Larry Brilliant: TED Prize wish: Help stop the next pandemic

Translator: Pedram Pourasgari Reviewer: ‌Behdad Khazaeli

I'm the luckiest guy in the world.

من خوش‌شانس‌ترین آدم دنیا هستم.

I got to see the last case of killer smallpox in the world.

من توانستم آخرین مورد بیماری آبله کشنده در جهان را ببینم.

I was in India this past year,

سال گذشته در هند بودم،

and I may have seen the last cases of polio in the world.

و احتمالاً آخرین مواردِ فلج اطفال در جهان را دیده‌ام.

There's nothing that makes you feel more --

هیچ چیز نیست که باعث شود بیشتر احساس کنید --

the blessing and the honor of working in a program like that --

موهبت و افتخار کار کردن در چنین برنامه‌ای --

than to know that something that horrible no longer exists.

که بدانید چیزی به آن وحشتناکی دیگر وجود ندارد.

So I'm going to tell you --

پس می‌خواهم به شما بگویم --

(Applause)

(تشویق)

so I'm going to show you some dirty pictures.

پس می‌خواهم به شما چند عکس ناخوشایند نشان دهم.

They are difficult to watch, but you should look at them with optimism,

تماشای آن‌ها دشوار است، اما باید با خوش‌بینی به آن‌ها نگاه کنید،

because the horror of these pictures will be matched

چون وحشت این عکس‌ها همراه خواهد بود

by the uplifting quality of knowing that they no longer exist.

با خوشحالیِ دانستن این که آن‌ها دیگر وجود ندارند.

But first, I'm going to tell you a little bit about my own journey.

اما در ابتدا، می‌خواهم کمی درباره سفر خودم صحبت کنم.

My background is not exactly the conventional medical education

من به صورت مرسوم، آموزش پزشکی را نگذرانده‌ام

that you might expect.

که شاید انتظار داشته باشید.

When I was an intern in San Francisco,

زمانی که در سان فرانسیسکو کارورز بودم،

I heard about a group of Native Americans who had taken over Alcatraz Island,

در مورد گروهی از بومی‌های آمریکا شنیدم که به جزیره‌ی آلکاتراز رفته بودند

and a Native American who wanted to give birth on that island,

و یک آمریکایی بومی که می‌خواست در آن جزیره زایمان کند،

and no other doctor wanted to go and help her give birth.

و هیچ پزشکی حاضر نبود به آن‌جا برود و به او کمک کند.

I went out to Alcatraz, and I lived on the island for several weeks.

من به آلکاتراز رفتم و چند هفته در آن جزیره زندگی کردم.

She gave birth; I caught the baby; I got off the island;

او زایمان کرد؛ من بچه را به دنیا آوردم؛ و از جزیره رفتم؛

I landed in San Francisco;

در سان فرانسیسکو فرود آمدم

and all the press wanted to talk to me,

و تمام خبرگزاری‌ها می‌خواستند با من صحبت کنند،

because my three weeks on the island made me an expert in Indian affairs.

چون آن سه هفته زندگی در جزیره، من را به کارشناس امور سرخ‌پوستان تبدیل کرده بود.

(Laughter)

(خنده)

I wound up on every television show.

به تمام برنامه‌های تلویزیونی رفتم.

Someone saw me on television; they called me up; and they asked me

یک نفر من را در تلویزیون دید. با من تماس گرفتند و پرسیدند

if I'd like to be in a movie and to play a young doctor

که آیا دوست دارم در یک فیلم نقش یک دکتر جوان را بازی کنم

for a bunch of rock and roll stars who were traveling in a bus ride

برای گروهی از ستاره‌های راک اند رول که با اتوبوس

from San Francisco to England.

از سان فرانسیسکو به انگلیس سفر می‌کردند.

And I said, yes, I would do that,

و من گفتم بله، این کار را می‌کنم.

so I became the doctor in an absolutely awful movie

پس نقش یک دکتر را در یک فیلم کاملاً افتضاح

called "Medicine Ball Caravan."

به نام «کاروان توپ پزشکی» بازی کردم.

(Laughter)

(خنده)

Now, you know from the '60s,

اگر آن را از دهه ۶۰ به یاد داشته باشید،

you're either on the bus or you're off the bus; I was on the bus.

عده‌ای سوار اتوبوس بودند و عده‌ای بیرون از آن. من سوار اتوبوس بودم.

My wife of 37 years and I joined the bus.

من و همسر ۳۷ ساله‌ام سوار اتوبوس شدیم.

Our bus ride took us from San Francisco to London,

اتوبوس ما را از سان فرانسیسکو به لندن برد،

then we switched buses at the big pond.

سپس اتوبوس‌ها را در بیگ پاند عوض کردیم.

We then got on two more buses

بعد سوار دو اتوبوس دیگر شدیم

and we drove through Turkey and Iran, Afghanistan,

و از ترکیه، ایران و افغانستان عبور کردیم،

over the Khyber Pass into Pakistan, like every other young doctor.

از تنگه خیبر به پاکستان رفتیم، مثل هر دکتر جوان دیگری.

This is us at the Khyber Pass, and that's our bus.

این ما هستیم در تنگه خیبر، و آن هم اتوبوس ما است.

We had some difficulty getting over the Khyber Pass.

عبور از تنگه خیبر کمی دشوار بود.

But we wound up in India.

اما به هند رسیدیم.

And then, like everyone else in our generation,

و سپس، مانند تمام هم نسل‌هایمان،

we went to live in a Himalayan monastery.

رفتیم که در یک صومعه‌ی هیمالیا زندگی کنیم.

(Laughter)

(خنده)

This is just like a residency program,

مثل یک دوره‌ی رزیدنسی [دستیاری] است،

for those of you that are in medical school.

برای شمایی که در دانشکده پزشکی درس می‌خوانید.

(Laughter)

(خنده)

And we studied with a wise man, a guru named Karoli Baba,

و ما با یک مرد دانا درس می‌خواندیم، یک پیشوای مذهبی به نام کارولی بابا،

who then told me to get rid of the dress,

که بعداً به من گفت لباسم را کنار بگذارم،

put on a three-piece suit,

یک کت شلوار سه تکه بپوشم،

go join the United Nations as a diplomat

به عنوان یک دیپلمات به سازمان ملل بروم

and work for the World Health Organization.

و برای سازمان جهانی بهداشت کار کنم.

