Caroline Lavelle: A cello performance that casts a spell

کارولین لول روی ویولن سل جادو می کند

Translator: Morteza Yazdani Reviewer: GordAfarid Razi

Thank you very much.

بسیار متشکرم.

Now, I've got a story for you.

اکنون داستانی برایتان دارم.

When I arrived off the plane,

وقتی که از هواپیما پیاده شدم،

after a very long journey from the West of England,

بعد از سفری طولانی از غرب انگلیس،

my computer, my beloved laptop,

کامپیوترم، لپتاپ عزیزم،

had gone mad,

خراب شده بود،

and had -- oh! -- a bit like that! --

و آن -- اوه! -- کمی اینگونه! --

and the display on it --

و صفحه روی آن --

anyway, the whole thing had burst.

به هر حال، همه چیز گیر کرده بود.

And I went to the IT guys here

و من اینجا پیش بچه های آی تی آمدم

and a gentleman mended my computer,

و آقایی محترم کامپیوترم را درست کرد،

and then he said, "What are you doing here?"

و سپس گفت: «شما اینجا چه می کنید؟»

and I said "I'm playing the cello and I'm doing a bit of singing,"

و من گفتم «ویلن سل می زنم و کمی هم آواز می خوانم،»

and he said, "Oh, I sort of play the cello as well."

و او گفت، «اوه، من هم یک جورایی ویلن سل می زنم.»

And I said, "Do you really?"

و من گفتم، «واقعا می زنید؟»

Anyway, so you're in for a treat,

به هر حال، شما برای لذت بردن اینجایید،

because he's fantastic, and his name's Mark.

چون او شگفت انگیز است، و نامش مارک است.

(Applause)

(تشویق)

I am also joined by my partner in crime, Thomas Dolby.

و همچنین من با همکارم توماس دالبی همراه شده ام.

(Applause)

(تشویق)

This song is called "Farther than the Sun."

نام این ترانه «دورتر از خورشید» است.

(Music)

(موسیقی)

♫ Strung in the wind I called you ♫

♫ رها در باد تو را صدا زدم ♫

♫ but you did not hear ... ♫

♫ ولی تو نشنیدی... ♫

♫ And you're a plant that needs poor soil ♫

♫ و تو خیشی هستی که نیازمند خاک بیچاره ای ♫

♫ and I have treated you too well ♫

♫ و من با تو به نیکی رفتار کرده ام ♫

♫ to give up flowers ... ♫

♫ تا گل ها را ترک گویم ... ♫

♫ Oh, I have been too rich for you ... ♫

♫ آه، من برایت خیلی زیاد بوده ام ... ♫

♫ Farther than the sun from me ♫

♫ دورتر از خورشید از من ♫

♫ Farther than I'd have you be ♫

♫ دورتر از آنچه که تو برایم باشی ♫

♫ And I go north, I get so cold ♫

♫ آنگاه که به شمال می روم سردم می شود ♫

♫ My heart is lava under stone ♫

♫ قلب من گداخته است زیر سنگ ♫

♫ You are not worthy ♫

♫ تو ارزش آن را نداری ♫

♫ You are not worthy ... ♫

♫ تو ارزش آن را نداری ... ♫

♫ With your calculating eyes ♫

♫ با چشمان حسابگرت ♫

♫ spinning figures ♫

♫ اعداد را به هم می ریزی ♫

♫ you cannot see me ♫

♫ و تو نمی توانی مرا ببینی. ♫

♫ You cannot see me ... ♫

♫ و تو نمی توانی مرا ببینی ... ♫

♫ And if I tell myself enough ♫

♫ و اگر به قدر کافی با خود بگویم ♫

♫ I'll believe it ♫

♫ باورش خواهم کرد. ♫

♫ You are not worthy ♫

♫ تو ارزش آن را نداری. ♫

♫ The sea, it freezes over ... ♫

♫ دریا، یخ می زند ... ♫

♫ to trap the light ♫

♫ تا نور را به دام افکند ♫

♫ And I'm in love with being in love ♫

♫ و من عاشق عاشق بودنم ♫

♫ and you were never quite the one ♫

♫ و تو هرگز همانی نبودی که می خواستم ♫

♫ In Gerda's eyes ♫

♫ در چشمان گردا ♫

♫ Fragments of what you've become ♫

♫ تکه تکه های آنچه که شده ای ♫

♫ And all the moths that fly at night ♫

♫ و تمام حشراتی که در شب پرواز می کنند ♫

♫ believe electric light is bright ♫

♫ براین باورند که چراغ برقی روشن است ♫

♫ You are not worthy ♫

♫ تو ارزش آن را نداری ♫

♫ You are not worthy ♫

♫ تو ارزش آن را نداری ♫

♫ With your calculating eyes ♫

♫ با چشمان حسابگریت ♫

♫ Spinning figures ♫

♫ اعداد را به هم می ریزی ♫

♫ You cannot see me, no ♫

♫ نه، تو نمی توانی مرا ببینی ♫

♫ And if I tell myself enough ♫

♫ و اگر به قدر کافی با خود بگویم ♫

♫ I'll believe it ♫

♫ باورش خواهم کرد. ♫

♫ You are not worthy ♫

♫ تو ارزش آن را نداری. ♫

♫ Farther than the sun from me ♫

♫ دورتر از خورشید از من ♫

♫ Farther than I'd have you be ♫

♫ دورتر از آنچه که تو برایم باشی ♫

♫ And I go north, I get so cold ♫

♫ آنگاه که به شمال می روم سردم می شود ♫

♫ My heart is lava under stone ♫

♫ قلب من گذاخته است زیر سنگ ♫

♫ You are not worthy ♫

♫ تو ارزش آن را نداری ♫

♫ You are not worthy ♫

♫ تو ارزش آن را نداری ♫

♫ With your calculating eyes ♫

♫ با چشمان حسابگرت ♫

♫ Spinning figures ♫

♫ اعداد را به هم می ریزی ♫

♫ You cannot see me, no ... ♫

♫ نه...، تو نمی توانی مرا ببینی. ♫

♫ And if I tell myself enough, I'll believe it ♫

♫ و اگر به قدر کافی با خود بگویم، باورش خواهم کرد. ♫

(Applause)

(تشویق)

Thank you very much.

بسیار ممنونم.