Where's Google going next? | Larry Page

Translator: Behdad Khazaeli Reviewer: soheila Jafari

Charlie Rose: So Larry sent me an email

چارلی رز: "لری" ایمیلی به من فرستاد

and he basically said,

و در کل گفت،

we've got to make sure that we don't seem like we're

باید مطمئن شویم که شبیه دو مرد

a couple of middle-aged boring men.

میانسال و عبوس دیده نشویم

I said, I'm flattered by that --

گفتم: ازین تعریفت خوشم اومد --

(Laughter) —

(خنده حضار) ---

because I'm a bit older,

چون من یک کم پیرتر هستم،

and he has a bit more net worth than I do.

و اون یک کمی ارزش اموالش از من بیشتره.

Larry Page: Well, thank you.

لری پیج:خب, ممنون.

CR: So we'll have a conversation about

چارلی: ما بحثی خواهیم داشت در مورد

the Internet, and we'll have a conversation Google,

اینترنت و صحبتی در مورد گوگل،

and we'll have a conversation about search

و در مورد (موتور های) جستجو

and privacy,

و حریم خصوصی کاربران،

and also about your philosophy

و البته در مورد فلسفه تو

and a sense of how you've connected the dots

و اینکه چطور تو نقطه ها رو به هم وصل کردی

and how this journey that began

و این که چگونه مسیری که چند سال قبل

some time ago

آغاز کردی

has such interesting prospects.

یک چنین چشم انداز جالبی را ایجاد کرد.

Mainly we want to talk about the future.

کلا می‌خواهیم درمورد آینده حرف بزنیم.

So my first question: Where is Google

سوال اول من اینه که: گوگل کجاست

and where is it going?

و به کجا می‌رود؟

LP: Well, this is something we think about a lot,

لری پیج: خب, این چیزی است که خیلی در موردش فکر می‌کنیم،

and our mission we defined a long time ago

و ماموریتی که خیلی وقت پیش تعریف کردیم

is to organize the world's information

این است که اطلاعات دنیا را سازماندهی کنیم

and make it universally accessible and useful.

و آن‌ها را به اطلاعاتی مفید و قابل دسترسی در سطح جهان تبدیل کنیم.

And people always say,

و مردم همیشه می‌گویند،

is that really what you guys are still doing?

واقعا هنوز همان کار را انجام می‌دهید؟

And I always kind of think about that myself,

و من هم به نوعی همیشه در مورد آن فکر می‌کنم،

and I'm not quite sure.

و کاملا مطمئن نیستم.

But actually, when I think about search,

ولی راستش وقتی در مورد جستجو فکر می‌کنم،

it's such a deep thing for all of us,

واقعا موضوع عمیقی برای همه ما است،

to really understand what you want,

که واقعا بفهمید که چه چیزی می‌خواهید،

to understand the world's information,

تا اطلاعات جهان را درک کنید،

and we're still very much in the early stages of that,

و ما هنوز در مراحل اولیه آن قرار داریم،

which is totally crazy.

که کاملا دیوانه‌کننده است.

We've been at it for 15 years already,

همین الان هم ما ۱۵ سال این کار را انجام داده‌ایم،

but it's not at all done.

ولی به هیچ وجه کامل نشده.

CR: When it's done, how will it be?

چارلی رز: وقتی انجام شود، چگونه به نظر می‌رسد؟

LP: Well, I guess,

لری: خب، فکر می‌کنم،

in thinking about where we're going --

فکر اینکه که به کجا می‌رویم--

you know, why is it not done? --

می‌دانید، چرا همه کارها انجام نشده؟

a lot of it is just computing's kind of a mess.

بخش بزرگی از آن فقط کثیف کاری‌ های کامپیوتری است

You know, your computer doesn't know where you are,

می‌دونین، کامپیوتر شما نمیدونه شما کجا هستید،

it doesn't know what you're doing,

و نمی دانید چه کار می‌کنید،

it doesn't know what you know,

نمی دانید شما چه چیزی می‌دانید،

and a lot we've been trying to do recently

بخش عمده ای از کارهایی که اخیرا انجام می‌دهیم

is just make your devices work,

فقط این بوده که دستگاه هایتان کار کنند،

make them understand your context.

کاری کنیم منظور شما را بفهمند.

Google Now, you know, knows where you are,

«گوگل ناو-Google Now» میدونه شما کجا هستید،

knows what you may need.

می دانید چه چیزی ممکنه نیاز داشته باشید.

So really having computing work and understand you

اینکه واقعا بتواند کارهای محاسباتی بکند و شما را بفهمد

and understand that information,

و اطلاعات را درک کنند را

we really haven't done that yet.

ما هنوز نتوانسته ایم انجام دهیم.

It's still very, very clunky.

این کار هنوز خیلی خیلی سنگین به نظر می‌رسد.

CR: Tell me, when you look at what Google is doing,

چارلی رز: به من بگو، وقتی به کاری که گوگل انجام می دهد نگاه میکنی

where does Deep Mind fit?

Deep Mind کجای آن قرار میگیرد

LP: Yeah, so Deep Mind is a company

لری پیج: بله، Deep Mind یک شرکت است.

we just acquired recently.

ما به تازگی آن را خریده ایم.

It's in the U.K.

این شرکت در انگلستان است.

First, let me tell you the way we got there,

اول از همه، بگذارید بگویم راهی که به آنجا برسیم چیست،

which was looking at search

و آن نگاه به «جستجو» است،

and really understanding,

و درک واقعی آن،

trying to understand everything,

سعی به فهم همه چیز،

and also make the computers not clunky

و سعی به آنکه کامپیوترها را سبک تر کنیم

and really understand you --

و اینکه شما را واقعا بفهمد --

like, voice was really important.

مثل، صدا که واقعا مهم است.

So what's the state of the art on speech recognition?

روش امروزی، تشخیص گفنار چیست؟

It's not very good.

خیلی خوب نیست.

It doesn't really understand you.

شما را به خوبی درک نمی‌کند.

So we started doing machine learning research

پس ما تحقیقات خود در زمینه «آموزش ماشین» را آغاز کردیم

to improve that.