And he made an outrageous prediction that smallpox would be eradicated,

و یک پیش‌بینی غیرمنتظره کرد که آبله ریشه‌کن می‌شود،

and that this was God's gift to humanity,

و این هدیه‌ی خدا به بشر بوده است،

because of the hard work of dedicated scientists.

به دلیل سخت‌کوشیِ دانشمندانِ متعهد.

And that prediction came true.

و آن پیش‌بینی به حقیقت پیوست.

This little girl is Rahima Banu,

این دختر کوچک، رحیما بانو است

and she was the last case of killer smallpox in the world.

و او آخرین مورد مبتلا به بیماری آبله کشنده در جهان بود.

And this document is the certificate that the global commission signed,

و این سند، یک گواهی است که کمیسیون جهانی امضا کرده است،

certifying the world to have eradicated the first disease in history.

و تصدیق می‌کند که جهان برای نخستین بار در تاریخ، یک بیماری را ریشه‌کن کرده است.

The key to eradicating smallpox was early detection, early response.

کلید از بین رفتن آبله، تشخیص زودهنگام و واکنش زودهنگام بود.

I'm going to ask you to repeat that: early detection, early response.

از شما می‌خواهم که این را تکرار کنید: تشخیص زودهنگام، واکنش زودهنگام.

Can you say that?

می‌توانید بگویید؟

Audience: Early detection, early response.

مخاطبان: تشخیص زودهنگام، واکنش زودهنگام.

Larry Brilliant: Smallpox was the worst disease in history.

لری بریلینت: آبله، بدترین بیماری در تاریخ بود.

It killed more people than all the wars in history.

از تمام جنگ‌های تاریخ، بیشتر آدم کُشت.

In the last century, it killed 500 million people.

در قرن گذشته، ۵۰۰ میلیون نفر را کُشت.

You're reading about Larry Page already.

دارید قسمت لری پیج را می‌خوانید.

Somebody reads very fast.

یک نفر خیلی سریع می‌خواند.

(Laughter)

(خنده)

In the year that Larry Page and Sergey Brin --

در سالی که لری پیج و سِرگِی برین --

with whom I have a certain affection and a new affiliation --

که علاقه خاصی به آن‌ها دارم و به خاطرشان شغل جدیدی هم دارم --

in the year in which they were born,

در سالی که آن‌ها به دنیا آمدند،

two million people died of smallpox.

دو میلیون نفر از آبله مُردند.

We declared smallpox eradicated in 1980.

ما ریشه‌کن شدن آبله را در سال ۱۹۸۰ اعلام کردیم.

This is the most important slide that I've ever seen in public health,

این مهم‌ترین اسلایدی است که در مورد بهداشت عمومی دیده‌ام،

[Sovereigns killed by smallpox] because it shows you

[پادشاهانی که توسط آبله کشته شدند] چون نشان می‌دهد

to be the richest and the strongest,

ثروتمندترین و قوی‌ترین بودن،

and to be kings and queens of the world,

پادشاه‌ها و ملکه‌های جهان بودن،

did not protect you from dying of smallpox.

از شما در مقابل مردن از آبله محافظت نکرده است.

Never can you doubt that we are all in this together.

هیچ وقت نمی‌توانید شک کنید که همه با هم با این موضوع مواجه هستیم.

But to see smallpox from the perspective of a sovereign

اما دیدن آبله از منظر یک پادشاه

is the wrong perspective.

اشتباه است.

You should see it from the perspective of a mother,

باید آن را از نگاه یک مادر ببینید،

watching her child develop this disease and standing by helplessly.

که رشد این بیماری را در فرزندش می‌بیند و درمانده کنارش ایستاده است.

Day one, day two, day three,

روز اول، روز دوم، روز سوم،

day four, day five, day six.

روز چهارم، روز پنجم، روز ششم.

You're a mother and you're watching your child,

شما یک مادر هستید و فرزندتان را تماشا می‌کنید،

and on day six, you see pustules that become hard.

و در روز ششم، می‌بینید که جوش‌ها سفت می‌شوند.

Day seven, they show the classic scars of smallpox umbilication.

روز هفتم، زخم‌های فرورفتگی آبله پدیدار می‌شوند.

Day eight.

روز هشتم.

And Al Gore said earlier

و ال گور پیش‌تر گفته بود

that the most photographed image in the world,

که تصویری که در جهان بیشترین عکس‌برداری از آن شده،

the most printed image in the world,

که بیش از هر تصویر دیگری در جهان چاپ شده،

was that of the Earth.

تصویر زمین بوده است.

But this was in 1974, and as of that moment,

اما این در سال ۱۹۷۴ بود و در آن زمان،

this photograph was the photograph that was the most widely printed,

این عکس، بیش از هر عکس دیگری چاپ شده بود،

because we printed two billion copies of this photograph,

چون ما دو میلیارد کپی از این عکس چاپ کردیم،

and we took them hand to hand, door to door,

و آن را دست به دست، خانه به خانه بردیم،

to show people and ask them if there was smallpox in their house,

تا به مردم نشان دهیم و بپرسیم که آیا در خانه‌ی آن‌ها آبله وجود دارد،

because that was our surveillance system.

چون این سیستم نظارتی ما بود.

We didn't have Google, we didn't have web crawlers,

ما گوگل نداشتیم، وب کراولر نداشتیم،

we didn't have computers.

ما کامپیوتر نداشتیم.

By day nine -- you look at this picture and you're horrified;

در روز نهم -- این تصویر را می‌بینید و وحشت می‌کنید؛

I look at this picture and I say, "Thank God,"

من این عکس را می‌بینم و می‌گویم «خدا را شکر»،

because it's clear that this is only an ordinary case of smallpox,

چون مشخص است که این تنها یک مورد معمولی از آبله است،

and I know this child will live.

و من می‌دانم که این بچه زنده می‌ماند.

And by day 13, the lesions are scabbing, his eyelids are swollen,

و در روز سیزدهم، زخم‌ها و خراش‌ها، پلک‌هایش متورم است،

but you know this child has no other secondary infection.

اما می‌دانید که این بچه عفونت ثانویه‌ای ندارد.

And by day 20, while he will be scarred for life, he will live.

و در روز بیستم، در حالی که این زخم‌ها را همیشه همراه دارد، زنده می‌ماند.

There are other kinds of smallpox that are not like that.

انواع دیگری از آبله هستند که شبیه به آن نیستند.

