Vincent Cochetel: I was held hostage for 317 days. Here's what I thought about…

وینسنت کوشتل: تجربه من از ۳۱۷ روز گروگان بودن

99,965 views

2015-03-16 ・ TED


New videos

Vincent Cochetel: I was held hostage for 317 days. Here's what I thought about…

وینسنت کوشتل: تجربه من از ۳۱۷ روز گروگان بودن

99,965 views ・ 2015-03-16

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Mohammad Reza Minoosepehr Reviewer: Maryam Manzoori
00:13
I cannot forget them.
0
13039
2653
هرگز فراموششان نخواهم کرد.
00:15
Their names were Aslan, Alik, Andrei,
1
15692
4777
اصلان،آلیک،آندری،
00:20
Fernanda, Fred, Galina, Gunnhild,
2
20469
4644
فرناندا،فرد،گالینا،گونیلد،
00:25
Hans, Ingeborg, Matti, Natalya,
3
25113
5294
هانس،انگئوبورگ،متی،ناتالیا،
00:30
Nancy, Sheryl, Usman, Zarema,
4
30407
4760
نانسی،شریل،عثمان،زارما
00:35
and the list is longer.
5
35167
1958
لیست طولانی تر از این است.
00:38
For many, their existence, their humanity,
6
38255
3344
برای بسیاری از افراد، موجودیت و انسانیت آنها
00:41
has been reduced to statistics,
7
41599
3645
به آمار و ارقام تنزل یافته،
00:45
coldly recorded as "security incidents."
8
45244
4296
که در پوشه ای به نام "وقایع امنیتی" بایگانی شده.
00:49
For me, they were colleagues
9
49540
1555
اما برای من، آنها همکارانی بودن
00:51
belonging to that community of humanitarian aid workers
10
51095
3530
عضو انجمن کمک های انسان دوستانه
00:54
that tried to bring a bit of comfort
11
54625
2809
که تلاش میکردن تا رنگی از آرامش
00:57
to the victims of the wars in Chechnya in the '90s.
12
57434
4087
برای قربانیان جنگ چچن در دهه ۹۰ به ارمغان بیاورند.
01:01
They were nurses, logisticians, shelter experts,
13
61521
4643
آنها پرستار،آمایشگر، متخصص پناهگاه
01:06
paralegals, interpreters.
14
66164
2833
دستیار حقوقی و مترجمانی بودن
01:08
And for this service, they were murdered,
15
68997
4156
که در این راه جان خودشان رو از دست دادن.
01:13
their families torn apart,
16
73153
2462
خانواده هایشان از هم پاشیده شد
01:15
and their story largely forgotten.
17
75615
2202
و داستانشان هم کلا فراموش شد.
01:18
No one was ever sentenced for these crimes.
18
78827
3147
هیچ کس به خاطر این جنایات محکوم نشد.
01:22
I cannot forget them.
19
82884
2157
هیچ گاه فراموششان نخواهم کرد.
01:25
They live in me somehow,
20
85041
2049
آنها هر لحظه به نوعی با من هستند
01:27
their memories giving me meaning every day.
21
87090
3230
و یاد آنها به لحظات زندگی ام معنی می بخشد.
01:30
But they are also haunting the dark street of my mind.
22
90320
4431
اما در عین حال مدام در کوچه تاریک خاطراتم قدم می زنند.
01:34
As humanitarian aid workers,
23
94751
1961
آنها به عنوان امدادگران انجمن‌های بشردوستانه
01:36
they made the choice to be at the side of the victim,
24
96712
3352
تصمیم گرفتند در کنار قربانیان باشند
01:40
to provide some assistance, some comfort, some protection,
25
100064
4597
تا به آنها یاری رسانده و امنیت و آرامش برایشان ایجاد کنند،
01:44
but when they needed protection themselves,
26
104661
2926
اما وقتی خودشون نیاز به محافظت داشتن
01:47
it wasn't there.
27
107587
1708
هیچ دستی برای کمک نبود.
01:49
When you see the headlines of your newspaper these days
28
109685
3173
این روزها وقتی به تیتر روزنامه ها
01:52
with the war in Iraq or in Syria --
29
112858
3065
درباره جنگ عراق یا سوریه نگاه می کنیم
01:55
aid worker abducted, hostage executed --
30
115923
4164
امدادگران ربوده میشوند، گروگانها کشته میشوند--
02:00
but who were they?
31
120087
2013
اما اینها چه کسانی هستند؟
02:02
Why were they there?
32
122100
1925
چرا اونجا بودند؟
02:04
What motivated them?
33
124025
2008
انگیزه‌شون چی بوده؟
02:06
How did we become so indifferent to these crimes?
34
126033
3876
چرا اینقدر نسبت به این جنایات بی تفاوت شده ایم؟
02:09
This is why I am here today with you.
35
129909
3129
امروز برای همین اینجام.
02:13
We need to find better ways to remember them.
36
133038
2397
باید راهی بهتر برای زنده کردن یاد آنها بیابیم.
02:16
We also need to explain the key values to which they dedicated their lives.
37
136575
5991
به علاوه باید به تشریح ارزشهایی که آنها جانشان را برایش دادند، بپردازیم.
02:22
We also need to demand justice.
38
142566
4212
و برای آنها دادخواهی کنیم.
