Wiring a web for global good | Gordon Brown

استفاده از اینترنت برای بهبود دنیا

Translator: saman dadbin Reviewer: ghasem vahedi

Can I say how delighted I am to be away

آیا می توانم بگویم که چه اندازه از دور بودن

from the calm of Westminster and Whitehall? (Laughter)

از فضای ساکت وستمینستر و وایتهال خوشحالم؟ (منظور محل کار نخست وزیر است- توضبح مترجم-)

This is Kim, a nine-year-old Vietnam girl,

این کیم ، دختر نه ساله ویتنامی است ،

her back ruined by napalm,

که کمر و پشتش توسط بمب آتش زای ناپالم سوخته است

and she awakened the conscience of the nation of America

این عکس او وجدان عمومی ملت آمریکا را بیدار کرد.

to begin to end the Vietnam War.

تا آغازی برای پایان دادن به جنگ ویتنام باشد.

This is Birhan, who was the Ethiopian girl

این بیرهام است که یک دختر اتیوپیایی بود

who launched Live Aid in the 1980s,

همان کسی که باعث آغاز برنامه (کمک برای نجات زندگی) در سال 1980 شد

15 minutes away from death when she was rescued,

زمانی که او نجات یافت فقط پانزده دقیقه تا مرگ فاصله داشت

and that picture of her being rescued is one that went round the world.

تصویر او که نجات یافته ، تصویری است که تمام دنیا را درنوردید.

This is Tiananmen Square.

این میدان تیان آن من است.

A man before a tank became a picture

تصویر مرد در مقابل تانک

that became a symbol for the whole world of resistance.

تبدیل به نماد ایستادگی برای تمام دنیا شد.

This next is the Sudanese girl,

تصویر بعدی دختر سودانی است ،

a few moments from death,

چند لحظه قبل از مرگ،

a vulture hovering in the background,

یک کرکس در دورنما می پلکد.

a picture that went round the world

تصویری که تمام دنیا را درنوردید

and shocked people into action on poverty.

و مردم را برای اقدام علیه فقر سخت تکان داد.

This is Neda, the Iranian girl

این ندا است، دختر ایرانی،

who was shot while at a demonstration with her father in Iran

کسی که گلوله خورد زمانی که در تظاهرات در ایران با پدرش بود

only a few weeks ago, and she is now the focus, rightly so,

همین چند هفته قبل و بدرستی که الان او مورد توجه زیادی است،

of the YouTube generation.

از طرف نسلی از مردم که با یوتیوب آشنا هستند.

And what do all these pictures and events have in common?

و همه این تصاویر و رویداد ها چه چیز مشترکی دارند؟

What they have in common is what we see unlocks

آیا چیزی که این تصاویر به اشتراک دارند، چیزی است که ما به صورت واضح می بینم ؟

what we cannot see.

و چه چیزی را ما نمی توانیم ببینم ؟

What we see unlocks the invisible ties

چیزی که ما به صورت واضح می بینم، وابستگی غیر مرئی

and bonds of sympathy that bring us together

و اتحادی ناشی از همدردی است که همه ما را در یک جا جمع می کند

to become a human community.

تا به یک جامعه انسانی تبدیل شویم.

What these pictures demonstrate is that

چیزی که این تصاویر به نمایش می گذارند این است که

we do feel the pain of others,

ما درد بقیه را حس می کنیم،

however distantly.

هرچند از فاصله بسیار زیاد.

What I think these pictures demonstrate

چیزی که من فکر می کنم این تصاویر نمایش می دهد

is that we do believe in something bigger than ourselves.

این است که ما به چیزی بزرگتر از خودمان اعتقاد داریم

What these pictures demonstrate is

چیزی که این تصاویر نمایش می دهند این است

that there is a moral sense across all religions, across all faiths,

که یک احساس اخلافی سرتاسر همه دین ها و عقیده ها وجود دارد،

across all continents -- a moral sense that

سرتاسر همه قاره ها --یک احساس اخلاقی که بر اساس آن

not only do we share the pain of others,

ما نه تنها در رنج دیگران سهیم هستیم،

and believe in something bigger than ourselves

و به چیزی بزرگتر از خودمان باور داریم

but we have a duty to act when we see things

بلکه ما وظیفه داریم زمانی که چیزهایی را می بینیم، برای اقدام کنیم.

that are wrong that need righted,

که اشتباهاتی وجود دارد که نیازمند تصحیح است.

see injuries that need to be corrected,

دیدن صدماتی است که باید تصحیح شود،

see problems that need to be rectified.