This is confluent smallpox,

این آبله در هم رفته است،

in which there isn't a single place on the body where you could put a finger

که در آن هیچ جایی در بدن نیست که بتوانید انگشتتان را بگذارید

and not be covered by lesions.

و از زخم‌ها پوشیده نشده باشد.

Flat smallpox, which killed 100 percent of people who got it.

آبله مسطح، که ۱۰۰ درصد افرادی را که آن را گرفتند، کُشت.

And hemorrhagic smallpox, the most cruel of all,

و آبله خونریزی دهنده، بی‌رحم‌ترین نوع،

which had a predilection for pregnant women.

که علاقه زیادی به زنان حامله داشت.

I've probably had 50 women die.

من تقریباً مردن ۵۰ زن را دیدم.

They all had hemorrhagic smallpox.

همه آن‌ها آبله خونریزی دهنده داشتند.

I've never seen anybody die from it who wasn't a pregnant woman.

هیچ وقت کسی را ندیدم که از آن بمیرد و یک زن حامله نبوده باشد.

In 1967, the WHO embarked on what was an outrageous program

در سال ۱۹۶۷، سازمان جهانی بهداشت یک برنامه فوق‌العاده را

to eradicate a disease.

برای ریشه کن کردن یک بیماری آغاز کرد.

In that year, there were 34 countries affected with smallpox.

در آن سال، ۳۴ کشور تحت تأثیر آبله قرار گرفته بودند.

By 1970, we were down to 18 countries.

تا سال ۱۹۷۰، تعداد کشورها به ۱۸ عدد کاهش یافت.

1974, we were down to five countries.

در سال ۱۹۷۴، به پنج کشور کاهش یافت.

But in that year, smallpox exploded throughout India.

اما در همان سال، آبله در سراسر هند گسترش یافت.

And India was the place where smallpox made its last stand.

و هند جایی بود که آبله آخرین مقاومت‌هایش را کرد.

In 1974, India had a population of 600 million.

در سال ۱۹۷۴، جمعیت هند ۶۰۰ میلیون نفر بود.

There are 21 linguistic states in India,

۲۱ ایالت با زبان‌های مختلف در هند وجود دارند،

which is like saying 21 different countries.

که مانند ۲۱ کشور مختلف هستند.

There are 20 million people on the road at any time,

در هر زمان، ۲۰ میلیون نفر در جاده‌ها هستند،

in buses and trains, walking; 500,000 villages, 120 million households,

در اتوبوس‌ها و قطارها، در حال پیاده‌روی؛ ۵۰۰ هزار روستا، ۱۲۰ میلیون خانوار،

and none of them wanted to report

و هیچ یک از آن‌ها نمی‌خواستند گزارش بدهند

if they had a case of smallpox in their house,

اگر موردی از آبله در خانه‌ی خود داشتند،

because they thought that smallpox was the visitation of a deity,

چون فکر می‌کردند آن آبله، بازدید یکی از خدایانشان است،

Shitala Mata, the cooling mother,

شیتالا ماتا، مادر خنک کننده،

and it was wrong to bring strangers into your house

و این اشتباه بود که غریبه‌ها را به خانه بیاوری

when the deity was in the house.

وقتی که خدا در خانه بود.

No incentive to report smallpox.

هیچ انگیزه‌ای برای گزارش آبله وجود نداشت.

It wasn't just India that had smallpox deities;

تنها هند نبود که خدایان آبله داشت؛

smallpox deities were prevalent all over the world.

خدایان آبله در سراسر جهان متداول بودند.

So, how we eradicated smallpox was --

پس چطور آبله را ریشه کن کردیم --

mass vaccination wouldn't work.

واکسیناسیون دسته جمعی کار نمی‌کرد.

You could vaccinate everybody in India,

می‌توانستید به همه در هند واکسن بزنید،

but one year later there'd be 21 million new babies,

اما سال بعد، ۲۱ میلیون کودک جدید بود،

which was then the population of Canada.

که در آن زمان برابر با جمعیت کانادا بود.

It wouldn't do just to vaccinate everyone.

نمی‌شد به همه واکسن زد.

You had to find every single case of smallpox in the world

باید تمام موارد آبله در جهان را پیدا می‌کردید

at the same time, and draw a circle of immunity around it.

به صورت همزمان، و یک دایره‌ی ایمنی در اطرافش می‌کشیدید.

And that's what we did.

و ما همین کار را کردیم.

In India alone, my 150,000 best friends and I went door to door,

تنها در هند، من و ۱۵۰ هزار نفر از بهترین دوستانم خانه به خانه رفتیم،

with that same picture,

با همان عکس،

to every single house in India.

به تمام خانه‌ها در هند.

We made over one billion house calls.

بیش از یک میلیارد تماس با خانه‌ها گرفتیم.

And in the process, I learned something very important.

و در این فرآیند، من یک چیز خیلی مهم یاد گرفتم.

Every time we did a house-to-house search,

هر زمان که یک جستجوی خانه به خانه انجام می‌دادیم،

we had a spike in the number of reports of smallpox.

تعداد گزارش‌های آبله جهش پیدا می‌کرد.

When we didn't search, we had the illusion that there was no disease.

وقتی جستجو نمی‌کردیم، این توهم را داشتیم که هیچ بیماری وجود ندارد.

When we did search, we had the illusion that there was more disease.

وقتی جستجو می‌کردیم، این توهم را داشتیم که بیماری بیشتری وجود دارد.

A surveillance system was necessary,

سیستم نظارت لازم بود،

because what we needed was early detection, early response.

چون آنچه نیاز داشتیم، تشخیص زودهنگام و واکنش زودهنگام بود.

So we searched and we searched,

پس جستجو کردیم و جستجو کردیم،

and we found every case of smallpox in India.

و تمام موارد آبله در هند را پیدا کردیم.

We had a reward. We raised the reward.

جایزه گذاشته بودیم. جایزه را افزایش دادیم.

We continued to increase the reward.

به افزایش جایزه ادامه دادیم.

We had a scorecard that we wrote on every house.

یک کارت امتیازی داشتیم که برای هر خانه نوشته بودیم.

And as we did that,

و همینطور که آن کار را می‌کردیم،

the number of reported cases in the world dropped to zero.

تعداد موارد گزارش داده شده در جهان به صفر رسید.

And in 1980, we declared the globe free of smallpox.

