Learn English | Basic English Conversation Course | 12 lessons

Hello.

سلام.

Welcome to our conversation series.

به سری گفتگوهای ما خوش آمدید.

These videos are for intermediate level learners of English.

این ویدیوها برای زبان آموزان سطح متوسط ​​انگلیسی است.

In these videos, we will talk about many expressions to help you communicate in English.

در این ویدیوها در مورد عبارات زیادی صحبت خواهیم کرد که به شما در برقراری ارتباط در زبان انگلیسی کمک می کند.

When you watch these videos you should do 3 things to help you study.

وقتی این ویدیوها را تماشا می کنید باید 3 کار را انجام دهید تا به شما در مطالعه کمک کند.

First, our teachers may say a word that you don’t know.

اول اینکه ممکن است معلمان ما کلمه ای بگویند که شما نمی دانید.

Please take the time to find that word in a dictionary to help you understand the video.

لطفاً برای یافتن آن کلمه در فرهنگ لغت وقت بگذارید تا به شما در درک ویدیو کمک کند.

Second, you should always try to repeat after the teacher in the video.

دوم، همیشه باید سعی کنید بعد از معلم در ویدیو تکرار کنید.

Whenever the teacher uses some new vocabulary or expressions, you need to repeat how they

هر زمان که معلم از واژگان یا عبارات جدیدی استفاده می کند، باید نحوه

say it.

بیان آنها را تکرار کنید.

Last, you should always review and re-watch the videos, and practice what you learned

در آخر، همیشه باید ویدیوها را مرور و دوباره تماشا کنید، و آنچه را که یاد گرفته‌اید تمرین کنید

to help you understand the expressions being taught to you.

تا به شما در درک عباراتی که به شما آموزش داده می‌شود کمک کند.

It takes time and effort, but these videos will help you if you watch them with a sincere

این کار به زمان و تلاش نیاز دارد، اما اگر آنها را با

interest to learn English.

علاقه خالصانه برای یادگیری زبان انگلیسی تماشا کنید، به شما کمک خواهد کرد.

Thank you and enjoy the videos.

ممنون و از ویدیوها لذت ببرید.

Hi, everybody.

سلام به همه.

I’m Esther and in this video, we’re going to talk about how to describe the cost or

من استر هستم و در این ویدیو قصد داریم در مورد نحوه توصیف هزینه یا

price of something.

قیمت یک چیزی صحبت کنیم.

Now this is important to people like me who like shopping.

حالا این برای افرادی مثل من که خرید کردن را دوست دارند مهم است.

Right…

درست است...

So, for example, I like shopping, especially for dresses.

بنابراین، برای مثال، من خرید کردن را دوست دارم، مخصوصاً برای لباس.

So, I might say, the cost of “This dress is affordable.”

بنابراین، ممکن است بگویم، هزینه "این لباس مقرون به صرفه است."

Ok…

خوب…

“This dress is affordable.”

"این لباس مقرون به صرفه است."

‘Affordable’ means that this dress is not too expensive.

"مقرون به صرفه" به این معنی است که این لباس خیلی گران نیست.

I have enough money and I can pay for this dress.

من پول کافی دارم و می توانم برای این لباس هزینه کنم.

I have enough money, I ‘can’ buy this dress.

من پول کافی دارم، می توانم این لباس را بخرم.

So, I would say, “This dress is affordable.”

بنابراین، من می گویم، "این لباس مقرون به صرفه است."

I can also say, “This dress is inexpensive.”

من همچنین می توانم بگویم: "این لباس ارزان است."

We all know what ‘expensive’ is, but we say “inexpensive”, so that’s the opposite.

همه ما می دانیم که "گران" چیست، اما می گوییم "ارزان"، بنابراین برعکس است.

“Inexpensive.”

"ارزان."

‘Affordable’ and ‘inexpensive’ have very similar meanings.

«مقرون به صرفه» و «ارزان» معانی بسیار مشابهی دارند.

