John Maeda: Designing for simplicity

‏"جان میدا" در خصوص سادگی

105,956 views ・ 2007-09-20

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: soheila Jafari Reviewer: Hamid Shafiezadeh
00:25
On simplicity. What a great way to start.
0
25000
3000
سادگی.‏ راه خوبی برای شروع است.
00:30
First of all, I've been watching this trend
1
30000
2000
اولین بار، من این روش را در مجموعه کتاب فلان چیز "برای احمق ها" دیدم.
00:32
where we have these books like such and such "For Dummies."
2
32000
3000
اولین بار، من این روش را در مجموعه کتاب فلان چیز "برای احمق ها" دیدم.
00:35
Do you know these books, these such and such "For Dummies?"
3
35000
2000
شما سری کتاب های فلان چیز "برای احمق ها" را دیده اید ؟
00:37
My daughters pointed out that I'm very similar looking, so this is a bit of a problem.
4
37000
4000
دختر های من گفتند من خیلی شبیه او هستم، و این کمی مشکل ایجاد کرد.
00:41
(Laughter)
5
41000
3000
(خنده ی حاضرین)
00:44
But I was looking online at Amazon.com for other books like this.
6
44000
4000
اما من در اینترنت در سایت آمازون (کتاب فروشی آنلاین) دنبال باقی کتاب های این مجموعه گشتم.
00:48
You know, there's also something called the "Complete Idiot's Guide?"
7
48000
3000
می دونستید، چیزی هم به نام "راهنمای کامل احمق ها" وجود دارد ؟
00:51
There's a sort of business model around being stupid in some sense.
8
51000
3000
می توان گفت یک نوع مدل تجاری برای احمق بودن وجود دارد.
00:54
We like to have technology make us feel bad, for some strange reason.
9
54000
3000
ما به دلایل نامشخصی دوست داریم تکنولوژی هایی داشته باشیم که باعث می شوند احساس بدی پیدا کنیم.
00:57
But I really like that, so I wrote a book called "The Laws of Simplicity."
10
57000
4000
اما من واقعا آن را دوست دارم، بنابراین یک کتاب به نام "قوانین سادگی" نوشتم.
01:01
I was in Milan last week, for the Italian launch.
11
61000
3000
من هفته ی پیش در میلان در حال صرف یک غذای ایتالیایی بودم.
01:04
It's kind of a book about questions, questions about simplicity.
12
64000
4000
کتابی که من نوشتم درباره ی یک سری پرسش بود، پرسش هایی درباره ی سادگی.
01:08
Very few answers. I'm also wondering myself, what is simplicity?
13
68000
3000
جواب های بسیاری وجود دارند. خود من هم گیج شدم، سادگی چیست ؟
01:11
Is it good? Is it bad? Is complexity better? I'm not sure.
14
71000
4000
آیا خوب است؟ بد است؟ آیا پیچیدگی بهتر است؟ من مطمئن نیستم.
01:15
After I wrote "The Laws of Simplicity,"
15
75000
2000
بعد از نوشتن کتاب "قوانین سادگی" ،
01:17
I was very tired of simplicity, as you can imagine.
16
77000
3000
همان طور که می توانید حدس بزنید، واقعا از ساگی خسته شده یودم.
01:20
And so in my life, I've discovered that
17
80000
2000
و همین طور داخل زندگی شخصی خودم ،
01:22
vacation is the most important skill for any kind of over-achiever.
18
82000
3000
من متوجه شدم که مرخصی مهم ترین چیز برای برای هر کارمند سخت کوشی است.
01:25
Because your companies will always take away your life,
19
85000
3000
به خاطر این که رؤسای شما زندگی تان را از شما می گیرند ،
01:28
but they can never take away your vacation -- in theory.
20
88000
3000
ولی هیچ وقت نمی توانند با مرخصی شما این کار را انجام دهند.
01:31
(Laughter)
21
91000
1000
(خنده ی حاضرین)
01:32
So, I went to the Cape last summer to hide from simplicity,
22
92000
3000
بنابراین، من تابستان گذشته برای فرار کردن از سادگی به خلیج رفتم ،
01:35
and I went to the Gap, because I only have black pants.
23
95000
2000
و از آن جایی که فقط شلوار سیاه داشتم، به لباس فروشی GAP رفتم.
01:37
So I went and bought khaki shorts or whatever,
24
97000
2000
خب، من رفتم و یک شلوارک قهوه ای یا چنین چیزی خریدم ،
01:39
and unfortunately, their branding was all about "Keep It Simple."
25
99000
4000
و متاسفانه، شعار آن ها این بود : "ساده باش" .
01:43
(Laughter)
26
103000
2000
(خنده ی حاضرین)
01:45
I opened up a magazine, and Visa's branding was,
27
105000
2000
من یک مجله را باز کردم، و شعار Visa (شرکت مالی-اعتباری) این بود :
01:47
"Business Takes Simplicity."
28
107000
2000
"تجارت ساده تر می شود" .
01:49
I develop photographs, and Kodak said, "Keep It Simple."
29
109000
3000
من چند تا عکس گرفتم، و Kodak (شرکتی در زمینه ی عکاسی) گفت : "ساده باش" .
01:52
So, I felt kind of weird that simplicity was sort of following me around.
30
112000
3000
بنابراین، من احساس عجیبی پیدا کردم که سادگی اطراف مرا احاطه کرده است.
01:55
So, I turned on the TV, and I don't watch TV very much,
31
115000
3000
خب، من تلویزیون را روشن کردم؛ البته من معمولا خیلی تلویزیون نمی بینم ،
01:58
but you know this person? This is Paris Hilton, apparently.
32
118000
4000
اما شما این فرد را می شناسید ؟ او ظاهرا "پاریس هیلتون" (تاجر معروف لباس و بازیگر) است.
02:02
And she has this show, "The Simple Life."
33
122000
2000
و او این برنامه به نام "زندگی ساده" را ساخته بود.
02:04
So I watched this. It's not very simple, a little bit confusing.
34
124000
3000
و من آن برنامه را دیدم. خیلی ساده نبود، کمی گیج کننده بود.
02:08
(Laughter)
35
128000
2000
(خنده ی حاضرین)
02:10
So, I looked for a different show to watch.
36
130000
2000
بنابراین من دنبال یک برنامه ی دیگر گشتم.
02:12
So, I opened up this TV Guide thing,
37
132000
2000
من این راهنمای برنامه های تلویزیون را باز کردم ،
02:14
and on the E! channel, this "Simple Life" show is very popular.
38
134000
3000
و در شبکه ی !E برنامه ی "زندگی ساده" خیلی پر طرفدار است.
02:17
They'll play it over, and over, and over.
39
137000
2000
آن ها آن را بار ها و بار ها و بار ها پخش می کنند.
02:19
(Laughter)
40
139000
1000
(خنده ی حاضرین)
02:20
So it was traumatizing, actually.