و در سال ۱۹۸۰ ما جهانی بدون آبله را اعلام کردیم.

It was the largest campaign in United Nations history,

این بزرگترین پویش در تاریخ سازمان ملل بود،

until the Iraq war.

پیش از جنگ عراق.

150,000 people from all over the world --

۱۵۰ هزار نفر از سراسر جهان --

doctors of every race, religion, culture and nation,

پزشکانی از هر نژاد، مذهب، فرهنگ و ملیتی،

who fought side by side, brothers and sisters,

که شانه به شانه جنگیدند، برادران و خواهرانی

with each other, not against each other,

کنار هم، نه در مقابل هم،

in a common cause to make the world better.

برای یک هدف مشترک برای بهتر کردن جهان.

But smallpox was the fourth disease that was intended for eradication.

اما آبله چهارمین بیماری بود که قصد ریشه کن کردنش وجود داشت.

We failed three other times.

ما سه بار دیگر، شکست خوردیم.

We failed against malaria, yellow fever and yaws.

در مقابل مالاریا، تب زرد و یاز شکست خوردیم.

But soon we may see polio eradicated.

اما شاید به زودی ببینیم که فلج اطفال ریشه کن شده است.

But the key to eradicating polio is early detection, early response.

اما کلید ریشه کن کردن فلج اطفال، تشخیص زودهنگام و واکنش زودهنگام است.

This may be the year we eradicate polio.

شاید امسال سالی باشد که فلج اطفال را ریشه کن می‌کنیم.

That will make it the second disease in history.

که آن را به دومین بیماری در تاریخ تبدیل می‌کند.

And David Heymann, who's watching this on the webcast --

و دیوید هِیمَن، که ما را از طریق پخش اینترنتی نگاه می‌کند --

David, keep on going. We're close!

دیوید، ادامه بده. نزدیک هستیم!

We're down to four countries.

به چهار کشور رسیده‌ایم.

(Applause)

(تشویق)

I feel like Hank Aaron.

احساس هنک آرون را دارم. [بازیکن بیسبال]

Barry Bonds can replace me any time.

هر لحظه می‌توانم با بری باندز تعویض بشوم.

Let's get another disease off the list of terrible things to worry about.

بیایید یک بیماری دیگر را از لیستِ چیزهای وحشتناک نگران‌کننده حذف کنیم.

I was just in India working on the polio program.

کمی قبل در هند بودم و روی برنامه فلج اطفال کار می‌کردم.

The polio surveillance program is four million people going door to door.

برنامه نظارت فلج اطفال شامل چهار میلیون نفر است که خانه به خانه می‌روند.

That is the surveillance system.

این سیستم نظارتی است.

But we need to have early detection, early response.

اما باید تشخیص زودهنگام و واکنش زودهنگام داشته باشیم.

Blindness, the same thing.

نابینایی، یک چیز مشابه.

The key to discovering blindness is doing epidemiological surveys

کلید کشف نابینایی، انجام پیمایش‌های اپیدمیولوژیک

and finding out the causes of blindness,

و یافتن دلایل نابینایی است،

so you can mount the correct response.

تا بتوانید واکنش مناسب را انجام دهید.

The Seva Foundation was started by a group of alumni

بنیاد سِوا که آن را به همراه گروهی از فعالان پیشین

of the Smallpox Eradication Programme,

برنامه ریشه کن کردن آبله تأسیس کردیم،

who, having climbed the highest mountain,

افرادی که بلندترین قله‌ها را فتح کرده بودند،

tasted the elixir of the success of eradicating a disease,

طعم اکسیر موفقیت در ریشه کن کردن یک بیماری را چشیده بودند،

wanted to do it again.

می‌خواستند دوباره آن را انجام دهند.

And over the last 27 years, Seva's programs in 15 countries

و در طول ۲۷ سال، برنامه‌های سِوا در ۱۵ کشور

have given back sight to more than two million blind people.

بینایی را به بیش از دو میلیون فرد نابینا بازگرداند.

Seva got started because we wanted to apply these lessons

سِوا تأسیس شد چون می‌خواستیم این درس‌های

of surveillance and epidemiology

نظارت و اپیدمیولوژی را

to something which nobody else was looking at as a public health issue:

برای چیزی به کار بگیریم که هیچ کس به آن به عنوان یک مشکل سلامت عمومی نگاه نمی‌کرد:

blindness, which heretofore had been thought of only as a clinical disease.

نابینایی، که پیش از آن تنها به عنوان یک بیماری بالینی در نظر گرفته می‌شد.

In 1980, Steve Jobs gave me that computer, which is Apple number 12,

در سال ۱۹۸۰ استیو جابز این کامپیوتر را به من داد، که اپل شماره ۱۲ بود،

and it's still in Kathmandu, and it's still working,

و هنوز در کاتماندو است، و هنوز کار می‌کند،

and we ought to go get it and auction it off and make more money for Seva.

و می‌خواهیم آن را به حراج بگذاریم و پول بیشتری برای سِوا در بیاوریم.

And we conducted the first Nepal survey ever done for health,

و ما می‌خواهیم نخستین پیمایش مرتبط با سلامت در نپال

and the first nationwide blindness survey ever done,

و نخستین پیمایش ملی در ارتباط با نابینایی را انجام دادیم،

and we had astonishing results.

و نتایج شگفت‌انگیزی بدست آوردیم.

Instead of finding out what we thought was the case --

به جای آن که چیزی را که می‌خواستیم پیدا کنیم --

that blindness was caused mostly by glaucoma and trachoma --

که نابینایی بیشتر به دلیل گلوکوم و تراخُم ایجاد می‌شود --

we were astounded to find out

شگفت زده شدیم وقتی فهمیدیم

that blindness was caused instead by cataract.

که نابینایی به دلیل آب‌مروارید به وجود آمده بود.

You can't cure or prevent what you don't know is there.

اگر ندانید مشکل چه بوده، نمی‌توانید آن را درمان یا از آن جلوگیری کنید.

In your TED packages there's a DVD, "Infinite Vision,"

در بسته‌های TED شما، یک دی‌وی‌دی است به نام «چشم‌انداز بی‌نهایت»

about Dr. V and the Aravind Eye Hospital.

در مورد دکتر وی و بیمارستان چشم آراویند.

I hope that you will take a look at it.

امیدوارم نگاهی به آن بیندازید.