Again, I have enough money to buy this.

باز هم پول کافی برای خرید این را دارم.

It’s not too expensive.

خیلی گران نیست.

Then we have “cheap”.

سپس "ارزان" داریم.

“This dress is cheap.”

"این لباس ارزان است."

Now ‘cheap’ is similar.

اکنون "ارزان" مشابه است.

It means it’s not expensive, but it’s a little bit more negative.

یعنی گران نیست اما کمی منفی تر است.

If you say that something is “cheap”, people may think that the quality is not very

اگر بگویید چیزی «ارزان» است، مردم ممکن است فکر کنند که کیفیت آن خیلی

good.

خوب نیست.

It’s not very nice.

خیلی قشنگ نیست

Ok, now let’s look at the opposite.

خوب، حالا بیایید به عکس آن نگاه کنیم.

The opposite of these words is “expensive”.

نقطه مقابل این کلمات "گران" است.

“This dress is expensive.”

"این لباس گران است."

It costs a lot of money…too much money.

هزینه زیادی دارد ... پول زیادی.

Maybe I don’t want to buy it.

شاید من نمی خواهم آن را بخرم.

We can also say, “over-priced”.

ما همچنین می توانیم بگوییم، "بیش از قیمت".

“This dress is over-priced.”

"این لباس گران است."

That means the price is too high.

یعنی قیمتش خیلی بالاست

So again, I don’t want to buy this dress.

پس باز هم نمی خواهم این لباس را بخرم.

It’s too expensive and over-priced.

خیلی گران و قیمتش بالاست.

Ok, let’s look at some more examples together.

خوب، بیایید چند نمونه دیگر را با هم ببینیم.

Let’s look at some examples.

بیایید به چند نمونه نگاه کنیم.

“The hat was affordable because it was on sale.”

"کلاه مقرون به صرفه بود زیرا در فروش بود."

“The hat was affordable because it was on sale.”

"کلاه مقرون به صرفه بود زیرا در فروش بود."

Next.

بعد.

“I wish this bag was more affordable.”

"کاش این کیف مقرون به صرفه تر بود."

“I wish this bag was more affordable.”

"کاش این کیف مقرون به صرفه تر بود."

Next.

بعد.

“This computer is surprisingly inexpensive.”

"این کامپیوتر به طرز شگفت انگیزی ارزان است."

“This computer is surprisingly inexpensive.”

"این کامپیوتر به طرز شگفت انگیزی ارزان است."

Next.

بعد.

“These shoes look beautiful, but they are too cheap.”

این کفش‌ها زیبا به نظر می‌رسند، اما خیلی ارزان هستند.»

“These shoes look beautiful, but they are too cheap.”

این کفش‌ها زیبا به نظر می‌رسند، اما خیلی ارزان هستند.»

Next.

بعد.

“That jacket is too expensive.”

"آن ژاکت خیلی گران است."

“That jacket is too expensive.”

"آن ژاکت خیلی گران است."

And last.

و بالاخره.

“I cannot buy this over-priced bag.”

"من نمی توانم این کیف گران قیمت را بخرم."

“I cannot buy this over-priced bag.”

"من نمی توانم این کیف گران قیمت را بخرم."

Ok, so in this video, we learned that when we want to describe the cost of something,

خوب، پس در این ویدیو یاد گرفتیم که وقتی می خواهیم هزینه چیزی را

as not too expensive, we say “affordable”.

نه چندان گران قیمت توصیف کنیم، می گوییم "مقرون به صرفه".

Ok…

خوب...

Something is ‘affordable’ if it’s not too expensive.

اگر خیلی گران نباشد، چیزی «مقرون به صرفه» است.

If I can buy it with the money I have.

اگه بتونم با پولی که دارم بخرم.

On the other hand, if something is not affordable, if the cost is very high, we say “expensive”

از طرف دیگر، اگر چیزی مقرون به صرفه نباشد، اگر هزینه آن بسیار بالا باشد، می گوییم "گران"

or “over-priced”.

