Srdja Popovic: How to topple a dictator

سرجا پاپویچ: چگونه یک دیکتاتور را سرنگون کنیم

Translator: Joseph Geni Reviewer: Morton Bast

Translator: Farnaz Saghafi Reviewer: Shahram Eatezadi

Good afternoon, I'm proud to be here at TEDxKrakow.

عصر بخیر. افتخار اینرا دارم که اینجا در TEDxKrakow هستم.

I'll try to speak a little bit today about a phenomenon

مایلم کمی دربارۀ پدیده ای صحبت کنم

which can, and actually is changing the world,

که قدرت داره و در واقع در حال تغییر دنیاست،

and whose name is people power.

و نام آن، قدرت مردم است.

I'll start with an anecdote,

با یک جمله نغز آغاز می کنم، و برای آن تعداد از شماها

or for those of you who are Monty Python lovers,

که عاشق "مانتی پیتون" هستند (کُمدین معروف انگلیسی)، یه نمونه از قصه های "مانتی پیتون" را می گم.

a Monty Python type of sketch.

Here it is.

اینطوری. ۱۵ دسامبر سال ۲۰۱۰ است.

It is December 15, 2010.

Somebody gives you a bet: you will look at a crystal ball,

کسی باهاتون شرط می بنده. شما به یک گوی بلورین نگاه کرده

و آینده را می بینید. آینده دقیق و روشن است.

and you will see the future; the future will be accurate.

But you need to share it with the world.

اما می بایست آنرا با جهان سهیم شوید، خُب؟

OK, curiosity killed the cat, you take the bet,

کنجکاوی سرت را به باد می ده. شما شرط می بندید.

به گوی بلورین نگاه می کنید. یک ساعت بعد،

you look at the crystal ball.

One hour later, you're sitting in a building of the national TV,

در یک ساختمان در یک شوی گفتمان تلویزیون ملی حضور داشته، و ماجرا را تعریف می کنید.

in a top show, and you tell the story.

در یک ساختمان در یک شوی گفتمان تلویزیون ملی حضور داشته، و ماجرا را تعریف می کنید.

Before the end of 2011,

" قبل از پایان سال ۲۰۱۱، بن علی، و مبارک

Ben Ali, and Mubarak, and Gaddafi would be down,

و قذافی از قدرت برکنار شده و تحت تعقیب قانونی قرار می گیرند.

and prosecuted.

Saleh of Yemen and Assad of Syria

"صالح" از کشور یمن و "اسد" از کشور سوریه

would be either challenged, or already on their knees.

به چالش کشیده شده یا شاید تا الآن به زانو درآمده باشند.

Osama bin Laden would be dead,

اسامه بن لادن مرده است،

and Ratko Mladic would be in the Hague.

و "رادکو ملادیک" در دادگاه لاهه است."

Now, the anchor watches you with a strange gaze on his face.

حالا، گوینده متعجب به شما خیره می شود،

And then, on top of it you add:

و سپس شما اضافه می کنید،

"And thousands of young people from Athens, Madrid and New York

"و هزاران تن از جوانان آتن، مادرید،

و نیویورک برای عدالت اجتماعی تظاهرات می کنند،

will demonstrate for social justice, claiming they are inspired by Arabs."

و ادعا می کنند که بهار عرب آنها را برانگیخت."

بعدا" می بینید که دو نفر سفید پوست آمدند.

Next thing you know, two guys in white appear,

they give you the strange t-shirt,

آنها به شما تی شرت عجیبی می دهند،

take you to the nearest mental institution.

شما را به نزدیکترین مرکز روانی می برند.

So I would like to speak a little bit

بدین ترتیب مایلم کمی با شما دربارۀ پدیده ای صحبت کنم

about the phenomenon which is behind what already seems to be

که در پس پرده آنچه به ظاهر سال خیلی بدی برای افراد بد است، می آید،

a very bad year for bad guys.

