The healing power of reading | Michelle Kuo

246,757 views ・ 2019-07-09

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Elnaz Amiri Reviewer: Leila Ataei
00:12
I want to talk today about how reading can change our lives
0
12917
5476
امروز می‌خواهم راجع به اینکه چگونه مطالعه زندگیمان را تغییر می‌دهد و همچنین
00:18
and about the limits of that change.
1
18417
2375
راجع به محدودیت‌های آن تغییر صحبت کنم .
00:21
I want to talk to you about how reading can give us a shareable world
2
21750
4268
می‌خواهم با شما در این مورد صحبت کنم که چطور مطالعه به ما یک دنیای قابل
00:26
of powerful human connection.
3
26042
2708
اشتراک‌گذاری از ارتباط قدرتمند بشر، می‌دهد.
00:29
But also about how that connection is always partial.
4
29833
3560
و همچنین درمورد این که، چگونه آن ارتباط همیشه نسبی است.
00:33
How reading is ultimately a lonely, idiosyncratic undertaking.
5
33417
5083
چطور مطالعه در نهایت عملی است منحصر به فرد که به تنهایی انجام می‌گیرد.
00:39
The writer who changed my life
6
39625
2851
نویسنده ای که زندگی من را تغییر داد
00:42
was the great African American novelist James Baldwin.
7
42500
4434
جیمز بالدوین، بزرگترین نویسنده ی آفریقایی_آمریکایی بود.
00:46
When I was growing up in Western Michigan in the 1980s,
8
46958
3268
زمانی که من در دهه ۱۹۸۰ در وسترن میشیگان بزرگ می‌شدم،
00:50
there weren't many Asian American writers interested in social change.
9
50250
3917
نویسندگان آسیایی_آمریکایی ‌‌‌ علاقمند به تغییر اجتماعی، چندانی نبود.
00:55
And so I think I turned to James Baldwin
10
55292
3226
و فکر کنم برای همین بود که به جیمز بالدوین روی آوردم؛
00:58
as a way to fill this void, as a way to feel racially conscious.
11
58542
4041
به عنوان راهی برای پر کردن این فضای خالی و برای اینکه از نظر نژادی آگاه بمانم.
01:03
But perhaps because I knew I wasn't myself African American,
12
63958
3976
اما شاید چون می‌دانستم که یک فرد آفریقایی_آمریکایی نیستم،
01:07
I also felt challenged and indicted by his words.
13
67958
4518
کلماتش در من حس چالش‌ و متهم بودن در من ایجاد می‌کنند.
01:12
Especially these words:
14
72500
2125
مخصوصاً این کلمات:
01:15
"There are liberals who have all the proper attitudes,
15
75458
3601
« آزادی خواهانی هستند که نگرشهای صحیحی دارند،
01:19
but no real convictions.
16
79083
1959
اما هیچ اعتقاد راسخی در آنها وجود ندارد.
01:22
When the chips are down and you somehow expect them to deliver,
17
82083
3935
وقتی شرایط بحرانی است و از آنها توقع پیام دادن دارید،
01:26
they are somehow not there."
18
86042
2476
آنها به طریقی آنجا نیستند.»
01:28
They are somehow not there.
19
88542
2809
آنها به طریقی آنجا نیستند.
01:31
I took those words very literally.
20
91375
2351
من مفهوم آن کلمات را بسیار تحت اللفظی متوجه شدم.
01:33
Where should I put myself?
21
93750
1708
خودم را باید کجا قرار دهم؟
01:36
I went to the Mississippi Delta,
22
96500
2018
من به دلتای می‌ سی‌ سی‌ پی رفتم،
01:38
one of the poorest regions in the United States.
23
98542
3142
یکی از فقیرترین نواحی در ایالت متحده آمریکا.
01:41
This is a place shaped by a powerful history.
24
101708
2893
این مکان بر پایه تاریخچه‌ای قدرتمند شکل گرفته است.
01:44
In the 1960s, African Americans risked their lives to fight for education,
25
104625
5143
در دهه ۱۹۶۰ آفریقایی-آمریکایی‌ها جانشان را در راه مبارزه برای تحصیلات و
01:49
to fight for the right to vote.
26
109792
1708
داشتن حق رای به خطر انداختند.
01:52
I wanted to be a part of that change,
27
112625
2434
من می‌خواستم قسمتی از آن تغییر باشم،
01:55
to help young teenagers graduate and go to college.
28
115083
3709
تا به نوجوانان کمک کنم فارغ التحصیل شده و به دانشگاه بروند.
02:00
When I got to the Mississippi Delta,
29
120250
2726
وقتی به دلتای می سی سی پی رسیدم،
02:03
it was a place that was still poor,
30
123000
2434
هنوز مکانی غوطه‌ور در فقر بود،
02:05
still segregated,
31
125458
1726
مکانی جدا افتاده،
02:07
still dramatically in need of change.
32
127208
2542
که به طور چشمگیری نیازمند تغییر بود.
02:10
My school, where I was placed,
33
130958
3435
مدرسه من، جایی که مستقر شدم،
02:14
had no library, no guidance counselor,
34
134417
4309
هیچ کتابخانه یا مشاوره راهنما نداشت،
02:18
but it did have a police officer.
