Sloths! The strange life of the world's slowest mammal | Lucy Cooke

Translator: Hajar Almasi Reviewer: RAHAA IMANII

Hello.

سلام.

Well, I'm here to talk to you about my animal muse:

خب، امروز اینجا هستم که از حیوان وحشی‌ام صحبت کنم:

the sloth.

تنبل!

(Laughter)

(خنده حاضرین)

I've been documenting the strange lives of the world's slowest mammal

من به مستندسازی زندگی عجیب و غریب کُندترین پستاندار جهان

for the last 10 years.

طی ۱۰ سال اخیر مشغول بوده‌ام.

I still remember the first time I saw one.

حتی اولین باری که یک از آن‌ها را دیدم یادم هست.

I was fascinated by their freaky biology.

مجذوب زیست‌شناسی عجیب آن‌ها شده بودم.

I mean, what's not to love about an animal that's born

منظورم این است اگر حیوانی با لبخند ثابتی روی صورتش به دنیا بیاید

with a fixed grin on its face?

عشق نیست پس چیست؟

(Laughter)

(خنده حاضرین)

And the need to hug.

و این‌که عاشق بغل شدن هستند.

Audience: Awww.

حاضرین: آآآآخی.

But sloths are massively misunderstood.

اما درباره تنبل‌ها به شدت سوتفاهم می‌شود.

They've been saddled with a name that speaks of sin

به آن‌ها اسمی تحمیل شده که از خطایی در آن صحبت می‌شود،

and damned for their languorous lifestyle,

و ملعونند به خاطر سبک زندگی سست‌شان،

which people seem to think has no place amongst the fittest

به نظر می‌رسد که مردم تصور می‌کنند آن‌ها هیچ جایی در میان شایسته‌ترین

in the fast-paced race for survival.

افراد در نزاع پرسرعتِ بقا، ندارند.

Well, I'm here to tell you that we've got this animal all wrong --

خُب، من اینجا هستم تا به شما بگویم که همه درباره این حیوان در اشتباهیم --

and how understanding the truth about the sloth

و اینکه چطور حقیقت در مورد تنبل را درک کنیم،

may help save us and this planet we both call home.

ممکن است به نجات ما و این سیاره که هر دو به آن خانه می‌گوییم، کمک کند.

I traced sloth-based slander

من ردِ زیرشاخه مبتنی بر تنبل را

back to a Spanish conquistador called Valdés,

در یک فاتح اسپانیایی به نام والدِس پی گرفتم،

who gave the first description of a sloth in his encyclopedia of the New World.

که اولین شرح از یک تنبل در دایره‌المعارفِ خود در دنیای جدید ارائه داده بود.

He said the sloth was

او گفت که حیوانی به نام تنبل

"the stupidest animal that can be found in the world ...

«کودن‌ترین حیوانی که در جهان یافت می‌شود …

I have never seen such an ugly animal or one that is more useless."

من هرگز حیوانی به این زشتی و موجودی به این بدرد نخوری ندیده‌ام.»

(Laughter)

(خنده حاضرین)

Tell us what you really think, Valdés.

به ما بگو واقعا چی فکر کردی، والدِس.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

I'd like to have a word about Valdés's drawing skills.

مایلم صحبتی راجع به مهارت‌های نقاشیِ والدِس داشته باشم.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

I mean, what is that?

منظورم این است که، آن دیگر چیست؟

(Laughter)

(خنده حاضرین)

I've never seen an illustration of a sloth that's more useless.

هرگزتصویرسازی‌ به این بدردنخوری از «تنبل» ندیده بودم.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

But I mean, on the plus side,

اما منظورم این است که

he has given the sloth a remarkably humanlike face,

از طرف دیگر او به «تنبل» سیمایِ انسانی فوق العاده‌ای داده،

and sloths do have remarkably humanlike faces.

و تنبل‌ها هم چهره فوق العاده انسانی دارند.

This sloth I photographed in Costa Rica, I think looks a lot like Ringo Starr.