Aravind, which started as a Seva project,

آراویند که پروژه سِوا را آغاز کرد،

is now the world's largest and best eye hospital.

اکنون بزرگترین و بهترین بیمارستان چشم جهان است.

This year, that one hospital will give back sight

امسال، همین یک بیمارستان توانسته بینایی را

to more than 300,000 people in Tamil Nadu, India.

به بیش از ۳۰۰ هزار نفر در ایالت تامیل نادو در هند بازگرداند.

(Applause)

(تشویق)

Bird flu.

آنفولانزای مرغی.

I stand here as a representative of all terrible things --

اینجا ایستاده‌ام تا تمام چیزهای وحشتناک را نشان دهم --

this might be the worst.

این یکی شاید بدترینشان باشد.

The key to preventing or mitigating pandemic bird flu

کلید متوقف کردن یا کاهشِ همه‌گیری جهانی آنفولانزای مرغی،

is early detection and rapid response.

تشخیص زودهنگام و واکنش سریع است.

We will not have a vaccine or adequate supplies of an antiviral

ما یک واکسن یا میزان مناسب ضد ویروس نداریم

to combat bird flu if it occurs in the next three years.

تا در صورت شیوع آنفولانزای مرغی در سه سال آینده با آن مقابله کنیم.

WHO stages the progress of a pandemic.

سازمان جهانی بهداشت، پیشرفت یک همه‌گیری جهانی را مرحله‌بندی می‌کند.

We are now at stage three on the pandemic alert stage,

ما اکنون در مرحله‌ی سوم هشدار همه‌گیری جهانی هستیم،

with just a little bit of human-to-human transmission,

و تنها کمی انتقال انسان به انسان وجود دارد،

but no human-to-human-to-human sustained transmission.

اما انتقال پایدار انسان به انسان به انسان وجود ندارد.

The moment WHO says we've moved to category four --

لحظه‌ای که سازمان جهانی بهداشت اعلام کند که به رده‌ی چهار رسیده‌ایم --

this will not be like Katrina.

این مثل طوفان کاترینا نخواهد بود.

The world as we know it will stop.

جهانی که ما می‌شناسیم، متوقف خواهد شد.

There'll be no airplanes flying.

هیچ هواپیمایی پرواز نخواهد کرد.

Would you get in an airplane with 250 people you didn't know,

آیا حاضرید با ۲۵۰ نفر دیگر که نمی‌شناسید سوار هواپیما شوید،

coughing and sneezing,

در حالی که سرفه و عطسه می‌کنند،

when you knew that some of them might carry a disease that could kill you,

و می‌دانید که برخی از آن‌ها احتمالا یک بیماری دارند که می‌تواند شما را بکشد،

for which you had no antivirals or vaccine?

و برای آن بیماری هیچ ضد ویروس یا واکسنی وجود ندارد؟

I did a study of the top epidemiologists in the world in October.

من در اکتبر مطالعه‌ای در مورد برترین اپیدمیولوژیست‌های جهان انجام دادم.

I asked them -- these are all fluologists and specialists in influenza --

از آن‌ها پرسیدم -- این‌ها همه متخصصان آنفولانزا هستند --

and I asked them the questions you'd like to ask them:

و سؤالاتی را پرسیدم که شما دوست دارید از آن‌ها بپرسید:

What do you think the likelihood is that there'll be a pandemic?

فکر می‌کنید چقدر احتمال وقوع یک همه‌گیری جهانی وجود دارد؟

If it happens, how bad do you think it will be?

در صورت وقوع آن، فکر می‌کنید چقدر بد باشد؟

Fifteen percent said they thought there'd be a pandemic within three years.

پانزده درصد گفتند فکر می‌کنند در سه سال آینده یک همه‌گیری جهانی رخ دهد.

But much worse than that,

اما بسیار بدتر از آن،

90 percent said they thought there'd be a pandemic

۹۰ درصد گفتند یک همه‌گیری جهانی

within your children or your grandchildren's lifetime.

در طول عمر فرزندان یا نوه‌های شما رخ خواهد داد.

And they thought that if there was a pandemic,

و آن‌ها فکر می‌کردند اگر یک همه‌گیری جهانی رخ دهد،

a billion people would get sick.

یک میلیارد نفر بیمار خواهند شد.

As many as 165 million people would die.

۱۶۵ میلیون نفر می‌میرند.

There would be a global recession and depression

اقتصاد جهانی دچار رکود خواهد شد

as our just-in-time inventory system

وقتی سیستم موجودیِ به‌هنگام ما

and the tight rubber band of globalization broke,

و ریسمان محکم جهانی شدن شکسته خواهند شد،

and the cost to our economy of one to three trillion dollars

و هزینه‌ی یک تا سه هزار میلیارد دلاری برای اقتصادمان

would be far worse for everyone than merely 100 million people dying,

برای همه بسیار بدتر از تنها مرگ ۱۰۰ میلیون نفر خواهد بود،

because so many more people would lose their job

چون افراد بسیار بیشتری، شغل و

and their healthcare benefits,

مزایای بهداشتی و درمانی خود را از دست می‌دهند،

that the consequences are almost unthinkable.

که پیامدهای آن غیرقابل تصور است.

And it's getting worse, because travel is getting so much better.

و اوضاع در حال بدتر شدن است، چون سفر کردن بسیار راحت‌تر می‌شود.

Let me show you a simulation of what a pandemic looks like.

بگذارید یک شبیه‌سازی از همه‌گیری جهانی نشان دهم.

So we know what we're talking about.

می‌دانیم که در مورد چه چیزی صحبت می‌کنیم.

Let's assume, for example, that the first case occurs in South Asia.

بیایید فرض کنیم، که به عنوان مثال نخستین مورد در جنوب آسیا اتفاق بیفتد.

It initially goes quite slowly.

در ابتدا کاملاً آرام پیش‌روی می‌کند.

You get two or three discrete locations.

به دو یا سه منطقه‌ی مجزا می‌رسد.

Then there'll be secondary outbreaks, and the disease will spread

سپس شیوع‌های ثانویه رخ خواهند داد، و بیماری گسترش خواهد یافت

from country to country so fast that you won't know what hit you.

از یک کشور به کشور دیگر، آنقدر سریع که متوجه آن نمی‌شوید.

Within three weeks it will be everywhere in the world.

ظرف سه هفته، همه جای جهان خواهد بود.

