Sherwin Nuland: How electroshock therapy changed me

شروین نولاند از درمان با الکتروشوک می‌گوید

306,910 views

2007-10-30 ・ TED


New videos

Sherwin Nuland: How electroshock therapy changed me

شروین نولاند از درمان با الکتروشوک می‌گوید

306,910 views ・ 2007-10-30

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Mana Ahmady Reviewer: soheila Jafari
00:25
I'd like to do pretty much what I did the first time,
0
25579
2651
من خیلی دوست داشتم همان کاری را بکنم که اولین بار کردم،
00:28
which is to choose a lighthearted theme.
1
28254
3120
که یک موضوع امیدوارکننده انتخاب کنم.
00:31
Last time, I talked about death and dying.
2
31398
2330
بار پیش، من درباره‌ی مرگ و مردن حرف زدم.
00:33
(Laughter)
3
33752
1002
00:34
This time, I'm going to talk about mental illness.
4
34778
2423
این بار می‌خوام درباره‌ی بیماری‌های روانی صحبات کنم.
00:37
(Laughter)
5
37225
1604
00:38
But it has to be technological,
6
38853
1710
اما این سخنرانی باید فنی باشه،
00:40
so I'll talk about electroshock therapy.
7
40587
2382
بنابراین درباره‌ی درمان با الکتروشوک سخن خواهم گفت. (خنده)
00:42
(Laughter)
8
42993
2139
00:45
You know, ever since man had any notion
9
45156
3636
می‌دونید، از زمانی که انسان شواهدی یافت
00:48
that some of his other people, his colleagues,
10
48816
4048
که برخی از آدم‌هایی که می‌شناسه، همقطارانش،
00:52
could be different, could be strange, could be severely depressed
11
52888
3531
می‌تونن متفاوت باشند، می‌تونن عجیب باشند، افسرده باشند
00:56
or what we now recognize as schizophrenia,
12
56443
2808
یا آنچه که ما امروز به نام شیزوفرنی می‌شناسیم،
01:00
he was certain that this kind of illness had to come from evil spirits
13
60338
5057
ایمان داشت که این‌گونه بیماری
بایستی از سوی ارواح شیطانی به بدنش حلول کرده.
01:05
getting into the body.
14
65419
1152
01:06
So the way of treating these diseases in early times
15
66595
3275
بنابراین، روش درمان این بیماری‌ها
در زمان‌های گذشته، یه جورایی،
01:09
was to, in some way or other, exorcise those evil spirits.
16
69894
3073
راندن این ارواح خبیثه بوده، و این همونطور که می‌دونید، همچنان ادامه داره.
01:12
And this is still going on, as you know.
17
72991
2370
01:16
But it wasn't enough to use the priests.
18
76305
2114
اما بهره بردن از کشیش کافی نبود.
01:18
When medicine became somewhat scientific, in about 450 BC,
19
78443
4690
هنگامی‌که داروها، در حدود ۴۵۰ پیش از میلاد، به دست بقراط و یارانش، نسبتا علمی شدند،
01:23
with Hippocrates and those boys,
20
83157
1898
هنگامی‌که داروها، در حدود ۴۵۰ پیش از میلاد، به دست بقراط و یارانش، نسبتا علمی شدند،
01:25
they tried to look for herbs, plants
21
85079
3815
تلاش کردند به دنبال گیاهان دارویی بگردند، گیاهانی
01:28
that would literally shake the bad spirits out.
22
88918
3384
که به اصطلاح ارواح خبیثه را از روح برانند.
01:32
So they found certain plants that could cause convulsions.
23
92326
3451
بنابراین، گیاهان ویژه‌ای را یافتند که می‌تونست تشنج ایجاد کند.
01:35
And the herbals,
24
95801
1215
و دانش گیاه‌شناسی، کتاب‌های گیاهی تا اواخر قرون وسطی،
01:37
the botanical books of up to the late Middle Ages, the Renaissance,
25
97040
5433
و رنسانس سرشار از نسخه‌هایی‌ست
01:42
are filled with prescriptions for causing convulsions
26
102497
4384
که موجب تشنج می‌شن تا ارواح ناپاک را برانند.
01:46
to shake the evil spirits out.
27
106905
2818
01:50
Finally, in about the 16th century,
28
110549
3713
سرانجام، در سده‌ی شانزدهم،
01:54
a physician whose name was Theophrastus Bombastus Aureolus von Hohenheim --
29
114286
6230
یک پزشک به نام تئوفوراستوس بومباستوس آرئولوس فن خوخنهایم،
02:00
called Paracelsus, a name probably familiar to some people here --
30
120540
4055
که پاراکلئوس صداش می‌کردن، نامی که شاید برخی از مردم اینجا باهاش آشنا باشند-
02:04
(Laughter)
31
124619
2578
(خنده)- خوبه، پاراکلئوس پیر
02:07
good old Paracelsus --
32
127221
1953
02:09
found that he could predict the degree of convulsion
33
129198
3922
دریافت که می‌تونه درجه‌ی تشنج را بوسیله میزان مشخصی از کافور برای تولید تشنج، پیش‌بینی کند.
02:13
by using a measured amount of camphor to produce the convulsion.
34
133144
4198
دریافت که می‌تونه درجه‌ی تشنج را بوسیله میزان مشخصی از کافور برای تولید تشنج، پیش‌بینی کند.
02:17
Can you imagine going to your closet, pulling out a mothball
35
137366
2859
می‌تونید تجسم کنید که سراغ کمدتون برید، یک نفتالین بردارید، و
02:20
and chewing on it if you're feeling depressed?
36
140249
2486
وقتی احساس افسردگی می‌کنید یه دونه بالا بندازید؟
02:22
It's better than Prozac, but I wouldn't recommend it.
37
142759
2508
بهتر از پروزاک است، اما من توصیه نمی‌کنم.
02:25
(Laughter)
38
145291
1002
02:26
So, what we see in the 17th, 18th century
39
146317
3433
اما آنچه در سده‌ی هفدهم و هجدهم می‌بینیم
02:29
is the continued search for medications other than camphor that'll do the trick.
40
149774
4202
پژوهش مستمرست برای یافتن داروهایی به جز کافور که همان کارکرد را داشته باشند.
02:34
Well, along comes Benjamin Franklin,
41
154744
1836
خب، همزمان بنجامین فرانکلین سر برآورد،
02:36
and he comes close to convulsing himself
42
156604
1984
و او در اثر برخورد آذرخش به بادبادکش چیزی نزدیک به تشنج را تجربه کرد.
02:38
with a bolt of electricity off the end of his kite.
43
158612
2844
و او در اثر برخورد آذرخش به بادبادکش چیزی نزدیک به تشنج را تجربه کرد.
02:42
And so people begin thinking in terms of electricity to produce convulsions.
44
162186
4899
و بسیاری از مردم به این فکر افتادند که از الکتریسیته برای ایجاد تشنج استفاده کنند.
02:47
And then we fast-forward to about 1932,
45
167109
4222
و حالا تا حدود ۱۹۳۲ پیش میایم،
02:51
when three Italian psychiatrists who were largely treating depression
46
171355
5799
هنگامی‌که سه روانپزشک ایتالیایی، مطالعات گسترده‌ای روی درمان افسردگی داشتند،
02:57
began to notice among their patients, who were also epileptics,
47
177178
3905
نظرشان به این جلب شد که بیمارانشون، که صرع داشتند،
که اگر صرع داشتند -یک سری از حملات صرع،
03:01
that if they had a series of epileptic fits, a lot of them in a row --
48
181107
4450
که بسیاری از آنها پشت‌سرهم رخ می‌داد، اغلب افسردگی را از میان می‌برد.
