The five major world religions - John Bellaimey

پنج دینِ بزرگِ دنیا - جان بِلایمی

Transcriber: Andrea McDonough Reviewer: Jessica Ruby

Translator: Bidel Akbari Reviewer: soheila Jafari

In all times and places in our history,

در تمامی دوران‌ها و زمان‌های تاریخِ ما،

human beings have wondered,

انسان همواره با این پرسش‌ها مواجه بوده:

"Where did we come from?

«از کجا آمدیم؟

What's our place in the world?

جایگاه ما در جهان چیست؟

What happens to us after we die?"

پس از مرگ چه می‌شود؟»

Religions are systems of belief

ادیان، نظام‌هایی اعتقادی هستند

that have developed and evolved over time

که طی زمان گسترش و تکامل یافته‌اند

in response to these

تا به این سوالات

and other eternal mysteries,

و دیگر پرسش‌هایی که به معما‌های ابدی مربوط اند پاسخ دهند،

driven by the feeling that some questions

آنها از این حس برمی‌آیند که بعضی از پرسش‌ها را

can only be answered by faith

فقط می‌توان با ایمان پاسخ داد

and based on an intuition

و بر اساس این درک، که

that there is something greater than ourselves,

حتمن موجودی باعظمت‌تر از ما، هست

a higher power we must answer to,

که اراده‌ی بالاتری دارد و ما باید به آن پاسخگو باشیم،

or some source we all spring from

یا منبعی که آغاز ماست

and to which we must return.

و باید به آن بازگردیم.

Hinduism means the religions of India.

«هندویسم» به معنی مذاهبِ هند است.

It's not a single religion

آن فقط یک مذهبِ جداگانه نیست

but rather a variety of related beliefs

بلکه مجموعه‌ای از باورهای به هم مربوط

and spiritual practices.

و کارهای معنوی‌ست.

It dates back five millennia

این مذهب به پنج‌هزار سال پیش بازمی‌گردد

to the time of Krishna,

به زمانِ «کریشنا»

a man of such virtue

به مردی که آنقدر پاکدامن بود

that he became known as an avatar of Vishnu,

که به عنوان نمادِ «ویشنو» شناخته می‌شد،

an incarnation of the god in human form.

که تجسم خدا در کالبد انسان بود.

He taught that all life follows karma,

او به این اعتقاد داشت که همه‌ی زندگی بر پایه‌ی «کارما» است،

the law of cause and effect,

قانونِ عمل و عکس‌العمل،

and our job is to do our duty, or dharma,

و وظیفه‌ی ماست که به وظایف‌مان - یا «دارما»

according to our place in society

به توجه به جایگاه‌مان در جامعه

without worrying how things turn out.

بدون توجه به نتیجه‌ی آن عمل کنیم.

When we die, we are reincarnated into a new body.

وقتی می‌میریم در یک کالبدِ جدید، تجسمِ دوباره پیدا می‌کنیم.

If we followed our dharma

اگر ما به «دارما» عمل کرده باشیم

and did our proper duty in our past life,

و وظایف خود را در زندگی گذشته انجام داده باشیم

we get good karma,

«کارما»ی خوب نصیبِ ما می‌شود،

which sends our soul upward in the social scale.

که باعث می‌شود روحِ ما در طبقه‌ی جامعه به سطحِ بالاتری برود.

Our rebirth into the next life

بنابراین تولد دوباره‌ی ما در زندگیِ بعدیِ ما

is thus determined by what we do in this one.

بوسیله‌ی آنچه در زندگی فعلی‌مان کرده‌ایم تعیین می‌شود.

The wheel of rebirths is called samsara.

این چرخه‌ی تجدیدِ حیات «سامسارا» نامیده می‌شود.

It's possible for a very holy person

ممکن است یک فرد به اندازه‌ای مقدس شود

to lead a life with enough good karma

و به شیوه‌ای با «کارما»ی خوب زندگی کند

to escape the wheel.

که بتواند از این چرخه رهایی یابد.

This escape is called moksha.

این رهایی «موشکا» نام دارد.

Hinduism teaches that everything is one.

آموزه‌ی هندوئیسم بر این پایه است که همه‌چیز یکی‌ست.

The whole universe is

همه‌ی گیتی

one transcendent reality called Brahman,

یک واقعیت در ورای جهان مادی‌ست به نام «براهمن»،

and there's just one Brahman

و تنها و تنها یک «برهمَن» وجود دارد

but many gods within it,

ولی درون آن خدایانِ زیادی وجود دارند،

and their roles, aspects, and forms differ

و نقش‌ها و جنبه‌ها و شکل‌های آنها

according to various traditions.

