How art can shape America's conversation about freedom | Dread Scott

Translator: hassan qodusi Reviewer: Leila Ataei

I am a visual artist,

من یک هنرمند تجسمی هستم،

and I make revolutionary art to propel history forward.

و کارهای هنری انقلابی می‌سازم تا تاریخ را به جلو ببرم.

I'm going to come right out and tell you something:

قصد دارم مستقیم و بی‌تعارف به شما چیزی بگویم:

I don't accept the economic foundation,

من بنیادهای اقتصادی،

the social relations

مناسبات اجتماعی

or the governing ideas of America.

یا ایده‌های حکومت‌داری در آمریکا را قبول ندارم.

My art contributes to fundamental change

هنر من بوجود آورنده‌ی تغییری اساسی

by encouraging an audience to address big questions from that perspective.

به وسیله‌ تشویق مخاطبان به بیان سوالات بزرگ از این دیدگاه است.

Social change is hard, but ideas matter tremendously.

تغییرات اجتماعی سخت هست، اما ایده‌ها خیلی مهم‌تر هستند.

When I say I'm an artist, most people think, "Oh, he's a painter."

وقتی می‌گویم یک هنرمندم، بیشتر مردم فکر می‌کنند «آه، او یک نقاشه»،

Behind me, you can see some of the kind of work I do.

پشت سرم می‌توانید چند نمونه از آثارم را ببینید.

"Imagine a World Without America" is a painting,

«دنیا را بدون آمریکا تصور کن» نام یک نقاشی است،

but I work in a range of media,

اما من در گستره‌ای از رسانه‌ها کار می‌کنم،

including photography, video and performance art.

از جمله عکاسی، ویدیوسازی و هنر نمایش.

A current project, "Slave Rebellion Reenactment,"

یکی از پروژه‌های حاضرم، «بازسازی شورش بردگان»،

is going to be reenacted on the outskirts of New Orleans

قرار است در حومه‌های نیواورلئان

this November.

بازسازی شود.

In 1989, I had an artwork that became the center of controversy

سال ۱۹۸۹، اثری هنری ساختم که کانون بحث و جدل شد

over its transgressive use of the American flag.

بخاطر استفاده‌ی خلاف قانون‌اش از پرچم آمریکا.

"What is the Proper Way to Display a US Flag?"

«روش صحیح نمایش پرچم آمریکا چیست؟»

is a conceptual work that encouraged audience participation.

اثری مفهومی است که تماشاگران زیادی را جلب کرد.

It consisted of a photo montage that had text that read,

مونتاژی از عکس بود با نوشته‌هایی به مضمون،

"What is the Proper Way to Display a US Flag?"

«روش صحیح نمایش پرچم آمریکا چیست؟»

Below that were books that people could write responses to that question in,

زیر آن هم کتاب‌هایی قرار داشت که مردم می‌توانستند پاسخ‌هایشان را بنویسند،

and below that was a flag that people had the option of standing on.

و زیر آن پرچمی بود که مردم اختیار ایستادن روی آن را داشتند.

The photo montage consisted of images of South Korean students

مونتاژ عکس‌ها متشکل از تصاویر دانشجویان کره‌ی جنوبی بود

burning American flags,

که پرچم‌های امریکا را آتش می‌زدند،

holding signs that said, "Yankee go home. Son of a bitch,"

با نوشته‌هایی در دست‌شان که نوشته بود، «یانکی برو خونه، بی پدر»،

and below that were flag-draped coffins coming back from Vietnam.

و زیر آن تابوت‌هایی پوشیده با پرچم که از ویتنام آمده بودند.

People wrote long and short answers.

مردم جواب‌های کوتاه و بلندی نوشتند.

Thousands of people engaged with the work in a lot of different languages.

هزاران نفر از چندین زبان مختلف در این اثر شرکت کردند.

Some of the people said,

یکی نوشت،

"I'm a German girl.

«دختری آلمانی هستنم،

If we Germans would admire our flag as you all do,

اگر ما آلمان‌ها به اندازه‌ی شما پرچم‌مان را ستایش می‌کردیم،

we would be called Nazis again.

امروز هم ما را نازی خطاب می‌کردید.

I think you do have too much trouble about this flag."

فکر می‌کنم بخاطر این پرچم دردسرهای خیلی زیادی دارید».

"I think that the artist should be returned to his heritage,

« فکر می‌کنم این هنرمند باید به میراث خودش بازگردد،

i.e., the jungles of Africa,

یعنی جنگل‌های آفریقا،

and then he can shovel manure in his artistic way."

آنجا می‌تواند به روش هنرمندانه‌ی خود بیل بزند.»

"This flag I'm standing on stands for everything oppressive in this system:

« این پرچم که روی آن ایستاده‌ام نمایانگر همه‌ی ظلم‌های رفته در این نظام است:

the murder of the Indians and all the oppressed around the world,

کشتار سرخپوستان و دیگر ستمدیدگان جهان،

including my brother who was shot by a pig,

از جمله برادرم که از خوکی به او شلیک کرد،

who kicked over his body to 'make sure the nigger was dead.'

آن که به جسدش لگد زد تا « مطمئن شود آن سیاسوخته مرده».

That pig was wearing the flag.

آن خوک پرچم به تن داشت.

