The Norse myth that inspired “The Lord of the Rings” - Iseult Gillespie

3,054,871 views ・ 2021-10-28

TED-Ed


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Nasim Qolijafari Reviewer: Sadegh Vahdati Nia
00:07
The supreme god, Óðinn, was exploring the nine realms with his travel companions
0
7163
4833
خدای اعظم، اودین، با همسفرانش،
هنیر و لوکی شرور و بدنام، درحال کاوش کردن نه قلمرو بودند.
00:11
Hœnir, and the notoriously mischievous Loki.
1
11996
4542
00:17
After a long journey, the three reached a waterfall in Niðavellir,
2
17038
4083
پس از سفری طولانی، به آبشاری در نیداولیر، سرزمین زیرزمینی کوتوله‌ها رسیدند،
00:21
the subterranean land of the dwarves, and stopped for water.
3
21121
4292
و برای نوشیدن آب توقف کردند.
00:26
Óðinn and Hœnir were eager to meet Hreiðmarr, the king of the dwarves,
4
26079
4417
اودین و هونیر، برای ملاقات با پادشاه کوتوله‌ها، هرایدمار، مشتاق بودند،
00:30
but Loki was bored and hungry.
5
30496
3208
اما لوکی خسته و گرسنه بود.
00:34
Spotting an otter nearby, Loki tossed a stone at its head,
6
34246
4541
لوکی، در نزدیکی‌اش یک سمور دید، سنگی به سمتش پرتاب کرد
00:38
killing the animal.
7
38787
1334
و آن را کشت.
00:40
He kept its pelt and slouched after the others.
8
40329
3125
پوست آن را نگه داشت و دنبال بقیه به راه افتاد.
00:43
When they greeted Hreiðmarr, the king paled,
9
43746
3375
هنگامی که سه مسافر به هرایدمار سلام کردند، ماتش برد،
00:47
for the pelt belonged to none other than his shapeshifting son.
10
47121
4500
چرا که پوستی که در دست لوکی بود، پوست پسر تغییر شکل داده‌اش بود.
00:51
Hreiðmarr summoned his two surviving sons, Fáfnir and Regin,
11
51871
4541
هرایدمار، دو پسر دیگرش، فافنیر و رگین را فراخواند
00:56
and bound the gods.
12
56412
1750
و آن سه خدا را به بند کشید.
00:58
He decided he would let them go in exchange for gold, as was the custom,
13
58412
4084
او تصمیم گرفت تا طبق رسوم عمل کند، و آنها را در ازای دریافت طلا رها کند،
01:02
but only if they could fill the otter pelt with the finest gold
14
62496
4500
اما به این شرط که پوست سمور را با مرغوب‌ترین طلا پر کنند
01:06
until not even a hair was visible.
15
66996
2792
تا جایی که حتی یک تار مو هم دیگر مشخص نباشد.
01:10
Because of how the otter skin stretched,
16
70454
2167
اما به دلیل قابلیت کشش تمام نشدنی پوست سمور،
01:12
this meant procuring a nearly impossible amount—
17
72621
3458
این کار انجام شدنی نبود.
01:16
but Loki had an idea.
18
76496
2375
اما لوکی یک ایده‌ داشت.
01:20
The dwarves were master craftspeople.
19
80204
2875
کوتوله‌ها، صنعتگران چیره‌دستی بودند.
01:23
One of them, Andvari, was said to forge marvelous creations.
20
83079
5459
می‌گفتند که یکی از آنها، اندواری، آثار شگفت‌انگیزی خلق کرده است.
01:28
Andvari often took the form of a fish and, one day,
21
88663
3875
این کوتوله، بیشتر اوقات به شکل یک ماهی در‌می‌آمد،
یک روز، بیشتر از همیشه در عمق آب پیش رفت،
01:32
he dove deeper than ever before—
22
92538
2541
01:35
so deep he reached the land of the water nymphs,
23
95246
3042
آنقدر عمیق، که به سرزمین پریان رسید
01:38
who guarded mounds of gold.