دیدن مشکلاتی که باید جبران شوند.

There is a story about Olof Palme, the Swedish Prime Minister,

داستانی وجود دارد در مورد اولاف پالمه ، نخست ویز سوئد،

going to see Ronald Reagan in America in the 1980s.

زمانی که برای دیدار دونالد ریگان در آمریکا در سال 1980 می رفت.

Before he arrived Ronald Reagan said --

قبل از اینکه او برسد، دونالد ریگان گفت:

and he was the Swedish Social Democratic Prime Minister --

(منظور او نخست وزیر سوسیال دمکرات سوئد بود)

"Isn’t this man a communist?"

"آیا این مرد کمونیست است؟"

The reply was, "No, Mr President, he’s an anti-communist."

جواب این بود: " نه آقای رییس جمهور ، او یک ضدکمونیست است."

And Ronald Reagan said, "I don’t care what kind of communist he is!"

و رونالد ریگان گفت :" برای من مهم نیست که او چه نوع کمونیستی است !"

(Laughter)

(خنده حضار- چرا که ریگان فکر کرده بود anti communistیک نوع کمونیست است - توضیح مترجم)

Ronald Reagan asked Olof Palme,

رونالد ریگان از پالمه پرسید

the Social Democratic Prime Minister of Sweden,

- نخست وزیر سوسیال دمکرات سوئد -

"Well, what do you believe in? Do you want to abolish the rich?"

"خوب ، به چه چیزی تو باور داری؟ آیا می خواهی ثروتمندی را از میان ببری ؟"

He said, "No, I want to abolish the poor."

او گفت " نه ، من می خواهم فقر را از میان بردارم."

Our responsibility is to let everyone have the chance

مسولیت ما این است که به همه اجازه بدهیم که این شانس را داشته باشند

to realize their potential to the full.

تا درک کنند که پتانسیل کامل شدن را دارند.

I believe there is a moral sense and a global ethic

من معتقدم که احساس اخلاقی و آیین جهانی وجود دارد

that commands attention from people of every religion

که بر حواس افراد حکمرانی می کند ، از هر مذهبی

and every faith, and people of no faith.

و با هر ایمانی و همینطور بر افرادی که به هیچ چیز ایمانی ندارند.

But I think what's new is that we now have the capacity

اما چیزی که من فکر می کنم جدید است ، این است که ما اکنون این امکان را داریم

to communicate instantaneously across frontiers

تا به سرعت از این سو به آن سوی مرزها ارتباط برقرار کنیم

right across the world.

درست به سرتاسر دنیا.

We now have the capacity to find common ground

ما اکنون این توانایی را داریم تا اصول اساسی مشترک را بیابیم

with people who we will never meet,

با اشخاصی که هرگز ندیده ایم

but who we will meet through the Internet and through

اما آنها را خواهیم دید از طریق اینترنت و از طریق

all the modern means of communication;

تمام روش های جدید ارتباطی،

that we now have the capacity to organize

که ما اکنون این امکان را داریم تا سازماندهی کنیم

and take collective action together

و با هم به صورت اشتراکی و اجتماعی اقدام کنیم

to deal with the problem or an injustice

برای سازماندهی مشکلات و صدماتی

that we want to deal with;

که می خواهیم حلشان کنیم،

and I believe that this makes this a unique age in human history,

و من باور دارم که این زمان کنونی را به زمانی بی مانند در تاریخ بشری تبدیل خواهد کرد

and it is the start of what I would call

و این آغازی است که من مایلم آنرا

the creation of a truly global society.

خلقت شرافتمندانه جامعه جهانی بخوانم.

Go back 200 years when the slave trade was

برگردیم به دویست سال قبل و زمانی که تجارت برده

under pressure from William Wilberforce and all the protesters.

و این تجارت از طرف ویلیام ویلبرفوردس و همه معترضین زیر فشار بود.

They protested across Britain.

آنها در همه بریتانیا اعتراض کردند.

They won public opinion over a long period of time.

