Jarrett J. Krosoczka: How a boy became an artist

جارت جی. کروسازکا: چگونه یک کودک هنرمند می شود؟

130,798 views

2013-01-09 ・ TED


New videos

Jarrett J. Krosoczka: How a boy became an artist

جارت جی. کروسازکا: چگونه یک کودک هنرمند می شود؟

130,798 views ・ 2013-01-09

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

00:00
Translator: Thu-Huong Ha Reviewer: Morton Bast
0
0
7000
Translator: mohammad sepahi Reviewer: Shahram Eatezadi
00:15
Hello. My name is Jarrett Krosoczka,
1
15773
2753
سلام. اسم من «جارت کروسازکا» است
00:18
and I write and illustrate books for children for a living.
2
18526
4466
و از طریق نوشتن و مصورسازی کتاب کودک زندگی‌ام را می چرخانم.
00:22
So I use my imagination as my full-time job.
3
22992
4160
یعنی به عنوان یک شغل تمام وقت، از قدرت تخیلم کار می‌کشم.
00:27
But well before my imagination was my vocation,
4
27152
3329
اما مدتها قبل از اینکه تخیلم تبدیل به حرفه‌ام بشود
00:30
my imagination saved my life.
5
30481
2728
تخیلم جان مرا نجات داد
00:33
When I was a kid, I loved to draw,
6
33209
2487
دوره کودکی، عاشق نقاشی بودم،
00:35
and the most talented artist I knew
7
35696
2866
و با استعدادترین هنرمندی که می‌شناختم
00:38
was my mother,
8
38562
1834
مادرم بود،
00:40
but my mother was addicted to heroin.
9
40396
3316
اما مادرم معتاد به هروئین بود.
00:43
And when your parent is a drug addict,
10
43712
3445
و اگر مادر شما معتاد به مواد باشد،
00:47
it's kind of like Charlie Brown trying to kick the football,
11
47157
3339
وضعی شبیه لحظه شوت «چارلی براون» به توپ فوتبال پیش می‌آید،
00:50
because as much as you want to love on that person,
12
50496
2496
چون به همان اندازه می‌خواهید به طرف عشق بورزید،
00:52
as much as you want to receive love from that person,
13
52992
2238
که می‌خواهید از طرف محبت دریافت کنید،
00:55
every time you open your heart, you end up on your back.
14
55230
3253
هر بار که دروازه قلب خود را می‌گشایید، نقش زمین می‌شوید.
00:58
So throughout my childhood, my mother was incarcerated
15
58483
4220
بدین ترتیب، در تمام طول کودکی من، مادرم زندانی بود
01:02
and I didn't have my father because
16
62703
1426
و حتی پدر هم نداشتم چون
01:04
I didn't even learn his first name until I was in the sixth grade.
17
64129
3660
اسم کوچیکش رو تا کلاس ششم اصلا نمی‌دانستم.
01:07
But I had my grandparents,
18
67789
2320
ولی پدربزرگ-مادربزرگ داشتم،
01:10
my maternal grandparents Joseph and Shirley,
19
70109
2571
یعنی اجداد مادری‌ام «جوزف» و «شرلی»
01:12
who adopted me just before my third birthday
20
72680
3282
که پیش از سه سالگی مرا به فرزندخواندگی پذیرفتند
01:15
and took me in as their own,
21
75962
1462
و از من نگهداری کردند،
01:17
after they had already raised five children.
22
77424
1928
قبل از من هم پنج بچه بزرگ کرده بودند.
01:19
So two people who grew up in the Great Depression,
23
79352
3210
دو نفر که بچه‌های دوره رکود بزرگ اقتصادی بودند
01:22
there in the very, very early '80s took on a new kid.
24
82562
5038
دقیقا در اوایل دهه ۸۰ سرپرستی یک کودک را پذیرفتند.
01:27
I was the Cousin Oliver of the sitcom
25
87600
2058
من «پسرعمو اولیور» سریال کمدی
01:29
of the Krosoczka family,
26
89658
2106
خانواده کروسازکا محسوب می‌شدم،
01:31
the new kid who came out of nowhere.
27
91764
2581
بچه تازه‌ای که یکهو از ناکجاآباد پیدایش شده.
01:34
And I would like to say that life was totally easy with them.
28
94345
4143
و باید بگم که من زنگی راحتی با آنان داشتم.
01:38
They each smoked two packs a day, each, nonfiltered,
29
98488
3093
هر کدامشان هر روز دو پاکت سیگار بدون فیلتر می‌کشیدند
01:41
and by the time I was six,
30
101581
2203
و قبل از اینکه شش سالم بشود
01:43
I could order a Southern Comfort Manhattan,
31
103784
2103
می‌توانستم کوکتل «ساترن کامفورت منهتن» سفارش بدهم
01:45
dry with a twist, rocks on the side,
32
105887
2153
و یک جرعه سر بکشم‌اش؛ یخ‌اش هم جدا.
01:48
the ice on the side so you could fit more liquor in the drink.
33
108040
3981
یخ که جدا می‌شد، جای بیشتری برای لیکور نوشیدنی باز می‌شد.
01:52
But they loved the hell out of me. They loved me so much.
34
112021
3339
ولی آنها عاشق من بودند. خیلی مرا دوست داشتند.
01:55
And they supported my creative efforts,
35
115360
2360
و از کارهای خلاقه من پشتیبانی می‌کردند،
01:57
because my grandfather was a self-made man.
36
117720
2489
چرا که پدربزرگ من یک مرد خودساخته بود.
02:00
He ran and worked in a factory.
37
120209
1720
او مدتی فراری بود و کارگر یک کارخانه شد.
02:01
My grandmother was a homemaker.
38
121929
2463
مادربزرگ من هم یک زن خانه‌دار بود.
02:04
But here was this kid who loved Transformers
39
124392
2578
ولی کودکی هم وجود داشت که عاشق «ترنسفورمرز»،
02:06
and Snoopy and the Ninja Turtles,
40
126970
4141
«اسنوپی» و «لاک‌پشت‌های نینجا» بود؛
02:11
and the characters that I read about, I fell in love with,
41
131111
4801
و همه کاراکترهایی که من در موردشان می‌خواندم، عاشقشان بودم
02:15
and they became my friends.
42
135912
3075
و همین‌ها تبدیل به دوستان من شدند.
02:18
So my best friends in life were the characters
43
138987
2302
پس بهترین دوستان زندگی من، کاراکترهایی بودند که
02:21
I read about in books.
