جارا در کره نام دارد.

They have some items that are affordable  and some items that are very expensive.

برخی از اقلام مقرون به صرفه و برخی از اقلام بسیار گران هستند.

Too expensive for me to buy.

خیلی گرونه که بخرم

Okay, well, that's what I  wanted to share in this video. 

خوب، خوب، این چیزی است که می خواستم در این ویدیو به اشتراک بگذارم.

Thanks for watching. Bye.

ممنون از ملاحظه تان. خدا حافظ.

Hello, my name is Esther.

سلام اسم من استر است.

And in this video we're going to talk

و در این ویدئو می خواهیم

about how to use the word ‘borrow’ or ‘lend me’.

در مورد نحوه استفاده از کلمه "قرض گرفتن" یا "به من قرض کن" صحبت کنیم.

Well, when do we use this word?

خوب، چه زمانی از این کلمه استفاده می کنیم؟

Well, let me give you an example.

خب اجازه بدهید مثالی بزنم.

Let's say that you're taking a test

فرض کنید در حال تست گرفتن هستید

and you look in your bag

و به کیف خود نگاه می کنید

and uh-oh you forgot your pencil.

و اوه-اوه مداد خود را فراموش کرده اید.

So what do you do?

پس چیکار میکنی؟

You have to ask someone next  to you, or maybe a friend

باید از کسی که در کنارتان است یا شاید از یک دوست بخواهید

to let them use your pencil.

که اجازه دهد از مداد شما استفاده کند.

And a mistake that a lot  of people make is they say,

و اشتباهی که بسیاری از مردم مرتکب می شوند این است که می گویند،

“Can you borrow me your pencil?”

"می توانی مدادت را از من قرض بگیری؟"

But that's actually wrong.

اما این در واقع اشتباه است.

Don't say that.

اینو نگو

Don't say,

نگویید:

“Can you borrow me your pencil?”

«می‌توانی مدادت را از من قرض بگیری؟»

The actual way to say it

روش واقعی برای گفتن

goes like this.

اینگونه است.

Let's look at an example sentence.

بیایید به یک جمله مثال نگاه کنیم.

“Can I borrow your pencil?”

"میتونم مدادتو قرض بگیرم؟"

That's the correct way to say it.

این روش صحیح بیان آن است.

“Can I borrow your pencil?

«می‌توانم مدادت را قرض بگیرم؟

Okay.

باشه.

Another way that you can say is,

راه دیگری که می توانید بگویید این است:

“Can you lend me your pencil?”

"آیا می توانی مدادت را به من قرض بدهی؟"

Let's look at it again.

بیایید دوباره به آن نگاه کنیم.

“Can you lend me your pencil?”

«می‌توانی مدادت را به من قرض بدهی؟»

Now, both of these ways are okay.

حالا هر دوی این راه ها مشکلی ندارد.

And they're both correct and right,

و هر دو درست و درست هستند،

but I think this one is a better way to say it.

اما به نظر من این یکی راه بهتری برای بیان آن است.

Again, let's remember it's not,

دوباره، بیایید به یاد داشته باشیم که اینطور نیست،

‘Can you borrow me’, okay, don't say that.

«می‌توانی مرا قرض کنی»، خوب، این را نگو.

Say this,

این را بگو،

“Can I borrow your pencil?”

"می توانم مدادت را قرض بگیرم؟"

Let's look at a couple more examples sentences.

بیایید به چند مثال دیگر نگاه کنیم.

Let's look at some more examples.

بیایید به چند نمونه دیگر نگاه کنیم.

Is it okay if I borrow your book?

اگر کتاب شما را قرض بگیرم اشکالی ندارد؟

Is it okay if I borrow your book?

اگر کتاب شما را قرض بگیرم اشکالی ندارد؟

May I borrow some money?

آیا می توانم مقداری پول قرض کنم؟

May I borrow some money?

آیا می توانم مقداری پول قرض کنم؟

Can I borrow your umbrella?

آیا می توانم چتر شما را قرض بگیرم؟

Can I borrow your umbrella?

آیا می توانم چتر شما را قرض بگیرم؟

Can you lend me your eraser?

آیا می توانید پاک کن خود را به من قرض دهید؟

Can you lend me your eraser?

آیا می توانید پاک کن خود را به من قرض دهید؟

Would you lend me your book?

کتابت را به من قرض می دهی؟

Would you lend me your book?

کتابت را به من قرض می دهی؟

Please lend me a pen.

لطفا یک خودکار به من قرض بدهید.

Please lend me a pen.

لطفا یک خودکار به من قرض بدهید.

Alright, now, in the beginning  of the video, I taught you

خوب، حالا، در ابتدای ویدیو، به شما یاد دادم

to say, “Can I borrow… something”

که بگویید، "می توانم ... چیزی قرض بگیرم"

“Can I borrow your pencil?”

"می توانم مدادت را قرض بگیرم؟"

But, actually,

اما، در واقع،

there's a more polite way to say this.

راه مودبانه تری برای گفتن این موضوع وجود دارد.

And that is by saying,

و آن هم با گفتن

“May I borrow something from you?”

«می‌توانم چیزی از شما قرض بگیرم؟»

You should use ‘May I’ when you're talking  to someone you don't know very well.

وقتی با کسی صحبت می‌کنید که خیلی نمی‌شناسید، باید از «می‌توانم» استفاده کنید.

Maybe it's a complete stranger,

شاید کاملاً غریبه باشد،

or maybe you know that person,

یا شاید شما آن شخص را بشناسید،

but you guys aren't really close friends.

اما شما واقعاً دوستان صمیمی نیستید.

It's better to use ‘May I’.

بهتر است از «می توانم» استفاده کنید.

So again, “May I borrow something?”

بنابراین دوباره، "می توانم چیزی قرض کنم؟"

For example,

به عنوان مثال،

“May I borrow your pen?”

"آیا می توانم قلم شما را قرض بگیرم؟"

Or “May I borrow your phone?”

یا «می‌توانم تلفن شما را قرض بگیرم؟»

Or maybe like I said in the  example in the beginning,

یا شاید همانطور که در مثال اول گفتم،

“May I borrow your pencil or eraser?”

"می توانم مداد یا پاک کن شما را قرض بگیرم؟"

Okay. Well that's it for today.

باشه. خوب برای امروز همین است.

