How community-led conservation can save wildlife | Moreangels Mbizah

Translator: Masoud Motamedifar Reviewer: Pedram Pourasgari

I'm a lion conservationist.

من یک محافظ شیر هستم.

Sounds cool, doesn't it?

به نظر باحال است، اینطور نیست؟

Some people may have no idea what that means.

ممکن است بعضی از مردم ندانند معنای آن چیست.

But I'm sure you've all heard about Cecil the lion.

اما مطمئنم شما در مورد شیر سسیل شنیدهاید.

[Cecil the Lion (2002-2015)]

[شیر سسیل (۲۰۱۵- ۲۰۰۲)]

(Lion roaring)

(غرش شیر)

He roars no more.

او دیگر غرش نمیکند.

On the second of July, 2015,

در دوم ژوئیه ۲۰۱۵،

his life was cut short when he was killed by a trophy hunter.

زندگیش با شلیک یک شکارچی به پایان رسید.

They say that you can become attached to the animals you study.

میگویند وقتی حیوانی را مطالعه میکنید ممکن است به او علاقمند شوید.

That was the case for me with Cecil the lion,

برای من، این موضوع در مورد شیر سسیل صادق بود،

having known him and studied him for three years

سه سال او را میشناختم و در منطقه

in Hwange National Park.

حفاظت شده هوانگ مطالعه میکردم.

I was heartbroken at his death.

برای مرگ او احساس دلشکستگی داشتم.

But the good thing to come out of this tragedy

اما نکته مثبت این فاجعه

is the attention that the story brought

توجهی است که داستان او به سمت

towards the plight of threatened wild animals.

وضعیت حیوانات وحشی تحت خطر معطوف ساخت.

After Cecil's death,

بعد از مرگ سسیل،

I began to ask myself these questions:

شروع کردم به پرسیدن این سوالها از خودم:

What if the community that lived next to Cecil the lion

چه میشد اگر جامعهای که کنار شیر سسیل زندگی میکرد

was involved in protecting him?

درگیر محافظت از آن بود؟

What if I had met Cecil when I was 10 years old, instead of 29?

چه میشد اگر به جای ۲۹ سال وقتی ۱۰ سالم بود سسیل را ملاقات میکردم؟

Could I or my classmates have changed his fate?

آیا من یا همکلاسیهایم میتوانستیم سرنوشت او را تغییر دهیم؟

Many people are working to stop lions from disappearing,

افراد زیادی کار میکنند تا مانع ناپدید شدن شیرها شوند.

but very few of these people are native to these countries

اما تعداد کمی از این افراد بومی این کشورها هستند

or from the communities most affected.

یا از جوامعی که بیشترین تاثیر را میپذیرند.

But the communities that live with the lions

اما جوامعی که با شیرها زندگی میکنند

are the ones best positioned to help lions the most.

در بهترین موقعیت هستند تا بیشترین کمک را به شیرها کنند.

Local people should be at the forefront

افراد بومی باید در خط مقدم

of the solutions to the challenges facing their wildlife.

راه حل چالشهای مرتبط با حیاط وحش باشند.

Sometimes, change can only come

گاهی اوقات تغییر تنها

when the people most affected and impacted take charge.

زمانی میتواند رخ دهد که مردمی که بیشترین تاثیر را میپذیرند مسئولیت را قبول کنند.

Local communities play an important role

جوامع بومی نقش مهمی در

in fighting poaching and illegal wildlife trade,

مبارزه با شکار و تجارت غیرقانونی حیات وحش دارند،

which are major threats affecting lions and other wildlife.

که خطرات اصلی شیرها و بقیه حیات وحش هستند.

Being a black African woman in the sciences,

به عنوان یک زن سیاهپوست افریقایی در علوم،

the people I meet are always curious to know

مردمی که ملاقات میکنم همیشه کنجکاو هستند بدانند

if I've always wanted to be a conservationist,

که آیا همیشه میخواستهام یک حامی حیات وحش باشم،

because they don't meet a lot of conservationists

چون آنها حامیان حیات وحش زیادی را پیدا نمیکنند

who look like me.

که شبیه من باشند.

When I was growing up,

وقتی که بزرگ میشدم،

I didn't even know that wildlife conservation was a career.

حتی نمیدانستم حامی حیات وحش یک شغل است.

The first time I saw a wild animal in my home country

اولین باری که یک حیوان وحشی را در کشورم دیدم

was when I was 25 years old,

۲۵ سال داشتم.

even though lions and African wild dogs

در حالی که شیرها و سگهای وحشی افریقایی

lived just a few miles away from my home.

تنها چند کیلومتر دورتر از خانه من زندگی میکردند.

This is quite common in Zimbabwe,

این کاملا در زیمباوه رایج است،

as many people are not exposed to wildlife,

که بسیاری از مردم در معرض حیات وحش نیستند،

even though it's part of our heritage.

اگرچه این بخشی از میراث ماست.