35
138750
2976
اما یک افسر پلیس داشت.
02:21
Half the teachers were substitutes
36
141750
2559
نیمی از معلمان علی‌البدل بودند
02:24
and when students got into fights,
37
144333
1976
و وقتی دانش آموزان دعوا می‌کردند،
02:26
the school would send them to the local county jail.
38
146333
3875
مدرسه آنها را به زندان محلی می‌فرستاد.
02:32
This is the school where I met Patrick.
39
152250
2976
این همان مدرسه‌ای است که من پاتریک را در آنجا ملاقات کردم.
02:35
He was 15 and held back twice, he was in the eighth grade.
40
155250
4934
او ۱۵ سال داشت و دوبار مردود شده بود و در پایه هشتم به سر می‌برد.
02:40
He was quiet, introspective,
41
160208
2476
اون ساکت و درونگرا بود،
02:42
like he was always in deep thought.
42
162708
2810
مثل اینکه همیشه در یک فکر عمیق غرق شده بود.
02:45
And he hated seeing other people fight.
43
165542
2791
و از تماشای دعوای بقیه، متنفر بود.
02:49
I saw him once jump between two girls when they got into a fight
44
169500
3809
یک بار دیدم که خود را وسط دعوای دو دختر انداخت
02:53
and he got himself knocked to the ground.
45
173333
2709
و باعث شد به زمین بخورد.
02:57
Patrick had just one problem.
46
177375
2518
پاتریک فقط یک مشکل داشت.
02:59
He wouldn't come to school.
47
179917
1791
به مدرسه نمی‌آمد.
03:03
He said that sometimes school was just too depressing
48
183249
2477
می‌گفت گاهی مدرسه به جای بسیار غم‌انگیز تبدیل می‌شد
03:05
because people were always fighting and teachers were quitting.
49
185750
3042
چون همیشه آدمها در حال دعوا بودند، و معلم‌ها هم استعفا می‌دادند.
03:10
And also, his mother worked two jobs and was just too tired to make him come.
50
190042
5458
و مادرش هم دو جا کار می‌کرد و برای مجبور کردنش به مدرسه آمدن خیلی خسته بود.
03:16
So I made it my job to get him to come to school.
51
196417
2767
بنابراین این را وظیفه‌ام دانستم، تا او را به مدرسه بکشانم.
03:19
And because I was crazy and 22 and zealously optimistic,
52
199208
4060
و به خاطر اینکه دیوانه بودم و فقط ۲۲ سال داشتم و مشتاقانه مثبت‌نگر بودم،
03:23
my strategy was just to show up at his house
53
203292
2142
راه حل من این بود که به خانه‌اش بروم
03:25
and say, "Hey, why don't you come to school?"
54
205458
2125
و بگویم، «چرا به مدرسه نمیای؟»
03:28
And this strategy actually worked,
55
208542
1642
و در واقع این راه حل جواب داد،
03:30
he started to come to school every day.
56
210208
2435
و او از آن روز هر روز به مدرسه می‌آمد.
03:32
And he started to flourish in my class.
57
212667
2392
و در کلاس من شروع به پیشرفت کرد.
03:35
He was writing poetry, he was reading books.
58
215083
2917
شعر می‌نوشت، کتاب می‌خواند.
03:38
He was coming to school every day.
59
218917
2291
هر روز به مدرسه می‌آمد.
03:43
Around the same time
60
223042
1476
تقریبا حوالی زمانی که
03:44
that I had figured out how to connect to Patrick,
61
224542
2684
یاد گرفتم چگونه با پاتریک ارتباط برقرار کنم،
03:47
I got into law school at Harvard.
62
227250
2208
به دانشکده ی حقوق دانشگاه هارواد راه پیدا کرم.
03:51
I once again faced this question, where should I put myself,
63
231583
3351
دوباره با این سوال مواجه شدم، که کجا باید خودم را قرار دهم،
03:54
where do I put my body?
64
234958
1709
جسمم را کجا باید بگذارم؟
03:57
And I thought to myself
65
237458
2643
و با خودم فکر کردم
04:00
that the Mississippi Delta was a place where people with money,
66
240125
3518
دلتای می سی سی پی مکانی بود، که در آنجا مردمی که پول داشتند،
04:03
people with opportunity,
67
243667
1892
مردمی که فرصت داشتند،
04:05
those people leave.
68
245583
1250
آنجا را ترک می‌کردند.
04:07
And the people who stay behind
69
247875
1434
و مردمی که آنجا می‌مانند،
04:09
are the people who don't have the chance to leave.
70
249333
2500
کسانی هستند که شانس ترک آنجا را ندارند.
04:12
I didn't want to be a person who left.
71
252833
2268
نمی‌خواستم جز ترک کنندگان باشم.
04:15
I wanted to be a person who stayed.
72
255125
2042
دلم می‌خواست فردی باشم که می‌ماند.
04:18
On the other hand, I was lonely and tired.
73
258333
2935
از طرف دیگر، تنها و خسته بودم.