I hope you guys learned something  and I'll see you guys next time.

امیدوارم شما بچه ها چیزی یاد گرفته باشید و دفعه بعد شما را ببینم.

Bye.

خدا حافظ.

Hi, everybody. I'm Esther. 

سلام به همه. من استر هستم

And in this video, we're going to  talk about an important expression,  

و در این ویدیو، ما قصد داریم در مورد یک عبارت مهم صحبت کنیم،

especially for those of you  who are in relationships. 

به خصوص برای شما که در رابطه هستید.

For those of you who have  a boyfriend or girlfriend. 

برای کسانی از شما که دوست پسر یا دوست دختر دارید.

And that expression is ‘to dump someone’. ‘to dump someone’ 

و این عبارت «فراموش کردن کسی» است. "کسی را دور انداختن"

Well, what do you think that means? Well, for those of you who are in a relationship,  

خوب، به نظر شما این به چه معناست؟ خوب، برای کسانی از شما که در یک رابطه هستند،

maybe, you're not happy. Hmm 

شاید خوشحال نباشید. هوم

Maybe you don't love that person anymore, or maybe  that person is just really horrible, really bad. 

شاید شما دیگر آن شخص را دوست ندارید، یا شاید آن شخص واقعاً وحشتناک است، واقعاً بد.

So, what do you do? Well, you break up with them. 

بنابراین، چه کار می کنید؟ خب تو باهاشون قطع رابطه کردی

Right, you say, “I don't  want to be with you anymore.” 

درست است، شما می گویید، "من دیگر نمی خواهم با شما باشم."

And that's where the expression  comes in ‘to dump someone’. 

و اینجاست که عبارت "کسی را کنار بگذارم" می آید.

So, when you tell your boyfriend or girlfriend, “I don't want to be with you anymore,” you  

بنابراین، وقتی به دوست پسر یا دوست دختر خود می گویید "من دیگر نمی خواهم با شما باشم"،

are dumping them. Okay, so let's look at these examples first. 

آنها را ول می کنید. خوب، پس ابتدا به این نمونه ها نگاه می کنیم.

He dumped me. Hmm, he dumped me. 

او مرا ول کرد. هوم، او مرا ول کرد.

This is a sad situation, right? Maybe my boyfriend didn't love me anymore,  

این یک وضعیت غم انگیز است، درست است؟ شاید دوست پسرم دیگر مرا دوست نداشت

or maybe I did something that made him angry. So he dumped me. 

یا شاید من کاری کردم که او را عصبانی کرد. بنابراین او مرا رها کرد.

He doesn't want to be with me any longer.

او دیگر نمی خواهد با من باشد.

Hmm, ‘I dumped him’.

هوم، "من او را انداختم".

The next sentence, ‘I dumped him’. This one is not so bad. 

جمله بعدی، "من او را انداختم". این یکی خیلی بد نیست

Maybe my boyfriend was really  bad, or he lied too much. 

شاید دوست پسرم واقعا بد بوده یا خیلی دروغ گفته است.

So I kicked him. I got rid of him. 

بنابراین من او را لگد زدم. از شر او خلاص شدم.

I dumped him. Okay. 

من او را انداختم. باشه.

So, let's look at some more  example sentences together. 

بنابراین، بیایید چند جمله مثال دیگر را با هم ببینیم.

‘She dumped him because he lied to her.’ 

او را رها کرد زیرا به او دروغ گفته بود.

‘She dumped him because he lied to her.’

او را رها کرد زیرا به او دروغ گفته بود.

‘He dumped me I'm so sad.’ 

"او مرا رها کرد، من خیلی غمگین هستم."

‘He dumped me I'm so sad.’ 

"او مرا رها کرد، من خیلی غمگین هستم."

Okay, so in this video we learned  the expression ‘to dump someone’. 

خوب، بنابراین در این ویدیو ما عبارت "کسی را دور انداختن" یاد گرفتیم.

Remember, you can dump a bad boyfriend or  girlfriend, but they can also dump you. 

به یاد داشته باشید، شما می توانید یک دوست پسر یا دوست دختر بد را رها کنید، اما آنها همچنین می توانند شما را رها کنند.

Now, I want to tell you about  one of my ex-boyfriends. 

حالا می خواهم در مورد یکی از دوست پسرهای سابقم به شما بگویم.

He never had time for me. He was always busy. 

او هیچ وقت برای من وقت نداشت. او همیشه مشغول بود.

And he couldn't talk or hang out. So, I had to dump him and it felt great. 

و او نمی توانست حرف بزند یا با هم بنشیند. بنابراین، من مجبور شدم او را رها کنم و احساس خوبی داشتم.

Okay, well see you guys next time. Bye.

خوب، دفعه بعد شما را می بینم. خدا حافظ.

Hi everybody.

سلام به همه.

I'm Esther and in this video we are going to talk about an important idiom 'hit on'.

من استر هستم و در این ویدیو قصد داریم در مورد یک اصطلاح مهم 'hit on' صحبت کنیم.

Now, hit on doesn't mean to hit.

حالا ضربه زدن به معنای ضربه زدن نیست.

Right?

درست؟

Hit means you punch someone or you use your hand to hurt someone.

ضربه به این معنی است که به کسی مشت میزنید یا از دست خود برای صدمه زدن به کسی استفاده می کنید.

So, that's not what it means.

بنابراین، معنی آن این نیست.

'hit on' means well when a guy maybe likes a girl

ضربه زدن به این معنی است که وقتی پسری ممکن است دختری را دوست داشته باشد،

he sees someone and he thinks that girl is cute.

کسی را می بیند و فکر می کند آن دختر ناز است.

He wants to know her better.

او می خواهد او را بهتر بشناسد.

He wants to know her more.

او می خواهد او را بیشتر بشناسد.

So, he might go to her and  ask for her phone number.

بنابراین، ممکن است نزد او برود و شماره تلفن او را بپرسد.

Try to talk to her.

سعی کن باهاش ​​حرف بزنی

That's hitting on.

این در حال ضربه زدن است.

That's hit on.

این ضربه در.

Right?

درست؟

He's hitting on her.

داره بهش میزنه

Okay?

باشه؟

So ah... yes a girl can hit on a guy as well.

پس آه ... بله یک دختر می تواند به یک پسر نیز ضربه بزند.

