Sebastian Junger: Why veterans miss war

سباستین جانگر: چرا رزمندگان دلتنگ جنگ می شوند

2,889,383 views

2014-05-23 ・ TED


New videos

Sebastian Junger: Why veterans miss war

سباستین جانگر: چرا رزمندگان دلتنگ جنگ می شوند

2,889,383 views ・ 2014-05-23

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Maryam Manzoori Reviewer: Leila Ataei
00:12
I'm going to ask and try to answer,
0
12693
2255
قصد دارم سوالی را بپرسم و به آن جواب بدهم
00:14
in some ways, kind of an uncomfortable question.
1
14948
4898
که از برخی جهات معذب کننده است.
00:19
Both civilians, obviously, and soldiers
2
19846
2354
قطعا چه غیرنظامیان و چه سربازان
00:22
suffer in war;
3
22200
2086
در جنگ رنج می کشند.
00:24
I don't think any civilian has ever missed
4
24286
2464
گمان نمی کنم هیچ غیرنظامی باشد که دلتنگ
00:26
the war that they were subjected to.
5
26750
3362
جنگی شود که بر او تحمیل شده.
00:30
I've been covering wars for almost 20 years,
6
30112
2018
من تقریبا ۲۰ سال است پوشش خبری جنگ ها را انجام می دهم
00:32
and one of the remarkable things for me
7
32130
3328
و یکی از شاخص ترین چیزها برای من
00:35
is how many soldiers find themselves missing it.
8
35458
3884
دلتنگ شدن سربازان برای جنگ است.
00:39
How is it someone can go through
9
39342
2305
چطور می شود که آنها
00:41
the worst experience imaginable,
10
41647
2337
بدترین تجربه ممکن را از سر می گذرانند،
00:43
and come home, back to their home,
11
43984
1976
و به خانه برمی گردد، به خانه هایشان
00:45
and their family, their country, and miss the war?
12
45960
3461
پیش خانواده هایشان، به کشورشان، و دلشان برای جنگ تنگ می شود؟
00:49
How does that work? What does it mean?
13
49421
3571
این یعنی چه؟ و معنایش چیست؟
00:52
We have to answer that question,
14
52992
3458
باید جواب این پرسش را بدهیم،
00:56
because if we don't, it'll be impossible
15
56450
2867
چون در غیر این صورت،
00:59
to bring soldiers back
16
59317
1268
دیگر نمی شود سربازان را بازگرداند
01:00
to a place in society where they belong,
17
60585
4055
به مکان و جامعه ای که به آن تعلق دارند،
01:04
and I think it'll also be impossible to stop war,
18
64640
2253
و به نظر من توقف جنگ نیز غیرممکن می شود،
01:06
if we don't understand how that mechanism works.
19
66893
3018
اگر که عملکرد این مکانیسم را درک نکنیم.
01:09
The problem is that war
20
69911
3262
مسئله این است که جنگ
01:13
does not have a simple, neat truth,
21
73173
3837
دارای حقیقتی ساده و سرراست نیست،
01:17
one simple, neat truth.
22
77010
2699
یک حقیقت ساده و سرراست.
01:19
Any sane person hates war,
23
79709
2261
هر آدم سالمی از جنگ متنفر است،
01:21
hates the idea of war,
24
81970
1855
از ایده جنگ بیزار است،
01:23
wouldn't want to have anything to do with it,
25
83825
2577
نمی خواهد به هیچ وجهی وارد جنگ شود،
01:26
doesn't want to be near it, doesn't want to know about it.
26
86402
3116
نمی خواهد نزدیک جنگ باشد، نمی خواهد چیزی از آن بداند.
01:29
That's a sane response to war.
27
89518
2684
این یک واکنش عقلانی به جنگ است.
01:32
But if I asked all of you in this room,
28
92202
2767
اما اگر از شما که در این سالن هستید بپرسم،
01:34
who here has paid money
29
94969
3358
کدامتان برای رفتن به سینما
01:38
to go to a cinema
30
98327
1986
پول میدهید
01:40
and be entertained by a Hollywood war movie,
31
100313
3390
و یک فیلم جنگی هالیوودی تماشا کنید،
01:43
most of you would probably raise your hands.
32
103703
3558
بیشتر شما احتمالا دستتان را بالا خواهید برد.
01:47
That's what's so complicated about war.