03:05
the depression would very frequently lift.
49
185581
2036
03:07
Not only would it lift, but it might never return.
50
187641
2817
نه تنها از میان می‌برد، بلکه ممکن‌ست که هرگز برنگردد.
03:11
So they got very interested in producing convulsions,
51
191370
4779
بنابراین بسیاری از مردم علاقمند به ایجاد تشنج شدند،
03:16
measured types of convulsions.
52
196173
1803
گونه‌های کنترل شده‌ای از تشنج.
03:18
And they thought,
53
198000
1165
و اندیشیدند: «خب، ما الکتریسیته داریم، ما یکی رو به برق وصل می‌کنیم.
03:19
"Well, we've got electricity, we'll plug somebody into the wall.
54
199189
3032
معمولا موهاشون سیخ می‌شه و آدم‌ها دچار لرزش شدید می‌شد.»
03:22
That always makes hair stand up and people shake a lot."
55
202245
2701
03:24
So they tried it on a few pigs, and none of the pigs were killed.
56
204970
3095
بنابراین، آنها این روش را روی چند خوک آزمودند، و هیچ خوکی کشته نشد.
03:28
So they went to the police and they said,
57
208089
2605
پس، آنها به اداره‌ی پلیس رفتند و گفتند،
03:30
"We know that at the Rome railroad station,
58
210718
2098
«ما می‌دونیم اطراف ایستگاه قطار رم،
03:32
there are all these lost souls wandering around,
59
212840
2619
ارواح سرگردانی( چندین مجنون) وجود دارد،
03:35
muttering gibberish.
60
215483
1192
که زیرلب چرند و پرند می‌گن. می‌تونید یکی از آنها را برای ما بیارید؟»
03:36
Can you bring one of them to us?"
61
216699
1620
03:39
Someone who is, as the Italians say, "gagootz."
62
219311
3085
یکی که، به قول ایتالیایی‌ها، «کاگوتز» باشه.
03:42
So they found this "gagootz" guy,
63
222420
1990
پس آنها این «کاگوتز» را پیدا کردند،
03:44
a 39-year-old man who was really hopelessly schizophrenic,
64
224434
3280
یک مرد ۳۹ ساله که شیزوفرنی شدید و غیرقابل درمانی داشت،
03:47
who was known, had been known for months,
65
227738
2958
که معروف بود، ماه‌ها بود که معروف بود که
03:50
to be literally defecating on himself,
66
230720
3067
خودش رو خراب می‌کرد،
03:53
talking nothing that made any sense,
67
233811
2165
هیچ حرف معنی‌داری از دهنش خارج نمی‌شد،
03:56
and they brought him into the hospital.
68
236000
1976
و آنها او را به بیمارستان آوردند.
03:58
So these three psychiatrists,
69
238527
1586
سپس این سه روانپزشک، پس از حدود دو یا سه هفته بررسی و مشاهده،
04:00
after about two or three weeks of observation,
70
240137
2260
04:02
laid him down on a table,
71
242421
2519
روی یک میز خواباندندش،
04:04
connected his temples to a very small source of current.
72
244964
4012
و گیجگاهش را به منبع کوچکی از جریان برق وصل کردند.
04:09
They thought, "Well, we'll try 55 volts, two-tenths of a second.
73
249000
4265
آنها فکر کردند:‌ «خًب، ما ۵۵ ولت را، در دو-سوم ثانیه آزمایش می‌کنیم.
04:13
That's not going to do anything terrible to him."
74
253289
2571
این هیچ بلایی سرش نمیاره.»
04:15
So they did that.
75
255884
1556
و این کار را انجام دادند.
04:17
Well, I have the following from a firsthand observer,
76
257464
3925
خُب، من از اینجا به بعد را از زبان یک شاهد مستقیم نقل می‌کنیم،
04:21
who told me this about 35 years ago,
77
261413
2563
که ۳۵ سال پیش اینها را برای من حکایت کرد،
04:24
when I was thinking about these things for some research project of mine.
78
264000
4510
زمانی که من برای یک پژوهش شخصی درباره‌ی این چیزها فکر می‌کردم.
زمانی که من برای یک پژوهش شخصی درباره‌ی این چیزها فکر می‌کردم.
04:29
He said, "This fellow" -- remember, he wasn't even put to sleep --
79
269264
4219
او گفت: «این طفلک» -به یاد داشته باشید که او حتی بیهوش هم نشده بود-
04:33
"after this major grand mal convulsion,
80
273507
2242
«پس از این حمله‌ی شدید تشنج،
04:35
sat right up,
81
275773
1311
راست نشست، رو به این سه نفر کرد و گفت،
04:37
looked at these three fellas and said,
82
277108
1985
شما سه تا عوضی خیال دارید چه غلطی با من بکنید؟»
04:39
'What the fuck are you assholes trying to do?'"
83
279117
3056
04:42
(Laughter)
84
282197
6926
(خنده)
04:50
If I could only say that in Italian.
85
290242
2081
آخ که اگه می‌تونستم این را به ایتالیایی بگم.
04:52
(Laughter)
86
292347
1381
04:53
Well, they were happy as could be,
87
293752
2146
خب، خیلی خوشحال بودند، چون او
04:55
because he hadn't said a rational word in the weeks of observation.
88
295922
4220
در این هفته‌های مشاهده یک کلام منطقی هم از دهنش در نیومده بود.
05:00
(Laughter)
89
300166
2048
بنابراین آنها دوباره او را به برق وصل کردند،
05:02
So they plugged him in again,
90
302238
2738
05:05
and this time, they used 110 volts for half a second.
91
305000
4655
و این بار آنها ۱۱۰ ولت را به مدت نیم ثانیه آزمایش کردند.
و در برابر چشمان شگفت‌زده‌ی آنها، پس از پایان آزمایش،
05:10
And to their amazement, after it was over,
92
310042
2047
05:12
he began speaking like he was perfectly well.
93
312113
2863
یه جوری صحبت کرد که انگار کاملا خوب شده.
05:15
He relapsed a little bit, they gave him a series of treatments,
94
315000
3145
او مدت کوتاهی از هوش رفت، آنها یک سری درمان براش تجویز کردند،
05:18
and he was essentially cured.
95
318169
1413
و او واقعا درمان شد.
05:19
But of course, having schizophrenia,
96
319606
2594
اما البته، شیزوفرنی
05:22
within a few months, it returned.
97
322224
2260
طی چند ماه برگشت.
05:24
But they wrote a paper about this,
98
324508
2305
اما آنها دراین‌باره مقاله‌ای نوشتند،
05:26
and everybody in the western world began using electricity
99
326837
4266
و همه در غرب شروع به استفاده از الکتریسیته کردند
05:31
to convulse people who were either schizophrenic
100
331127
2529
تا مردم مبتلا به شیزوفرنی یا افسردگی شدید را به تشنج وادارند.
05:33
or severely depressed.
101
333680
1157
05:34
It didn't work very well on the schizophrenics,
102
334861
2244
برای شیزوفرنی‌ها کار زیادی از آن بر نیامد،
05:37
but it was pretty clear in the '30s and by the middle of the '40s
103
337129
3769
اما در دهه‌ی ۳۰ و میانه‌ی دهه‌ی ۴۰ کم و بیش روشن شد
05:40
that electroconvulsive therapy was very, very effective
104
340922
5394
که درمان با تشنج الکتریکی بسیار بسیار در درمان افسردگی موثره.