برای پیشبرد آن.

That helped a lot.

و خیلی به ما کمک کرد.

And we started just looking at things like YouTube.

و ما شروع کردیم به بررسی چیزهایی مثل «یوتیوب».

Can we understand YouTube?

آیا میتوانیم یوتیوب را بفهمیم؟

But we actually ran machine learning on YouTube

اما ما واقعا آموزش ماشینی را در یوتیوب آغاز کردیم

and it discovered cats, just by itself.

و تونست گربه ها را خودش به تنهایی تشخیص بدهد.

Now, that's an important concept.

حالا، این مفهوم خیلی مهمی است.

And we realized there's really something here.

و فهمیدیم چیزهای مهمی اینجا وجود دارد.

If we can learn what cats are,

اگر ما بتوانیم یاد بگیریم که گربه ها چی هستند،

that must be really important.

این می تواند خیلی مهم باشد.

So I think Deep Mind,

بنابراین من فکر میکنم Deep Mind،

what's really amazing about Deep Mind

آنچه در Deep Mind واقعا شگفت انگیز است

is that it can actually --

اینست که واقعا میتواند --

they're learning things in this unsupervised way.

آنها میتوانند موضوعات را بدون نظارت یاد بگیرند.

They started with video games,

شروع کارشان با بازی های کامپیوتری بود،

and really just, maybe I can show the video,

و فقط همین، من اگر بتوانم این ویدئو را نشان بدهم،

just playing video games,

فقط بازی کامپیوتری میکردند،

and learning how to do that automatically.

و یاد میگرفتند چطور می شود این کار را خودکار انجام داد.

CR: Take a look at the video games

چارلی رز: به این بازی کامپیوتری نگاه کنید

and how machines are coming to be able

و اینکه چگونه ماشین ها می توانند

to do some remarkable things.

کارهای قابل توجهی انجام دهند.

LP: The amazing thing about this

لری پیج: موضوع شگفت انگیز آن

is this is, I mean, obviously,

این است که، در حقیقت مشخص است،

these are old games,

که اینها بازی هایی قدیمی هستند،

but the system just sees what you see, the pixels,

اما سیستم فقط چیزهای را می‌بیند که شما می‌بینید، پیکسل ها،

and it has the controls and it has the score,

و کنترل ها ی بازی و حساب امتیازات را دارد،

and it's learned to play all of these games,

و یاد گرفته تمامی اینها را بازی کند،

same program.

همان برنامه.

It's learned to play all of these games

خودش یادگرفته همه این بازی ها را انجام دهد

with superhuman performance.

با سرعت مافوق انسانی.

We've not been able to do things like this

ما نمی توانستیم کارهایی اینگونه انجام بدهیم

with computers before.

با کامپیوترهای قبل از این.

And maybe I'll just narrate this one quickly.

و شاید من اشاره سریعی به این یکی بکنم.

This is boxing, and it figures out it can

این یک بازی بکس است، و فهمیده که می‌تواند

sort of pin the opponent down.

بگونه ای به حریف بچسبد.

The computer's on the left,

کامپیوتر سمت چپ قرار گرفته،

and it's just racking up points.

و فقط پشت هم امتیاز می‌گیرد.

So imagine if this kind

خوب تصور کنید اگر این نوع از

of intelligence were thrown at your schedule,

هوشمندی در برنامه کاریتان،

or your information needs, or things like that.

یا اطلاعات مورد نیازتان، یا چیزی شبیه به این قرار گیرد.

We're really just at the beginning of that,

ما تازه در ابتدای این راه هستیم،

and that's what I'm really excited about.

و این چیزی است که من را هیجان زده می‌کند.

CR: When you look at all that's taken place

چارلی رز: وقتی به همه آنچه که

with Deep Mind and the boxing,

توسط Deep Mind وبازی بکس انجام شده توجه میکنی،

also a part of where we're going

یعنی بخشی از جایی که می‌رویم

is artificial intelligence.

هوش مصنوعی است.

Where are we, when you look at that?

اکنون کجاییم؟ کی آن را میبینی؟

LP: Well, I think for me,

لری پیج: خوب، فکر کنم برای من،

this is kind of one of the most exciting things

این یکی از جالب ترین چیزهایی است

I've seen in a long time.

که در مدتی طولانی دیده ام.

The guy who started this company, Demis,

کسی که این شرکت را راه انداخت، دمیس،

has a neuroscience and a computer science background.

سابقه اش عصب شناسی و کامپیوتر بود.

He went back to school

او به دانشگاه برگشت

to get his Ph.D. to study the brain.

تا دکترای خود را در مطالعه مغز بگیرد.

And so I think we're seeing a lot of exciting work

و فکر میکنم ما کلی کارهای هیجان انگیز خواهیم دید

going on that sort of crosses computer science

در برخورد علوم کامپیوتر

and neuroscience

و عصب شناسی

in terms of really understanding

برای درک واقعی اینکه

what it takes to make something smart

چگونه چیزی هوشمند می شود

and do really interesting things.

و واقعا کارهای جالبی می‌کند.

CR: But where's the level of it now?

چارلی رز: الان سطحش کجاست؟

And how fast do you think we are moving?

و فکر میکنی چقدر سریع حرکت می‌کنیم؟

LP: Well, this is the state of the art right now,

لری پیج: الان یک موضوع بسیار تازه است،

understanding cats on YouTube

فهمیدن گربه در «یو تیوب»

and things like that,

و چیزهایی مثل آن،

improving voice recognition.

توسعه تشخیص گفتار.

We used a lot of machine learning

ما از آموزش ماشین در حد زیادی استفاده کرده ایم

to improve things incrementally,

تا چیزها را تدریجا بهتر کنیم،

but I think for me, this example's really exciting,

اما خودم فکر میکنم، این مثال ها واقعا جالبند،

because it's one program

چون این یک برنامه است

that can do a lot of different things.

که میتواند کلی کارهای متفاوت انجام دهد.

CR: I don't know if we can do this,

چارلی رز: نمیدانم که ما می‌توانستیم این کار را انجام دهیم،

but we've got the image of the cat.