33
107261
2596
این همان نکته پیچیده درباره جنگ است.
01:49
And trust me, if a room full of peace-loving people
34
109857
3540
و باور کنید، اگر این همه آدم صلح دوست در یک اتاق
01:53
finds something compelling about war,
35
113397
3239
چیزی هیجان انگیز در عشق می یابند،
01:56
so do 20-year-old soldiers
36
116636
2743
سربازهای ۲۰ ساله هم پیدا می کنند
01:59
who have been trained in it, I promise you.
37
119379
3262
سربازهایی که برای جنگ آموزش هم دیده اند، به شما قول می دهم.
02:02
That's the thing that has to be understood.
38
122641
3304
این همان چیزی است که باید درک شود.
02:05
I've covered war for about 20 years, as I said,
39
125945
2822
همانطور که گفتم حدود ۲۰ سال است که از جنگ گزارش می دهم،
02:08
but my most intense experiences in combat
40
128767
2626
اما فشرده ترین تجربه هایم در میدان رزم
02:11
were with American soldiers in Afghanistan.
41
131393
4232
با سربازان آمریکایی در افغانستان بود.
02:15
I've been in Africa, the Middle East,
42
135625
1315
من در افریقا بوده ام، در خاور میانه،
02:16
Afghanistan in the '90s,
43
136940
1750
در افغانستان در دهه ۹۰،
02:18
but it was with American soldiers in 2007, 2008,
44
138690
3847
اما در سال های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ با سربازان آمریکایی بود
02:22
that I was confronted with
45
142537
2633
که مواجه شدم با
02:25
very intense combat.
46
145170
1520
یک میدان جنگ تمام عیار.
02:26
I was in a small valley called the Korengal Valley
47
146690
2040
در یک دره کوچک به نام دره کورنگال بودم
02:28
in eastern Afghanistan.
48
148730
2833
در شرق افغانستان.
که شش مایل طول داشت.
02:31
It was six miles long.
49
151563
1786
02:33
There were 150 men of Battle Company in that valley,
50
153349
3142
۱۵۰ نیروی رزمی در آن دره بودند،
02:36
and for a while, while I was there,
51
156491
3534
و برای مدتی، وقتی که من آنجا بودم،
02:40
almost 20 percent of all the combat
52
160025
2276
تقریبا ۲۰ درصد تمامی جنگ های
02:42
in all of Afghanistan was happening
53
162301
1796
کل افغانستان
02:44
in those six miles.
54
164097
1833
در همان شش مایل اتفاق می افتاد.
02:45
A hundred and fifty men were absorbing
55
165930
2551
صد و پنجاه نفر دست و پنجه نرم می کردند
02:48
almost a fifth of the combat for all of NATO forces
56
168481
3152
با تقریبا یک پنجم جنگ های تمامی نیروهای ناتو
02:51
in the country, for a couple months.
57
171633
2526
در کل افغانستان، برای چند ماه.
02:54
It was very intense.
58
174159
2137
بسیار فشرده بود.
02:56
I spent most of my time at a small outpost
59
176296
2069
من بیشتر وقتم را در یک قرارگاه کوچک می گذراندم
02:58
called Restrepo.
60
178365
1574
به نام رسترپو.
02:59
It was named after the platoon medic
61
179939
1560
این قرارگاه به نام سربازی از یگان بهداری نامگذاری شده بود
03:01
that had been killed about two months into the deployment.
62
181499
2854
که حدود دو ماه بعد از اعزام شدنش کشته شده بود.
03:04
It was a few plywood B-huts
63
184353
3940
چند سربازخانه چوبی داشت
03:08
clinging to a side of a ridge,
64
188293
3809
که به یک طرف ستیغ کوه چسبیده بودند
03:12
and sandbags, bunkers, gun positions,
65
192102
4777
و گونی های خاک، سنگرها، تفنگخانه ها،
03:16
and there were 20 men up there
66
196879
1811
و بیست نفر آنجا بودند
03:18
of Second Platoon, Battle Company.
67
198690
2085
از گردان دوم نیروهای رزمی.
03:20
I spent most of my time up there.
68
200775
1600
من بیشتر وقتم آنجا بودم.
03:22
There was no running water.
69
202375
1615
نه آب لوله کشی داشت.
03:23
There was no way to bathe.
70
203990
1011
نه میشد حمام کرد.