Now, if we had an "undo" button, and we could go back and isolate it

حالا، اگر یک دکمه‌ی «بازگشت» داشتیم، و می‌توانستیم برگردیم و آن را ایزوله کنیم

and grab it when it first started -- if we could find it early,

و وقتی اول آغاز شد، متوقفش کنیم -- اگر می‌توانستیم زود آن را بیابیم،

and we had early detection and early response,

و تشخیص زودهنگام و واکنش زودهنگام داشتیم،

and we could put each one of those viruses in jail --

و می‌توانستیم هر یک از آن ویروس‌ها را حبس کنیم --

that's the only way to deal with something like a pandemic.

این تنها راه مقابله با چیزی شبیه به همه‌گیری جهانی است.

And let me show you why that is.

و بگذارید نشان دهم چرا اینگونه است.

We have a joke.

ما یک جوک داریم.

This is an epidemic curve, and everyone in medicine,

این یک منحنی بیماری همه‌گیر است، و همه‌ی فعالان پزشکی،

I think, ultimately gets to know what it is.

فکر می‌کنم، همه این را خواهند شناخت.

But the joke is,

اما جوک این است،

an epidemiologist likes to arrive at an epidemic right here

یک اپیدمیولوژیست دوست دارد اینجا به یک همه‌گیری برسد

and ride to glory on the downhill curve.

و به سوی افتخار و پایین منحنی براند.

(Laughter)

(خنده)

But you don't get to do that usually.

اما معمولا نمی‌توانید آن را انجام دهید.

You usually arrive right about here.

معمولا حدود این جا است که می‌رسید.

What we really want is to arrive right here, so we can stop the epidemic.

چیزی که واقعا می‌خواهیم، این است که این جا برسیم تا بتوانیم همه‌گیری را متوقف کنیم.

But you can't always do that.

اما همیشه نمی‌توانید آن را انجام دهید.

But there's an organization that has been able to find a way

اما سازمانی وجود دارد که توانسته راهی پیدا کند

to learn when the first cases occur,

تا متوجه شود که چه زمانی نخستین موارد رخ می‌دهند،

and that is called GPHIN;

و GPHIN نام دارد؛

it's the Global Public Health Information Network.

شبکه جهانی اطلاعات بهداشت عمومی.

And that simulation that I showed you

و آن شبیه‌سازی که به شما نشان دادم

that you thought was bird flu -- that was SARS.

که فکر کردید آنفولانزای مرغی است -- سارس بود.

And SARS is the pandemic that did not occur.

و سارس یک همه‌گیری جهانی است که رخ نداد.

And it didn't occur

و رخ نداد

because GPHIN found the pandemic-to-be of SARS

چون GPHIN همه‌گیری آینده‌ی سارس را

three months before WHO actually announced it, and because of that,

سه ماه قبل از اعلام آن توسط سازمان جهانی بهداشت پیدا کرد، و در نتیجه‌ی آن

we were able to stop the SARS pandemic.

ما قادر بودیم از همه‌گیری جهانی سارس جلوگیری کنیم.

And I think we owe a great debt of gratitude

و فکر می‌کنم ما یک قدردانی بزرگ

to GPHIN and to Ron St. John,

به GPHIN و ران سنت جان بدهکاریم،

who I hope is in the audience some place -- over there --

که امیدوارم در بین حاضرین باشد

who's the founder of GPHIN.

شخصی که بنیانگذار GPHIN است.

(Applause)

(تشویق)

Hello, Ron!

سلام ران!

(Applause)

(تشویق)

And TED has flown Ron here from Ottawa, where GPHIN is located,

و TED ران را از اتاوا، محل GPHIN به این جا آورده،

because not only did GPHIN find SARS early,

نه فقط به این خاطر که GPHIN توانست زود سارس را پیدا کند،

but you may have seen last week

بلکه شاید هفته‌ی گذشته شنیده باشد

that Iran announced that they had bird flu in Iran,

که ایران اعلام کرد که آنفولانزای مرغی به آن‌جا رسیده است،

but GPHIN found the bird flu in Iran not February 14 --

اما GPHIN آنفولانزای مرغی را ۱۴ فوریه در ایران پیدا نکرد --

but last September.

سپتامبر گذشته آن را پیدا کرد.

We need an early-warning system

ما به یک سیستم هشدار زودهنگام نیاز داریم

to protect us against the things that are humanity's worst nightmare.

تا از ما در برابر بدترین کابوس‌های بشر محافظت کند.

And so my TED wish is based on the common denominator

و بنابراین، آرزوی TED من بر اساس مخرج مشترک

of these experiences.

این تجربه‌ها است.

Smallpox -- early detection, early response.

آبله -- تشخیص زودهنگام، واکنش زودهنگام.

Blindness, polio -- early detection, early response.

نابینایی، فلج اطفال -- تشخیص زودهنگام، واکنش زودهنگام.

Pandemic bird flu -- early detection, early response.

همه‌گیری جهانی آنفولانزای مرغی -- تشخیص زودهنگام، واکنش زودهنگام.

It is a litany.

مثل مناجات است.

It is so obvious that our only way of dealing with these new diseases

واضح است که تنها راه ما برای مقابله با این بیماری‌های جدید،

is to find them early and to kill them before they spread.

یافتن زودهنگام و از بین بردن آن‌ها پیش از گسترش یافتنشان است.

So, my TED wish is for you to help build a global system --

پس، آرزوی TED من برای شما، کمک به ساختن یک سیستم جهانی --

an early-warning system --

یک سیستم هشدار زودهنگام --

to protect us against humanity's worst nightmares.

برای محافظت از ما در برابر بدترین کابوس‌های بشر است.

And what I thought I would call it is "Early Detection,"

و فکر می‌کردم آن را «تشخیص زودهنگام» بنامم،

But it should really be called ...

اما باید به آن بگویم ...

"Total Early Detection." [TED]

«تشخیص کاملاً زودهنگام» [به انگلیسی TED]

(Laughter)

(خنده)

What?

چیه؟

(Applause)

(تشویق)

What?

چیه؟

(Applause)

(تشویق)

But in all seriousness,

اما جدی،

because this idea is birthed in TED,

چون این ایده در TED شکل گرفته،

I would like it to be a legacy of TED, and I'd like to call it

می‌خواهم یک میراث TED باشد، و دوست دارم نامش را بگذارم

the "International System for Total Early Disease Detection."