بر‌پایه‌ی رسوم مختلف با هم فرق می‌کند.

Brahma is the creator,

«برهمّن» بوجود آورنده است،

Vishnu is the preserver

«ویشنو» نگاه‌دارنده است

who sometimes takes on human form,

که بعضی اوقات به شکل انسان درمی‌آید،

and Shiva is the transformer,

و «شیوا» تبدیل‌کننده

or Lord of the Dance.

یا خدای رقص است.

Durga is the fiercely protective divine mother.

«دورگا» مادرِ نگاهبانِ خدایی و جسور است.

Ganesha has an elephant head

«گانِشا» کله‌ی فیل دارد

and is the wise patron of success.

و مدافعِ موفقیت است.

Hinduism is the third largest religion in the world.

از نظر تعداد پیروان، هندوئیسم سومین دین دنیا است.

And although most Hindus live in India,

و هرچند بیشتر «هندو»ها در هند زندگی می‌کنند،

they can be found on every continent,

پیروان این دین در همه‌ی مناطق دنیا سکونت دارند،

one billion strong.

و تعداد آنها به یک میلیارد نفر می‌رسد.

Now, let's travel west,

حالا بیایید به غرب سفر کنیم،

across deserts and mountains

و از روی کوه‌ها و بیابان‌ها بگذریم

to the fertile crescent about 4,000 years ago.

تا به «هِلالِ بارور»[ منطقه‌ای در جنوب غربیِ آسیا] در ۴٫۰۰۰ سال پیش برسیم.

Judaism began with God calling

«یهودیت» اینگونه شروع شد که

Abraham and Sarah to leave Mesopotamia

خداوند به «ابراهیم» و «سارا» دستور داد تا منطقه‌ی «میان‌رودان» را ترک کنند

and migrate to the land of Canaan.

و به منطقه‌ی «کنعان» مهاجرت کنند.

In return for their faith in the one true God,

در عوضِ ایمان به خدای یگانه --

a revolutionary concept

که در آن زمان و رواجِ «چند خدایی»

in the polytheistic world of that time,

مفهومی انقلابی ای بود،

they would have land and many descendants.

آنها سرزمین و اولاد زیادی بدست می‌آوردند.

From this promise came the land of Israel

«سرزمین اسرائیل» و «قومِ برگزیده»

and the chosen people,

از همین وعده‌ی الهی بوجود آمدند،

but staying in that land

اما ماندن در آن سرزمین

and keeping those people together

و متحد نگه داشتنِ آن قوم

was going to be very difficult.

کار سختی بود.

The Israelites were enslaved in Egypt,

قومِ «بنی اسرائیل» در مِصر بَرده بودند،

but God freed them with the help

ولی خداوند آنها را به کمک

of the prophet Moses,

«حضرت موسی» آزاد کرد،

who received the Ten Commandments

او که «دَه فرمان» را از خداوند دریافت کرد

and later hundreds more.

و بعدها صدها فرمان دیگر هم به آنها اضافه شد.

They conquered the Promised Land,

آنها «سرزمین موعود» را فتح کردند،

but could only keep it for a few hundred years.

اما فقط توانستند آن را برای چند صد سال برای خودشان نگه دارند.

Israel sits at a crossroads

اسرائیل در میانه‌ی مسیری است

through which many armies

که خیلی از ارتش‌ها در طول قرن‌ها

marched over the centuries.

به آن حمله کرده‌اند.

And in the year 70,

و در سال ۷۰ میلادی،

the Romans destroyed the temple

«رومی‌ها» معبد داخل پایتخت

in their capital, Jerusalem.

آنها را که «اورشلیم» نام داشت ویران کردند.

So, the religion transformed itself

بنابراین این دین خودش را

from a temple religion

از یک دینِ پرستش‌گاهی

with sacrifices and priests

که در آن سنتِ قربانی و افرادِ روحانی بود

to a religion of the book.

به دینی از روی کتاب تبدیل کرد.

Because of this, Judaism is a faith

به همین خاطر، یهودیت

of symbolism, reverence, and deep meanings

کیشِ نماد و نشانه‌ها، تکریم

tied to the literature of its history.

و معانی عمیقی‌ست که با تاریخِ مکتوبِ آن گره خورده است.