41
140000
2000
در حقیقت خیلی عذاب آور بود ....
02:22
So, I wanted to escape again, so I went out to my car.
42
142000
5000
بنابراین تصمیم گرفتم مجددا فرار کنم، بنابراین داخل ماشینم رفتم.
02:27
And Cape Cod, there are idyllic roads, and all of us can drive in this room.
43
147000
5000
و خلیج، جاده های فوق العاده ای دارد، و همه ی افراد حاضر در جلسه حتما با رانندگی آشنا هستند.
02:32
And when you drive, these signs are very important.
44
152000
2000
وقتی رانندگی می کنید، این علائم خیلی مهم هستند.
02:34
It's a very simple sign, it says, "road" and "road approaching."
45
154000
4000
این یک علامت خیلی ساده است، به معنای "خیابان" و "نزدیک شدن به تقاطع".
02:38
So I'm mostly driving along, okay, and then I saw this sign.
46
158000
4000
من همین طور داشتم رانندگی می کردم، تا این که این علامت را دیدم.
02:42
(Laughter)
47
162000
2000
(خنده ی حاضرین)
02:44
So, I thought complexity was attacking me suddenly,
48
164000
2000
ناگهان احساس کردم پیچیدگی به من حمله می کند ،
02:46
so I thought, "Ah, simplicity. Very important."
49
166000
3000
و با خودم فکر کردم، "آه، سادگی. خیلی مهم است."
02:49
But then I thought, "Oh, simplicity. What would that be like on a beach?
50
169000
4000
اما بعد فکر کردم، "آه، سادگی. برای یک ساحل چگونه تعریف می شود ؟"
02:53
What if the sky was 41 percent gray? Wouldn't that be the perfect sky?"
51
173000
4000
"اگر آسمان 41% خاکستری بود چطور ؟ یک آسمان ایده آل نبود ؟ "
02:57
I mean that simplicity sky.
52
177000
2000
منظور من سادگی آسمان است.
02:59
But in reality, the sky looked like this. It was a beautiful, complex sky.
53
179000
5000
ولی در حقیقت، آسمان این گونه به نظر می آمد. یک آسمان زیبا و پیچیده بود.
03:04
You know, with the pinks and blues. We can't help but love complexity.
54
184000
3000
خب، با صورتی و آبی. ما عاشق پیچیدگی هستیم.
03:07
We're human beings: we love complex things.
55
187000
2000
ما انسان هستیم : ما عاشق چیز های پیچیده هستیم.
03:09
We love relationships -- very complex. So we love this kind of stuff.
56
189000
3000
ما عاشق روابط هستیم -- روابط خیلی پیچیده. بنابراین ما چنین چیز هایی را دوست داریم.
03:12
I'm at this place called the Media Lab.
57
192000
2000
من در این مکان به نام آزمایشگاه رسانه ای (Media Lab) کار می کنم.
03:14
Maybe some of you guys have heard of this place.
58
194000
2000
احتمالا برخی از شما درباره ی این مکان شنیده اید.
03:16
It's designed by I. M. Pei, one of the premier modernist architects.
59
196000
4000
این ساختمان توسط I. M. Pei ، یکی از برجسته ترین معماران نوین طراحی شده است.
03:20
Modernism means white box, and it's a perfect white box.
60
200000
4000
مدرنیته یعنی جعبه ی سفید، و این یک جعبه ی سفید ایده آل است.
03:24
(Laughter)
61
204000
2000
(خنده ی حاضرین)
03:26
And some of you guys are entrepreneurs, etc., whatever.
62
206000
3000
و بعضی از شما کارآفرین یا هر چیز دیگر هستید ،
03:29
Last month, I was at Google, and, boy, that cafeteria, man.
63
209000
5000
ماه پیش، من در شرکت گوگل بودم، و خدای من، چه کافه تریایی.
03:34
You guys have things here in Silicon Valley like stock options.
64
214000
3000
شما باید چیز هایی مثل خرید و فروش سهام را این جا در شرکت Silicon Valley داشته باشید.
03:37
See, in academia, we get titles, lots of titles.
65
217000
3000
ببینید، در آکادمی، ما عنوان دریافت می کنیم، به تعداد خیلی زیاد.
03:41
Last year at TED, these were all my titles. I had a lot of titles.
66
221000
3000
پارسال که به TED آمدم، این ها تمام عناوین من بودند. من عناوین فوق العاده زیادی داشتم.
03:44
I have a default title as a father of a bunch of daughters.
67
224000
3000
من یک عنوان پیش فرض به نام "پدر تعدادی دختر" دارم.
03:47
This year at TED, I'm happy to report that I have new titles,
68
227000
3000
امسال در TED ، بسیار خوشوقت هستم از این که اعلام می کنم که علاوه بر عناوین قبلی ،
03:50
in addition to my previous titles.
69
230000
2000
عناوین جدیدی دارم.
03:52
Another "Associate Director of Research."
70
232000
2000
یک "همکاری در سرپرستی تحقیقات" دیگر ،
03:54
And this also happened, so I have five daughters now.
71
234000
4000
و یک اتفاق دیگر هم افتاد، من در حال حاضر دارای 5 دختر هستم.
03:58
(Laughter)
72
238000
1000
(خنده ی حاضرین)
03:59
That's my baby Reina. (Applause) Thank you.
73
239000
2000
این دخترم "رینا" است. (تشویق حاضرین) متشکرم.
04:01
And so, my life is much more complex because of the baby, actually,
74
241000
3000
و همین طور، زندگی من به خاطر دخترم خیلی پیچیده تر شده است ،
04:04
but that's okay. We will still stay married, I think.
75
244000
4000
ولی اوضاع مرتب است. ما هنوز قصد طلاق نداریم، گمان کنم.
04:08
But looking way back, when I was a child --
76
248000
2000
اما وقتی به گذشته نگاه می کنم، وقتی من یک بچه بودم --
04:10
you see, I grew up in a tofu factory in Seattle.
77
250000
2000
خب، در یک کارخانه ی "توفو" (غذایی درست شده از شیر سویا) در "سیاتل" بزرگ شدم.
04:12
Many of you may not like tofu because you haven't had good tofu,
78
252000
3000
بعضی از شما ممکن است توفو دوست نداشته باشید چون توفوی خوبی نخورده اید ،
04:15
but tofu's a good food. It's a very simple kind of food.
79
255000
2000
اما توفو غذای خوبی است. غذای خیلی ساده ای است.
04:17
It's very hard work to make tofu.
80
257000
3000
درست کردن توفو خیلی کار سختی است.
04:20
As a child, we used to wake up at 1 a.m. and work till 6 p.m., six days a week.
81
260000
6000
وقتی بچه بودم، ما ساعت 1 صبح بلند می شدیم و تا 6 عصر کار می کردیم، 6 روز در هفته.