آنها نظر مساعد جامعه را بعد از مدت طولانی تلاش به دست آوردند.

But it took 24 years for the campaign to be successful.

اما این بیست و چهار سال طول کشید تا این مبارزه به پیروزی رسید.

What could they have done with the pictures that they could have shown

آنها چه می توانستند بکنند با تصاویری که می توانستد نشان دهند اگر

if they were able to use the modern means of communication

آنها قادر بودند که از امکانات ارتباطی مدرن استفاده کنند برای

to win people’s hearts and minds?

دستیابی به قلب و فکر افراد؟

Or if you take Eglantyne Jebb,

اگر (اگلانتی جب) را تصور کنید،

the woman who created Save the Children 90 years ago.

زنی که نود سال پیش موسسه (بچه ها را نجات دهید) را ایجاد کرد.(the Save the Children Fund)

She was so appalled by what was happening in Austria

او از اینکه چه در اتریش گذشته است خیلی متاثر بود

as a result of the First World War and what was happening to children

که چه بر سر کودکان آمده بود بر اثر جنگ جهانی دوم

who were part of the defeated families of Austria,

کودکانی که بخشی از خانواده های شکست خورده در اتریش بودند،

that in Britain she wanted to take action,

در بریتانیا او(خانم جب) می خواست اقدامی کند،

but she had to go house to house,

اما او باید که خانه به خانه تک تک مراجعه می کرد،

leaflet to leaflet, to get people to attend a rally

و جزوه ها را دانه به دانه می داد، تا بتواند نظر مردم را به تجمع در خیابان جلب کند

in the Royal Albert Hall

در رویال آلبرت هال ،

that eventually gave birth to Save the Children,

که او ارگان (بچه ها را سیو کنید) را بعد از مدتها تلاش خلق کرد.

an international organization that is now fully recognized

ارگان بین اللملی که الان کاملا شناخته شده است

as one of the great institutions in our land and in the world.

به عنوان یکی از انستیتو های بزرگ در بریتانیا و در کل دنیا مطرح است.

But what more could she have done

اما چه کارهای دیگری می توانست او انجام دهد

if she’d had the modern means of communications available to her

اگر که او به شیوه ها و امکانات مدرن ارتباطی دسترسی داشت

to create a sense that the injustice that people saw

برای ایجاد حسی که بر اثر دیدن این بی عدالتی ایجاد می شد

had to be acted upon immediately?

افراد را وادار به اقدام فوری برای این بی عدالتی می کرد.

Now look at what’s happened in the last 10 years.

حال نگاه کنید که چه اتفاقی در این ده ساله اخیر افتاده است

In Philippines in 2001, President Estrada --

در فیلیپین در سالی 2001 ، رییس جمهور استرادا:

a million people texted each other about the corruption of that regime,

در رابطه با فساد موجود در آن رژیم ، یک میلون انسان برای هم پیغام کوتاه فرستادند.

eventually brought it down and it was, of course, called the "coup de text." (Laughter)

در پی آن رژیم فوق سرنگون شد ، و البته که این سرنگونی ، سقوط بر اساس پیغام کوتاه(coup de text)خوانده شده است.

Then you have in Zimbabwe the first election under Robert Mugabe a year ago.

بعد از زیمباوه را دارید که در اولین انتخابات تحت حاکمیت رابرت موگابه در سال گذشته

Because people were able to take mobile phone photographs

به خاطر اینکه افراد قادر بودند که با تلفن همراه خود عکس بگیرند،

of what was happening at the polling stations, it was impossible

که در شمارش آرا چه می گذرد، این غیر ممکن بود برای

for that Premier to fix that election in the way that he wanted to do.

نخست وزیر که انتخابات را به شکل نمایشی که می خواهد برگزار کند .

Or take Burma and the monks that were blogging out,

یا برمه را نگاه کنید، کشوری که در آن راهب ها بلاگ های خود را منتشر می کنند

a country that nobody knew anything about that was happening, until these blogs

کشوری که هیچ کسی چیزی در مورد آن نمی داند ، مگر تا زمانی که این بلاگ ها

told the world that there was a repression,

به جهان بگویند در آنجا چه می گذرد

meaning that lives were being lost

به این معنی که در آنجا زندگی از بین رفته است.

and people were being persecuted and Aung San Suu Kyi,

جایی که افراد جامعه مورد آزار قرار می گیرند، و بانو (آن سان سوچی)،

who is one of the great prisoners of conscience of the world,

کسی که زندانی بزرگی است و او وجدان دنیا است ،

had to be listened to.

