Jaime Lerner: Sing a song of sustainable cities

جیمی لرنر از شهر می گوید

Translator: Amirpouya Ghaemian Reviewer: soheila Jafari

I hope you'll understand my English.

امیدوارم شما حرف های من (به انگلیسی) را بفهمید.

In the mornings it is terrible, and the afternoon is worst.

صبح ها انگلیسی من خیلی ضعیفه، و عصر ها بدتر از اون.

(Laughter)

(خنده ی حاضرین)

During many years, I made some speeches starting with this

در این سال های اخیر، من چند سخنرانی تحت این عنوان

saying: "City is not a problem, it's a solution."

"شهر یک مشکل نیست، یک راه حل است." ارائه دادم.

And more and more, I'm convinced that

و هر بار بیشتر متقاعد شدم که شهر تنها یک راه حل برای یک کشور نیست ،

it's not only a solution for a country,

و هر بار بیشتر متقاعد شدم که شهر تنها یک راه حل برای یک کشور نیست ،

but it's a solution for the problem of climate change.

بلکه راه حلی برای تغییرات جوی نیز هست.

But we have a very pessimistic approach about the cities.

اما ما برخورد خیلی بدبینانه ای نسبت به شهر ها داریم.

I'm working in cities for almost 40 years,

من حدود 40 سال است که در شهر ها کار می کنم ،

and where every mayor is trying to tell me his city is so big,

و هر شهرداری که دیدم سعی داشت به من بگوید که شهر او خیلی بزرگ است ،

or the other mayors say, "We don't have financial resources,"

یا این که می گفتند، "ما منابع مالی نداریم ،"

I would like to say

می خواهم بگویم ،

from the experience I had: every city in the world

با توجه به تجربه ای که داشتم نتیجه گرفتم ،

can be improved in less than three years.

هر شهری در جهان در کمتر از سه سال می تواند پیشرفت کند.

There's no matter of scale. It's not a question of scale,

میزان این پیشرفت مهم نیست. اصلا بحث ما میزان این پیشرفت نیست ،

it's not a question of financial resources.

بحث ما منابع مالی هم نیست.

Every problem in a city has to have its own equation of co-responsibility

هر مشکلی در یک شهر باید جوابگویی و همچنین طراحی مخصوص به خودش را داشته باشد.

and also a design.

هر مشکلی در یک شهر باید جوابگویی و همچنین طراحی مخصوص به خودش را داشته باشد.

So to start, I want to introduce some characters

در آغاز، می خواهم چند شخصیت از کتابی را که برای نوجوانان نوشته ام معرفی کنم.

from a book I made for teenagers.

در آغاز، می خواهم چند شخصیت از کتابی را که برای نوجوانان نوشته ام معرفی کنم.

The best example of quality of life is the turtle

بهترین مثال برای سیستم زندگی، لاک پشت است ،

because the turtle is an example of living and working together.

زیرا لاک پشت نمونه ای از زندگی و کار کردن به طور گروهی است.

And when you realize that the casque of the turtle

و وقتی با کمی فکر کردن متوجه می شوید که لاک لاک پشت ،

looks like an urban tessitura,

مانند بافت شهری است ،

and can we imagine, if we cut the casque of the turtle, how sad she's going to be?

می توانید تصور کنید که اگر لاک لاک پشت را بشکافیم، چقدر ممکن است ناراحت شود ؟

And that's what we're doing in our cities:

و این کاری است که ما در شهر هایمان می کنیم :

living here, working here, having leisure here.

این جا زندگی می کنیم، آن جا کار می کنیم، یک جای دیگر تفریح می کنیم.

And most of the people are leaving the city

و بیشتر مردم شهر ها را ترک می کنند ،

and living outside of the city.

و خارج از آن زندگی می کنند.

So, the other character is Otto, the automobile.

یکی دیگر از شخصیت های آن کتاب، اتو است، یک خودرو.

He is invited for a party -- he never wants to leave.

و او به یک مهمانی دعوت شده است که نمی خواهد هیچ وقت آن جا را ترک کند.

The chairs are on the tables and still drinking,

صندلی ها را روی میز گذاشته اند اما او هنوز دارد می نوشد ،

and he drinks a lot. (Laughter)

و خیلی هم می نوشد. (خنده ی حاضرین)

And he coughs a lot. Very egotistical:

و خیلی هم سرفه می کند. خیلی خودخواهانه است :

he carries only one or two people

او تنها یک یا دو نفر را جا به جا می کند ،

and he asks always for more infrastructure.

اما همیشه سوخت بیشتری می خواهد.