04:26
My father was kind of like Andy Grove, paranoid of the competition.
82
266000
4000
پدر من مثل اندی گروو بود (رئیس شرکت intel) ، دچار توهم رقابت بود.
04:30
So often, seven days a week. Family business equals child labor.
83
270000
5000
بنابراین گاهی اوقات هفت روز هفته کار می کردیم. شغل خانوادگی برابر است با کودکان کار.
04:35
We were a great model. So, I loved going to school.
84
275000
4000
ما یک مثال بارز این قضیه بودیم. خب، من دوست داشتم که به مدرسه بروم.
04:39
School was great, and maybe going to school
85
279000
2000
مدرسه عالی بود، و رفتن به مدرسه ممکن بود به من کمک کند تا به این آزمایشگاه رسانه ای برسم، مطمئن نیستم.
04:41
helped me get to this Media Lab place, I'm not sure.
86
281000
2000
مدرسه عالی بود، و رفتن به مدرسه ممکن بود به من کمک کند تا به این آزمایشگاه رسانه ای برسم، مطمئن نیستم.
04:43
(Laughter)
87
283000
2000
(خنده ی حاضرین)
04:45
Thank you.
88
285000
2000
متشکرم.
04:47
But the Media Lab is an interesting place, and it's important to me
89
287000
4000
اما آزمایشگاه رسانه ای یک مکان جالب است، و برای من مهم است ،
04:51
because as a student, I was a computer science undergrad,
90
291000
2000
چون به عنوان یک دانش آموز، من یک دانشجوی علوم کامپیوتری بودم ،
04:53
and I discovered design later on in my life.
91
293000
3000
و من بعدا متوجه این الگو در زندگی خودم شدم.
04:56
And there was this person, Muriel Cooper.
92
296000
2000
و این فرد ان جا بود، "ماریل کوپر".
04:58
Who knows Muriel Cooper? Muriel Cooper?
93
298000
2000
کسی ماریل کوپر را می شناسد؟ ماریل کوپر؟
05:00
Wasn't she amazing? Muriel Cooper. She was wacky.
94
300000
3000
او آدم جالبی نبود؟ ماریل کوپر. او آدم حواس پرتی بود.
05:03
And she was a TEDster, exactly, and she showed us,
95
303000
4000
و یکی از اعضای TED بود، دقیقا، و او به ما و به جهان نشان داد ،
05:07
she showed the world how to make the computer beautiful again.
96
307000
3000
که چگونه می توان دوباره کامپیوتر ها را زیبا کرد.
05:10
And she's very important in my life,
97
310000
2000
و او نقش خیلی موثری در زندگی من داشت ،
05:12
because she's the one that told me to leave MIT and go to art school.
98
312000
3000
چون او کسی بود که به من گفت دانشگاه MIT را رها کنم و به مدرسه ی هنر بروم.
05:15
It was the best advice I ever got. So I went to art school, because of her.
99
315000
4000
این بهترین نصیحتی بود که من از گرفتم. بنابراین من به خاطر او به مدرسه ی هنر رفتم.
05:19
She passed away in 1994,
100
319000
2000
او در سال 1994 درگذشت ،
05:21
and I was hired back to MIT to try to fill her shoes, but it's so hard.
101
321000
5000
و من دوباره در دانشگاه MIT استخدام شدم تا جای او را بگیرم، اما این کار خیلی سخت است.
05:26
This amazing person, Muriel Cooper.
102
326000
2000
اون آدم جالبی بود، ماریل کوپر.
05:28
When I was in Japan -- I went to an art school in Japan --
103
328000
3000
وقتی در ژاپن بودم -- من به یک مدرسه ی هنر در ژاپن رفتم --
05:31
I had a nice sort of situation, because somehow I was connected to Paul Rand.
104
331000
5000
من موقعیت خوبی داشتم، به خاطر این که توانستم با "پاول راند" ارتباط برقرار کنم.
05:36
Some of you guys know Paul Rand,
105
336000
2000
بعضی از شما پاول راند را می شناسید ،
05:38
the greatest graphic designer -- I'm sorry -- out there.
106
338000
2000
بزرگ ترین طراح گرافیک زمان -- ببخشید -- در خارج از این سالن.
05:40
The great graphic designer Paul Rand
107
340000
2000
پاول راند، طراح بزرگ گرافیک، لوگوی IBM و Westinghouse را طراحی کرد.
05:42
designed the IBM logo, the Westinghouse logo.
108
342000
2000
پاول راند، طراح بزرگ گرافیک، لوگوی IBM و Westinghouse را طراحی کرد.
05:44
He basically said, "I've designed everything."
109
344000
3000
او به طور ساده گفت، "من همه چیز را طراحی کرده ام."
05:47
And also Ikko Tanaka was a very important mentor in my life --
110
347000
4000
و همین طور "ایکو تاناکا" معلم خیلی مهمی در زندگی من بود --
05:51
the Paul Rand of Japan. He designed most of the major icons of Japan,
111
351000
5000
او پاول راند ژاپن بود. او اکثر لوگو های برتر ژاپن را طراحی کرده است ،
05:56
like Issey Miyake's brand and also Muji.
112
356000
3000
مثل شرکت Issey Miyake و همین طور Muji .
05:59
When you have mentors -- and yesterday,
113
359000
2000
وقتی شما مرشد داشته باشید -- دیروز ،
06:01
Kareem Abdul-Jabbar talked about mentors,
114
361000
2000
کریم عبدالجبار درباره ی مرشد ها صحبت می کرد ،
06:03
these people in your life -- the problem with mentors is that they all die.
115
363000
4000
این افراد در زندگی خیلی مهم هستند -- مشکل آن ها این است که همه ی آن ها خواهند مرد.
06:07
This is a sad thing, but it's actually a happy thing in a way,
116
367000
2000
این مورد خیلی ناراحت کننده است، اما از یک طرف چیز خوبی است ،
06:09
because you can remember them in their pure form.
117
369000
3000
چون شما می توانید آن ها را در بهترین و معصوم ترین حالت به یاد بیاورید.
06:12
I think that the mentors that we all meet sort of humanize us.
118
372000
4000
من فکر می کنم که مرشد هایی که همه ی ما ملاقات کرده ایم به ما آرامش داده اند.
06:16
When you get older, and you're all freaked out, whatever,
119
376000
2000
وقتی شما پیرتر شوید، و حساس تر و عصبی تر شوید، به هر حال ،
06:18
the mentors calm us down.
120
378000
2000
مرشد ها ما را آرام می کنند.
06:20
And I'm grateful for my mentors, and I'm sure all of you are too.
121
380000
4000
و من به مرشد هایم افتخار می کنم، و مطمئنم که همه ی شما همین طور هستید.
06:25
Because the human thing is very hard when you're at MIT.