04:21
And so I convinced myself that I could do more change
74
261292
3458
و خودم را قانع کردم، ‌ که می‌توانم تغییرات بیشتری
04:26
on a larger scale if I had a prestigious law degree.
75
266125
3583
در مقیاس بزرگتری ایجاد کنم، اگر مدرکِ حقوق معتبری داشته باشم.
04:31
So I left.
76
271541
1250
بنابراین آنجا را ترک کردم.
04:34
Three years later,
77
274750
1601
سه سال بعد، زمانی که
04:36
when I was about to graduate from law school,
78
276375
2393
در شرف فارغ التحصیلی از دانشکده حقوق بودم،
04:38
my friend called me
79
278792
1726
دوستم به من تلفن کرد
04:40
and told me that Patrick had got into a fight and killed someone.
80
280542
4916
و گفت پاتریک دعوا کرده و یک نفر را کشته است.
04:47
I was devastated.
81
287333
2060
نابود شدم.
04:49
Part of me didn't believe it,
82
289417
2434
قسمتی از من این موضوع را باور نمی‌کرد،
04:51
but part of me also knew that it was true.
83
291875
2667
اما قسمت دیگری می‌دانست که واقعیت دارد.
04:55
I flew down to see Patrick.
84
295583
2000
من به آنجا پرواز کردم تا پاتریک را ببینم.
04:58
I visited him in jail.
85
298750
2708
او را در زندان ملاقات کردم.
05:02
And he told me that it was true.
86
302542
3642
و او به من گفت که این موضوع واقعیت دارد.
05:06
That he had killed someone.
87
306208
2393
و او یک نفر را کشته بود.
05:08
And he didn't want to talk more about it.
88
308625
2250
و نمی‌خواست بیشتر از این راجع به آن صحبت کند.
05:11
I asked him what had happened with school
89
311833
2018
از او پرسیدم که مدرسه رفتنش چه شد
05:13
and he said that he had dropped out the year after I left.
90
313875
4143
و او گفت یک سال بعد از اینکه من از آنجا رفتم او هم ترک تحصیل کرد.
05:18
And then he wanted to tell me something else.
91
318042
2642
و بعد می‌خواست چیز دیگری نیز به من بگوید.
05:20
He looked down and he said that he had had a baby daughter
92
320708
3268
نگاهش را پایین انداخت و گفت که یک نوزاد دختر دارد
05:24
who was just born.
93
324000
1768
که تازه به دنیا آمده است.
05:25
And he felt like he had let her down.
94
325792
2583
و احساس می‌کند که ناامیدش کرده است.
05:30
That was it, our conversation was rushed and awkward.
95
330625
3375
همین بود، مکالمه ما با عجله و ناخوشایند بود.
05:35
When I stepped outside the jail, a voice inside me said,
96
335417
5059
وقتی از زندان خارج شدم، صدایی درون من گفت،
05:40
"Come back.
97
340500
1268
« برگرد؛
05:41
If you don't come back now, you'll never come back."
98
341792
3291
اگر الآن برنگردی، هیچوقت برنخواهی گشت.»
05:48
So I graduated from law school and I went back.
99
348292
3583
بنابراین از دانشکده حقوق فارغ التحصیل شدم، و بازگشتم.
05:52
I went back to see Patrick,
100
352833
1685
من برگشتم تا پاتریک را ببینم؛
05:54
I went back to see if I could help him with his legal case.
101
354542
2958
و بفهمم آیا می‌توانم در پرونده ی قضائیش کمکش کنم.
05:58
And this time, when I saw him a second time,
102
358917
3351
و این دفعه وقتی برای دومین بار دیدمش،
06:02
I thought I had this great idea, I said,
103
362292
2267
ایده خوبی در ذهن داشتم، و گفتم،
06:04
"Hey, Patrick, why don't you write a letter to your daughter,
104
364583
3601
«پاتریک چرا یک نامه به دخترت نمی‌نویسی،
06:08
so that you can keep her on your mind?"
105
368208
3768
تا بتوانی او را در ذهنت نگه داری؟»
06:12
And I handed him a pen and a piece of paper,
106
372000
3684
و به او خودکار و تکه‌ای کاغذ دادم،
06:15
and he started to write.
107
375708
1625
و او شروع به نوشتن کرد.
06:18
But when I saw the paper that he handed back to me,
108
378542
2809
اما وقتی آن کاغذ را دیدم
06:21
I was shocked.
109
381375
1333
بسیار تعجب کردم.
06:25
I didn't recognize his handwriting,
110
385000
2101
دست خطش را به خاطر نمی‌آوردم،
06:27
he had made simple spelling mistakes.
111
387125
2833
و او اشتباهات ساده‌ی املایی داشت.
06:31
And I thought to myself that as a teacher,
112
391167
2684
و من با خودم فکر کردم که به عنوان یک معلم
06:33
I knew that a student could dramatically improve
113
393875
3476
می‌دانستم که یک دانش آموز می‌تواند به طور چشم‌گیری
06:37
in a very quick amount of time,
114
397375
3059
در زمان بسیار کوتاه یپیشرفت کند،
06:40
but I never thought that a student could dramatically regress.
115
400458
3667
اما هرگز نمی‌دانستم که یک دانش آموز می‌تواند به طرز حیرت‌آوری پسرفت کند.