«سیستم بین‌المللی تشخیص کاملاً زودهنگام بیماری»

[INSTEDD]

[INSTEDD]

And INSTEDD then becomes our mantra.

و INSTEDD به مانترا [نوعی سرود] ما تبدیل می‌شود.

So instead of a hidden pandemic of bird flu,

پس به جای همه‌گیری جهانی پنهانی آنفولانزای مرغی،

we find it and immediately contain it.

ما آن را پیدا کرده و فوراً محدودش می‌کنیم.

Instead of a novel virus caused by bio-terror or bio-error,

به جای ویروس جدید در نتیجه‌ی بیوتروریسم یا خطای بیولوژیک،

or shift or drift, we find it and we contain it.

یا تغییر یا جهش، ما آن را پیدا می‌کنیم و آن را محدود می‌کنیم.

Instead of industrial accidents like oil spills

به جای حوادث صنعتی مانند نشت نفت

or the catastrophe in Bhopal,

یا فاجعه‌ی بوپال،

we find them, and we respond to them.

ما آن‌ها را پیدا می‌کنم و به آن‌ها واکنش نشان می‌دهیم.

Instead of famine, hidden until it is too late,

به جای قحطی و پنهان ماندنش تا زمانی که خیلی دیر شود،

we detect it, and we respond.

ما آن را تشخیص می‌دهیم و واکنش نشان می‌دهیم.

And instead of a system which is owned by a government,

و به جای سیستمی که در اختیار یک دولت است،

and hidden in the bowels of government,

و درون دولت پنهان است،

let's build an early detection system

بیایید یک سیستم تشخیص زودهنگام بسازیم

that's freely available to anyone in the world in their own language.

که آزادانه در دسترس همه جهان به زبان‌های مختلف قرار داشته باشد.

Let's make it transparent, non-governmental,

بیایید آن را به سیستمی شفاف و غیردولتی تبدیل کنیم،

not owned by any single country or company,

بدون تعلق به یک کشور یا شرکت،

housed in a neutral country, with redundant backup

مستقر در یک کشور بی‌طرف با یک نسخه‌ی پشتیبان

in a different time zone and a different continent.

در یک منطقه‌ی زمانی متفاوت و یک قاره‌ی دیگر.

And let's build it on GPHIN.

و بیایید آن را بر پایه‌ی GPHIN بسازیم.

Let's start with GPHIN.

بیایید با GPHIN آغاز کنیم.

Let's increase the websites that they crawl

بیایید تعداد وب‌سایت‌هایی که می‌توانند کراول [استخراج اطلاعات] کنند را

from 20,000 to 20 million.

از ۲۰ هزار به ۲۰ میلیون افزایش دهیم.

Let's increase the languages they crawl

بیایید زبان‌هایی که می‌توانند کراول کنند را

from seven to 70, or more.

از هفت به ۷۰ یا بیشتر افزایش دهیم.

Let's build in outbound confirmation messages,

بیایید با ایجاد تائیدیه پیام‌های ارسالی،

using text messages or SMS or instant messaging

استفاده از پیام‌های متنی یا پیام کوتاه یا پیام‌رسانی فوری،

to find out from people who are within 100 meters

از افرادی اطلاعات کسب کنیم که در شعاع ۱۰۰ متریِ

of the rumor that you hear,

شایعه‌ای که شنیدید، قرار دارند،

if it is, in fact, valid.

تا بفهمیم معتبر بوده یا نه.

And let's add satellite confirmation.

و بیایید تائیدیه ماهواره‌ای را اضافه کنیم.

And we'll add Gapminder's amazing graphics to the front end.

و ما امکانات گرافیکی فوق‌العاده گپ‌مایندر را به بخش فرانت اند اضافه خواهیم کرد.

And we'll grow it as a moral force in the world,

و ما آن را به عنوان یک نیروی اخلاقی در جهان گسترش خواهیم داد،

finding out those terrible things

تا آن چیزهای هولناک را پیدا کنیم

before anybody else knows about them,

پیش از این که دیگران متوجه آن‌ها شوند،

and sending our response to them,

و تیم‌های واکنش خود را برای آن‌ها ارسال کنیم،

so that next year, instead of us meeting here,

تا سال آینده، به جای این که ما را اینجا ببینید

lamenting how many terrible things there are in the world,

که برای این همه چیزهای وحشتناک در دنیا تأسف بخوریم،

we will have pulled together,

دور هم جمع شویم،

used the unique skills and the magic of this community,

از مهارت‌های منحصربه‌فرد و جادوی این جامعه استفاده کرده باشیم،

and be proud that we have done everything we can to stop pandemics,

و افتخار کنیم که هر کاری که می‌توانستیم برای جلوگیری از همه‌گیری‌های جهانی

other catastrophes, and change the world, beginning right now.

و فاجعه‌های دیگر انجام داده‌ایم و جهان را تغییر داده‌ایم، از همین لحظه.

(Applause)

(تشویق)

Chris Anderson: An amazing presentation.

کریس اندرسون: یک ارائه‌ی فوق‌العاده.

First of all, just so everyone understands:

پیش از هر چیز، فقط برای این که همه متوجه شوند:

you're saying that by creating web crawlers,

تو می‌گویی که با درست کردن وب کراولر‌ها،

looking on the Internet for patterns,

دنبال کردن الگوها در اینترنت،

they can detect something suspicious

آن‌ها می‌توانند چیز مشکوکی را

before WHO, before anyone else can see it?

قبل از سازمان جهانی بهداشت تشخیص دهند، قبل از این که بقیه آن را ببینند؟

Give an example of how that could possibly be true.

مثالی بزن از این که چگونه این می‌تواند درست باشد؟

Larry Brilliant: You're not mad about the copyright violation?

لری بریلینت: تو که از نقض کپی رایت ناراحت نیستی؟

CA: No. I love it.

کریس اندرسون: نه. عاشقشم.

(Laughter)

(خنده)

LB: Well, as Ron St. John --

لری بریلینت: خُب، مثل ران سنت جان --

I hope you'll go and meet him in the dinner afterwards and talk to him.

امیدوارم بعداً در شام او را ببینی و با او صحبت کنی.

When he started GPHIN --

وقتی که GPHIN را تأسیس کرد --

In 1997, there was an outbreak of bird flu -- H5N1.

در سال ۱۹۹۷، یک شیوع آنفولانزای مرغی رخ داد -- H5N1.