122
385000
2000
چون انسان بودن در دانشگاه MIT خیلی دشوار است.
06:27
The T doesn't stand for "human," it stands for "technology."
123
387000
3000
T در MIT را به خاطر "انسانیت" نگذاشته اند، به خاطر "تکنولوژی" گذاشته اند.
06:30
And because of that, I always wondered about this human thing.
124
390000
3000
و به همین خاطر، من همیشه نگران انسانیت بودم.
06:33
So, I've always been Googling this word, "human,"
125
393000
2000
بنابراین، من همیشه کلمه ی "انسان" را در گوگل جست و جو می کردم ،
06:35
to find out how many hits I get.
126
395000
2000
تا ببینم چند مورد پیدا می کنم.
06:37
And in 2001, I had 26 million hits, and for "computer,"
127
397000
4000
و در سال 2001، من 26 میلیون مورد پیدا کردم، و در مورد "کامپیوتر" ،
06:41
because computers are against humans a bit,
128
401000
2000
چون کامپیوتر ها کمی علیه انسان ها هستند ،
06:43
I have 42 million hits. Let me do an Al Gore here.
129
403000
3000
42 میلیون مورد پیدا کردم. اجازه بدهید کمی تجزیه و تحلیل کنم.
06:46
So, if you sort of compare that, like this,
130
406000
2000
خب، اگر این دو را مقایسه کنید، مثل این،
06:48
you'll see that computer versus human --
131
408000
3000
شما خواهید دید که نسبت کامپیوتر به انسان --
06:51
I've been tracking this for the last year --
132
411000
2000
من این نمودار را سال پیش ترسیم کردم --
06:53
computer versus human over the last year has changed.
133
413000
3000
نسبت کامپیوتر به انسان در طول سال اخیر تغییر پیدا کرده است.
06:56
It used to be kind of two to one. Now, humans are catching up.
134
416000
3000
این نسبت تقریبا 2 به 1 بود. اما هم اکنون، انسان ها پیشی گرفته اند.
06:59
Very good, us humans! We're catching up with the computers.
135
419000
3000
عالیه، ما انسان ها ! ما از کامپیوتر ها جلو زده ایم.
07:02
In the simplicity realm, it's also interesting.
136
422000
2000
در زمینه ی سادگی، این خیلی جالب است.
07:04
So if you compare complexities to simplicity,
137
424000
4000
اگر شما پیچیدگی ها را با سادگی مقایسه کنید ،
07:08
it's also catching up in a way, too.
138
428000
2000
سادگی هم همین رفتار را نشان می دهد.
07:10
So, somehow humans and simplicity are intertwined, I think.
139
430000
4000
ینابراین، تقریبا می توان گفت انسان ها و سادگی با یکدیگر در آمیخته اند.
07:16
I have a confession: I'm not a man of simplicity.
140
436000
3000
باید به یک چیز اعتراف کنم: من مرد ساده ای نیستم.
07:19
I spent my entire early career making complex stuff.
141
439000
3000
من تمام دوره ی مقدماتی کارم را به ساختن چیز های پیچیده اختصاص دادم.
07:22
Lots of complex stuff.
142
442000
2000
تعداد زیادی از چیز های پیچیده.
07:24
I wrote computer programs to make complex graphics like this.
143
444000
4000
من برنامه های کامپیوتری می نوشتم که گرافیک های پیچیده ای مانند این را ترسیم کند.
07:28
I had clients in Japan to make really complex stuff like this.
144
448000
3000
من مشتریانی در ژاپن داشتم که چیز های واقعا پیچیده ای مانند این می خواستند.
07:31
And I've always felt bad about it, in a sense.
145
451000
3000
و می توان گفت که همیشه حس بدی نسبت به این کار داشتم.
07:34
So, I hid in a time dimension.
146
454000
2000
بنابراین، من در بعد زمانی مخفی شدم.
07:36
I built things in a time-graphics dimension.
147
456000
3000
من شروع به ساختن گرافیک های متحرک کردم.
07:39
I did this series of calendars for Shiseido.
148
459000
3000
من این مجموعه از تقویم ها را برای "شیسیدو" (شرکت لوازم بهداشتی ژاپنی) طراحی کردم.
07:42
This is a floral theme calendar in 1997,
149
462000
3000
اولی یک تقویم به شکل گل در سال 1997 است ،
07:45
and this is a firework calendar. So, you launch the number into space,
150
465000
5000
و دومی یک تقویم آتش بازی است. شما اعداد را به سمت آسمان پرتاب می کنید ،
07:50
because the Japanese believe that when you see fireworks,
151
470000
3000
چون ژاپنی ها معتقدند که وقتی شما صحنه ی آتش بازی را می بینید ،
07:53
you're cooler for some reason.
152
473000
2000
به دلایلی انسان باحال تری (cool) هستید.
07:55
This is why they have fireworks in the summer.
153
475000
2000
و به همین دلیل آن ها در تابستان آتش بازی انجام می دهند. (cool به معنای خنک نیز هست.)
07:57
A very extreme culture.
154
477000
2000
خیلی افراطی هستند.
08:00
Lastly, this is a fall-based calendar,
155
480000
2000
و آخری، یک تقویم پاییزی است ،
08:02
because I have so many leaves in my yard.
156
482000
2000
چون من برگ های زیادی در حیاطم دارم.
08:04
So this is the leaves in my yard, essentially.
157
484000
2000
و این ها مثلا برگ های حیاطم هستند.
08:06
And so I made a lot of these types of things.
158
486000
3000
و من تعداد بسیار زیادی از این مدل ها ساختم.
08:10
I've been lucky to have been there before people made these kind of things,
159
490000
3000
من خوش شانس بودم که این نمونه ها را قبل از آن که فرد دیگری بسازد ساختم ،
08:13
and so I made all this kind of stuff that messes with your eyes.
160
493000
3000
و من تمام این نمونه هایی که باعث خطای چشم می شود را ساختم.
08:16
I feel kind of bad about that.
161
496000
2000
من کمی احساس بدی نسبت به آن دارم.
08:18
Tomorrow, Paola Antonelli is speaking. I love Paola.
162
498000
3000
فردا، پائولا آنتونلی (مدیر دپارتمان هنر های معاصر) سخنرانی دارد. من عاشق پائولا هستم.
08:21
She has this show right now at MoMA,
163
501000
2000
او در حال حاضر این سخنرانی را در MoMA (موزه ی هنر های معاصر) انجام می دهد ،
08:23
where some of these early works are here on display at MoMA, on the walls.
164
503000
4000
جایی که برخی از کار های اولیه ی من بر روی دیوار های آن نمایش داده می شوند.
08:27
If you're in New York, please go and see that.
165
507000
2000
اگر شما در نیویورک زندگی می کنید، لطفا بروید و آنجا را ببینید.