05:46
in the treatment of depression.
105
346340
1587
که درمان با تشنج الکتریکی بسیار بسیار در درمان افسردگی موثره.
05:47
And of course, in those days, there were no antidepressant drugs,
106
347951
3288
و البته، در آن روزها، هیچ داروی ضد افسردگی وجود نداشت،
05:51
and it became very, very popular.
107
351263
1671
و بسیار بسیار محبوب شد.
05:54
They would anesthetize people, convulse them ...
108
354148
3122
آنها مردم را بیهوش می‌کردند،
بهشون تشنج دادند، اما مشکل اساسی این بود
05:57
But the real difficulty was that there was no way to paralyze muscles.
109
357294
4056
که هیچ راهی برای فلج کردن ماهیچه‌ها وجود نداشت.
06:01
So people would have a real grand mal seizure.
110
361374
3426
بنابراین مردم حمله‌های شدید واقعی را از سر می‌گذراندند.
06:04
Bones were broken; especially in old, fragile people, you couldn't use it.
111
364824
4749
استخوان‌ها می‌شکست. به ویژه در مردم مسن و آسیب‌پذیر،
نمی‌شد ازش استفاده کرد.
06:09
And then in the late 1950s, the so-called "muscle relaxants"
112
369597
4379
و بعد در دهه‌ی ۱۹۵۰، اواخر دهه ۱۹۵۰، به اصطلاح آرامبخش‌های ماهیچه
06:14
were developed by pharmacologists,
113
374000
2244
توسط داروسازها کشف شد،
06:16
and it got so that you could induce a complete convulsion,
114
376268
3436
و سبب شد که بتونید یک تشنج کامل را القا کند،
06:19
an electroencephalographic convulsion -- you could see it on the brain waves --
115
379728
3891
یک تشنج مغزی الکتریکی -شما می‌تونستید آن را روی امواج مغزی رصد کنید-
06:23
without causing any convulsion in the body
116
383643
2215
بدون ایجاد هیچ تشنجی در بدن به جز اندکی انقباض ناگهانی در انگشتان پا.
06:25
except a little bit of twitching of the toes.
117
385882
2310
06:28
So again, it was very, very popular and very, very useful.
118
388216
5011
پس دوباره، بسیار بسیار محبوب شد و بسیار بسیار سودمند.
06:33
Well, you know, in the middle '60s, the first antidepressants came out.
119
393627
5265
خب، می‌دونید، در دهه‌ی ۶۰،
نخستین ضدافسردگی به بازار روانه شد. توفرانیل اولی‌اش بود.
06:38
Tofranil was the first.
120
398916
1803
06:40
In the late '70s, early '80s, there were others,
121
400743
2986
در اواخر دهه ۷۰، و دهه ۸۰، داروهای دیگری هم بود،
06:43
and they were very effective.
122
403753
1687
و بسیار موثر بودند.
06:45
And patients' rights groups seemed to get very upset
123
405464
2950
و گروه‌های حقوق بیماران به نظر حسابی خشمگین بودند
06:48
about the kinds of things that they would witness,
124
408438
2667
درباره‌ی چیزهایی که مشاهده کرده بودند.
06:51
so the whole idea of electroconvulsive, electroshock therapy disappeared,
125
411129
6824
بنابراین نسخه‌ی تشنج الکتریکی، و درمان الکتروشوک پیچیده شد،
06:57
but has had a renaissance in the last 10 years.
126
417977
3094
اما در ده سال اخیر دوباره پدیدار شد.
07:01
And the reason that it has had a renaissance
127
421095
2780
و دلیل این نوزایی
07:03
is that probably about 10 percent of the people, severe depressives,
128
423899
5590
اینه که احتمالا حدود ده درصد مردم، که افسردگی شدید دارند،
07:09
do not respond, regardless of what is done for them.
129
429513
3935
به هیچی پاسخ نمی‌دن، فرقی نمی‌کنه چه کاری براشون انجام بشه.
07:14
Now why am I telling you this story at this meeting?
130
434808
3515
حالا، چرا دارم این قصه را در این جلسه براتون تعریف می‌کنم؟
07:19
I'm telling you this story because, actually,
131
439101
2401
این قصه را برای شما می‌گم، چون درواقع از زمانی که
07:21
ever since Richard called me and asked me to talk about --
132
441526
3082
ریچارد صدام کرد و ازم خواست درباره‌ی
07:24
as he asked all of his speakers --
133
444632
1670
- او از همه‌ی سخنران‌ها این را خواست-
07:26
to talk about something that would be new to this audience
134
446326
3057
درباره چیزی حرف بزنم که برای مخاطبان جدید باشه،
07:29
that we had never talked about, never written about.
135
449407
2815
چیزی که هرگز درباره‌اش حرف زده نشده، درباره‌اش نوشته نشده،
07:32
I've been planning this moment.
136
452246
1740
داشتم واسه این لحظه نقشه می‌کشیدم.
07:34
This reason really is that I am a man who, almost 30 years ago,
137
454920
6590
دلیل واقعی اینه که من مردی هستم، که حدود ۳۰ سال پیش،
زندگیش توسط دو دوره طولانی درمان الکتروشوک نجات داده شد.
07:41
had his life saved by two long courses of electroshock therapy.
138
461534
6764
07:48
And let me tell you this story.
139
468322
2477
و بذارید براتون این قصه را تعریف کنم.
07:52
I was, in the 1960s, in a marriage.
140
472322
4088
من در دهه ۱۹۶۰ ازدواج کرده بودم. استفاده از واژه‌ی بد
07:56
To use the word "bad" would be perhaps the understatement of the year.
141
476434
4164
شاید دست کم گرفتن آن سال باشه.
08:00
It was dreadful.
142
480622
1344
وحشتناک بود.
08:03
There are, I'm sure, enough divorced people in this room
143
483343
3503
مطمئنم که در این تالار به اندازه‌ی کافی آدم مطلقه وجود داره
08:06
to know about the hostility, the anger, who knows what.
144
486870
4626
که بتونه کینه و خشم آن زمان من را درک کنه.
08:12
Being someone who had had a very difficult childhood,
145
492202
4774
وقتی کودکی سختی هم از سر گذرونده باشی،
08:17
a very difficult adolescence --
146
497000
1548
و یک بلوغ دشوارتر-
08:18
it had to do with not quite poverty, but close.
147
498572
3404
کاملا به فقر مربوط نبود، اما چیزی شبیه به آن.
08:22
It had to do with being brought up in a family where no one spoke English,
148
502000
3899
دورانی بود که در خانواده‌ای بزرگ می‌شدم که هیچ کس انگلیسی حرف نمی‌زد،
08:25
no one could read or write English.
149
505923
1740
هیچ‌کس نمی‌تونست به انگلیسی بخونه و بنویسه.
08:27
It had to do with death and disease and lots of other things.
150
507687
3289
دورانی که با مرگ و بیماری و کلی چیزهای دیگرهمراه بود.
08:31
I was a little prone to depression.
151
511000
2234
من اندکی مستعد افسردگی بودم.
