John Francis: Walk the earth ... my 17-year vow of silence | TED

دنیا گردی جان فرانسیس با پای پیاده

221,708 views

2008-11-06 ・ TED


New videos

John Francis: Walk the earth ... my 17-year vow of silence | TED

دنیا گردی جان فرانسیس با پای پیاده

221,708 views ・ 2008-11-06

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Ali Moeeny Reviewer: Hasan Moeeni
00:12
(Music)
0
12160
43000
(موسیقی)
00:55
(Applause)
1
55160
6000
(تشویق)
01:01
Thank you for being here.
2
61160
3000
از حضور شما ممنونم.
01:04
And I say "thank you for being here" because I was silent for 17 years.
3
64160
8000
می گویم «از حضور شما ممنونم»، چون من ۱۷ سال روزه سکوت داشتم،
01:12
And the first words that I spoke were in Washington, D.C.,
4
72160
4000
اولین بار در واشینگتون دی سی بود که سکوتم را شکستم و صحبت کردم،
01:16
on the 20th anniversary of Earth Day.
5
76160
2000
در بیستمین سالگرد روز زمین.
01:18
And my family and friends had gathered there to hear me speak.
6
78160
5000
خانواده و دوستانم جمع شده بودند تا صحبت های من را بشنوند.
01:23
And I said, "Thank you for being here."
7
83160
4000
من گفتم: «از حضور شما ممنونم»
01:27
My mother, out in the audience, she jumped up,
8
87160
1000
مادرم که بین جمعیت نشسته بود از جا پرید و گفت:
01:28
"Hallelujah, Johnny’s talking!"
9
88160
3000
«هاللویا، جانی داره حرف می زنه!»
01:31
(Laughter)
10
91160
2000
(خنده)
01:33
Imagine if you were quiet for 17 years
11
93160
2000
تصورش را بکنید که ۱۷ سال ساکت بوده باشید،
01:35
and your mother was out in the audience, say.
12
95160
4000
و مادر شما بین جمعیت باشد.
01:39
My dad said to me, "That’s one" --
13
99160
3000
پدرم به من گفت: «این شد یک چیزی»
01:42
I’ll explain that.
14
102160
3000
من بعداً این را توضیح می دهم.
01:45
But I turned around because I didn’t recognize where my voice was coming from.
15
105160
5000
من برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم چونکه صدای خودم را نشناختم،
01:50
I hadn’t heard my voice in 17 years,
16
110160
3000
۱۷ سال بود که صدای خودم را نشنیده بودم.
01:53
so I turned around and I looked and I said,
17
113160
2000
برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم و گفتم:
01:55
"God, who's saying what I’m thinking?"
18
115160
4000
«خدا! کی دارد چیزهایی که من فکر می کنم را می گوید»
01:59
And then I realized it was me, you know, and I kind of laughed.
19
119160
5000
بعد متوجه شدم که خودم هستم، و خنده ام گرفت.
02:04
And I could see my father: "Yeah, he really is crazy."
20
124160
5000
پدر را دیدم که می گفت: «آره، این پسر واقعا خل است»
02:09
Well, I want to take you on this journey.
21
129160
4000
خوب من می خواهم شما را همراه خودم به یک سفر ببرم.
02:13
And the journey, I believe, is a metaphor for all of our journeys.
22
133160
3000
من معتقدم که این سفر، مثالی از تمام سفرهای ما است.
02:16
Even though this one is kind of unusual,
23
136160
4000
به همین دلیل اگر چه این سفر خیلی غیر عادی است،
02:20
I want you to think about your own journey.
24
140160
5000
من می خواهم از شما خواهش کنم به سفر خودتان فکر کنید.
02:25
My journey began in 1971
25
145160
4000
سفر من سال ۱۹۷۱ شروع شد.
02:29
when I witnessed two oil tankers collide beneath the Golden Gate,
26
149160
6000
من در آن موقع شاهد تصادف دو تانکر نفت زیر پل دروازه طلایی (گلدن گیت - روی دهانه خلیج سان فرانسیسکو)
02:35
and a half a million gallons of oil spilled into the bay.
27
155160
4000
بودم که باعث شد نیم میلیون گالن نفت خام درون خلیج ریخته بشود.
02:39
It disturbed me so much
28
159160
4000
این اتفاق آنقدر برای من ناراحت کننده بود که
02:43
that I decided that I was going to give up riding and driving in motorized vehicles.
29
163160
6000
من تصمیم گرفتم دیگر سوار وسایل نقلیه موتوری نشوم.
02:50
That’s a big thing in California.
30
170160
3000
این کار توی کالیفرنیا خیلی کار بزرگی است.
02:53
And it was a big thing in my little community of Point Reyes Station
31
173160
6000
مخصوصا در شهر کوچکی مثل پوینت ریز استیشن در کالیفرنیا.
02:59
in Inverness, California, because there were only
32
179160
2000
چون که در آن زمان کل جمعیت این شهر در زمستان ها
03:01
about 350 people there in the winter – this was back in '71 now.
33
181160
6000
حدود ۳۵۰ نفر بود. این قضیه مال سال ۱۹۷۱ است.
03:07
And so when I came in and I started walking around, people --
34
187160
5000
برای همین وقتی من شروع به پیاده روی کردم،
03:12
they just knew what was going on.
35
192160
2000
مردم فورا متوجه شدند که قضیه چی است.
03:14
And people would drive up next to me
36
194160
2000
مردم با ماشین کنار من که داشتم پیاده می رفتم می آمدند و می گفتند:
03:16
and say, "John, what are you doing?"