صدایش شنیده می شود.

Then take Iran itself, and what people are doing today:

یا خود ایران را در نظر بگیرد ، و آنچه که مردم امروزه انجام می دهند.

following what happened to Neda,

پیرو آنچه بر ندا گذشت،

people who are preventing the security services of Iran finding those people

مردمی که مقابله می کنند با سیستم امنیتی ایران تا جلوگیری کنند از دستگیری

who are blogging out of Iran, any by everybody who is blogging,

کسانی که بلاگ های خودشان را منتشر می کنند

changing their address to Tehran, Iran,

با عوض کردن آدرس خودشان به تهران در ایران

and making it difficult for the security services.

و کار را برای وزارت اطلاعات ایران سخت می کنند.

Take, therefore, what modern technology is capable of:

لذا در نظر بگیرد که تکنولوژی مدرن چه امکاناتی دارد.

the power of our moral sense allied to the power of communications

قدرت احساس اخلاقی به همراه تکنولوژی مدرن،

and our ability to organize internationally.

و قدرت ما وقتی به صورت بین المللی متحد و سازماندهی شویم .

That, in my view, gives us the first opportunity as a community

از نظر من ، این امکان برای اولین بار این فرصت داده شده است که به عنوان یک جامعه متحد

to fundamentally change the world.

جهان را به صورت ساختاری عوض کنیم.

Foreign policy can never be the same again. It cannot be run by elites;

سیاست خارجی هرگز نمی تواند مانند قبل باشد، نمی تواند فقط توسط نخبه ها اداره شود.

it’s got to be run by listening to the public opinions of peoples who are blogging,

و سیاست خارجی باید که با نظر جامعه اداره شود و با شنیدن صدای کسانی که بلاگ می نویسند،

who are communicating with each other around the world.

کسانی که با هم در سراسر دنیا ارتباط دارند.

200 years ago the problem we had to solve was slavery.

دویست سال قبل مشکلی که ما باید حل می کردیم مشکل برده داری بود.

150 years ago I suppose the main problem in a country like ours

یکصد و پنجاه سال قبل مشکل اصلی کشورهای مانند کشور من

was how young people, children, had the right to education.

این بود که جوانان و بچه ها باید حق تحصیل داشته باشند.

100 years ago in most countries in Europe, the pressure was for the right to vote.

یکصد سال قبل ، مشقت اصلی در عمده کشورهای اورپایی ، حق رای بود.

50 years ago the pressure was for the right to social security and welfare.

پنجاه سال قبل مساله اصلی حق تامین اجتماعی و رفاه بود.

In the last 50-60 years we have seen fascism, anti-Semitism, racism, apartheid,

در این پنجاه و شصت سال گذشته، ما فاشیسم را دیده ایم ، ضد یهودی بودن و نژاد پرستی و آپارتاید را دیده ایم،

discrimination on the basis of sex and gender and sexuality;

تبعیض بر اساس جنسیت و اینکه رفتار جنسی فرد چیست ،(یعنی افراد همجنس گرا باشند مورد تبعیض قرار می گیرند- توضیح مترجم-)

all these have come under pressure

تمام اینها به زیر فشار برای تغییر آمدند ،

because of the campaigns that have been run by people to change the world.

بخاطر اینکه مردم علیه آن مبارزه کردند تا دنیا را عوض کنند.

I was with Nelson Mandela a year ago, when he was in London.

من با نلسون ماندلا بودم ، زمانی که او در لندن بود.

I was at a concert that he was attending to mark his birthday

من در کنسرتی بودم که بخاطر جشن تولد او برگزار شده بود،

and for the creation of new resources for his foundation.

و این کنسرت بخاطر ایجاد منابع مالی برای سازمان جدید او بود.

I was sitting next to Nelson Mandela -- I was very privileged to do so --

من بغل دست نلسون ماندلا نشسته بودم - و خیلی به این دلیل مفتخرم -

when Amy Winehouse came onto the stage. (Laughter)

وقتی که آمی وینتهوس بروی صحنه آمد

And Nelson Mandela was quite surprised at the appearance of the singer

و نلوسن ماندلا خیلی شگفت زده بود از پوشش آن خواننده،

and I was explaining to him at the time who she was.