08:33
So, as things got worse, as we really began to hate each other,
152
513258
4138
خلاصه، همینطور که اوضاع بدتر می‌شد، و وقتی ما دیگر واقعا از هم متنفر شدیم،
08:37
I became progressively depressed over a period of a couple of years
153
517420
4482
به صورت تدریجی در یک دوره‌ی یکی دوساله به افسردگی دچار شدم،
08:41
trying to save this marriage,
154
521926
1590
تلاش می‌کردم که ازدواجم را نجات بدم،
08:43
which was inevitably not to be saved.
155
523540
3299
که به سوی گریزناپذیری غیر قابل نجات بود.
08:47
Finally, I would schedule -- all my major surgical cases,
156
527525
5342
در آخر، من همه‌ی جراحی‌های بزرگم را،
08:52
I was scheduling them for 12, one o'clock in the afternoon,
157
532891
4085
برای ساعت ۱۲ یا یک بعدازظهر برنامه‌ریزی می‌کردم،
08:57
because I couldn't get out of bed before about 11 o'clock.
158
537000
4469
چون نمی‌تونستم پیش از ساعت ۱۱ از جام بلند شم.
09:01
Anybody who's been depressed here knows what that's like.
159
541493
3483
و هرکسی که افسردگی را تجربه کرده باشد می‌داند که چه حسی دارد.
من حتی نمی‌تونستم پتو را از روم کنار بزنم.
09:05
I couldn't even pull the covers off myself.
160
545000
2708
09:07
Well, you're in a university medical center,
161
547732
2272
خب، تو در یک مرکز پزشکی دانشگاهی هستی،
09:10
where everybody knows everybody.
162
550028
1586
جایی که همه همدیگر را می‌شناسند، و این موضوع پیش همکارام فاش می‌شد،
09:11
And it's perfectly clear to my colleagues, so my referrals began to decrease.
163
551638
4065
بنابراین ارجاعات به من رو به کم شدن گذاشت.
09:15
As my referrals began to decrease,
164
555727
2161
هنگامی‌که ارجاعاتم کمتر شدند،
09:17
I clearly became increasingly depressed,
165
557912
3773
من به وضوح بیشتر و بیشتر افسرده شدم
09:21
until I thought, "My God, I can't work anymore."
166
561709
2846
تا اینکه دیدم، خدای من، من دیگر نمی‌تونم کار کنم.
09:24
And, in fact, it didn't make any difference,
167
564579
2071
و البته، فرقی هم نمی‌کرد
09:26
because I didn't have any patients anymore.
168
566674
2025
چون من دیگر بیماری نداشتم.
09:28
So, with the advice of my physician,
169
568723
3253
بنابراین، با توصیه‌ی پزشکم،
09:32
I had myself admitted to the acute care psychiatric unit
170
572000
3595
من خودم را به بخش مراقبت‌های ویژه‌ی روانی بیمارستان دانشگاه‌مون معرفی کردم.
09:35
of our university hospital.
171
575619
1869
09:37
And my colleagues, who had known me since medical school,
172
577512
2672
و همکارانم، آنهایی که من را از زمان دانشکده می‌شناختند
09:40
in that place, said, "Don't worry, Shep.
173
580208
2163
در آن موقعیت بهم گفتند: «نگران نباش .مقطعیه، شش هفته دیگه
09:42
Six weeks, you're back in the operating room.
174
582395
2148
دوباره به اتاق عمل برمی‌گردی. همه‌چیز دوباره عالی می‌شه.»
09:44
Everything's going to be great."
175
584567
1539
09:46
Well, you know what bovine stercus is?
176
586467
2455
خب، می‌دونید جنون گاوی چیه؟
09:49
That proved to be a lot of bovine stercus.
177
589642
3573
معلوم شد که جنون گاوی خیلی شایعه.
09:53
(Laughter)
178
593239
2603
09:56
I know some people who got tenure in that place with lies like that.
179
596587
4724
من آدم‌هایی را می‌شناسم که با دروغ‌هایی مثل این برای همیشه در آنجا ماندند.
10:01
(Laughter)
180
601335
2744
(خنده)
10:04
(Laughter and applause)
181
604103
2786
10:06
So I was one of their failures.
182
606913
2367
خب من یکی موارد شکست‌شان بودم.
10:10
But it wasn't that simple,
183
610296
1463
اما به این سادگی‌ها هم نبود. چون در آن زمان
10:11
because by the time I got out of that unit,
184
611783
2287
من از واحد خارج شده بودم، هیچ کارکردی نداشتم.
10:14
I was not functional at all.
185
614094
2423
10:16
I could hardly see five feet in front of myself.
186
616541
2828
من به سختی می‌تونستم دو متر جلوترم را ببینم.
10:19
I shuffled when I walked. I was bowed over.
187
619803
2992
هنگام راه رفتن تلوتلو می‌خوردم. من به زانو درآمده بودم.
10:22
I rarely bathed.
188
622819
1463
به ندرت حمام می‌رفتم. گاهی ریشم را نمی‌زدم. وحشتناک بود.
10:24
I sometimes didn't shave.
189
624306
1618
10:25
It was dreadful.
190
625948
1535
10:27
And it was clear -- not to me,
191
627507
2469
و معلوم بود -نه برای من،
10:30
because nothing was clear to me at that time anymore --
192
630000
3430
چون در آن زمان دیگر هیچ‌چیز برای من معلوم نبود-
10:33
that I would need long-term hospitalization
193
633454
2985
که من نیاز به بستری دراز مدت داشتم
10:37
in that awful place called a "mental hospital."
194
637431
3755
در آن جای هراسناک که اسمش را گذاشته بودند بیمارستان روانی.
10:41
So I was admitted, in the spring of 1973,
195
641210
5766
خب، من در ۱۹۷۳، در بهار ۱۹۷۳، معرفی شدم
10:47
to the Institute of Living, which used to be called the Hartford Retreat.
196
647000
3538
به انیستیتو لیوینگ، که در آن زمان اسمش بود مرکز بازپروری هارتفورد.
10:50
It was founded in the 18th century,
197
650562
1714
این مرکز در سده‌ی هجدهم پایه‌گذاری شده بود،
10:52
the largest psychiatric hospital in the state of Connecticut,
198
652300
4369
بزرگ‌ترین بیمارستان روانپزشکی در ایالتِ
10:56
other than the huge public hospitals that existed at that time.
199
656693
3518
کِنِتیکت، البته به جز بیمارستان‌های بزرگ دولتی
که در آن زمان وجود داشت.
11:01
And they tried everything they had.
200
661000
1730
و آنها هرچه در چنته داشتند را آزمودند.
11:02
They tried the usual psychotherapy.
201
662754
1718
آنها روانپزشکی معمول را امتحان کردند.
11:04
They tried every medication available in those days.
202
664496
2440
هر دارویی که در آن زمان در دسترس بود را آزمایش کردند.
11:06
And they did have Tofranil and other things -- Mellaril, who knows what.
203
666960
3963
و آنها حتما تورفانیل و چیزهای دیگر را -ملاریل و خدا می‌دونه چه چیزهایی را- امتحان کردند.
11:10
Nothing happened except that I got jaundiced from one of these things.
204
670947
3944
هیچ چیزی رخ نداد، جز اینکه من از یکی از این چیزها زردی گرفتم.
11:15
And finally,
205
675399
1193
و سرانجام، چون من در کِنِتیکت شناخته شده بودم،
11:17
because I was well-known in Connecticut,
206
677585
4389
11:21
they decided they better have a meeting of the senior staff.
207
681998
2842
تصمیم گرفتند که بهترست با کادر ارشدشان مشاوره کنند.
11:24
All the senior staff got together, and I later found out what happened.