اما تصویر گربه را گرفتیم

It would be wonderful to see this.

جالب است که این را ببینیم

This is how machines looked at cats

این تصویر چگونگی دیدن گربه توسط ماشین است

and what they came up with.

و آنچه پیدا کرده.

Can we see that image?

میشه آن تصویر را ببینیم؟

LP: Yeah. CR: There it is. Can you see the cat?

لری پیج: آره. چارلی رز: اینجاست. گربه را می‌بینی؟

Designed by machines, seen by machines.

طراحی شده توسط ماشین، دیده شده توسط ماشین.

LP: That's right.

لری پیج: درسته.

So this is learned from just watching YouTube.

پس این تنها از نگاه به «یو تیوب» یاد گرفته شده.

And there's no training,

و آموزشی در کار نبوده.

no notion of a cat,

هیچ تصوری از گربه نبوده،

but this concept of a cat

اما این مفهوم گربه

is something important that you would understand,

چیزی مهم است که شما می‌فهمید،

and now that the machines can kind of understand.

و حالا ماشین ها هم به نوعی می‌فهمند.

Maybe just finishing

شاید فقط ماهی می‌گیرند

also on the search part,

همچنین در مورد جستجو،

it started with search, really understanding

شروع به درک واقعی

people's context and their information.

زمینه ها و معنی واقعی اطلاعات برای انسان کرد.

I did have a video

من یک فیلم داشتم

I wanted to show quickly on that

میخواستم سریعا نشانتان دهم

that we actually found.

که واقعا چه پیدا کردیم.

(Video) ["Soy, Kenya"]

(فیلم) [«سوی، کنیا»]

Zack Matere: Not long ago,

زک متر: همین چند وقت پیش،

I planted a crop of potatoes.

محصولی از سیب زمینی کاشتم.

Then suddenly they started dying one after the other.

اما یکدفعه یکی پس از دیگری از بین میرفتند.

I checked out the books and they didn't tell me much.

شروع کردم به بررسی کتابها اما چیز زیادی پیدا نکردم.

So, I went and I did a search.

پس رفتم برای جستجوی اینترنت.

["Zack Matere, Farmer"]

[«زک متر، کشاورز»]

Potato diseases.

بیماری های سیب زمینی.

One of the websites told me

در یک وب سایت دیدم که

that ants could be the problem.

مورچه میتواند دلیل مشکل باشد.

It said, sprinkle wood ash over the plants.

سایت میگفت، خاکستر چوب را روی گیاهان بپاشیم.

Then after a few days the ants disappeared.

سپس بعد از چند روز مورچه ها ناپدید شدند.

I got excited about the Internet.

من در مورد اینترنت هیجان زده شدم.

I have this friend

این دوست من است

who really would like to expand his business.

که واقعا میخواهد کارش را توسعه دهد.

So I went with him to the cyber cafe

با او به یک کافی نت رفتم

and we checked out several sites.

و با هم چند سایت را بررسی کردیم.

When I met him next, he was going to put a windmill

وقتی دفعه بعد او را دیدم، او داشت یک آسیاب بادی می‌گذاشت

at the local school.

در مدرسه محل.

I felt proud because

من افتخار میکنم چون

something that wasn't there before

چیزی که قبلا آنجا نبوده

was suddenly there.

یکباره آنجاست.

I realized that not everybody

فهمیدم که هر کسی

can be able to access

نمی تواند دسترسی به

what I was able to access.

چیزی داشته باشد که من داشته ام.

I thought that I need to have an Internet

فکر کردم که به اینترنتی نیاز دارم

that my grandmother can use.

که مادر بزرگم هم بتواند استفاده کند.

So I thought about a notice board.

پس به یک تابلو اعلانات فکر کردم.

A simple wooden notice board.

یک تابلو ساده چوبی

When I get information on my phone,

وقتی که اطلاعاتی را روی تلفنم پیدا می‌کنم،

I'm able to post the information

میتوانم آن را اعلان کنم

on the notice board.

روی تابلو.

So it's basically like a computer.

این چیزی مثل یک کامپیوتر است.

I use the Internet to help people.

من برای کمک به مردم از اینترنت استفاده می‌کنم.

I think I am searching for

فکر کنم آنچه جستجو می‌کنم

a better life

زندگی بهتر است

for me and my neighbors.

برای خودم و همسایه هایم.

So many people have access to information,

خیلی از مردم به اطلاعات دسترسی دارند،

but there's no follow-up to that.

ولی آن را دنبال نمی کنند.

I think the follow-up to that is our knowledge.

فکر کنم ادامه دادن آن، دانش ماست.

When people have the knowledge,

وقتی انسانها دانش داشته باشند،

they can find solutions

میتوانند راه حل پیدا کنند

without having to helped out.

بدون آنکه به آنها کمک شود.

Information is powerful,

اطلاعات قدرتمند است،

but it is how we use it that will define us.

اما چگونگی استفاده از آن، ما را تعریف میکند.

(Applause)

( تشویق حضار )

LP: Now, the amazing thing about that video,

لری پیج: موضوع شگفت انگیز این فیلم،

actually, was we just read about it in the news,

این است که ما خبری را خواندیم،

and we found this gentlemen,

و این آقا را پیدا کردیم،

and made that little clip.

و این کلیپ ساخته شد.

CR: When I talk to people about you,

چارلی رز: وقتی با مردم درباره شما صحبت میکنم،

they say to me, people who know you well, say,

به من میگویند، آنهایی که خوب تورا می شناسند میگویند

Larry wants to change the world,

لری میخواهد دنیا را تغییر دهد،

and he believes technology can show the way.

و فکر میکند فناوری میتواند راه را نشان دهد.

And that means access to the Internet.

و معنی ان دسترسی به اینترنت است.

It has to do with languages.

باید با زبان ها انجام شود.

It also means how people can get access

همچنین به معنی چگونگی دسترسی مردم است

and do things that will affect their community,

و انجام کارهایی که بر اجتماعشان اثر میگذارد،

and this is an example.

و این فقط یک مثال است.

