Arunachalam Muruganantham: How I started a sanitary napkin revolution!

آروناچالام موروگانانتام: چگونه جنبش نواربهداشتی را شروع کردم؟

Translator: Jenny Zurawell Reviewer: Thu-Huong Ha

Translator: Maral Azimi Zonouz Reviewer: soheila Jafari

So I tried to do a small good thing for my wife.

خب سعی کردم کار کوچکی برای همسرم انجام بدهم.

It makes me to stand here,

که باعث شده با شهرت و ثروت حاصل از آن

the fame, the money I got out of it.

اینجا بایستم.

So what I did, I'd gone back to my early marriage days.

چه کردم؟ به روزهای نخست ابتدای ازدواجمان برمی‌گردم.

What you did in the early marriage days,

هر کاری که آدم در آن روزها می‌کند،

you tried to impress your wife. I did the same.

برای تحت تاثیر قرار دادن همسر است.من هم همین کار را کردم.

On that occasion, I found my wife

یکروز همسرم را دیدم

carrying something like this.

که چیزی در دست دارد.

I saw. "What is that?" I asked.

پرسیدم: اون چیه؟

My wife replied, "None of your business."

او جواب داد:به تو مربوط نیست.

Then, being her husband, I ran behind her

با توجه به اینکه شوهرش بودم، دنبالش دویدم

and saw she had a nasty rag cloth.

و دیدم که پارچه مندرس نفرت‌انگیزی در دست دارد.

I don't even use that cloth to clean my two-wheeler.

که من حتی از آن برای تمیزکردن موتورم استفاده نمیکنم.

Then I understood this -- adapting that unhygienic method

فهمیدم که او با این روش غیربهداشتی

to manage her period days.

سعی دارد دوران قاعدگی خود را سپری کند.

Then I immediately asked her, why are you [using] that unhygienic method?

بلافاصله پرسیدم که چرا از این روش غیربهداشتی استفاده می‌کنی؟

She replied, I also know about [sanitary pads],

او گفت که در مورد نواربهداشتی می‌داند،

but myself and my sisters, if they start using that,

اما در صورتیکه او و خواهرانش از آن استفاده می کردند،

we have to cut our family milk budget.

بودجه تهیه شیر برای خانواده قطع می‌شد.

Then I was shocked. What is the connection between

شوکه شده بودم.

using a sanitary pad and a milk budget?

استفاده از نواربهداشتی چه ربطی به بودجه شیر دارد؟

And it's called affordability.

و به این استطاعت داشتن برای خرید چیزی می‌گویند.

I tried to impress my new wife by offering her a packet of sanitary pads.

سعی کردم با خریدن یک بسته نواربهداشتی، او را تحت تاثیر قرار بدهم.

I went to a local shop, I tried to buy her a sanitary pad packet.

به یک فروشگاه رفتم و یک بسته از فروشنده خواستم.

That fellow looks left and right,

او دور و برش را نگاه کرد،

and spreads a newspaper, rolls it into the newspaper,

یک صفحه روزنامه را باز کرد و بسته را داخلش گذاشت،

gives it to me like a banned item, something like that.

و آن را طوری به من داد که انگار یک شیء ممنوع خریده‌ام.

I don't know why. I did not ask for a condom.

نمیدانم چرا. من که کاندوم نخواسته بودم.

Then I took that pad. I want to see that. What is inside it?

وقتی بسته را گرفتم، دلم می‌خواست ببینم چی داخلش است.

The very first time, at the age of 29,

برای اولین بار در سن ۲۹ سالگی،

that day I am touching the sanitary pad, first ever.

نوار بهداشتی را لمس کردم.

I must know: How many of the guys here have touched a sanitary pad?

باید بفهمم چند تا از مردهای اینجا نواربهداشتی را لمس کرده‌اند؟

They are not going to touch that, because it's not your matter.

آنها این کار را نخواهند کرد، چون ربطی به آنها ندارد.

Then I thought to myself, white substance, made of cotton --

بعد با خودم فکر کردم، خدای من، چیزی سفید و پنبه‌ای،

oh my God, that guy is just using a penny value of raw material --

آه خدای من، این مرد فقط چند پنی برای خرید مواد اولیه خام صرف کرده--

inside they are selling for pounds, dollars.

در حالیکه آن را چند دلار و پوند می‌فروشند.

Why not make a local sanitary pad for my new wife?

چرا یک نواربهداشتی محلی برای همسرم درست نکنم؟

That's how all this started, but after making a sanitary pad,

ماجرا اینطور شروع شد. اما بعد از اینکه نواربهداشتی را درست کردم،

where can I check it?