The many sacred scriptures make up

کتاب‌های مقدسِ این دین

the Hebrew bible, or Tanakh,

«کتابِ مقدسِ عِبری» یا «تَنَخ» است

and hundreds of written discussions and interpretations

و هزاران مناظره و تفسیرِ مکتوب

are contained in an expansive compendium

در یک خلاصه‌ی قابل توسعه

of deeper meanings,

از معانیِ عمیق‌تر

called the Talmud.

به نام «تلمود» جمع‌آوری شده.

Jews find rich, symbolic meaning in daily life.

«یهودیان» معانی نمادین و غنی‌ای در زندگی روزمره می‌یابند.

At the Passover meal,

در مهمانیِ «عیدِ فطیر»،

every item on the menu symbolizes

هریک از اَقلام روی سفره نشانه‌ای

an aspect of the escape from slavery.

از رهایی از بردگی‌ست.

The importance of growing up

زمانی براهمیتِ رشد یافتگی

is emphasized when young people

تاکید می‌شود که

reach the age of bar and bat mitzvah,

جوانان به «سنِ تکلیف» می‌رسند.

ceremonies during which they assume responsibility

جشن‌هایی که در آنها این جوانان

for their actions

مسئول اَعمال‌شان می‌شوند

and celebrate the weaving

و تعیین مسیرِ زندگیِ خودشان

of their own lives

به سمتِ ایمان،

into the faith, history, and texts

تاریخ و متون یهودیِ قومِ یهود

of the Jewish people.

را جشن می‌گیرند.

There are 14 million Jews in the world today,

امروزه در دنیا ۱۴ میلیون یهودی وجود دارد،

6 million in Israel,

۶ میلیون نفر آنها در اسرائیل زندگی می‌کنند

which became independent

که بعد از نسل‌کشیِ وحشت‌آوری

following the horrors of genocide in World War II,

که در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد به استقلال رسید

and 5 million in the United States.

و ۵ میلیون نفر دیگر در ایالات متحده زندگی می‌کنند.

But now let's go back 2500 years and return to India

حال بیایید ۲٫۵۰۰ سال به عقب و به هند برگردیم

where Buddhism began

جایی که «بودیسم»

with a young prince named Siddhartha.

با شاهزاده‌ای به نام «سیدارتا» آغاز شد.

On the night he was conceived,

در افسانه‌ها نقل است شبی که نطفه‌ی او بسته می‌شده،

his mother, Queen Maya,

مادرش یعنی ملکه «مایا»،

is said to have been visited in her sleep

در خواب فیل سفیدی را دیده

by a white elephant who entered her side.

که از پهلویش وارد شده.

Ten months later, Prince Siddartha was born

ده ماه بعد، شاهزاده سیدارتا به دنیا آمد

into a life of luxury.

و زندگی‌ای پر از خوشی و نعمت را شروع کرد.

Venturing forth from his sheltered existence

وقتی جوان بود،

as a young man,

پایش را از زندگی محدود و حفاظت‌شده‌ی خود بیرون گذاشت

he witnessed the human suffering

و رنج بردن انسان را مشاهده کرد

that had been hidden from him

چیزی که از او پنهان نگاه داشته شده بود

and immediately set out to investigate its sources.

و بی‌درنگ شروع به تحقیق درباره‌ی ریشه‌های این رنج پرداخت.

Why must people endure suffering?

چرا انسان باید رنج بکشد؟

Must we reincarnate through hundreds of lives?

آیا باید هزاران بار در زندگی‌های مختلف حلولِ دوباره کرد؟

At first he thought the problem

در ابتدا او فکر می‌کرد که مشکل

was attachment to material things,

در وابستگی‌های ما به چیزهای مادی‌ست،

so he gave up his possessions.

بنابراین او همه‌ی دارایی‌هایش را رها کرد

He became a wandering beggar,

و گدایی آواره شد،

which he discovered certainly made him no happier.

که بعدن فهمید این کار اثری در خوشبختیِ‌ او ندارد.

Then he overheard a music teacher telling a student,

بعدها صحبت‌های یک مربیِ موسیقی را شنید که به شاگردش می‌گفت:

"Don't tighten the string too much, it will break.

«سیم‌ها را زیاد سفت نکن که باعث پاره شدن آنها می‌شود.

But don't let it go too slack,

اما زیاد شُل بودنشان هم باعث می‌شود

or it will not sound."

که صدای خوبی از آنها در نیاید.»

In a flash, he realized

او در یک لحظه دریافت

that looking for answers at the extremes

که با افراط در مسائل

was a mistake.