این «تنبل» که در کاستاریکا عکاسی کردم، به نظرم شبیه رینگو استار به نظر می‌رسد.

رینگو استار: آهنگ‌ساز بریتانیایی (خنده حاضرین)

(Laughter)

But then, sloths do bear an uncanny resemblance to the The Beatles.

اما بعدش تنبل‌ها شباهت عجیبی به گروه بیتلز دارند.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

Particularly pleased with Paul, actually, on there.

مخصوصا به پُل، راستش، خیلی شبیه است.

But like The Beatles, sloths are also extremely successful.

اما مثل بیتلز، تنبل‌ها هم خیلی موفق هستند.

از رده‌ای از پستانداران دیرینه آمده‌‌اند و زمانی ده‌ها گونه ازانواع آن وجود داشتند،

They come from an ancient line of mammals, and there were once dozens of species

including the giant ground sloth, which was the size of a small elephant

از جمله یک تنبل زمینی غول‌پیکر، که به اندازه یک فیل کوچک بود

and one of the only animals big enough to eat avocado pits whole

و یکی از تنها حیواناتی بودند که به قدرکافی بزرگ بودند که هسته آووکادو را کامل بخورند

and disperse them.

و آن‌ها را پخش و پراکنده کنند.

So ... (Laughter)

پس ... (خنده حاضرین)

Some of you have worked it out already.

بعضی از شما قبلا روی این قضیه البته کار کردید.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

That means that without sloths,

این یعنی که امروزه، بدون وجود تنبل‌ها،

there might be no avocado on toast today,

ممکن بود امروزه در هیچ نان تُستی، آووکادویی جود نمی‌داشت،

leaving hipsters everywhere totally bereft at breakfast.

و همه جا، همه آدم‌های شیک در صبحانه از آن محروم می‌شدند.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

(Applause)

(تشویق)

Today, there are six surviving species, and they fall into two groups.

امروزه شش گونه زنده وجود دارد و آن‌ها به دو گروه تقسیم می‌شوند.

You've got your Bradypus three-toed sloths,

تنبل‌های براداپوس سه انگشت را دارید،

they're the ones with the Beatles haircuts and the Mona Lisa smiles.

آن‌هایی هستند که موهای کوتاه «بیتلز» و «لبخند مونا لیزا» دارند.

Then, there are the two-toed sloths.

بعدش تنبل‌های دو انگشت هستند،

They look a little bit more like a cross between a Wookiee and a pig.

آن‌ها بیشتر شبیه مخلوطی از ووکی (نوعی گوریل) و خوک هستند.

They live in the jungles of Central and South America,

آن‌ها در جنگل‌های آمریکای مرکزی و جنوبی زندگی می‌کنند،

and they're extremely prolific.

و بسیار پرکار هستند.

There was a survey that was done in the 1970s

برآوردی در دهه ۱۹۷۰

in a Panamanian tropical forest

در یک جنگل استوایی پانامایی انجام شده

that found that sloths were the most numerically abundant large animal.

که نشان می‌داد تنبل‌ها، به لحاظ عددی از پرشمارترین حیوانات بزرگ بودند.

They took up one quarter of the mammalian biomass.

آن‌ها یک چهارم زیستِ توده پستانداران را دربرداشتند.

Now, that's an awful lot of sloths

حالا، این شمار بسیار فراوانی از تنبل‌هاست

and suggests they're doing something very right indeed.

و نشان می‌دهد که آن‌ها در واقع کار خیلی خوبی انجام می‌دهند.

So what if, rather than deriding the sloth for being different,

خب چه می‌شد اگر به‌جای مسخره کردن تنبل‌ها برای متفاوت بودن‌شان،

we tried to learn from it instead?

به جای آن سعی کنیم از آن بیاموزیم؟

We humans are obsessed with speed.

ما انسان‌ها به سرعت وسواس داریم.

Busyness is a badge of honor,

مشغولیت یک نشان افتخار است،

and convenience trumps quality in our quest for quick.