02:28
When in '96 I was sent
39
148058
1881
وقتی سال ۱۹۹۶
02:29
by the United Nations High Commissioner for Refugees to the North Caucasus,
40
149939
3715
از طرف کمسیون ارشد حمایت از پناهندگان به شمال قفقاز اعزام شدم
02:33
I knew some of the risks.
41
153654
1872
با بعضی از خطرات آشنا بودم.
02:35
Five colleagues had been killed,
42
155526
2353
پنج نفر از همکاران قبلا کشته شده بودن
02:37
three had been seriously injured,
43
157879
2067
سه نفر به شدت مجروح شده بودن
02:39
seven had already been taken hostage.
44
159946
2345
هفت نفر هم گروگان گرفته شده بودن.
02:42
So we were careful.
45
162291
1787
برای همین محتاط بودیم.
02:44
We were using armored vehicles, decoy cars,
46
164078
4074
برای همین از وسایل نقلیه مسلح ، ماشین های گشت
02:48
changing patterns of travel, changing homes,
47
168152
3055
تغییر مسیر حرکت و محل اقامت
02:51
all sorts of security measures.
48
171207
2791
و همه نوع اقدامات امنیتی بهره می بردیم.
02:55
Yet on a cold winter night of January '98, it was my turn.
49
175258
5950
با این وجود یکی از شبهای زمستانی ژانویه سال ۹۸، نوبت من شد.
03:01
When I entered my flat in Vladikavkaz with a guard,
50
181208
3977
وقتی همراه محافظم به آپارتمانم در ولادی‌قفقاز وارد شدم
03:05
we were surrounded by armed men.
51
185185
2156
یه سری افراد مسلح ما رو محاصره کردن.
03:08
They took the guard, they put him on the floor,
52
188781
2217
محافظ را گرفتند و روی زمین خواباندند
03:10
they beat him up in front of me,
53
190998
2624
جلوی چشمام زدنش
03:13
tied him, dragged him away.
54
193622
2684
بستنش و کشیدن بردن.
03:17
I was handcuffed, blindfolded, and forced to kneel,
55
197536
4785
دستها و چشمهام بسته بودن و روی زانو نشسته بودم
03:22
as the silencer of a gun pressed against my neck.
56
202321
3883
همون موقعه صداخفه‌کن اسلحه را گذاشت پشت گردنم
03:26
When it happens to you,
57
206204
1738
در این شرایط
03:27
there is no time for thinking, no time for praying.
58
207942
3033
فرصتی برای فکر کردن یا دعا کردن ندارید.
03:32
My brain went on automatic,
59
212045
2704
ذهنم به شکل خودکار
03:34
rewinding quickly the life I'd just left behind.
60
214749
4366
تمام لحظات زندگی ام رو جلوی چشمام آورد.
03:39
It took me long minutes to figure out
61
219115
2530
چند دقیقه ای طول کشید تا اینکه فهمیدم
03:41
that those masked men there were not there to kill me,
62
221645
3413
اون افراد نقاب دار برای کشتن من نیامدن
03:45
but that someone, somewhere, had ordered my kidnapping.
63
225058
4173
اونها از یه جایی دستور دزدیدن منو داشتن.
03:50
Then a process of dehumanization started that day.
64
230551
4071
بعد همان روز پروسه غیرانسانی شروع شد.
03:54
I was no more than just a commodity.
65
234622
4423
من براشون حکم یه شی را داشتم.
04:01
I normally don't talk about this,
66
241195
1816
معمولا درباره این موضوع حرف نمیزنم
04:03
but I'd like to share a bit with you some of those 317 days of captivity.
67
243011
5017
اما می خوام کمی از تجربه اون ۳۱۷ روز اسارتم بگم.
04:08
I was kept in an underground cellar,
68
248598
3056
در یک سرداب زیرزمینی نگه داری میشدم
04:11
total darkness,
69
251654
2064
تاریکی مطلق،
04:13
for 23 hours and 45 minutes every day,
70
253718
3754
هر روز،۲۳ ساعت و ۴۵ دقیقه اونجا بودم.
04:17
and then the guards would come, normally two.
71
257472
3286
بعدش معمولا دو نگهبان می آمدند
04:20
They would bring a big piece of bread,
72
260758
2674
یک تکه بزرگ نان
04:23
a bowl of soup, and a candle.
73
263432
2504
با یک کاسه سوپ و شمع می آوردن.
04:27
That candle would burn for 15 minutes,
74
267206
4074
شمع فقط برای ۱۵ دقیقه دوام می آورد.
04:31
15 minutes of precious light,
75
271280
3808
۱۵ دقیقه روشنایی ناب
04:35
and then they would take it away, and I returned to darkness.
76
275088
4136
و بعد شمع را می‌بردند، و دوباره تاریکی مطلق.
04:41
I was chained by a metal cable to my bed.
77
281024
3514
با یک زنجیر آهنی به تختم بسته شده بودم.
04:44
I could do only four small steps.
78
284538
3242
فقط چهار قدم کوچک می تونستم راه برم.
04:48
I always dreamt of the fifth one.
79
288950
3785
همیشه در حسرت قدم پنج بودم.
04:52
And no TV, no radio, no newspaper, no one to talk to.
80
292735
4241
نه تلوزیونی،نه رادیویی، نه روزنامه ای و نه همصحبتی.
04:56
I had no towel, no soap, no toilet paper,
81
296976
4093
نه حوله ای، نه صابونی و نه دستمال توالتی.