نمی‌توان پاسخی برای پرسش‌های زندگی پیدا کرد.

The middle way between luxury and poverty

راه میانه‌ی بین تجملات و فلاکت

seemed wisest.

به نظر عاقلانه‌ترین راه می‌آید.

And while meditating under a bodhi tree,

و درحالیکه زیر یک درخت بودا تفکر می‌کرد

the rest of the answer came to him.

باقیِ پاسخ‌ها بر او آشکار شدند.

All of life abounds with suffering.

همه‌چیز در زندگی، پُر از رنج و مشقت است.

It's caused by selfish craving

این رنج از اشتیاقِ خودخواهانه‌ی ما

for one's own fulfillment at the expense of others.

برای موفقیت‌های شخصی در مقابل دیگران است.

Following an eight-step plan

پیروی از یک برنامه‌ی هشت مرحله‌ای

can teach us to reduce that craving,

می‌تواند به ما کمک کند این اشتیاق خودخواهانه را کاهش دهیم،

and thus reduce the suffering.

و بدینسان بتوانیم درد و رنج را هم کاهش دهیم.

On that day, Siddhartha became the Buddha,

در آن روز «سیدارتا» تبدیل به «بودا» شد،

the enlightened one.

بودای «عارف به حقایق».

Not the only one, but the first one.

او تنها بودا نبود، بلکه اولین بودا بود.

The Buddhist plan is called

برنامه‌ی بودا

the Eightfold Path,

«راه‌ِ هشت‌گانه» نام دارد،

and though it is not easy to follow,

و هرچند که پیروی از آن آسان نیست،

it has pointed the way

راهِ رسیدن به شناخت را

for millions to enlightenment,

به میلیون‌ها نفر نشان داده است،

which is what Buddhahood means,

که معنیِ «بوداهود» است،

a state of compassion,

وضعیتی‌ست شامل بر شَفَقَت و ترحم،

insight,

بصیرت،

peace,

and steadfastness.

صلح درونی،

و ثبات.

From the time he got up from under that tree

از زمانی که او از زیر درخت بلند شد

to the moment of his death as an old man,

تا زمانی که پیر و سالخورده شد و از دنیا رفت،

the Buddha taught people how to become enlightened:

بودا به مردم آموزش داد تا چگونه به حقایق شناخت پیدا کنند:

right speech,

گفتارِ نیک،

right goals,

a mind focused on what is real,

اهدافِ نیک،

ذهنی که بر روی حقایق،

and a heart focused on loving others.

و قلبی که بر روی عشق ورزیدن به دیگران متمرکز است.

Many Buddhists believe in God or gods,

خیلی از بودائیان به یک یا چند خدا ایمان دارند،

but actions are more important than beliefs.

ولی اهمیتِ اَعمال از اعتقادات بیشتر است.

There are nearly a billion Buddhists

امروزه تقریبن یک میلیارد بودائی

in the world today,

در دنیا زندگی می‌کنند،

mostly in East, Southeast, and South Asia.

بیشترشان در شرق و جنوب شرق و جنوبِ آسیا هستند.

2,000 years ago in Judaism's Promised Land,

«مسیحیت» ۲٫۰۰۰ سال قبل در

Christianity was born.

سرزمینِ موعودِ یهودیان بدنیا آمد.

Just as Hindus called Krishna "God in Human Form,"

همانطور که «کریشنا» برای «هندو»ها خداوند در قالب انسان است،

Christians say the same thing about Jesus,

«مسیحیان» دقیقن همچین چیزی درباره‌ی «مسیح» می‌گویند،

and Christianity grew out of Judaism

و مسیحیت از یهودیت بوجود آمد

just as Buddhism grew out of Hinduism.

همانطور که «بودیسم» از «هندوئیسم» بوجود آمد.

The angel Gabriel was sent by the God of Abraham

فرشته‌ای به نام «گابریِل» از طرف خداوندِ ابراهیم نازل شد

to ask a young woman named Mary

تا از بانویی به نام «مریم» درخواست کند

to become the mother of his son.

تا مادرِ پسرش شود.

The son was Jesus,

آن پسر «مسیح» بود،

raised as a carpenter

که توسط «جوزف» و مادرش «مریم»

by Mary and her husband Joseph,

یک نجار شدن بارآورده شد،

until he turned 30,

تا اینکه ۳۰ سالش شد

when he began his public career

و شغل عمومیِ خود را بعنوان

as the living word of God.

کلماتِ زنده‌ی خداوند شروع کرد.

