Abigail Washburn: Building US-China relations ... by banjo

ابیگیل واشبورن: بهبود روابط امریکا و چین... با بانجو

Translator: narsis sh Reviewer: Amirpouya Ghaemian

If you had caught me straight out of college

in the halls of the Vermont State House

اگر من را وقتی که از کالج فارغ التحصیل شدم،

where I was a lobbyist in training

در ورودی کاخ "وِرمونت استِیت هُوس" ،

and asked me what I was going to do with my life,

جایی‌که کارآموز تیم مذاکره بودم، می‌دیدید،

I would have told you

و از من می‌پرسیدید که قرار است با زندگیم چه کنم،

that I'd just passed the Hanyu Shuiping Kaoshi,

حتماً به شما می‌گفتم که

the Chinese equivalency exam,

من همین الآن درس "هانیو شوپینگ کاووشی"،

and I was going to go study law in Beijing,

-امتحان معادل‌سازی زبان چینی- را قبول شده‌ام،

and I was going to improve U.S.-China relations

و می‌خواهم برای تحصیل در رشته‌ی حقوق به پکن بروم،

through top-down policy changes

و از طریق تغییرات سیاست‌ از بالا به پایین

و اصلاحات سیستم قضایی

and judicial system reforms.

روابط آمریکا و چین را بهبود ببخشم.

(Laughter)

(خنده‌ی حضار)

(Applause)

(تشویق)

I had a plan,

من برنامه‌ای داشتم،

and I never ever thought

و هرگز فکر نمی‌کردم

it would have anything to do

که سر و کارم با بانجو بیفتد.

with the banjo.

که سر و کارم با بانجو بیفتد.

Little did I know

حتی فکرش را هم نمی‌کردم

what a huge impact it would have on me one night

که آهنگی که آن شب در آن مهمانی

when I was at a party

از سیستم پخش موسیقی گوشه‌ی اتاق پخش می‌شد

and I heard a sound coming out of a record player

می‌توانست چه تأثیر عظیمی

in the corner of a room.

بر روی من داشته باشد.

And it was Doc Watson

آن موسیقی با صدای داک "واتسون" بود

singing and playing "Shady Grove."

که آهنگ "بیشه‌زار سایه‌گستر" را می‌خواند و اجرا می‌کرد.

♫ Shady Grove, my little love ♫

♫بیشه‌زار سایه‌گستر، عشق کوچکم♫

♫ Shady Grove, my darlin' ♫

♫بیشه‌زار سایه‌گستر، محبوب من♫

♫ Shady Grove, my little love ♫

♫بیشه‌زار سایه‌گستر، عشق کوچکم♫

♫ Going back to Harlan ♫

♫به هارلِن برگرد♫

That sound was just so beautiful,

آن صدا، صدای "داک"،

the sound of Doc's voice

و نوای بانجو که دل را می‌لرزاند

and the rippling groove of the banjo.

واقعاً زیبا بود.

And after being totally and completely obsessed

بعد از اشباع شدن تمام

with the mammoth richness and history

با فرهنگ غنی

of Chinese culture,

و تاریخ تمدّن چین،

it was like this total relief

شنیدن چیزی که آمریکایی اصیل

to hear something so truly American

و این چنین باشکوه،

and so truly awesome.

برایم آرامش‌بخش بود.

I knew I had to take a banjo with me to China.

می‌دانستم باید یک بانجو با خودم به چین ببرم.

So before going to law school in China

بنابراین قبل از رفتن به مدرسه‌ی حقوق در چین

I bought a banjo, I threw it in my little red truck

یک بانجو خریدم، آن را در وانت کوچک قرمزم انداختم،

and I traveled down through Appalachia

و از ابتدا تا انتهای آپاچیا سفر کردم

and I learned a bunch of old American songs,

و یک سری آهنگ قدیمی آمریکایی یاد گرفتم،

and I ended up in Kentucky

و سفرم را در کنتاکی، در همایش بین المللی موسیقی بلوگراس

at the International Bluegrass Music Association Convention.

به پایان رساندم.

And I was sitting in a hallway one night

یک شب که در ورودی تالار نشسته بودم

and a couple girls came up to me.

چند دختر به سمتم آمدند.

And they said, "Hey, do you want to jam?"

و گفتند: "هی، با هم آهنگ بزنیم؟"

And I was like, "Sure."

و من گفتم:‌"البته".

So I picked up my banjo

سپس بانجویم را در دست گرفتم

and I nervously played four songs that I actually knew with them.

و با دستپاچگی 4 آهنگی که همگی بلد بودیم، با آن‌ها اجرا کردم.

And a record executive walked up to me

و یک تهیه کننده‌ی موسیقی پیش من آمد

and invited me to Nashville, Tennessee to make a record.

و مرا برای پر کردن آلبوم به نَشویل، در "تِنِسی" دعوت کرد.

(Laughter)

(خنده‌ی حضار)

It's been eight years,

هشت سال از آن زمان می‌گذرد،

and I can tell you that I didn't go to China to become a lawyer.

و می‌توانم به شما بگویم که من برای وکیل شدن به چین نرفتم.

In fact, I went to Nashville.

در واقع، به "نَشویل" رفتم.

And after a few months I was writing songs.

و بعد از چند ماه شروع به ترانه نویسی کردم.

And the first song I wrote was in English,

اولین ترانه‌ای که نوشتم به زبان انگلیسی بود،

and the second one was in Chinese.

و دومی به زبان چینی.

(Music)

(موسیقی)

[Chinese]

( به زبان چینی)

Outside your door the world is waiting.