03:25
The guys were up there for a month at a time.
71
205001
2439
نیروها یک ماه -یک ماه آن بالا می ماندند.
03:27
They never even got out of their clothes.
72
207440
2524
حتی لباس هایشان را عوض نکرده بودند.
03:29
They fought. The worked.
73
209964
1150
مشغول جنگ بودند و کار.
03:31
They slept in the same clothes.
74
211114
2746
با همان لباس ها می خوابیدند.
03:33
They never took them off, and at the end of the month,
75
213860
1479
هیچ وقت لباس هایشان را درنیاوردند، و در پایان ماه،
03:35
they went back down to the company headquarters,
76
215339
2311
برگشتند پایین به مقر نیروها،
03:37
and by then, their clothes were unwearable.
77
217650
2067
تا آن موقع دیگر لباس هایشان غیرقابل استفاده شده بود.
03:39
They burned them and got a new set.
78
219717
2293
آنها را سوزاندند و لباس های نو گرفتند.
03:42
There was no Internet. There was no phone.
79
222010
1710
اینترنت نبود. تلفن نبود.
03:43
There was no communication with the outside world up there.
80
223730
3899
هیچ گونه ارتباطی با جهان بیرون وجود نداشت.
03:47
There was no cooked food.
81
227629
2830
غذای پخته نبود.
03:50
There was nothing up there
82
230459
2571
هیچ چیزی نبود که
03:53
that young men typically like:
83
233030
1900
مردان جوان اغلب خوششان می آید:
03:54
no cars, no girls, no television, nothing
84
234930
3281
نه اتومبیل، نه دختر، نه تلویزیون، نه هیچ چیز دیگر
03:58
except combat.
85
238211
1864
غیر از جنگ.
04:00
Combat they did learn to like.
86
240075
3961
جنگی که یادگرفتند دوستش بدارند.
04:04
I remember one day, it was a very hot day
87
244036
2451
یادم می آید یک روز، یک روز خیلی گرم بود
04:06
in the spring,
88
246487
1766
در بهار،
04:08
and we hadn't been in a fight
89
248253
2381
و شاید چند هفته ای می شد
04:10
in a couple of weeks, maybe.
90
250634
2446
که از جنگ خبری نبود.
04:13
Usually, the outpost was attacked,
91
253080
2564
معمولا قرارگاه مورد حمله قرار می گرفت،
04:15
and we hadn't seen any combat in a couple of weeks,
92
255644
2863
و چند هفته ای می شد که خبری از جنگ نبود،
04:18
and everyone was just stunned
93
258507
2603
و همه کلافه شده بودند
04:21
with boredom and heat.
94
261110
2157
از شدت بیکاری و گرما.
04:23
And I remember the lieutenant walking past me
95
263267
4534
یادم می آید که ستوان داشت از کنارم رد می شد
04:27
sort of stripped to the waist.
96
267801
1473
در حالی که پیراهنش را درآورده بود.
04:29
It was incredibly hot.
97
269274
2402
هوا بیش از حد گرم بود.
04:31
Stripped to the waist, walked past me muttering,
98
271676
2364
همانطور که بدون پیراهن داشت رد می شد زیر لب می گفت،
04:34
"Oh God, please someone attack us today."
99
274040
2752
«خدایا، ای کاش امروز یک نفر بهمون حمله کند.»
04:36
That's how bored they were.
100
276792
2350
در این حد حوصله شان سررفته بود.
04:39
That's war too, is a lieutenant saying,
101
279142
3066
این هم بخشی از جنگ است، ستوانی که می گوید،
04:42
"Please make something happen
102
282208
2660
«کاش یک اتفاقی بیافتد
04:44
because we're going crazy."
103
284868
2043
چون داریم دیوانه می شویم.»
04:46
To understand that,
104
286911
2348
برای فهم آن،
04:49
you have to, for a moment,
105
289259
1910
آدم باید، برای یک لحظه،
04:51
think about combat not morally --
106
291169
2401
از نظر اخلاقی به جنگ فکر نکند--
04:53
that's an important job to do —
107
293570
1885
که البته امر خیلی مهمی است--
04:55
but for a moment, don't think about it morally,
108
295455
1893
اما برای یک لحظه، از دید اخلاق به آن نگاه نکنید،
04:57
think about it neurologically.