08:29
But I've had a problem, because I make all this flying stuff
166
509000
4000
اما من یک مشکل داشتم، چون من همه ی این اشکال پرنده را ساخته بودم ،
08:33
and people say, "Oh, I know your work.
167
513000
3000
و مردم می گفتند، "هی، من میدونم تو چی کار می کنی."
08:36
You're the guy that makes eye candy."
168
516000
2000
"تو کسی هستی که آب نبات پیچی می سازی."
08:38
And when you're told this, you feel kind of weird.
169
518000
2000
و وقتی این حرف به شما زده می شود، شما احساس عجیبی پیدا می کنید.
08:40
"Eye candy" -- sort of pejorative, don't you think?
170
520000
3000
"آب نبات پیچی" -- کمی تحقیرکننده است، شما این طور فکر نمی کنید ؟
08:43
So, I say, "No, I make eye meat," instead.
171
523000
2000
بنابراین من هم می گویم، "نه، من دل پیچه درست می کنم." (این کلمه مشابه مفهومی فارسی است.)
08:45
(Laughter)
172
525000
1000
(خنده ی حاضرین)
08:46
And eye meat is something different, something more fibrous,
173
526000
3000
و دل پیچه چیز متفاوتی است، کمی دردناک تر ،
08:49
something more powerful, perhaps. But what could that be, eye meat?
174
529000
3000
شاید چیزی قدرتمند تر. اما واقعا چه چیزی می تواند باشد ؟
08:53
I've been interested in computer programs all my life, actually.
175
533000
4000
من در تمام زندگی به برنامه نویسی کامپیوتر علاقه داشتم.
08:57
Computer programs are essentially trees,
176
537000
2000
برنامه های کامپیوتر مثل درخت هستند ،
08:59
and when you make art with a computer program, there's kind of a problem.
177
539000
3000
و وقتی شما یک کار هنری با یک برنامه ی کامپیوتری انجام می دهید، کمی مشکل به وجود می آید.
09:02
Whenever you make art with a computer program,
178
542000
2000
وقتی شما با یک برنامه ی کامپیوتری یک کار هنری انجام می دهید ،
09:04
you're always on the tree, and the paradox is that
179
544000
3000
شما همیشه بالای درخت هستید، و تناقض اینجاست که ،
09:07
for excellent art, you want to be off the tree.
180
547000
4000
برای یک کار هنری خوب، شما نیاز دارید که پایین درخت باشید.
09:11
So, this is sort of a complication I've found.
181
551000
3000
خب، این یک پیچیدگی بود که من با آن مواجه شدم.
09:14
So, to get off the tree, I began to use my old computers.
182
554000
4000
بنابراین، برای پایین آمدن از درخت، من شروع به استفاده از کامپیوتر های قدیمی خودم کردم.
09:18
I took these to Tokyo in 2001 to make computer objects.
183
558000
4000
من این نمونه ها را در سال 2001 برای ساختن آثار کامپیوتری به توکیو بردم.
09:22
This is a new way to type, on my old, color Classic.
184
562000
4000
این یک روش جدید برای تایپ با کیبورد قدیمی من است.
09:26
You can't type very much on this.
185
566000
2000
شما خیلی با این دستگاه نمی توانید تایپ کنید.
09:29
I also discovered that an IR mouse responds to CRT emissions
186
569000
4000
من همین طور کشف کردم که یک موس لیزری به تشعشعات یک مانیتور CRT واکنش نشان می دهد
09:33
and starts to move by itself, so this is a self-drawing machine.
187
573000
4000
و برای خودش شروع به حرکت می کند، بنابراین این یک دستگاه خود ترسیم کن است.
09:39
And also, one year, the G3 Bondi Blue thing --
188
579000
3000
و همچنین، یک سال، کیس مدل G3 Bondi Blue --
09:42
that caddy would come out, like, dangerous, like, "whack," like that.
189
582000
3000
سی دی رامش به طرز خطرناکی بیرون می آمد، مثل صدای ضربه."تق !".
09:45
But I thought, "This is very interesting. What if I make like a car crash test?"
190
585000
3000
اما من فکر کردم، "این خیلی جالب است. اگر من با این یک سیستم مشابه آزمایش تصادف ماشین بسازم چی ؟"
09:48
So I have a crash test.
191
588000
2000
بنابراین من یک آزمایش تصادف انجام دادم.
09:50
(Laughter)
192
590000
1000
(خنده ی حاضرین)
09:51
And sort of measure the impact. Stuff like this are things I made,
193
591000
2000
و این دستگاه میزان قدرت ضربه را اندازه گیری می کرد.من چیز هایی مثل این را می سازم،
09:53
just to sort of understand what these things are.
194
593000
3000
تا بفهمم چگونه کار می کنند.
09:56
(Laughter)
195
596000
2000
(خنده ی حاضرین)
09:58
Shortly after this, 9/11 happened, and I was very depressed.
196
598000
3000
در مدت کوتاهی پس از این، یازدهم سپتامبر اتفاق افتاد، من خیلی افسرده بودم.
10:01
I was concerned with contemporary art
197
601000
2000
من به این فکر میکردم که هنر معاصر همه اش مسخره بازیه، یه چیزهای واقعا بدی، و بنابراین خواستم در مورد یه چیز شاد و خوشحال کننده فکر کنم
10:03
that was all about piss, and sort of really sad things,
198
603000
2000
من به این فکر میکردم که هنر معاصر همه اش مسخره بازیه، یه چیزهای واقعا بدی، و بنابراین خواستم در مورد یه چیز شاد و خوشحال کننده فکر کنم
10:05
and so I wanted to think about something happy.
199
605000
2000
من به این فکر میکردم که هنر معاصر همه اش مسخره بازیه، یه چیزهای واقعا بدی، و بنابراین خواستم در مورد یه چیز شاد و خوشحال کننده فکر کنم
10:07
So I focused on food as my area --
200
607000
2000
بنابر این من روی غذا در منطقه خودم تمرکز کردم---
10:09
these sort of clementine peel things.
201
609000
2000
چیزی مثل این نوع پوست گرفتن نارنگی.
10:11
In Japan, it's a wonderful thing to remove the clementine peel
202
611000
3000
در ژاپن، این خیلی چیز جالبه که پوست نارنگی را یه تکه بکنی.
10:14
just in one piece. Who's done that before? One-piece clementine?
203
614000
3000
چه کسی قبلا این را انجام داده؟ پوست نارنگی را یه تکه گرفتن؟
10:17
Oh, you guys are missing out, if you haven't done it yet.
204
617000
2000
اگر تا حالا اینکار را نکردید اون را از دست دادید.
10:19
It was very good, and I discovered I can make sculptures out of this,
205
619000
2000
این خیلی خوب بود، و کشف کردم که، در واقع به شکل متفاوتی ازش مجسمه می توان ساخت .
10:21
actually, in different forms.