Thank you, Dread Scott, for this opportunity."

ممنونم، درد اسکات، بخاطر این فرصت

"As a veteran defending the flag,

« بعنوان کهنه‌سربازی که برای پرچم جنگیده،

I personally would never defend your stupid ass!

شخصاً هرگز از توی اسکل دفاع نمی‌کنم!

You should be shot!" -- US Navy Seal Team.

حقته بمیری!» -- یگان ویژه‌ی نیروی دریایی.

As you can see, people had very strong reactions about the flag then,

همانطور که پیداست، افراد واکنش‌های خیلی قوی نسبت به پرچم داشتند،

as they do now.

و الان هم دارند.

There were demonstrations of veterans in front of the Art Institute of Chicago.

کهنه‌سربازها مقابل موسسه‌ی هنر شیکاگو تظاهرات کردند.

They chanted things like,

شعارهایی می‌دادند مانند،

"The flag and the artist, hang them both high,"

«هم پرچم و هم هنرمند را باهم آویزان کنید،»

evoking images of lynching.

همراه تصاویری دلخراشی از زجرکشی.

I received numerous death threats,

چندین بار تهدید به مرگ شدم،

and bomb threats were phoned in to my school.

و به دانشگاه‌ام پیام تهدید به بمب‌گذاری فرستادند،

It was a very dangerous situation.

وضعیت خیلی خطرناکی بود.

Later, President Bush called the work "disgraceful,"

بعدها، رییس جمهور بوش، اثرم را «بی‌آبرویی» خواند،

which I viewed as a tremendous honor,

که از دید من افتخار بزرگی بود،

and Congress outlawed the work.

و کنگره آنرا خلاف قانون اعلام کرد.

(Laughter)

(خنده)

I became part of a Supreme Court case when I and others defied that law,

من بخشی از مصوبه‌ی دادگاه عالی شدم اما با سوزاندن پرچم‌ها روی پله‌های کنگره،

by burning flags on the steps of the Capitol.

من و دیگران مقابل آن ایستادیم.

That action and the subsequent legal and political battle

آن اقدام و مبارزه‌ی سیاسی و حقوقی پیرو آن منجر به صدور

led to a landmark First Amendment decision that prevented the government

رأی متمم اول قانون اساسی شد که دولت را

from demanding patriotism be mandatory.

از الزامی شمردن میهن‌پرستی منع می‌کرد.

But let me back up a bit.

اما کمی هم من را به عقب نشینی واداشت.

These people literally wanted me dead.

این افراد قاطعانه خواستار مرگ من بودند.

What I would do at this moment would make a difference.

کاری که من در آن لحظه می‌کردم فضای متفاوتی خلق می‌کرد.

This is me at the exact same moment,

این من هستم در همان لحظه،

eight stories above that crowd.

هشت طبقه بالاتر از آن جمعیت.

It was supposed to be for a photo shoot

می‌خواستم از اتفاقی عکاسی کنم

that was going to take place on the steps where the veterans were at that time.

که قرار بود روی پله‌ها رخ دهد، جایی که کهنه‌سربازها قرار داشتند.

It wouldn't have been safe for me to be there, to say the least.

این طور بگویم که بودن در آنجا برای من امن نبود.

But it was really important to do that shoot,

اما عکاسی از آنجا هم برایم خیلی پراهمیت بود،

because while some wanted to kill me, it was also a situation

چون در حالی که عده‌ای می‌خواستند مرا بکشند، وضعیتی هم بود

where those who viewed the American flag as standing for everything oppressive

که در آن کسانی که پرچم امریکا را نماد هرچه ظلم انجام‌شده

in this system

در حکومت می‌دیدند

felt that they had a voice,

احساس کردند صدایی دارند،

and that voice needed to be amplified.

و آن صدا باید تقویت شود.

The point is this:

نکته این است که:

changing anything --

تغییر همه چیز --

whether it's conventional ideas about US national symbols,

چه ایده‌های متعارف باشد در مورد نمادهای ملی ایالات متحده،

traditional thinking challenged by scientific breakthroughs

تفکری سنتی که بواسطه‌ی پیشرفت‌های عملی به چالش کشیده می‌شود

or ousting an authoritarian president --

یا سلب اختیار کردن از یک رییس جمهور --

requires a lot of things.

این کارها نیازمند خیلی چیزهاست.

It requires courage,

نیاز به جرأت،

luck

نیاز به شانس،

and also vision and boldness of action.

همچنین نیاز به روشن‌بینی و بی‌باکی در اقدام دارد.

But on luck --

اما سخن از شانس --

I have to say, the photo shoot we did might not have worked out so well.

باید بگم، عکس‌هایی که گرفتیم شاید چنان که باید نتیجه‌بخش نبود.

We laughed after we were out of the area.

بعد از اینکه از صحنه دور شدیم می‌خندیدیم.

But the thing is, it was worth the risk

اما موضوع این است که ارزش خطر را داشت

چون سود و زیان مهمی در کار بود.

because of the stakes that were involved.

And in this case, the luck led to a wonderful,

و در این موضوع، شانس منتهی شد به

profound and powerful situation

وضعیتی شگفت‌انگیز عمیق و قدرتمند

that was also humorous.

که خالی از خنده هم نبود.

Thank you.

متشکرم.

(Applause)

(تشویق)