LP: Yeah, that's right, and I think for me,

لری پیج: بله، درست است و فکر میکنم به نظر من

I have been focusing on access more,

من بیشتر به دسترسی آن تمرکز کرده ام.

if we're talking about the future.

اگر در مورد آینده صحبت میکنیم.

We recently released this Loon Project

ما اخیرا پروژه «لوون» را اعلان کرده ایم

which is using balloons to do it.

که از بالن ها برای انجام آن استفاده میکند.

It sounds totally crazy.

به نظر دیوانگی میرسد.

We can show the video here.

میتوانیم فیلمش را اینجا نشان دهیم.

Actually, two out of three people in the world

در واقع، دو از هر سه نفر در دنیا

don't have good Internet access now.

دسترسی خوبی به اینترنت ندارند،

We actually think this can really help people

ما فکر میکنیم که این روش میتواند به مردم کمک کند.

sort of cost-efficiently.

به صورتی کاملا اقتصادی.

CR: It's a balloon. LP: Yeah, get access to the Internet.

چارلی رز: این یک بالن است. لری پیج: بله، به اینترنت متصل شو.

CR: And why does this balloon give you access

چارلی رز: و چطور این بالن شما را متصل می‌کند

to the Internet?

به اینترنت؟

Because there was some interesting things

چون چیز های جالبی را

you had to do to figure out how

یاید انجام دهید تا بفهمید چرا

to make balloons possible,

برای امکان پذیر شدن بالن ها،

they didn't have to be tethered.

نیازی به بستنشان نیست.

LP: Yeah, and this is a good example of innovation.

لری پیج: بله، و این نمونه خوبی از نو آوری است.

Like, we've been thinking about this idea

مثلا، ما به این ایده فکر می‌کردیم

for five years or more

برای مدت پنج سال یا بیشتر

before we started working on it,

قبلا از آنکه کار را شروع کنیم،

but it was just really,

اما این خیلی،

how do we get access points up high, cheaply?

چطور میتوانیم نقاط اتصال بیسیم را بصورتی ارزان در ارتفاع قرار دهیم؟

You normally have to use satellites

معمولاراهش استفاده از ماهواره است

and it takes a long time to launch them.

ولی ارسال آنها خیلی زمانبر است.

But you saw there how easy it is to launch a balloon

اما دیدید که ارسال یک بالن چقدر ساده است

and get it up,

و بلند کردنش،

and actually again, it's the power of the Internet,

و واقعا دوباره، این قدرت اینترنت است،

I did a search on it,

من در باره اش جستجو کردم،

and I found, 30, 40 years ago,

و فهمیدم که ۳۰-۴۰ سال پیش،

someone had put up a balloon

یک نفر بالنی ارسال کرد

and it had gone around the Earth multiple times.

و آن چندین با دور زمین چرخید.

And I thought, why can't we do that today?

با خودم گفتم چرا نتوانیم امروز این کار را انجام دهیم؟

And that's how this project got going.

و اینگونه بود که پروژه شروع شد.

CR: But are you at the mercy of the wind?

چارلی رز: آیا تحت تاثیر باد نیستید؟

LP: Yeah, but it turns out,

لری پیج: بله، ولی معلوم شد،

we did some weather simulations

ما شبیه سازی هایی انجام دادیم

which probably hadn't really been done before,

که احتمالا قبلا انجام نشده بود،

and if you control the altitude of the balloons,

اگر شما ارتفاع بالن را تنظیم کنید،

which you can do by pumping air into them

که از طریق پمپ کردن هوا به آنها انجام میشود

and other ways,

یا برعکس،

you can actually control roughly where they go,

بصورت تقریبی میتوانید مسیرشان را کنترل کنید،

and so I think we can build a worldwide mesh

پس فکر میکنم میتوانیم یک شبکه جهانی بسازیم

of these balloons that can cover the whole planet.

از این بالن ها که کل دنیا را احاطه کند.

CR: Before I talk about the future and transportation,

چارلی رز: قبلا از آنکه در مورد آینده و حمل و نقل صحبت کنم،

where you've been a nerd for a while,

زمانی که خیلی درسخوان بودی،

and this fascination you have with transportation

و این علاقه ات به حمل و نقل

and automated cars and bicycles,

ماشین های خودکار و دوچرخه،

let me talk a bit about what's been the subject here

بگذار کمی در باره اینکه قبلا اینجا در باره موضوعی صحبت کردیم

earlier with Edward Snowden.

با ادوارد اسنودن.

It is security and privacy.

درباره امنیت و حریم شخصی.

You have to have been thinking about that.

باید قبلا در موردش فکر کرده باشی.

LP: Yeah, absolutely.

لری پیج: بله، قطعا.

I saw the picture of Sergey with Edward Snowden yesterday.

دیروز تصویر سرگی را با ادوارد اسنودن دیدم.

Some of you may have seen it.

بعضی از شما هم ممکن است دیده باشید.

But I think, for me, I guess,

اما فکر میکنم برای من،

privacy and security are a really important thing.

حریم شخصی و امنیت واقعا موضوع مهمی است.

We think about it in terms of both things,

ما به مفهوم هر دو فکر کرده ایم،

and I think you can't have privacy without security,

و فکر میکنم بدون امنیت نمیتوانی حریم شخصی داشته باشی،

so let me just talk about security first,

پس بگذار اول در مورد امنیت صحبت کنیم،

because you asked about Snowden and all of that,

چون در مورد اسنودن و موضوعاتش پرسیدی،

and then I'll say a little bit about privacy.

و بعدش کمی در مورد حریم شخصی صحبت می‌کنم.

I think for me, it's tremendously disappointing

فکر میکنم برای من ، فوق العاده تاسف انگیز است

that the government

که دولت

secretly did all this stuff and didn't tell us.

مخفیانه این کارها را انجام داده و به ما نگفته.

I don't think we can have a democracy

فکر نمی کنم که می‌توانیم دموکراسی داشته باشیم

if we're having to protect you and our users

اگر بخواهیم شما و کاربران دیگر را

from the government

از دولت محافظت کنیم

for stuff that we've never had a conversation about.

