Liu Bolin: The invisible man

ليو بولين: مرد نامريى

Translator: Geoff Chen Reviewer: Regina Chu

Translator: Leila Ataei Reviewer: soheila Jafari

Liu Bolin: By making myself invisible,

ليو بولين: با نامريى كردن خودم،

I try to question the inter-canceling relationship

سعى دارم درباره رابطه بين تمدن مان و توسعه آن

between our civilization and its development.

که در حال فسخ شدن است سوال كنم.

Interpreter: By making myself invisible, I try to explore and question

مترجم: با نامريى كردن خودم، تلاش مى كنم رابطه ضد و نقيض و اغلب

the contradictory and often inter-canceling relationship

در حال فسخ شدن بين تمدن مان و توسعه آن

between our civilization and its development.

را مورد بررسى و پرسش قراردهم.

LB: This is my first work, created in November 2005.

ل ب: اين نخستين اثر من است، در نوامبر ٢٠٠٥ خلق شد.

And this is Beijing International Art Camp where I worked

و اين اردوى بين المللى هنر پكن است جايى كه من در آن كار مى كردم

before the government forcibly demolished it.I used this work to express my objection.

پيش از آنكه حكومت به زور آنجا را خراب كند. من از اين اثر براى بيان اعتراضم استفاده كردم.

I also want to use this work to let more people

مى خواهم از اين اثر استفاده كنم تا مردمان بيشترى

pay attention to the living condition of artists and the condition of their creative freedom.

به شرايط زندگى هنرمندان و شرايط آزاد خلاقانه‌‌شان توجه كنند.

In the meantime, from the beginning, this series has a

در ضمن، از ابتدای کار، اين مجموعه

protesting, reflective

روحيه اى اعتراضى،

and uncompromising spirit.

تعمق برانگيز و ناسازگار داشته است.

When applying makeup, I borrow a sniper's method

موقع آرايش كردن، از روش تك تيراندازها كمك مى گيرم

to better protect myself

تا بهتر از خودم محافظت كنم

and to detect the enemy, as he did. (Laughter)

و دشمنم را تشخيص دهم، همانطور كه او كرد. (خنده)

After finishing this series of protests,

بعد از تمام كردن اين سرى از اعتراضات،

I started questioning why my fate was like this,

شروع كردم به پرسيدن از خودم كه چرا سرنوشت من اينطورى بود،

and I realized that it's not just me --

و تشخيص دادم كه فقط من اينطورى نيستم --

all Chinese are as confused as I am.

همه چينى ها اندازه من سردرگم هستند.

As you can see, these works

همانطور كه مى بينيد، اين آثار

are about family planning, election in accordance with the law

درباره برنامه ريزى خانواده، انتخابات در مطابقت با قانون

and propaganda of the institution of the People's Congress.

و تبليغات سياسى نهاد كنگره خلق چين است.

This work is called Xia Gang ("leaving post").

اين اثر Xia Gang نام دارد ( ترك كردن پست)

"Xia Gang" is a Chinese euphemism for "laid off".

Xia Gang معادل پسنديده اخراج شدن است.

It refers to those people who lost their jobs during China's transition from a planned economy to a market economy.

به آن دسته از آدمهايى بر مى گردد كه شغلشان را در دوره انتقال چين از اقتصادى برنامه ريزى شده به اقتصاد بازارى از دست دادند.

From 1998 to 2000,

از ١٩٩٨تا ٢٠٠٠،

21.37 million people

بیست و یک میلیون و سیصد و هفتاد هزار نفر

lost their jobs in China.

شغلشان را در چين از دست دادند.

The six people in the photo

اين شش نفر در اين عكس

are Xia Gang workers.

كارگران Xia Gang هستند.

I made them invisible in the deserted shop wherethey had lived and worked all their lives.

من آنها را در كارگاه متروكى كه در آنجا تمام عمرشان را كار و زندگى كرده بودند، نامريى كردم.

On the wall behind them is the slogan of the Cultural Revolution:

روى ديوار پشت سر آنها شعارى انقلاب فرهنگى است:

"The core force leading our cause forward is the Chinese Communist Party."