06:46
What even pained me more,
116
406375
1893
چیزی که برایم دردآورتر بود،
06:48
was seeing what he had written to his daughter.
117
408292
3184
دیدن متنی بود که او برای دخترش نوشته بود.
06:51
He had written,
118
411500
1393
او نوشته بود:
06:52
"I'm sorry for my mistakes, I'm sorry for not being there for you."
119
412917
4291
« به خاطر اشتباهتم معذرت می‌خواهم، متاسفم که نمی‌توانم کنارت باشم.»
06:58
And this was all he felt he had to say to her.
120
418458
2834
و این تمام چیزی بود که او برای گفتن به دخترش داشت.
07:02
And I asked myself how can I convince him that he has more to say,
121
422250
4309
و من از خودم پرسیدم چگونه می‌توانم او را راضی کنم که چیز بیشتری برای گفتن دارد،
07:06
parts of himself that he doesn't need to apologize for.
122
426583
3417
قسمت‌هایی از او که مجبور نیست به خاطرشان معذرت خواهی کند.
07:10
I wanted him to feel
123
430958
1268
از او می‌خواستم که حس کند
07:12
that he had something worthwhile to share with his daughter.
124
432250
3958
چیزی با ارزش برای تقسیم کردن با دخترش دارد.
07:17
For every day the next seven months,
125
437917
3184
هر روز به مدت هفت ماه،
07:21
I visited him and brought books.
126
441125
2684
من به ملاقاتش رفتم و برایش کتاب بردم.
07:23
My tote bag became a little library.
127
443833
3851
کوله پشتیم تبدیل به یک کتابخانه‌ی کوچک شده بود.
07:27
I brought James Baldwin,
128
447708
2060
من کتاب‌هایی از جیمز بالدوین می‌بردم،
07:29
I brought Walt Whitman, C.S. Lewis.
129
449792
4892
از والت وایتمن، سی.اِس لوئیس.
07:34
I brought guidebooks to trees, to birds,
130
454708
4810
کتاب‎‌های راهنمایی راجع به درختان، پرنده‌ها،
07:39
and what would become his favorite book, the dictionary.
131
459542
3208
و کتابی که مورد علاقه او قرار گرفت، کتاب فرهنگ لغت.
07:43
On some days,
132
463667
1684
بعضی روزها،
07:45
we would sit for hours in silence, both of us reading.
133
465375
3792
هر دو ما در سکوت می‌نشستیم و مطالعه می‌کردیم.
07:50
And on other days,
134
470083
1851
و بعضی روزهای دیگر،
07:51
we would read together, we would read poetry.
135
471958
3518
با هم مطالعه می‌کردیم، و شعر می‌خواندیم.
07:55
We started by reading haikus, hundreds of haikus,
136
475500
3893
ما با شعر هایکو شروع کردیم(نوعی شعر ژاپنی دارای ۳خط متشکل از ۵ ،۷ و ۵ هجا)
07:59
a deceptively simple masterpiece.
137
479417
2892
صدها هایکو، یک شاهکار فریبنده‌ی ساده.
08:02
And I would ask him, "Share with me your favorite haikus."
138
482333
2810
و خواستم شعرهای هایکوی محبوبش را با من به اشتراک بگذارد.
08:05
And some of them are quite funny.
139
485167
3059
و برخی از آنها واقعا بامزه بودند.
08:08
So there's this by Issa:
140
488250
1851
مثل این یکی از ایزا:
08:10
"Don't worry, spiders, I keep house casually."
141
490125
3708
« عنکبوتها ، نگران نباشید، من از خانه سرسری نگه‌داری می‌کنم.»
08:14
And this: "Napped half the day, no one punished me!"
142
494750
4542
و این:« نصف روز را چرت زدم، هیچکس تنبیهم نکرد.»
08:20
And this gorgeous one, which is about the first day of snow falling,
143
500667
4434
و این شعر فوق‌العاده که راجع به اولین روز بارش برف است،
08:25
"Deer licking first frost from each other's coats."
144
505125
4458
آهوهای کوهی شبنم‌ها را از روی پوشش یکدیگر، می‌لیسند.))
08:31
There's something mysterious and gorgeous
145
511250
3018
چیزی اسرارآمیز و فوق العاده وجود دارد
08:34
just about the way a poem looks.
146
514292
2642
درباره این که یک شعر چطور به نظر می‌رسد.
08:36
The empty space is as important as the words themselves.
147
516958
4625
فضای خالی به اندازه‌ی کلمات ارزشمند است.
08:43
We read this poem by W.S. Merwin,
148
523375
2518
این شعر از دابلیو.اِس مِروین را بخوانیم،
08:45
which he wrote after he saw his wife working in the garden
149
525917
4226
شعری که بعد از تماشای همسرش وقتی در باغ کار می‌کرد نوشت،
08:50
and realized that they would spend the rest of their lives together.
150
530167
3875
و فهمید که آن دو بقیه‌ی عمرشان را با هم سپری خواهند کرد.