44
141289
2471
در کتابها می‌خواندم.
02:23
I went to Gates Lane Elementary School in Worcester, Massachusetts,
45
143760
3087
من به مدرسه ابتدایی «گیت لین» در ووستر ماساچوست می‌رفتم
02:26
and I had wonderful teachers there,
46
146847
2696
و آنجا معلم‌های بی‌نظیری داشتم
02:29
most notably in first grade Mrs. Alisch.
47
149543
3401
که مهمترینشان معلم سال اول خانم «آلیش» بود.
02:32
And I just, I can just remember the love that she offered
48
152944
3759
و فقط می‌توانم این را به یاد بیاورم که او عشق را
02:36
us as her students.
49
156703
2747
به شاگردانش هدیه می‌داد.
02:39
When I was in the third grade,
50
159450
2899
وقتی کلاس سوم می‌خواندم
02:42
a monumental event happened.
51
162349
1743
یک چیز بی‌نظیر اتفاق افتاد.
02:44
An author visited our school, Jack Gantos.
52
164092
2344
یک نویسنده به نام «جک گانتوس» به مدرسه ما آمد.
02:46
A published author of books came to talk to us
53
166436
3440
نویسنده‌ای که کتاب‌هایی هم چاپ کرده بود
02:49
about what he did for a living.
54
169876
2498
آمد و در مورد شغلش برایمان حرف زد.
02:52
And afterwards, we all went back to our classrooms
55
172374
3374
و بعدش ما سر کلاسمان رفتیم
02:55
and we drew our own renditions of his main character,
56
175748
2574
و از نقاشی‌هایی را بر اساس شخصیت اصلی کارهای او
02:58
Rotten Ralph.
57
178322
1449
«راتن رالف» کشیدیم.
02:59
And suddenly the author appeared in our doorway,
58
179771
2857
ناگهان نویسنده مذکور جلو در ظاهر شد
03:02
and I remember him sort of sauntering down the aisles,
59
182628
2952
و یادم هست چطور آرام راهرو وسط کلاس می‌رفت
03:05
going from kid to kid looking at the desks, not saying a word.
60
185580
3620
به میز تک تک بچه‌ها نگاه می‌کرد، بدون اینکه چیزی بگوید.
03:09
But he stopped next to my desk,
61
189200
3197
ولی کنار میز من ایستاد،
03:12
and he tapped on my desk, and he said,
62
192397
2500
و با دست روی میز من زد و گفت:
03:14
"Nice cat." (Laughter)
63
194897
2354
«گربه قشنگیه» (خنده).
03:17
And he wandered away.
64
197251
2739
و بعدش هم رفت.
03:19
Two words that made a colossal difference in my life.
65
199990
5336
این دو کلمه تاثیر عمیقی وشگرفی بر زندگی من گذاشتند.
03:25
When I was in the third grade, I wrote a book for the first time,
66
205326
2839
وقتی سوم می‌خواندم، برای اولین بار یک کتاب نوشتم:
03:28
"The Owl Who Thought He Was The Best Flyer." (Laughter)
67
208165
3682
«جغدی که فکر می‌کرد بهترین پرنده است» (خنده)
03:31
We had to write our own Greek myth,
68
211847
2285
قرار بود اسطوره یونانی خودمان را بنویسیم
03:34
our own creation story, so I wrote a story about an owl
69
214132
2843
داستان آفرینش خودمان را؛ من هم داستان جغدی را نوشتم
03:36
who challenged Hermes to a flying race,
70
216975
3943
که هرمس را در پرواز به مبارزه می‌طلبید،
03:40
and the owl cheated,
71
220918
2111
جغد تقلب می‌کرد
03:43
and Hermes, being a Greek god, grew angry and bitter,
72
223029
3722
و هرمس، این خدای یونانی، عصبانی می‌شد
03:46
and turned the owl into a moon,
73
226751
1869
و جغد را به یک ماه تبدیل می‌کرد.
03:48
so the owl had to live the rest of his life as a moon
74
228620
1939
جغد هم مجبور می‌شد بقیه عمرش را در هیئت ماه سپری کند
03:50
while he watched his family and friends play at night.
75
230559
3043
در حالی که شبها بازی خانواده و دوستانش را نظاره می‌کرد.
03:53
Yeah. (Laughter)
76
233602
3412
بله. (خنده)
03:57
My book had a title page.
77
237014
2152
کتاب من صفحه عنوان‌بندی داشت
03:59
I was clearly worried about my intellectual property when I was eight.
78
239166
4302
واضح بود که من از هشت سالگی دغدغه مالکیت معنوی داشته‌ام.
04:03
(Laughter)
79
243468
3131
(خنده)
04:06
And it was a story that was told with words and pictures,
80
246599
3247
و این داستانی بود که با کلمات و تصاویر نقل می‌شد
04:09
exactly what I do now for a living,
81
249846
2188
دقیقا همان کاری که شغل امروز من است،
04:12
and I sometimes let the words have the stage on their own,
82
252034
3687
و بعضی جاها اولویت با کلمه‌ها بود
04:15
and sometimes I allowed the pictures to work on their own
83
255721
3070
و بعضی جاها می‌گذاشتم خود تصویرها
04:18
to tell the story.
84
258791
2235
داستان را تعریف کنند.
04:21
My favorite page is the "About the author" page.
85
261026
3346
صفحه محبوب من «درباره نویسنده» است.
04:24
(Laughter)
86
264372
2239
(خنده)
04:26
So I learned to write about myself in third person
87
266611
2843
این شد که از خردسالی یاد گرفتم در مورد خودم
04:29
at a young age.
88
269454
3120
با ضمیر سوم شخص بنویسم.
04:32
So I love that last sentence: "He liked making this book."
89
272574
3524
من عاشق جمله آخرم: «او ساختن این کتاب را دوست می‌داشت».
04:36
And I liked making that book because I loved using my imagination,
90
276098
3931
من ساختن آن کتاب را دوست داشتم، چون شیفته استفاده از تخیلم بود،
04:40
and that's what writing is.
91
280029
1185
و نویسندگی همین است.
04:41
Writing is using your imagination on paper,
92
281214
2515
نویسندگی پیاده کردن تخیلات روی کاغذ است،
04:43
and I do get so scared because I travel to so many schools now
93
283729
2971
و من زیاددچار وحشت می‌شوم، چون الان به مدرسه‌های زیادی می‌روم
04:46
and that seems like such a foreign concept to kids,
94
286700
3057
و به نظر می رسد بچه ها با این پدیده بیگانه اند،
04:49
that writing would be using your imagination on paper,
95
289757
3814
چون نویسندگی می توانست پیاده کردن تخیلات روی کاغذ باشد،
04:53
if they're allowed to even write now within the school hours.