208
684864
4853
همه‌ی بالادستی‌ها جمع شدند، و من بعدها فهمیدم چه اتفاقاتی افتاده.
11:30
They put all their heads together,
209
690896
2354
همه فکرهاشون را روی هم ریختند و تصمیم گرفتند
11:33
and they decided that there was nothing that could be done
210
693274
3624
که هیچ کاری نیست که بشه برای جراحی انجام داد که خودش را از دنیا جدا کرده،
11:36
for this surgeon who had essentially separated himself from the world,
211
696922
4614
که هیچ کاری نیست که بشه برای جراحی انجام داد که خودش را از دنیا جدا کرده،
11:41
who by that time had become so overwhelmed,
212
701560
3416
کسی که در آن زمان غرق شده بود در
11:45
not just with depression and feelings of worthlessness and inadequacy,
213
705000
5552
نه فقط افسردگی و احساس بی ارزش بودن و بی‌کفایتی،
نه فقط افسردگی و احساس بی ارزش بودن و بی‌کفایتی،
11:50
but with obsessional thinking,
214
710576
2152
بلکه با اندیشه‌ی وسواس گونه،
11:52
obsessional thinking about coincidences.
215
712752
2335
وسواس فکری درباره‌ی تصادفات مقارن.
11:55
And there were particular numbers that every time I saw them,
216
715111
2865
و تعداد مشخصی بودند که هر بار که می‌دیدم‌شان،
11:58
just got me dreadfully upset, all kinds of ritualistic observances ...
217
718000
6720
من را به طرز وحشتناکی از کوره به در می‌بردند -هر نوعی از آداب و رسوم،
12:04
just awful, awful stuff.
218
724744
1599
واقعا بد بود، چیز افتضاحی بود.
12:06
Remember when you were a kid, and you had to step on every line?
219
726367
3064
یادتون میاد وقتی بچه بودید، و خودتون را وادار می‌کردید که روی خط راه برید؟
12:09
Well, I was a grown man who had all of these rituals,
220
729455
3521
خب، من مرد بالغی بودم که همه‌ی این تشریفات را داشتم،
12:13
and it got so there was a throbbing, there was a ferocious fear in my head.
221
733000
4199
و به جایی رسید که من دچار ضربان قلب شدم، ترسی وحشیانه در سرم رخنه کرده بود.
12:17
You've seen this painting by Edvard Munch, "The Scream."
222
737223
4087
این نقاشی اثر ادوارد مانش را دیدید،
«جیغ» را می‌گم. هر لحظه یک جیغ بود.
12:21
Every moment was a scream; it was impossible.
223
741334
3369
12:24
So they decided there was no therapy, there was no treatment.
224
744727
3021
غیرممکن شده بود. بنابراین به این نتیجه رسیدند که درمانی وجود نداره،
12:27
But there was one treatment,
225
747772
1621
هیچ شفایی درکار نیست. اما یک درمان وجود داشت،
12:29
which actually had been pioneered at the Hartford Hospital
226
749417
3737
که دراصل در اوایل دهه ۱۹۴۰ در بیمارستان هارتفورد از درمان‌های پیشتاز بود،
12:33
in the early 1940s,
227
753178
2205
12:35
and you can imagine what it was: it was prefrontal lobotomy.
228
755407
4029
و می‌تونید تصور کنید که آن چه بود. برش برداری (لوبوتومی) پیشین مغز.
12:40
(Imitates a popping sound)
229
760010
2451
12:42
So they decided -- I didn't know this, again, I found this out later --
230
762904
3429
بنابراین تصمیم گرفتند -دوباره، من این را نمی‌دانستم،
و بعدها فهمیدم-
12:46
that the only thing that could be done
231
766357
1828
که تنها چیزی که می‌تونه برای این مرد ۴۳ساله انجام بشه جراحی برش برداری‌ست.
12:48
was for this 43-year-old man to have a prefrontal lobotomy.
232
768209
5392
که تنها چیزی که می‌تونه برای این مرد ۴۳ساله انجام بشه جراحی برش برداری‌ست.
که تنها چیزی که می‌تونه برای این مرد ۴۳ساله انجام بشه جراحی برش برداری‌ست.
12:54
Well, as in all hospitals,
233
774595
1922
خب، مانند همه‌ی بیمارستان‌ها، دستیاری بود
12:56
there was a resident assigned to my case.
234
776541
2857
که مسئول پرونده‌ی من بود. ۲۷ سالش بود،
12:59
He was 27 years old,
235
779422
1488
13:00
and he would meet with me two or three times a week.
236
780934
2736
و دو یا سه بار در هفته با من دیدار می‌کرد.
13:03
And of course, I had been there, what, three or four months at the time.
237
783694
3420
و در آن زمان سه-چهار ماهی می‌شد که من در آنجا بستری بودم.
13:07
He asked to meet with the senior staff, and they agreed to meet with him,
238
787138
3476
و او از بالاسری‌ها تقاضای ملاقات کرد، و آنها موافقت کردند که باهاش دیدار کنند
13:10
because he was very well thought of in that place.
239
790638
2381
چون در آنجا خیلی خوشنام بود.
به گمان آنها او آینده‌ی بسیار درخشانی داشت.
13:13
They thought he had a really extraordinary future.
240
793043
2498
13:16
And he dug in his heels and said,
241
796000
1593
او پاشنه‌هاش را ور کشید و به آنها گفت،
13:17
"No. I know this man better than any of you.
242
797617
2119
«نه، من این مرد را بهتر از همه‌ی شما می‌شناسم. من بارها و بارها به دیدارش رفتم.
13:19
I have met with him over and over again.
243
799760
1937
13:21
You've just seen him from time to time. You've read reports and so forth.
244
801721
3599
شما تنها هرازگاهی او را دیدید. شما گزارش‌ها و اینجور چیزها را خواندید.
13:25
I really honestly believe that the basic problem here is pure depression,
245
805344
4415
من واقعا صادقانه ایمان دارم که مشکل اساسی در اینجا افسردگی حاد ست،
13:29
and all of the obsessional thinking comes out of it.
246
809783
2816
و همه‌ی وسواس فکری از اینجا ناشی می‌شه.
13:33
And you know, of course, what'll happen if you do a prefrontal lobotomy.
247
813057
3420
و شما حتما می‌دونید که اگر لبه‌برداری را انجام بدید چه اتفاقی می‌افته.
13:36
Any of the results along the spectrum,
248
816501
3121
همه‌ی نتایج در هر طیفی،
13:39
from pretty bad to terrible, terrible, terrible, is going to happen.
249
819646
4000
از نسبتا بد، تا وحشتناک ترین آنها
رخ خواهد داد. اگر همه‌ی تلاشش را بکند،
13:43
If he does the best he can,
250
823670
2688
13:46
he will have no further obsessions,
251
826382
1688
هیچ وسواس فکری دیگر براش پیش نیاد،
13:48
probably no depression,
252
828094
1771
و احتمالا دیگر افسرده نباشد، عواطفش کِرخت می‌شه،
13:49
but his affect will be dulled,
253
829889
1558
13:51
he will never go back to surgery,
254
831471
1691
هرگز نمی‌تونه دوباره جراحی کنه،
13:53
he will never be the loving father that he was to his two children,
255
833186
3883
و هرگز آن پدر دوست داشتنی که برای دو فرزندش بود، نخواهد شد،
13:57
his life will be changed.