Freeways.

و آزادراه های بیشتر میخواهند.

He's a very demanding person.

او خیلی موجود زیاده خواهی است.

And on the other hand, Accordion, the friendly bus,

ولی از طرف دیگر، "آکاردئون"، اتوبوس دوست داشتنی ،

he carries 300 people --

300 نفر را جا به جا می کند --

275 in Sweden; 300 Brazilians. (Laughter)

البته در سوئد 275 نفر؛ در برزیل 300 نفر. (خنده ی حاضرین)

Speaking about the design: every city has its own design.

اما بحث ما درباره ی طراحی بود : هر شهری طراحی مخصوص به خودش را دارد.

Curitiba, my city: three million in the metropolitan area,

"کوریتیبا"، شهر من : 5 میلیون جمعیت دارد ،

1,800,000 people in the city itself.

که 1.800.000 نفر در خود شهر زندگی می کنند.

Curitiba, Rio: it's like two birds kissing themselves.

"کوریتیبا"، "ریو" : مثل دو پرنده هستند که یکدیگر را می بوسند.

Oaxaca, San Francisco -- it's very easy:

"اوکساکا"، "سان فراسیسکو" -- طرح خیلی ساده ای دارد :

Market Street, Van Ness and the waterfront.

خیابان "Market Street"،ه "Van Ness " و آن طرف آب.

And every city has its own design.

و هر شهری طرح مخصوص به خودش را دارد.

But to make it happen, sometimes you have to propose a scenario

اما برای این کار، گاهی اوقات شما باید یک برنامه داشته باشید ،

and to propose a design --

و یک طرح را آماده کنید --

an idea that everyone, or the large majority,

ایده ای که همه، یا اکثریت ،

will help you to make it happen.

به شما در ساختن آن کمک کنند.

And that's the structure of the city of Curitiba.

و این ساختار شهر کوریتیبا است.

And it's an example of living and working together.

و این نمونه ی بارزی از زندگی و کار کردن در کنار یکدیگر است.

And this is where we have more density;

و این جا جاییست که ما تراکم بیشتری داریم ؛

it's where we have more public transport.

این جا جاییست که جابه جایی شهری بیشتری داریم.

So, this system started in '74. We started with 25,000 passengers a day,

این سیستم در سال 74 شروع به کار کرد. ابتدا ما با 25،000 مسافر در روز شروع کردیم ،

now it's 2,200,000 passengers a day.

و در حال حاضر 2،200،000 مسافر در روز داریم.

And it took 25 years until another city ...

و 25 سال بعد شهر دیگری-

which is Bogota, and they did a very good job.

بوگوتا، این کار را انجام داد.

And now there's 83 cities all over the world that they

و در حال حاضر 83 شهر سراسر جهان وجود دارند ،

are doing what they call the BRT of Curitiba.

که سیستم BRT (اتوبوس های سریع السیر) کوریتیبا را راه اندازی کرده اند.

And one thing: it's important not for only your own city;

و یک نکته : این تنها برای شهر شما مهم نیست ؛

every city, besides its normal problems,

هر شهری، در ورای مشکلات معمول خود ،

they have a very important role

نقش بسیار مهمی در زندگی انسان ها دارد.

in being with the whole humanity.

نقش بسیار مهمی در زندگی انسان ها دارد.

That means mostly two main issues --

این یعنی ، دو مسئله ی اصلی وجود دارد --

mobility and sustainability -- are becoming very important for the cities.

تغییر پذیری و سازگاری -- و این ها خیلی برای شهر ها مهم هستند.

And this is an articulated bus, double-articulated.

و این یک اتوبوس چند بخشی است، دو بخشی.

And we are very close to my house.

و در این عکس خیلی به خانه ی من نزدیک شدیم.

You can come when you are in Curitiba and have a coffee there.

اگر یک روز به کوریتیبا آمدید می توانید به خانه ی من بیایید و یک قهوه بخورید.

And that's the evolution of the system.

و این تکامل سیستم است.

What in the design that made the difference

نکته ی جدید در طراحی که این تغییر را ایجاد می کند ،

is the boarding tubes:

طراحی ایستگاه های اتوبوس است :

the boarding tube gives to the bus the same performance as a subway.

عملکرد ایستگاه های اتوبوس مثل عملکرد ایستگاه های مترو است.

That's why, I'm trying to say,

به دلیل این که می خواهم بگویم ،

it's like metro-nizing the bus.

این مثل این است که ما سیستم اتوبوس رانی را مانند مترو کنیم.