" نيروى هدايتگر مركزى در پيشبرد آرمان ما، حزب كمونيست چين است "

For half a month

بمدت نيمى از ماه را

I looked for these 6 people to participate in my work.

به دنبال اين ٦ نفر گشتم تا در اثر مشاركت كنند.

We can only see six men in this picture,but in fact, those who are hidden here

ما مى توانيم تنهاشش مرد را در اين تصوير ببينيم، اما در واقع، آنهايى كه در اينجا

are all people who were laid off. They have just been made invisible.

مخفى شده اند، تمام كسانى هستند كه اخراج شده اند. آنها فقط نامريى شده اند.

This piece is called The Studio.

اين قطعه، استوديو نام دارد.

This spring,

امسال بهار،

I happened to have an opportunity during my solo exhibition in Paris

فرصتى برايم در طى برگزارى نمايشگاه انفراديم در پاريس پيش آمد

to shoot a work in the news studio of France 3 --

تا اثرى را در استوديو خبرى كانال ٣ فرانسه عكسبردارى كنم--

I picked the news photos of the day.

عكسهاى خبرى روز را انتخاب كردم.

One is about the war in the Middle East,

اين درباره جنگ در خاورميانه است.

and another one is about a public demonstration in France.

و آن يكى درباره تظاهرات مردمى در فرانسه.

I found that any culture has its irreconcilable contradictions.

فهميدم كه هر فرهنگى تضادهاى آشتى ناپذير خودش را دارد.

This is a joint effort between me and French artist JR.

اين تلاش‌ مشتركی بين من و هنرمند فرانسوى جى آر است.

Interpreter: This is a joint effort between me and French artist JR.

مترجم: اين تلاش مشتركی بين من و هنرمند فرانسوى جى آر است.

(Applause)

(تشويق)

LB: I tried to disappear into JR's eye,

ل ب: تلاش كردم توى چشمان جى آر محو شوم.

but the problem is JR only uses models with big eyes.

اما مشكل اين است كه جى آر تنها از مدلهايى با چشمان درشت استفاده مى كند

So I tried to make my eyes bigger with my fingers.

پس سعى كردم چشمانم را با اين ژست بزرگتر كنم.

But still they are not big enough for JR, unfortunately.

اما متاسفانه، هنوز بحد كافى براى جى آر درشت نيستند.

Interpreter: So I tried to disappear into JR's eye,

مترجم: بنابراين تلاش كردم توى چشمان جى آر محو شوم.

but the problem is JR uses only models with big eyes.

اما مشكل اين است كه جى آر تنها از مدلهايى با چشمان درشت استفاده مى كند.

So I tried to make my eyes bigger with this gesture.

پس سعى كردم چشمانم را با اين ژست بزرگتر كنم.

But it doesn't work, my eyes are still small.

اما فايده اى نداشت. چون چشمهايم هنوز كوچك هستند.

LB: This one is about 9/11 memories.

ل ب: اين يكى درباره خاطرات ١١ سپتامبر است.

This is an aircraft carrier moored alongside the Hudson River.

اين يك ناو جنگى است كه در كنار رودخانه هودسون لنگر انداخته است.

Kenny Scharf's graffiti.

گرافيتى ( ديوار نويسى) اثر كنى اسكارف.

(Laughter)

(خنده)

This is Venice, Italy.

اين ونيز است، ايتاليا.

Because global temperatures rise,

چون دماى جهانى افزايش مى‌‌يابد،

the sea level rises, and it is said thatVenice will disappear in the coming decades.

سطح دريا بالا ميايد، و گفته مى شود كه ونيز در دهه هاى آينده ناپديد خواهد شد.

This is the ancient city of Pompeii.

اين شهر باستانى پمپى است.

Interpreter: This is the ancient city of Pompeii.

مترجم:اين شهر باستانى پمپى است.

LB: This is the Borghese Gallery

ل بى: اين گالرى بورجيس است

in Rome.

در رم.

When I work on a new piece, I pay more attention to the expression of ideas.

وقتى روى قطعه ى جديدى كار مى كنم، توجه بيشترى را به بيان ايده ها اختصاص مى دهم.

For instance, why would I make myself invisible?