256
837093
1206
زندگی‌اش زیر و رو می‌شه. اگر نتایج عادی را بگیره
13:58
If he has the usual result,
257
838323
2270
14:00
he'll end up like 'One Flew Over the Cuckoo's Nest.'
258
840617
3218
سرنوشتش مثل فیلم 'دیوانه‌ای از قفس پرید' رقم می‌خوره
14:03
And you know about that, just essentially in a stupor the rest of his life."
259
843859
4117
و شما این را می‌دونید، تمام زندگی‌اش را گیج و منگ می‌ماند.»
14:08
"Well," he said, "can't we try a course of electroshock therapy?"
260
848000
5241
خب، او گفت: «نمی‌تونیم یک دوره شک‌درمانی را امتحان کنیم؟»
14:13
And you know why they agreed?
261
853265
1623
14:14
They agreed to humor him.
262
854912
1728
و می‌دانید چرا موافقت کردند؟ می‌خواستند دلش را به دست بیارن.
14:16
They just thought, "Well, we'll give a course of 10.
263
856664
4346
با خودشون گفتند: «خب، ده جلسه تجویز می‌کنیم.
14:21
So we'll lose a little time. Big deal. It doesn't make any difference."
264
861034
3477
و کمی زمان از دست می‌دیم. این که چیزی نیست. فرقی نمی‌کنه.»
14:25
So they gave the course of 10,
265
865177
1708
بنابراین ده جلسه تجویز کردند،
14:26
and the first -- the usual course, incidentally, was six to eight,
266
866909
3096
و اولین دوره- ضمنا دوره‌ی متعارف، شش تا هشت جلسه‌ای بود
14:30
and still is six to eight --
267
870029
2023
و هنوز هم شش تا هشت جلسه‌ایست.
14:32
plugged me into the wires, put me to sleep, gave me the muscle relaxant.
268
872076
4176
من را به سیم‌ها وصل کردند، بیهوشم کردند، بهم آرامبخش ماهیچه‌ای دادند.
14:36
Six didn't work. Seven didn't work. Eight didn't work.
269
876276
2954
بار ششم کار نکرد. هفتم هم کار نکرد.
بار هشتم کاری از پیش نبرد. در نُهم، متوجه شدم-
14:39
At nine, I noticed --
270
879254
2841
و این فوق‌العاده بود که من می‌تونستم چیزی را بفهمم
14:42
it's wonderful that I could notice anything --
271
882119
2184
14:44
I noticed a change.
272
884327
1291
- متوجه یک تغییر شدم. و در ده، تغییر واقعی را حس کردم.
14:45
And at 10, I noticed a real change.
273
885642
2453
14:48
And he went back to them,
274
888119
1203
و او برگشت پیششون، و آنها با ده تای دیگر موافقت کردند.
14:49
and they agreed to do another 10.
275
889346
1584
14:50
Again, not a single one of them --
276
890954
1935
دوباره، همه‌ی آنها
14:52
I think there are about seven or eight of them --
277
892913
2335
-گمونم حدود شش یا هشت نفر بودند-
14:55
thought this would do any good.
278
895272
1480
فکر می‌کردند که هیچ اثری نخواهد داشت. فکر می‌کردند که این یک تغییر موقتی‌ست.
14:56
They thought this was a temporary change.
279
896776
1964
اما، در شانزدهمی، در هفدهمی، نگو و نپرس،
14:58
But, lo and behold, by 16, by 17,
280
898764
3026
15:01
there were demonstrable differences in the way I felt.
281
901814
3437
تغییرات بنیادی در آنچه من احساس می‌کردم رخ داده بود.
15:05
By 18 and 19, I was sleeping through the night.
282
905275
2701
در هجدهمی و نوزدهمی، من شب‌ها می‌تونستم بخوابم.
15:08
And by 20, I had the sense, I really had the sense,
283
908000
4982
و سر بیستمی، می‌تونستم حس کنم، واقعا می‌تونستم حس کنم
که از پسِش برمیام،
15:13
that I could overcome this,
284
913006
1693
15:14
that I was now strong enough that by an act of will,
285
914723
3282
که حالا من آنقدر قوی هستم که با نیروی اراده،
15:18
I could blow the obsessional thinking away.
286
918029
2309
می‌تونم وسواس فکری‌ام را دور بریزم.
15:20
I could blow the depression away.
287
920362
2155
می‌تونم افسردگی را دور کنم.
15:23
And I've never forgotten -- I never will forget --
288
923414
2346
و هرگز فراموش نکردم -هرگز فراموش نخواهم کرد
15:25
standing in the kitchen of the unit --
289
925784
3270
- در حالی که در آشپزخانه‌ی بخش ایستاده بودم،
15:29
it was a Sunday morning in January of 1974 --
290
929078
4220
روز یکشنبه از ژانویه ۱۹۷۴ بود،
15:33
standing in the kitchen by myself and thinking,
291
933322
2479
در آشپزخانه ایستاده بودم و با خودم فکر می‌کردم: «حالا قدرت این را دارم که این کار را بکنم.»
15:35
"I've got the strength now to do this."
292
935825
3099
15:38
It was as though those tightly coiled wires in my head had been disconnected,
293
938948
5129
به نظر می‌رسید سیم‌های انبوهی که در سرم چنبره زده بود قطع شدند
15:44
and I could think clearly.
294
944101
1875
و می‌تونستم به روشنی فکر کنم.
15:46
But I need a formula.
295
946736
1250
اما من یک قاعده لازم دارم. چیزی که وقتی شروع به فکرکردن وسواسی می‌کنم به خودم بگم.
15:48
I need some thing to say to myself
296
948010
3706
15:51
when I begin thinking obsessionally, obsessively.
297
951740
3452
اما من یک قاعده لازم دارم. چیزی که وقتی شروع به فکرکردن وسواسی می‌کنم به خودم بگم.
15:55
Well, the Gilbert and Sullivan fans in this room
298
955811
4758
خب، طرفدارهای گیلبرت و سالیوان [آهنگساز و نویسنده اپرا] در این تالار
16:00
will remember "Ruddigore,"
299
960593
1410
«اپرای رودیگور» را یادشونه، و حتما مارگارت دیوانه در این اپرا را به یاد میارن،
16:02
and they will remember Mad Margaret,
300
962027
1721
16:03
and they will remember that she was married
301
963772
2017
و به یاد دارن که او با کسی ازدواج کرده بود به نام سِر دِسپارد مارگاتروید.
16:05
to a fella named Sir Despard Murgatroyd.
302
965813
2910
و به یاد دارن که او با کسی ازدواج کرده بود به نام سِر دِسپارد مارگاتروید.
16:08
And she used to go nuts every five minutes or so in the play.
303
968747
3988
مارگارت در این نمایش، هر پنج دقیقه یک بار خل می‌شد،
16:12
And he said to her, "We must have a word to bring you back to reality,
304
972759
3759
و سِر مارگاتروید بهش گفت: «ما باید واژه‌ای پیدا کنیم که تورا به واقعیت برگرداند،
16:16
and the word, my dear, will be 'Basingstoke.'"
305
976542
2854
و نازنینم، این واژه 'بیزینگ‌استوک' خواهد بود.»
16:20
So every time she got a little nuts, he would say, "Basingstoke!"
306
980380
3333
پس هروقت او یک کمی قاطی می‌کرد،
سِر می‌گفت: «بیزینگ‌استوک!» و مارگارت می‌گفت:
16:23
And she would say, "Basingstoke, it is!" And she'd be fine for a little while.