05:01
just two metal buckets open, one for water, for one waste.
82
301069
6287
اونجا فقط دو تا سطل فلزی در باز بود، یکی برای آب، یکی هم برای فضولات.
05:09
Can you imagine that mock execution can be a pastime for guards
83
309926
5029
این نوع تحقیرها برای نگهبانها حکم سرگرمی داشت.
05:14
when they are sadistic or when they are just bored or drunk?
84
314955
5309
خصوصا وقتی طرف دچار دیگرآزاری بود یا وقتی حوصله‌اش سررفته بود یا مست بود.
05:21
We are breaking my nerves very slowly.
85
321665
3408
اعصابم ذره ذره خرد می شد.
05:25
Isolation and darkness are particularly difficult to describe.
86
325073
4510
توصیف تنهایی و تاریکی کار خیلی دشواری است
05:29
How do you describe nothing?
87
329583
2392
مگر میشه "هیچ " را توصیف کرد؟
05:31
There are no words for the depths of loneliness I reached
88
331975
3018
هیچ کلمه ای برای توصیف عمق تنهایی ام،
05:34
in that very thin border between sanity and madness.
89
334993
5125
در آن مرز باریک میان هشیاری و دیوانگی پیدا نمی کنم.
05:42
In the darkness, sometimes I played imaginary games of checkers.
90
342168
5240
گاهی در آن تاریکی تو خیالم چکرز بازی می کردم
05:47
I would start with the black,
91
347408
2203
با مهره سیاه شروع می کردم
05:49
play with the white,
92
349611
1659
بعدش با سفید
05:51
back to the black trying to trick the other side.
93
351270
2609
دوباره مهره مشکی و سعی می کردم سفیدها رو ببرم.
05:55
I don't play checkers anymore.
94
355469
3391
دیگه چکرز بازی نمی کنم.
05:58
I was tormented by the thoughts of my family and my colleague, the guard, Edik.
95
358860
6317
فکرم مدام با یادآوری خانواده و همکاران و محاظفم، ادیک، عذابم می داد.
06:05
I didn't know what had happened to him.
96
365177
2810
نمی دونستم چه بلایی سرش اومده.
06:07
I was trying not to think,
97
367987
2485
برای اینکه از دست فکر کردن خلاص بشم
06:10
I tried to fill up my time
98
370472
1460
سعی می کردم وقتم رو
06:11
by doing all sorts of physical exercise on the spot.
99
371932
3811
با نرمش در اون چند قدم پر کنم.
06:15
I tried to pray, I tried all sorts of memorization games.
100
375743
3940
خودم رو با دعا و انواع بازی های فکری مشغول می کردم.
06:21
But darkness also creates images and thoughts that are not normal.
101
381063
4393
ولی تاریکی در ذهن تصاویر و افکاری بوجود میاره که عادی نیستن.
06:25
One part of your brain wants you to resist, to shout, to cry,
102
385456
6261
یک بخش از مغزت میخواد مقاومت کنه و فریاد بزنه
06:31
and the other part of the brain orders you to shut up
103
391717
3437
و بخش دیگر مغز دستور میده که "ساکت باش
06:35
and just go through it.
104
395154
2809
و با این شرایط بساز".
06:37
It's a constant internal debate; there is no one to arbitrate.
105
397963
3690
یک مناظره دائمی درونی است. بدون داور و قاضی.
06:43
Once a guard came to me, very aggressively, and he told me,
106
403163
4920
یک بار یکی از نگهبانها با پرخاش آمد و بهم گفت:
06:48
"Today you're going to kneel and beg for your food."
107
408083
4137
" امروز برای غذا باید زانو بزنی و التماس کنی."
06:52
I wasn't in a good mood, so I insulted him.
108
412220
3622
تو شرایط روحی خوبی نبودم. بهش فحش دادم.
06:55
I insulted his mother, I insulted his ancestors.
109
415842
2934
به مادرش و همه کس و کارش فحش دادم.
06:58
The consequence was moderate: he threw the food into my waste.
110
418776
4431
نتیجه خیلی ساده بود: غذا رو ریخت تو سطل فضولات.
07:03
The day after he came back with the same demand.
111
423207
3675
روز بعد دوباره اومد. دوباره همون درخواست.
07:06
He got the same answer,
112
426882
2439
منم همون جواب رو دادم،
07:09
which had the same consequence.
113
429321
4211
جواب کار همون بود.
07:13
Four days later, the body was full of pain.
114
433532
3831
بعد از چهار روز تمام تنم درد می کرد.
07:17
I didn't know hunger hurt so much when you have so little.
115
437363
4342
نمی دونستم گرسنگی، وقتی که غذا اونقدر کمه، چقدر می‌تونه دردناک باشه.
07:21
So when the guards came down,
116
441705
3414
برای همین دفعه بعد که آمد،
07:28
I knelt.
117
448049
3014
زانو زدم.
07:31
I begged for my food.
118
451063
3018
برای غذا التماس کردم.
07:34
Submission was the only way for me to make it to another candle.
119
454081
5587
تسلیم شدن تنها راه رسیدن دوباره به شمع بود.
07:41
After my kidnapping,
120
461302
1811
بعد از دزدیده شدنم،
07:43
I was transferred from North Ossetia to Chechnya,
121
463113
3157
از اوستیای شمالی به چچن منتقل شدم.