براى مثال، چرا بايد خودم را نامريى مى كنم؟

What will making myself invisible here cause people to think?

چه چيزى من را وادار به نامريى كردن خودم كرده و باعث فكر كردن مردم مى شود؟

This one is called Instant Noodles.

اين يكى رشته‌‌هاى فورى نام دارد.

Interpreter: This one is called Instant Noodles. (Laughter)

مترجم: اين يكى رشته فورى نام دارد. (خنده)

LB: Since August 2012,

ل ب: بعد از اينكه در آگوست ٢٠١٢،

harmful phosphors have been found

فسفرهاى خطرناكى در رشته‌‌هاى فورى

in the instant noodle package cups from every famous brand sold in China's supermarkets.

بسته بندى شده ليوانى در تمامى ماركهاى معتبرى كه در سوپرماركتهاى چين فروش داشتند، پيدا شده است.

These phosphors can even cause cancer.

اين فسفرهامى توانند سرطان زا هم باشند.

To create this artwork,

براى خلق اين اثر هنرى،

I bought a lot of packaged instant noodle cups

يك عالم رشته فورى بسته بندى شده ليوانى خريدم

and put them in my studio, making it look like a supermarket.

و در استوديو خودم گذاشتم و باعث شدم مثل سوپرماركت بنظر رسد.

And my task is to stand there, trying to be still,

و وظيفه من ايستادن در آنجا، سعى در بيحركت ماندن،

setting up the camera position and coordinating with my assistant

تنظيم نمودن موقعيت دوربين و هماهنگى با دستيارم است

and drawing the colors and shapes that are behind my body

و كشيدن رنگها و شكلهايی است كه پشت بدنم

on the front of my body. If the background is simple,

در جلوى بدنم هستند. اگر پس زمينه ساده باشد،

I usually have to stand for three to four hours.

معمولاً بايد سه تا چهار ساعت بايستم.

The background of this piece is more complex,

پس زمينه اين قطعه پيچيده تر است،

so I need three to four days in advance for preparation.

بنابراين از قبل سه تا چهار روز لازم دارم تا آماده شوم.

This is the suit I wore when I did the supermarket shoot.

مترجم: اين كت و شلوارى است كه موقع گرفتن عكس سوپرماركت پوشيده بودم.

There is no Photoshop involved.

فتوشاپى در كار نيست.

Interpreter: This is the suit I [was] wearing when I did the supermarket shoot.

مترجم: اين كت و شلوارى است كه موقع گرفتن عكس سوپرماركت پوشيده بودم.

There is no Photoshop involved. (Laughter)

فتوشاپى در كار نيست. (خنده)

LB: These works are on China's cultural memories.

ال بى: اين آثار درباره خاطرات فرهنگى چين هستند.

And this one,

و اين يكى،

this is about food safety in China.

اين درباره سلامت غذا در چين است.

Unsafe food can harm people's health,

غذاى ناسالم به سلامت افراد آسيب مى رساند،

and a deluge of magazines can confuse people's minds. (Laughter)

و هجوم مجلات مى تواند ذهن آدمها را سردرگم كند. (خنده)

The next pieces of work show how I made myself invisible in magazines of different languages,

قطعات بعدى اثر نشان مى دهد كه من چطور خودم را در مجلاتى به زبانهاى مختلف،

in different countries and at different times.

در كشورهاى مختلف و در اوقات مختلف نامريى ساختم.

I think that in art, an artist's attitude is the most important element.

فكر كنم در هنر، گرايش يك هنرمند مهمترين عنصر است

If an artwork is to touch someone,

اگر اثر هنرى كسى را لمس كند،

it must be the result of not only technique, but also the artist's thinking and struggle in life.

نبايد نتيجه صرف تكنيك باشد، بلكه ناشى از فكر كردن و تقلاى هنرمند در زندگى نيز بوده است.

And the repeated struggles in life create artwork,

و تقلاهاى مكرر در زندگى اثر هنريى را خلق مى كند،

no matter in what form.

مهم نيست در چه قالبى.

(Music)

(موسيقى)

That's all I want to say.

اين همه آن چيزى است كه قصد گفتنش را دارم.

Thank you. (Applause)

از شما متشكرم. ( تشويق)