و این‌که به دنبال سرعت هستیم، کیفیت، مغلوبِ آسایش و راحتی شده است.

Our addiction to the express life is choking us and the planet.

اعتیاد ما به زندگی پرسرعت ما و سیاره زمین را خفه می‌کند.

We idolize animals like the cheetah, the "Ferrari of the animal kingdom,"

ما حیواناتی مانند چیتا را می‌پرستیم، «فِراریِ قلمرو حیوانات»،

capable of doing naught to 60 in three seconds flat.

که می‌تواند تا ۶۰ سالگی هیچ کاری را در عرض سه ثانیه بکند.

Well, so what?

خب که چی؟

(Laughter)

(خنده حاضرین)

(Applause)

(تشویق)

So what?

که چی؟

The sloth, on the other hand,

از طرف دیگر، تنبل

can reach a leisurely 17 feet a minute

می‌تواند با باد پشت آن

به سرعتی حدود۰.۳۰۵ متر در دقیقه برسد.

with the wind behind it.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

But being fast is costly.

اما سریع بودن، پرهزینه است.

The cheetah is speedy, but at the expense of strength.

چیتا سریع است، اما به قیمت قدرت.

They can't risk getting in a fight,

آن‌ها نمی‌توانند در یک جنگ ریسک کنند،

so they lose one in nine kills to tougher predators like hyenas.

پس آن‌ها نسبت به شکارچیان خشن‌تری مثل کفتارها، یک در نه شکار را از دست می‌دهند.

No wonder they're laughing.

تعجبی ندارد که دارند می‌خندند.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

The sloth, on the other hand,

از سوی دیگر،

has taken a more stealthy approach to dinner.

تنبل رویکردی زیرکانه‌تر برای صرف غذای مفصل در پیش گرفته است.

They survive by capturing and consuming

آن‌ها با به‌دست آوردن و مصرف

static leaves.

برگ‌های بی‌حرکت و ثابت زنده می‌مانند.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

But you see, leaves don't want to be eaten any more than antelope do,

اما می‌دانید، برگ‌ها نمی‌خواهند بیش از بزهای کوهی خورده شوند،

so they're loaded full of toxins and very hard to digest.

بنابراین هضم آن‌ها پر از سموم و بسیار دشوار است.

So in order to consume them,

بنابراین برای مصرف آن‌ها،

the sloth has also had to become an athlete --

تنبل هم باید تبدیل به یک ورزش‌کار شود --

a digesting athlete.

یک ورزش‌کار هضم کننده.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

The sloth's secret weapon is a four-chambered stomach

سلاح مخفیِ تنبل یک معده چهار-بخشی

and plenty of time.

و زمان بسیار زیاد است.

They have the slowest digestion rate of any mammal.

آن‌ها آهسته ترین و کندترین آهنگِ هضم در پستانداران را دارند.

And it can take up to a month to process a single leaf,

و می‌تواند تا یک ماه طول بکشد که فقط یک برگ را تمام کند،

which gives their liver plenty of time to process those toxins.

که به کبد آن‌ها زمانِ بسیار زیادی برای پردازش آن سموم می‌دهد.

So, sloths aren't lazy.

پس، تنبل‌ها، تنبل نیستند.

No, they're busy.

نه، سرشان شلوغ است.

Digesting.

مشغول هضم کردن هستند.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

Yeah, really busy.

آره، واقعا مشغول‌ هستند.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

Hard at work, that sloth, very hard at work.

در کار سرسخت هستند، این تنبل، بسیار سخت کوش است.

And of course, leaves have little calorific value,

و البته، برگ‌ها ارزش کالری‌زایی کمی دارند،

so sloths have evolved to spend as little energy as possible.

بنابراین تنبل‌ها تکامل‌یافته اند تا هر چه سریع‌تر انرژی خود را صرف کنند.

They do about 10 percent of the work of a similar-sized mammal

آن‌ها حدود ۱۰ درصد از کار یک پستاندار مشابه را انجام می‌دهند

and survive on as little as 100 calories a day,

و تا ۱۰۰ کالری در روز زنده می‌مانند،

thanks to some ingenious adaptations.