کجا آن را امتحان کنم؟

It's not like I can just check it in the lab.

امکان نداشت که بتوانم در آزمایشگاه این کار را بکنم.

I need a woman volunteer. Where can I get one in India?

به یک خانم داوطلب نیاز داشتم. در هند چنین کسی را از کجا پیدا کنم؟

Even in Bangalore you won't get [one], in India.

حتی یک نفر هم در بانگالور هند پیدا نمی‌شود.

So only problem: the only available victim is my wife.

پس مشکل این بود که تنها قربانی موجود همسرم بود.

Then I made a sanitary pad and handed it to Shanti -- my wife's name is Shanti.

پس یک نواربهداشتی درست کردم و آن را به همسرم "شانتی" دادم.

"Close your eyes. Whatever I give,

به او گفتم: چشمانت را ببند. چیزی که می‌دهم

it will be not a diamond pendant

یک آویز الماس

not a diamond ring, even a chocolate,

یک انگشتر الماس و حتی شکلات نیست،

I will give you a surprise with a lot of tinsel paper rolled up with it.

می‌خواهم یک سورپرایز که داخل مقدار زیادی زرورق است به تو بدهم.

Close your eyes."

چشمانت را ببند.

Because I tried to make it intimate.

چون سعی کردم احساس صمیمیت کند.

Because it's an arranged marriage, not a love marriage.

چون ازدواج ما با عشق نبوده و ازدواجی بر اساس خواستگاری بود.

(Laughter)

(خنده)

So one day she said, openly, I'm not going to support this research.

او یک روز به طور شفاف گفت که از پروژه‌ی من حمایت نخواهد کرد.

Then other victims, they got into my sisters.

حالا قربانیان بعدی، خواهرانم بودند.

But even sisters, wives, they're not ready to support in the research.

اما هیچ کدام آماده‌ی حمایت از پروژه نبودند.

That's why I am always jealous with the saints in India.

برای همین همیشه به پرستاران مقدس در هند حسودی می کنم.

They are having a lot of women volunteers around them.

آنها همیشه تعداد زیادی داوطلب زن در کنارشان دارند.

Why I am not getting [any]?

چرا من هیچکس را ندارم.

You know, without them even calling, they'll get a lot of women volunteers.

آنها بدون اینکه حتی از کسی کمک بخواهند، کلی داوطلب زن دارند.

Then I used, tried to use the medical college girls.

بعدش فکر کردم که از دختران کالج پزشکی کمک بگیرم.

They also refused. Finally, I decide,

که آنها هم مرا رد کردند. در آخر تصمیم گرفتم،

use sanitary pad myself.

که خودم از نواربهداشتی استفاده کنم.

Now I am having a title like

من حالا لقبی مثل کسی که اولین بار

the first man to set foot on the moon.

پا روی کره ماه گذاشته، دارم.

Armstrong. Then Tenzing [and] Hillary, in Everest,

آرمسترانگ و بعد تنزینگ و هیلاری در اورست.

like that Muruganantham is the first man

من، موروگانانتام، اولین مردی هستم

wore a sanitary pad across the globe.

که روی کره زمین، از نواربهداشتی استفاده کرد.

I wore a sanitary pad. I filled animal blood in a football bottle,

نواربهداشتی را گذاشتم. خون یک حیوان را داخل یک بطری از جنس

I tied it up here, there is a tube going into my panties,

توپ فوتبال ریختم و با یک لوله آن را به لباس زیرم وصل کردم،

while I'm walking, while I'm cycling, I made a press,

وقتی راه میرفتم یا دوچرخه سواری می کردم، با یک فشار کوچک

doses of blood will go there.

مقداری خون روی نواربهداشتی می‌ریخت.

That makes me bow down to any woman in front of me

این کار باعث شد جلوی تمام زنانی که نزدیکم بودند زانو بزنم

to give full respect. That five days I'll never forget --

تا احترامم را به آنها نشان دهم. آن پنج روز را هرگز فراموش نمی کنم،

the messy days, the lousy days, that wetness.

روزهای کثیف، چرکین و آن رطوبت و خیسی.

My God, it's unbelievable.

خدای من، باورکردنی نیست.

But here the problem is, one company is making napkin

مشکل اینجا بود که یک شرکت با پنبه معمولی نواربهداشتی

out of cotton. It is working well.

درست کرده بود که خوب جواب می‌داد.

But I am also trying to make sanitary pad with the good cotton. It's not working.

من از پنبه مرغوب استفاده کردم، اما جواب نگرفتم.

That makes me to want to refuse to continue this research and research and research.