37
196160
2000
«جان! چی کار داری می کنی؟»
03:18
And I’d say, "Well, I’m walking for the environment."
38
198160
4000
و من می گفتم: «من دارم برای حفظ محیط زیست پیاده روی می کنم»
03:22
And they said, "No, you’re walking to make us look bad, right?
39
202160
4000
و آنها می گفتند: «نه! تو پیاده روی می کنی که ما را بد جلوه بدی! نه؟
03:26
You’re walking to make us feel bad."
40
206160
2000
تو می خواهی کاری بکنی که ما احساس ناراحتی بکنیم.»
03:28
And maybe there was some truth to that,
41
208160
2000
شاید بی ربط هم نمی گفتند.
03:30
because I thought that if I started walking, everyone would follow.
42
210160
5000
چون که من فکر می کردم اگر من شروع به پیاده روی بکنم همه مردم همین کار را خواهند کرد.
03:35
Because of the oil, everybody talked about the polllution.
43
215160
2000
به خاطر نفت، اون موقع همه از آلودگی صحبت می کردند.
03:37
And so I argued with people about that, I argued and I argued.
44
217160
7000
به همین خاطر من با مردم در این مورد بحث می کردم. و بحث می کردم و بحث می کردم.
03:44
I called my parents up.
45
224160
2000
من به پدر و مادرم زنگ زدم
03:46
I said, "I’ve given up riding and driving in cars."
46
226160
2000
و گفتم: «من دیگر سوار ماشین نمی شوم»
03:48
My dad said, "Why didn’t you do that when you were 16?"
47
228160
3000
پدرم گفت: «چرا ۱۶ ساله که بودی این کار را نکردی؟»
03:51
(Laughter)
48
231160
2000
(خنده)
03:53
I didn’t know about the environment then.
49
233160
1000
خوب من اون موقع در مورد محیط زیست چیزی نمی دانستم.
03:54
They’re back in Philadelphia.
50
234160
2000
خانواده من در فیلادلفیا زندگی می کنند.
03:56
And so I told my mother, "I’m happy though, I’m really happy."
51
236160
4000
بعد به مادرم گفتم: «با این کار من خوشحالم. واقعا خوشحالم»
04:00
She said, "If you were happy, son, you wouldn’t have to say it."
52
240160
3000
مادرم گفت:«پسرم اگر خوشحال بودی نیازی نداشتی که بگویی که خوشحالی»
04:03
Mothers are like that.
53
243160
3000
مادرها اینجوری هستند.
04:06
And so, on my 27th birthday I decided, because I argued so much
54
246160
8000
روزی که ۲۷ ساله شدم، به خاطر اینکه خیلی بحث می کردم،
04:14
and I talk so much, that I was going to stop speaking
55
254160
6000
و خیلی حرف می زدم، تصمیم گرفتم که به مدت یک روز
04:20
for just one day -- one day -- to give it a rest.
56
260160
4000
حرف نزنم. یک روز حرف نزنم و استراحت کنم.
04:24
And so I did.
57
264160
3000
و همین کار راه هم کردم.
04:27
I got up in the morning and I didn’t say a word.
58
267160
3000
صبح که از خواب بیدار شدم دیگر یک کلمه حرف نزدم.
04:30
And I have to tell you, it was a very moving experience,
59
270160
3000
باید به شما بگم که این کار من را خیلی تحت تاثیر گذاشت.
04:33
because for the first time, I began listening -- in a long time.
60
273160
7000
برای اولین بار بود که من بعد از مدتها شروع به گوش کردن کردم.
04:40
And what I heard, it kind of disturbed me.
61
280160
4000
چیزهایی که می شنیدم به نوعی من را ناراحت می کرد.
04:44
Because what I used to do, when I thought I was listening,
62
284160
3000
چرا که قبل از آن، من عادت داشتم که این طور گوش بکنم که
04:47
was I would listen just enough to hear what people had to say
63
287160
3000
فقط شروع حرف مردم را گوش بکنم آنقدر که بفهمم می خواهند چه چیزی بگویند
04:50
and think that I could -- I knew what they were going to say,
64
290160
5000
و همین که فکر می کردم می دانم که اینها چه چیزی می خواهند بگویند
04:55
and so I stopped listening.
65
295160
2000
بقیه حرفهایشان را گوش نمی کردم.
04:57
And in my mind, I just kind of raced ahead
66
297160
3000
و شروع می کردم به اینکه در ذهن خودم از آنها جلو بزنم.
05:00
and thought of what I was going to say back,
67
300160
2000
و به این فکر کنم که در جواب آنها چه چیزی می خواهم بگویم.
05:02
while they were still finishing up.
68
302160
2000
در حالی که هنوز حرف طرف مقابل تمام نشده بود.
05:04
And then I would launch in.
69
304160
2000
و بلادرنگ به طرف حمله می کردم.
05:06
Well, that just ended communication.
70
306160
4000
خوب این کار عملا مکالمه و مفاهمه را غیر ممکن می کرد.
05:10
So on this first day I actually listened.
71
310160
2000
روز اول من واقعا شروع کردم به حرف مردم گوش بکنم.
05:12
And it was very sad for me,
72
312160
2000
من از اینکه این همه سال از عمرم گذشته بود،
05:14
because I realized that for those many years I had not been learning.
73
314160
6000
و در این سالها فرصتهای زیادی که برای یادگرفتن داشته ام را از دست داده ام خیلی ناراحت شدم.