و این پدیده، قدرت مردم نامیده می شود.

And this phenomenon is called people power.

Well, people power has been there for a while.

خُب، قدرت مردم مدتی است که مشهود بوده.

It helped Gandhi kick the Brits from India,

باعث شد "گاندی" ، انگلیسی ها را از هند بیرون براند.

it helped Martin Luther King win his historic racial struggle.

باعث شد "مارتین لوتر کینگ" برنده یک جنگ نژادی تاریخی باشد.

باعث شد "لِخ والسا" ، یک میلیون تن از نیروهای شوروی را از لهستان بیرون براند

It helped a local, Lech Walesa,

to kick out one million Soviet troops from Poland,

باعث شد "لِخ والسا" ، یک میلیون تن از نیروهای شوروی را از لهستان بیرون براند

and in beginning the end of the Soviet Union as we know it.

و همانطور که می دانیم، آغازی باشد بر پایان اتحاد جماهیر شوروی.

خُب چه چیز تازه ای در اینه؟ آنچه بنظر خیلی جدید می یاد،

So what's new in it?

What seems to be very new,

which is the idea I would like to share with you today,

بهترین چیزی که مایلم امروز با شما درمیان بگذارم،

is that there is a set of rules and skills

یکسری قوانین و مهارتهایی است که می توان آنها را در جهت انجام کشمکش های غیر خشونت آمیز و موفق یاد گرفت و آموزش داد.

which can be learned and taught

یکسری قوانین و مهارتهایی است که می توان آنها را در جهت انجام کشمکش های غیر خشونت آمیز و موفق یاد گرفت و آموزش داد.

in order to perform successful nonviolent struggle.

If this is true, we can help these movements.

اگه این حقیقت داشته باشه، می توانیم به این جنبشها کمک کنیم.

Well, the first one - analytic skills.

خُب، اولیش، مهارتهای تحلیلی است.

I'll try where it all started in the Middle East.

جایی که همه اینها از خاورمیانه شروع شد را می گم،

And for so many years,

و ما سالهای زیادی را با این باور کاملا" غلط در مورد خاور میانه زندگی می کردیم.

we were living with a completely wrong perception of the Middle East.

و ما سالهای زیادی را با این باور کاملا" غلط در مورد خاور میانه زندگی می کردیم.

It was looking like the frozen region.

مثل یک منطقه یخ زده بنظر می آمد، راستی راستی مثل یک یخچال،

Literally a refrigerator.

And there were only two types of meal there.

و فقط دو جور غذا در آنجا وجود داره:

استیک، که نمایانگر "مبارک" است، یه جور پلیس نظامی دیکتاتوری مثل "بن علی" ،

Steak, which stands for a Mubarak-Ben Ali type of military police dictatorship,

استیک، که نمایانگر "مبارک" است، پلیس نظامی دیکتاتوری مثل "بن علی" ،

or a potato, which stands for a Tehran type of theocracies.

یا سیب زمینی، که نمایانگر دولتهای مذهبی تهران است.

And everybody was amazed when the refrigerator opened,

و همه متحیر شدند وقتی که درِ یخچال باز شد

and millions of young, mainly secular people

و میلیونها جوان، عمدتا" غیر مذهبی برای ایجاد تغییر بیرون آمدند،

stepped out to do the change.

چی حدس می زنید؟اونا به آمار اعتنایی نکردند.

Guess what - they didn't watch the demographics.

What is the average age of an Egyptian? 24.

میانگین سن مصریان چیست؟ ۲۴.

How long was Mubarak in power? 31.

چه مدت "مبارک" بر سر قدرت بود؟ ۳۱.

So, this system was just obsolete, they expired.

بنابراین این سیستم: دیگه کنهه بود. تاریخش گذشته بود،

And young people of the Arab world have awakened one morning,

و جوانان دنیای عرب یک روز صبح از خواب بیدار شده و دریافتند که قدرت در دستان آنهاست.