این اتفاق باعث شد که بیخیال ادامه پروژه بشوم.

You need first funds.

من سرمایه اولیه نیاز داشتم.

Not only financial crises, but because of the sanitary pad research,

و با این پروژه نه تنها مشکلات مالی بوجود آمد،

I come through all sorts of problems, including

که با درخواست طلاق

a divorce notice from my wife.

از طرف همسرم روبرو شدم.

Why is this? I used medical college girls.

چرا؟ وقتی از دختران کالج پزشکی کمک خواستم،

She suspects I am using as a trump card

همسرم شک کرد که با این تله

to run behind medical college girls.

می‌خواهم دنبال آن دخترها بروم.

Finally, I came to know it is a special cellulose

در نهایت فهمیدم که باید از یک سلولز مخصوص

derived from a pinewood, but even after that,

که از صنوبر به دست می‌آید استفاده کنم،

you need a multimillion-dollar plant like this

حتی بعد از آن، شما به یک کارخانه چند میلیون دلاری

to process that material. Again, a stop-up.

برای بازیابی آن ماده نیاز دارید، پس دوباره متوقف شدم.

Then I spend another four years to create my own

و ۴ سال دیگر

machine tools, a simple machine tool like this.

برای خلق ابزار و دستگاههای ساده‌ی خودم سپری کردم.

In this machine, any rural woman can apply the same

با این دستگاه، هر زن روستایی می‌تواند

raw materials that they are processing in the multinational plant,

مواد خام را در کارخانه بزرگ چند ملیتی پردازش کند،

anyone can make a world-class napkin at your dining hall.

و هرکس قادر است در ناهارخوری هم نواربهداشتی درجه یک تولید کند.

That is my invention.

این بود اختراع من.

So after that, what I did,

بنابراین پس از آن، معمولا هرکس که نوآوری یا اختراعی دارد

usually if anyone got a patent or an invention,

سعی می‌کند که آن را سریع ثبت کند

immediately you want to make, convert into this.

یا از آن بهره‌برداری مالی کند.

I never did this. I dropped it just like this,

من هرگز چنین نکردم.

because you do this, if anyone runs after money,

چون دنبال پول نبودم.

their life will not [have] any beauty. It is boredom.

زندگی کسانی که چنین کاری میکنند، زیبایی ندارد و کسالت‌آور است.

A lot of people making a lot of money, billion,

بسیاری از مردم

billions of dollars accumulating.

میلیاردها دلار پول جمع می‌کنند.

Why are they coming for, finally, for philanthropy?

چرا آخرین چیز مهم برایشان انسان‌دوستی است؟

Why the need for accumulating money, then doing philanthropy?

چرا اول جمع کردن پول و بعد انسان‌دوستی؟

What if one decided to start philanthropy from the day one?

چه می‌شود اگر کسی،از روز اول تصمیم به شروع انسان‌دوستی بگیرد؟

That's why I am giving this machine

به همین دلیل، دستگاهم را

only in rural India, for rural women, because in India,

فقط به زنان روستایی اهدا کردم.چون در نهایت شگفتی

[you'll be] surprised, only two percent of women

تنها ۲ درصد از زنان در هند از نواربهداشتی استفاده می کنند.

are using sanitary pads. The rest, they're using a rag cloth,

و بقیه، از پارچه های مندرس، برگ، پوست،

a leaf, husk, [saw] dust, everything except sanitary pads.

ضایعات چوب و هر چیزی غیر از نواربهداشتی استفاده می کنند.

It is the same in the 21st century. That's why I am going

حتی در قرن ۲۱ هم همین است. به همین دلیل

to decide to give this machine only for poor women across India.

تصمیم گرفتم دستگاه را فقط به زنان فقیر هندی تقدیم کنم.

So far, 630 installations happened in 23 states

تاکنون،۶۳۰ بار دستگاهم را در ۲۳ استان

in six other countries.

از ایالتهای کشورم به بهره‌برداری رساندم.

Now I'm on my seventh year sustaining against

حالا در هفتمین سال فعالیتم،در برابر غولهای چندملیتی قد بر افراشتم

multinational, transnational giants -- makes all MBA students a question mark.

و یک علامت سوال برای تمام دانشجویان کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی هستم.

A school dropout from Coimbatore, how he is able to sustaining?

چگونه یک دانش‌آموز اخراجی از کامباتور، توان چنین کاری دارد؟

That makes me a visiting professor and guest lecturer in all IIMs.

این شد که به استاد افتخاری و سخنران مهمان در تمام دانشگاهها تبدیل شدم.