07:46
three days of slow travel in the trunks of different cars,
122
466270
4320
سه روز در صندوق عقب چند ماشین در راه بودم،
07:50
and upon arrival, I was interrogated
123
470590
2299
به محض رسیدن، تا ۱۱ روز
07:52
for 11 days by a guy called Ruslan.
124
472889
3665
شخصی به نام روسلان بازجویی ام کرد.
07:56
The routine was always the same:
125
476554
1764
روند کار تقریبا هر روز یک جور بود:
07:58
a bit more light, 45 minutes.
126
478318
2392
کمی نور بیشتر، ۴۵ دقیقه.
08:00
He would come down to the cellar,
127
480710
2275
به زیرزمین می آمد.
08:02
he would ask the guards to tie me on the chair,
128
482985
2264
به نگهبان ها می گفت من را به صندلی ببندند.
08:05
and he would turn on the music loud.
129
485249
3100
و صدای موسیقی را زیاد می کرد.
08:08
And then he would yell questions.
130
488349
3181
بعد با فریاد زدن سوال می کرد.
08:11
He would scream. He would beat me.
131
491530
2795
فریاد می کشید. کتکم میزد.
08:14
I'll spare you the details.
132
494325
1903
وارد جزییاتش نمی شم.
08:16
There are many questions I could not understand,
133
496248
2433
خیلی از سوال ها را نمی فهمیدم.
08:18
and there are some questions I did not want to understand.
134
498681
4563
سوال های دیگری هم بود که اصلا نمی خواستم بفهمم.
08:24
The length of the interrogation was the duration of the tape:
135
504254
4179
مدت زمان بازجویی درست به اندازه نوار بود:
08:28
15 songs, 45 minutes.
136
508433
3367
۱۵ آهنگ، کلا ۴۵ دقیقه.
08:31
I would always long for the last song.
137
511800
2185
همیشه منتظر آهنگ آخری بودم.
08:34
On one day, one night in that cellar, I don't know what it was,
138
514575
3705
نمی دونم یه روز بود یا یه شب
08:38
I heard a child crying above my head,
139
518280
3017
صدای بچه ای رو شنیدم که بالای سرم گریه می کرد.
08:41
a boy, maybe two or three years old.
140
521297
2832
صدای یه پسر بچه دو یا سه ساله.
08:44
Footsteps, confusion, people running.
141
524129
3647
صدای پا می اومد،آدم‌ها می دویدند، خیلی آشفته بود.
08:48
So when Ruslan came the day after,
142
528866
3034
برای همین وقتی روز بعد روسلان آمد
08:51
before he put the first question to me,
143
531900
2469
قبل از اینکه سوال اول را بپرسه،
08:54
I asked him, "How is your son today? Is he feeling better?"
144
534369
3599
ازش پرسیدم"حال پسرت امروز چطوره؟بهتره؟"
08:57
Ruslan was taken by surprise.
145
537968
2786
خیلی جا خورد.
09:00
He was furious that the guards may have leaked some details
146
540754
2829
عصبی شد. فکر می کرد نگهبان‌ ها دهن لقی کرده اند
09:03
about his private life.
147
543583
2578
و از زندگی خصوصیش به من گفته اند.
09:06
I kept talking about NGOs supplying medicines to local clinics
148
546161
4713
درباره ان‌ جی‌ او هایی که به کلینیک‌ های محلی دارو می‌دهند برایش گفتم
09:10
that may help his son to get better.
149
550874
2911
که ممکن بود بتوانند حال پسرش را بهتر کنند.
09:13
And we talked about education, we talked about families.
150
553785
4124
درباره آموزش و خانواده حرف زدیم.
09:17
He talked to me about his children.
151
557909
1858
او از بچه‌ هایش برایم گفت.
09:19
I talked to him about my daughters.
152
559767
2066
من از دخترم برایش گفتم.
09:21
And then he'd talk about guns, about cars, about women,
153
561833
3390
بعد او درباره اسلحه، درباره اتومبیل و درباره زن حرف زد،
09:25
and I had to talk about guns, about cars, about women.
154
565223
4319
و من هم باید درباره اسلحه و ماشین و زنان حرف می‌ زدم.
09:29
And we talked until the last song on the tape.
155
569542
3738
تا آخرین آهنگ نوار صحبت کردیم.
09:33
Ruslan was the most brutal man I ever met.
156
573280
5643
روسلان بی‌ رحم‌ ترین آدمی بود که در عمرم می‌ دیدم.
09:38
He did not touch me anymore.
157
578923
3297
دیگر کتکم نزد.
09:42
He did not ask any other questions.
158
582220
2716
دیگر سوالی نپرسید.
09:44
I was no longer just a commodity.
159
584936
3855
دیگر در چشمش حکم یک شی را نداشتم.
09:48
Two days after, I was transferred to another place.
160
588791
4969
دو روز بعد من را به جای دیگری بردند.
09:53
There, a guard came to me, very close -- it was quite unusual --
161
593760
5106
آنجا یکی از نگهبان ها به من نزدیک شد خیلی نزدیک--خیلی عجیب بود--
09:58
and he said with a very soft voice, he said,
162
598866
3159
و خیلی آرام گفت:
10:02
"I'd like to thank you
163
602025
2624
می خواهم ازت تشکر کنم
10:04
for the assistance your organization provided my family
164
604649
4040
به خاطر کمک های سازمان شما به خانواده ام
10:08
when we were displaced in nearby Dagestan."