و جوانان دنیای عرب یک روز صبح از خواب بیدار شده و دریافتند که قدرت در دستان آنهاست.

and understood that power lies in their hands.

The rest is the year in front of us.

مابقی آن، سال پیش روی ماست. و حدس بزنید چی؟

And guess what? The same Generation Y,

همان نسل کوچک ( اشاره به نسل جوان کشورهای عربی که بر ضد دیکتاتور برخواسته)

with their rules, with their tools, with their games,

با قوانین خود، با وسایل خود، با ترفندهای خود و با زبان خود،

and with their language, which sounds a little bit strange to me.

که کمی عجیب بنظرم می آید. من الآن ۳۸ سال دارم.

I'm 38 now.

و می تونید به سن افرادی که در خیابانهای اروپا هستند، نظری بیندازید؟

And can you look at the age of the people on the streets of Europe?

It seems that Generation Y is coming.

بنظر می یاد نسل کوچک در حال ظهور است.

حالا بزارید یه مثال دیگه بزنم.

Now, let me set another example.

I'm meeting different people throughout the world,

من آدمهای متفاوتی را سرتاسر جهان ملاقات می کنم،

و می دونید، اونا تحصیل کرده و پروفسور و دکتر هستند،

and they are, you know, academics, and professors, and doctors,

و اونها همیشه شرطی صحبت می کنند.

and they will always talk conditions.

They will say: "People power will work only if the regime is not too oppressive."

آنها می گویند،" قدرت مردم در صورتی کارایی دارد که رژیم خیلی سرکوب کننده نباشد."

They will say: "People power will work,

آنها می گویند،" قدرت مردم در صورتی کارایی دارد که درآمد سالانه کشور بین X و Z باشد."

if the annual income of the country is between X and Z."

آنها می گویند،" قدرت مردم در صورتی کارایی دارد که درآمد سالانه کشور بین X و Z باشد."

آنها می گویند،" قدرت مردم در صورتی کارایی دارد که فشاری از خارج باشه."

They will say: "People power will work only if there is a foreign pressure."

They will say: "People power will work only if there is no oil."

آنها می گویند،" قدرت مردم فقط در صورتی کارایی دارد که نفتی در کار نباشد."

And, I mean, there is a set of conditions.

و واقعا" می گویم، یکسری شرایط وجود دارد.

خُب، سوژۀ جالب در اینجا اینه، مهارتهایی که شما در کشمکش اعمال می کنید

Well, the news here is that your skills during the conflict

seem to be more important than the conditions.

بنظر مهم تر از شرایط می آیند،

Namely, the skills of unity, planning, and maintaining nonviolent discipline.

بخصوص مهارتهایی مثل وحدت، برنامه ریزی،

و حفظ نظم بدون خشونت.

اجازه دهید مثالی برایتان بزنم.

Let me give you an example.

I come from a country called Serbia.

من از کشوری بنام صرب آمدم.

It took us 10 years to unite 18 opposition party leaders,

۱۰ سال طول کشید تا رهبران ۱۸ گروه مخالف را با خود پرستی های بزرگ خود یکی و متحد کرده،

with their big egos, behind one single candidate

تا از یک کاندیدا که علیه دیکتاتور بالکان، اسلوبودان ملوسویچ بود، حمایت کنند.

against the Balkan dictator Slobodan Milosevic.

تا از یک کاندیدا که علیه دیکتاتور بالکان، اسلوبودان ملوسویچ بود، حمایت کنند.

Guess what? That was the day of his defeat.

چی حدس می زنید؟ آن روز، روز شکست او بود.

نگاهی به مصریان بیندازید، آنها میدان تحریر را به آتش کشیدند،

You look at the Egyptians, they fight on Tahrir Square,

they get rid of their individual symbols,

آنها نمادهای فردی خود را کنار گذاشتند.

آنها تنها با پرچم کشور مصر در خیابانها حضور پیدا کردند.

they appear on the street only with the flag of Egypt.