08:55
"Let me imagine that we will come again
151
535167
2351
« بگذار تصور کنم که روزی باز هم خواهیم آمد،
08:57
when we want to and it will be spring
152
537542
3392
زمانی که بخواهیم و آن فصل بهار خواهد بود،
09:00
We will be no older than we ever were
153
540958
3185
سنمان بیشتر از چیزی که بودیم نخواهد بود
09:04
The worn griefs will have eased like the early cloud
154
544167
3934
غصه‌های کهنه کم می‌شوند، مثل ابر تازه‌ای
09:08
through which morning slowly comes to itself"
155
548125
3768
که از میانه صبحدم به آرامی راه خود را می‌جوید.»
09:11
I asked Patrick what his favorite line was, and he said,
156
551917
3392
از پاتریک پرسیدم قسمت مورد علاقه‌اش کدام است و او گفت:
09:15
"We will be no older than we ever were."
157
555333
3542
«سنمان بیشتر از چیزی که بودهیم نخواهد بود.»
09:20
He said it reminded him of a place where time just stops,
158
560375
4434
گفت این قسمت او را یاد مکانی می‌اندازد که در آنجا زمان ایستاده است،
09:24
where time doesn't matter anymore.
159
564833
2935
جایی که زمان دیگر مهم نیست.
09:27
And I asked him if he had a place like that,
160
567792
2059
و من از او پرسیدم که آیا مکانی مثل آن دارد،
09:29
where time lasts forever.
161
569875
2393
جایی که زمان برای همیشه ادامه پیدا می‌کند.
09:32
And he said, "My mother."
162
572292
1666
و او گفت:«مادرم.»
09:35
When you read a poem alongside someone else,
163
575875
4309
وقتی در کنار یک نفر دیگر شعری را می‌خوانید،
09:40
the poem changes in meaning.
164
580208
1875
مفهوم شعر تغییر می‌کند.
09:43
Because it becomes personal to that person, becomes personal to you.
165
583333
4667
چون مفهوم شعر با زندگی شخصی آن فرد و شما تطبیق پیدا می‌کند.
09:49
We then read books, we read so many books,
166
589500
2684
بعد از آن ما کتاب خواندیم، کتابهای زیادی مطالعه کردیم؛
09:52
we read the memoir of Frederick Douglass,
167
592208
3143
سرگذشت فردریک داگلاس را خواندیم،
09:55
an American slave who taught himself to read and write
168
595375
3601
برده‌ی آمریکایی که خودش خواندن و نوشتن یاد گرفت
09:59
and who escaped to freedom because of his literacy.
169
599000
3333
و به خاطر سوادش برای آزادی فرار کرد.
10:03
I had grown up thinking of Frederick Douglass as a hero
170
603875
2643
در نوجوانی فردریک داگلاس قهرمانم بود
10:06
and I thought of this story as one of uplift and hope.
171
606542
3208
و این داستان را به عنوان داستانی سرشار از ترقی و امید می‌دانستم.
10:10
But this book put Patrick in a kind of panic.
172
610917
2833
اما این کتاب ترسی در پاتریک ایجاد کرد.
10:14
He fixated on a story Douglass told of how, over Christmas,
173
614875
5059
او روی داستانی که داگلاس گفته بود تمرکز کرد، این که چطور در کریسمس
10:19
masters give slaves gin
174
619958
3101
اربابان به بردگان عرق جو سیاه دادند
10:23
as a way to prove to them that they can't handle freedom.
175
623083
3476
تا نشان دهند، بردگان نمی‌توانند آزادی را مدیریت کنند.
10:26
Because slaves would be stumbling on the fields.
176
626583
2792
چون بردگان در کشتزارها تلو تلو می‌خوردند.
10:31
Patrick said he related to this.
177
631500
2000
پاتریک گفت با داستان همذات‌پنداری می‌کند.
10:34
He said that there are people in jail who, like slaves,
178
634333
3476
او گفت که آنجا در زندان، مردمانی هستند که همانند برده‌ها
10:37
don't want to think about their condition,
179
637833
2226
نمی‌خواهند راجع به وضعیتشان فکر کنند،
10:40
because it's too painful.
180
640083
1810
چون خیلی دردناک است.
10:41
Too painful to think about the past,
181
641917
2184
بسیار دردناک است که راجع به گذشته فکر کنی،
10:44
too painful to think about how far we have to go.
182
644125
3333
راجع به اینکه چه مسیر دوری را باید بپیماییم.
10:48
His favorite line was this line:
183
648958
2893
بخش مورد علاقه او این قسمت بود:
10:51
"Anything, no matter what, to get rid of thinking!
184
651875
3601
«هرچیزی، فرقی ندارد چه، تا از اندیشیدن رهایی یابم!
10:55
It was this everlasting thinking of my condition that tormented me."
185
655500
5042
فکر بی پایان به وضعیتم ،عذابم می‌داد.»
11:01
Patrick said that Douglass was brave to write, to keep thinking.
186
661958
3959
پاتریک می‌گفت داگلاس آدم شجاعی بوده که می‌نوشته و به فکر کردن ادامه داد.
11:07
But Patrick would never know how much he seemed like Douglass to me.
187
667083
5560
اما نمی‌دانست او چقدر برای من شبیه داگلاس است.