یا "گران قیمت".

For me, ahh…I think some brands like H&M and Forever21 are affordable.

برای من، آه... من فکر می کنم برخی از مارک ها مانند H&M و Forever21 مقرون به صرفه هستند.

Some people don’t think this way.

بعضیا اینجوری فکر نمیکنن

They think it’s cheap.

آنها فکر می کنند ارزان است.

Uhh…sometimes, yes.

اوه...گاهی اوقات، بله.

Some of the items can be cheap.

برخی از اقلام ممکن است ارزان باشند.

But for me, I like those brands because they are affordable.

اما برای من، من آن مارک ها را دوست دارم زیرا مقرون به صرفه هستند.

Ahhh…another store that I like, in Korea…it’s called Zara or 자라, in Korea as they say.

آهان...فروشگاه دیگری که من دوست دارم، در کره... به قول خودشان زارا یا 자라 نام دارد.

Uhm…they have some items that are affordable and some items that are very expensive.

اوهوم ... آنها برخی از اقلام مقرون به صرفه و برخی از اقلام بسیار گران هستند.

Too expensive for me to buy.

خیلی گرونه که بخرم

Ok, well that’s what I wanted to share in this video.

خوب، خوب این چیزی است که می خواستم در این ویدیو به اشتراک بگذارم.

Thanks for watching.

ممنون از ملاحظه تان.

Bye.

خدا حافظ.

Hello.

سلام.

I’m Bill.

من بیل هستم

In this video, we’re going to talk about something fun that people like to do…and

در این ویدیو، ما قصد داریم در مورد یک چیز سرگرم کننده صحبت کنیم که مردم دوست دارند انجام دهند ... و

that’s vacation.

آن تعطیلات است.

We like to go on vacation…and we like to tell people about our vacations.

ما دوست داریم به تعطیلات برویم ... و دوست داریم در مورد تعطیلات خود به مردم بگوییم.

Because, if we can make them jealous, that’s even better.

زیرا، اگر بتوانیم آنها را حسادت کنیم، که حتی بهتر است.

Now, there’s two questions here that we’re going to use to talk about ‘vacation’.

اکنون، دو سؤال در اینجا وجود دارد که ما از آنها برای صحبت در مورد "تعطیلات" استفاده خواهیم کرد.

One question is ‘where we go’ for vacation.

یک سوال این است که برای تعطیلات به کجا می رویم.

And the other question is ‘what we do’ when on vacation.

و سوال دیگر این است که "در تعطیلات چه کار می کنیم".

Now, the first question is, “Did you go anywhere for vacation?”

حالا اولین سوال این است که "آیا جایی برای تعطیلات رفتی؟"

So, vacation time is finished and it’s just time to talk about it.

بنابراین، زمان تعطیلات به پایان رسیده است و فقط زمان صحبت در مورد آن است.

So, they ask this question.

بنابراین، آنها این سوال را می پرسند.

And there’s different answers you can give.

و پاسخ های مختلفی می توانید بدهید.

The easiest.

ساده ترین.

“Yes, I did.”

"بله، انجام دادم."

But, that’s boring.

اما، این خسته کننده است.

Easy is not always good because you want to be interesting when you talk.

آسان همیشه خوب نیست زیرا می خواهید هنگام صحبت کردن جالب باشید.

So, someone asks you, “Did you go anywhere for vacation?”

بنابراین، یکی از شما می پرسد: "آیا جایی برای تعطیلات رفتی؟"

Well, start by ‘where did you go’?

خوب، با «کجا رفتی» شروع کنید؟

“I went to…Busan.”

"من به ... بوسان رفتم."

Or “I went to Jeju.”

یا "من به ججو رفتم."

Popular places people love to go to.

مکان‌های محبوبی که مردم دوست دارند به آنجا بروند.

Or, you could just say, “I went to the beach.”…cause people like the beach.