109
297348
2871
از دیدگاه روانی به آن فکر کنید،
05:00
Let's think about what happens in your brain
110
300219
2212
بگذارید ببینیم چه اتفاقی در مغز می افتد
05:02
when you're in combat.
111
302431
2373
وقتی که آدم در جنگ است.
05:04
First of all, the experience
112
304804
2352
اول از همه، این تجربه
05:07
is very bizarre, it's a very bizarre one.
113
307156
4614
بسیار نامانوس و غیرعادی است.
05:11
It's not what I had expected.
114
311770
2990
چیزی نبود که من انتظارش را داشتم.
05:14
Usually, you're not scared.
115
314760
1730
معمولا، آدم نمی ترسد.
05:16
I've been very scared in combat,
116
316490
2120
من در جنگ خیلی می ترسم،
05:18
but most of the time when I was out there,
117
318610
2102
اما اغلب وقتی وسط ماجرا بودم
05:20
I wasn't scared.
118
320712
1127
نمی ترسیدم.
05:21
I was very scared beforehand
119
321839
1527
قبل از میدان جنگ خیلی وحشت می کردم
05:23
and incredibly scared afterwards,
120
323366
1915
و بعد از آن هم فوق العاده دچار وحشت می شدم،
05:25
and that fear that comes afterwards can last years.
121
325281
2602
و ترس و وحشتی که بعد از جنگ می آید ممکن است تا سال ها بماند.
05:27
I haven't been shot at in six years,
122
327883
1952
طی شش سال تیر نخوردم،
05:29
and I was woken up very abruptly this morning
123
329835
2353
ولی امروز صبح ناگهان از خواب پریدم
05:32
by a nightmare that I was being strafed by aircraft,
124
332188
3245
با این کابوس که از هواپیمایی دارد به من شلیک می شود،
05:35
six years later.
125
335433
1207
شش سال بعد.
05:36
I've never even been strafed by aircraft,
126
336640
1734
من هیچ وقت هدف حمله شلیک از هواپیما نبوده ام،
05:38
and I was having nightmares about it.
127
338374
3376
اما کابوسش را می دیدم.
05:41
Time slows down.
128
341750
1373
زمان کند می شود.
05:43
You get this weird tunnel vision.
129
343123
2224
آدم دچار این دید تونلی عجیب می شود.[حالتی از کم شدن میدان دید مانند اینکه شیءای را از درون یک تونل طویل ببیند. ]
05:45
You notice some details very, very, very accurately
130
345347
3661
بعضی جزئیات را با دقت بسیار بسیار بسیار بالا می بیند،
05:49
and other things drop out.
131
349008
2187
و بعضی چیزها را اصلا نمی بیند.
05:51
It's almost a slightly altered state of mind.
132
351195
2963
این یک نوع خفیف کورمغزی است.
05:54
What's happening in your brain
133
354158
1471
اتفاقی که در مغز می افتد این است که
05:55
is you're getting an enormous amount of adrenaline
134
355629
2717
مقدار زیادی آدرنالین
05:58
pumped through your system.
135
358346
1820
در سیستم بدنتان ترشح می شود.
06:00
Young men will go to great lengths
136
360166
2594
مردان جوان زحمت زیادی می کشند
06:02
to have that experience.
137
362760
2336
تا این تجربه را کسب کنند.
06:05
It's wired into us.
138
365096
2922
که به آدم القا می شود.
06:08
It's hormonally supported.
139
368018
3842
و از طرف هورمون ها نیز پشتیبانی می شود.
06:11
The mortality rate for young men in society
140
371860
3885
نرخ مرگ و میر مردان جوان در جامعه
06:15
is six times what it is for young women
141
375745
2420
شش برابر زنان جوان است
06:18
from violence and from accidents,
142
378165
1805
که از خشونت و تصادفات ناشی شود،
06:19
just the stupid stuff that young men do:
143
379970
2189
یعنی همان کارهای احمقانه‌ای که از مردان جوان سر می‌زند:
06:22
jumping off of things they shouldn't jump off of,
144
382159
2302
پریدن از جاهایی که نباید،
06:24
lighting things on fire they shouldn't light on fire,
145
384461
2419
آتش زدن چیزهایی که نباید آتششان زد،
06:26
I mean, you know what I'm talking about.
146
386880
2238
مقصودم را که متوجه می‌شوید.