Um… usually but it's usually  the guy that hits on the girl.

اوم... معمولاً اما معمولاً این پسر است که به دختر ضربه می زند.

So, let's look at these examples.

بنابراین، بیایید به این نمونه ها نگاه کنیم.

He hit on her.

او به او ضربه زد.

He hit on her.

او به او ضربه زد.

Again this means, he went to the girl and try to talk to her and know her better.

باز هم به این معنی است که او به سمت دختر رفت و سعی کرد با او صحبت کند و او را بهتر بشناسد.

So, maybe they can be a couple later or have a relationship.

بنابراین، ممکن است بعداً زوج شوند یا رابطه داشته باشند.

Again, he hit on her.

دوباره او را زد.

The next sentence says she got hit on.

جمله بعدی می گوید که او ضربه خورد.

She got hit on.

او ضربه خورد

This is not the same as this sentence.

این با این جمله یکی نیست.

Right?

درست؟

She didn't hit on someone.

او به کسی ضربه نزد.

She got hit on which means that somebody hit on her.

او ضربه خورد که به این معنی است که کسی به او ضربه زده است.

So, don't get that confused.

بنابراین، اینقدر گیج نشوید.

That's a good some more  example sentences together.

این چند جمله مثال دیگر با هم خوب است.

Okay?

Let's look at these examples.

باشه؟

بیایید به این نمونه ها نگاه کنیم.

She always gets hit on at the bar.

او همیشه در نوار ضربه می خورد.

She always gets hit on at the bar.

او همیشه در نوار ضربه می خورد.

Many guys hit on me.

خیلی از بچه ها به من ضربه زدند.

Many guys hit on me.

خیلی از بچه ها به من ضربه زدند.

I saw a man hit on a pretty girl.

مردی را دیدم که به دختری زیبا برخورد کرد.

I saw a man hit on a pretty girl.

مردی را دیدم که به دختری زیبا برخورد کرد.

He's a womanizer.

او یک زن زن است.

He hits on every girl.

او به هر دختری ضربه می زند.

He's a womanizer.

او یک زن زن است.

He hits on every girl.

او به هر دختری ضربه می زند.

Okay?

باشه؟

Let's review one more time.

بیایید یک بار دیگر مرور کنیم.

We learned the idiom hit on.

ما اصطلاح hit on را یاد گرفتیم.

Again, hit on means you like someone that you don't know.

باز هم، ضربه زدن به این معنی است که شما کسی را دوست دارید که نمی‌شناسید.

You go and talk to them.

تو برو باهاشون حرف بزن

Again maybe try to get to know them better or their phone number or something like that.

شاید دوباره سعی کنید آنها را بهتر بشناسید یا شماره تلفن آنها یا چیزی شبیه به آن.

Now, in America um... yeah  guys hit on girls of course.

حالا، در آمریکا اوم... بله، پسرها البته به دخترها ضربه می زنند.

But I think in Korea, a lot more Korean guys tend to hit on girls in public places like

اما من فکر می‌کنم در کره، پسران کره‌ای بیشتر تمایل دارند در مکان‌های عمومی مانند

the bus stop or on the street or maybe even a on the subway.

ایستگاه اتوبوس یا خیابان یا حتی در مترو به دختران ضربه بزنند.

So, a that's the word we learned in this video and I hope to see you guys next time.

بنابراین، این کلمه ای است که ما در این ویدیو یاد گرفتیم و امیدوارم دفعه بعد شما را ببینم.

Bye.

خدا حافظ.

Hi, everybody.

سلام به همه.

I'm Esther.

من استر هستم

And in this video, we're going to talk about a slang word.

و در این ویدیو قصد داریم در مورد یک کلمه عامیانه صحبت کنیم.

And that word is ‘pissed’ or ‘pissed off’.

و این کلمه "عصبانیت" یا "عصبانیت" است.

Now, before I start, I want to tell you that ‘pissed’ can actually have several meanings.

اکنون، قبل از شروع، می‌خواهم به شما بگویم که «ناراحت» در واقع می‌تواند معانی مختلفی داشته باشد.

But today, we're going to focus on one meaning.

اما امروز، ما بر روی یک معنا تمرکز خواهیم کرد.

And the meaning that I want  to focus on is ‘angry’.

و معنایی که می خواهم روی آن تمرکز کنم «عصبانی» است.

Okay, so ‘pissed’ or ‘pissed off’ can mean very angry or maybe upset or annoyed.

بسیار خوب، بنابراین «ناراحت» یا «ناراحت» می تواند به معنای بسیار عصبانی یا شاید ناراحت یا آزرده باشد.

Okay, so before I explain a little bit more, let's look at these example sentences.

خوب، پس قبل از اینکه کمی بیشتر توضیح دهم، بیایید به این جملات مثال نگاه کنیم.

The first one is, “I'm pissed.”

اولین مورد این است: "من عصبانی هستم."

This just means “I'm angry” “I'm upset”

این فقط به معنی "من عصبانی هستم" "من ناراحت هستم" است

So again, “I'm pissed.”

، بنابراین دوباره، "من عصبانی هستم."

The next sentence is very similar.

جمله بعدی بسیار شبیه است.

“I'm pissed off.” “I'm pissed off.”

"من عصبانی هستم." "من عصبانی هستم."

Again, these two sentences have the same meaning.

باز هم این دو جمله معنی یکسانی دارند.

They both mean ‘I'm very angry about something’

هر دوی آنها به معنای "من از چیزی بسیار عصبانی هستم"

or ‘I'm very angry at somebody’.

یا "من از دست کسی بسیار عصبانی هستم" هستند.

Please also notice that we have  to say 'pissed' in the past tense.

لطفاً همچنین توجه داشته باشید که باید در زمان گذشته بگوییم "Pissed".

We have to say it with -ed.

باید آن را با -ed بگوییم.

If you say "I'm piss" without the -ed,

اگر بدون -ed بگویید "I'm piss"

it actually has a different meaning.

در واقع معنای دیگری دارد.

So again, you must say “I'm pissed”

بنابراین، دوباره باید بگویید "من عصبانی هستم"

or “I'm pissed off” to show that you're angry.

یا "من عصبانی هستم" تا نشان دهید که عصبانی هستید.

Okay.

باشه.

Here's the last sentence.

اینم آخرین جمله

“I get pissed off when he lies to me.”