05:20
I was 27. I thought I knew everything.
74
320160
2000
آن روز من ۲۷ ساله بودم. فکر می کردم که همه چیز را می دانم.
05:25
I didn’t.
75
325160
2000
ولی واقعیت این بود که نمی دانستم.
05:27
And so I decided I’d better do this for another day,
76
327160
4000
با خودم گفتم که یک روز دیگر هم به این سکوت ادامه بدهم.
05:31
and another day, and another day until finally,
77
331160
4000
بعد یک روز دیگر، و یک روز دیگر و همینطور تا اینکه
05:35
I promised myself for a year I would keep quiet
78
335160
3000
نهایتا به خودم قول دادم یک سال روزه سکوت بگیرم.
05:38
because I started learning more and more and I needed to learn more.
79
338160
4000
چونکه بیشتر و بیشتر یاد می گرفتم احساس نیاز به یادگیری هم در من زیادتر می شد.
05:42
So for a year I said I would keep quiet,
80
342160
2000
پس تصمیم گرفتم که یک سال ساکت باشم،
05:44
and then on my birthday I would reassess what I had learned
81
344160
4000
فکر کردم که روز تولدم در سال بعد، یک سال گذشته و چیزهایی که آموخته ام را بررسی کنم و
05:48
and maybe I would talk again.
82
348160
2000
شاید از آن به بعد دو مرتبه شروع به حرف زدن بکنم.
05:50
Well, that lasted 17 years.
83
350160
3000
خوب این ماجرا ۱۷ سال طول کشید.
05:54
Now during that time -- those 17 years -- I walked and I played the banjo
84
354160
6000
در این ۱۷ سال من پیاده روی می کردم و بانجو می زدم.
06:00
and I painted and I wrote in my journal, and
85
360160
5000
و نقاشی می کردم و خاطراتم را می نوشتم،
06:05
I tried to study the environment by reading books.
86
365160
5000
و سعی می کردم در مورد محیط زیست مطالعه کنم.
06:10
And I decided that I was going to go to school. So I did.
87
370160
4000
به نظرم رسید بهتر است در زمینه محیط زیست ادامه تحصیل بدهم.
06:14
I walked up to Ashland, Oregon,
88
374160
2000
برای همین پیاده به اشلند اورگون رفتم.
06:16
where they were offering an environmental studies degree.
89
376160
5000
برای اینکه دانشگاه آنجا رشته مطالعات محیط زیست دارد.
06:21
It’s only 500 miles.
90
381160
2000
و خوب خیلی هم دور نبود، حدود ۸۰۰ کیلومتر فاصله بود.
06:23
And I went into the Registrar’s office and --
91
383160
4000
من رفتم دفتر ثبت نام دانشگاه و ...
06:32
"What, what, what?"
92
392160
2000
چی؟ چی؟ چی؟
06:34
I had a newspaper clipping.
93
394160
3000
من یک بریده از روزنامه در مورد خودم به آنها نشان دادم.
06:37
"Oh, so you really want to go to school here?
94
397160
2000
اوه. پس شما واقعا می خواهید اینجا درس بخوانید؟
06:39
You don’t …?
95
399160
2000
شما ...؟
06:41
We have a special program for you." They did.
96
401160
3000
ما برای شما یک رشته مخصوص داریم.
06:44
And in those two years, I graduated with my first degree -- a bachelor’s degree.
97
404160
5000
من طی دو سال اولین مدرک دانشگاهی ام که لیسانس بود را گرفتم.
06:49
And my father came out, he was so proud.
98
409160
3000
پدرم به دیدنم آمد و خیلی خوشحال بود.
06:52
He said, "Listen, we’re really proud of you son,
99
412160
3000
پدرم گفت: گوش کن. پسر، ما خیلی به تو افتخار می کنیم.
06:55
but what are you going to do with a bachelor’s degree?
100
415160
2000
اما لیسانس به چه درد تو می خورد؟
06:57
You don’t ride in cars, you don’t talk --
101
417160
2000
تو سوار ماشین نمی شوی،‌ حرف هم نمی زنی،
06:59
you’re going to have to do those things."
102
419160
2000
باید دست از این کارها برداری.
07:01
(Laughter)
103
421160
2000
(خنده)
07:03
I hunched my shoulder, I picked my backpack up again
104
423160
2000
من شانه هایم را بالا انداختم و کوله پشتی ام را برداشتم.
07:05
and I started walking.
105
425160
2000
و شروع به پیاده روی کردم.
07:09
I walked all the way up to Port Townsend, Washington, where I built a wooden boat,
106
429160
5000
من پیاده تا بندر تاونسند در ایالت واشینگتون رفتم و آنجا یک قایق چوبی ساختم.
07:14
rode it across Puget Sound
107
434160
3000
با همان قایق از آبراه پوژه گذشتم،
07:17
and walked across Washington [to] Idaho and down to Missoula, Montana.
108
437160
5000
و پیاده از عرض واشینگتون و آیداهو رفتم تا میسولا در ایالت مونتانا.
07:22
I had written the University of Montana two years earlier
109
442160
4000
دو سال قبل از آن یک نامه به دانشگاه مونتانا نوشته بودم.
07:26
and said I'd like to go to school there.
110
446160
3000
که من می خواهم برای ادامه تحصیل آنجا بیایم.
07:29
I said I'd be there in about two years.
111
449160
3000
و حدودا دو سال طول می کشد تا به آنجا برسم.