165
608689
4049
وقتی که در داغستان آواره شده بودیم.
10:14
What could I possibly reply?
166
614308
3583
چه جوابی می توانستم بدهم؟
10:17
It was so painful. It was like a blade in the belly.
167
617891
4776
خیلی دردناک بود. مثل چاقویی بود که وارد شکمت بشه.
10:22
It took me weeks of internal thinking to try to reconcile
168
622667
3344
چند هفته طول کشید تا بتوانم در ذهنم هضم کنم
10:26
the good reasons we had to assist that family
169
626011
3274
اهداف مثبتی را که برای کمک به آن خانواده داشتیم از یک طرف
10:29
and the soldier of fortune he became.
170
629285
2972
با مزدوری که او از آب درآمده بود، از طرف دیگر.
10:32
He was young, he was shy.
171
632257
2113
او جوان بود و خجالتی.
10:34
I never saw his face.
172
634370
2275
من هرگز صورتش را ندیدم.
10:36
He probably meant well.
173
636645
2670
احتمالا قصدش مثبت بوده.
10:39
But in those 15 seconds,
174
639315
2392
اما در آن ۱۵ ثاینه
10:41
he made me question everything we did,
175
641707
3715
باعث شد همه فعالیت هایمان را زیر سوال ببرم.
10:45
all the sacrifices.
176
645422
2391
تمام از خودگذشتگی هایمان را.
10:47
He made me think also how they see us.
177
647813
3553
و همینطور باعث شد به این فکر کنم که آنها ما رو چطور می بینند.
10:51
Until then, I had assumed that they know why we are there
178
651366
2670
تا آن موقع فکر میکردم آنها میدآنند ما چرا آنجا رفتیم
10:54
and what we are doing.
179
654036
2879
و آنجا چه می کنیم.
10:56
One cannot assume this.
180
656915
2853
هیچ کس نمیتواند حدس بزند.
10:59
Well, explaining why we do this is not that easy,
181
659768
4252
توضیح این که چرا این کار را می کنیم، چندان آسان نیست،
11:04
even to our closest relatives.
182
664020
1792
حتی برای نزدیکترین هایمان.
11:07
We are not perfect, we are not superior,
183
667062
3397
ما نه عالی هستیم و نه فوق العاده،
11:10
we are not the world's fire brigade,
184
670459
2476
ما ارتش ناجی دنیا نیستیم،
11:12
we are not superheroes,
185
672935
2114
ابرقهرمان هم نیستیم،
11:15
we don't stop wars,
186
675049
1672
پایان دهنده جنگ نیستیم،
11:16
we know that humanitarian response is not a substitute for political solution.
187
676721
5384
می دانیم که راهکارهای بشردوستانه جایگزین راه حل های سیاسی نیست.
11:22
Yet we do this because one life matters.
188
682105
4458
ولی این کار را میکنیم، چون حتی یک جان هم ارزش دارد.
11:26
Sometimes that's the only difference you make --
189
686563
2253
گاهی این تنها کاری است که می کنیم--
11:28
one individual, one family, a small group of individuals --
190
688816
3320
یک نفر، یک خانواده، گروه کوچکی از افراد--
11:32
and it matters.
191
692136
1974
و این اهمیت دارد.
11:34
When you have a tsunami, an earthquake or a typhoon,
192
694110
2857
در زمان وقوع سونامی، زمین لرزه و یا طوفان
11:36
you see teams of rescuers coming from all over the world,
193
696967
4108
می بینید که گروه های نجات از سراسر دنیا می آیند،
11:41
searching for survivors for weeks.
194
701075
3042
و تا هفته ها به دنبال بازماندگان می گردند،
11:44
Why? Nobody questions this.
195
704117
2554
چرا؟ هیچ کس این را نمی پرسد.
11:46
Every life matters,
196
706671
2113
هر جانی ارزش دارد،
11:48
or every life should matter.
197
708784
4226
و یا باید ارزش داشته باشد.
11:53
This is the same for us when we help refugees,
198
713010
2925
برای ما فرقی ندارد، وقتی به پناهجویان کمک می کنیم
11:55
people displaced within their country by conflict, or stateless persons,
199
715935
4860
یا کسانی که به خاطر جنگ در کشور خود آواره شده اند یا آدم های بی کشور،
12:01
I know many people,
200
721595
1795
افراد زیادی را می شناسم
12:03
when they are confronted by overwhelming suffering,
201
723390
3008
که وقتی با دردی خانمان سوز مواجه میشوند
12:06
they feel powerless and they stop there.
202
726398
3771
احساس ناتوانی و بیچارگی می کنند و همانجا متوقف می شوند.
12:10
It's a pity, because there are so many ways people can help.
203
730169
3877
این باعث تاسف است. چون راه های زیادی برای کمک کردن هست.
12:14
We don't stop with that feeling.
204
734046
1981
ما در این شرایط از پا در نمی آییم.
12:16
We try to do whatever we can to provide some assistance,
205
736027
2651
هرکاری از دستمان برآید برای کمک انجام میدهیم.
12:18
some protection, some comfort.
206
738678
2654
کمی حمایت، مقداری آسایش.
12:21
We have to.
207
741332
1761
مجبوریم.
12:23
We can't do otherwise.
208
743093
1750
نمیشه بی تفاوت بود.
12:24
It's what makes us feel, I don't know, simply human.