06:29
They die at six times the rate
147
389118
2041
نرخ مرگ آنان شش برابر
06:31
that young women do.
148
391159
1440
بزرگتر از نرخ مرگ زنان جوان است.
06:32
Statistically, you are safer as a teenage boy,
149
392599
3904
از نظر آماری، شما به عنوان یک پسر نوجوان
06:36
you would be safer in the fire department
150
396503
2643
به اندازه بودن در واحد آتش‌نشانی
06:39
or the police department in most American cities
151
399146
2564
و یا اداره پلیس در بیشتر شهرهای آمریکا امنیت خواهید داشت
06:41
than just walking around the streets of your hometown
152
401710
2522
تا این که در خیابان‌های شهرتان قدم بزنید
06:44
looking for something to do,
153
404232
2358
و دنبال کاری برای انجام دادن بگردید،
06:46
statistically.
154
406590
3050
از نظر آماری.
06:49
You can imagine how that plays out in combat.
155
409650
3238
تصور کنید که این وضع در میدان رزم به چه شکلی است.
06:52
At Restrepo, every guy up there was almost killed,
156
412888
3062
در رسترپو، همه کسانی که آنجا بودند تقریبا تا پای مرگ رفتند،
06:55
including me,
157
415950
1694
از جمله خودم،
06:57
including my good friend Tim Hetherington,
158
417644
2060
از جمله دوست خوبم تیم هترینگتون،
06:59
who was later killed in Libya.
159
419704
2422
که بعدا در لیبی کشته شد.
07:02
There were guys walking around
160
422126
1676
افرادی بودند که
07:03
with bullet holes in their uniforms,
161
423802
1821
یونیفرم های سوراخ سوراخ از گلوله به تن داشتند،
07:05
rounds that had cut through the fabric
162
425623
1887
گلوله‌هایی که پارچه را پاره کرده بود
07:07
and didn't touch their bodies.
163
427510
3382
و به بدنشان نرسیده بود.
07:10
I was leaning against some sandbags one morning,
164
430892
3082
یک روز صبح روی گونی های پر از خاک سنگر تکیه داده بودم،
07:13
not much going on, sort of spacing out,
165
433974
2997
همه چیز آرام بود و حال و هوای کرختی حاکم بود،
07:16
and some sand was kicked into the side of,
166
436971
3507
که انگار مشتی سنگریزه به یک سوی صورتم پاشیده شد،
07:20
sort of hit the side of my face.
167
440478
2670
و انگار به یک طرف صورتم خورد.
07:23
Something hit the side of my face, and I didn't know what it was.
168
443148
2213
یک چیزی به یک طرف صورتم خورد و نمی دانستم که چیست.
07:25
You have to understand about bullets
169
445361
1539
باید بدانید که گلوله
07:26
that they go a lot faster than sound,
170
446900
1898
با سرعت خیلی بیشتری نسبت به صدا حرکت می کند،
07:28
so if someone shoots at you
171
448798
1413
پس اگر کسی به شما شلیک کند
07:30
from a few hundred meters,
172
450211
2057
از چند صد متر آن طرف تر،
07:32
the bullet goes by you, or hits you obviously,
173
452268
3143
گلوله یا از بیخ گوشتان رد می شود، یا قطعا به شما اصابت می کند،
07:35
half a second or so before the sound catches up to it.
174
455411
2652
حدود نیم ثانیه زودتر از آن که صدایش برسد.
07:38
So I had some sand sprayed in the side of my face.
175
458063
2887
من احساس کردم مشتی شن روی صورتم پاشیده شد.
07:40
Half a second later, I heard dut-dut-dut-dut-duh.
176
460950
2000
نیم ثانیه بعد صداش را شنیدم ... دا دا دا دا دا .
07:42
It was machine gun fire.
177
462950
1014
مسلسل بود.
07:43
It was the first round, the first burst
178
463964
2346
دور اول، موج اول بود از
07:46
of an hour-long firefight.
179
466310
2863
تبادل آتشی یک ساعته.
07:49
What had happened was the bullet hit,
180
469173
3065
اتفاقی که افتاد این بود که گلوله
07:52
a bullet hit three or four inches from the side of my head.
181
472238
3743
گلوله از دو سه اینچی بیخ گوشم رد شد
07:55
Imagine, just think about it, because I certainly did,
182
475981
4649
مجسم کنید، فکرش را بکنید، همانطور که من خیلی بهش فکر کردم
08:00
think about the angle of deviation that saved my life.