"وقتی به من دروغ می گوید عصبانی می شوم."

That means I get angry when he lies to me.

یعنی وقتی به من دروغ می گوید عصبانی می شوم.

Again, “I get pissed off when he lies to me.”

دوباره، "وقتی به من دروغ می گوید عصبانی می شوم."

Let's make sure we also notice  the pronunciation “pissed off”.

بیایید مطمئن شویم که تلفظ "Pissed off" را نیز متوجه می شویم.

‘pissed’

'pissed'

‘pissed off’

'pissed off'

‘pissed’

'pissed'

And let's look at the example  sentence one more time.

و اجازه دهید یک بار دیگر به جمله مثال نگاه کنیم.

“I get pissed off when he lies to me.”

"وقتی به من دروغ می گوید عصبانی می شوم."

And for all the women out there,  you understand what I mean, right?

و برای همه زنان بیرون، متوجه منظور من می شوید، درست است؟

When someone you care about or someone you love  lies to you, you get angry or pissed off, right?

وقتی کسی که به او اهمیت می دهید یا کسی که دوستش دارید به شما دروغ می گوید، عصبانی یا عصبانی می شوید، درست است؟

So let's look at a few more  example sentences together.

پس بیایید چند جمله مثال دیگر را با هم ببینیم.

“I was pissed off when the  other car cut in front of me.”

"وقتی ماشین دیگر جلوی من قطع شد، عصبانی شدم."

“I was pissed off when the  other car cut in front of me.”

"وقتی ماشین دیگر جلوی من قطع شد، عصبانی شدم."

“Don't get pissed off. It was a mistake.”

" عصبانی نشو. این یک اشتباه بود."

“Don't get pissed off. It was a mistake.”

" عصبانی نشو. این یک اشتباه بود."

“I'm pissed off that he didn't pay me back yet.” “I'm pissed off that he didn't pay me back yet.”

"از اینکه هنوز پولم را پس نداده عصبانی هستم." "از اینکه هنوز پولم را پس نداده عصبانی هستم."

Okay, so we looked at a couple example sentences,

خوب، بنابراین ما به چند جمله مثال نگاه کردیم،

and we learned the word ‘pissed’ or ‘pissed off’

و کلمه "Pissed" یا "Pissed off" را یاد گرفتیم

so just remember it's a very common  slang if you use it in America  

، بنابراین فقط به یاد داشته باشید که اگر در آمریکا یا سایر کشورهای انگلیسی زبان

or another english-speaking country,

از آن استفاده کنید ،

everybody will know that that  means you're angry or upset.

این یک زبان عامیانه بسیار رایج است، همه می دانند که به این معنی است که شما عصبانی یا ناراحت هستید.

But remember, you should probably  only use this with your friends

اما به یاد داشته باشید، احتمالاً باید فقط با دوستان خود از آن استفاده کنید

because if you say this to  somebody that you don't know well,

زیرا اگر این را به کسی بگویید که خوب نمی شناسید،

it can seem a little bit rude.

ممکن است کمی بی ادبانه به نظر برسد.

Okay, so please remember that when you're angry try saying ‘pissed’ or ‘pissed off’.

بسیار خوب، پس لطفاً به یاد داشته باشید که وقتی عصبانی هستید سعی کنید بگویید "عصبانی" یا "عصبانی شده".

‘I'm pissed’

'من کمی از اطرافیانش دلخور هستم'

‘I'm pissed off’

'من عصبانی هستم'

All right, well I'll see you in the next video.

بسیار خوب، خوب شما را در ویدیوی بعدی می بینم.

Bye. 

خدا حافظ.

Hi, everybody. I'm Esther. 

سلام به همه. من استر هستم

And in this video, I want to talk  with you about the word ‘lag’. 

و در این ویدیو می خواهم در مورد کلمه "لگ" با شما صحبت کنم.

Now ‘lag’ means to do something very slowly, or to be very slow, okay. 

حال «لگ» به معنای انجام کاری بسیار آهسته، یا بسیار کند بودن است، خوب.

So the word ‘lag’ is up here on the board. Now, the pronunciation - it's hard I know 

بنابراین کلمه "تاخیر" در اینجا روی تابلو است. حالا، تلفظ - سخت است می دانم،

but you have to try and practice ‘lag’ 

اما باید تلاش کنید و "لگ"

‘lag’ Okay. 

"لگ" را تمرین کنید بسیار خوب.

So let's look at these examples.

پس بیایید به این نمونه ها نگاه کنیم.

“She's lagging .”

"او عقب مانده است."

“She's lagging.”

"او عقب مانده است."

This means she's taking a  long time to do something.

این بدان معنی است که او برای انجام کاری زمان زیادی می برد.

She's doing something very slowly.

اون داره یه کاری رو خیلی آهسته انجام میده

“She's lagging.”

"او عقب مانده است."

The next one is, “Stop lagging.”

مورد بعدی این است: «از عقب افتادن دست بردارید».

“Stop lagging.”

"از عقب افتادن دست بردارید."

You're telling somebody hurry up. 

به یکی میگی عجله کن

Stop being slow. Okay. 

از کند بودن دست بردارید باشه.

The next one is a very common problem. “My computer is lagging.”

مورد بعدی یک مشکل بسیار رایج است. "کامپیوتر من عقب مانده است."

“My computer is lagging.”

"کامپیوتر من عقب مانده است."

That means my computer is slow.

یعنی کامپیوتر من کند است.

It's slow. I'm trying to do something  

خیلی آرومه. من سعی می کنم کاری انجام دهم

but it's lagging. It's slow.

اما عقب مانده است. خیلی آرومه.

And the last one is,

و آخرین مورد این است:

“I have jet lag.”

“I have jet lag.”

"من جت لگ دارم."

"من جت لگ دارم."

You might hear this a lot especially  from people who are travelling.

ممکن است این را زیاد بشنوید به خصوص از افرادی که در سفر هستند.

So if you travel around the world,  maybe too a far away country

بنابراین اگر به دور دنیا سفر می کنید، شاید کشوری بسیار دور

that you're going to be changing time zones,

که منطقه زمانی را تغییر می دهید،

so the time will be different,

بنابراین زمان متفاوت خواهد بود

and you'll feel very tired,

و شما بسیار احساس خستگی خواهید کرد،

your body will feel slow and tired,

بدن شما کند و خسته خواهد شد

and your body is taking a long time  to adjust to the new time zone,

و بدن شما مدت زیادی طول می کشد تا با منطقه زمانی جدید سازگار شود،

your body is slow to adjust,

بدن شما دیر تنظیم می شود،

so you have to say, “I have jet lag.”