و آن موقع که من برای نلسون توضیح داده که این خواننده کیست.

Amy Winehouse said, "Nelson Mandela and I have a lot in common.

آمی وینستون گفت: "من و نلسون ماندلا چیزهای مشترک زیادی داریم،

My husband too has spent a long time in prison."

شوهر من هم مدت زیادی را در زندان گذرانده است."

(Laughter)

خنده حضار: شوهر امی به دلیل مواد مخدر در زندان بوده است-توضیح مترجم-

Nelson Mandela then went down to the stage

بعد نلسون ماندلا به روی صحنه روفت

and he summarized the challenge for us all.

و به صورت خلاصه مبارزاتش را برای ما گفت.

He said in his lifetime he had climbed a great mountain, the mountain

او گفت که در زندگیش می بایست که از یک کوه بزرک بالا می رفته است،

of challenging and then defeating racial oppression and defeating apartheid.

از کوه بالا می رفته و با آپارتاید و نابرابری مبارزه می کرده است.

He said that there was a greater challenge ahead,

او گفت که همچنان مبارزه بزرگتری پیش رو است،

the challenge of poverty, of climate change -- global challenges

مبارزه با فقر ، تغییرات جوی، و مشکلات جهانی

that needed global solutions

که نیاز به چاره سازی جهانی دارند

and needed the creation of a truly global society.

و نیازمند آفریندگی صادقانه از طرف جامعه جهانی هستند.

We are the first generation which is in a position to do this.

ما نسل اولی هستیم که در موقعیتی هستیم که چنین کارهایی بکنیم.

Combine the power of a global ethic

اتحاد و قدرتی که از آیین جهانی به وجود می آید

with the power of our ability to communicate

و قدرتی که از توان ما برای ارتباط

and organize globally, with the challenges that we now face,

و سازماندهی جهانی با مشکلات که اکنون روبرو هستیم،

most of which are global in their nature.

بسیاری از مشکلات ذاتا" جهانی هستند

Climate change cannot be solved in one country,

تغییرات جوی نمی تواند که توسط فقط یک کشور حل شود

but has got to be solved by the world working together.

بلکه نیازمند است که توسط جهانی حل شود همه به این منظور همکاری می کنند.

A financial crisis, just as we have seen, could not be solved

بحران اقتصادی همانگونه که اخیرا دیدم ، ممکن نیست که حل شود

by America alone or Europe alone;

فقط توسط امریکا و یا فقط توسط اروپا به تنهایی،

it needed the world to work together.

نیازمند این بود که توسط کل دنیا به کمک هم مشکل رفع شود.

Take the problems of security and terrorism and, equally,

حل مشکلاتی مانند امنیت و یا تروریست و یا برابری،

the problem of human rights and development:

مشکلانی چون حقوق بشر و یا توسعه ،

they cannot be solved by Africa alone;

نمی تواند که فقط توسط آفریقا به تنهایی حل شود.

they cannot be solved by America or Europe alone.

و همینطور نمی تواند فقط توسط آمریکا و یا اروپا به تنهایی حل شود.

We cannot solve these problems unless we work together.

ما نمی توانیم مشکلاتی اینچنین را حل کنیم ، مگر اینکه همه با هم تلاش کنیم.

So the great project of our generation, it seems to me,

لذا پروژه بزرگ نسل ما به نظر می رسد که

is to build for the first time, out of a global ethic

ساخت اولین آیین جهانی برای اولین بار باشد

and our global ability to communicate

و توان بین المللی ما برای ارتباط

and organize together, a truly global society,

و سازمندهی به کمک هم و جامعه جهانی صادقانه ،

built on that ethic but with institutions

ساخت این آیین با یک بنیاد

that can serve that global society and make for a different future.

که می تواند در خدمت جامعه جهانی باشد برای ساخت آینده ای متفاوت.

We have now, and are the first generation with, the power to do this.

ما الان اولین نسلی هستیم که اینچنین توانایی را داریم.