183
480630
1880
به آن زاویه انحرافی فکر کنید که زندگیم را نجات داد.
08:02
At 400 meters, it missed me by three inches.
184
482510
2462
از ۴۰۰ متری، فقط با فاصله سه اینچ از من رد شد.
08:04
Just think about the math on that.
185
484972
4296
فقط به ریاضی اش فکر کنید.
08:09
Every guy up there
186
489268
1784
همه بچه های آن بالا،
08:11
had some experience like that,
187
491052
1922
تجربه مشابهی دارند
08:12
at least once, if not many times.
188
492974
3528
دست کم یک بار، اگر نه بارها
08:16
The boys are up there for a year.
189
496502
2480
پسرها برای یک سال آن بالا می مانند.
08:18
They got back.
190
498982
1769
بعد برمی گردند.
08:20
Some of them got out of the Army
191
500751
1359
بعضی شان از ارتش رفتند
08:22
and had tremendous psychological problems when they got home.
192
502110
2594
و با مشکلات روانی فراوان به خانه برگشتند.
08:24
Some of them stayed in the Army
193
504704
1535
بعضی در ارتش ماندند
08:26
and were more or less okay, psychologically.
194
506239
3623
و کم و بیش از نظر روانی وضعشان خوب بود.
08:29
I was particularly close to a guy named Brendan O'Byrne.
195
509862
3077
من بخصوص با فردی به اسم برندن اوبرن نزدیک بودم.
08:32
I'm still very good friends with him.
196
512939
1888
هنوز دوستان خیلی خوبی هستیم.
08:34
He came back to the States. He got out of the Army.
197
514827
3056
او برگشت به آمریکا. از ارتش آمد بیرون.
08:37
I had a dinner party one night.
198
517883
1968
یک شب میهمانی شام داشتم.
08:39
I invited him,
199
519851
1794
او را هم دعوت کردم.
08:41
and he started talking with a woman,
200
521645
3435
و او با یک خانم شروع کرد به صحبت کردن،
08:45
one of my friends,
201
525080
1237
با یکی از دوستانم،
08:46
and she knew how bad it had been out there,
202
526317
3052
آن خانم می دانست که آنجا (در جنگ) چقدر اوضاع سخت است،
08:49
and she said, "Brendan,
203
529369
1749
به او گفت: «برندن،
08:51
is there anything at all that you miss about
204
531118
3328
واقعا چیزی هست که دلت برایش تنگ شده باشد
08:54
being out in Afghanistan, about the war?"
205
534446
3554
آنجا در افغانستان، در جنگ؟»
08:58
And he thought about it quite a long time,
206
538000
3169
او برای مدتی طولانی فکر کرد،
09:01
and finally he said, "Ma'am, I miss almost all of it."
207
541169
5383
و بالاخره گفت: «خانم، دلم برای تقریبا همه چیزش تنگ شده.»
09:06
And he's one of the most traumatized people
208
546552
3442
و او از جمله افرادی است که دچار شدیدترین بحران های روحی بود
09:09
I've seen from that war.
209
549994
3089
که من از جنگ می شناسم.»
09:13
"Ma'am, I miss almost all of it."
210
553083
2011
«خانم، دلم برای تقریبا همه چیزش تنگ شده.»
09:15
What is he talking about?
211
555094
3085
از چی حرف می زند؟
09:18
He's not a psychopath.
212
558179
3442
او جمع مردم گریز و ضد اجتماع نیست.
09:21
He doesn't miss killing people.
213
561621
1659
دلش برای کشتن آدم ها تنگ نشده.
09:23
He's not crazy. He doesn't miss getting shot at
214
563280
2280
دیوانه نیست. دلش برای هدف گلوله قرارگرفتن
09:25
and seeing his friends get killed.
215
565560
1702
و مشاهده کشته شدن رفقایش تنگ نشده.
09:27
What is it that he misses? We have to answer that.
216
567262
3828
آن چیزی که دلتنگش است چیست؟ باید به این سوال پاسخ دهیم.
09:31
If we're going to stop war, we have to answer that question.
217
571090
6726
اگر بخواهیم جلوی جنگ را بگیریم، باید به این سوال جواب دهیم.
09:37
I think what he missed is brotherhood.