بنابراین باید بگویید "من جت لگ دارم."

Okay. Let's look at some more examples together. 

باشه. بیایید چند نمونه دیگر را با هم ببینیم.

Okay. Let's look at a few examples.

باشه. بیایید به چند نمونه نگاه کنیم.

The first one. 

اولی.

“She's always late because she lags.” “She's always late because she lags.” 

او همیشه دیر می‌آید چون عقب می‌ماند.» او همیشه دیر می‌آید چون عقب می‌ماند.»

The next one. “I wish you wouldn't lag so much.” 

بعدی. "کاش اینقدر عقب نیفتید."

“I wish you wouldn't lag so much.”

"کاش اینقدر عقب نیفتید."

Next.

بعد.

“I can't open the program  because my computer is lagging.”

"من نمی توانم برنامه را باز کنم زیرا رایانه من عقب مانده است."

“I can't open the program  because my computer is lagging.” 

"من نمی توانم برنامه را باز کنم زیرا رایانه من عقب مانده است."

The last one.

آخری.

“My jet lag is terrible. I keep falling asleep.”

جت لگ من وحشتناک است. من مدام به خواب می روم.»

“My jet lag is terrible. I keep falling asleep.” 

جت لگ من وحشتناک است. من مدام به خواب می روم.»

Okay.

باشه.

So in this video we learned  that we use the word ‘lag’  

بنابراین در این ویدیو یاد گرفتیم که از کلمه "لگ"

to describe an action that is very very slow. Now, my best friend is someone who lags a lot.

برای توصیف عملی استفاده می کنیم که بسیار بسیار کند است. حالا بهترین دوست من کسی است که خیلی عقب مانده است.

Whenever we want to do  something especially at night,

هر وقت بخواهیم کاری بکنیم مخصوصاً در شب،

she takes almost two hours to get ready.

تقریباً دو ساعت طول می کشد تا آماده شود.

She has to wash her hair or take  a shower then put on her makeup,

او باید موهایش را بشوید یا دوش بگیرد سپس آرایش کند،

you know decide what to wear.

شما می دانید که چه بپوشید.

And that can take a very long time.

و این می تواند مدت زمان زیادی طول بکشد.

So I always have to say to her “Stop lagging!

بنابراین من همیشه باید به او بگویم: «از عقب نمانید!

Hurry up! We're late! Stop lagging!” Okay. 

عجله کن! دیر کردیم! دست از عقب افتادن بردارید!» باشه.

So next time, if you have a friend or  somebody that's taking a very long time, 

بنابراین دفعه بعد، اگر دوست یا کسی دارید که مدت زمان زیادی طول می کشد،

you can use the word ‘lag’ to say  ‘stop lagging’ ‘hurry up’ okay. 

می توانید از کلمه "لگ" برای گفتن "زنگ ماندن" استفاده کنید "عجله کنید" باشه.

Well that's the end. Thank you. 

خوب این پایان است. متشکرم.

Bye.

خدا حافظ.

Hi, everybody. My name is Esther. 

سلام به همه. اسم من استر است.

And in this video, I'm going to  talk about the word ‘pedestrian’. 

و در این ویدیو، من قصد دارم در مورد کلمه "عابر پیاده" صحبت کنم.

A pedestrian is somebody who is walking.

عابر پیاده کسی است که در حال راه رفتن است.

They might be walking on the street.

شاید در خیابان راه می روند.

Or on the sidewalk where all  the stores and restaurants are. 

یا در پیاده رو که همه فروشگاه ها و رستوران ها هستند.

The sidewalk or pedestrians might be  crossing the street on a crosswalk. 

پیاده رو یا عابران پیاده ممکن است در حال عبور از خیابان در یک خط عابر پیاده باشند.

That's the section with the  white lines where you have to go  

این همان بخش با خطوط سفید است که

if you want to go to the other side. So let's look at these example sentences.

اگر می خواهید به طرف دیگر بروید، باید به آنجا بروید. پس بیایید به این جملات مثال نگاه کنیم.

“Don't hit the pedestrian.”

"به عابر پیاده ضربه نزنید."

Okay.

باشه.

So in Korea there are very many cars and drivers

بنابراین در کره اتومبیل ها و رانندگان بسیار زیادی وجود دارد

and they have to be careful not to  hit the people that are walking.

و آنها باید مراقب باشند که به افرادی که در حال پیاده روی هستند برخورد نکنند.

The pedestrians.

عابرین پیاده

So "Don't hit the pedestrian."

پس "به عابر پیاده نزن."

The pedestrian crosses the crosswalk.

عابر پیاده از خط عابر پیاده عبور می کند.

Again, the crosswalk is where the white lines are.

باز هم خط عابر پیاده جایی است که خطوط سفید در آن قرار دارند.

You have to walk there if you  want to go to the other side.

اگر می خواهید به آن طرف بروید باید آنجا پیاده بروید.

The pedestrian crosses the crosswalk.

عابر پیاده از خط عابر پیاده عبور می کند.

The last example is,

آخرین مثال این است:

"There are many pedestrians on the sidewalk."

"عابران پیاده زیادی در پیاده رو هستند."

Remember, ‘sidewalk’ is the area next to  the street where pedestrians should walk.

به یاد داشته باشید، "پیاده رو" منطقه ای در کنار خیابان است که عابران پیاده باید در آن راه بروند.

It's safer, right?

امن تر است، درست است؟

So "There are many pedestrians on the sidewalk."

بنابراین "عابران پیاده زیادی در پیاده رو هستند."

Okay. And so that's how we use ‘pedestrian’.

باشه. و به این ترتیب ما از "عابر پیاده" استفاده می کنیم.

Remember, it means somebody who's walking.

به یاد داشته باشید، این به معنای کسی است که راه می رود.

Okay. That's all. 

باشه. همین.

Thank you. Bye.

متشکرم. خدا حافظ.

Hi, everybody.

سلام به همه.

I'm Esther.

من استر هستم

And in this video, I'm going to teach you a very important English word.