I will give you a counter-example.

یک مثالی بر عکس این برایتان عنوان می کنم.

You see nine presidential candidates running against Lukashenko,

شما نُه کاندیدای ریاست جمهوری را می بینید که علیه "لوکاشنکو" مبارزه انتخاباتی می کنند.

you all know the outcome.

شما از نتیجه باخبرهستید.

بنابراین اتحاد، چیز بزرگی است، و قابل دستیابی است.

So unity is a big thing.

And this can be achieved.

Same with planning.

همینطور برنامه ریزی. آیا کسی به شما در مورد انقلاب موفق و آنی بدون خشونت دروغی گفته است؟

Somebody has lied to you

همینطور برنامه ریزی. آیا کسی به شما در مورد انقلاب موفق و آنی بدون خشونت دروغی گفته است؟

about the successful and spontaneous nonviolent revolution.

این چیز در دنیا وجود ندارد.

That thing doesn't exist in the world.

Whenever you see young people in front of the row

هر وقت جوانانی را در جلوی خیابان می بینید

که سعی در برقراری روابط دوستانه با پلیس یا ارتش دارند،

trying to fraternize with the police or military,

somebody was thinking about it before.

یه کسی از پیش درمورد آن فکر کرده است.

حالا، در خاتمه، نظم بدون خشونت،

Now, at the end, nonviolent discipline.

And this is probably the game-changer.

و این احتمالا" تغییر روش سیاست است.

If you maintain nonviolent discipline,

اگر نظم بدون خشونت را حفظ کنید، شما منحصرا" برنده خواهید بود.

you'll exclusively win.

شما صد هزار نفر را در یک راهپیمایی بدون خشونت دارید،

You have 100,000 people in a nonviolent march,

one idiot or agent-provocateur throwing a stone.

و یک احمق یا فرد تحریک کننده، سنگ پرتاپ می کند،

Guess what takes all the cameras.

حدس بزنید چه چیزی توجه همه دوربینها را جلب می کند؟ اون یک نفر.

That one guy.

یک حرکت خشونت آمیز براستی قادر است جنبش شما را ویران کند.

One single act of violence can literally destroy your movement.

یک حرکت خشونت آمیز براستی قادر است جنبش شما را ویران کند.

Now, let me move to another place.

حالا اجازه دهید به جای دیگری برم.

It's the selection of strategies and tactics.

اون گلچینی از فنون و تکنیک هاست.

قوانین مسلمی در نزاع صلح آمیزهست که لازمه دنبال کنید.

There are certain rules in nonviolent struggle you may follow.

ابتدا، از کم شروع کنید.

First, you start small.

Second, you pick the battles you can win.

دوم، مبارزاتی را انتخاب کنید که در آنها پیروز می شوید.

تنها ۲۰۰ نفر در این سالن حاضر است.

It's only 200 of us in this room.

We won't call for the march of a million.

ما بدنبال تظاهرات میلیونی نیستیم.

But what if we organized the spraying of graffiti throughout the night,

اما چی می شه اگه شبانه تمام دیوارهای شهر کراکوف را با اسپری شعار بنویسیم؟ مردم شهر می فهمند.

اما چی می شه اگه شبانه تمام دیوارهای شهر کراکوف را با اسپری شعار بنویسیم؟ مردم شهر می فهمند.

all over Krakow.

The city will know.

So, we pick tactics accommodated to the event,

بنابراین ما روشهایی را انتخاب می کنیم که با واقعه مطابقت داشته باشند،

especially this thing we call the small tactics of dispersion.

بخصوص این چیزی که آنرا شگردهای کوچک پراکندگی می نامیم.

They're very useful in violent oppression.

آنها در سرکوبی خشونت آمیز بسیار موثرند.

We are actually witnessing the picture of one of the best tactics ever used.

ما در واقع شاهد یکی از بهترین شگردهایی که تا بحال بکار رفته شده، بودیم.