برای چیزهایی که هیچوقت درباره اش صحبت نکرده ایم.

And I don't mean we have to know

منظورم این نیست که که باید بدانیم

what the particular terrorist attack is they're worried

که آنها از کدام حمله خاص تروریستی نگرانند

about protecting us from,

تا از ما محافظت کنند،

but we do need to know

اما باید بدانیم

what the parameters of it is,

که پارامترهای آن چیست،

what kind of surveillance the government's

چه نوع از نظارتی را دولت

going to do and how and why,

میخواهد انجام دهد و چگونه و چرا،

and I think we haven't had that conversation.

و فکر کنم در این باره صحبت نکرده ایم.

So I think the government's actually done

پس به نظرم دولت واقعا

itself a tremendous disservice

زیان بزرگی به خود زده

by doing all that in secret.

که همه این کارها را مخفیانه انجام داده.

CR: Never coming to Google

چارلی رز: هیچوقت پیش گوگل نیامدند

to ask for anything.

تا چیزی بخواهند.

LP: Not Google, but the public.

لری پیج: نه گوگل، بلکه عموم مردم.

I think we need to have a debate about that,

به نظرم باید تا مناظره ای در این مورد داشته باشیم،

or we can't have a functioning democracy.

یا نمی توانیم دمکراسی واقعی داشته باشیم.

It's just not possible.

واقعا امکان ندارد.

So I'm sad that Google's

پس من متاسفم که گوگل

in the position of protecting you and our users

در موقعیتی است که شما و کاربرانمان

from the government

را از دولت حقظ کند

doing secret thing that nobody knows about.

که کارهای مخفیانه ای انجام می‌دهند که کسی نمی‌داند.

It doesn't make any sense.

اصلا معنی ندارد.

CR: Yeah. And then there's a privacy side of it.

چارلی رز: بله . و از نگاه حریم شخصی آن.

LP: Yes. The privacy side,

لری پیج: درست است. نگاه حریم شخصی،

I think it's -- the world is changing.

فکرمیکنم آن -- جهان در حال تغییر است.

You carry a phone. It knows where you are.

با خود تلفنی داری. که می‌داند کجایی.

There's so much more information about you,

اطلاعات خیلی زیادی در مورد شما وجود دارد.

and that's an important thing,

و این چیز مهمی است،

and it makes sense why people are asking

و درست است که چرا مردم

difficult questions.

سوالات سختی می پرسند.

We spend a lot of time thinking about this

ما مدت زیادی به آن فکر کردیم

and what the issues are.

و اینکه مسائل آن چیست.

I'm a little bit --

من کمی --

I think the main thing that we need to do

فکر کنم کار اصلی که باید انجام دهیم

is just provide people choice,

این است که به مردم حق انتخاب بدهیم،

show them what data's being collected --

نشان دهیم که چه اطلاعاتی جمع شده --

search history, location data.

جستجوهای قبلی، اطلاعات مکانی.

We're excited about incognito mode in Chrome,

امکان «ناشناس» در کروم برایمان مهم است،

and doing that in more ways,

و از راههای مختلفی آن را انجام میدهیم،

just giving people more choice

تنها به مردم امکانات مختلفی می‌دهیم

and more awareness of what's going on.

و آنها را از اوضاع آگاه می‌کنیم.

I also think it's very easy.

همینطور فکر میکنم که خیلی ساده است.

What I'm worried is that we throw out

آنچه نگرانم میکند، آنست که

the baby with the bathwater.

خشک و تر با هم بسوزند.

And I look at, on your show, actually,

و به ان در برنامه شما نگاه کردم، واقعا

I kind of lost my voice,

یک جوری، مبهوت شدم،

and I haven't gotten it back.

و هنوز عادی نشده ام.

I'm hoping that by talking to you

امیدوارم با صحبت با شما

I'm going to get it back.

مجددا عادی شوم.

CR: If I could do anything, I would do that.

چارلی رز: اگر بتونم کاری کنم. حتما انجام میدهم.

LP: All right. So get out your voodoo doll

لری پیج: بسیار خوب. عروسک جادوییت را در بیار

and whatever you need to do.

و هر کاری که باید را انجام بده.

But I think, you know what, I look at that,

به نظرم، میدونی چیه، وقتی مرور می‌کنم.

I made that public,

و بصورت عمومی هم گفته ام،

and I got all this information.

و همه این اطلاعات را دارم.

We got a survey done on medical conditions

ما یک نظر سنجی در مورد مسائل پزشکی انجام دادیم

with people who have similar issues,

با افرادی که مشکلات مشابه داشتند،

and I look at medical records, and I say,

من به سوابق پزشکی نگاه کردم، و می‌گویم،

wouldn't it be amazing

آیا عالی نخواهد بود

if everyone's medical records were available

اگر سوابق پزشکی همه در دسترس باشد

anonymously

بصورت ناشناس

to research doctors?

برای محققین پزشکی؟

And when someone accesses your medical record,

و وقتی کسی به پرونده پزشکی شما دسترسی می‌یابد،

a research doctor,

مثلا یک دکتر محقق،

they could see, you could see which doctor

آنها میبینند، تو میفهمی که کدام دکتر

accessed it and why,

به آن دسترسی پیدا کرده و چرا،

and you could maybe learn about

و تو ممکن است بفهمی

what conditions you have.

که وضعیتت چطور است.

I think if we just did that,

به نظرم ما این کار را انجام داده ایم،

we'd save 100,000 lives this year.

و امسال جان ۱۰۰٫۰۰۰ انسان را نجات داده ایم.

CR: Absolutely. Let me go — (Applause)

چارلی رز: قطعا. اجازه بده ادامه دهم-- ( تشویق حضار)

LP: So I guess I'm just very worried that

لری پیج: فکر کنم خیلی نگران بودم که

with Internet privacy,

با حریم شخصی در اینترنت،

we're doing the same thing we're doing with medical records,

کاری کنیم که با پرونده های پزشکی کردیم،

is we're throwing out the baby with the bathwater,

یعنی سوزاندن تر و خشک با هم،

and we're not really thinking

و واقعا توجه نمی کنیم

about the tremendous good that can come

امکانات بسیار خوبی که میتواند ایجاد شود

from people sharing information

از مردمی که اطلاعات به اشتراک می‌گذارند

with the right people in the right ways.