206
621000
2000
این خیلی خوب بود، و کشف کردم که، در واقع به شکل متفاوتی ازش مجسمه می توان ساخت .
10:23
If you dry them quick, you can make, like, elephants and steers and stuff,
207
623000
3000
اگر این را خشک کنید میتونید ازش فیل یا گاو بسازید، ولی همسرم اینا دوست نداشت چونکه می گندیدند ، بنابر این من این کار را متوقف کردم.
10:26
and my wife didn't like these, because they mold, so I had to stop that.
208
626000
3000
اگر این را خشک کنید میتونید ازش فیل یا گاو بسازید، ولی همسرم اینا دوست نداشت چونکه می گندیدند ، بنابر این من این کار را متوقف کردم.
10:29
So, I went back to the computer, and I bought five large fries,
209
629000
4000
خُب دوباره به کامپوترم برگشتم، و پنج سیب زمینی سرخ کرده بزرگ خریدم و همه اونها را اسکن کردم. دنبال یه زمینه و موضوع برای غذا بودم.
10:33
and scanned them all. And I was looking for some kind of food theme,
210
633000
5000
خُب دوباره به کامپوترم برگشتم، و پنج سیب زمینی سرخ کرده بزرگ خریدم و همه اونها را اسکن کردم. دنبال یه زمینه و موضوع برای غذا بودم.
10:38
and I wrote some software to automatically lay out french-fry images.
211
638000
5000
و یه برنامه کامپوتری برای اینکه بصورت خودکار تصاویر سیب زمینی های سرخ کرده را روی سطحی بچیند را نوشتم.
10:43
And as a child, I'd hear that song, you know,
212
643000
2000
و به عنوان یه بچه. میتونم این ترانه را که شما هم اونا میدونید، بشنوم،
10:45
"Oh, beautiful, for spacious skies, for amber waves of grain,"
213
645000
4000
"آه ، زیبا یی ، برای آسمانهای فراخ و گسترده، برای موج غلات کهربایی،"
10:49
so I made this amber waves image.
214
649000
2000
خُب من موج کهربایی غلات را درست کردم.
10:51
It's sort of a Midwest cornfield out of french fries.
215
651000
3000
این یه مزرعه ذرت در میانه غربی خارج از سیب زمینی سرخ کرده بیرون آمده
10:54
And also, as a child, I was the fattest kid in class,
216
654000
4000
همچنین به عنوان یه بچه، من چاق ترین بچه کلاس بودم
10:58
so I used to love Cheetos. Oh, I love Cheetos, yummy.
217
658000
3000
من عاشق پفک نمکی بودم، ُه، من عاشق پفک نمکی هستم، خوشمزه
11:01
So, I wanted to play with Cheetos in some way.
218
661000
2000
بنابر این میخواستم یه جوری با پفک نمکی هم بازی کنم.
11:03
I wasn't sure where to go with this. I invented Cheeto paint.
219
663000
4000
مطمئن نبود که با این به کجا میرسم. من رنگ پفک نمکی را اختراع کردم.
11:07
Cheeto paint is a very simple way to paint with Cheetos.
220
667000
2000
رنگ پفک نمکی راه بسیار ساده رنگ کردن با پفک نمکیه.
11:09
(Laughter)
221
669000
2000
( خنده تماشاگران)
11:11
I discovered that Cheetos are good, expressive material.
222
671000
3000
کشف کردم که این پفک نمکیها ماده خوبی پر معنیی هستند.
11:14
And with these Cheetos, I began to think,
223
674000
2000
با این پفک نمکی ها ،شروع به فکر کردم
11:16
"What can I make with these Cheetos?"
224
676000
2000
"چه چیزی با این پفک نمکیها میتوان ساخت؟"
11:18
And so, I began to crinkle up potato chip flecks, and also pretzels.
225
678000
4000
خُب شروع کردم به خلال و ورقه ورقه کردن سیب زمینها و چوب شورها کردم.
11:23
I was looking for some kind of form,
226
683000
2000
دنبال شکلی بودم و در نهایت ۱۰۰ تا پروانه سرخ کرده درست کردم. اونها را میبینید؟
11:25
and in the end, I made 100 butter-fries. Do you get it?
227
685000
3000
دنبال شکلی بودم و در نهایت ۱۰۰ تا پروانه سرخ کرده درست کردم. اونها را میبینید؟
11:28
(Laughter)
228
688000
2000
( خده تماشاگران)
11:30
And each butter-fry is composed of different pieces.
229
690000
3000
و هر یک از پروانه های سرخ کرده از قطعات مختلف تشکیل شده.
11:33
People ask me how they make the antenna.
230
693000
3000
مردم از من میپرسند که چگونه آنتن بسازیم.
11:36
Sometimes, they find a hair in the food. That's my hair.
231
696000
2000
گاهی یه تار مو در غذا پیدا می کنند.
11:38
My hair's clean -- it's okay.
232
698000
2000
موی من تمیز و مشگلی نداره.
11:40
I'm a tenured professor, which means, basically, I don't have to work anymore.
233
700000
3000
من یه پروفسور اجاره ای هستم، بدین معنی که من اساسا نباید کار کنم .
11:43
It's a strange business model. I can come into work everyday
234
703000
3000
این مدل عجیب غریبی از تجارته. میتونم هر روز به محل کارم برم و پنج برگ کاغذ را به هم منگنه کنم و این کار را با لته ام ( نوعی قهوه باشیر) شروع کنم.
11:46
and staple five pieces of paper and just stare at it with my latte.
235
706000
3000
این مدل عجیب غریبی از تجارته. میتونم هر روز به محل کارم برم و پنج برگ کاغذ را به هم منگنه کنم و این کار را با لته ام ( نوعی قهوه باشیر) شروع کنم.
11:49
End of story.
236
709000
2000
این پایان داستانه.
11:51
(Laughter)
237
711000
1000
( خنده تماشاگران)
11:52
But I realized that life could be very boring,
238
712000
2000
اما متوجه شدم که این نوع زندگی خیلی کسل کننده، خُب من درباره زندگی فکر میکردم و متوجه دوربین عکاسیم شدم ---
11:54
so I've been thinking about life, and I notice that my camera --
239
714000
2000
اما متوجه شدم که این نوع زندگی خیلی کسل کننده، خُب من درباره زندگی فکر میکردم و متوجه دوربین عکاسیم شدم ---
11:56
my digital camera versus my car, a very strange thing.
240
716000
4000
دوربین عکاسی دیجیتالم در مقابل خودرو منه، چیز خیلی عجیبی.
12:01
The car is so big, the camera is so small,
241
721000
2000
این خودرو خیلی گنده ، و دوربین خیلی کوچیکه، کتابچه راهنما دوربین از خودش خیلی بزرگتره.
12:03
yet the manual for the camera is so much bigger than the car manual.