209
744843
5354
این باعث میشود احساس داشته باشیم، چه می دانم، فقط انسان باشیم.
12:30
That's a picture of me the day of my release.
210
750197
4119
این منم در روز آزادی ام.
12:34
Months after my release, I met the then-French prime minister.
211
754316
4342
چند ماه بعد از آزادی، با نخست وزیر وقت فرانسه دیدار کردم.
12:38
The second thing he told me:
212
758658
2042
دومین چیزی که بهم گفت:
12:40
"You were totally irresponsible to go to the North Caucasus.
213
760700
3531
"رفتنت به شمال قفقاز بی مسئولیتی محض بود،
12:44
You don't know how many problems you've created for us."
214
764231
3906
نمی دونی چقدر دردسر برای ما درست کردی"
12:50
It was a short meeting.
215
770017
1835
ملاقات کوتاهی بود.
12:51
(Laughter)
216
771852
1719
(خنده حضار)
12:54
I think helping people in danger is responsible.
217
774661
4574
به نظر من کمک به افرادی که در خطر هستند یک وظیفه است.
12:59
In that war, that nobody seriously wanted to stop,
218
779235
4528
در جنگی که هیچکس به شکل جدی نمی خواست پایان بگیرد
13:03
and we have many of these today,
219
783763
2345
و امروز هم با انواعش سر و کار داریم
13:06
bringing some assistance to people in need and a bit of protection
220
786108
4500
کمک رسانی به افراد محتاج و حفاظت از آنها
13:10
was not just an act of humanity,
221
790608
1909
فقط یک عمل بشر دوستانه نبود،
13:12
it was making a real difference for the people.
222
792517
2902
بلکه ایجاد یک تغییر حقیقی در زندگی آدمها بود.
13:15
Why could he not understand this?
223
795419
3251
چرا نمی توانست این را بفهمه؟
13:18
We have a responsibility to try.
224
798670
1927
ما وظیفه داریم که تلاش کنیم.
13:20
You've heard about that concept: Responsibility to Protect.
225
800597
3834
حتما این اصطلاح رو شنیدید: حفاظت از دیگران، وظیفه ماست.
13:24
Outcomes may depend on various parameters.
226
804431
4081
ولی نتیجه این عمل به شرایط متعددی بستگی داره،
13:28
We may even fail, but there is worse than failing --
227
808512
3857
ممکنه حتی شکست بخوریم اما از این بدتر هم هست--
13:32
it's not even trying when we can.
228
812369
2751
و آن کاری نکردن در زمانی است که می توانیم.
13:36
Well, if you are met this way, if you sign up for this sort of job,
229
816441
3875
اگر در راه قدم گذاشتید، اگر این کار را انتخاب کردید،
13:40
your life is going to be full of joy and sadness,
230
820316
4638
زندگی تان پر از شادی و غم خواهد بود
13:44
because there are a lot of people we cannot help,
231
824954
2679
چون افراد زیادی هستند که نمی توانیم کمکشان کنیم،
13:47
a lot of people we cannot protect, a lot of people we did not save.
232
827633
3924
نمی توانیم محافظتشان کنیم خیلی ها را نتوانستیم نجات دهیم.
13:51
I call them my ghost,
233
831557
2243
من اسمشون را گذاشتم "ارواح من"
13:53
and by having witnessed their suffering from close,
234
833800
2957
از نزدیک شاهد درد آنها بودن
13:56
you take a bit of that suffering on yourself.
235
836757
4147
باعث میشود، شما هم آن درد را حس کنید.
14:01
Many young humanitarian workers
236
841304
2666
اکثرا امدادگران جوان
14:03
go through their first experience with a lot of bitterness.
237
843970
3018
اولین تجربشون، تجربه خیلی تلخ است.
14:06
They are thrown into situations where they are witness,
238
846988
2972
چون در موقعیت مشاهده قرار می گیرند
14:09
but they are powerless to bring any change.
239
849960
3112
اما توان ایجاد تغییر ندارند.
14:13
They have to learn to accept it
240
853072
2507
آن ها باید یاد بگیرند که این را بپذیرند
14:15
and gradually turn this into positive energy.
241
855579
3379
و به مرور زمان آن را به انرژی مثبت تبدیل کنند.
14:18
It's difficult.
242
858958
1449
کار سختی است.
14:20
Many don't succeed,
243
860407
2538
خیلی ها از پسش بر نمی آیند.
14:22
but for those who do, there is no other job like this.
244
862945
4008
اما آنهایی که موفق می شوند آن را با هیچ کار دیگری عوض نمی کنند.
14:26
You can see the difference you make every day.
245
866953
3780
هر روز می تونید شاهد تغییراتی که ایجاد کردید باشید.
14:31
Humanitarian aid workers know the risk they are taking
246
871643
3162
امدادگران خطراتی که به جان می خرند را می شناسند
14:34
in conflict areas or in post-conflict environments,
247
874805
4912
در مناطق درگیر جنگ یا جاهایی که تازه جنگ تمام شده.
14:39
yet our life, our job, is becoming increasingly life-threatening,
248
879717
6712
با این حال، تهدید علیه زندگی و حرفه ما هر روز بیش از قبل می شود.
14:46
and the sanctity of our life is fading.
249
886429
3182
و حرمت کار و زندگی ما کم کم دارد از بین میرود.
14:51
Do you know that since the millennium,
250
891441
2659
آیا می دانید از سال ۲۰۰۰ تاکنون
14:54
the number of attacks on humanitarian aid workers has tripled?