96
293571
4079
اگر بچه ها مجازبودند که در همان ساعات مدرسه چیزی بنویسند.
04:57
So I loved writing so much that I'd come home from school,
97
297650
2188
خب، من آنقدر عاشق نوشتن بودم که گاهی از مدرسه می آمدم
04:59
and I would take out pieces of paper,
98
299838
2495
چند برگ کاغذ می کندم،
05:02
and I would staple them together,
99
302333
1921
و آنها را به هم منگنه می کردم،
05:04
and I would fill those blank pages with words and pictures
100
304254
2840
و این برگ های سفید را با کلمات و تصاویر پر می کردم
05:07
just because I loved using my imagination.
101
307094
3676
فقط به خاطر عاشق به کارگیری تخیلم بودم.
05:10
And so these characters would become my friends.
102
310770
2112
و بدین ترتیب این کاراکترها به دوستان من تبدیل شدند.
05:12
There was an egg, a tomato, a head of lettuce and a pumpkin,
103
312882
3060
یک تخم مرغ داشتم، با یک گوجه، یک کاهو و کدوتنبل.
05:15
and they all lived in this refrigerator city,
104
315942
2474
همه شان ساکن شهر یخچال بودند،
05:18
and in one of their adventures they went to a haunted house
105
318416
2822
و در یکی از ماجراهایشان به خانه ای نفرین شده می رفتند
05:21
that was filled with so many dangers
106
321238
1403
که پر از خطرهای بسیار زیاد بود؛
05:22
like an evil blender who tried to chop them up,
107
322641
4684
از جمله مخلوط کن بدجنسی که می خواست آنها را خرد کند،
05:27
an evil toaster who tried to kidnap the bread couple,
108
327325
5942
و توستر بدجنسی که می خواست از یک زوج نان کودک ربایی کند،
05:33
and an evil microwave who tried to melt their friend
109
333267
2355
و مایکرویو بدجنسی که قصد ذوب کردن دوستشان
05:35
who was a stick of butter. (Laughter)
110
335622
3397
قالب کره را داشت. (خنده)
05:39
And I'd make my own comics too,
111
339019
2203
من کمیک استریپ هم درست می کردم
05:41
and this was another way for me to tell stories,
112
341222
2137
و این روش دیگر داستان گویی من بود،
05:43
through words and through pictures.
113
343359
3231
هم از طریق کلمات و هم از طریق تصویرها.
05:46
Now when I was in sixth grade,
114
346590
1784
بعد که کلاس ششم رفتم،
05:48
the public funding all but eliminated the arts budgets
115
348374
2856
بودجه دولتی برای درس هنر
05:51
in the Worcester public school system.
116
351230
2044
در کل مدرسه های دولتی ورسستر قطع شد.
05:53
I went from having art once a week
117
353274
3384
درس هنر از هفته ای یک جلسه
05:56
to twice a month
118
356658
1597
شد دو جلسه در هر ماه
05:58
to once a month to not at all.
119
358255
2846
یک جلسه در ماه و نهایتا هیچ.
06:01
And my grandfather, he was a wise man,
120
361101
1872
و پدر بزرگم، که که مرد فرزانه ای بود،
06:02
and he saw that as a problem, because he knew
121
362973
1835
فهمید که مشکلی وجود دارد، چون می دونست
06:04
that was, like, the one thing I had. I didn't play sports.
122
364808
3580
که من یه خاصیتی دارم. من ورزش نمی کردم.
06:08
I had art.
123
368388
2782
خوراکم هنر بود.
06:11
So he walked into my room one evening,
124
371170
2458
او یک شب وارد اتاقم شد،
06:13
and he sat on the edge of my bed,
125
373628
1545
و کنار تختم نشست
06:15
and he said, "Jarrett, it's up to you, but if you'd like to,
126
375173
2239
و گفت: «جارت! الان وقتشه، البته اگه بخوای،
06:17
we'd like to send you to the classes at the Worcester Art Museum."
127
377412
2489
که تو رو بفرستیم به کلاس های موزه هنری ورسستر».
06:19
And I was so thrilled.
128
379901
1597
خیلی خوشحال شدم.
06:21
So from sixth through 12th grade,
129
381498
1670
از کلاس سوم تا کلاس ۱۲
06:23
once, twice, sometimes three times a week,
130
383168
2001
هر هفته یک، دو یا سه جلسه،
06:25
I would take classes at the art museum,
131
385169
1719
در موزه هنری کلاس داشتم،
06:26
and I was surrounded by other kids who loved to draw,
132
386888
3032
و دور و برم پر بود از بچه هایی عاشق نقاشی بودند،
06:29
other kids who shared a similar passion.
133
389920
3404
بچه هایی که عشق مشترکی داشتند.
06:33
Now my publishing career began when I designed the cover
134
393324
2959
خب، اولین کار چاپ شده من مربوط به طرح جلد
06:36
for my eighth grade yearbook,
135
396283
2611
سالنامه کلاس هشتم ام بود،
06:38
and if you're wondering about the style of dress I put our mascot in,
136
398894
3267
و اگه می خواید بدونید راز سبک لباس سمبل شانس مرا بدانید،
06:42
I was really into Bell Biv DeVoe and MC Hammer
137
402161
2608
اینه که من آن وقت ها طرفدار سرسخت «بل بیو دوو» و «مک هامر»
06:44
and Vanilla Ice at the time. (Laughter)
138
404769
3861
و «ویلن آیس» بودم.
06:48
And to this day, I still can do karaoke to "Ice, Ice Baby"
139
408630
3893
و هنوز هم می توانم آهنگ «آیس، آیس بیبی» را در کاروکی
06:52
without looking at the screen.
140
412523
2543
بدون نگاه کردن به صفحه نمایش، بخوانم.
06:55
Don't tempt me, because I will do it.
141
415066
3510
منو وسوسه نکنید، چون واقعا این کار را می کنم.
06:58
So I get shipped off to private school,
142
418576
1922
بعدش مرا به یک مدرسه خصوصی بردند
07:00
K through eight, public schools, but for some reason
143
420498
2223
کودکستان تا کلاس هشتم را در مدرسه دولتی بودم. ولی دلیل داشت.