It was in Hong Kong.

در هنگ کنگ بود.

And a remarkable doctor in Hong Kong responded immediately,

و یک دکتر برجسته در هنگ کنگ به سرعت واکنش نشان داد،

by slaughtering 1.5 million chickens and birds,

با کشتن ۱.۵میلیون مرغ و پرنده،

and they stopped that outbreak in its tracks.

و فوراً آن شیوع را متوقف کردند.

Immediate detection, immediate response.

تشخیص فوری، واکنش فوری.

Then a number of years went by,

سپس چند سال گذشت،

and there were a lot of rumors about bird flu.

و شایعاتی در مورد آنفولانزای مرغی بود.

Ron and his team in Ottawa began to crawl the web --

ران و تیمش در اتاوا، کراول در وب را آغاز کردند --

only crawling 20,000 different websites, mostly periodicals --

تنها با جمع‌آوری اطلاعات ۲۰ هزار وب‌سایت مختلف، عمدتاً نشریه‌ها--

and they read about and heard about a concern,

و آن‌ها در مورد یک نگرانی خواندند و از آن شنیدند،

of a lot of children who had high fever and symptoms of bird flu.

بچه‌های زیادی بودند که تب بالا و علائم آنفولانزای مرغی داشتند.

They reported this to WHO.

این را به سازمان جهانی بهداشت گزارش دادند.

WHO took a little while taking action,

اقدام سازمان جهانی بهداشت، کمی زمان بُرد،

because WHO will only receive a report from a government,

چون سازمان جهانی بهداشت تنها از دولت‌ها گزارش می‌گیرد،

because it's the United Nations.

چون زیرمجموعه سازمان ملل متحد است.

But they were able to point to WHO and let them know

اما آن‌ها توانستند نشانه‌ای به سازمان جهانی بهداشت بدهند و آن‌ها را آگاه کنند

that there was this surprising and unexplained cluster of illnesses

که این خوشه‌ی غافلگیرکننده و ناشناخته‌ی بیماری وجود داشت

that looked like bird flu.

که شبیه به آنفولانزای مرغی بود.

That turned out to be SARS.

مشخص شد که آن سارس بوده است.

That's how the world found out about SARS.

این‌گونه بود که جهان متوجه سارس شد.

And because of that, we were able to stop SARS.

و به خاطر آن، ما قادر بودیم سارس را متوقف کنیم.

Now, what's really important is that, before there was GPHIN,

حالا، آنچه واقعا مهم است، این است که قبل از تأسیس GPHIN،

100 percent of all the world's reports of bad things --

۱۰۰ درصد تمام گزارش‌های جهان از چیزهای بد --

whether you're talking about famine

چیزهایی مثل قحطی

or you're talking about bird flu or you're talking about Ebola --

یا چیزهایی مثل آنفولانزای مرغی یا ابولا --

100 percent of all those reports came from nations.

۱۰۰ درصد تمام گزارش‌ها را کشورها می‌دادند.

The moment these guys in Ottawa --

از زمانی که این بچه‌ها در اتاوا --

on a budget of 800,000 dollars a year -- got cracking,

با بودجه‌ی ۸۰۰ هزار دلاری در سال -- کارشان شروع کردند،

75 percent of all the reports in the world came from GPHIN,

۷۵ درصد از تمام گزارش‌ها در جهان از GPHIN آمد،

25 percent of all the reports in the world

۲۵ درصد از تمام گزارش‌ها در جهان

came from all the other 180 nations.

از همه‌ی ۱۸۰ کشور دیگر آمد.

Now, here's what's really interesting:

حالا، این چیزی است که واقعا جالب است:

after they'd been working for a couple years,

پس از این که دو سال از شروع کارشان گذشت،

what do you think happened to those nations?

فکر می‌کنید چه اتفاقی برای آن کشورها افتاد؟

They felt pretty stupid.

احساس احمق بودن کردند.

So they started sending in their reports early.

پس شروع کردند به زودتر فرستادن گزارش‌هایشان.

And now, their reporting percentage is down to 50 percent,

و حالا، سهم گزارش‌های آن‌ها به ۵۰ درصد رسیده است،

because other nations have started to report.

چون سایر کشورها گزارش‌دهی را شروع کرده‌اند.

So, can you find diseases early by crawling the web?

پس آیا می‌شود بیماری‌ها را زودهنگام با کراولینگ وب پیدا کرد؟

Of course you can.

البته که می‌شود.

Can you find it even earlier than GPHIN does now?

آیا می‌شود حتی زودتر از GPHIN آن‌ها را پیدا کرد؟

Of course you can.

البته که می‌شود.

You saw that they found SARS using their Chinese web crawler

شما دیدید که آن‌ها سارس را با وب کراولر چینی خود پیدا کردند

a full six weeks before they found it using their English web crawler.

شش هفته‌ی کامل پیش از این که با استفاده از وب کراولر انگلیسی آن را پیدا کنند.

Well, they're only crawling in seven languages.

خب، آن‌ها تنها با هفت زبان، کراولینگ را انجام می‌دهند.

These bad viruses really don't have any intention

این ویروس‌های بد واقعاً قصدی ندارند که

of showing up first in English or Spanish or French.

اول به زبان انگلیسی یا اسپانیایی یا فرانسوی پیدا شوند.

(Laughter)

(خنده)

So yes, I want to take GPHIN, I want to build on it.

پس بله، می‌خواهم از GPHIN استفاده کنم و چیزی به آن اضافه کنم.

I want to add all the languages of the world that we possibly can.

می‌خواهم تمام زبان‌های جهان را به آن اضافه کنم که احتمالاً می‌توانیم.

I want to make this open to everybody,

می‌خواهم آن را در دسترس همه قرار دهم،

so that the health officer in Nairobi or in Patna, Bihar

تا آن مسئول بهداشت در نایروبی یا در پنته، بیهار

will have as much access to it as the folks in Ottawa or in CDC.

به اندازه‌ی مردم در اتاوا یا CDC به آن دسترسی داشته باشند.

And I want to make it part of our culture

و می‌خواهم این را به بخشی از فرهنگمان تبدیل کنم

that there is a community of people who are watching out

که گروهی از مردم هستند که مراقبِ

for the worst nightmares of humanity,

بدترین کابوس‌های بشریت هستند،

and that it's accessible to everyone.

و این که همه به آن‌ها دسترسی دارند.