218
577816
5178
به نظر من آن چیزی که او دلتنگش بود، حس برادری است.
09:42
He missed, in some ways,
219
582994
1756
به نوعی، او دلتنگ بود برای
09:44
the opposite of killing.
220
584750
1396
نقطه مقابل کشتن.
09:46
What he missed was connection
221
586146
2332
او دلتنگ بود برای ارتباط
09:48
to the other men he was with.
222
588478
2348
با مردان دیگری که همراهشان بود.
09:50
Now, brotherhood is different from friendship.
223
590826
2516
حالا، برادری مفهوم متفاوتی از دوستی دارد.
09:53
Friendship happens in society, obviously.
224
593342
3754
دوستی در جامعه شکل می گیرد.
09:57
The more you like someone,
225
597096
1538
هر چه بیشتر کسی را دوست دارید،
09:58
the more you'd be willing to do for them.
226
598634
2074
بیشتر میل دارید برایش مایه بگذارید.
10:00
Brotherhood has nothing to do
227
600708
1506
برادری ربطی ندارد به این که
10:02
with how you feel about the other person.
228
602214
3492
آدم چه حسی نسبت به یک فرد دیگر دارد.
10:05
It's a mutual agreement in a group
229
605706
2982
برادری توافقی دوجانبه در یک گروه است
10:08
that you will put the welfare of the group,
230
608688
2242
که فرد رفاه گروه،
10:10
you will put the safety of everyone in the group
231
610930
2020
و امنیت تمامی افراد گروه را
10:12
above your own.
232
612950
1860
مقدم بر خودش قرار می دهد.
10:14
In effect, you're saying,
233
614810
3377
در واقع، می گویید،
10:18
"I love these other people more than I love myself."
234
618187
5415
«این افراد را بیش از خودم دوست دارم.»
10:23
Brendan was a team leader
235
623602
1398
برندن سرگروه بود
10:25
in command of three men,
236
625000
1863
و فرمانده سه نفر بود،
10:26
and the worst day in Afghanistan —
237
626863
3437
بدترین اتفاقی که در افغانستان افتاد--
10:30
He was almost killed so many times.
238
630300
2879
بارها و بارها تا مرز کشته شدن رفت.
10:33
It didn't bother him.
239
633179
1335
عین خیالش نبود.
10:34
The worst thing that happened to him in Afghanistan
240
634514
2578
بدترین چیزی که در افغانستان برایش رخ داد
10:37
was one of his men was hit in the head with a bullet
241
637092
2816
این بود که سر یکی از مردانش تیر خورد
10:39
in the helmet, knocked him over.
242
639908
4484
که کلاه خود سرش بود و پرتش کرد.
10:44
They thought he was dead.
243
644392
1128
فکر کردند که مرده.
10:45
It was in the middle of a huge firefight.
244
645520
1450
این در میانه یک آتشباری تمام عیار بود.
10:46
No one could deal with it, and a minute later,
245
646970
2020
و کاری از دست کسی بر نمی آمد، یک دقیقه بعد،
10:48
Kyle Steiner sat back up
246
648990
2040
کایل استاینر پا شد و نشست
10:51
from the dead, as it were,
247
651030
1925
انگار که از مرگ برگشت،
10:52
because he'd come back to consciousness.
248
652955
2025
چون به هوش آمده بود،
10:54
The bullet had just knocked him out.
249
654980
1272
گلوله فقط پرتش کرده بود.
10:56
It glanced off the helmet.
250
656252
1927
به کلاهش خورده بود.
10:58
He remembers people saying,
251
658179
2066
یادش مانده بود
11:00
as he was sort of half-conscious,
252
660245
1462
--همان موقعی که نیمه بیهوش بود،
11:01
he remembers people saying,
253
661707
3499
افراد دور و برش می گفتند،
11:05
"Steiner's been hit in the head. Steiner's dead."
254
665206
2071
«سر استاینر تیر خورده. استینر مرده.»
11:07
And he was thinking, "I'm not dead."
255
667277
1622
و با خودش فکر می کرد: «من نمرده ام.»
11:08
And he sat up.
256
668899
1748
و بعد پا شد و نشست.
11:10
And Brendan realized after that
257
670647
2197
و برندن بعد از آن فهمید
11:12
that he could not protect his men,
258
672844
1641
که قادر نیست از مردانش محافظت کند،
11:14
and that was the only time he cried in Afghanistan,
259
674485
2378
و آن تنها باری در افغانستان بود که او گریست،
11:16
was realizing that.