07:02
my grandfather was upset that somebody
144
422721
2375
پدربزرگم خیلی ناراحت بود از این که یک نفر
07:05
at the local high school had been stabbed and killed,
145
425096
2361
در دبیرستان شهرمان به ضرب چاقو کشته شده است.
07:07
so he didn't want me to go there.
146
427457
2696
بنابراین نمی خواست من هم آنجا برم.
07:10
He wanted me to go to a private school, and he gave me an option.
147
430153
2811
او می خواست به مدرسه خصوصی بروم و دو گزینه جلویم گذاشت.
07:12
You can go to Holy Name, which is coed,
148
432964
1736
می توانستم به «هولی نیم» بروم که مختلط بود،
07:14
or St. John's, which is all boys.
149
434700
2373
یا با «سنت جان» که پسرانه بود.
07:17
Very wise man, because he knew I would,
150
437073
2200
مرد عاقلی بود، چون می دانست من چه خواهم کرد،
07:19
I felt like I was making the decision on my own,
151
439273
2736
من گمان می کردم دارم خودم تصمیم می گیرم،
07:22
and he knew I wouldn't choose St. John's,
152
442009
1796
و او می دانست که من «سنت جان» را انتخاب نمی کنم،
07:23
so I went to Holy Name High School,
153
443805
1698
پس به دبیرستان «هولی نیم» رفتم،
07:25
which was a tough transition because, like I said,
154
445503
2768
که گذار خیلی سختی بود؛ چون همانطور که گفتم
07:28
I didn't play sports,
155
448271
1560
من ورزش نمی کردم
07:29
and it was very focused on sports,
156
449831
2481
و این مدرسه کاملا روی ورزش متمرکز بود.
07:32
but I took solace in Mr. Shilale's art room.
157
452312
4164
اما در کارگاه هنر آقای «شیلل» تسکین می یافتم.
07:36
And I just flourished here.
158
456476
2498
و اینجا من شکوفا شدم.
07:38
I just couldn't wait to get to that classroom every day.
159
458974
3159
من هر روز بی صبرانه منتظر رفتن به این کلاس بودم.
07:42
So how did I make friends?
160
462133
2287
خب، چطور دوست پیدا می کردم؟
07:44
I drew funny pictures of my teachers -- (Laughter) --
161
464420
4233
من نقاشی های مسخره ای از معلم هایم می کشیدم (خنده)
07:48
and I passed them around.
162
468653
2757
و دست بچه ها می دادم.
07:51
Well, in English class, in ninth grade,
163
471410
3798
سر کلاس انگلیسی کلاس نهم
07:55
my friend John, who was sitting next to me,
164
475208
1976
دوستم «جان» که کنار من نشسته بود
07:57
laughed a little bit too hard.
165
477184
2715
کمی بلند خندید.
07:59
Mr. Greenwood was not pleased.
166
479899
2281
آقای «گرینوود» اصلا خوشش نیامد.
08:02
(Laughter)
167
482180
3907
(خنده)
08:06
He instantly saw that I was the cause of the commotion,
168
486087
3385
او بی درنگ فهمید که من عامل اختشاش هستم،
08:09
and for the first time in my life, I was sent to the hall,
169
489472
4015
و برای اولین بار در زندگی من را به راهرو فرستاد.
08:13
and I thought, "Oh no, I'm doomed.
170
493487
2182
با خودم گفتم: «نه، کارم ساخته است.
08:15
My grandfather's just going to kill me."
171
495669
3205
پدربزرگ منو می کشه».
08:18
And he came out to the hallway and he said,
172
498874
1561
بعد او هم به راهرو آمد و گفت
08:20
"Let me see the paper."
173
500435
1118
«کاغذ را بده ببینم».
08:21
And I thought, "Oh no. He thinks it's a note."
174
501553
5064
با خودم گفتم: «نه! اون فکر می کنه یه چیزی نوشته‌ام».
08:26
And so I took this picture, and I handed it to him.
175
506617
2836
من هم این عکس را برداشتم و به او دادم.
08:29
And we sat in silence for that brief moment,
176
509453
3213
او مدت کوتاهی ساکت نشست،
08:32
and he said to me,
177
512666
2148
و به من گفت:
08:34
"You're really talented." (Laughter)
178
514814
3363
«تو واقعا بااستعدادی». (خنده)
08:38
"You're really good. You know, the school newspaper
179
518177
2689
«جدا کارت درست است. می دونی روزنامه مدرسه
08:40
needs a new cartoonist, and you should be the cartoonist.
180
520866
2383
یک کاریکاتوریست لازم داره و تو می تونی اون کاریکاتوریست باشی.
08:43
Just stop drawing in my class."
181
523249
3626
فقط سر کلاس من دیگه نقاشی نکن».
08:46
So my parents never found out about it.
182
526875
2334
به این ترتیب، والدینم چیزی نفهمیدند.
08:49
I didn't get in trouble. I was introduced to Mrs. Casey,
183
529209
3226
مشکلی برای من پیش نیامد. مرا به خانم «کیسی» معرفی کردند
08:52
who ran the school newspaper,
184
532435
1664
که روزنامه مدرسه را اداره می کرد،
08:54
and I was for three and a half years
185
534099
4572
و من به مدت سه سال و نیم
08:58
the cartoonist for my school paper,
186
538671
2376
کاریکاتوریست روزنامه مدرسه ‌ام بودم،
09:01
handling such heavy issues as,
187
541047
2172
و به مسائل بغرنجی می پرداختم؛ مثل
09:03
seniors are mean,
188
543219
3108
سال بالایی ها بدجنس هستند،
09:06
freshmen are nerds,
189
546327
2596
سال پایینی ها خرخوان هستند،
09:08
the prom bill is so expensive. I can't believe how much it costs to go to the prom.
190
548923
5805
بلیط سالن رقص خیلی گران است. چرا بلیط رقص باید اینقدر گران باشد؟
09:14
And I took the headmaster to task
191
554728
3584
و مدیر را سرزنش می کردم.
09:18
and then I also wrote an ongoing story about a boy named Wesley
192
558312
3863
بعدش یک داستان دنباله دار نوشتم درباره پسری به نام «وزلی»
09:22
who was unlucky in love, and I just swore up and down
193
562175
3246
که در عشق ناکام بود؛ و به زمین و آسمان قسم
09:25
that this wasn't about me,
194
565421
2116
که این داستان خودم نبود؛
09:27
but all these years later it was totally me.
195
567537
3802
البته سالهای اخیر زندگی من همین شده.