07:32
(Laughter)
112
452160
2000
(خنده)
07:34
And I was there. I showed up in two years and they --
113
454160
3000
و بالاخره بعد از دو سال به دانشگاه رسیدم.
07:37
I tell this story because they really helped me.
114
457160
2000
این داستان را برای این تعریف می کنم که آنها واقعا به من کمک کردند.
07:39
There are two stories in Montana.
115
459160
2000
دو ماجرا در مونتانا رخ داد.
07:43
The first story is I didn’t have any money -- that’s a sign I used a lot.
116
463160
3000
اول اینکه من هیچ پولی نداشتم. این علامت را زیاد استفاده می کردم.
07:46
And they said,"Don't worry about that."
117
466160
3000
و آنها به من گفتند که نگران این مساله نباش.
07:49
The director of the program said, "Come back tomorrow."
118
469160
3000
مدیر آموزشی گروه به من گفت که فردا پیش من بیا.
07:52
He gave me 150 dollars,
119
472160
2000
و به من ۱۵۰ دلار داد،
07:54
and he said, "Register for one credit.
120
474160
3000
و گفت با این پول یک واحد درس ثبت نام کن.
07:57
You’re going to go to South America, aren’t you?"
121
477160
2000
تو قرار است به آمریکای جنوبی بروی درست است؟
07:59
And I said --
122
479160
2000
من گفتم:
08:01
Rivers and lakes, the hydrological systems, South America.
123
481160
4000
رودخانه ها، دریاچه ها، آبگیرها، آمریکای جنوبی.
08:05
So I did that.
124
485160
3000
و من ثبت نام کردم.
08:08
He came back; he said to me,
125
488160
2000
مدیر آموزشی رفت و برگشت،
08:10
"OK John, now that you've registered for that one credit,
126
490160
4000
و به من گفت: خوب جان، حالا که یک واحد درس پیش ما گرفته ای،
08:14
you can have a key to an office, you can matriculate --
127
494160
3000
ما می توانیم به تو یک اتاق بدهیم، تو دانشجوی ما هستی.
08:17
you’re matriculating, so you can use the library.
128
497160
2000
و در نتیجه می توانی از کتابخانه هم استفاده کنی.
08:19
And what we’re going to do
129
499160
1000
و حالا ما از استادها خواهش می کنیم،
08:20
is, we’re going to have all of the professors allow you to go to class.
130
500160
6000
اجازه بدهند تو بدون اینکه ثبت نام کنی سر کلاسها حاضر بشوی.
08:26
They’re going to save your grade,
131
506160
2000
و آنها به تو نمره خواهند داد.
08:28
and when we figure out how to get you the rest of the money,
132
508160
2000
بعدا که راهی برای تامین پول لازم برای گذراندن درسها پیدا کردیم.
08:30
then you can register for that class and they’ll give you the grade."
133
510160
7000
تو رسما درسها را می گیری و نمره ها برای تو ثبت می شود.
08:37
Wow, they don’t do that in graduate schools, I don’t think.
134
517160
3000
می دانید، هیچ کس در رشته های تحصیلات تکمیلی این کار را نمی کند.
08:40
But I use that story because they really wanted to help me.
135
520160
4000
اما من این داستان را برای این می گویم که آنها واقعا می خواستند به من کمک بکنند.
08:44
They saw that I was really interested in the environment,
136
524160
3000
آنها می فهمیدند که من واقعا علاقمند به محیط زیست هستم،
08:47
and they really wanted to help me along the way.
137
527160
2000
و واقعا می خواستند که به من در این راه کمک بکنند.
08:49
And during that time, I actually taught classes without speaking.
138
529160
5000
در این مدت من بدون اینکه حرف بزنم چند کلاس برگزار کردم.
08:54
I had 13 students when I first walked into the class.
139
534160
3000
اولین کلاس من ۱۳ دانشجو داشت. من وارد کلاس شدم و
08:57
I explained, with a friend who could interpret my sign language,
140
537160
6000
یکی از دوستانم که می توانست زبان اشاره من را ترجمه کند برای دانشجویان توضیح داد که
09:03
that I was John Francis, I was walking around the world,
141
543160
2000
من جان فرانسیس هستم و دور دنیا پیاده روی می کنم،
09:05
I didn’t talk and this was the last time
142
545160
1000
و من حرف نمی زنم و این آخرین باری است که
09:06
this person’s going to be here interpreting for me.
143
546160
3000
یک مترجم زبان اشاره سر کلاس حاضر می شود.
09:09
All the students sat around and they went ...
144
549160
3000
همه دانشجو ها یک دفعه این طوری شدند ...
09:12
(Laughter)
145
552160
5000
(خنده)
09:17
I could see they were looking for the schedule,
146
557160
2000
من می دیدم که همه دنبال برنامه کلاس می گشتند که ببینند
09:19
to see when they could get out.
147
559160
2000
کی کلاس تمام می شود که خلاص بشوند.
09:21
They had to take that class with me.
148
561160
4000
آنها مجبور بودند که آن کلاس را با من بگذرانند.
09:25
Two weeks later, everyone was trying to get into our class.
149
565160
3000
دو هفته بعد همه دانشجو ها می خواستند وارد کلاس ما بشوند.
09:28
And I learned in that class -- because I would do things like this ...
150
568160
4000
من خیلی چیزها از آن کلاس یاد گرفتم. مثلا من یک چنین کاری می کردم ...
09:32
and they were all gathered around, going, "What's he trying to say?"
151
572160
2000
و دانشجو ها دور هم جمع می شدند و می گفتند منظورش از این حرکت چه بود؟
09:34
"I don't know, I think he's talking about clear cutting." "Yeah, clear cutting."