24
98288
2500
که از توده‌های طلا محافظت می‌کردند.
اندوری، اول قصد داشت که فقط آنها را تماشا کند،
01:41
At first, Andvari merely wanted to see their treasures for himself.
25
101538
4125
01:45
But when the nymphs laughed at his awkward appearance,
26
105788
3291
اما زمانی که پریان به ظاهر بدشکل او خندیدند،
01:49
Andvari grew infuriated and seized their gold.
27
109079
4625
خشمگین شد و طلاهای آنها را تصرف کرد.
01:54
With it, he crafted himself a special ring.
28
114246
3458
و با آنها حلقه‌ای خاص برای خودش ساخت.
01:58
As long as he wore it, Andvari’s wealth would grow and grow.
29
118121
5167
حلقه‌ای که هروقت پوشیده می‌شد، آن ثروت بیشتر و بیشتر می‌شد.
02:03
Loki saw Andvari’s riches as the perfect solution to their problem.
30
123913
5333
به نظر لوکی، ثروت اندواری، برایشان بهترین راه حل بود .
02:09
He returned to the waterfall, conjured a huge net,
31
129413
3208
پس، به آبشار برگشت، یک تور بزرگ پهن کرد،
02:12
and extracted a wriggling fish.
32
132621
2750
و ماهی را با هزار سختی از آب بیرون کشید.
02:15
As Andvari squirmed, Loki jeered that he’d kill him
33
135538
4166
در حالی که اندواری به خود می‌پیچید، لوکی به دروغ گفت که یا جانش را می‌گیرد،
02:19
unless he handed over his treasure.
34
139704
2542
یا باید گنجش را به او بدهد.
02:22
Andvari directed Loki to his lair.
35
142746
2542
پس اندواری لوکی را به لانه‌اش هدایت کرد.
02:25
Satisfied with the heaps of gold he saw there,
36
145663
2708
لوکی، خشنود از انبوه طلاهایی که در آنجا می‌دید،
02:28
Loki freed Andvari—
37
148371
1708
اندواری را آزاد کرد.
02:30
but a sudden glint off of one of the dwarf’s fingers
38
150538
3375
اما درخشش ناگهانی یکی از انگشتان کوتوله
02:33
alerted Loki that he’d missed the most powerful treasure of all.
39
153913
4791
به لوکی فهماند که قدرتمندترین گنج را از دست داده است.
02:39
Despite Andvari’s pleas, Loki tore the ring away.
40
159371
3875
علی رغم خواهش‌های اندواری، لوکی از حلقه دل نکند،
02:43
Seething, Andvari cursed the ring,
41
163454
3750
اندواری با غضبی بی‌نهایت، حلقه را نفرین کرد،
02:47
declaring that it would be the doom of all its subsequent owners.
42
167204
5334
و اعلام کرد که این حلقه، مایه عذاب تمامی صاحبان بعدی‌اش خواهد بود.
02:53
Back at the palace,
43
173996
1125
در مسیر بازگشت به کاخ،
02:55
Andvari’s gold appeared to completely cover the otter skin.
44
175121
4083
به نظر می‎‌رسید که طلای اندواری، می‌تواند پوست سمور را کاملاً بپوشاند.
02:59
But as Hreiðmarr inspected the pelt,
45
179204
2292
اما زمانی که هرایدمار، پوست را بررسی می کرد
03:01
he saw a single, bare whisker peeking out.
46
181496
3958
ناگهان، یک تار از سیبیل سمور را دید که بیرون زده است.
03:05
So, the gods relinquished the ring.
47
185913
2458
بنابراین خدایان، ناامید از حلقه، آن را رها کردند.
03:08
As Hreiðmarr slipped it onto his finger,
48
188371
3000
وقتی هرایدمار حلقه را در دست کرد
03:11
Regin shuddered at the greed in his father’s eyes,
49
191496
3583
رگین از حرص و طمعی که در پدرش می‌دید، به لغزه افتاد،
03:15
while his brother, Fáfnir, looked on in envy.