When I was growing up,

زمانی که بزرگ میشدم،

I didn't even know that lions lived in my backyard.

حتی نمیدانستم شیرها در همسایگی ما زندگی میکنند.

When I stepped into Savé Valley Conservancy

وقتی به منطقه حفاظتشده «سَوه ولی» قدم گذاشتم

on a cold winter morning 10 years ago

در صبحی سرد و زمستانی ۱۰ سال قبل

to study African wild dogs for my master's research project,

تا سگهای وحشی افریقایی را برای پروژهی تحقیقاتی دورهی ارشدم مطالعه کنم،

I was mesmerized by the beauty and the tranquility that surrounded me.

مسحور زیبایی و سکوتی شده بودم که مرا احاطه کرده بود.

I felt like I had found my passion and my purpose in life.

احساس می کردم اشتیاق و هدفم را در زندگی پیدا کرده ام.

I made a commitment that day

آن روز عهدی بستم

that I was going to dedicate my life to protecting animals.

که تصمیم داشتم زندگی ام را برای محافظت از حیوانات وقف کنم.

I think of my childhood school days in Zimbabwe

به روزهای مدرسه و کودکیام در زیمباوه فکر می کنم

and the other kids I was in school with.

و بچههای دیگری که با آنها در مدرسه بودم.

Perhaps if we had a chance to interact with wildlife,

شاید اگر ما شانسی داشتیم تا با حیات وحش تعامل داشته باشیم،

more of my classmates would be working alongside me now.

اکنون همکلاسی های بیشتری در کنار من مشغول کار بودند.

Unless the local communities want to protect and coexist with wildlife,

اگر جوامع بومی نخواهند از حیات وحش حمایت و با آن زندگی کنند،

all conservation efforts might be in vain.

تمام تلاشهای حامیان حیات وحش بیهوده خواهد بود.

These are the communities that live with the wild animals

اینها جوامعی هستند که با حیوانات وحشی زندگی می کنند

in the same ecosystem

در زیست بومی یکسان

and bear the cost of doing so.

و بهای آن را میپردازند.

If they don't have a direct connection

اگر آنها ارتباطی مستقیم

or benefit from the animals,

یا منفعتی از حیوانات نداشته باشند،

they have no reason to want to protect them.

دلیلی ندارد که بخواهند از آنها محافظت کنند،

And if local communities don't protect their wildlife,

و اگر جوامع بومی از حیات وحششان محافظت نکنند،

no amount of outside intervention will work.

هیچ مداخلهی بیرونی اثرگذار نخواهد بود.

So what needs to be done?

پس باید چه کاری صورت بگیرد؟

Conservationists must prioritize environmental education

حامیان حیات وحش باید آموزش زیست محیطی را اولویت بندی کنند

and help expand the community's skills to conserve their wildlife.

و مهارتهای حفظ حیات وحش را در جامعه توسعه دهند.

Schoolchildren and communities must be taken to national parks,

بچه مدرسه ایها و جوامع باید به مناطق حفاظت شده بُرده شوند.

so they get a chance to connect with the wildlife.

تا شانسی داشته باشند که با حیات وحش ارتباط برقرار کنند.

At every effort and every level,

در هر تلاشی و هر سطحی،

conservation must include the economies of the people

محافظت باید شامل اقتصاد مردمی شود

who share the land with the wild animals.

که زمین مشترکی با حیوانات وحشی دارند.

It is also critical that local conservationists

همچنین ضروری است که حامیان بومی حیات وحش

be part of every conservation effort,

بخشی از هر تلاش محافظتی باشد،

if we are to build trust and really embed conservation into communities.

اگر میخواهیم اعتمادسازی کنیم و حفاظت از حیات وحش را در جوامع تعبیه کنیم.

As local conservationists, we face many hurdles,

به عنوان یک حامی حیات وحش بومی ما با موانع بسیاری مواجه هستیم،

from outright discrimination to barriers because of cultural norms.

از تبعیض آشکار تا موانعی به دلیل هنجارهای فرهنگی.

But I will not give up my efforts

اما من از تلاش هایم دست نمی کشم

to bring indigenous communities to this fight

تا جوامع بومی را وارد این مبارزه

for the survival of our planet.

برای بقای سیاره مان کنم.

I'm asking you to come and stand together with me.

از شما می خواهم بیایید و در کنار من بایستید.

We must actively dismantle the hurdles we have created,

ما باید فعالانه موانعی را که ایجاده کرده ایم،

which are leaving indigenous populations out of conservation efforts.

و جوامع بومی را از تلاشهای حفظ حیات وحش جدا میکنند، از بین ببریم.

I've dedicated my life to protecting lions.

من زندگی خود را وقف محافظت از شیرها کردم.

And I know my neighbor would, too,

و می دانم همسایه ام نیز همین کار را می کرد؛

if only they knew the animals that lived next door to them.

تنها اگر حیواناتی را که در همسایگی او زندگی می کردند، می شناخت.

Thank you.

متشکرم.

(Applause)

(تشویق)