یا، فقط می توانید بگویید، "من به ساحل رفتم." ... زیرا مردم ساحل را دوست دارند.

So, that’s a place as well.

بنابراین، آن نیز یک مکان است.

Now, “went to” is good to say.

حال، گفتن «رفت به» خوب است.

You can also go with “visited”.

شما همچنین می توانید با "بازدید شده" بروید.

And again, just ‘what place did you visit’?

و دوباره، فقط "از چه مکانی بازدید کردید"؟

We have, “I visited Halla Mountain.”

داریم، "من از کوه هالا بازدید کردم."

Or…

یا…

“I visited Haeundai Beach.”

"من از ساحل Haeundai بازدید کردم."

Those are all good places to visit.

همه اینها مکان های خوبی برای بازدید هستند.

But now, sometimes you can’t go on vacation.

اما در حال حاضر، گاهی اوقات شما نمی توانید به تعطیلات بروید.

Something stops you from going on vacation.

چیزی شما را از رفتن به تعطیلات باز می دارد.

And, if that happens, you can use this phrase.

و اگر این اتفاق افتاد، می توانید از این عبارت استفاده کنید.

We have, “No, I had to…”

ما می‌گوییم: «نه، مجبور بودم…»

And we say, “I had to…” because that means something stopped you.

و می‌گوییم: «باید…» زیرا این بدان معناست که چیزی مانع شما شد.

So now, it could be, “No, I had to work.”

بنابراین اکنون، ممکن است، "نه، من باید کار می کردم."

Ugh…

اوه...

Or…

یا...

“No, I had to save money.”

"نه، باید پول پس انداز می کردم."

Because if you need to save money, vacation is not a good idea.

زیرا اگر نیاز به پس انداز دارید، تعطیلات ایده خوبی نیست.

Now, let’s look at some more examples of using these.

حال، بیایید به چند نمونه دیگر از استفاده از اینها نگاه کنیم.

The question was…

سوال این بود که ...

“Did you go anywhere on vacation this year?”

"آیا امسال جایی برای تعطیلات رفتی؟"

Answers can be…

پاسخ ها می تواند این باشد...

“I went to the U.S.A.”

"من به ایالات متحده رفتم"

Or…

یا ...

“I visited Beijing.”

"من از پکن بازدید کردم."

Or…

یا...

“I was too busy to go anywhere.”

«آنقدر مشغول بودم که نمی‌توانستم جایی بروم».

Ok, now that we talked about ‘where we go’ for vacation, we’re going to talk about

خوب، حالا که درباره «کجا برای تعطیلات می‌رویم» صحبت کردیم، وقتی در تعطیلات هستیم

‘what we do’ when we’re on vacation.

درباره «چه کاری انجام می‌دهیم» صحبت می‌کنیم

Alright…

. خوب…

And so, when that happens, we have this question here:

و بنابراین، وقتی این اتفاق می افتد، ما این سوال را در اینجا داریم:

“What did you do on vacation?”

"در تعطیلات چه کار کردی؟"

Because we go somewhere, but now we have to do something.

چون ما به جایی می رویم اما حالا باید کاری کنیم.

Now, the answers are not…like before, with the “I went to…”, “I visited”.

در حال حاضر، پاسخ ها مانند قبل نیست، با "رفتم به..."، "بازدید کردم".

Alright…

بسیار خوب...

You got to think a little more, but it’s still easy.

باید کمی بیشتر فکر کنید، اما باز هم آسان است.

You start with ‘I’, of course.

البته شما با "من" شروع می کنید.

But now, ‘doing something’, you need a verb.

اما اکنون، "انجام کاری"، به یک فعل نیاز دارید.

So, you have to use ‘past tense’ verb, because vacation, it’s finished.

بنابراین، شما باید از فعل "زمان گذشته" استفاده کنید، زیرا تعطیلات، تمام شده است.

So you have to say things like, “I swam…at the beach.”