به لطف برخی سازگاری‌های هوشمندانه.

The Bradypus, three-toed sloths,

تنبل‌های براداپوس سه انگشت،

they've got more neck bones than any other mammal,

آن‌ها استخوان‌های بیشتری از هر پستاندار دیگر دارند،

even a giraffe.

حتی یک زرافه.

Which means they can turn their head through 270 degrees

که یعنی آن‌ها می‌توانند ۲۷۰ درجه سر خود را برگردانند

and graze all around them,

و در اطراف‌شان (برگ‌ها را) بچَرند،

without having to actually bother with the effort of moving their body.

بدون اینکه واقعا با تلاش برای حرکت دادن بدنشان به خود زحمتی بدهند.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

It also means that they are surprisingly good swimmers.

و این یعنی که آنها شناگرانِ شگفت‌انگیزی هستند.

Sloths can bob along in water

تنبل‌ها می‌توانند در آب

three times faster than they can move on land,

سه بار سریع‌تر از آنچه می‌توانند رویِ زمین حرکت کنند، شناور بمانند.

kept afloat by ...

شناور بمانند با ...

trapped wind.

باد نفخ.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

So --

پس --

(Laughter)

(خنده حاضرین)

sloths are the only mammal that we know of that don't do flatulence.

تنها پستانداری هستند که می‌دانیم این کار، نفخ شکم نیست.

When they need to expel gas,

وقتی که نیاز به دفعِ گاز دارند،

it's actually reabsorbed into their bloodstream

در واقع، آن وارد جریان خون آن‌ها شده

and expelled orally as a sort of mouth fart.

و به صورت زبانی و شفاهی باد دفعی از دهان بیرون رانده می‌شود.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

Turning their lives upside down saves further energy.

معلوم شده که زندگی وارونه آن‌ها باعثِ صرفه‌جویی در انرژی بیشتر می‌شود.

They have about half the skeletal muscle of a terrestrial mammal.

آن‌ها حدود نیمی از ماهیچه‌هایِ اسکلتی یک پستاندار خاکی را دارند.

درواقع آن‌ها بسیاری از ماهیچه‌های بازکننده

They don't really have so many of the extensor muscles

that are the weight-bearing muscles;

ٰکه ماهیچه‌های تحمل وزن هستند را ندارند؛

instead, they rely on retractor muscles to pull themselves along.

به‌جای آن به ماهیچه‌های منقبض کننده متکی هستند تا خود را بکشند.

They have long, hooked claws and a high fatigue resistance,

آن‌ها پنجه‌هایی دراز و قلابی دارند و مقاومت بسیار بالایی در برابر خستگی دارند،

so they can literally hook on and hang like a happy, hairy hammock

به همین دلیل آن‌ها می‌توانند به معنای واقعی کلمه مثل یک ننوی شاد و پرمو

for hours on end.

برای ساعت‌ها ادامه دهند و آویزان بمانند.

And sloths can do almost anything in this inverted position.

تنبل‌ها می‌تواند تقریبا هر چیزی را در این حالت سر و ته انجام دهد.

They sleep, eat and even give birth.

می‌خوابند، می‌خورند و حتی زایمان می‌کنند.

Their throat and blood vessels are uniquely adapted

گلو و رگ‌های خونی‌شان به طور منحصر به فردی

to pump blood and to swallow food against the force of gravity.

برای پمپ کردن خون و بلعیدن غذا در برابر نیروی جاذبه سازگار شده است.

They have sticky bits on their ribs

آن‌ها قطعات چسبنده‌ای بر روی دنده‌های‌شان دارند

that prevent their enormous stomach from crushing their lungs.

که شکم بزرگشان مانع از فشار و له شدن ریه‌ها می‌شود.

And their fur grows the opposite direction,

و خز آن‌ها جهت مخالف رشد می‌کند،

so they can drip dry after a tropical drenching.