Take climate change. Is it not absolutely scandalous

به تغییرات جوی نگاه کنید،آیا این کاملا یک افتضاح نیست

that we have a situation

که ما یک راه حل داریم

where we know that there is a climate change problem,

که ما می دانیم که مشکلی به نام تغییرات جوی وجود دارد ،

where we know also that that will mean we have to give more resources

و همچنین ما می داینم که این به این معنی است که ما باید منابع بیشتری را اختصاص بدهیم

to the poorest countries to deal with that,

به کشورهایی فقیرتر تا برای مبارزه با این مشکل تغییرات جوی،

when we want to create a global carbon market,

ما می خواهیم یک مرکز جهانی کربن به وجود بیاوریم، -کربن و ترکیبات کربنی یکی از مهمترین آلاینده های هوا هستند -توضیح مترجم-

but there is no global institution

اما یک موسسه جهانی در این زمینه وجود ندارد

that people have been able to agree upon

که افراد بتوانند با هم در برابر

to deal with this problem?

این مشکل مبارزه کنند.

One of the things that has got to come out of Copenhagen in the next few months

یکی از مسایلی که باید در اجلاس آتی کپنهاک در چند ماه آینده در مورد آن تصمیم بگیریم

is an agreement that there will be

یک توافق هست که بر اساس آن

a global environmental institution

یک موسسه بین المللی محیط زیست تشکیل شود

that is able to deal

که آن موسسه قادر باشد با مشکلات مبارزه کند و

with the problems of persuading the whole of the world

تمام دنیا را ترغیب کند که به هدفمان

to move along a climate-change agenda.

برای حل مشکلات تغییرات جوی برسیم.

(Applause)

(تشویق حضار)

One of the reasons why an institution is not in itself enough

یکی از دلایلی که چرا این موسسه به تنهایی کافی نیست

is that we have got to persuade people around the world

این است که ما باید تمام افراد دنیا را تشویق کنیم که

to change their behavior as well,

رفتار خودشان را نیز تغییر دهند

so you need that global ethic of fairness and responsibility

در نتیجه شما نیاز به یک آیین جهانی از مسولیت ها و برابری دارید

across the generations.

شامل سراتاسر نسل ها.

Take the financial crisis.

به بحران اقتصادی یک بار دیگر نگاه کنید،

If people in poorer countries can be hit by a crisis that starts in New York

اگر شهروندان کشورهای فقیرتر ممکن است که آسیب ببیند از بحران اقتصادی که در نیویورک شروع شده

or starts in the sub-prime market of the United States of America.

و یا از ایالت هایی در آمریکا که بازار اصلی تری دارند شروع شده است.

If people can find that that sub-prime product

اگر افراد می توانند آن ایالت ها با تولیدان اصلی تر را بیابند

has been transferred across nations

که از تمام کشورها گذشته است

many, many times until it ends up in banks in Iceland

بارها و بارها تا زمانی که با بانک های آیسلند ختم شده است

or the rest in Britain,

یا به تمام بریتانیا ،

and people's ordinary savings are affected by it,

و بر تمام پس اندازهای افراد اثر گذاشته است

then you cannot rely on a system of national supervision.

پس دیگر آنها نمی توانند به سیستم مدیریت کنونی کشورها اعتماد کنند.

You need in the long run for stability, for economic growth,

شما نیاز به یک اداره پایدار به مدت طولانی دارید تا اقتصاد رشد کند ،

for jobs, as well as for financial stability,

برای مشاغل نیز همینطور مثل پایداری اقتصادی می باشد.

global economic institutions that make sure

موسسه های مالی بین المللی می توانند مطمین باشند که

that growth to be sustained has to be shared,

رشدی که پایدار باید به اشتراک گذاشته شود،

and are built on the principle

و بر اساس یک مرام ساخته شود

that the prosperity of this world is indivisible.

که رفاه در این دنیا بین همه مشترک است -فقط یک کشور به تنهایی نمی تواند مرفه باشد -توضیح مترجم-

So another challenge for our generation is to create global institutions

پس مشکل دیگر نسل ما ساختن یک موسسه بین المللی است

that reflect our ideas of fairness and responsibility,

که بر ایده ما برای مسولیت و برابری بازتاب داشته باشد.

not the ideas that were the basis

نه ایده ی که قبلا مبنا بوده است

of the last stage of financial development over these recent years.

برای آخرین مرحله از توسعه اقتصادر در طی این چند سال اخیر.