This is the design of the bus,

این نحوه ی طراحی اتوبوس است ،

and you can pay before entering the bus you're boarding.

و شما می توانید کرایه را پیش از سوار شدن بپردازید.

And for handicapped, they can use this as a normal system.

و ناتوانان جسمی می توانند این را مانند یک سیستم معمولی استفاده کنند.

What I'm trying to say is

چیزی که سعی دارم بگویم این است که ،

the major contribution on carbon emissions are from the cars --

بیشترین بخش تولید ضایعات کربنی متعلق به خودرو ها است --

more than 50 percent -- so when we depend only on cars, it's ...

یعنی بیش از 50 درصد -- بنابراین وقتی تنها به خودرو ها وابسته باشیم ،--

-- that's why when we're talking about sustainability,

در نتیجه زمانی که درباره ی سازگاری صحبت می کنیم ،

it's not enough, green buildings.

تنها ساختن ساختمان های سازگار با محیط زیست کافی نیست.

It's not enough, a new materials.

تنها استفاده از مصالح جدید کافی نیست.

It's not enough, new sources of energy.

تنها کشف منابع جدید انرژی کافی نیست.

It's the concept of the city, the design of the city,

این ها ایده ی کلی شهر هستند، طراحی شهر هستند.

that's also important, too. And also, how to teach the children.

اگرچه آن ها هم مهم هستند. و همچنین، نحوه ی آموزش کودکانمان.

I'll speak on this later on.

من بعدا درباره ی این هم صحبت خواهم کرد.

Our idea of mobility is trying

ایده ی ما برای تغییر پذیری ،

to make the connections between all the systems.

ایجاد اتصال بین همه ی سیستم ها است.

We started in '83, proposing for the city of Rio

ما در سال 83 این کار را شروع کردیم، و به شهر "ریو" پیشنهاد کردیم تا ،

how to connect the subway with the bus.

خط مترو را به خط اتوبوس متصل کند.

The subway was against, of course.

که البته سازمان متروسازی مخالف بود.

And 23 years after, they called us to develop -- we're developing this idea.

پس از 23 سال، آن ها پیشنهاد این کار را به ما دادند، و ما داریم این پروژه را انجام می دهیم.

And you can understand how different it's going to be,

و شما حتما متوجه می شوید که این ساختار تا چه حد دگرگون شده است ،

the image of Rio with the system --

این تصویر شهر ریو با سیستم تغییر رنگ سازه در هر دقیقه است.

one-minute frequency.

این تصویر شهر ریو با سیستم تغییر رنگ سازه در هر دقیقه است.

And it's not Shanghai,

و این جا شانگهای نیست.

it's not being colored during the day, only at night

و در طول روز این سازه بی رنگ است ،

it will look this way.

و تنها در طول شب به این حالت در می آید.

And before you say it's a Norman Foster design,

و شاید بگویید این طرح متعلق به "نورمن فوستر" است ،

we designed this in '83.

اما در حقیقت ما این سازه را در سال 1983 طراحی کردیم.

And this is the model,

و این یک نمونه ،

how it's going to work. So, it's the same system;

برای نحوه ی کار این سیستم است. این سیستم هم همین طور کار می کند ؛

the vehicle is different. And that's the model.

اما وسایل نقلیه متفاوتند. و اما نمونه.

What I'm trying to say is, I'm not trying

چیزی که سعی دارم بگویم این نیست که ثابت کنم که کدام سیستم حمل و نقل بهتر است.

to prove which system of transport is better.

چیزی که سعی دارم بگویم این نیست که ثابت کنم که کدام سیستم حمل و نقل بهتر است.

I'm trying to say we have to combine

چیزی که سعی دارم بگویم این است که

all the systems, and with one condition:

ما باید همه ی سیستم ها را ترکیب کنیم، اما با یک شرط :

never -- if you have a subway, if you have surface systems,

اگر شما مسئول متروسازی هستید، اگر شما مسئول وسایل نقلیه ی خیابانی هستید ،

if you have any kind of system --

اگر شما مسئول هر سیستم حمل و نقلی هستید --

never compete in the same space.

هرگز بر سر یک مسیر واحد رقابت نکنید.

And coming back to the car, I always used to say

و به مسئله ی خودروها برگردیم ،

that the car is like your mother-in-law:

من همیشه می گویم خودرو مانند مادرزن شماست :

you have to have good relationship with her,

شما باید رابطه ی خوبی با او داشته باشید ،

but she cannot command your life.

اما او نباید زندگی شما را تحت کنترل داشته باشد.