307
983737
3693
«بیزینگ‌استوک، گرفتم.» و برای مدتی آرام می‌گرفت.
16:27
(Laughter)
308
987454
1005
16:28
Well, you know, I'm from the Bronx. I can't say "Basingstoke."
309
988483
2924
خب، راستش من اهل برانکس هستم. من نمی‌تونم بگم «بیزینگ‌استوک».
16:31
(Laughter)
310
991431
1013
16:32
But I had something better.
311
992468
1419
اما من یک چیز بهتر دارم که خیلی هم ساده‌ست.
16:34
And it was very simple.
312
994661
1317
16:36
It was, "Ah, fuck it!"
313
996461
2515
اینه: «اَه، خفه بابا!»
16:39
(Laughter)
314
999000
2846
(خنده) خیلی بهتر از «بیزینگ‌استوک» است،
16:41
Much better than "Basingstoke,"
315
1001870
1992
16:43
at least for me.
316
1003886
1895
دست کم برای من. و جواب داد -خدای من، جواب داد.
16:45
And it worked! My God, it worked.
317
1005805
2277
16:48
Every time I would begin thinking obsessionally --
318
1008106
2384
هرگاه که من شروع کنم به فکر کردن وسواسی-
16:50
again, once more, after 20 shock treatments --
319
1010514
3847
دوباره، یک بار دیگر، پس از ۲۰ جلسه شک‌درمانی
به خودم می‌گم: «اَه، خفه بابا.»
16:55
I would say, "Ah, fuck it."
320
1015313
2158
16:58
And things got better and better,
321
1018217
2513
و همه‌چیز رو به بهبودی گذاشت،
17:00
and within three or four months,
322
1020754
2339
و در عرض سه یا چهار ماه،
17:03
I was discharged from that hospital.
323
1023117
1826
از بیمارستان مرخص شدم، و به گروه جراحان پیوستم،
17:04
I joined a group of surgeons, where I could work with other people,
324
1024967
3526
جایی که می‌تونستم با‌ آدم‌های دیگر گروه کار کنم،
17:09
in a community, not in New Haven, but fairly close by.
325
1029608
3563
نه در نیوهون، اما تقریبا نزدیک به آنجا.
17:13
I stayed there for three years.
326
1033195
1904
من سه سال آنجا ماندم.
17:15
At the end of three years, I went back to New Haven,
327
1035123
4536
و در پایان سال سوم، به نیوهون برگشتم،
17:19
had remarried by that time.
328
1039683
2693
و در آن زمان دوباره ازدواج کرده بودم.
17:23
I brought my wife with me, actually, to make sure I could get through this.
329
1043273
4593
من همسرم را با خودم آوردم، تا دراصل مطمئن بشم که می‌تونم این تجربه را از سر بگذرانم.
17:29
My children
330
1049446
1168
فرزندانم برگشتند که با ما زندگی کنند.
17:32
came back
331
1052020
1162
17:34
to live with us.
332
1054191
1152
17:35
We had two more children after that.
333
1055367
2044
و پس از آن ما صاحب دو فرزند دیگر هم شدیم.
17:37
Resuscitated the career,
334
1057960
2003
شغلمم را نجات دادم، حتی بهتر از آنی شد که پیشتر بود.
17:40
even better than it had been before.
335
1060996
2524
17:43
Went right back into the university
336
1063544
2429
دوباره به دانشگاه برگشتم
17:47
and began to write books.
337
1067404
1759
و شروع به نوشتن کتاب کردم.
17:50
Well, you know,
338
1070000
1172
خب، می‌دونید، زندگی فوق‌العاده‌ای داشتم.
17:51
it's been a wonderful life.
339
1071971
1338
17:53
It's been, as I said, close to 30 years.
340
1073333
3176
الان، همونطور که گفتم، نزدیک سی ساله.
17:57
I stopped doing surgery about six years ago
341
1077429
3175
من جراحی را حدود شش سال پیش کنار گذاشتم
18:00
and became a full-time writer, as many people know.
342
1080628
3585
و همونطور که بیشترتان می‌دانید، یک نویسنده‌ی تمام وقت شدم.
18:04
But it's been very exciting. It's been very happy.
343
1084237
2377
اما زندگیم خیلی هیجان‌انگیز بوده، خیلی شاد بوده.
18:06
Every once in a while, I have to say, "Ah, fuck it."
344
1086638
2871
هرچند وقت یک بار باید بگم: «اَه، خفه بابا!».
18:09
Every once in a while, I get somewhat depressed and a little obsessional.
345
1089533
3472
هراز چندگاهی، کمی افسرده و وسواسی می‌شم.
خب، من کاملا ازش رها نشدم. اما این جواب داده. همیشه جواب داده.
18:13
So, I'm not free of all of this.
346
1093029
2424
18:17
But it's worked. It's always worked.
347
1097692
2312
18:21
Why have I chosen,
348
1101698
3410
چرا بعد از این همه سال که هرگز از این موضوع حرف نزدم، تصمیم گرفتم تعریفش کنم؟‍
18:25
after never, ever talking about this,
349
1105132
4060
18:29
to talk about it now?
350
1109216
1489
18:30
Well, those of you who know some of these books
351
1110729
2902
راستش، آنهایی از شما که بعضی از این کتاب‌ها را می‌شناسند
18:33
know that one is about death and dying,
352
1113655
2707
می‌دانند که یکی‌شون درباره‌ی مرگ و مردن است،
18:36
one is about the human body and the human spirit,
353
1116386
2353
یکی درباره‌ی بدن انسان و روح انسان‌ست،
18:38
one is about the way mystical thoughts are constantly in our minds.
354
1118763
4553
یکی دیگر درباره اینه که چرا اندیشه‌های مرموز همش در ذهن‌هامون هستند،
18:43
And they have always to do with my own personal experiences.
355
1123340
5510
و اینا همشون مربوط به تجربه‌های شخصی من هستند.
18:48
One might think reading these books --
356
1128874
2472
هرکسی هنگام خواندن این کتاب‌‌ها ممکنه فکر کنه
18:51
and I've gotten thousands of letters about them
357
1131370
2259
-من هزاران نامه از آدم‌هایی که این فکر را می‌کنند درباره‌ی آنها دریافت کردم-
18:53
by people who do think this --
358
1133653
2512
-من هزاران نامه از آدم‌هایی که این فکر را می‌کنند درباره‌ی آنها دریافت کردم-
18:56
that, based on my life's history as I portray it in the books,
359
1136189
3601
که بر اساس تصویری که من از تاریخچه‌ی زندگی‌ام در این کتاب‌ها ارایه دادم،
18:59
my early life's history,
360
1139814
1244
تاریخ زندگی دوران کودکی‌ام، من کسی هستم که بر ناملایمات چیره شدم.
19:01
I am someone who has overcome adversity,
361
1141082
3721
19:04
that I am someone who has drunk -- drank? -- drunk
362
1144827
4994
من کسی هستم که شوکران تلخ کودکی فاجعه‌بارم را نوشیدم
19:09
of the bitter dregs of near-disaster in childhood
363
1149845
6543
من کسی هستم که شوکران تلخ کودکی فاجعه‌بارم را نوشیدم
19:16
and emerged not just unscathed but strengthened.
364
1156412
4564
و نه تنها آسیبی ندیدم بلکه نیرومند شدم.
19:21
I really have it figured out
365
1161000
1685
من راهش را پیدا کردم، بنابراین می‌تونم به مردم را پند بدم
19:22
so that I can advise people about death and dying,
366
1162709
2383
پندهایی از مرگ و مردن، پس می‌تونم از عرفان و روح بشری داد سخن بدم.