152
574160
5000
نمی دانم، شاید منظورش بریدن درختان جنگل ها باشد. آره حتما منظورش محو جنگل ها است.
09:39
"No, no, no, that's not clear cutting, that’s -- he's using a handsaw."
153
579160
3000
نه، نه، نه منظورش محو جنگل ها نیست آخه این علامت اره دستی است
09:43
"Well, you can’t clearcut with a ..."
154
583160
3000
و با اره دستی که نمی شود جنگل را محو کرد.
09:46
"Yes, you can clear cut ..."
155
586160
2000
چرا نمی شود؟
09:48
"No, I think he’s talking about selective forestry."
156
588160
2000
نه، به نظر من منظورش جنگل سازی انتخابی است.
09:50
Now this was a discussion class and we were having a discussion.
157
590160
4000
خوب این کلاس قرار بود کلاس بحث باشد و ما داشتیم بحث می کردیم.
09:54
I just backed out of that, you know, and I just kind of kept the fists from flying.
158
594160
3000
فقط نکته این بود که من خودم را از بحث کنار کشیده بودم و از اینکه مشتها گره بخورد جلوگیری کرده بودم.
09:57
But what I learned was that sometimes I would make a sign
159
597160
4000
ولی من فهمیدم که بعضی وقتها من یک علامتی نشان می دهم،
10:01
and they said things that I absolutely did not mean,
160
601160
4000
و دانشجو ها چیزهایی می گویند که من اصلا به ذهنم هم نمی رسیده است
10:05
but I should have.
161
605160
2000
که بگویم در حالی که باید می گفته ام.
10:07
And so what came to me is, if you were a teacher
162
607160
5000
و فهمیدم که اگر شما معلم هستید،
10:12
and you were teaching, if you weren’t learning
163
612160
3000
و در حین درس دادن خودتان چیزی یاد نمی گیرید،
10:15
you probably weren’t teaching very well.
164
615160
2000
احتمالا خوب درس نمی دهید.
10:17
And so I went on.
165
617160
2000
من به همین ترتیب ادامه دادم.
10:19
My dad came out to see me graduate
166
619160
2000
پدرم برای مراسم فارغ التحصیلی من دو مرتبه آمد.
10:21
and, you know, I did the deal,
167
621160
2000
و می دانید من دوباره همان کار را کردم.
10:23
and my father said, "We’re really proud of you son, but ... "
168
623160
2000
پدرم گفت پسرم ما خیلی به تو افتخار می کنیم ولی ...
10:25
You know what went on,
169
625160
2000
شما بقیه ماجرا را می دانید.
10:27
he said, "You’ve got to start riding and driving and start talking.
170
627160
3000
پدرم گفت تو باید دومرتبه شروع به رانندگی کنی تو باید حرف بزنی
10:30
What are you going to do with a master’s degree?"
171
630160
2000
فوق لیسانس به چه دردی می خورد اگر حرف نزنی؟
10:32
I hunched my shoulder, I got my backpack
172
632160
2000
و شانه هایم را بالا انداختم و کوله پشتی ام را برداشتم
10:34
and I went on to the University of Wisconsin.
173
634160
2000
و به سمت دانشگاه ویسکانسین رفتم.
10:37
I spent two years there writing on oil spills.
174
637160
5000
من آنجا دو سال در مورد آلودگی نفتی آبها چیز نوشتم.
10:42
No one was interested in oil spills.
175
642160
2000
هیچ کس به آلودگی آبها به نفت علاقمند نبود.
10:44
But something happened --
176
644160
2000
اما یک اتفاق مهم رخ داد.
10:47
Exxon Valdez.
177
647160
2000
واقعه نشت نفت اکسون والدز.
10:50
And I was the only one in the United States writing on oil spills.
178
650160
4000
و در آن موقع من تنها فردی بودم که در کل امریکا در مورد نشت نفت چیز می نوشتم.
10:54
My dad came out again.
179
654160
2000
پدرم دوباره سراغم آمد.
10:56
He said, "I don't know how you do this, son --
180
656160
2000
گفت: من نمی دانم که تو چطور این کار را می کنی پسر.
10:58
I mean, you don't ride in cars, you don’t talk.
181
658160
3000
تو رانندگی نمی کنی. حرف هم نمی زنی.
11:01
My sister said maybe I should leave you alone,
182
661160
2000
خواهر گفته که من باید تو را به حال خودت بگذارم،
11:03
because you seem to be doing a lot better
183
663160
2000
چرا که ظاهرا این طوری موفق تری،
11:05
when you’re not saying anything."
184
665160
2000
وقتی حرف نمی زنی موفق تری،
11:07
(Laughter)
185
667160
3000
(خنده)
11:10
Well, I put on my backpack again.
186
670160
2000
خوب من دو مرتبه کوله پشتی را برداشتم.
11:12
I put my banjo on and I walked all the way to the East Coast,
187
672160
2000
بانجو را در دست گرفتم و به سمت ساحل شرقی راه افتادم.
11:14
put my foot in the Atlantic Ocean --
188
674160
2000
رفتم تا اینکه پا در اقیانوس اطلس گذاشتم.
11:16
it was seven years and one day it took me to walk across the United States.
189
676160
4000
گذر از عرض امریکا برای من هفت سال و یک روز طول کشید.
11:22
And on Earth Day, 1990 --
190
682160
5000
روز زمین، سال ۱۹۹۰
11:27
the 20th anniversary of Earth Day -- that’s when I began to speak.