So, when the only woman in your life is your mother-in-law,

بنابراین، وقتی تنها زن زندگی شما مادرزن شما باشد ،

you have a problem. (Laughter)

شما یک مشکل خیلی بزرگ دارید. (خنده ی حاضرین)

So, all the ideas about how to transform through design --

همه ی این ایده های مربوط به نحوه ی تغییرات طراحی --

old quarries and open universities and botanic garden --

معادن قدیمی و دانشگاه های بدون سقف و گلخانه های عمومی --

all of it's related to how we teach the children.

همه ی این ها به نحوه ی آموزش کودکانمان وابسته است.

And the children, we teach during six months how to separate their garbage.

و کودکان، ما در طی 6 ماه به آن ها یاد دادیم که چگونه زباله های خود را تفکیک کنند.

And after, the children teach their parents.

و بعد، بچه ها به بزرگ تر ها یاد می دهند.

And now we have 70 percent --

و هم اکنون حدود 70 درصد است --

since 20 years, it's the highest rate of separation of garbage in the world.

پس از 20 سال، این بیشترین میزان تفکیک زباله ها در جهان است.

Seven zero.

هفت - صفر ( هفتاد)

(Applause)

(تشویق حاضرین)

So teach the children.

بنابراین به کودکانتان آموزش دهید.

I would like to say, if we want to have a sustainable world

من می خواهم بگویم، اگر می خواهیم یک جهان سازگار داشته باشیم ،

we have to work with everything what's said,

باید با هر چیزی که گفته شد کار کنیم ،

but don't forget the cities and the children.

اما شهر ها و بچه ها را فراموش نکنیم.

I'm working in a museum and also a multi-use city,

من روی یک موزه و همچنین یک شهر چند منظوره کار می کنم ،

because you cannot have empty places during 18 hours a day.

چون شما نمی توانید در طول 18 ساعت روز نمی توانید یک جای خالی پیدا کنید.

You should have always

شما باید همیشه ،

a structure of living and working together.

ترکیبی از زندگی و کار کردن با همدیگر داشته باشید.

Try to understand the sectors in the city

بخش هایی از شهر را تصور کنید ،

that could play different roles during the 24 hours.

که بتوانند خدمات مختلفی را در طول 24 ساعت ارائه دهند.

Another issue is, a city's like our family portrait.

مسئله ی دیگر این است که، یک شهر مانند یک عکس خانوادگی است.

We don't rip our family portrait,

شما عکس خانوادگیتان را پاره نمی کنید ،

even if we don't like the nose of our uncle,

حتی اگر از دماغ عموی خود خوشتان نیاید ،

because this portrait is you.

چون این تصویر، شما هستید.

And these are the references that we have in any city.

و این ها کارهاییست که ما در هر شهر انجام داده ایم.

This is the main pedestrian mall;

این مرکز خرید کنار پیاده روی اصلی است ؛

we did it in 72 hours. Yes, you have to be fast.

ما این را در 72 ساعت درست کردیم. بله، باید سریع باشیم.

And these are the references from our ethnic contribution.

و این ها کار های ما مربوط به بخش ملیتی است.

This is the Italian portal,

این یک درگاه ایتالیایی است ،

the Ukrainian park, the Polish park, the Japanese square, the German park.

یک پارک اوکراینی، یک پارک لهستانی، یک میدان ژاپنی، یک پارک آلمانی.

All of a sudden, the Soviet Union, they split.

بنا به اتفاقاتی، شوروی سابق دچار فروپاشی شد.

And since we have people from

و به همبن دلیل ما مردمی از کشور های مختلف

Uzbekistan, Kazakhstan, Tajikistan, [unclear],

ازبکستان، قزاقستان، تاجیکستان ....... داشتیم.

we have to stop the program.

و ما مجبور شدیم این برنامه را متوقف کنیم.

(Laughter)

(خنده ی حاضرین)

Don't forget: creativity starts when you cut a zero from your budget.

فراموش نکنید : خلاقیت زمانی آغاز می شود که بودجه ی شما به یک دهم می رسد.

If you cut two zeros, it's much better.

اگر به یک صدم برسد، باز هم بهتر.

And this is the Wire Opera theater. We did it in two months.

و این تئاتر Wire Opera است. ما آن را در 2 ماه ساختیم.

Parks -- old quarries that they were transformed into parks.

پارک ها، معادن قدیمی که به پارک تبدیل شده اند.

Quarries once made the nature, and

معادن در طبیعت ساخته شده اند،

sometimes we took this and we transformed.