ما در واقع شاهد یکی از بهترین شگردهایی که تا بحال بکار رفته شده، بودیم.

It was on Tahrir square,

اون در میدان تحریر بود، جایی که جامعه بین المللی

where the international community was constantly frightened

پیوسته ترس از این داشت که اسلام گراها انقلاب را تحت کنترل بگیرند.

that, you know, the Islamists will overtake the revolution.

پیوسته ترس از این داشت که اسلام گراها انقلاب را تحت کنترل بگیرند.

What they organized --

خُب، آنها کاری کردند که مسیحیان از مسلمانانی که در آنجا مشغول دعا هستند، حمایت کنند،

Christians protecting Muslims where they are praying,

a Coptic wedding cheered by thousands of Muslims,

عروسی قبطی با حضور هزاران مسلمان.

the world has just changed the picture,

دنیا براحتی تصویر را تغییر داده است،

but somebody was thinking about this previously.

اما کسی از پیش به این موضوع فکر کرده بود.

So there are so many things you can do

بنابراین بجای اینکه یک جا جمع شده، فریاد زده و جلوی نیروهای امنیتی قمپز در کنید، خیلی چیزهای دیگه می توانید انجام دهید.

instead of getting into one place,

بنابراین بجای اینکه یک جا جمع شده، فریاد زده و جلوی نیروهای امنیتی قمپز در کنید، خیلی چیزهای دیگه می توانید انجام دهید.

shouting, and you know, showing off in front of the security forces.

بنابراین بجای اینکه یک جا جمع شده، فریاد زده و جلوی نیروهای امنیتی قمپز در کنید، خیلی چیزهای دیگه می توانید انجام دهید.

حالا یک پویایی خیلی مهم دیگری نیز وجود دارد،

Now, there is also another very important dynamic.

And this is a dynamic that analysts normally don't see.

و این پویایی است که معمولا" تحلیل گران آنرا نمی بینند.

This is the dynamic between fear and apathy on the one side,

این پویشی است بین ترس و نفرت از یک سو

and enthusiasm and humor on another side.

و شوق و شوخ طبعی از سوی دیگر.

So, it works like in a video game.

بنابراین عملکردی مثل بازیهای کامپیوتری دارد.

You have the fear high, you have status quo.

وقتی شما ترس زیادی داشته، موقعیت موجود را دارید.

وقتی شما شوق زیادتری داشته، می بینید که ترس شروع به از بین رفتن می کند.

You have the enthusiasm higher,

you see the fear is starting to melt.

روز دوم، مردم را می بینید که بجای فرار از پلیس، به سمت پلیس می دوند.

Day two, you see people running towards the police

instead of from the police, in Egypt.

روز دوم، مردم را می بینید که بجای فرار از پلیس، به سمت پلیس می دوند.

در مصر، می توانید بگویید که چیزی آنجا در حال وقوع است.

You can tell that something is happening there.

And then, it's about the humor.

و بعد همش شوخی است. طنز، قدرت فراوانی در تغییرموقعیت کنونی دارد،

Humor is such a powerful game-changer,

و البته در لهستان خیلی مشهود بود.

and of course, it was very big in Poland.

و می دونید، ما فقط یک گروه کوچک از دانشجویان دیوانه در صرب بودیم

You know, we were just a small group of crazy students in Serbia

که این طنز بزرگ را بوجود آوردیم.

when we made this big skit.

We put the big petrol barrel

ما یک بشکه بزرگ نفت را در وسط خیابان اصلی گذاشته و عکس آقای رئیس جمهور را روی آن گذاشتیم.

with a portrait of Mr. President on it, in the middle of the Main Street.

ما یک بشکه بزرگ نفت را در وسط خیابان اصلی گذاشته و عکس آقای رئیس جمهور را روی آن گذاشتیم.