09:31
But it was so cool because I could write these stories,
196
571339
2128
ولی نوشتن این داستان ها خیلی با حال بود،
09:33
I could come up with these ideas,
197
573467
1178
من همچین ایده هایی داشتم،
09:34
and they'd be published in the school paper,
198
574645
2303
و اونها رو در مجله مدرسه چاپ می کردم،
09:36
and people who I didn't know could read them.
199
576948
2610
و آدم های غریبه هم می توانستند آنها را بخوانند.
09:39
And I loved that thought, of being able to share my ideas
200
579558
3055
و من عاشق این بودم که بتوانم افکارم را
09:42
through the printed page.
201
582613
2330
به صورت چاپ شده با دیگران تقسیم کنم.
09:44
On my 14th birthday, my grandfather and my grandmother
202
584958
3181
در روز تولد ۱۴ سالگی ام، پدر بزرگ و مادر بزرگ
09:48
gave me the best birthday present ever:
203
588139
2245
بهترین هدیه تولد زندگی را به من دادند:
09:50
a drafting table that I have worked on ever since.
204
590384
4919
یک میز کار که تا به حال روی آن کار کرده ام.
09:55
Here I am, 20 years later,
205
595303
1256
الان بیست سال گذشته
09:56
and I still work on this table every day.
206
596559
4544
و من هنوز هر روز روی این میز کار می کنم.
10:01
On the evening of my 14th birthday,
207
601103
2410
شب ۱۴ سالگی،
10:03
I was given this table, and we had Chinese food.
208
603513
4165
من این میز را گرفتم و غذای چینی خوردم.
10:07
And this was my fortune:
209
607678
3620
فال من این بود:
10:11
"You will be successful in your work."
210
611298
2277
«تو در کارت موفق خواهی شد».
10:13
I taped it to the top left hand of my table,
211
613575
2828
این را سمت چپ، بالای میز چسباندم،
10:16
and as you can see, it's still there.
212
616403
1959
و می بینید که هنوز همانجا است.
10:18
Now I never really asked my grandparents for anything.
213
618362
3901
من هیچوقت واقعا چیزی از اجدادم نمی خواستم.
10:22
Well, two things: Rusty, who was a great hamster
214
622263
2344
فقط دو چیز: «راستی» که یک همستر قشنگ بود
10:24
and lived a great long life when I was in fourth grade.
215
624607
4136
و وقتی کلاس چهارم می رفتم عمر طولانی و قشنگی کرد.
10:28
(Laughter)
216
628743
2819
(خنده)
10:31
And a video camera.
217
631562
3197
و یک دوربین ویدیو.
10:34
I just wanted a video camera.
218
634759
2240
و من یک دوربین ویدیوی می خواستم.
10:36
And after begging and pleading for Christmas,
219
636999
2481
و التماس و خواهشم را گذاشتم برای کریسمس،
10:39
I got a second-hand video camera,
220
639480
2431
بعدش صاحب یک دوربین ویدیوی دست دوم شدم،
10:41
and I instantly started making my own animations
221
641911
3832
و بی معطلی شروع کردم به ساختن
10:45
on my own,
222
645743
2200
انیمیشن های خودم،
10:47
and all throughout high school I made my own animations.
223
647943
2680
و تمام طول سالهای دبیرستان انیمیشن می ساختم.
10:50
I convinced my 10th grade English teacher to allow me
224
650623
3097
معلم انگلیسی کلاس دهم را راضی کردم که بگذارد
10:53
to do my book report on Stephen King's "Misery"
225
653720
2327
گزارش معرفی کتاب «میزری» اثر «استفن کینگ» را
10:56
as an animated short. (Laughter)
226
656047
4764
به صورت یک انیمیشن کوتاه تحویل دهم. (خنده)
11:00
And I kept making comics.
227
660811
2856
کمیک استریپ را هم ادامه دادم.
11:03
I kept making comics, and at the Worcester Art Museum,
228
663667
3944
همچنان کمیک استریپ می ساختم و در موزه هنری ووستر،
11:07
I was given the greatest piece of advice by any educator I was ever given.
229
667611
4233
بهترین نصیحت تمام عمرم را از یک معلم شنیدم.
11:11
Mark Lynch, he's an amazing teacher
230
671844
2889
«مارک لینچ» معلم بی نظیری است
11:14
and he's still a dear friend of mine,
231
674733
2215
و هنوز هم یکی از دوستان صمیمی من است.
11:16
and I was 14 or 15,
232
676948
2407
۱۴ یا ۱۵ سالم بود،
11:19
and I walked into his comic book class halfway through the course,
233
679355
3021
و از وسط های ترم، پا به کلاس کمیک استریپ او گذاشتم.
11:22
and I was so excited, I was beaming.
234
682376
1814
از فرط هیجان داشتم شعله ور می شدم.
11:24
I had this book that was how to draw comics in the Marvel way,
235
684190
3301
یک کتاب داشتم که کمیک استریپ به سبک «ماروین» را یاد می داد،
11:27
and it taught me how to draw superheroes,
236
687491
2305
و به من آموخت که چطور فوق قهرمان ها را بکشم،
11:29
how to draw a woman, how to draw muscles
237
689796
2328
چطور زن ها و ماهیچه ها را نقاشی کنم
11:32
just the way they were supposed to be
238
692124
1926
درست همان طور که باید باشند
11:34
if I were to ever draw for X-Men or Spiderman.
239
694050
2825
و اگر قرار بود برای «مردان ایکس» یا «اسپایدرمن» کار کنم.
11:36
And all the color just drained from his face,
240
696875
2892
رنگ از صورتش پرید،
11:39
and he looked at me, and he said,
241
699767
1739
به من نگاه کرد و گفت:
11:41
"Forget everything you learned."
242
701506
2770
«هر چی یاد گرفتی رو فرموش کن».
11:44
And I didn't understand. He said, "You have a great style.
243
704276
3824
درست نفهمیدم. گفت: «تو سبک فوق العاده ای داری.
11:48
Celebrate your own style. Don't draw the way you're being told to draw.
244
708100
4162
به سبک خودت بچسب. در سبکی که دیگران می خواهند، نکش.
11:52
Draw the way you're drawing and keep at it,
245
712262
2158
همانطور که خودت می کشی، بکش و پشتکار داشته باش،
11:54
because you're really good."
246
714420
2449
چون کارت واقعا خوب است».