Then take development and take the partnership we need between our countries

بعد نگاه کنید به توسعه و شراکتی که نیاز داریم بین کشورهایمان

and the rest of the world, the poorest part of the world.

و تمام دنیا، با فقیرترین کشورها.

We do not have the basis of a proper partnership for the future,

ما تا کنون پایه ای برای مشارکت صحیح برای آینده نداریم،

and yet, out of people’s desire for a global ethic

و اکنون بدون توجه به اشتیاق افراد برای آیین جهانی

and a global society that can be done.

و جامعه جهانی که می توانیم بسازیم.

I have just been talking to the President of Sierra Leone.

من کمی قبل با رییس جمهور سیرالیون سحبت می کردم

This is a country of six and a half million people,

کشوری با شش و نیم میلیون جمعیت،

but it has only 80 doctors; it has 200 nurses;

اما فقط هشتاد دکتر و دویست پرستار دارند،

it has 120 midwives.

آنها فقط یکصد و بیست ماما دارند.

You cannot begin to build a healthcare system for six million people

شما نمی توانیم سیستم بهداشتی برای شش و نیم میلیون نفر بسازید با

with such limited resources.

این منابع کم ،

Or take the girl I met when I was in Tanzania,

یا من با دختری صحبت می کدم زمانی که در تانزانیا بودم

a girl called Miriam.

اسم آن دختر میرام بود

She was 11 years old; her parents had both died from AIDS,

او یازده سال داشت و پدرو مادرش هر دو از ایدز مرده بودند،

her mother and then her father.

پدر و مادرش هر دو

She was an AIDS orphan being handed

او یک طفل یتیم ناقل ایدز بود که

across different extended families to be cared for.

برای نگه داری بین خانواده های مختلف دست به دست می شد

She herself was suffering from HIV;

او از ویروس اچ آی وی رنج می برد

she was suffering from tuberculosis.

او از سل رنج می برد

I met her in a field, she was ragged, she had no shoes.

من او را در صحرا دیدم، ژنده پوش بود و هیچ کفشی نداشت.

When you looked in her eyes, any girl at the age of eleven

وقتی شما به چشمهای او نگاه می کنید و یا به چشمهای هر دختری در آن سن

is looking forward to the future,

این چشمها به آینده نگاه می کند،

but there was an unreachable sadness in that girl’s eyes

اما در چشمهای او یک غم غیر قابل دستیافتنی بود

and if I could have translated that to the rest of the world for that moment,

و من اگر بتوانم آن را ترجمه کنم برای تمام دنیا

I believe that all the work that it had done for the global HIV/AIDS fund

من باور دارم که هر کاری که برای موسسه جهانی ایدز شده است

would be rewarded by people being prepared to make donations.

آن نگاه دختر پاداشی است برای اشخاصی که برای موسسات یاد شده کمک مالی بخشیده اند.

We must then build a proper relationship between the richest and

ما باید رابطه ای صحیحی بین کشورهای فقیرتر

the poorest countries

و کشورهای ثروتمند تر بسازیم

based on our desire that they are able to fend for themselves

بر اساس اینکه بخواهیم آنها بتوانند خودشان خودشان را اداره کنند.

with the investment that is necessary in their agriculture,

با سرمایه گذاری های لازم در بخش کشاورزی آنها ،

so that Africa is not a net importer of food, but an exporter of food.

که دیگر آفریقا یک کشور وارد کننده مواد غذایی نباشد ، بلکه صادر کنند باشد.

Take the problems of human rights and

نگاه کنید به مشکل حقوق بشر و

the problems of security in so many countries around the world.

و مشکل امنیت در بسیاری از کشورهای دنیا

Burma is in chains, Zimbabwe is a human tragedy,

برمه در زنجیر و غل است ، در زیمباوه یک فاجعه انسانی است،

in Sudan thousands of people have died unnecessarily

در سودان میلیونها انسان بدون دلیل کشته شدند،

for wars that we could prevent.

برای جنگی که ما می توانستیم جلوگیری کنیم.

In the Rwanda Children's Museum,

در رواندا موزه بچه ها،

there is a photograph of a 10-year-old boy

عکسی از یک پسر ده ساله وجود دارد

and the Children's Museum is commemorating the lives that were lost

موزه بچه ها برای یادبود زندگی های است که از دست رفته است.

in the Rwandan genocide where a million people died.