با آدمهای درست و روش های صحیح.

CR: And the necessary condition

چارلی رز: و شرط الزامی آن است که

that people have to have confidence

مردم یابد اطمینان داشته باشند

that their information will not be abused.

که اطلاعاتشان مورد سوء استفاده قرار نمی گیرد.

LP: Yeah, and I had this problem with my voice stuff.

لری پیج: بله، و من این مشکل را با صدایم داشتم

I was scared to share it.

میترسیدم بیانش کنم.

Sergey encouraged me to do that,

سرگی من را تشویق کرد که انجامش بدهم،

and it was a great thing to do.

و کار بسیار خوبی بود.

CR: And the response has been overwhelming.

چارلی رز: و نتیجه آن کلا خوب بود.

LP: Yeah, and people are super positive.

لری پیج: بله، و مردم خیلی مثبت بودند.

We got thousands and thousands of people

و هراران هزار نفر را پیدا کردیم

with similar conditions,

که شرایط شان مشابه بود،

which there's no data on today.

که اطلاعاتی از آن امروز وجود ندارد.

So it was a really good thing.

واقعا کار خوبی بود.

CR: So talking about the future, what is it about you

چارلی رز: از آینده صحبت کنیم، در مورد

and transportation systems?

حمل و نقل چه میکنی؟

LP: Yeah. I guess I was just frustrated

لری پیج: خوب، فکر کنم از آن خسته شده بودم

with this when I was at college in Michigan.

وقتی در میشیگان در کالج بودم.

I had to get on the bus and take it

باید با اتوبوس می‌رفتم

and wait for it.

منتظرش می‌شدم.

And it was cold and snowing.

سرد بود و برف می آمد.

I did some research on how much it cost,

کمی تحقیق کردم که چقدر هزینه دارد،

and I just became a bit obsessed with transportation systems.

و بعد کمی شیفته سیستم های حمل و نقل شدم.

CR: And that began the idea of an automated car.

چارلی رز: و اینگونه ایده اتومبیل خودکار شروع شد.

LP: Yeah, about 18 years ago I learned about

لری پیج: بله ، حدود ۱۸ سال پیش

people working on automated cars,

متوجه شدم که افرادی روی ماشین های خودکار مشغولند.

and I became fascinated by that,

ومجذوب این ایده شدم،

and it takes a while to get these projects going,

و مدتی طول کشید تا این پروژه ها فعال شوند.

but I'm super excited about the possibilities of that

ولی بخاطر فرصت هایی که ایجاد شده خیلی هیجان دارم

improving the world.

در توسعه جهان.

There's 20 million people or more injured per year.

بیش از ۲۰ میلیون نفر یا بیشتر در سال مجروح می‌شوند.

It's the leading cause of death

این اصلی ترین دلیل مرگ و میر است

for people under 34 in the U.S.

در امریکا برای افراد کمتر از ۳۴ سال.

CR: So you're talking about saving lives.

چارلی رز: پس منظور تو حفظ جان انسانهاست.

LP: Yeah, and also saving space

لری پیج: بله، و همینطور حفظ محیط

and making life better.

و بهتر کردن زندگی.

Los Angeles is half parking lots and roads,

نصف لس آنجلس پارکینگ و جاده است،

half of the area,

نصف منظقه،

and most cities are not far behind, actually.

و بیشتر شهر ها قطعا از این کمتر نیست.

It's just crazy

مسخره است

that that's what we use our space for.

که از فضایمان اینگونه استفاده کنیم.

CR: And how soon will we be there?

چارلی رز: و در چه مدتی این اتفاق میافتد؟

LP: I think we can be there very, very soon.

لری پیج: فکر کنم، خیلی خیلی زود به آنجا میرسیم

We've driven well over 100,000 miles

ما بیش از ۱۰۰٫۰۰۰ مایل رانندگی کرده ایم

now totally automated.

بصورت کاملا خودکار.

I'm super excited about getting that out quickly.

من خیلی هیجان دارم تا این را هرچه زودتر عرضه کنیم.

CR: But it's not only you're talking about automated cars.

چارلی رز: تو فقط در باره ماشین های خودکار صحبت نمی کنی

You also have this idea for bicycles.

تو این ایده را برای وچرخه هم داری.

LP: Well at Google, we got this idea

لری پیج: خوب در گوگل، ما معتقدیم

that we should just provide free bikes to everyone,

که باید دوچرخه های مجانی برای همه فراهم کرد،

and that's been amazing, most of the trips.

و این عالی است برای بیشتر مسیرها.

You see bikes going everywhere,

میبینی که دوچرخه ها همه جا می روند،

and the bikes wear out.

و دوچرخه ها فرسوده می‌شوند.

They're getting used 24 hours a day.

۲۴ ساعته استفاده می‌شوند.

CR: But you want to put them above the street, too.

چارلی رز: اما تو میخواهی آنها را بالای خیابان ها هم بگذاری.

LP: Well I said, how do we get people

لری پیج: خوب من گفتم، چطور می‌توانیم

using bikes more?

مردم را بیشتر ترغیب به استفاده از دوچرخه کنیم؟

CR: We may have a video here.

چارلی رز: فیلم را ببینیم.

LP: Yeah, let's show the video.

لری پیج: بله ببینیم.

I just got excited about this.

من در موردش هیجان زده هستم.

(Music)

( موسیقی )

So this is actually how you might separate

خوب اینطوری شما می‌توانید

bikes from cars with minimal cost.

دوچرخه را از ماشین جدا کنید با کمترین هزینه.

Anyway, it looks totally crazy,

به هر صورت این خیلی عالی است،

but I was actually thinking about our campus,

اما من در مورد محل شرکتمان فکر میکردم،

working with the Zippies and stuff,

کار با خدمات رایگان و این چیزها،

and just trying to get a lot more bike usage,

و میخواهیم استفاده از دوچرخه را خیلی بیشتر کنیم،

and I was thinking about,

و من فکر میکردم،

how do you cost-effectively separate

چطور با شیوه ای اقتصادی

the bikes from traffic?