ما یک بشکه بزرگ نفت را در وسط خیابان اصلی گذاشته و عکس آقای رئیس جمهور را روی آن گذاشتیم. یک سوراخ در بالای آن بود،

There was a hole in the top.

So you could literally come, put a coin in,

شما واقعا" می توانستید بیایید، یک سکه در آن انداخته،

get a baseball bat, and hit his face.

یک چوپ بیسبال گرفته، و تق ضربه ای به صورتش بزنید.

صدای بلندی می داد. و در عرض چند دقیقه، ما در یک کافی شاپ نشسته و مشغول نوشیدن قهوه بودیم،

Sounds loud.

And within minutes,

we were sitting in a nearby café having coffee,

صدای بلندی می داد. و در عرض چند دقیقه، ما در یک کافی شاپ نشسته و مشغول نوشیدن قهوه بودیم،

and there was a queue of people waiting to do this lovely thing.

ومردم در صفی طولانی ایستاده تا آن کار جالب را انجام دهند.

Well, that's just the beginning of the show.

خُب، اون تازه شروع نمایش بود.

The real show starts when the police appears.

نمایش واقعی وقتی شروع شد که سر و کله پلیس پیدا شد.

(Laughter)

اونا چی کار می کنند؟ دستگیرمان می کنند؟ هیچ جا دیده نمی شدیم.

"What will they do?"

Arrest us? We were nowhere to be seen.

ما سه چهار راه آنطرف تر در کافی شاپ ناظر ماجرا بودیم.

We were like three blocks away, observing it from our espresso bar.

آدمهایی که بهمراه کودکانشان برای خرید آمدند را دستگیر کنند؟ معنی نداره.

Arrest the shoppers, with kids?

Doesn't make sense.

البته، می تونید حدس بزنید که اونها احمقانه ترین کار را انجام دادند:

Of course, you could bet, they did the most stupid thing.

اونها بشکه را دستگیر کردند.

They arrested the barrel.

And now, the picture of the smashed face on the barrel,

و حالا هم عکس داغون صورت روی بشکه که پلیسها دارند آنرا به سمت ماشین پلیس می کشند،

with the policemen dragging it to the police car,

و حالا هم عکس داغون صورت روی بشکه که پلیسها دارند آنرا به سمت ماشین پلیس می کشند،

that was the best day for newspaper photographers

برای عکاسان روزنامه ها بهترین روزی بود که تا به اونموقع داشتند.

that they will ever have.

So, I mean, these are the things you can do.

بدین ترتیب، منظورم اینه چیزهایی هست که قادر به انجام آنها هستید،

و همیشه می تونید از شوخی و مزاح استفاده کنید.

And you can always use humor.

There is also one big thing about humor,

یه چیز مهمی دربارۀ شوخی نیز هست: واقعا" دردآوره،

it really hurts.

چون این افراد جدا" خیلی خودشان را جدی می گیرند.

Because these guys really are taking themselves too seriously.

When you start to mock them, it hurts.

وقتی شروع به تمسخر آنها می کنید، دردآوره.

حالا، همه دربارۀ اعلی حضرت، اینترنت، صحبت می کنند،

Now, everybody is talking about His Majesty, the Internet,

و اون یک مهارت بدرد بخور هم هست، اما عجله نکنید،

and it is also a very useful skill.

But don't rush to label things like "a Facebook Revolution,"

و فیس بوک و توتیتر را انقلاب قلمداد نکنید.

"Twitter Revolution."

Don't mix the tools with the substance.

ابزار را با محتوا قاطی نکنید.

It is true that the Internet and the new media are very useful

این واقعیه که اینترنت و وسایل ارتباط جمعی جدید،

in making things faster and cheaper.

خیلی مفیدند و چیزها را سریعتر و ارزان تر کردند.

آنها همچنین امنیت بیشتری برای مصرف کنندگان فراهم کردند،

They also make it a bit safer for the participants,

because they give partial anonymity.

چون بخشی بنام هویت ناشناس ارایه می‌کنند.