در نسل کشی رواندا یک ملیون انسان مردند.

There is a photograph of a boy called David.

این عکس است از پسری به نام دیوید.

Beside that photograph there is the information about his life.

جدای این تصویر اطلاعات دیگری نیز در مورد او وجود دارد.

It said "David, age 10."

او نامش دیوید بود و ده ساله.

David: ambition to be a doctor.

او دوست داشت که یک دکتر باشد ،

Favorite sport: football. What did he enjoy most?

ورزش مورد علاقه اش فوتبال بود. از چه چیزی بیشتر لذت می برد؟

Making people laugh.

خندان مردم.

How did he die?

برای چه او مرد ؟

Tortured to death.

شکنجه شد تا مرد.

Last words said to his mother who was also tortured to death:

آخرین حرفی که او به مادرش زد، مادری که او نیز اینقدر شکنجه شد تا مرد.

"Don't worry. The United Nations are coming."

نگران نباش ، سازمان ملل خواهد امد.

And we never did.

اما ما هرگز نرفتیم.

And that young boy believed our promises

اما این پسر جوان قول ما را باور کرده بود که

that we would help people in difficulty in Rwanda,

ما به انسانها ساکن رواندا در فاجعه رواندا کمک می کنیم،

and we never did.

اما ما هرگز کمک نکردیم.

So we have got to create in this world also

در نتیجه ما باید که یک انستیتو در این دنیا بسازیم

institutions for peacekeeping and humanitarian aid,

برای نگه داری صلح و کمک های بشردوستانه،

but also for reconstruction and security

همچنین برای بازسازی و امنیت برای

for some of the conflict-ridden states of the world.

کسانی که در نقاط ستیزه خیز دنیا زندگی می کنند.

So my argument today is basically this.

لذا بحث امروز من بر این مبنا است :

We have the means by which we could create a truly global society.

ما باید این قصد و هدف را داشته باشیم که می توانیم یک جامعه جهانی صادقانه را بنا نهیم.

The institutions of this global society can be created by our endeavors.

با تلاش سخت ما این موسسه های جهانی نیز می توانند ساخته شوند.

That global ethic can infuse the fairness and responsibility that is necessary

این آیین جهانی نیز می تواند برابری و مسولیت ما را برانگیزد که این

for these institutions to work,

لازمه موسسه های فوق برای کار است.

but we should not lose the chance in this generation,

ما نیاید این شانس را در این نسل از دست بدهیم ،

in this decade in particular, with President Obama in America,

در این دهه خاص ، با وجود پرزیدنت اوباما در آمریکا،

with other people working with us around the world,

و افراد دیگر که با ما در سراسر دنیا کار می کنند،

to create global institutions for the environment,

برای ساخت موسسه بین المللی برای حفظ محیط زیست،

and for finance,

یا مسایل اقتصاد،

and for security and for development,

یا امنیت و توسعه،

that make sense of our responsibility to other peoples,

برای معنی دادن به مسولیت خودمان به افراد دیگر،

our desire to bind the world together, and

اشتیاق ما پیوستن دنیا به هم است و

our need to tackle problems that everybody knows exist.

و نیاز ما مبارز با مشکلاتی است که همه می دانند وجود دارد.

It is said that in Ancient Rome that when Cicero spoke to his audiences,

این یک گفته قدیمی از روم باستان است که وقتی سیسرو برای مخاطبینش صحبت می کرد،

people used to turn to each other and say about Cicero, "Great speech."

همه مخاطبین به همدیگر نگاه می کردند و می گفتند "سخنرانی بزرگی است."

But it is said that in Ancient Greece

اما در یونان باستان گفته می شده

when Demosthenes spoke to his audiences,

وقتی دموستانس برای مخاطبینش صحبت می کرده ،

people turned to each other and didn’t say "Great speech."

مخاطبین به هم نگاه می کردند و اما نمی گفتند سخنرانی بزرگی است ،

They said, "Let's march."

آنها می گفتند " بیاید پیشروی کنیم."

We should be marching towards a global society.

ما باید پیشروی کنیم به عنوان یک جامعه جهانی.

Thank you.

متشکرم.

(Applause)

تشویق حضار