بنابراین شما باید چیزهایی مانند "من در ساحل شنا کردم" بگویید.

Or, “I swam in a pool.”

یا، "من در استخر شنا کردم."

Something…something like, “I hiked on a mountain.”

چیزی ... چیزی شبیه "من روی یک کوه پیاده روی کردم."

Alright…

خوب...

Just fill in what you were doing.

فقط کاری را که انجام می دادید پر کنید.

Ok…

خوب...

Now, some people, when they go on vacation, they don’t like to do many things.

حالا، بعضی ها وقتی به تعطیلات می روند، دوست ندارند خیلی کارها را انجام دهند.

For some, vacation is about being lazy.

برای برخی، تعطیلات به معنای تنبلی است.

So some people may just say, “Ahhh, vacation, I just rested.”

بنابراین برخی از مردم ممکن است فقط بگویند، "آههه، تعطیلات، من فقط استراحت کردم."

That’s time to relax.

وقت استراحت است.

Time to feel good again.

وقت آن است که دوباره احساس خوبی داشته باشید.

Ok…

خوب...

Let’s take a look at some more examples of these.

بیایید به چند نمونه دیگر از این موارد نگاهی بیندازیم.

Now, this questions is…

اکنون این سوال این است که ...

“What did you do during your vacation?”

"در تعطیلات خود چه کار می کردید؟"

You can say…

می توانید بگویید ...

“I swam at the beach.”

"من در ساحل شنا کردم."

Or maybe…

یا شاید...

“I rode a boat to Jeju.”

"من سوار قایق شدم به ججو."

Or…

یا…

“I just relaxed and read a lot.”

"من فقط آرامش داشتم و زیاد مطالعه کردم."

Ok, so there you have two good and easy questions about vacations.

خوب، پس دو سوال خوب و آسان در مورد تعطیلات دارید.

You have the “Did you go anywhere for vacation?”, and then the “What did you do on vacation?”.

شما "آیا جایی برای تعطیلات رفتید؟" و سپس "در تعطیلات چه کردید؟" دارید.

Now, good to ask these questions to people, but it’s better to answer the questions

خوب است که این سؤالات را از مردم بپرسید، اما بهتر است به سؤالات پاسخ دهید

because that means you had vacation.

زیرا این بدان معنی است که شما تعطیلات داشته اید.

So, I hope you can talk about vacations and I hope you get to take many vacations yourself.

بنابراین، امیدوارم بتوانید در مورد تعطیلات صحبت کنید و امیدوارم که خودتان تعطیلات زیادی داشته باشید.

Alright, see you next time.

باشه دفعه بعد میبینمت

Thank you.

متشکرم.

Uhh, Hi.

اوه، سلام

I’m Bill and what I have for you right now are three questions you can ask a foreigner

من بیل هستم و آنچه در حال حاضر برای شما دارم سه سوال است که می توانید از یک خارجی

about their country.

در مورد کشورشان بپرسید.

Because, I know this.

چون، من این را می دانم.

People like to talk about where they’re from.

مردم دوست دارند در مورد اینکه اهل کجا هستند صحبت کنند.

It’s easy and it’s comfortable for us to do.

این آسان است و انجام آن برای ما راحت است.

Now, the first question we have here is this: “What is the food like in your country?”

اکنون، اولین سوالی که در اینجا داریم این است: "غذا در کشور شما چگونه است؟"

Now, many Korean people…they say, “Our food is spicy.”

در حال حاضر، بسیاری از مردم کره ... آنها می گویند، "غذای ما تند است."

But now, some countries, they don’t eat a lot of spicy food.

اما در حال حاضر، برخی از کشورها، آنها غذای تند زیادی نمی خورند.

So, sometimes, they might say, “Our food is sweet.”

بنابراین، گاهی اوقات ممکن است بگویند: "غذای ما شیرین است."

Or even, they might answer, how do they make the food.