(Applause)

(تشویق شرکت کنندگان)

Play video one.

ویدیوی شماره یک را نمایش دهید.

(Video) Arunachalam Muruganantham: The thing I saw in my wife's hand, "Why are you using that nasty cloth?"

سخنران می‌گوید: با دیدن آن پارچه مندرس در دست همسرم، پرسیدم چرا از آن استفاده می کنی؟

She replied immediately, "I know about napkins, but if I start

او گفت: در مورد نواربهداشتی می دانم، اما اگر شروع به استفاده

using napkins, then we have to cut our family milk budget."

از آن کنم، مجبوریم قید بودجه شیر خانواده را بزنیم.

Why not make myself a low-cost napkin?

چرا خودم نواربهداشتی کم هزینه درست نکنم؟

So I decided I'm going to sell this new machine

پس تصمیم گرفتم که دستگاه جدیدم را

only for Women Self Help Groups.

فقط به گروههای خودجوش حمایت از زنان بفروشم.

That is my idea.

این ایده من است.

AM: And previously, you need a multimillion investment

در گذشته، سرمایه‌گذاری چند میلیونی برای دستگاه لازم بود.

for machine and all. Now, any rural woman can.

اما حالا هر زن روستایی می تواند ازعهد زینه آن براید.

They are performing puja.

آنها مراسم سنتی پوجا را به جا می‌آورند.

(Video): (Singing)

(ویدیو آوازی را نشان می‌دهد)

You just think, competing giants,

شما فکر می کنید که رقابت با بزرگان،

even from Harvard, Oxford, is difficult.

حتی بزرگانی از آکسفورد یا هاروارد سخت است.

I make a rural woman to compete with multinationals.

اما من توانستم یک زن روستایی را به رقابت با ملیتها برسانم.

I'm sustaining on seventh year.

و در سال هفتم فعالیتم پیش می‌روم.

Already 600 installations. What is my mission?

و تا حالا ۶۰۰ دستگاه نصب کردم. ماموریتم چیست؟

I'm going to make India

قصد دارم هند را در طول عمرم به کشوری تبدیل کنم،

[into] a 100-percent-sanitary-napkin-using country in my lifetime.

که همه افراد آن از نواربهداشتی استفاده می کنند.

In this way I'm going to provide not less than a million

با این کار، نه تنها یک میلیون شغل روستایی ارایه،

rural employment that I'm going to create.

بلکه آن را ایجاد می‌کنم.

That's why I'm not running after this bloody money.

به همین دلیل است که دنبال پول لعنتی نیستم.

I'm doing something serious.

کاری جدی انجام می‌دهم.

If you chase a girl, the girl won't like you.

اگر دنبال یک دختر بیفتید،او شما را نخواهد خواست.

Do your job simply, the girl will chase you.

کارتان را انجام دهید و او به دنبالتان خواهد آمد.

Like that, I never chased Mahalakshmi.

پس دنبال مهالاشمی نمی‌افتم. (هنرپیشه هندی)

Mahalakshmi is chasing me, I am keeping in the back pocket.

او به دنبالم می‌آید و من او را در آب نمک می‌خوابانم.

Not in front pocket. I'm a back pocket man.

من اینجور مردی هستم.

That's all. A school dropout saw your problem in the society

همین. یک پسر اخراجی از دبیرستان،

of not using sanitary pad.

مشکل شما در استفاده از نواربهداشتی را دید.

I am becoming a solution provider. I'm very happy.

از اینکه توانستم راه ‌حلی ارایه کنم،بسیار خوشحالم.

I don't want to make this as a corporate entity.

نمی‌خواهم کارم را به یک نهاد سازمانی تبدیل کنم.

I want to make this as a local sanitary pad movement

می خواهم کارم را به یک جنبش محلی

across the globe. That's why I put all the details

در سراسر دنیا تبدیل کنم. به همین دلیل، تمام جزئیات کار را

on public domain like an open software.

مثل یک نرم‌افزار آزاد، در دامنه‌های عمومی می‌گذارم.

Now 110 countries are accessing it. Okay?

حالا ۱۱۰ کشور به آن دسترسی دارند. خب؟

So I classify the people into three:

من مردم را به سه دسته تقسیم می کنم:

uneducated, little educated, surplus educated.

بی‌سواد، کم‌سواد و فرهیخته.

Little educated, done this. Surplus educated,

کم‌سوادها از عهده کار بر آمدند.

what are you going to do for the society?

شما فرهیخته‌ها می خواهید برای جامعه چه کار کنید؟

Thank you very much. Bye!

متشکرم. خدانگهدار.

(Applause)

(تشویق حضار)