We're watching the great example of something else the Internet can do.

ما شاهد یک نمونه برجسته از کار دیگه ای که اینترنت می تونه انجام بده، هستیم.

It can put the price tag of state-sponsored violence

اون می تونه برچسب خشونت تحت حمایت دولت را بر روی تظاهرکنندگان صلح آمیز بزند.

over a nonviolent protester.

This is the famous group "We are all Khaled Said,"

این یه گروه معروفه، ما همه "خالد سعید" هستیم،

made by Wael Ghonim in Egypt, and his friend.

توسط "واعل غنیم" در مصر و دوستانش راه اندازی شده.

This is the mutilated face of the guy who was beaten by the police.

این صورت لت و پار کسی است که توسط پلیس ضرب و شتم شده.

This is how he became known to the public,

اینطوری به معرض دید عموم قرار گرفت، و این احتمالا" چیزی است که

and this is what probably became the straw that broke the camel's back.

اونی شد که پشت شتر را شکست.( اشاره به چیزی که باعث ویرانی شد)

But here is also the bad news.

اما خبر بدی هم اینجا هست.

The nonviolent struggle is won in the real world, in the streets.

نزاع غیر خشونت آمیز در دنیای واقعی، در خیابانها پیروز است.

شما اگر بنشینید و کلیک کنید، هیچگاه جامعه تان را در جهت دموکراسی یا اقتصاد تغییر نمی دهید.

You will never change your society towards democracy,

شما اگر بنشینید و کلیک کنید، هیچگاه جامعه تان را در جهت دموکراسی یا اقتصاد تغییر نمی دهید.

or, you know, the economy, if you sit down and click.

شما اگر بنشینید و کلیک کنید، هیچگاه جامعه تان را در جهت دموکراسی یا اقتصاد تغییر نمی دهید.

There are risks to be taken,

ریسک و خطر باید کرد و افراد استوار کسانی هستند که در نزاع پیروز هستند.

and there are living people who are winning the struggle.

ریسک و خطر باید کرد و افراد استوار کسانی هستند که در نزاع پیروز هستند.

خُب، یه سوال که یک میلیون می ارزه: چه اتفاقی در دنیای عرب خواهد افتاد؟

Well, the million-dollar question.

What will happen in the Arab world?

And though young people from the Arab world

و اگرچه جوانان دنیای عرب در فروپاشی سه دیکتاتور خیلی موفق بودند،

were pretty successful in bringing down three dictators,

و اگرچه جوانان دنیای عرب در فروپاشی سه دیکتاتور خیلی موفق بودند،

shaking the region,

منطقه را به لرزه انداخته و شاهان با درایت اردن و موراکو را متقاعد کردند تا اصلاحات اساسی انجام دهند،

kind of persuading the clever kings from Jordan and Morocco

منطقه را به لرزه انداخته و شاهان با درایت اردن و موراکو را متقاعد کردند تا اصلاحات اساسی انجام دهند،

to do substantial reforms,

it is yet to be seen what will be the outcome.

هنوز نتیجه عمل دیده نشده است،

Whether the Egyptians and Tunisians will make it through the transition,

آیا مصریان و تونسیان قادر به انتقال قدرت هستند

یا اینکه این مسئله ختم به درگیری خونین قومی و مذهبی خواهد شد،

or this will end in bloody ethnic and religious conflicts,

ایا مردم سوریه در رویارویی با خشونت وحشیانه روزمره که تا بحال باعث کشته شدن هزاران تن شده، نظم صلح آمیز را حفظ می کنند،

whether the Syrians will maintain nonviolent discipline,

ایا مردم سوریه در رویارویی با خشونت وحشیانه روزمره که تا بحال باعث کشته شدن هزاران تن شده، نظم صلح آمیز را حفظ می کنند،

faced with a brutal daily violence which kills thousands already,

ایا مردم سوریه در رویارویی با خشونت وحشیانه روزمره که تا بحال باعث کشته شدن هزاران تن شده، نظم صلح آمیز را حفظ می کنند،

or they will slip into violent struggle

یا اینکه به سمت نزاع خشونت آمیز رفته و جنگ زشت داخلی راه می اندازند.

and make ugly civil war.