11:12
How he kept reading, even though it put him in a panic.
188
672667
3750
چون او به مطالعه ادامه می‌داد با اینکه باعث ترسش می‌شد.
11:17
He finished the book before I did,
189
677250
3059
او این کتاب را قبل از من تمام کرد،
11:20
reading it in a concrete stairway with no light.
190
680333
3709
با اینکه در یک پلکان بتنی بدون نور مطالعه می‌کرد.
11:25
And then we went on to read one of my favorite books,
191
685583
2726
و بعد از آن یکی از کتاب‌های مورد علاقه‌ی من را خواندیم،
11:28
Marilynne Robinson's "Gilead,"
192
688333
2185
گیلیاد اثر مرلین رابینسون،
11:30
which is an extended letter from a father to his son.
193
690542
4142
که نامه‌ای طولانی از طرف پدری به پسرش است.
11:34
He loved this line:
194
694708
2351
او این قسمت از آن را دوست داشت:
11:37
"I'm writing this in part to tell you
195
697083
2185
«این را می‌نویسم تا شخصا به تو بگویم
11:39
that if you ever wonder what you've done in your life ...
196
699292
3309
آیا هرگز به این فکر کردی که در زندگی‌ات چه کاری انجام داده‌ای...
11:42
you have been God's grace to me,
197
702625
2018
تو مرحمت خدا برای من بوده‌ای،
11:44
a miracle, something more than a miracle."
198
704667
3166
یک معجزه، و حتی چیزی فراتر از آن.»
11:49
Something about this language, its love, its longing, its voice,
199
709375
5643
چیزی راجع به این زبان، عشقش، اشتیاقش، صدایش،
11:55
rekindled Patrick's desire to write.
200
715042
2458
میل نوشتن را در پاتریک زنده کرد.
11:58
And he would fill notebooks upon notebooks
201
718292
3101
و او دفتری پس از دفتری دیگر را پر می‌کرد
12:01
with letters to his daughter.
202
721417
3309
با نامه‌هایی برای دخترش.
12:04
In these beautiful, intricate letters,
203
724750
2934
در این نامه‌های زیبا و پیچیده،
12:07
he would imagine him and his daughter going canoeing down the Mississippi river.
204
727708
5976
او خودش و دخترش را در حال قایقرانی در رودخانه‌ی می سی سی پی، تصور می‌کرد.
12:13
He would imagine them finding a mountain stream
205
733708
2810
او تصور می‌کرد که نهری در کوهستان پیدا کرده‌اند
12:16
with perfectly clear water.
206
736542
2166
با آبی بسیار تمیز و زلال.
12:20
As I watched Patrick write,
207
740042
2041
وقتی پاتریک را در حال نوشتن تماشا می‌کردم،
12:23
I thought to myself,
208
743250
2143
از خودم سوالی پرسیدم،
12:25
and I now ask all of you,
209
745417
2059
و الان از شما می‌پرسم،
12:27
how many of you have written a letter to somebody you feel you have let down?
210
747500
5292
چند نفر از شما تا به حال به کسی که حس می‌کنید ناامیدش کردید نامه‌ نوشته‌اید؟
12:34
It is just much easier to put those people out of your mind.
211
754042
5083
راه آسانتر این است که فقط آن افراد را از ذهنتان بیرون کنید.
12:40
But Patrick showed up every day, facing his daughter,
212
760083
4643
اما پاتریک هرروز حاضر شده و با دخترش روبرو می‌شد؛
12:44
holding himself accountable to her,
213
764750
2934
او خودش را در برابر دخترش مسئول می‌دانست،
12:47
word by word with intense concentration.
214
767708
3709
با کلمه به کلمه‌ای که با تمرکز خیلی زیادی می‌نوشت.
12:54
I wanted in my own life
215
774417
2541
من می‌خواهم در زندگی‌ام خودم را
12:58
to put myself at risk in that way.
216
778042
3059
را درهمین شکلیدر معرض خطر قرار دهم.
13:01
Because that risk reveals the strength of one's heart.
217
781125
3625
چون این نوع ریسک کردن قدرت قلب یک نفر را آشکار می‌کند.
13:08
Let me take a step back and just ask an uncomfortable question.
218
788625
4059
بگذارید یک قدم به عقب برگردم و یک سوال ناخوشایند بپرسم.
13:12
Who am I to tell this story, as in this Patrick story?
219
792708
3709
من چه حقی دارم تا داستان پاتریک را بگویم؟
13:18
Patrick's the one who lived with this pain
220
798042
2976
پاتریک کسی است که با این درد زندگی کرده
13:21
and I have never been hungry a day in my life.
221
801042
4166
و من حتی یک روز هم در زندگی گرسنگی نکشیده‌ام.
13:27
I thought about this question a lot,
222
807250
1768
من راجع به این سوال خیلی فکر کردم،
13:29
but what I want to say is that this story is not just about Patrick.
223
809042
3726
اما چیزی که می خواهم بگویم این است که این داستان فقط راجع به پاتریک نیست.
13:32
It's about us,
224
812792
1517
راجع به همه‎‌ی ما است،
13:34
it's about the inequality between us.
225
814333
2500
و نابرابری موجود در بین ما.