یا حتی ممکن است پاسخ دهند که چگونه غذا درست می کنند.

Something like, “Our food is grilled.”

چیزی شبیه "غذای ما کبابی است."

Or, “Our food is fried.”

یا "غذای ما سرخ شده است."

This is all possible answers.

این همه پاسخ های ممکن است.

Now, another thing is about the food…is they could talk about what food is popular.

حال، یک چیز دیگر در مورد غذا است... این است که آنها می توانند در مورد غذاهای محبوب صحبت کنند.

Ok…

خوب…

Now, just like this: “We eat a lot of…”

حالا، درست مثل این: «ما زیاد می خوریم…»

Now, I know from living in Korea, in Korea, “We eat a lot of kimchi.”

حالا، از زندگی در کره، در کره می دانم، «ما کیمچی زیادی می خوریم».

Alright, it’s true.

باشه درسته

Everyday…even me.

هر روز ... حتی من.

But now, other countries maybe, like America, “We eat a lot of beef.”

اما اکنون، کشورهای دیگر ممکن است، مانند آمریکا، "ما گوشت گاو زیادی می خوریم."

It’s very popular.

بسیار محبوب است.

Ok…

خوب...

And…almost…not every day, but almost…it seems like that happens.

و...تقریبا...نه هر روز، اما تقریبا...به نظر می رسد که این اتفاق می افتد.

Or even, “We eat a lot of eggs.”

یا حتی، "ما تخم مرغ زیاد می خوریم."

Just ‘what do you eat a lot of?’

فقط "از چه چیزی زیاد می خورید؟"

Ok, let’s look at next question.

خوب، بیایید به سوال بعدی نگاه کنیم.

Alright, now here is another question you can ask a foreigner about their country.

بسیار خوب، اکنون این سوال دیگری است که می توانید از یک خارجی در مورد کشورشان بپرسید.

And it goes like this.

و اینجوری میشه

“What is your country famous for?”

"کشور شما به چه چیزی مشهور است؟"

This is just about what is popular in their country.

این فقط در مورد چیزی است که در کشور آنها محبوب است.

What do people do?

مردم چه می کنند؟

What do people know about?

مردم از چه می دانند؟

Ok…

خوب…

So now, I’m an American, so if someone were to ask me “What is America famous for?”

خب حالا، من یک آمریکایی هستم، بنابراین اگر کسی از من بپرسد "آمریکا به چه چیزی معروف است؟"

I could just answer like this: “Many people know Hollywood.”

من فقط می توانم اینطور جواب بدهم: "بسیاری از مردم هالیوود را می شناسند."

Ya, Hollywood, where America makes the movies.

بله، هالیوود، جایی که آمریکا فیلم می سازد.

Ok…

خوب…

You can say, “Many people know Hollywood.”

می توانید بگویید، "بسیاری از مردم هالیوود را می شناسند."

Or, it’s ok.

یا، اشکالی ندارد.

“It’s famous for Hollywood.”

"این برای هالیوود مشهور است."

Ok…

خوب...

Now, by ‘it’, I mean ‘my country’.

حالا منظورم از "آن" "کشور من" است.

So, my country, ‘it’s’ famous for Hollywood.

بنابراین، کشور من، برای هالیوود معروف است.

We want to change it a bit…

ما می خواهیم کمی آن را تغییر دهیم...

We can talk about Canada.

می توانیم در مورد کانادا صحبت کنیم.

“What is Canada famous for?”

"کانادا به چه دلیل معروف است؟"

Well, that’s easy, we could do, “Many people know maple syrup.”

خوب، این آسان است، ما می توانیم انجام دهیم، "بسیاری از مردم شربت افرا را می شناسند."

Very tasty…Canadian food.

بسیار خوشمزه…غذاهای کانادایی.

And also, “it’s famous for maple syrup.”

و همچنین، "برای شربت افرا معروف است."

Ok…

خوب…

So, these are two things that are equal that you can use to answer this question.