و در این ویدیو قصد دارم یک کلمه انگلیسی بسیار مهم را به شما آموزش دهم.

Now, everybody in Korea should know this word because it gets this way every summer in Korea,

در حال حاضر، همه در کره باید این کلمه را بدانند زیرا هر تابستان در کره به این شکل می شود،

right?

درست است؟

Well not just in the summer, but also in some other seasons.

خوب نه فقط در تابستان، بلکه در برخی فصول دیگر.

And that word that we're going  to learn today is ‘humid’.

و کلمه‌ای که امروز می‌خواهیم یاد بگیریم «مرطوب» است.

Again, ‘humid’.

باز هم "مرطوب".

So this word, you need to know it,

بنابراین، این کلمه، شما باید آن را بدانید،

and you especially need to mention this word

و به خصوص باید این کلمه را

when you describe Korea's  weather to any foreigners, 

زمانی که آب و هوای کره را برای هر خارجی توصیف می کنید، ذکر کنید،

Okay.

بسیار خوب.

So if they ask “What's the weather like in Korea?”

بنابراین اگر بپرسند "آب و هوا در کره چگونه است؟"

you have to say “humid”.

شما باید بگویید "مرطوب".

Well, what does ‘humid’ mean?

خوب، "مرطوب" به چه معناست؟

Well again, ‘humid’ is used to describe weather.

خوب دوباره، "مرطوب" برای توصیف آب و هوا استفاده می شود.

It means that it's very wet and hot, right?

یعنی خیلی خیس و داغه درسته؟

You know what I mean.

شما می دانید منظورم چیست.

So even my best friend, she comes to Korea every year from Southern California,

بنابراین حتی بهترین دوست من، او هر سال از کالیفرنیای جنوبی به کره می آید،

which is where I'm from,

جایی که من از آنجا آمده ام،

and she complains about this all the time.

و او همیشه از این موضوع شکایت می کند.

“It's so humid," right?

"خیلی مرطوب است، درست است؟"

“It's so hot and wet.”

"خیلی گرم و مرطوب است."

And she complains about this  because where we're from,

و او از این موضوع شکایت می کند زیرا از جایی که ما اهل آن هستیم،

it's not like that. It's hot,  but it doesn't get very humid.

اینطور نیست. هوا گرم است، اما خیلی مرطوب نیست.

So let's look at the board for some examples on how to use the word.

بنابراین بیایید به تابلو نگاه کنیم تا چند مثال در مورد نحوه استفاده از این کلمه داشته باشیم.

Okay.

بسیار خوب

So here it is.

.

“Today is very humid.”

"امروز خیلی مرطوب است. "

“Today is very humid.”

"امروز خیلی مرطوب است."

So that's the word I want to teach you today. ‘humid’

پس این کلمه ای است که امروز می خواهم به شما یاد بدهم. "نم"

But there are some other  ways to say the same thing.

اما راه های دیگری برای گفتن همین موضوع وجود دارد.

Instead of ‘humid’,

به جای "نمناک"

we can say a couple of other words.

می توانیم چند کلمه دیگر بگوییم.

For example, we can say, “Today is very muggy.”

مثلاً می توانیم بگوییم "امروز" بسیار کثیف است.»

“Today is very muggy.”

"امروز خیلی بد است."

Okay, ‘muggy’ means humid.

بسیار خوب، "موگی" به معنای مرطوب است.

Again, hot and wet.

دوباره گرم و مرطوب است.

We can also say, “Today is very sticky.”

همچنین می توانیم بگوییم: "امروز خیلی چسبنده است."

“Today is very sticky.”

"امروز بسیار چسبنده است."

So ‘humid’, ‘muggy’, and ‘sticky’ all have the same meaning when you're describing

هنگامی که شما

the weather.

آب و هوا را توصیف می کنید، "مرطوب"، "مغز" و "چسبنده" همه به یک معنا هستند.

Now, I told you that where I'm from it's not humid, it's hot, but it's not humid,

حالا من به شما گفتم جایی که من از آنجا هستم مرطوب نیست، گرم است، اما مرطوب نیست،

so what's the opposite of humid?

بنابراین متضاد humid چیست؟

That word is ‘dry’.

این کلمه "خشک" است.

So if it's not humid, I can  say, “Today is very dry.”

بنابراین اگر مرطوب نباشد، می توانم بگویم "امروز خیلی خشک است."

“Today is very dry.”

"امروز خیلی خشک است."

Okay, well, let's look at some more example sentences together.

خوب، خوب، بیایید چند جمله مثال دیگر را با هم ببینیم،

Okay, let's look at some example sentences.

خوب، بیایید به چند جمله مثال نگاه کنیم.

“It's too humid. Turn on the air conditioner.”

"خیلی مرطوب است. تهویه هوا را روشن کنید."

“It's too humid.

"خیلی مرطوب است.

Turn on the air-conditioner.”

تهویه هوا را روشن کنید."

“I hate humid weather.

"من از آب و هوای مرطوب متنفرم.

It's too sticky.”

خیلی چسبنده است."

“I hate humid weather.

"من از آب و هوای مرطوب متنفرم.

It's too sticky.”

خیلی چسبنده است."

“The rain makes it muggy.”

"باران آن را کدر می کند."

“The rain makes it muggy.”

"باران آن را کدر می کند."

“California is dry, but Florida is humid.”

کالیفرنیا خشک است، اما فلوریدا مرطوب است.

“California is dry, but Florida is humid.”

کالیفرنیا خشک است، اما فلوریدا مرطوب است.

Okay, so in this video we learned the word ‘humid’.

خوب، پس در این ویدیو ما کلمه "مرطوب" را یاد گرفتیم.

Make sure you guys remember it.

بچه ها حتماً آن را به خاطر بسپارید.

It's a very important word in Korea because it describes Korea's weather and summer perfectly.

این یک کلمه بسیار مهم در کره است زیرا آب و هوا و تابستان کره را کاملاً توصیف می کند.

Now, as for me, I've been here for a couple of years, and I'm still trying to get used to it,

اکنون، در مورد من، من برای مدتی اینجا بوده ام. چند سال است، و من هنوز دارم سعی می کنم به آن عادت کنم،

but I have to say I like dry weather better.

اما باید بگویم که هوای خشک را بیشتر دوست دارم.

Okay well thanks for joining and see you guys next time.