13:37
The world of plenty
226
817667
1416
جهان اکثریتی
13:40
that Patrick and his parents and his grandparents
227
820375
3643
که پاتریک مادر و پدرش و پدربزرگ و مادربزرگ‌هایش
13:44
have been shut out of.
228
824042
1809
از آن طرد شدند.
13:45
In this story, I represent that world of plenty.
229
825875
3083
در این داستان من آن دنیای اقلیت را به نمایش می‌گذارم.
13:49
And in telling this story, I didn't want to hide myself.
230
829792
3809
و وقتی که تعریفش می‌کنم‌ نمی‌خواهم خودم را پنهان کنم.
13:53
Hide the power that I do have.
231
833625
2667
قدرتی که دارم را مخفی کنم.
13:57
In telling this story, I wanted to expose that power
232
837333
3560
زمانی که این قصه را تعریف می‌کنم می‌خواهم آن قدرت را به نمایش بگذارم
14:00
and then to ask,
233
840917
2392
و سپس بپرسم،
14:03
how do we diminish the distance between us?
234
843333
2917
چگونه می‌توانیم فاصله ما بین را کم کنیم؟
14:08
Reading is one way to close that distance.
235
848250
3601
مطالعه یکی از راه‌های کم کردن آن فاصله است.
14:11
It gives us a quiet universe that we can share together,
236
851875
4434
مطالعه به ما دنیای کاملی را عرضه می‌کند که می‌توانیم با یکدیگر به اشتراک بگذاریم؛
14:16
that we can share in equally.
237
856333
2250
که می‌توانیم به طور مساوی به اشتراک بگذاریم.
14:20
You're probably wondering now what happened to Patrick.
238
860500
3101
احتمالا الان فکر می‌کنید چه اتفاقی برای پاتریک افتاد.
14:23
Did reading save his life?
239
863625
1708
آیا مطالعه زندگی او را نجات داد؟
14:26
It did and it didn't.
240
866583
2125
هم بله و هم نه.
14:29
When Patrick got out of prison,
241
869875
2893
وقتی پاتریک از زندان آزاد شد،
14:32
his journey was excruciating.
242
872792
2333
سفر پیش رویش مشقت‌بار بود.
14:36
Employers turned him away because of his record,
243
876292
3476
به خاطر سابقه‎‌ای که داشت کارفرماها او را قبول نمی‌کردند؛
14:39
his best friend, his mother, died at age 43
244
879792
3142
بهترین دوستش، مادرش، در ۴۳ سالگی فوت کرد،
14:42
from heart disease and diabetes.
245
882958
2476
به دلیل بیماری قلبی و قند.
14:45
He's been homeless, he's been hungry.
246
885458
2709
او بی خانمان بود و گرسنه.
14:50
So people say a lot of things about reading that feel exaggerated to me.
247
890250
4542
خیلی از مردم راجع به مطالعه چیزهایی می‌گویند که از دید من اغراق آمیزند.
14:55
Being literate didn't stop him form being discriminated against.
248
895792
3976
باسواد بودن مانع از تبعیض و تمایز او از دیگران نشد.
14:59
It didn't stop his mother from dying.
249
899792
2625
باسواد بودن مادرش را از مرگ نجات نداد.
15:03
So what can reading do?
250
903708
2375
پس مطالعه چه کاری می‌تواند انجام دهد؟
15:07
I have a few answers to end with today.
251
907375
3958
من چندتا جواب دارم تا با آنها امروز را به پایان برسانم.
15:12
Reading charged his inner life
252
912667
2750
مطالعه زندگی درونی او را پربار کرد
15:17
with mystery, with imagination,
253
917083
3060
همراه با معما و تخیل،
15:20
with beauty.
254
920167
1250
و زیبایی.
15:22
Reading gave him images that gave him joy:
255
922292
4333
مطالعه به او تصوراتی را عرضه می‌کرد که باعث شادی وی می‌شد؛
15:27
mountain, ocean, deer, frost.
256
927417
5559
کوه، اقیانوس، آهو، شبنم.
15:33
Words that taste of a free, natural world.
257
933000
4125
کلماتی که طعم یک دنیای آزاد و طبیعی را می‌دهند.
15:39
Reading gave him a language for what he had lost.
258
939625
3518
مطالعه به او زبان بخشید برای هرچه که از دست داده بود.
15:43
How precious are these lines from the poet Derek Walcott?
259
943167
4642
این قسمت از شعر دِرِک والکات چقدر ارزشمند است؟
15:47
Patrick memorized this poem.
260
947833
2226
پاتریک این شعر را حفظ کرده بود.
15:50
"Days that I have held,
261
950083
2101
«روزهایی که نگه داشتم،
15:52
days that I have lost,
262
952208
2268
و روزهایی که از دست دادم،
15:54
days that outgrow, like daughters,
263
954500
3226
روزهایی که همانند دخترکان زودتر رشد می‌کنند،
15:57
my harboring arms."
264
957750
1833
بازوان پناهنده‌ی من.»
16:00
Reading taught him his own courage.
265
960667
2976
مطالعه به او شجاعتش را آموخت.