بیرون در‌هایتان جهان در انتظار است.

Inside your heart a voice is calling.

درون قلبتان صدایی شما را فرا می خوانَد.

The four corners of the world are watching,

چهار گوشه‌ی جهان به نظاره ایستاده‌اند،

so travel daughter, travel.

پس سفر کن دختر، سفر کن.

Go get it, girl.

برو و به دستش بیاور دختر.

(Applause)

(تشویق)

It's really been eight years since that fated night in Kentucky.

هشت سال از آن شب سرنوشت‌ساز در کنتاکی گذشته است.

And I've played thousands of shows.

و من هزاران برنامه اجرا کرده ام.

And I've collaborated

و با موسیقی‌دان‌های شگفت‌انگیز و الهام بخش زیادی

with so many incredible, inspirational musicians around the world.

از سرتاسر جهان همکاری کرده‌ام.

And I see the power of music.

و قدرت موسیقی را دیدم.

I see the power of music

من قدرت موسیقی را در ایجاد هم‌بستگی

to connect cultures.

میان تمدن‌ها دیده‌ام.

I see it when I stand on a stage

آن را زمانی دیدم

in a bluegrass festival in east Virginia

که روی صحنه‌ای در جشنواره‌ی "بلوگراس" در شرق "ویرجینیا" ایستادم

and I look out at the sea of lawn chairs

و به دریای جمعیت نگریستم

and I bust out into a song in Chinese.

و ترانه‌ای به زبان چینی اجرا کردم.

[Chinese]

(به زبان چینی)

And everybody's eyes just pop wide open

ناگهان چشمان همه طوری باز شد

like it's going to fall out of their heads.

که انگار داشت از حدقه بیرون می‌زد.

And they're like, "What's that girl doing?"

انگار می‌گفتند: "این دختره چه‌کار می کنه؟"

And then they come up to me after the show

و بعد از برنامه آن‌ها پیش من آمدند

and they all have a story.

و همه‌ی آن‌ها برای خودشان داستانی داشتند.

They all come up and they're like,

آن‌ها می‌آمدند و چیز‌هایی مثل این می‌گفتند:

"You know, my aunt's sister's babysitter's dog's chicken went to China

" می‌دونی، یکی از فامیل‌های دوست آشنای فلان بهمانم به چین رفته

and adopted a girl."

و دختری به فرزندی گرفته است."

And I tell you what, it like everybody's got a story.

و همه داستانی برای خودشان دارند.

It's just incredible.

باورنکردنی است.

And then I go to China

سپس به چین رفتم

and I stand on a stage at a university

و در یک دانشگاه به روی صحنه رفتم،

and I bust out into a song in Chinese

و ترانه ای به زبان چینی اجرا کردم

and everybody sings along

و همه با من آهنگ می‌خواندند،

and they roar with delight

و با اشتیاق این دختر

at this girl

با آن موها و سازش،

with the hair and the instrument,

شادی می‌کردند و فریاد می‌زدند،

and she's singing their music.

و او ترانه‌ی آن‌ها را می‌خواند.

And I see, even more importantly,

و مهم‌تر از این،

the power of music to connect hearts.

من توانایی موسیقی را در هم‌بستگی قلب ها هم دیدم.

Like the time I was in Sichuan Province

مثل زمانی که در استان "سیچوان" (استانی در جنوب چین) بودم

and I was singing for kids in relocation schools

و در مدارس صحرایی، که در ناحیه‌ی زلزله زده ساخته شده بود،

in the earthquake disaster zone.

برای بچه‌ها آواز می‌خواندم.

And this little girl comes up to me.

و یک دختر کوچولو پیش من آمد.

[Chinese]

(به زبان چینی)

"Big sister Wong,"

"خواهر بزرگه، وانگ"،

Washburn, Wong, same difference.

واشبورن، وانگ، زیاد تفاوتی ندارند.

"Big sister Wong, can I sing you a song

"خواهر بزرگم وانگ،

that my mom sang for me

می‌توانم برایت ترانه‌ای را

before she was swallowed in the earthquake?"

که مادرم قبل از این که زمین او را ببلعد برایم می‌خواند، بخوانم؟"

And I sat down,

من نشستم،

she sat on my lap.

و او روی پاهایم نشست.

She started singing her song.

او شروع به خواندن ترانه‌اش کرد.

And the warmth of her body

و گرمای بدنش

and the tears rolling down her rosy cheeks,

و اشک‌هایش از گونه‌های سرخش به پایین می‌غلتیدند،

and I started to cry.

و من شروع به گریستن کردم.

And the light that shone off of her eyes

و برقی که از چشمانش می تابید

was a place I could have stayed forever.

جایی بود که می‌توانستم تا ابد در آن بمانم.

And in that moment, we weren't our American selves,

و در آن لحظه، ما در ملیت آمریکایی خودمان نبودیم،

we weren't our Chinese selves,

ما در ملیت چینی خودمان نبودیم،

we were just mortals

ما تنها انسان‌هایی معمولی بودیم

sitting together in that light that keeps us here.

که با هم در آن نوری که ما را آن‌جا نگه می‌داشت نشسته بودیم.

I want to dwell in that light

من می‌خواهم با شما و هر کس دیگری،

with you and with everyone.

در آن نور زندگی کنم.

And I know U.S.-China relations

و می‌دانم روابط آمریکا و چین

doesn't need another lawyer.

به وکیل دیگری نیاز ندارد.

Thank you.

متشکرم.

(Applause)

(تشویق)