19:25
so that I can talk about mysticism
367
1165116
2199
19:27
and the human spirit.
368
1167339
1363
19:28
And I've always felt guilty about that.
369
1168726
2250
و همیشه از این احساس گناه کردم.
19:31
I've always felt that somehow I was an impostor,
370
1171000
3363
همیشه احساس کردم که دارم دغلکاری می‌کنم
19:34
because my readers don't know what I have just told you.
371
1174387
4792
چون خوانندگان من آنچه که امروز به شما گفتم را نمی‌دانند.
19:39
It's known by some people in New Haven, obviously,
372
1179203
2440
معلومه که بعضی افراد در نیوهون از این خبر دارند.
19:41
but it is not generally known.
373
1181667
2231
اما اغلب مردم نمی‌دانند.
19:44
So one of the reasons that I have come here to talk about this today
374
1184374
6240
بنابراین یکی از دلایلی که به اینجا آمدم که ازش حرف بزنم
اینه که -رک و پوست‌کنده، خودخواهانه-
19:50
is to -- frankly, selfishly --
375
1190638
3005
19:53
unburden myself and let it be known
376
1193667
4116
خودم را سبک کنم و بذارم فاش بشه
19:57
that this is not an untroubled mind that has written all of these books.
377
1197807
5257
که یک ذهن بی‌دردسر آن کتاب‌ها را ننوشته.
20:03
But more importantly, I think,
378
1203088
1868
اما مهم‌تر از آن، به گمان من،
20:06
is the fact that a very significant proportion of people in this audience
379
1206000
3839
این حقیقت‌ست که نسبت بسیار بالایی
از مخاطبان کمتر از سی سال دارند،
20:09
are under 30,
380
1209863
1226
20:12
and there are many, of course, who are well over 30.
381
1212177
2972
و البته بسیاری دیگر هم هستند، که بیش از سی سال دارند.
20:17
For people under 30,
382
1217706
1450
برای مردم کمتر از سی سال، و به نظر من تقریبا همه‌ی شما
20:19
and it looks to me like almost all of you, I would say all of you,
383
1219180
3229
-می‌خوام بگم همه‌ی شما-
20:22
are either on the cusp of a magnificent and exciting career
384
1222433
3769
یا در آستانه‌ی یک شغل باشکوه و هیجان‌انگیز هستید
20:26
or right into a magnificent and exciting career:
385
1226226
4336
یا همین حالا چنین شغلی دارید:
20:31
anything can happen to you.
386
1231564
1482
هرچیزی ممکنه براتون پیش بیاد. همه چی عوض می‌شه.
20:33
Things change.
387
1233070
1705
20:34
Accidents happen.
388
1234799
1567
اتفاقات رخ می‌دن. ممکنه چیزی از دل کودکی برگرده تا شما را شکار کنه.
20:36
Something from childhood comes back to haunt you.
389
1236390
2667
20:39
You can be thrown off the track.
390
1239081
1783
ممکنه از ریل خارج بشید.
20:40
I hope it happens to none of you,
391
1240888
2043
امیدوارم این برای هیچ‌کدام از شما پیش نیاد،
20:42
but it will probably happen to a small percentage of you.
392
1242955
3517
اما احتمالا برای درصد کوچکی از شما اتفاق می‌افته.
20:47
To those to whom it doesn't happen, there will be adversities.
393
1247068
3442
و برای آنهایی که این رخ نمی‌ده، ناملایماتی بر سر راه خواهد بود.
20:52
If I, with the bleakness of spirit -- with no spirit --
394
1252248
4946
اگر من با جانفرسایی روح،
عاری از روح، آنطور که در دهه‌ی ۱۹۷۰ بودم،
20:57
that I had in the 1970s,
395
1257218
3101
21:00
and no possibility of recovery
396
1260343
2695
و بدون هیچ امیدی به درمان،
21:03
as far as that group of very experienced psychiatrists thought,
397
1263062
4283
دست کم تا جایی که یک گروه از باتجربه‌ترین روانپزشکان تشخیص داده بودند،
21:07
if I can find my way back from this,
398
1267369
2707
اگر من تونستم راه نجات از این‌ها را پیدا کنم،
باور کنید، هر کسی می‌تونه از هر فلاکتی که در زندگی‌اش هست، نجات پیدا کنه.
21:10
believe me, anybody can find their way back
399
1270100
3333
21:13
from any adversity that exists in their lives.
400
1273457
3956
باور کنید، هر کسی می‌تونه از هر فلاکتی که در زندگی‌اش هست، نجات پیدا کنه.
21:17
And for those who are older,
401
1277437
1358
21:18
who have lived through perhaps not something as bad as this,
402
1278819
3568
و برای کسانی که مسن‌تر هستند، کسانی که شاید نه چیزی به بدی این را گذراندند،
و برای کسانی که مسن‌تر هستند، کسانی که شاید نه چیزی به بدی این را گذراندند،
21:22
but who have lived through difficult times,
403
1282411
2368
اما لحظات سختی در زندگی داشتند،
21:24
perhaps where they lost everything, as I did,
404
1284803
2340
شاید جایی همه‌چیزشان را از دست دادند، مانند من،
21:27
and started out all over again:
405
1287167
1847
و همه‌چیز را از صفر شروع کردند، حرف‌های من به نظرشان خیلی آشنا میاد.
21:29
some of these things will seem very familiar.
406
1289038
3933
21:34
There is recovery.
407
1294106
3406
بهبود وجود دارد.
21:39
There is redemption.
408
1299000
2882
رستگاری حقیقت داره. رستاخیز هست.
21:42
And there is resurrection.
409
1302709
2786
21:46
There are resurrection themes
410
1306555
2206
درهر جامعه‌ای داستان‌هایی از رستاخیز وجود داره که تا حالا نقل شده،
21:48
in every society that has ever been studied,
411
1308785
2749
21:51
and it is because not just only do we fantasize
412
1311558
2975
و این تنها به خاطر خیالبافی ما درباره‌ی احتمال رستاخیز و شفا نیست،
21:54
about the possibility of resurrection and recovery,
413
1314557
2871
و این تنها به خاطر خیالبافی ما درباره‌ی احتمال رستاخیز و شفا نیست،
21:57
but it actually happens.
414
1317452
1820
بلکه این درواقع اتفاق می‌افته. و بسیار هم اتفاق می‌افته.
21:59
And it happens a lot.
415
1319296
1680
22:01
Perhaps the most popular resurrection theme,
416
1321538
4311
شاید محبوب‌ترین داستان رستاخیز،
22:05
outside of specifically religious ones,
417
1325873
2786
خارج از حیطه‌ی داستان‌های مذهبی،
22:08
is the one about the phoenix, the ancient story of the phoenix,
418
1328683
3844
افسانه‌ی ققنوس است، داستانی کهن از ققنوس،
22:12
who, every 500 years,
419
1332551
2508
که هر پانصد سال، از خاکسترش دوباره متولد می‌شه
22:15
resurrects itself from its own ashes
420
1335083
3717
22:18
to go on to live a life
421
1338824
2772
تا زندگی‌اش را ادامه بده،
22:21
that is even more beautiful than it was before.
422
1341620
3587
زندگی‌ای حتی زیباتر از آنچه پیش از این بوده. ریچارد،
22:25
Richard, thanks very much.
423
1345231
1253
خیلی سپاسگزارم.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7