دوچرخه ها را از ترافیک جدا کنیم؟

And I went and searched,

و رفتم و جستجو کردم،

and this is what I found.

واین چیزی است که پیدا کردم.

And we're not actually working on this,

و ما واقعا روی آن کار نمی کنیم،

that particular thing,

این موضوع خاص،

but it gets your imagination going.

اما این تخیل شما را به کار می اندازد.

CR: Let me close with this.

چارلی رز: بگذار اینجوری تمامش کنم.

Give me a sense of the philosophy of your own mind.

یک حس فلسفی از تفکرت به من بده.

You have this idea of [Google X].

این ایده [گوگل ایکس] را داری.

You don't simply want

بسادگی نمی خواهی

to go in some small, measurable arena of progress.

به یک محل کوچک و عرصه محدود پیشرفت بروی

LP: Yeah, I think

لری پیج: بله، فکر کنم

many of the things we just talked about are like that,

خیلی از چیزهایی که در باره اش صحبت کردیم اینگونه است،

where they're really --

واقعا کجا هستند --

I almost use the economic concept of additionality,

من تقریبا از موضوع اقتصاد افزون گرا استفاده میکنم،

which means that you're doing something

که به معنی آنست که که کاری انجام میدهی

that wouldn't happen unless you were actually doing it.

که اتفاق نمی افتد مگر واقعا انجامش بدهی.

And I think the more you can do things like that,

و فکر کنم هرچه کارهای بیشتری مثل این انجام دهی،

the bigger impact you have,

تاثیر بیشتری خواهی داشت.

and that's about doing things

و این یعنی کارهایی انجام دهی

that people might not think are possible.

که دیگران فکر نمی کنند ممکن است.

And I've been amazed,

و من شگفت زده شده ام،

the more I learn about technology,

هرچه بیشتر در باره تکنولوژی یاد میگیرم،

the more I realize I don't know,

بیشتر میفهمم که نمیدانم،

and that's because this technological horizon,

این بخاطر آن است که این افق تکنولوژی،

the thing that you can see to do next,

کاری که می خواهی در مرحله بعد انجام دهی،

the more you learn about technology,

هرچه بیشتر درباره تکنولوژی یاد میگیری،

the more you learn what's possible.

بیشتر میفمی که چه چیزهایی ممکن است.

You learn that the balloons are possible

میفهمی که بالن ها ممکنند

because there's some material that will work for them.

چون موادی هستند که با آنها میشود این کار را کرد.

CR: What's interesting about you too, though, for me,

چارلی رز: چیزی که در مورد تو برایم جالب است

is that, we have lots of people

آنست که، خیلی ها

who are thinking about the future,

که در مورد آینده فکر می‌کنند،

and they are going and looking and they're coming back,

میروند و میبینند و بر می‌گردند،

but we never see the implementation.

و ما هیچوقت اجرایی نمی‌بینیم.

I think of somebody you knew

یاد شخصی افتادم که می‌شناسی

and read about, Tesla.

و در باره اش خوانده ای، تسلا.

The principle of that for you is what?

اصول آن از نظر تو چیست؟

LP: Well, I think invention is not enough.

لری پیج: خوب، به نظرم اختراع تنها کافی نیست.

If you invent something,

اگر چیزی را اختراع کنی،

Tesla invented electric power that we use,

تسلا نیروی الکتریسیته ای که ما استفاده میکنیم را اختراع کرد،

but he struggled to get it out to people.

و تلاش میکرد تا آن را به مردم عرضه کند.

That had to be done by other people.

این باید توسط دیگران انجام میشد.

It took a long time.

خیلی طول کشید.

And I think if we can actually combine both things,

فکر میکنم واقعا میتوانیم هر دو را ترکیب کنیم،

where we have an innovation and invention focus,

جایی که تمرکز بر اختراع کردن داریم

plus the ability to really -- a company

بعلاوه توانایی که واقعا - یک شرکت

that can really commercialize things

میتواند واقعا چیز ها را تجاری کند

and get them to people

و آنها را به مردم عرضه کند

in a way that's positive for the world

بگونه ای که برای دنیا مثبت باشد

and to give people hope.

و به مردم امید دهد.

You know, I'm amazed with the Loon Project

میدانی، من از پروژه «لوون» شگفت زده ام

just how excited people were about that,

چقدر همه در باره اش هیجان دارند،

because it gave them hope

چون به آنها امید میدهد

for the two thirds of the world

برای دو سوم جهان

that doesn't have Internet right now that's any good.

که الان اینترنت به هر نوعی ندارند.

CR: Which is a second thing about corporations.

چارلی رز: که این دومین موضوع در باره شرکت هاست.

You are one of those people who believe

تو از آنهایی هستی که باور دارند

that corporations are an agent of change

که شرکت ها عامل تغییرند

if they are run well.

اگر بخوبی کار کنند.

LP: Yeah. I'm really dismayed

بله، واقعا وحشت دارم

most people think companies are basically evil.

بیشتر مردم فکر میکنند که شرکت ها اساسا بدند.

They get a bad rap.

و سرزنش میشوند.

And I think that's somewhat correct.

و فکر کنم به نوعی درست است.

Companies are doing the same incremental thing

شرکت ها همان کارهای توسعه ای را انجام میدهند

that they did 50 years ago

که ۵۰ سال قبل میکردند

or 20 years ago.

یا ۲۰ سال قبل.

That's not really what we need.

واقعا به این نیازی نداریم.

We need, especially in technology,

خصوصا در تکنولوژی،

we need revolutionary change,

به تغییراتی انقلابی نیاز داریم،

not incremental change.

نه تغییراتی توسعه ای.