پس می‌توانند بعد از یک خیس‌خوردگیِ گرمسیری، بدون چلاندن خشک شوند.

The only problem is, if you turn a sloth the other way up,

تنها مشکل این است که اگر یک تنبل را به طرف دیگر بچرخانید،

gravity removes its dignity.

جاذبه، جلال و جبروت‌شان را می‌گیرد.

Audience: Awww.

حاضرین: آآآآآخی.

They can't hold themselves upright.

آن‌ها نمی‌توانند خود را راست نگه دارند.

And so they drag their bodies along as if mountaineering on a flat surface.

و خب آن‌ها بدن خود را به سمت بالا و پایین می‌کشند، انگارروی سطح صاف کوهنوردی می‌کنند

And I think this is why the early explorers like Valdés

و تصورمی‌کنم که به همین دلیل کاشفان اولیه‌ای مانند والدِس

thought so poorly of them,

خیلی بد درباره‌شان فکر می‌کردند،

because they were observing sloths the wrong way up and out of context.

چون داشتند تنبل‌ها را در مسیرنادرست و تحریف شده مشاهده می‌کردند.

I've spent many happy hours mesmerized by moving sloths.

من ساعت‌های خوش زیادی سپری کرده ام که مسحور تنبل‌های در حال حرکت بوده‌ام.

Their lack of muscle hasn't impeded their strength or agility.

نبودِ ماهیچه‌شان، مانع قدرت یا چابکی آن‌ها نشده است.

Nature's zen masters of mellow move like "Swan Lake" in slow mo --

استادان بزرگ ذنِ طبیعت حرکتِ ملایم مثل د«‌ریاچه قو» به آهستگی حـر--

(Laughter)

(خنده حاضرین)

with the core control of a tai chi master.

با کنترل درونی یک استاد تای‌چی.

This one has fallen asleep mid-move, which is not uncommon.

این یکی در حال حرکت به خواب رفته‌است که غیرمعمول نیست.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

But you're probably wondering:

اما احتمالا در این فکر هستید که:

چطور یک کیسه آویزان از برگهای هضم‌شده مانع از خورده شدن می‌شود؟

How does a dangling bag of digesting leaves avoid being eaten?

Good question.

سوال خوبی است.

Well, this is one of the sloth's main predators.

خب، این یکی از درندگان تنبل‌ها است.

It's the harpy eagle.

این عقاب هارپی است.

It can fly at speeds of up to 50 miles per hour,

می‌تواند با سرعتی حدود۸۰.۴۶۷ متر بر ساعت بپرد.

has talons the size of a grizzly bear's,

و چنگال‌هایش به اندازه چنگالِ یک خرس گریزلی است،

razor-sharp eyesight,

بسیار تیزبین،

and that ring of feathers focuses sound

و حلقه پرهایِ دور سرش صدا را متمرکز می‌کند

so that it can hear the slightest leaf rustle.

طوری که بتواند ناچیزترین صدای خش‌خش برگ را بشنود.

The sloth, on the other hand, has poor hearing, bad eyesight,

از سوی دیگر، تنبل شنوایی ضعیف، بینایی بدی دارد،

and running from danger is clearly not an option.

و فرار از خطر، مسلما برایش گزینه قابل‌قبولی نیست.

No, they survive by wearing an invisibility cloak

نه، آنها با پوشیدن شنل نامرییِ

worthy of Harry Potter.

هری پاتر زنده می مانند.

Their fur has grooves that attract moisture

خز تنبل‌ها شیارهایی دارد که رطوبت را جذب می‌کند

and act as tiny hydroponic gardens for algae,

و به عنوان باغ‌های آبکشت شناسیِ کوچک برای جلبک‌ها عمل می‌کنند،

and they also attract a host of invertebrates.

و همچنین میزبان نرم‌تنان بی‌مهره هستند.

So they are their own slow-moving, miniature ecosystem.

پس آن‌ها خودشان یک اکوسیستم کوچک و متحرک مخصوص به خودشان هستند.

They become one with the trees.

آن‌ها با درخت‌‌ها یکی می‌شوند.