260
676863
2965
وقتی که این را فهمید.
11:19
That's brotherhood.
261
679828
2512
این برادری است.
11:22
This wasn't invented recently.
262
682340
2432
که تازگی هم کشف نشده و همواره بوده.
11:24
Many of you have probably read "The Iliad."
263
684772
2497
احتمالا بسیاری از شما «ایلیاد» را خوانده اید.
11:27
Achilles surely would have risked his life
264
687269
1971
مطمئنا آشیل حاضر بود زندگی اش را به خطر بیاندازد
11:29
or given his life to save his friend Patroclus.
265
689240
4778
یا زندگی اش را بدهد تا رفیقش پاتروکلوس را نجات دهد.
11:34
In World War II, there were many stories
266
694018
2938
در جنگ دوم جهانی، داستان های فراوانی هست
11:36
of soldiers who were wounded,
267
696956
3076
از سربازان مجروحی که،
11:40
were brought to a rear base hospital,
268
700032
2067
به بیمارستان صحرایی منتقل می شدند،
11:42
who went AWOL,
269
702099
1356
که جیم می شدند،
11:43
crawled out of windows, slipped out doors,
270
703455
2220
از پنجره در می رفتند، یا از در بیرون می خزیدند،
11:45
went AWOL, wounded,
271
705675
3598
زخمی بودند اما جیم می شدند،
11:49
to make their way back to the front lines
272
709273
1402
تا به خط مقدم برگردند
11:50
to rejoin their brothers out there.
273
710675
2636
تا برگردند آن جا پیش برادرهایشان.
11:53
So you think about Brendan,
274
713311
2349
پس به برندن که فکر می کنید،
11:55
you think about all these soldiers
275
715660
3356
در واقع دارید به همه سربازان فکر می کنید
11:59
having an experience like that, a bond like that,
276
719016
2885
داشتن چنین تجربه ای، چنین ارتباطی،
12:01
in a small group,
277
721901
1880
در یک گروه کوچک،
12:03
where they loved 20 other people
278
723781
1898
جایی که ۲۰ نفر دیگر را،
12:05
in some ways more than they loved themselves,
279
725679
2919
از برخی جهات بیش از خودشان دوست دارند،
12:08
you think about how good that would feel, imagine it,
280
728598
5116
آدم با خودش می گوید چقدر می تواند عالی باشد، تصور کنید،
12:13
and they are blessed with that experience for a year,
281
733714
4630
آن ها این سعادت را دارند که یک سالی آن را تجربه کنند،
12:18
and then they come home,
282
738344
1489
بعد به خانه می آیند،
12:19
and they are just back in society
283
739833
2987
و به جامعه برمی گردند
12:22
like the rest of us are,
284
742820
2839
درست مثل بقیه ما،
12:25
not knowing who they can count on,
285
745659
2426
بدون آن که بدانند روی چه کسی می توانند حساب کنند،
12:28
not knowing who loves them, who they can love,
286
748085
5177
بدون آن که بدانند چه کسی دوستشان دارد، چه کسی را می توان دوست داشت،
12:33
not knowing exactly what anyone they know
287
753262
2591
بدون آن که بدانند کسانی که می شناسند
12:35
would do for them if it came down to it.
288
755853
2234
اگر پایش برسد حاضرند برایشان چه کنند.
12:38
That is terrifying.
289
758087
3586
این وحشتناک است.
12:41
Compared to that,
290
761673
1990
در مقایسه با این،
12:43
war, psychologically, in some ways, is easy,
291
763663
4074
جنگ، از نظر روانی، از برخی جهات، آسان است،
12:47
compared to that kind of alienation.
292
767737
2497
در مقایسه با آن بیگانگی.
12:50
That's why they miss it,
293
770234
1390
همین است که دلشان برای جنگ تنگ می شود،
12:51
and that's what we have to understand
294
771624
2478
و این همان چیزی است که باید درک کنیم
12:54
and in some ways fix in our society.
295
774102
3403
و در جامعه مان فکری به حالش کنیم.
12:57
Thank you very much.
296
777505
2930
خیلی متشکرم.
13:00
(Applause)
297
780435
2955
(تشویق حاضران)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7