242
723000
4000
این خودرو خیلی گنده ، و دوربین خیلی کوچیکه، کتابچه راهنما دوربین از خیلی بزرگتره از کتابچه راهنمای خودرو.
12:07
It doesn't make any sense.
243
727000
2000
این اصلا قابل فهم نبود.
12:09
(Laughter)
244
729000
2000
( خنده تماشاگران)
12:11
So, I was in the Cape one time, and I typed the word "simplicity,"
245
731000
3000
خُب یه بار در کیپ بودم و کلمه " سادگی"را تایپ کردم. و کشف کردم که این M. Night Shyamalan شیوه عجیبیه.
12:14
and I discovered, in this weird, M. Night Shyamalan way,
246
734000
3000
خُب یه بار در کیپ بودم و کلمه " سادگی"را تایپ کردم. و کشف کردم که این M. Night Shyamalan شیوه عجیبیه.
12:17
that I discovered [the] letters, M, I, T. You know the word?
247
737000
3000
حروف M.I.T کشف کردم. شما کلمه را می شناسید؟
12:20
In the words "simplicity" and "complexity," M, I, T occur in perfect sequence.
248
740000
4000
در این کلمات" سادگی " و " پیچیده گی " ، M.I.T در توالی کامل رخ می دهد.
12:24
It's a bit eerie, isn't it?
249
744000
2000
یه کمی ترسناکه اینطور نیست ؟
12:26
So, I thought, maybe I'll do this for the next twenty years or something.
250
746000
3000
خُب، فکر کردم، شاید من اینرا برای بیست سال آینده استفاده کنم.
12:29
And I wrote this book, "The Laws of Simplicity."
251
749000
2000
این کتاب را نوشتم،"قوانین سادگی "
12:31
It's a very short, simple book. There are ten laws and three keys.
252
751000
5000
این یه کتاب ساده و کوچیکه. این ده قانون و سه کلید داره.
12:36
The ten laws and three keys -- I won't go over them because that's why I have a book,
253
756000
3000
ده قانون و سه کلید-- در این مورد صحبت نمیکنم برای اینه که کتاب را نوشتم، همچنین به همین دلیل که در وب بطور مجانی قرار میگیره.
12:39
and also that's why it's on the Web for free.
254
759000
2000
ده قانون و سه کلید-- در این مورد صحبت نمیکنم برای اینه که کتاب را نوشتم، همچنین به همین دلیل که در وب بطور مجانی قرار میگیره.
12:41
But the laws are kind of like sushi in a way: there are all kinds.
255
761000
4000
اما این قوانین یه جوری مثل سوشی ( نوعی عذای ژاپنی) هستند: همه نوع از اونها هست.
12:45
In Japan, they say that sushi is challenging.
256
765000
2000
در ژاپن، اونها میگن سوشی چالش برانگیزه.
12:47
You know the uni is the most challenging, so number ten is challenging.
257
767000
3000
میدونی که سوشی یونی چالش برانگیز ترینه ، عدد ده هم چالش برانگیزه.
12:50
People hate number ten like they hate uni, actually.
258
770000
3000
مردم از عدد ده متنفرند مثل اینکه از سوشی یونی متنفرند.
12:53
The three keys are easy to eat, so this is anago, cooked already, so easy to eat.
259
773000
4000
سه تا کلید آسون که خورده بشه، خُب این ماهی نانگو هست، از قبل پخته شده، و برای خوردن آسونه.
12:57
So enjoy your sushi meal later, with the laws of simplicity.
260
777000
5000
خُب از خوردن سوشی بعدا لذت ببرید، با قوانین سادگی.
13:02
Because I want to simplify them for you.
261
782000
2000
چونکه میخوام اینرا براتون ساده کنم.
13:04
Because that's what this is about. I have to simplify this thing.
262
784000
2000
زیرا همینه که هست.
13:06
So, if I simplify the laws of simplicity,
263
786000
3000
خُب اگر من قانون سادگی را ساده کنم، من چیزی به نام کوکی در مقابل لباسشویی دارم.
13:09
I have what's called the cookie versus laundry thing.
264
789000
3000
خُب اگر من قانون سادگی را ساده کنم، من چیزی به نام کوکی در مقابل لباسشویی دارم.
13:12
Anyone who has kids knows that if you offer a kid
265
792000
2000
هر کسی که بچه دارد میدونه اگر به یه بچه پیشنهاد یه شرینی گُنده یا کوچیک بکنید، کدوم شیرینی را بچه انتخاب میکنه؟ بزرگه را.
13:14
a big cookie or a small cookie,
266
794000
2000
هر کسی که بچه دارد میدونه اگر به یه بچه پیشنهاد یه شرینی گُنده یا کوچیک بکنید، کدوم شیرینی را بچه انتخاب میکنه؟ بزرگه را.
13:16
which cookie are they going to take? The big cookie.
267
796000
3000
هر کسی که بچه دارد میدونه اگر به یه بچه پیشنهاد یه شرینی گُنده یا کوچیک بکنید، کدوم شیرینی را بچه انتخاب میکنه؟ بزرگه را.
13:19
You can say the small cookie has Godiva chocolate bits in it,
268
799000
3000
شما میتونید بگید که کوچیکه شکلات گودیوا درش هست، اما این موثر واقع نمیشه. اونها بزرگه را میخواند.
13:22
but it doesn't work. They want the big cookie.
269
802000
3000
شما میتونید بگید که کوچیکه شکلات گودیوا درش هست، اما این موثر واقع نمیشه. اونها بزرگه را میخواند.
13:25
But if you offer kids two piles of laundry to fold,
270
805000
4000
اما اگر به بچه ها دو کپه لباس پیشنهاد کنید که آنها را تا کنند ، کدوم را انتخاب میکنند کوچیکه را یا بزرگه را؟
13:29
the small pile or the big pile, which will they choose?
271
809000
3000
اما اگر به بچه ها دو کپه لباس پیشنهاد کنید که آنها را تا کنند ، کدوم را انتخاب میکنند کوچیکه را یا بزرگه را؟
13:32
Strangely, not the big pile. So, I think it's as simple as this.
272
812000
5000
قویا، کپه بزرگتر نیست. بنابر این به نظرم این به همین سادگی هست که هست.
13:37
You know, when you want more, it's because you want to enjoy it.
273
817000
3000
میدونید که وقتی شما بیشتر میخواهید، که از اون لذت میبرید
13:40
When you want less, it's because it's about work.
274
820000
3000
و وقتی کمتر میخواهید ، که کاره
13:43
And so, to boil it all down, simplicity is about living life
275
823000
4000
خُب برای اینکه همه را راحت کنیم، سادگی دربازه زندگی لذت بیشتر و رنج کمتر است.
13:47
with more enjoyment and less pain.
276
827000
2000
خُب برای اینکه همه را راحت کنیم، سادگی دربازه زندگی لذت بیشتر و رنج کمتر است.