CR: You once said, actually,

چارلی رز: یکبار گفتی،

as I think I've got this about right,

و فکر میکنم تقریبا درست فهمیدم،

that you might consider,

که ممکن است بخواهی،

rather than giving your money,

بجای آنکه پولت را بدهی،

if you were leaving it to some cause,

اگر برایش دلیلی بسازی،

just simply giving it to Elon Musk,

براحتی آن را به «الون ماسک» بده،

because you had confidence

بخاط اینکه تو اعتقاد داری

that he would change the future,

که او آینده را تغییر می‌دهد،

and that you would therefore —

و بنابر این تو اینکار را می‌کنی ---

LP: Yeah, if you want to go Mars,

لری پیج: درسته، اگر بخواهی به مریخ بروی،

he wants to go to Mars,

او میخواهد به مریخ برود،

to back up humanity,

تا پشتیبان بشریت باشد،

that's a worthy goal, but it's a company,

این هدفی ارزشمند است، اما این یک شرکت است،

and it's philanthropical.

و این یک خیریه.

So I think we aim to do kind of similar things.

پس فکر میکنم هدف ما انجام همین کارهاست.

And I think, you ask, we have a lot of employees

و پرسیدی، ما کلی کارمند داریم

at Google who have become pretty wealthy.

در گوگلی که خیلی پولدار شده.

People make a lot of money in technology.

مردم در تکنولوژی کلی پول در می آورند.

A lot of people in the room are pretty wealthy.

خیلی از آدمهایی که اینجا هستند، خیلی پولدارند.

You're working because you want to change the world.

تو کار میکنی چون میخواهی جهان را عوض کنی.

You want to make it better.

میخواهی بهترش کنی.

Why isn't the company that you work for

چرا شرکتی که برایش کار می‌کنی

worthy not just of your time

ارزش نه تنها وقت تو را

but your money as well?

بلکه پولت را هم داشته باشد؟

I mean, but we don't have a concept of that.

منظورم اینست، ولی مفهومی از این نوع نداریم.

That's not how we think about companies,

ما در مورد شرکت ها اینگونه فکر نمی‌کنیم،

and I think it's sad,

و این غم انگیز است،

because companies are most of our effort.

چون شرکت ها بیشترین چیزی هستند که داریم،

They're where most of people's time is,

بیشتر وفت مردم اینجا صرف می‌شود،

where a lot of the money is,

جایی است که پول هست،

and so I think I'd like for us to help out

و فکر کنم برای ما می‌خواهم که بیشتر کمک کنم

more than we are.

از آنچه می کنیم.

CR: When I close conversations with lots of people,

چارلی رز: وقتی صحبتم را با بقیه تمام می‌کنم،

I always ask this question:

همیشه این را می‌پرسم:

What state of mind,

در چه وضعیت فکری،

what quality of mind is it

در چه حالت ذهنی

that has served you best?

بهترین توانت را داری؟

People like Rupert Murdoch have said curiosity,

آدمهایی مثل روپرت مرداک گفتند کنجکاوی،

and other people in the media have said that.

و آدمهای دیگر رسانه هم همین را گفتند.

Bill Gates and Warren Buffett have said focus.

بیل گیتس و وارن بوفه گفتند تمرکز.

What quality of mind,

چه حالت ذهنی،

as I leave this audience,

در حالی که این حضار را ترک می‌کنی،

has enabled you to think about the future

به تو کمک کرد تا به آینده فکر کنی

and at the same time

و همان وقت

change the present?

حال را تغییر دهی؟

LP: You know, I think the most important thing --

لری پیج: میدانی، فکر میکنم مهمترین چیز--

I looked at lots of companies

من به خیلی از شرکت ها نگاه کردم

and why I thought they don't succeed over time.

و اینکه چرا درطول زمان به موفقیت نرسیدند.

We've had a more rapid turnover of companies.

شرکت های ما عملکرد مالی سریعی داشته اند،

And I said, what did they fundamentally do wrong?

و گفتم، که آنها اساسا چه اشتباهی داشته اند؟

What did those companies all do wrong?

همه آنها چه اشتباهی مرتکب شده اند؟

And usually it's just that they missed the future.

و معمولا این است که همه آنها آینده را فراموش کردند.

And so I think, for me,

و فکر کنم، از نظر من،

I just try to focus on that and say,

فقط سعی میکنم به آن تمرکز کنم و بگویم،

what is that future really going to be

آن آینده واقعا چه خواهد بود

and how do we create it,

و چگونه آن را خلق کنیم،

and how do we cause our organization,

و چگونه بتوانیم سازمانمان را ،

to really focus on that

واقعا بر آن متمرکز کنیم

and drive that at a really high rate?

و با سرعت بالا به آن هدایت کنیم؟

And so that's been curiosity,

و این کنجکاوی است،

it's been looking at things

توجه به چیزهایی ست

people might not think about,

که معمولا آدمها به آن فکر نمی کنند،

working on things that no one else is working on,

کار روی موضوعاتی است که کس دیگری رویش کار نمی کند،

because that's where the additionality really is,

چون واقعا این همان افزون گرایی است،

and be willing to do that,

اینکه بخواهی انجامش دهی،

to take that risk.

و بتوانی خطرش را قبول کنی.

Look at Android.

به اندروئید نگاه کن.

I felt guilty about working on Android

من بخاطر کار روی اندروئید احساس گناه می‌کردم

when it was starting.

وقتی شروع می کردیم.

It was a little startup we bought.

یک شرکت نوپا بود وقتی خریدیمش.

It wasn't really what we were really working on.

واقعا کاری که ما می‌کردیم نبود.

And I felt guilty about spending time on that.

و من بخاطر وقت گذاشتن رویش احساس گناه می‌کردم.

That was stupid.

احمقانه بود.

That was the future, right?

آن آینده بود، غیر از این است؟

That was a good thing to be working on.

انجامش کار خوبی بود.

CR: It is great to see you here.

چارلی رز: دیدن شما اینجا عالی بود.

It's great to hear from you,

دوست داریم تا شما را ببینیم،

and a pleasure to sit at this table with you.

و نشستن با شما کنار این میز لذت بخش است.

Thanks, Larry.

متشکرم ، لری.

LP: Thank you.

لری پیج: متشکرم.

(Applause)

( تشویق حضار )

CR: Larry Page.

چ ر: لری پیج.