یا اینکه به سمت نزاع خشونت آمیز رفته و جنگ زشت داخلی راه می اندازند.

آیا تمام این انقلابها در جهت تغییر بسوی دموکراسی است

Will these revolutions be pushed through the transitions and democracy

یا قراره ارتش یا انواع تند روها قدرت را در دست بگیرند؟ نمی توانیم بگوییم.

or be overtaken by the military or extremists of all kinds?

یا قراره ارتش یا انواع تند روها قدرت را در دست بگیرند؟ نمی توانیم بگوییم.

We cannot tell.

The same works for the Western sector,

همین کار در بخش غربی در جریانه،

where you can see all these excited young people

همه این افراد جوان هیجان زده را می بینید که سرتاسر دنیا تظاهرات می کنند،

protesting around the world, occupying this, occupying that.

این را اشغال می کنند، آن را اشغال می کنند.

Are they going to become the world wave?

آیا قراره موج تلاطم دنیا باشند؟

Are they going to find their skills, their enthusiasm, and their strategy

آیا مهارتها، انگیزه و راهکارهای خود را پیدا می کنند،

تا بفهمند واقعا" خواهان چی هستند،

to find what they really want and push for the reform,

و اصلاحات را عامل شوند، یا اینکه فقط در جای خود باقی مانده

or will they just stay complaining about the endless list

و از لیست بی انتهای چیزهایی که ازشون متنفرند، شکایت می کنند؟

of the things they hate?

This is the difference between the two paths.

این تفاوت بین دو شهر است.

Now, what do the statistics have?

حالا، آمار چی میگه؟

My friend Maria Stephan's book

کتاب دوستم، کتاب "ماریا استفان"،

حرفهای زیادی دربارۀ نزاع خشونت آمیز و صلح آمیز داره،

talks a lot about violent and nonviolent struggle,

and there are some shocking data.

و برخی اطلاعات تکان دهنده ای در آن هست.

If you look at the last 35 years and different social transitions,

اگر به ۳۵ سال اخیر و تحولات اجتماعی متفاوت از دیکتاتوری به دموکراسی نگاهی بیندازید،

اگر به ۳۵ سال اخیر و تحولات اجتماعی متفاوت از دیکتاتوری به دموکراسی نگاهی بیندازید،

from dictatorship to democracy,

you will see that, out of 67 different cases,

می بینید که از ۶۷ مورد متفاوت،

۵۰ تای آنها نزاع صلح آمیز بوده که قدرت اصلی است.

in 50 of these cases it was nonviolent struggle

which was the key power.

۵۰ تای آنها نزاع صلح آمیز بوده که قدرت اصلی است.

This is one more reason to look at this phenomenon,

این دلیل دیگری است تا به این پدیده نگاه کنیم،

this is one more reason to look at Generation Y.

این دلیل دیگری است تا به این نسل کوچک (کم سن و سال) نگاه کنیم،

برای من کافی است تا بهشون باور و ایمان داشته باشم

Enough for me to give them credit,

and hope that they will find their skills and their courage

که مهارتها و جرات خود را پیدا کرده تا در راه نزاع صلح آمیز بکار برده

to use nonviolent struggle

که مهارتها و جرات خود را پیدا کرده تا در راه نزاع صلح آمیز بکار برده

and thus fix at least a part of the mess our generation is making in this world.

و از این طریق حداقل قسمتی از گندی که نسل ما در این دنیا زده را سر و سامان دهند.

و از این طریق حداقل قسمتی از گندی که نسل ما در این دنیا زده را سر و سامان دهند.

Thank you.

سپاسگزارم. (تشویق)

(Applause)