251
894100
4319
شمار حمله به فعالان کمک های بشردوستانه سه برابر شده؟
14:59
2013 broke new records:
252
899409
2632
سال ۲۰۱۳ رکورد جدیدی ثبت شد:
15:03
155 colleagues killed,
253
903111
3272
۱۵۵ نفر از امدادگران کشته شدند،
15:06
171 seriously wounded,
254
906383
3134
۱۷۱ تن از آنان به شدت مجروح شدند،
15:09
134 abducted.
255
909517
3458
و ۱۳۴ نفر گروگان گرفته شدند.
15:13
So many broken lives.
256
913375
3803
بی شمار زندگی های از هم پاشیده.
15:17
Until the beginning of the civil war in Somalia in the late '80s,
257
917178
5202
تا زمان وقوع جنگ داخلی در سومالی در دهه ۸۰ میلادی،
15:22
humanitarian aid workers were sometimes victims
258
922380
4110
امدادگران گاهی
15:26
of what we call collateral damages,
259
926490
1997
قربانی چیزی می شدند که به آن آسیب های موازی می گوییم.
15:28
but by and large we were not the target of these attacks.
260
928487
3715
اما عموما ما هدف این قبیل حملات نبودیم.
15:32
This has changed.
261
932202
1554
این روند تغییر کرده.
15:33
Look at this picture.
262
933756
1276
به این عکس نگاه کنید،
15:35
Baghdad, August 2003:
263
935032
2834
بغداد، آگوست ۲۰۰۳:
15:37
24 colleagues were killed.
264
937866
2765
۲۴ نفر از همکارانم کشته شدند.
15:40
Gone are the days when a U.N. blue flag or a Red Cross
265
940631
3526
گذشت آن زمانی که پرچم آبی سازمان ملل متحد یا صلیب سرخ
15:44
would automatically protect us.
266
944157
3776
به شکل خودبه خود از ما حفاظت می کرد.
15:47
Criminal groups and some political groups
267
947933
3262
گروه های جنایتکار و برخی گروه های سیاسی
15:51
have cross-fertilized over the last 20 years,
268
951195
2856
طی ۲۰ سال گذشته با هم همدست شدند
15:54
and they've created these sort of hybrids
269
954051
3135
و این قبیل موقعیت های دوگانه را پدید آورده اند
15:57
with whom we have no way of communicating.
270
957186
2866
که به هیچ عنوان نمی توانیم با آن ها ارتباط برقرار کنیم.
16:00
Humanitarian principles are tested, questioned, and often ignored,
271
960052
5374
اصول انسان دوستانه مورد آزمایش قرار گرفته، زیر سوال رفته و نا دیده گرفته شده.
16:05
but perhaps more importantly, we have abandoned the search for justice.
272
965426
4886
اما از همه مهمتر ما دیگر به دنبال جست و جوی عدالت نیستیم.
16:10
There seems to be no consequence whatsoever
273
970312
3220
به نظر می رسد
16:13
for attacks against humanitarian aid workers.
274
973532
3465
حمله به فعالان بشردوست، اصلا و ابدا هیچ عواقبی در پی ندارد.
16:16
After my release, I was told not to seek any form of justice.
275
976997
4360
بعد از آزادی، به من گفته شد به هیچ وجه قضیه را پیگیری قضایی نکنم.
16:21
It won't do you any good, that's what I was told.
276
981357
3227
گفتن: فایده ای نخواهد داشت.
16:24
Plus, you're going to put in danger the life of other colleagues.
277
984584
4089
به علاوه اینجوری زندگی همکاران دیگر را هم به خطر می اندازی.
16:29
It took me years to see the sentencing
278
989723
3161
سال ها طول کشید تا صدور حکم
16:32
of three people associated with my kidnapping,
279
992884
4291
برای سه نفر از کسانی که در ربودنم نقش داشتن را ببینم.
16:37
but this was the exception.
280
997175
2536
اما این مورد یک استثنا بود.
16:39
There was no justice for any of the humanitarian aid workers
281
999711
4519
هیچ گونه عدالتی برای امدادگرانی که
16:44
killed or abducted in Chechnya between '95 and '99,
282
1004230
4288
بین سالهای ۹۵ تا ۹۹ در چچن کشته یا گروگان گرفته شدند صورت نگرفت.
16:48
and it's the same all over the world.
283
1008518
2628
و این در همه جای دنیا مصداق دارد.
16:52
This is unacceptable.
284
1012436
2147
این غیر قابل قبول است.
16:54
This is inexcusable.
285
1014583
1811
هیچ عذری ندارد.
16:56
Attacks on humanitarian aid workers are war crimes in international law.
286
1016394
4713
طبق قوانین بین المللی حمله به فعالان کارهای بشردوستانه جنایت جنگی محسوب میشود.
17:01
Those crimes should not go unpunished.
287
1021107
3088
این جنایات نباید بدون پاسخ بماند..
17:04
We must end this cycle of impunity.
288
1024195
2740
چرخه مصونیت این جنایات باید پایان یابد
17:06
We must consider that those attacks against humanitarian aid workers
289
1026935
3831
باید اینگونه در نظر گرفت که حمله به فعالان کمک های بشر دوستانه
17:10
are attacks against humanity itself.
290
1030766
3553
حمله به اصل انسانیت است.
17:14
That makes me furious.