Less interested in religiousness

او علاقه‌ی کمتری به مسائل دینی داشت

than in justice and mercy,

و بیشتر به عدالت و رحمت علاقمند بود،

Jesus healed the sick in order to draw crowds

«مسیح» مریض‌ها را درمان می‌کرد تا آنها را دور خود جمع کند

and then taught them about his heavenly father --

و بعد برای آنها از پدرِ آسمانی تعریف می‌کرد

affectionate, forgiving, and attentive.

که مهربان و بخشنده بود و به همه توجه داشت.

Then, he would invite everyone to a common table

بعد، همگان را بر روی یک میزِ مشترک دعوت می‌کرد

to illustrate his Kingdom of God,

که قلمرو خداوند را برایشان ترسیم کند.

outcasts, sinners, and saints all eating together.

رانده‌شده‌گان و گناهکاران و قدیسان همگی با هم دور یک میز جمع می‌شدند.

He had only three years

اما فقط سه سال بیشتر نگذشته بود

before his unconventional wisdom

که فرزانگیِ غیرمعمولِ او

got him into trouble.

برایش دردسر درست کرد.

His enemies had him arrested,

دشمنانش او را دستگیرش کردند،

and he was executed by Rome

و حکومت «روم» او را اعدام کرد

in the standard means

و برای اعدام او از روش متعارفی

by which rabble-rousers were put to death,

که برای اعدام فعالین سیاسی که مخالف دولت بودند استفاده شد

crucifixion.

و او را به «صلیب» کشیدند.

But shortly after he was buried,

اما مدت کوتاهی بعد از اینکه او را به خاک سپردند،

women found his tomb empty

زنان مقبره‌ی او را خالی یافتند

and quickly spread word,

و این خبر به سرعت پخش شد،

convinced that he had been raised from the dead.

و همه متقاعد شدند که او دوباره زنده شده.

The first Christians described

مسیحیانِ اولیه

his resurrected appearances,

رستاخیز مسیح را

inspiring confidence that his message was true.

بعنوان دلیلی برای حقیقت داشتنِ پیامِ او تلقی می‌کردند.

The message: love one another as I have loved you.

پیامِ او این بود که «به دیگران عشق بورزید همانطور که من به شما عشق ورزیدم»

Christians celebrate the birth of Jesus

مسیحیان زادروز مسیح را

in December at Christmas,

در ماه دسامبر و «کریسمس»

and his suffering, death, and resurrection

و رنج کشیدن و مرگ و رستاخیزش را

during Holy Week in the spring.

در طول هفته‌ی مقدس در بهار جشن می‌گیرند.

In the ceremony of baptism,

در مراسم «غسل تعمید»،

a washing away of sin

گناهان را با آب می‌شویند

and welcoming into the Christian community,

و به اجتماع مسیحیان وارد می‌شوند

recall Jesus's own baptism

و با اینکار غسلِ تعمیدِ خودِ مسیح را یادآوری می‌کنند

when he left his life as a carpenter.

وقتی که نجاری را ترک کرد.

In the rite of Communion,

در تشریفات مذهبیِ عشای ربانی،

Christians eat the bread and drink the wine

مسیحیان نان می‌خورند و شراب می‌نوشند

blessed as the body and blood of Jesus,

که مثل بدن و خونِ مسیح مبارک اند

recalling Jesus's last supper.

و یادآورِ شامِ آخرِ مسیح است.

There are two billion Christians worldwide,

در دنیا دو میلیارد مسیحی زندگی می‌کند،

representing almost a third of the world's people.

که تقریبن یک سومِ کلِ مردم جهان است.

Islam began 1400 years ago

اسلام ۱٫۴۰۰ سال پیش

with a man of great virtue,

با مردی پاکدامن و پرهیزکار آغاز شد

meditating in a mountain cave

که درون غاری داخلِ یک کوه

in the Arabian desert.

در صحرای عربستان عبادت می‌کرد.

The man was Muhammad.

نام او «محمد» بود.

He was visited by a divine messenger,

یک فرشته‌ی الهی بر او نازل شد،

again the angel Gabriel,

این فرشته همان «گابریل»

in Arabic, Jibril,

یا در عربی «جبرئیل» است

delivering to him the words of Allah,

که آیاتِ خداوند را به او می‌رساند،

the one God of Abraham.

خدای یکتایِ ابراهیم.

In the next few years,

در چند سالِ بعدی

more and more messages came,

آیاتِ بیشتری بر او نازل می‌شد

and he memorized and taught them.