191
687160
3000
بیستمین سالگرد روز زمین، من بالاخره دو مرتبه شروع به صحبت کردم.
11:30
And that’s why I said, "Thank you for being here."
192
690160
2000
همان موقع بود که گفتم «از حضور شما ممنونم»
11:32
Because it's sort of like that tree in the forest falling;
193
692160
4000
این هم مثل آن درختی است که در جنگل می شکند،
11:36
and if there's no one there to hear, does it really make a sound?
194
696160
3000
اگر شاهدی حاضر نباشد آیا سقوط درخت صدایی دارد؟
11:39
And I’m thanking you, and I'm thanking my family
195
699160
3000
من از شما متشکرم و از خانواده ام هم متشکرم.
11:42
because they had come to hear me speak.
196
702160
2000
چرا که آنها آمده بودند که حرفهای من را بشنوند.
11:44
And that’s communication.
197
704160
3000
و این یعنی مکالمه و ارتباط.
11:47
And they also taught me about listening -- that they listened to me.
198
707160
6000
و آنها به من یاد دادند که گوش کنم، و آنها به من گوش کردند.
11:53
And it’s one of those things that came out of the silence,
199
713160
4000
و این یکی از نتایج سکوت من بود.
11:57
the listening to each other.
200
717160
2000
گوش کردن به هم.
11:59
Really, very important --
201
719160
2000
جداً، خیلی مهم است.
12:01
we need to listen to each other.
202
721160
3000
ما نیاز داریم که به هم گوش کنیم.
12:04
Well, my journey kept going on.
203
724160
2000
خوب سفر من ادامه پیدا کرد.
12:06
My dad said, "That’s one,"
204
726160
3000
پدرم گفت : «این شد یک چیزی»
12:09
and I still didn’t let that go.
205
729160
3000
و من هنوز این مساله را رها نکرده بودم.
12:12
I worked for the Coastguard, was made a U.N. Goodwill Ambassador.
206
732160
3000
من مدتی در گارد ساحلی کار کردم. بعدا من سفیر صلح سازمان ملل شدم.
12:15
I wrote regulations for the United States --
207
735160
3000
من برای آمریکا قانون نوشتم.
12:18
I mean, I wrote oil spill regulations.
208
738160
2000
من قوانین مربوط به آلودگی و نشت نفت در آبها را نوشتم.
12:20
20 years ago, if someone had said to me,
209
740160
4000
منظورم این است که اگر بیست سال پیش کسی به من می گفت که:
12:24
"John, do you really want to make a difference?"
210
744160
3000
«جان! دلت می خواهد یک کار مفید برای حفظ محیط زیست بکنی؟»
12:27
"Yeah, I want to make a difference."
211
747160
1000
«بله! من می خواهم که یک کار مفید بکنم»
12:28
He said, "You just start walking east;
212
748160
2000
جواب می داد: «به سمت شرق برو،
12:30
get out of your car and just start walking east."
213
750160
3000
از ماشینت پیاده شو، و پیاده به سمت شرق حرکت کن». و اگر من گوش می کردم و شروع به پیاده روی می کردم
12:33
And as I walked off a little bit, they'd say, "Yeah, and shut up, too."
214
753160
4000
همین که چند قدمی دور می شدم طرف داد میزد: «ضمنا خفه شو!
12:37
(Laughter)
215
757160
3000
(خنده)
12:40
"You’re going to make a difference, buddy."
216
760160
2000
این طوری یک کار مفید انجام داده ای، دوست من»
12:42
How could that be, how could that be?
217
762160
3000
من چه احساسی پیدا می کردم؟‌ چطور چنین چیزی ممکن است؟
12:45
How could doing such a simple thing like walking and not talking
218
765160
4000
چطور چنین کار ساده ای مثل پیاده روی و حرف نزدن
12:49
make a difference?
219
769160
2000
می تواند مفید باشد؟
12:51
Well, my time at the Coast Guard was a really good time.
220
771160
4000
خوب،‌ آن مدتی که من با گارد ساحلی بودم خیلی خوب بود.
12:55
And after that -- I only worked one year --
221
775160
3000
من یک سال در گارد ساحلی بودم و بعد از آن
12:58
I said, "That's enough. One year's enough for me to do that."
222
778160
4000
من با خودم گفتم کافی است. برای من یک سال کار در گارد ساحلی کافی است.
13:02
I got on a sailboat and I sailed down to the Caribbean,
223
782160
3000
من سوار یک قایق مسافرتی شدم و به سمت کارائیب رفتم.
13:05
and walked through all of the islands, and to Venezuela.
224
785160
7000
و پای پیاده از همه جزیره ها گذشتم تا به ونزوئلا رسیدم.
13:12
And you know, I forgot the most important thing,
225
792160
4000
وای، من مهمترین چیز را فراموش کردم،
13:16
which is why I started talking, which I have to tell you.
226
796160
5000
و آن این بود که من اصلا چرا شروع به حرف زدن کردم.
13:21
I started talking because I had studied environment.
227
801160
5000
من دو مرتبه شروع به صحبت کردم چون که من خیلی راجع به محیط زیست مطالعه کرده بودم.
13:26
I’d studied environment at this formal level,
228
806160
4000
من محیط زیست را در سطح دانشگاهی مطالعه کرده بودم.
13:30
but there was this informal level.
229
810160
2000
ولی یک سطح دانش عادی در مورد محیط زیست هم وجود دارد.