291
1034319
3625
این من را برمی آشوبد.
17:18
I know I'm very lucky compared to the refugees I work for.
292
1038274
4714
در مقایسه با تمام پناهندگانی که برایشان کار میکنم، من خیلی خوش شانسم
17:24
I don't know what it is to have seen my whole town destroyed.
293
1044414
3627
من تصوری از صحنه ویرانی کامل شهرم ندارم،
17:28
I don't know what it is to have seen my relatives shot in front of me.
294
1048041
4064
نمی دانم شلیک به اعضای خانواده ام در برابر چشمم، چه حسی دارد،
17:32
I don't know what it is to lose the protection of my country.
295
1052105
4249
نمی دانم از دست دادن حمایت از سوی کشورم چیست.
17:36
I also know that I'm very lucky compared to other hostages.
296
1056354
4295
این را هم می دانم که در مقایسه با گروگانهای دیگر هم خیلی خوش شانس هستم.
17:40
Four days before my eventful release, four hostages were beheaded
297
1060649
5682
چهار روز قبل از آزادی پرماجرای من، چهار نفر از گروگانها گردن زده شدند
17:46
a few miles away from where I was kept in captivity.
298
1066331
4395
در چند مایلی جایی که من را نگه می داشتند.
17:50
Why them?
299
1070726
2204
چرا آنها؟
17:52
Why am I here today?
300
1072930
2661
من امروز چرا اینجا هستم؟
17:56
No easy answer.
301
1076641
3789
جواب ساده ای نداره.
18:00
I was received with a lot of support that I got from my relatives,
302
1080430
3613
من از طرف خانواده ام حمایت زیادی دریافت کردم.
18:04
from colleagues, from friends, from people I didn't know.
303
1084043
3819
از طرف همکاران، دوستانم، و حتی کسانی که نمی شناسم.
18:07
They have helped me over the years to come out of the darkness.
304
1087862
3519
در طی این سالها، برای بیرون آمدن از تاریکی، آنها کمکم کردند.
18:12
Not everyone was treated with the same attention.
305
1092291
3268
هر کسی این همه توجه و مراقبت را دریافت نمی کند.
18:16
How many of my colleagues, after a traumatic incident,
306
1096189
3625
چند نفر از همکارام بعد از حادثه ای دردناک
18:19
took their own life?
307
1099814
3276
دست به خودکشی زدند؟
18:23
I can count nine that I knew personally.
308
1103090
3729
حداقل نه نفر از آنها را شخصا می شناختم.
18:26
How many of my colleagues went through a difficult divorce
309
1106819
3728
چند نفر از آنها بعد از حادثه ای دردناک
18:30
after a traumatic experience
310
1110547
2934
طلاق گرفتند؟
18:33
because they could not explain anything anymore to their spouse?
311
1113481
4728
چون دیگر نمی توانستند چیزی را به همسرشان توضیح دهند.
18:38
I've lost that count.
312
1118209
2454
شمارش از دستم در رفته.
18:40
There is a price for this type of life.
313
1120663
3560
این هزینه این نوع زندگی است.
18:44
In Russia, all war monuments have this beautiful inscription at the top.
314
1124223
4633
در روسیه بالای تمام نمادهای یاد بود جنگ این جمله زیبا نوشته شده:
18:48
It says, (In Russian)
315
1128856
4109
که می گوید، ( به زبان روسی )
18:52
"No one is forgotten, nothing is forgotten."
316
1132965
3251
"هیچ کس فراموش نمی شود، هیچ چیز فراموش نمی شود."
18:57
I do not forget my lost colleagues.
317
1137386
3137
من هرگز همکارانی که از دست داده ام را فراموش نمی کنم.
19:00
I cannot forget anything.
318
1140523
2336
نمی تونم فراموش کنم.
19:02
I call on you to remember their dedication
319
1142859
3213
از شما میخواهم که از خودگذشتگی آنها را به خاطر بسپارید
19:06
and demand that humanitarian aid workers around the world
320
1146072
3506
و تلاش کنید تا تمام فعالان در سرتا سر دنیا
19:09
be better protected.
321
1149578
2577
بهتر محافظت بشوند.
19:12
We should not let that light of hope they have brought to be switched off.
322
1152155
5596
نباید بگذاریم نور امیدی که آنها به ارمغان آوردن، خاموش شود.
19:17
After my ordeal, a lot of colleagues asked me, "But why do you continue?
323
1157751
4690
بعد این تجربه تلخ، بسیاری از همکارانم از من پرسیدند "چرا هنوز ادامه میدی؟"
19:22
Why do you do this sort of job?
324
1162441
2206
چرا این کار را میکنی؟
19:24
Why do you have to go back to it?"
325
1164647
2554
چرا میخواهی برگردی سر کارت؟
19:27
My answer was very simple:
326
1167201
2495
جواب من خیلی ساده بود:
19:30
If I had quit,
327
1170066
2470
اگر کنار کشیده بودم
19:32
that would have meant my kidnapper had won.
328
1172536
4017
این بدین معنی بود که ربایندگانم پیروز شدن
19:36
They would have taken my soul
329
1176553
2351
بعنی آن ها روح من
19:38
and my humanity.
330
1178904
2275
و انسانیتم را برده بودند.
19:41
Thank you.
331
1181179
2647
ممنونم.
19:43
(Applause)
332
1183826
2167
(تشویق حضار)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7