و او آنها را حفظ می‌کرد و به دیگران آموزش می‌داد.

The verses he recited were full of wise sayings,

آیاتی که او از خداوند نقل می‌کرد پر از فرزانگی بود

beautiful rhymes,

و نثری با قاعده و منظم داشت،

and mysterious metaphors.

و استعاره‌های رازآلودی داشت.

But Muhammad was a merchant, not a poet.

اما او یک بازرگان بود، نه یک شاعر.

Many agreed the verses

خیلی از مردم متقاعد شدند

were indeed the words of God,

که این آیات از جانب خداوند است

and these believers became the first Muslims.

و این ایمان آورندگان اولین «مسلمانان» بودند.

The word Muslim means one who surrenders,

کلمه‌ی «مسلمان» یعنی فردی که «تسلیم»‌ است

meaning a person who submits to the will of God.

یعنی فردی که تسلیمِ اراده‌ی خداوند است.

A Muslim's five most important duties

مهمترین وظایف دینیِ یک مسلمان

are called the Five Pillars:

«۵ رکن» نام دارند:

Shahada, Muslims declare publicly,

«شهادت» یعنی مسلمانان بصورت آشکار اعلام می‌کنند

there is no other God but Allah,

که خدایی بجز «الله» وجود ندارد

and Muhammad is his final prophet;

و «محمد (ص)» آخرین فرستاده‌ی اوست.

Salat, they pray five times a day facing Mecca;

«صلات» که نماز خواندن آنها، روزی ۵ بار در جهت «مکه» است.

Zakat, every Muslim is required

«زکات» یعنی هر مسلمان باید

to give 2 or 3% of their net worth to the poor;

حدود ۲ تا ۳ درصد از درآمد خالص خود را به نیازمندان ببخشد.

Sawm, they fast during daylight hours

«صَوم» یعنی در ماهِ رمضان آنها

for the lunar month of Ramadan

در طول روز «روزه» می‌گیرند

to strengthen their willpower

تا اراده و توکل‌شان به خداوند

and their reliance on God;

را قوت ببخشند.

and Hajj, once in a lifetime,

«حج» یعنی هر مسلمان که استطاعت مالی دارد

every Muslim who is able must make a pilgrimage

باید یکبار در طول مدت عمرش

to the holy city of Mecca,

به شهر مقدسِ «مکه» برود و زائر بشود

rehearsing for the time

و زمانی که قرار است در مقابل

when they will stand before God

خداوند حاضر شود را تمرین کند.

to be judged worthy or unworthy

در مقابل خداوند حاضر می‌شود تا مورد قضاوت او قرار گیرد

of eternal life with Him.

که آیا لایق زندگی ابدی با خداوند هست یا نه.

The words of God,

سخنانِ خداوند

revealed to the prophet over 23 years,

که در طول ۲۳ سال بر پیامبر اسلام نازل شد

are collected in the Quran,

در کتابی به نام «قرآن» جمع‌آوری شد

which literally translates into "the recitation."

که معنی لغویِ آن «از بر خواندن» است.

Muslims believe it to be the only holy book

مسلمانان معتقدند که این کتاب تنها کتابی‌ست

free of human corruption.

که از تحریف به دور مانده است.

It's also considered by many

همچین از دیدگاه خیلی از افراد دیگر

to be the finest work of literature

این کتاب عالی‌ترین اثر ادبی

in the Arabic language.

در زبان عربی‌ست.

Islam is the world's second largest religion,

اسلام از نظر تعداد رهروان دومین دینِ بزرگِ دنیاست

practiced by over one and a half billion Muslims around the globe.

و دینِ یک و نیم میلیارد نفر در سراسر جهان است.

Religion has been an aspect of culture

مذهب از زمان بوجود آمدنش

for as long as it has existed,

یکی از جنبه‌های فرهنگ بوده است،

and there are countless variations of its practice.

و شاخه‌های بیشماری از دین‌های مختلف وجود دارد.

But common to all religions

ولی چیزی که میان همه‌ی دین‌ها مشترک است

is an appeal for meaning

جذبه‌ی حقیقت‌یابی ایست

beyond the empty vanities

که ورای پوچی و بیهودگی

and lowly realities of existence,

و واقعیت‌های پَستِ وجود است،

beyond sin,

ورای گناه،

suffering,

رنج و درد،

and death,

و مرگ،

beyond fear,

ورای ترس،

and beyond ourselves.

و حتی خودمان.