13:32
And the informal level --
230
812160
3000
در این سطح عادی --
13:35
I learned about people, and what we do and how we are.
231
815160
6000
من در مورد مردم خیلی چیزها یاد گرفتم و اینکه ما کی هستیم و چه می کنیم.
13:41
And environment changed from just being about trees and birds
232
821160
3000
و برای من محیط زیست دیگر محدود به درختان و پرندگان و
13:44
and endangered species to being about how we treated each other.
233
824160
6000
گونه های رو به انقراض نبود بلکه برای من مهم نحوه ی برخورد ما با هم بود.
13:50
Because if we are the environment,
234
830160
2000
اگر ما خودمان محیط زیست هستیم،
13:52
then all we need to do is look around us
235
832160
2000
تنها کاری که باید بکنیم این است که به دور و بر خود نگاه کنیم،
13:54
and see how we treat ourselves and how we treat each other.
236
834160
5000
و ببینیم با خودمان چه کرده ایم و با یکدیگر چه طور برخورد می کنیم.
13:59
And so that’s the message that I had.
237
839160
4000
و این پیامی بود که من داشتم.
14:03
And I said, "Well, I'm going to have to spread that message."
238
843160
2000
و با خودم گفتم: خوب من باید این پیام را انتشار بدهم.
14:05
And I got in my sailboat, sailed all the way through the Caribbean --
239
845160
4000
به همین خاطر سوار قایق مسافری ام شدم و به سمت کارائیب رفتم.
14:09
it wasn't really my sailboat, I kind of worked on that boat --
240
849160
4000
البته این قایق متعلق به من نبود. من در واقع روی این قایق کار می کردم.
14:13
got to Venezuela and I started walking.
241
853160
4000
تا اینکه به ونزوئلا رسیدم و شروع به پیاده روی کردم.
14:17
This is the last part of this story, because it’s how I got here,
242
857160
3000
این آخرین قسمت داستان من است. بعد از این به سفر من به این کنفرانس می رسیم.
14:20
because I still didn't ride in motorized vehicles.
243
860160
3000
من هنوز از وسایل نقلیه موتور دار استفاده نمی کردم.
14:23
I was walking through El Dorado -- it's a prison town, famous prison,
244
863160
7000
من پیاده از الدورادو رد می شدم، الدورادو به خاطر زندانش مشهور است.
14:30
or infamous prison -- in Venezuela, and I don’t know what possessed me,
245
870160
5000
نمی دانم که چطور یک دفعه به من الهام شد.
14:35
because this was not like me.
246
875160
2000
البته من معمولا این طور نیستم.
14:37
There I am, walking past the guard gate and the guard stops and says,
247
877160
7000
ولی آنجا من داشتم از یک دروازه می گذشتم و یک نگهبان جلوی من را گرفت و
14:44
"Pasaporte, pasaporte," and with an M16 pointed at me.
248
884160
5000
در حالی که ام ۱۶ را به طرف من گرفته بود گفت پاسپورت؟ پاسپورت؟
14:49
And I looked at him and I said, "Passport, huh?
249
889160
4000
من نگاهی به طرف انداختم و گفتم: پاسپورت؟‌ هه هه!
14:53
I don't need to show you my passport. It’s in the back of my pack.
250
893160
3000
من نیاز ندارم به تو پاسپورت نشان بدهم. پاسپورتم توی کوله پشتی ام است.
14:56
I'm Dr. Francis; I'm a U.N. Ambassador and I'm walking around the world."
251
896160
6000
من دکتر فرانسیس هستم. من سفیر سازمان ملل هستم. من دارم دور دنیا را پیاده می روم.
15:02
And I started walking off.
252
902160
2000
و به راهم ادامه دادم.
15:04
What possessed me to say this thing?
253
904160
2000
نمی دانم چرا این کار را کردم.
15:09
The road turned into the jungle.
254
909160
2000
این مسیر وارد یک جنگل می شد.
15:11
I didn’t get shot.
255
911160
2000
طرف به من تیر اندازی نکرد.
15:13
And I got to -- I start saying, "Free at last --
256
913160
4000
و من بالاخره از این وضع نجات پیدا کردم.
15:17
thank God Almighty, I’m free at last."
257
917160
3000
خدای قادر را شکر می کنم که از این وضع نجات پیدا کردم.
15:24
"What was that about," I’m saying. What was that about?
258
924160
3000
نمی دانم چه اتفاقی برای من افتاده بود.
15:27
It took me 100 miles to figure out that, in my heart, in me,
259
927160
8000
۲۰۰ کیلومتر طول کشید که من در درون خودم احساس کردم که
15:35
I had become a prisoner.
260
935160
3000
من زندانی شده ام.
15:38
I was a prisoner and I needed to escape.
261
938160
4000
من اسیر شده ام و باید فرار کنم.
15:42
The prison that I was in was the fact that I did not drive
262
942160
6000
من اسیر این شده بودم که رانندگی نمی کردم،
15:48
or use motorized vehicles.
263
948160
2000
و سوار وسایل موتور دار نمی شدم.
15:50
Now how could that be?
264
950160
2000
چرا چنین اتفاقی افتاده بود؟
15:52
Because when I started, it seemed very appropriate to me
265
952160
4000
وقتی من این کار را شروع کردم به نظرم این کار خیلی منطقی بود
15:56
not to use motorized vehicles.
266
956160
2000
که از وسایل نقلیه موتور دار استفاده نکنم.