And we think that their movements are so slow,

و ما فکر می‌کنیم که حرکت‌های آن‌ها خیلی آهسته است،

they slip under the radar of the monstrous harpy

آن‌ها زیر رادار عقاب هارپی هیولا هستند

as it's flying about the canopy, scanning for action.

همزمان با پرواز بر فرازِ شاخ‌ و برگ‌ها، در حال اسکن کردن ِکوچکترین حرکتی است.

Sloths are stealth ninjas,

تنبل‌ها نینجاهای مخفی هستند،

and they rarely leave the safety of the canopy --

و به ندرت امنیت سایبان شاخ‌ و برگی را رها می‌کنند --

except to defecate,

به غیر از قضای حاجت،

which they do about once a week at the base of a tree.

که هفته‌ای یک‌بار در پای یک درخت این کار را می‌کنند.

Now, this risky and energetic behavior has long been a mystery,

اکنون، این رفتار پر مخاطره و پر انرژی مدت‌ها است که یک راز مانده،

and there are lots of theories as to why they do it.

و تئوری‌های زیادی وجود دارند که به این دلیل این کار را می‌کنند.

But I think they're leaving surreptitious scented messages for potential mates.

اما به نظرم آن‌ها پیام‌های معطرمحرمانه‌ای برای جفتِ بالقوه‌شان برجا می‌گذارند.

Because, you see, sloths are generally silent, solitary creatures,

چون می‌دانید، تنبل‌ها معمولا موجودات ساکت و تنهایی هستند،

except for when the female is in heat.

به جز مواقعی که ماده تنبل آماده جفت گیری است.

She will climb to the top of a tree and scream for sex.

ماده- تنبل، به نوک درخت بالا می‌رود و برای جفت‌گیری جیغ می‌کشد.

In D-sharp.

با نُت دی-شارپ.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

Don't believe me?

باور نمی‌کنید؟

(Sound of sloth scream)

(صدای جیغِ تنبل)

D-sharp.

نُت دی-شارپ.

This and only this note will get the male's attention.

این صدا و فقط همین صدا توجه تنبلِ نر را جلب می‌کند.

It mimics the sound of the kiskadee flycatcher.

صدایش شبیه صدای مرغ مگس‌خواراست.

So the female remains covert,

به همین علت ماده تنبل همیشه مخفی می‌ماند

even when yodeling for sex at the top of her lungs.

حتی وقتی که برای جفت‌گیری آوازی از بالای شش‌هایش سر‌می‌دهد.

Her clandestine booty calls will carry for miles across the canopy,

نداهای دعوت پنهانی‌اش را کیلومترها درطولِ سایبان شاخ‌و برگی ادامه و ارائه می‌دهد،

and males will beat a slow path towards her.

و تنبل‌های نر هم مسیری آهسته به سوی او می‌پیمایند.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

I think scented messages in her dung will help send Romeo up the right tree

فکر می‌کنم پیام‌های معطر در مدفوع او کمک می‌کند تا رومئو را به درخت درست بفرستد

تا او با اشتباه بالا رفتن از درخت دیگری انرژی با ارزش خود را هدر ندهد.

so that he doesn't waste precious energy scaling the wrong one.

Sex, by the way, is the only thing that sloths do swiftly.

به هرحال، آمیزش جنسی تنها کاری است که تنبل‌ها به سرعت انجام می‌دهند.

I've seen them do it in the wild,

دیده‌ام که این کار را سرکشانه می‌کنند

and it's over and done with in a matter of seconds.

و در عرض چند ثانیه انجام و تمام شد.

But then, why waste precious energy on it,

اما پس چرا انرژی ارزشمند را روی این کار

particularly after that journey?

به خصوص بعد از آن همه سفر هدر می‌دهید؟

(Laughter)

(خنده حاضرین)

Unlike other mammals,

برخلاف دیگر پستانداران،

sloths don't also waste time maintaining a constant warm body temperature.

تنبل‌ها هم، زمان را برای حفظ دمای ثابت گرم بدن تلف نمی‌کنند.