11:56
Now when I was a teenager, I was angsty as any teenager was,
247
716869
3574
در دوره نوجوانی، مثل هر نوجوان دیگری، افسرده شدم،
12:00
but after 17 years of having a mother
248
720443
3513
ولی پس از ۱۷ سال بودن با مادری که
12:03
who was in and out of my life like a yo-yo
249
723956
2162
که مثل یو-یو به زندگی ام می آمد و می رفت
12:06
and a father who was faceless, I was angry.
250
726118
3901
و پدری که چهره ای نداشت، عصبانی شده بودم.
12:10
And when I was 17, I met my father for the first time,
251
730019
2722
و در ۱۷ سالگی، پدرم را برای اولین بار دیدم
12:12
upon which I learned I had a brother and sister I had never known about.
252
732741
3901
این بود که فهمیدم برادر و خواهری هم دارم که قبلا از وجودشان بی خبر بودم.
12:16
And on the day I met my father for the first time,
253
736642
1920
و روزی که پدرم را برای اولین بار در زندگی ام دیدم،
12:18
I was rejected from the Rhode Island School of Design,
254
738562
2764
از «مدرسه طراحی رود آیلند» هم رد شدم
12:21
my one and only choice for college.
255
741326
3751
که اولین و تنها کالج مورد علاقه ام بود.
12:25
But it was around this time I went to Camp Sunshine
256
745077
2392
ولی همین موقع ها بود که به «کمپ سانشاین» رفتم
12:27
to volunteer a week and working with the most amazing kids,
257
747469
2500
و یک هفته به طور داوطلبانه با بچه های دوست داشتنی آنجا کار کردم،
12:29
kids with leukemia, and this kid Eric changed my life.
258
749969
3072
بچه های مبتلا به سرطان خون. و این بچه، «اریک» زندگی ام را تغییر داد.
12:33
Eric didn't live to see his sixth birthday,
259
753041
2565
اریک پیش از ششمین سالروز تولدش، از دنیا رفت
12:35
and Eric lives with me every day.
260
755606
2565
ولی خاطره اش هنوز برایم زنده است.
12:38
So after this experience, my art teacher, Mr. Shilale,
261
758171
3689
بعد از این تجربه بود که معلم هنرم آقای «شیلل»
12:41
he brought in these picture books,
262
761860
1192
این کتاب های مصور را برایم آورد.
12:43
and I thought, "Picture books for kids!"
263
763052
1850
و به خودم گفتم: «کتاب مصور برای کودکان!»
12:44
and I started writing books for young readers
264
764902
5068
و نوشتن کتاب برای کودکان را
12:49
when I was a senior in high school.
265
769970
1729
از سال آخر دبیرستان شروع کردم.
12:51
Well, I eventually got to the Rhode Island School of Design.
266
771699
2788
خب، من بالاخره وارد مدرسه طراحی رود آیلند شدم.
12:54
I transferred to RISD as a sophomore,
267
774487
2104
سال دوم دانشگاه به رود آیلند منتقل شدم،
12:56
and it was there that I took every course that I could on writing,
268
776591
3631
همانجا بود که تا می توانستم درس داستان نویسی برداشتم،
13:00
and it was there that I wrote a story about a giant orange slug
269
780222
4033
همانجا بود که داستانی درباره یک موجود تنبل نارنجی نوشتم
13:04
who wanted to be friends with this kid.
270
784255
1652
که می خواست با این بچه دوست شود.
13:05
The kid had no patience for him.
271
785907
1509
بچه حوصله او را نداشت.
13:07
And I sent this book out to a dozen publishers
272
787416
3239
من این کتاب را به ده دوازده تا ناشر فرستادم
13:10
and it was rejected every single time,
273
790655
2544
و همه آنها کتاب را رد کردند.
13:13
but I was also involved with the Hole in the Wall Gang Camp,
274
793199
2753
ولی من با کمپ «هول این ده وال» هم همکاری کردم،
13:15
an amazing camp for kids with all sorts of critical illnesses,
275
795952
2985
یک کمپ فوق العاده برای کودکان مبتلا به انواع بیماری های حاد.
13:18
and it's those kids at the camp that read my stories,
276
798937
3248
بچه های این کمپ بودند که داستان های مرا خواندند،
13:22
and I read to them, and I saw that they responded to my work.
277
802185
3767
و من برایشان می خواندم و می دیدم که کارم را دوست دارند.
13:25
I graduated from RISD. My grandparents were very proud,
278
805952
3736
از رود آیلند فارغ التحصیل شدم. پدربزرگم افتخار می کرد.
13:29
and I moved to Boston, and I set up shop.
279
809688
2618
بعد به بوستون رفتم و یک مغازه باز کردم.
13:32
I set up a studio and I tried to get published.
280
812306
2175
یک استودیو باز کردم و سعی کردم کتاب چاپ کنم.
13:34
I would send out my books. I would send out hundreds of postcards
281
814481
3041
کتاب هایم و صدها کارت پستال
13:37
to editors and art directors,
282
817522
2397
برای مدیران و کارگردانان هنری فرستادم؛
13:39
but they would go unanswered.
283
819919
1640
اما همه اش بی جواب ماند.
13:41
And my grandfather would call me every week,
284
821559
1855
پدربزرگم هر هفته به من زنگ می زد
13:43
and he would say, "Jarrett, how's it going? Do you have a job yet?"
285
823414
4331
و به من می گفت: «جارت، اوضاع چطوره؟ کار پیدا کردی؟»
13:47
Because he had just invested a significant amount of money
286
827745
2264
دلیلش این بود که پول زیادی را
13:50
in my college education.
287
830009
1921
برای تحصیلات دانشگاهی من خرج کرده بود.
13:51
And I said, "Yes, I have a job. I write and illustrate children's books."
288
831930
3855
و من می گفتم: «بله. یه کار دارم. کتاب کودک می نویسم و می کشم.»
13:55
And he said, "Well, who pays you for that?"
289
835785
3518
و او می گفت: «خب، کی برای این کار پول می ده؟»
13:59
And I said, "No one, no one, no one just yet.
290
839303
1966
و من می گفتم: «هیچکس، هیچکس، هنوز هیچکس.
14:01
But I know it's going to happen."
291
841269
1160
ولی می دونم که به زودی این اتفاق می افته».
14:02
Now, I used to work the weekends at the Hole in the Wall off-season programming
292
842429
3493
روزهای آخر هفته را در شیفت تعطیلات «هول این ده وال» می گذراندم
14:05
to make some extra money as I was trying to get my feet off the ground,
293
845922
3183
تا کمی بیشتر پول در بیاورم و همچنان برای موفقیت در تکاپو بودم.