بسیار خوب، ممنون که پیوستید و دفعه بعد شما را می بینم.

Bye.

سلام

Hello, everybody. My name is Esther.

، به همه، نام من استر است.

And in this video, we're going to talk about a slang word that comes from California.

و در این ویدیو، ما قصد داریم در مورد یک کلمه عامیانه صحبت کنیم که از کالیفرنیا می آید.

That's where I'm from.

من از آنجا هستم.

This slang word is actually  from Northern California,

این کلمه عامیانه در واقع از شمال کالیفرنیا است،

in areas like San Francisco,  San Jose, and Oakland.

در مناطقی مانند سان فرانسیسکو، سن خوزه و اوکلند.

And this word is the slang word ‘hella’.

و این این کلمه کلمه عامیانه "هلا" است.

And it actually has two different meanings.

و در واقع دو معنای متفاوت دارد.

So let's look at how it's used in some sentences.

بنابراین بیایید ببینیم که چگونه در برخی جملات استفاده می شود.

Okay, so here's the first example sentence.

بسیار خوب، بنابراین اولین جمله مثال را در اینجا آورده ایم.

“This room is ‘hella’ hot.”

"این اتاق "هلا" داغ است."

hmm… How is ‘hella’ used?

هوم... چگونه از "هلا" استفاده می شود؟

It's used to mean the word  ‘really’ or ‘very’, right?

این به معنای کلمه "واقعا" یا "خیلی" استفاده می شود، درست است؟

“This room is very hot.”

"این اتاق خیلی گرم است."

or “This room is really hot.”

یا "این اتاق واقعا داغ است."

In that case, we can say,  “This room is hella hot.”

در این صورت می‌توان گفت: «این اتاق خیلی داغ است».

mm-hmm

mm-hmm

So that's the first meaning.

پس معنی اول همین است.

Let's move on to the second meaning.

بیایید به معنای دوم برویم.

And here's another example sentence.

و در اینجا یک جمله مثال دیگر وجود دارد:

“There's hella food at home.”

"در خانه غذای جهنمی وجود دارد."

That doesn't match the word ‘really’, right?

این با کلمه "واقعا" مطابقت ندارد، درست است؟

Let's look. There's really food at home.

بیایید نگاه بیندازیم. واقعاً غذا در خانه وجود دارد.

It doesn't make sense actually.  In the second sentence,

در واقع منطقی نیست در جمله دوم،

‘hella’ is used to mean there's ‘a lot of’

«هلا» به معنای «خیلی از»

or there's ‘many’ things, right?

یا «خیلی چیزها» استفاده می‌شود، درست است؟

So in this case, instead of saying,  “There's a lot of food at home,”

بنابراین در این مورد، به جای اینکه بگوییم «در خانه غذای زیادی وجود دارد»،

we can say, “There's hella food at home.”

می‌توان گفت: «در خانه غذای جهنمی وجود دارد».

So hurry and go home and eat some of that food.

پس عجله کنید و به خانه بروید و مقداری از آن غذا را بخورید.

Now under ‘hella’, I've written the word ‘hecka’.

اکنون در زیر "هلا"، کلمه "هکا" را نوشته ام.

And that's because some people feel uncomfortable using the word ‘hella’, right?

و این به این دلیل است که برخی از افراد با استفاده از کلمه "Hella" احساس ناراحتی می کنند، درست است؟

Because ‘hella’ has the word ‘hell’, right?

چون "هلا" کلمه "جهنم" را دارد، درست است؟

And ‘hell’ can sometimes be used to express an emotion that's negative or very strong, right?

و گاهی اوقات می توان از "جهنم" برای بیان یک احساس منفی یا بسیار قوی استفاده کرد، درست است؟

And in that case, people use ‘heck’, right?

و در این مورد، مردم از "هک" استفاده می کنند، درست است؟

So again, instead of ‘hella’  some people say ‘hecka’.

بنابراین، دوباره به جای «هلا»، برخی می‌گویند «هکا».

mm-hmm

So we can say, “There's hecka food at home.”

mm-hmm

پس می‌توانیم بگوییم، "در خانه غذای هکا وجود دارد."

Again, it means the same thing  - there's a lot of food at home.

باز هم به همین معنی است - در خانه غذای زیادی وجود دارد.

“There's hecka food at home.”

"در خانه غذای هکا وجود دارد."

But if you don't want to use  ‘hella’, you can use this one.

اما اگر نمی خواهید از "هلا" استفاده کنید، می توانید از این یکی استفاده کنید.

And in the same way you can use ‘hecka’ to  substitute ‘hella’ in the first sentence as well.

و به همین ترتیب می توانید از «هکا» برای جایگزینی «هلا» در جمله اول نیز استفاده کنید.

“This room is hecka hot.” Right?

"این اتاق خیلی گرم است." درست؟

“This room is hecka hot.”

"این اتاق خیلی گرم است."

It's very hot in here but I  don't want to say ‘hella’.

اینجا خیلی گرم است اما نمی‌خواهم بگویم «سلام».

But remember, again, this slang word ‘hella’ and ‘hecka’ is actually from Northern California,

اما باز هم به یاد داشته باشید که این کلمه عامیانه «hella» و «hecka» در واقع از کالیفرنیای شمالی است،

so you might not hear it

بنابراین

or people might not understand what you mean 

اگر در جاهای دیگر مانند نیویورک یا بریتانیا از آن استفاده کنید

if you use it in other places  such as New York or the UK.

ممکن است آن را نشنید یا مردم متوجه منظور شما نشوند .

So keep that in mind.

آن را به خاطر بسپار.

Okay so let's look at a couple examples sentences.

خوب پس بیایید به چند جمله مثال نگاه کنیم.

“This pizza is hella good.”

"این پیتزا خیلی خوب است."

“This pizza is hella good.”

"این پیتزا خیلی خوب است."

“You look hella pretty.”

"تو زیبا به نظر میرسی."

“You look hella pretty.”

"تو زیبا به نظر میرسی."

“Your hair is hecka long.”

"موهایت خیلی بلند است."

“Your hair is hecka long.”

"موهایت خیلی بلند است."

“I have hella things to do.”

"من کارهای جهنمی برای انجام دادن دارم."

“I have hella things to do.”

"من کارهای جهنمی برای انجام دادن دارم."