15:58
But the thing that was different
267
958160
2000
ولی حالا شرایط عوض شده بود. من هر سال، روز تولدم،
16:00
was that every birthday, I asked myself about silence,
268
960160
3000
از خودم می پرسیدم که آیا به سکوت ادامه بدهم؟
16:03
but I never asked myself about my decision to just use my feet.
269
963160
8000
ولی هیچ وقت از خودم در مورد پیاده روی سوال نکرده بودم.
16:11
I had no idea I was going to become a U.N. Ambassador.
270
971160
3000
و هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم که روزی سفیر سازمان ملل بشوم.
16:14
I had no idea I would have a Ph.D.
271
974160
4000
فکرش را هم نمی کردم که یک روز دکتری بگیرم.
16:18
And so I realized that I had a responsibility to more than just me,
272
978160
6000
و به این نتیجه رسیدم که من در قبال دیگران هم مسوولیت دارم.
16:24
and that I was going to have to change.
273
984160
2000
و من باید خودم را تغییر بدهم.
16:26
You know, we can do it.
274
986160
3000
می دانید که ما می توانیم خودمان را تغییر بدهیم.
16:29
I was going to have to change.
275
989160
2000
من باید عوض می شدم.
16:31
And I was afraid to change,
276
991160
2000
ولی می ترسیدم که عوض بشوم.
16:33
because I was so used to the guy who only just walked.
277
993160
3000
چون اینقدر به این مساله که من آدمی هستم که همیشه پیاده می روم عادت کرده بودم.
16:36
I was so used to that person that I didn’t want to stop.
278
996160
6000
اینقدر به این مساله عادت کرده بودم که نمی توانستم خودم را کنترل کنم.
16:42
I didn’t know who I would be if I changed.
279
1002160
3000
نمی دانستم اگر عوض بشوم چه کسی خواهم بود.
16:45
But I know I needed to.
280
1005160
3000
ولی فهمیده بودم که باید عوض بشوم.
16:48
I know I needed to change, because it would be the only way
281
1008160
4000
من می دانستم که باید عوض بشوم چون که این تنها راهی بود که من می توانستم
16:52
that I could be here today.
282
1012160
2000
مثلا خودم را به این کنفرانس برسانم.
16:56
And I know that a lot of times
283
1016160
3000
و من می دانم خیلی وقتها
16:59
we find ourselves in this wonderful place where we’ve gotten to,
284
1019160
4000
ما با تلاش به جای خوبی رسیده ایم
17:03
but there’s another place for us to go.
285
1023160
3000
ولی جاهای دیگری هست که باید به آنها هم برسیم.
17:06
And we kind of have to leave behind the security of who we’ve become,
286
1026160
6000
و برای این کار باید امنیت موقعیت فعلی را رها کنیم
17:12
and go to the place of who we are becoming.
287
1032160
7000
و به سمت موقعیت های جدید برویم.
17:19
And so, I want to encourage you to go to that next place,
288
1039160
9000
و به این خاطر من می خواهم همه شما را تشویق کنم که به جای بعدی بروید.
17:28
to let yourself out of any prison that you might find yourself in,
289
1048160
5000
به خودتان اجازه بدهید که از هر زندانی که ممکن است در آن اسیر باشید بیرون بیایید.
17:33
as comfortable as it may be, because we have to do something now.
290
1053160
8000
هر چند که این زندان راحت به نظر برسد، چرا که ما باید همین حالا اقدام بکنیم.
17:41
We have to change now.
291
1061160
3000
ما باید همین حالا تغییر بکنیم
17:47
As our former Vice President said,
292
1067160
5000
همانطور که معاون رییس جمهور سابق گفته است،
17:52
we have to become activists.
293
1072160
2000
ما باید همه فعال باشیم.
17:56
So if my voice can touch you,
294
1076160
4000
پس اگر صدای من می تواند موثر باشد،
18:00
if my actions can touch you, if my being here can touch you,
295
1080160
4000
اگر رفتار من می تواند موثر باشد، اگر حضور من در اینجا می تواند بر شما موثر باشد
18:04
please let it be.
296
1084160
2000
بگذارید که باشد.
18:06
And I know that all of you have touched me
297
1086160
5000
بدانید که همه شما در این مدتی که من اینجا بودم،
18:11
while I’ve been here.
298
1091160
3000
من را تحت تاثیر قرار داده اید.
18:16
So, let’s go out into the world
299
1096160
3000
پس بیایید از اینجا که بیرون رفتیم.
18:19
and take this caring, this love, this respect
300
1099160
3000
و پا به دنیای واقعی گذاشتیم این توجه و دلسوزی و عشق را
18:22
that we’ve shown each other right here at TED,
301
1102160
5000
که اینجا در TED به هم نشان داده ایم،
18:27
and take this out into the world.
302
1107160
2000
به بقیه دنیا هم تقدیم کنیم.
18:29
Because we are the environment,
303
1109160
5000
چون که ما خودمان محیط زیست هستیم.
18:34
and how we treat each other
304
1114160
3000
و نحوه برخورد ما با یکدیگر است
18:37
is really how we’re going to treat the environment.
305
1117160
5000
که نشان می دهد ما با محیط زیست چه خواهیم کرد.
18:42
So I want to thank you for being here
306
1122160
4000
من از شما به خاطر حضورتان تشکر می کنم.
18:46
and I want to end this in five seconds of silence.
307
1126160
5000
و حرفهایم را با پنج ثانیه سکوت خاتمه می دهم.
18:59
Thank you.
308
1139160
2000
متشکرم.
19:01
(Applause)
309
1141160
18000
(تشویق)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7