14:09
and this kid who was just this really hyper kid,
294
849105
3752
یکی از بچه ها واقعا بچه بیش فعالی بود
14:12
I started calling him "Monkey Boy,"
295
852857
2872
و اسمش را گذاشتم «بچه میمون».
14:15
and I went home and wrote a book called "Good Night, Monkey Boy."
296
855729
3681
به خانه رفتم و کتابی به نام «شب بخیر، بچه میمون» نوشتم
14:19
And I sent out one last batch of postcards.
297
859410
3282
و یک سری کارت پستال دیگر فرستادم.
14:22
And I received an email from an editor at Random House
298
862692
3374
بعد یک ایمیل از طرف یکی از مدیران «رندوم هاوس» به دستم رسید
14:26
with a subject line, "Nice work!" Exclamation point.
299
866066
3751
که عنوانش این بود: «کارت خوب است!» علامت تعجب.
14:29
"Dear Jarrett, I received your postcard.
300
869817
1788
«آقای جارت! کارت پستال شما را دریافت کردم.
14:31
I liked your art, so I went to your website
301
871605
2763
کارت را پسندیدم و به وب سایت تو سر زدم.
14:34
and I'm wondering if you ever tried writing any of your own stories,
302
874368
3961
می خواهم بدانم آیا تا کنون قصه های خودت را نوشته ای؛
14:38
because I really like your art and it looks like there are some stories that go with them.
303
878329
2666
چون جدا مجذوب آثار هنری تو شده ام و به نظرم هر کدامشان داستانی دارند.
14:40
Please let me know if you're ever in New York City."
304
880995
4071
لطفا به من بگویید کی به نیویورک خواهید آمد».
14:45
And this was from an editor at Random House Children's Books.
305
885066
3302
این ایمیل از طرف مدیر بخش کتاب های کودک رندوم هاوس بود.
14:48
So the next week I "happened" to be in New York.
306
888368
2336
یک هفته بعد من «تصادفا» در نیویورک بودم.
14:50
(Laughter)
307
890704
2944
(خنده)
14:53
And I met with this editor,
308
893648
2312
همین مدیر را دیدم
14:55
and I left New York for a contract for my first book,
309
895960
3224
و موقع ترک نیویورک قرار داد چاپ اولین کتابم را بستم:
14:59
"Good Night, Monkey Boy,"
310
899184
1033
«شب بخیر، بچه میمون»
15:00
which was published on June 12, 2001.
311
900217
3462
که در ۱۲ ژوئن ۲۰۰۱ چاپ شد.
15:03
And my local paper celebrated the news.
312
903679
5695
روزنامه شهرمان این واقعه را جشن گرفت.
15:09
The local bookstore made a big deal of it.
313
909374
4265
کتابفروشی های شهر هم نسخه های زیادی از آن را فروختند.
15:13
They sold out of all of their books.
314
913639
1889
هر چه داشتند فروختند.
15:15
My friend described it as a wake, but happy,
315
915528
3777
دوستانم گفتند شبیه شام غریبان است، اما از نوع شادش؛
15:19
because everyone I ever knew was there in line to see me,
316
919305
2577
چون همه کسانی که می شناختم صف بسته بودند که مرا ببینند
15:21
but I wasn't dead. I was just signing books.
317
921882
3024
ولی من نمرده بودم. بلکه داشتم کتاب ها را امضا می کردم.
15:24
My grandparents, they were in the middle of it.
318
924906
1547
مادربزرگ و پدربزرگ هم وسط صف بودند.
15:26
They were so happy. They couldn't have been more proud.
319
926453
2589
خیلی خوشحال بودند. هیچوقت اینقدر احساس غرور نکرده بودند.
15:29
Mrs. Alisch was there. Mr. Shilale was there. Mrs. Casey was there.
320
929042
3752
خانم «آلیش» هم بود؛ آقای «شیلل» هم بود. خانم «کیسی» هم بود.
15:32
Mrs. Alisch cut in front of the line and said,
321
932794
1439
خانم «آلیش» امد جلوی صف و گفت:
15:34
"I taught him how to read." (Laughter)
322
934233
3257
«من بهش خواندن را یاد دادم». (خنده)
15:37
And then something happened that changed my life.
323
937490
2544
بعدش واقعه ای رخ داد که زندگی ام را دگرگون کرد.
15:40
I got my first piece of significant fan mail,
324
940034
2216
اولین ایمیل مهم از طرف طرفدارانم را دریافت کردم،
15:42
where this kid loved Monkey Boy so much
325
942250
3275
از کودکی که آنقدر عاشق بچه میمون شده بود
15:45
that he wanted to have a Monkey Boy birthday cake.
326
945525
3596
که می خواست یک کیک تولد بچه میمون داشته باشد.
15:49
For a two-year-old, that is like a tattoo. (Laughter)
327
949121
4387
این برای یک بچه دوساله حکم خالکوبی را دارد. (خنده)
15:53
You know? You only get one birthday per year.
328
953508
3061
می دانید؟ شما فقط یک جشن تولد در سال دارید.
15:56
And for him, it's only his second.
329
956569
2845
و این دومین جشن این بچه است.
15:59
And I got this picture, and I thought,
330
959414
1006
این عکس را که گرفتم، به خودم گفتم:
16:00
"This picture is going to live within his consciousness
331
960420
2042
«این عکس در تمام طول زندگی
16:02
for his entire life. He will forever have this photo
332
962462
3676
در ذهن او خواهد ماند. او همیشه این عکس را
16:06
in his family photo albums."
333
966138
2956
در آلبوم خانوادگی می گذارد».
16:09
So that photo, since that moment,
334
969094
2668
برای همین هم این عکس را
16:11
is framed in front of me while I've worked on all of my books.
335
971762
3047
قاب کرده ام و موقع نوشتن کتاب ها جلوی رویم می گذارم.
16:14
I have 10 picture books out.
336
974809
2560
من ۱۰ کتاب مصور چاپ کرده ام.
16:17
"Punk Farm," "Baghead," "Ollie the Purple Elephant."
337
977369
3400
«مزرعه پانک»، «کله پاکتی»، «اولی و فیل ارغوانی».
16:20
I just finished the ninth book
338
980769
2284
به تازگی جلد نهم
16:23
in the "Lunch Lady" series, which is a graphic novel series
339
983053
2493
از سری «آشپز خانم» را تمام کردم که رمانی است مصور و دنباله دار
16:25
about a lunch lady who fights crime.