16:03
Remember that he kept reading Frederick Douglass,
266
963667
3309
بیاد بیاورید که او به خواندن آثار فردریک داگلاس ادامه داد،
16:07
even though it was painful.
267
967000
2143
با اینکه برایش دردناک بودند.
16:09
He kept being conscious, even though being conscious hurts.
268
969167
3708
او به آگاه ماندن ادامه داد، با اینکه این هوشیاری صدمه می‌زند.
16:14
Reading is a form of thinking,
269
974208
2560
مطالعه نوعی اندیشیدن است.
16:16
that's why it's difficult to read because we have to think.
270
976792
4059
برای همین خواندن سخت است، چون مجبوریم فکر کنیم.
16:20
And Patrick chose to think, rather than to not think.
271
980875
4250
و پاتریک فکر کردن را به نیندیشیدن ترجیح داد.
16:28
And last, reading gave him a language to speak to his daughter.
272
988000
3958
در نهایت مطالعه به او زبانی برای صحبت کردن با دخترش، بخشید.
16:33
Reading inspired him to want to write.
273
993375
3226
خواندن الهام بخش او برای نوشتن شد.
16:36
The link between reading and writing is so powerful.
274
996625
4143
ارتباط بین خواندن و نوشتن بسیار نیرومند است.
16:40
When we begin to read,
275
1000792
2059
آغاز مطالعه‌مان،
16:42
we begin to find the words.
276
1002875
2083
شروع یافتن کلمات است.
16:45
And he found the words to imagine the two of them together.
277
1005958
4643
و او آن کلمات را یافت برای اینکه خودش و دخترش را کنار یکدیگر تصور کند.
16:50
He found the words
278
1010625
1708
او آن کلمات را یافت
16:53
to tell her how much he loved her.
279
1013958
2250
تا به دخترش بگوید چه قدر دوستش دارد.
16:58
Reading also changed our relationship with each other.
280
1018042
3934
درواقع مطالعه روابط بین ما را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.
17:02
It gave us an occasion for intimacy,
281
1022000
2059
خواندن فرصتی برای صمیمیت به ما عرضه می‌کند،
17:04
to see beyond our points of view.
282
1024083
2893
تا چیزی فراتر از دیدگاهمان را مشاهده کنیم.
17:07
And reading took an unequal relationship
283
1027000
2684
و همچنین یک ارتباط نامساوی را
17:09
and gave us a momentary equality.
284
1029708
2667
را به یک برابری گذرا تبدیل می‌کند.
17:14
When you meet somebody as a reader,
285
1034125
2934
وقتی کسی را به عنوان یک کتابخوان ملاقات می‌کنید،
17:17
you meet him for the first time,
286
1037083
1976
شما او را برای اولین بار ملاقات می‌کنید،
17:19
newly, freshly.
287
1039083
1708
جدیدا و به تازگی.
17:21
There is no way you can know what his favorite line will be.
288
1041875
3208
هیچ راهی وجود ندارد که بفهمید قسمت مورد علاقه‌ی او چه خواهد بود.
17:26
What memories and private griefs he has.
289
1046458
3208
چه خاطرات و غصه‌های شخصی دارد.
17:30
And you face the ultimate privacy of his inner life.
290
1050833
4000
و شما با حریم نهایی زندگی درونی او روبرو می‌شوید.
17:35
And then you start to wonder, "Well, what is my inner life made of?
291
1055666
3435
و سپس شما با خودتان می‌گویید: «زندگی درونی من از چه چیزی ساخته شده است؟
17:39
What do I have that's worthwhile to share with another?"
292
1059125
3250
من چه چیز ارزشمندی دارم تا با دیگران به اشتراک بگذارم؟»
17:45
I want to close
293
1065000
1333
می‌خواهم این سخرانی را
17:48
on some of my favorite lines from Patrick's letters to his daughter.
294
1068208
4292
با چند خط مورد علاقه‌ام از نامه‌ی پاتریک به دخترش به پایان برسانم.
17:53
"The river is shadowy in some places
295
1073333
2768
«رودخانه در بعضی جاها سایه‌دار است
17:56
but the light shines through the cracks of trees ...
296
1076125
3268
اما نور از لا به لای شکاف درختان می‌تابد...
17:59
On some branches hang plenty of mulberries.
297
1079417
3559
از برخی شاخه‌ها شاه توت‌های زیادی آویزانند.
18:03
You stretch your arm straight out to grab some."
298
1083000
3458
و تو دستت را دراز می‌کنی تا آن ها را بِرُبایی.»
18:08
And this lovely letter, where he writes,
299
1088042
2434
و در این نامه‌ی دوست داشتنی، جایی که او می‌نویسد،
18:10
"Close your eyes and listen to the sounds of the words.
300
1090500
4351
«چشمانت را ببند و به صدای کلمات گوش بسپار.
18:14
I know this poem by heart
301
1094875
2184
من این شعر را از حفظ بلدم
18:17
and I would like you to know it, too."
302
1097083
2834
و می‌خواهم تو نیز آن را بدانی.»
18:21
Thank you so much everyone.
303
1101375
1809
از همه خیلی متشکرم.
18:23
(Applause)
304
1103208
3292
(تشویق)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7