Energy from the sun is free,

انرژیِ خورشید رایگان است،

بنابراین در نور خورشید مانند سوسمارها، حمام افتاب می‌گیرند

so they bask in the sun like lizards

and wear an unusually thick coat for the tropics to keep that heat in.

و کتی ضخیم و غیرمعمول برای مناطق استوایی بر تن می‌کنند تا گرما را داخلش حفظ کنند.

Sloths have a freakishly low metabolism.

تنبل‌ها بطورعجیبی دارای متابولیسم پایینی هستند.

And we think that this might be one of the reasons

فکر می‌کنیم که ممکن است این یکی از دلایلی باشد

that they can sometimes recover from injuries

که آن‌ها گاهی می‌توانند از آسیب‌هایی

that would kill most animals.

که بیشتر حیوانات را می‌کُشد، بهبود یابند.

This sloth recovered from a double amputation,

این تنبل از قطع عضو دوگانه بهبود یافته،

and I've known sloths that have managed to survive

و من تنبلی می‌شناسم که حتی موفق به نجات

even power line electrocutions.

از برق‌گرفتگی هم شده‌ است.

And we now think that a low metabolism may well be key to surviving extinction.

و حالا شاید فکر کنیم که متابولیسم ِپایین کلیدی باشد برای زنده ماندن.

Researchers at Kansas University who were studying mollusks

محققان دانشگاه کانزاس که در حال مطالعه نرم تنان (حلزون‌ها) بودند

found that a high metabolism predicted which species of mollusk

دریافتند که سوخت وساز بالا پیش‌بینی می‌کند که کدام یک ازگونه‌های نرم‌تن (حلزون‌)

had gone extinct.

منقرض شده‌ است.

Sloths have been around on this planet in one shape or another

تنبل‌ها، از شکلی به شکلی دیگر بیش از ۴۰ میلیون سال است

for over 40 million years.

که در این سیاره به سر می‌برند.

The secret to their success is their slothful nature.

راز موفقیت آن‌ها، طبیعتِ سست و تنبل آن‌ها است.

They are energy-saving icons.

آن‌ها نماد و مظهرصرفه‌جویی انرژی هستند.

And I founded the Sloth Appreciation Society

و من انجمن «قدردانی از تنبل» را

to both promote and protect their slow, steady, sustainable lives.

هم برای ترویج و هم جهت حمایت از زندگیِ آهسته، ثابت و پایدار آن‌ها تاسیس کردم.

I'm a pretty speedy character.

من شخصیت پرسرعتی دارم.

I'm sure you've guessed.

مطمئنا حدس زده بودید.

And the sloths have taught me a lot about slowing down.

و تنبل‌ها چیزهای زیادی درباره کم کردن سرعتشان به من آموختند.

And I think that the planet would benefit

و تصور می‌کنم که این سیاره، سود می‌کند اگر

if we all took a slowly digested leaf out of their book.

همگی ما برگ به آهستگی هضم‌شده‌ای را از کتابش بیرون بکشیم.

How about we all embrace our inner sloth

چطور است که همه ما تنبلِ‌درونی خود را در آغوش بکشیم

by slowing down,

با کاستن سرعت، (آرام گرفتن)

being more mindful,

اندیشیدنِ‌بیشتر،

reducing wasteful convenience,

کاهش تسهیلات بی فایده،

being economical with our energy,

با اقتصادی کردنِ انرژی های‌مان،

recycling creatively

and reconnecting with nature.

و پیوند دوباره با طبیعت.

Otherwise, I fear,

در غیر‌این صورت، می‌ترسم،

it will be us humans that turn out to be

همین ما انسان‌ها باشیم که تبدیل می شویم به

"the stupidest animals that can be found in the world."

«کودن‌ترین جانورانی که در جهان یافت می‌شوند.»

Thank you very much.

بسیار سپاسگزارم.

May the sloth be with you!

«تنبل» به همراه شما باد!

(Applause)

(تشویق)