و گاهی اوقات ما آن ها را به چیز های دیگری تبدیل می کنیم.

And every part can be transformed;

و هر بخش می تواند به چیز دیگری تبدیل شود ؛

every frog can be transformed in a prince.

هر قورباغه ای را می توان به یک شاهزاده تبدیل کرد.

So, in a city, you have to work fast.

بنابراین، در یک شهر، شما باید سریع کار کنید.

Planning takes time. And I'm proposing urban acupuncture.

طراحی نقشه زمان بر است. و من طب سوزنی شهری را پیشنهاد می کنم.

That means me, with some focal ideas to help the normal process of planning.

این یعنی من، با تعدادی از ایده های اصلی ام درباره ی نحوه ی معمول طراحی.

And this is an acupuncture note --

و این یک نسخه ی طب سوزنی است --

or I.M. Pei's. Some small ones

یا I.M.Pei - نام معمار معروف چینی-آمریکایی - ،

can make the city better.

بعضی از این تغییرات کوچک می توانند شهر را به جای بهتری تبدیل کنند.

The smallest park in New York, the most beautiful:

کوچکترین پارک در نیویورک و زیباترین آن ها :

32 meters.

32 متر.

So, I want just to end saying

من می خواهم حرفم را این گونه تمام کنم :

that you can always propose new materials -- new sustainable materials --

شما می توانید همیشه مصالح جدیدی را پیشنهاد کنید -- مصالح جدید سازگار --

but keep in mind that we have to work fast

اما فراموش نکنید که باید تا آخر این کار سریع کار کنیم ،

to the end, because we don't have the whole time to plan.

چون ما وقت زیادی برای طراحی نقشه نداریم.

And I think creativity, innovation is starting.

و من معتقدم که خلاقیت و نوآوری تازه اول کار است.

And we cannot have all the answers.

و ما نمی توانیم به همه ی پرسش ها پاسخ دهیم.

So when you start --

بنابراین وقتی شروع به کار می کنید ،

and we cannot be so prepotent on having all the answers --

-- و ما نمی توانیم به همه ی سوال ها پاسخ دهیم --

it's important starting and having the contribution from people,

آغاز کار و داشتن همکاری مردم مهم است ،

and they could teach you

و اگر اشتباه کنید ،

if you're not in the right track.

آن ها می توانند به شما آموزش دهند.

At the end, I would like if you can help me to sing the sustainable song.

در نهایت، می خواستم شعر "سازگاری" را بخوانم.

OK?

باشه ؟

Please, allow me just two minutes.

لطفا دو دقیقه به من وقت بدهید.

You're going to make the music and the rhythm.

شما ریتم و آهنگ را اجرا کنید.

♫ Toonchi-too! Toonchi-too! Toonchi-too! ♫

♫ (صدای ریتم) تونچی تو ! تونچی تو ! ♫

♫ Toonchi-too! Toonchi-too! Toonchi-too! ♫

♫ (صدای ریتم) تونچی تو ! تونچی تو ! ♫

♫ It's possible! It's possible! You can do it! You can do it! ♫

♫ کار نشد نداره ! کار نشد نداره ! تو می تونی ! تو می تونی ! ♫

♫ Use less your car! Make this decision! ♫

♫ کمتر از ماشینت استفاده کن ! این تصمیمو بگیر ! ♫

♫ Avoid carbon emission! It's possible! It's possible! ♫

♫ ضایعات کربنی ایجاد نکن ! کار نشد نداره ! کار نشد نداره ! ♫

♫ You can do it! You can do it! ♫

♫ تو می تونی ! تو می تونی ! ♫

♫ Live closer to work! ♫

♫ نزدیک محل کارت زندگی کن ! ♫

♫ Work closer to home! Save energy in your home! ♫

♫ نزدیک خونه ت کار کن ! داخل خونه در مصرف انرژی صرفه جویی کن ! ♫

♫ It's possible! It's possible! You can do it! ♫

♫ کار نشد نداره ! کار نشد نداره ! تو می تونی ! ♫

♫ You can do it! Separate your garbage! ♫

♫ تو می تونی ! زباله هات رو تفکیک کن ! ♫

♫ Organic, schmorganic! Save more! Waste less! It's possible! ♫

♫ از مواد طبیعی استفاده کنید ! بیشتر صرفه جویی کنید ! کمتر مصرف کنید ! تو میتونی ! ♫

♫ You can do it! Please, do it now! ♫

♫ تو می تونی ! لطفا، همین الآن این کارو بکن ! ♫

Thank you.

متشکرم.

(Applause)

(تشویق حاضرین)