50
195079
3917
در حالی که برادرش، فانفیر، با حسادت او را نگاه می‌کرد.
03:19
Later, when Fáfnir demanded that the king share the wealth,
51
199579
3042
بعدها، وقتی فافنیر از پدرش خواست که در ثروتش شریک شود،
03:22
Hreiðmarr refused.
52
202621
1708
هرایدمار حرفش را نپذیرفت.
03:24
So, Fáfnir killed his father,
53
204538
2416
پس فافنیر پدرش را کشت،
03:26
pried the coveted ring from his finger, and fled the palace with the treasure.
54
206954
4375
انگشتر نفرین شده را از انگشت او بیرون کشید و با گنج از قصر گریخت.
03:31
He came to rest in a cave where he curled around his new possessions.
55
211746
4458
برای استراحت به یک غار رفت و دور دارایی‌های جدیدش حلقه زد.
03:36
The ring warped him inside and out, and over time,
56
216204
5167
حلقه او را از درون و بیرون منحرف کرد و با گذشت زمان،
03:41
Fáfnir morphed into a gruesome dragon.
57
221371
3875
فافنیر به اژدهایی وحشتناک تبدیل شد.
03:46
Meanwhile, Fáfnir’s betrayal and guarded treasure bore into Regin’s mind.
58
226204
5584
همزمان، داستان خیانت فافنیر و گنج محفوظش دائما در ذهن رگین مرور می‌شد.
03:51
He finally enlisted the help of his loyal foster son, a warrior named Sigurd,
59
231788
5625
بنابراین، از پسرخوانده‌‌ی جنگجو و وفادارش، سیگورد،
03:57
to slay the monster his brother had become.
60
237413
3333
کمک خواست تا برادر اژدهایی‌اش را بکشد.
04:00
Sigurd did as instructed.
61
240746
2542
سیگورد طبق دستور پدرش عمل کرد و اژدها را کشت.
04:03
Afterwards, Regin asked Sigurd to roast the beast’s heart so he could consume it.
62
243579
5709
و بعد، رگین از او خواست که قلب جانور را برای غذای پدرش کباب کند.
04:09
Sigurd obeyed and tasted the heart’s blood before serving him.
63
249621
4958
سیگورد اطاعت کرد، اما پیش از عمل به آن، کمی از خون دل را چشید.
04:15
But as soon as the liquid met Sigurd’s tongue,
64
255121
4333
به محض اینکه مایع با زبان سیگورد برخورد کرد،
04:19
he understood the chatter of the surrounding birds.
65
259454
3959
صدای پرندگان را شنید و متوجه حرفشان شد.
04:23
They were singing of but one thing: Regin was going to kill him.
66
263704
5709
همه آنها فقط از یک چیز می‌گفتند: رگین او را خواهد کشت.
04:29
So, Sigurd slayed Regin and seized the wealth for himself.
67
269829
4625
بنابراین سیگورد رگین را به قتل رساند و مالک آن ثروت عظیم شد.
04:35
This was only the beginning.
68
275204
2625
اما این فقط آغاز داستان بود.
04:37
Over the coming years, the ring would tear families apart, doom lovers,
69
277829
5167
تا سال‌ها، حلقه، دلیل از هم پاشیدن خانواده‌ها شد، عاشقان را به تباهی کشاند،
04:42
and empower, then ultimately destroy, any who had it in their possession.
70
282996
5625
و به هرکسی که آن را در دست ‌می‌کرد، قدرت می‌داد و در نهایت نابودش می‌کرد.
04:49
Andvari’s curse set a vicious cycle in motion that would consume many lives—
71
289371
5542
نفرین اندواری، آغازگر چرخه معیوبی بود که زندگی‌های بسیاری را از بین برد
04:54
and inspire some of the most influential works of the 19th and 20th centuries.
72
294913
6416
و تبدیل به داستانی الهام‌بخش برای ساخت تأثیرگذارترین آثار قرن ۱۹ و ۲۰ شد.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7