Okay, so those are the ways that we can use  ‘hella’ or ‘hecka’ in our everyday speech.

خوب، پس اینها راه هایی هستند که می توانیم از «هلا» یا «هکا» در گفتار روزمره خود استفاده کنیم.

But I want to remind you guys, one more time,

اما من می خواهم به شما دوستان یادآوری کنم، یک بار دیگر،

this slang is used mostly in Northern California.

این زبان عامیانه بیشتر در شمال کالیفرنیا استفاده می شود.

Now, for those of you who  like and enjoy hip-hop music.

اکنون، برای کسانی از شما که موسیقی هیپ هاپ را دوست دارند و از آن لذت می برند.

Some hip-hop artists from that area,

برخی از هنرمندان هیپ هاپ از آن منطقه،

such as e-40, and the Federation,  use the slang word in their music.

مانند e-40، و فدراسیون، از کلمه عامیانه در موسیقی خود استفاده می کنند.

They use ‘hella’ mostly.

آنها بیشتر از "هلا" استفاده می کنند.

So next time you decide to  listen to some of their music,

بنابراین دفعه بعد که تصمیم گرفتید به برخی از موسیقی های آنها گوش دهید،

I hope you guys can understand a little better

امیدوارم که شما بچه ها بتوانید کمی بهتر بفهمید

what they're saying and what that word means.

که آنها چه می گویند و معنی آن کلمه چیست.

Okay. Well, thanks. See you guys next time.

باشه. خوب ممنون. بچه ها دفعه بعد میبینمتون

Hi, everybody. My name's Esther.

سلام به همه. اسم من استر است

And in this video, I want to talk about a very important vocabulary word

و در این ویدیو، من می خواهم در مورد یک لغت بسیار مهم

for all Koreans to know, okay.

برای همه کره ای ها صحبت کنم، باشه.

And that word is ‘monsoon season’.

و این کلمه "فصل موسمی" است.

What is ‘monsoon season’?

"فصل موسمی" چیست؟

Well, every summer  

خوب، هر تابستان

many foreigners come and they're surprised  by how much rain there is, right?

بسیاری از خارجی ها می آیند و از بارش باران شگفت زده می شوند، درست است؟

In the summer, in Korea, for about one month,

در تابستان، در کره، برای حدود یک ماه،

usually in July, there's a lot of rain, okay.

معمولا در ماه جولای، باران زیادی می بارد، خوب.

And in English we call that the ‘monsoon season’.

و در انگلیسی ما آن را "فصل موسمی" می نامیم.

So it's very important for  Koreans to have a good umbrella.

بنابراین برای کره ای ها داشتن یک چتر خوب بسیار مهم است.

Maybe some rain boots, right?

شاید چند چکمه بارانی، درست است؟

But also it can cause some problems  for some businesses and homes  

اما همچنین اگر باران و سیل زیاد باشد،

if there's too much rain and flooding, right?

می تواند برای برخی مشاغل و خانه ها مشکلاتی ایجاد کند

So if you see a foreigner, and  they ask about summer in Korea,

، درست است؟ بنابراین اگر یک خارجی را می بینید، و آنها در مورد تابستان در کره می پرسند،

it's very important that you remember  that you tell them about monsoon season.

بسیار مهم است که به یاد داشته باشید که درباره فصل باران های موسمی به آنها بگویید.

Okay so let's look on the board  and look at this example sentence.

خوب پس بیایید روی تخته نگاه کنیم و به این جمله مثال نگاه کنیم.

“The monsoon season in Korea begins in summer.”

فصل باران های موسمی در کره از تابستان شروع می شود.

Right? I just talked about that.

درست؟ من فقط در مورد آن صحبت کردم.

Again, “The monsoon…”

دوباره، "موسمی..."

Let's pronounce it together.

بیایید آن را با هم تلفظ کنیم.

‘monsoon’

'Monsoon'

‘monsoon’

'Monsoon'

So “The monsoon season in Korea begins in summer.”

بنابراین "فصل موسمی در کره از تابستان شروع می شود."

And as we said, the monsoon  season lasts for about one month,

و همانطور که گفتیم، فصل باران های موسمی حدود یک ماه طول می کشد

and there's lots of rain  during the monsoon season.

و در طول فصل باران های موسمی باران زیادی می بارد.

Okay, let's look at some more examples together.

خوب، بیایید چند نمونه دیگر را با هم ببینیم.

Let's look at these examples.

بیایید به این نمونه ها نگاه کنیم.

“It's very humid during the monsoon season.” “It's very humid during the monsoon season.”

"در طول فصل باران های موسمی بسیار مرطوب است." "در طول فصل باران های موسمی بسیار مرطوب است."

“The monsoon season is coming.”

"فصل موسمی در راه است."

“The monsoon season is coming.”

"فصل موسمی در راه است."

“I need to buy a new umbrella  for the monsoon season.”

"من باید یک چتر جدید برای فصل باران های موسمی بخرم."

“I need to buy a new umbrella  for the monsoon season.”

"من باید یک چتر جدید برای فصل باران های موسمی بخرم."

Okay so in this video we learned about  the vocabulary word ‘monsoon season’.

بسیار خوب، پس در این ویدیو با واژگان "فصل موسمی" آشنا شدیم.

Remember, it's a time in Korea when there's a  lot of rain and it's very hot and sticky, right?

به یاد داشته باشید، زمانی در کره است که باران زیادی می بارد و بسیار گرم و چسبنده است، درست است؟

Now, in Southern California where I'm from,

اکنون، در کالیفرنیای جنوبی که من اهل آن هستم،

there is no monsoon season.

فصل باران های موسمی وجود ندارد.

We get a little bit of rain in the winter  time which is very different from Korea.

ما در فصل زمستان کمی باران می‌باریم که با کره بسیار متفاوت است.

But again, nothing like the rain we see here.

اما باز هم چیزی شبیه بارانی که اینجا می بینیم نیست.

Okay so that is something that  I'm still trying to get used to.

خوب پس این چیزی است که من هنوز سعی می کنم به آن عادت کنم.

Okay, so again, the word we  learned is ‘monsoon season’.

خوب، پس دوباره، کلمه ای که یاد گرفتیم «فصل موسمی» است.

Don't forget it and see you next time. Bye.

فراموشش نکن و دفعه بعد ببینمت. خدا حافظ.