340
985546
2584
در مورد آشپز مدرسه ای که با تبهکاران می جنگد.
16:28
I'm expecting the release of a chapter book
341
988130
2816
یک داستان ساده هم آماده چاپ دارم
16:30
called "Platypus Police Squad: The Frog Who Croaked."
342
990946
3680
به نام «پلیس های پلاتیپوس: قورباغه ای که قور قور کرد».
16:34
And I travel the country visiting countless schools,
343
994626
3570
به مناطق مختلف کشور سفر می کنم و به مدرسه های بیشماری می روم،
16:38
letting lots of kids know that they draw great cats.
344
998196
4510
تا بچه های زیادی بدانند که گربه های قشنگی می کشند.
16:42
And I meet Bagheads.
345
1002706
2528
و کله پاکتی ها را می بینم.
16:45
Lunch ladies treat me really well.
346
1005234
4571
آشپز خانم ها واقعا برخورد خوبی با من دارند.
16:49
And I got to see my name in lights
347
1009805
4524
دیده ام که اسمم را با چراغ درست کرده اند،
16:54
because kids put my name in lights.
348
1014329
1850
چون بچه ها اسم مرا با چراغ درست می کنند.
16:56
Twice now, the "Lunch Lady" series has won
349
1016179
2090
مجموعه «آشپز خانم» تا حالا دو بار برنده
16:58
the Children's Choice Book of the Year in the third or fourth grade category,
350
1018269
2981
جایزه «کتاب سال برگزیده کودکان» در رده کلاس سوم و چهارم شده،
17:01
and those winners were displayed
351
1021250
1970
و برندگان تصویر برندگان را
17:03
on a jumbotron screen in Times Square.
352
1023220
4260
روی صفحه نمایش بزرگ میدان تایمز نشان داده اند.
17:07
"Punk Farm" and "Lunch Lady" are in development to be movies,
353
1027480
2724
«مزرعه پانک» و «آشپز خانم» در حال تبدیل به فیلم هستند،
17:10
so I am a movie producer
354
1030204
2574
و من تهیه کننده فیلم هستم.
17:12
and I really do think, thanks to that video camera
355
1032778
2733
و دارم فکر می کنم که چه خوب شد آن دوربین ویدیو را
17:15
I was given in ninth grade.
356
1035511
2564
در کلاس نهم هدیه گرفتم.
17:18
I've seen people have "Punk Farm" birthday parties,
357
1038075
2770
کسانی را دیده ام که جشن تولد «مزرعه پانک» گرفته اند،
17:20
people have dressed up as "Punk Farm" for Halloween,
358
1040845
2887
و کسانی که لباس «مزرعه پانک» را در هالووین می پوشند،
17:23
a "Punk Farm" baby room,
359
1043732
1629
و اتاق کودک «مزرعه پانک»
17:25
which makes me a little nervous for the child's well-being in the long term.
360
1045361
4815
که مرا نسبت به سلامت کودک در دراز مدت نگران می کند.
17:30
And I get the most amazing fan mail,
361
1050176
2471
و من جالب ترین نامه از طرفداران را گرفته ام،
17:32
and I get the most amazing projects,
362
1052647
2408
و روی جذاب ترین پروژه ها کار می کنم،
17:35
and the biggest moment for me came last Halloween.
363
1055055
3352
و بزرگترین لحظه زندگی ام، هالوون سال گذشته رخ داد.
17:38
The doorbell rang and it was a trick-or-treater
364
1058407
2154
صدای زنگ در آمد و دیدم یک قاشق زن است
17:40
dressed as my character. It was so cool.
365
1060561
4157
که لباس کاراکتر مرا پوشیده. خیلی با حال بود.
17:44
Now my grandparents are no longer living,
366
1064718
3114
پدربزرگ و مادربزرگم دیگر زنده نیستند؛
17:47
so to honor them, I started a scholarship at the Worcester Art Museum
367
1067832
3064
پس به یاد آنها یک بورس تحصیلی در موزه هنری ووستر درست کرده ام
17:50
for kids who are in difficult situations
368
1070896
3275
برای کودکانی که شرایط سختی دارند
17:54
but whose caretakers can't afford the classes.
369
1074171
2708
و سرپرستانشان توانایی پرداخت هزینه کلاس ها را ندارند.
17:56
And it displayed the work from my first 10 years of publishing,
370
1076879
2591
آنجا نمایشگاهی از آثار چاپی دهه اول کار من برگزار شد،
17:59
and you know who was there to celebrate? Mrs. Alisch.
371
1079470
3096
و می دانید چه کسی برای خوش آمد گویی آنجا بود؟ خانوم آلیش.
18:02
I said, "Mrs. Alisch, how are you?"
372
1082566
1687
گفتم: «خانم آلیش، چطوری؟»
18:04
And she responded with, "I'm here." (Laughter)
373
1084253
3106
و او جواب داد: «من اینجام» (خنده)
18:07
That's true. You are alive, and that's pretty good right now.
374
1087359
6614
درسته. شما زنده اید و این خیلی خوب است.
18:13
So the biggest moment for me, though,
375
1093973
1676
اما بزرگترین لحظه زندگی من،
18:15
my most important job now is I am a dad myself,
376
1095649
1986
مهمترین شغل من این است که حالا خودم پدر هستم،
18:17
and I have two beautiful daughters,
377
1097635
2348
و دو دختر زیبا دارم
18:19
and my goal is to surround them by inspiration,
378
1099983
2791
و هدف من این است که دور و برشان را پر از شور و شوق کنم،
18:22
by the books that are in every single room of our house
379
1102774
3122
با کتابهایی که در همه اتاق های خانه داریم،
18:25
to the murals I painted in their rooms
380
1105896
2590
یا نقاشی هایی که بر دیوار اتاقشان کشیده‌ام
18:28
to the moments for creativity where you find, in quiet times,
381
1108486
3639
و لحظه های خلاقی که بعضی وقت‌ها
18:32
by making faces on the patio
382
1112125
3485
با کشیدن صورتک روی پاسیو پیش می‌آید،
18:35
to letting her sit in the very desk
383
1115610
2324
یا راه دادن‌شان به پشت همان میزی که
18:37
that I've sat in for the past 20 years.
384
1117934
2688
بیست سال تمام پشت آن نشسته‌ام.
18:40
Thank you. (Applause)
385
1120622
2276
متشکرم. (تشویق)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7