بنابراین، این دو مورد مساوی هستند که می توانید برای پاسخ به این سؤال از آنها استفاده کنید.

Ok, let’s look at the last question, now.

خوب، حالا به سوال آخر نگاه می کنیم.

Alright, now, here’s our last question that will help you get a foreigner to tell you

بسیار خوب، اکنون، آخرین سؤال ما در اینجا است که به شما کمک می کند تا یک خارجی را

about their home country.

در مورد کشور خود به شما بگوید.

And, it just goes like this: “What is there to see in your country?”

و فقط به این صورت است: "در کشور شما چه چیزی برای دیدن وجود دارد؟"

Kind of what is famous, again, but something to see.

نوعی چیزی که دوباره معروف است، اما چیزی برای دیدن.

Something to go see at.

چیزی برای دیدن

Ok…

خوب…

So now, what we have here is…the answer can go…

پس اکنون، آنچه ما در اینجا داریم این است… پاسخ می‌تواند…

“People come to see…”

«مردم برای دیدن…»

Now, if the person is form France, the easy answer is:

حالا، اگر فرد از فرانسه باشد، پاسخ آسان این است:

“People come to see Eiffel tower.”

«مردم برای دیدن برج ایفل می‌آیند».

Or someone from China.

یا کسی از چین

“People come to see the Great Wall.”

"مردم برای دیدن دیوار بزرگ می آیند."

Or again, maybe a Japanese person is visiting.

یا دوباره، شاید یک ژاپنی در حال بازدید است.

They can say, “People come to see Mount Fuji.”

آنها می توانند بگویند: "مردم برای دیدن کوه فوجی می آیند."

Now again, if you travel to another country and someone asks you about Korea, you can

حالا دوباره، اگر به کشور دیگری سفر کردید و کسی از شما در مورد کره سوال کرد، می توانید

just say, “People come to see Seoul.”

فقط بگویید: "مردم برای دیدن سئول می آیند."

Or, “People come to see Kyeongbuk Palace.”

یا، "مردم برای دیدن کاخ کیونگ بوک می آیند."

The famous things to see.

چیزهای معروفی که باید دید

Alright, let’s take a look at some examples.

خوب، بیایید به چند نمونه نگاهی بیندازیم.

Question one.

سوال یک.

“What is the food like in your country?’

غذا در کشور شما چگونه است؟

“We eat a lot of vegetables.”

"ما سبزیجات زیادی می خوریم."

“Our food is mostly fired.”

"غذاهای ما بیشتر پخته می شود."

“We don’t eat much fruit.”

"ما میوه زیاد نمی خوریم."

“What is your country famous for?”

"کشور شما به چه چیزی مشهور است؟"

“It’s famous for ice hockey.”

"این برای هاکی روی یخ معروف است."

“Many people know about our mountains.”

بسیاری از مردم کوه های ما را می دانند.

“It’s famous for beautiful beaches.”

"این به خاطر سواحل زیبا معروف است."

“What is there to see in your country?”

"در کشور شما چه چیزی برای دیدن وجود دارد؟"

“People come to see our old castles.”

"مردم برای دیدن قلعه های قدیمی ما می آیند."

“People come to see our historical places.”

مردم برای دیدن مکان های تاریخی ما می آیند.

“People come to see our modern cities.”

"مردم برای دیدن شهرهای مدرن ما می آیند."

Alright, so there you have three questions that you can ask a foreigner about their country.

خوب، پس شما سه سوال دارید که می توانید از یک خارجی در مورد کشورشان بپرسید.

It’s a great way to start a conversation.

این یک راه عالی برای شروع یک مکالمه است.

And it’s also a great way to learn something about another place.

و همچنین راهی عالی برای یادگیری چیزی در مورد مکان دیگری است.

I hope this helps you and I hope you can try it soon. Thank you.

امیدوارم این به شما کمک کند و امیدوارم بتوانید به زودی آن را امتحان کنید. متشکرم.