13:49
I think this is sort of simple more versus less.
277
829000
2000
گمان میکنم این یه نوع سادگی بیشتر در مقابل کمتر سادگی است.
13:51
Basically, it always depends.
278
831000
2000
گمان میکنم این یه نوع سادگی بیشتر در مقابل کمتر سادگی است.
13:55
This book I wrote because I want to figure out life.
279
835000
2000
این کتاب را برای این نوشتم تا زندگی را بفهمم.
13:57
I love life. I love being alive. I like to see things.
280
837000
2000
من عاشق زندگیم. و عاشق زنده بودنم. دوست دارم چیزها را ببینیم.
13:59
And so life is a big question, I think, in simplicity,
281
839000
2000
خُب فکر میکنم زندگی یه سوال بزرگ از سادگیست، چونکه شما سعی میکنی زندگیت را ساده کنی.
14:01
because you're trying to simplify your life.
282
841000
3000
خُب فکر میکنم زندگی یه سوال بزرگ از سادگیست، چونکه شما سعی میکنی زندگیت را ساده کنی.
14:04
And I just love to see the world. The world is an amazing place.
283
844000
3000
من فقط دوست دارم که دنیا را تماشا کنم. دنیا جای فوق العاده ایست.
14:07
By being at TED, we see so many things at one time.
284
847000
2000
با بودن در تد، ما چیزهای زیادی را در یک زمان میبینیم.
14:10
And I can't help but enjoy looking at everything in the world.
285
850000
4000
من نمیتونم کمک کنم ولی میتونم به همه چیز در دنیا نگاه کنم.
14:14
Like everything you see, every time you wake up.
286
854000
2000
مثل همه چیزهایی که شما میبینید، هر زمان که از خواب بیدار میشین.
14:16
It's such a joy to sort of experience everything in the world.
287
856000
4000
چنین شادی از تجربه کردن همه چیز در دنیاست.
14:20
From everything from a weird hotel lobby,
288
860000
2000
از همه چیز، از سرسرای عجیب غریب یک مهمانخانه، نوار پلاستیکی دور پنجره،
14:22
to Saran wrap placed over your window,
289
862000
3000
از همه چیز، از سرسرای عجیب غریب یک مهمانخانه، نوار پلاستیکی دور پنجره،
14:25
to this moment where I had my road in front of my house paved dark black,
290
865000
4000
لحظه ای که جلو خونه ام جاده اسفالت سیاه رنگ دارم،و پروانه سفید رنگ روی زمین نشسته و زیر نور خورشید میمیرد.
14:29
and this white moth was sitting there dying in the sun.
291
869000
3000
لحظه ای که جلو خونه ام جاده اسفالت سیاه رنگ دارم،و پروانه سفید رنگ روی زمین نشسته و زیر نور خورشید میمیرد.
14:32
And so, this whole thing has struck me as exciting to be here,
292
872000
4000
خُب همه این چیزها بودن مرا برای اینجا بودن هیجان زده میکنه زیرا که زندگی محدوده.
14:36
because life is finite.
293
876000
2000
خُب همه این چیزها بودن مرا برای اینجا بودن هیجان زده میکنه زیرا که زندگی محدوده.
14:38
This was given to me by the chairman of Shiseido.
294
878000
3000
این را رئیس شیسدو ( شرکتی تولید کنند لوازم آرایش) به من داد.
14:41
He's an expert in aging. This horizontal axis is how old you are --
295
881000
3000
او متخصص پیریست. محور افقی سن شماست-- ۲۲ ساله - ۲۴ ساله ، ۷۴ سال ۹۶ سالگی--
14:44
twelve years old, twenty-four years old, seventy-four, ninety-six years old --
296
884000
4000
او متخصص پیریست. محور افقی سن شماست-- ۲۲ ساله - ۲۴ ساله ، ۷۴ سال ۹۶ سالگی--
14:48
and this is some medical data. So, brain strength increases up to 60,
297
888000
6000
و این اطلاعات پزشکی است. قدرت مغزی تا ۶۰ درصد افزایش می یابد، و پس از این ۶۰ درصد،
14:54
and then after 60, it sort of goes down. Kind of depressing in a way.
298
894000
4000
و بعداز شصت سال، قدرت مغزی شما پائین می یاد . این جوری ناامید کننده است. و اگر به قدرت بدنیتون هم نگاه کنید ( همین طور است).
14:58
Also, if you look at your physical strength.
299
898000
2000
و بعداز شصت سال، قدرت مغزی شما پائین می یاد . این جوری ناامید کننده است. و اگر به قدرت بدنیتون هم نگاه کنید ( همین طور است).
15:00
You know, I have a lot of cocky freshmen at MIT, so I tell them,
300
900000
3000
میدونید که من تعداد زیادی دانشجوی سال اولی از خود راضی درMIT دارم، خُب من بهشون میگم
15:03
"Oh, your bodies are really getting stronger and stronger,
301
903000
3000
" اه ، بدن شما قوی و قوی تر میشه،
15:06
but in your late twenties and mid-thirties, cells, they die."
302
906000
3000
اما در اواخر بیست سالگی و اواسط سی سالگی سلولهای شما شروع به مردن میکنند."
15:09
OK. It gets them to work harder, sometimes.
303
909000
3000
بسیار خوب. این باعث این میشه که اونها سخت تر کار کنند.
15:12
And if you have your vision, vision is interesting.
304
912000
3000
اگر شما بصیرت داشته باشید. بصیرت بسیار جالبه.
15:15
As you age from infant age, your vision gets better,
305
915000
4000
همانطور که شما از نوزادی سن میگیرید، بصیرت و دید شما بهتر می شود،
15:19
and maybe in your late teens, early twenties, you're looking for a mate,
306
919000
3000
و شاید اواخر نوجوانی و یا اوایل دهه بیست سالگیتان شما دنبال یه زوج بگردید،
15:22
and your vision goes after that.
307
922000
2000
و بصیرت شما بعد از اون از بین میره.
15:24
(Laughter)
308
924000
3000
( خنده تماشا گران)
15:28
Your social responsibility is very interesting.
309
928000
2000
مسئولیت اجتماعی شما بسیار جالبه.
15:30
So, as you get older, you may, like, have kids, whatever.
310
930000
3000
همانطور که مُسن تر میشوید شاید شما مثلا بچه دار بشید.
15:33
And then the kids graduate, and you have no responsibility any more --
311
933000
4000
سپس بچه ها از مدرسه فارغ التحصیل میشوند، و دیگه شما مسئولیتی ندارید--- این هم بسیار خوبه.
15:37
that's very good, too.
312
937000
2000
سپس بچه ها از مدرسه فارغ التحصیل میشوند، و دیگه شما مسئولیتی ندارید--- این هم بسیار خوبه.
15:39
But if any of you people ask,
313
939000
2000
اما اگر یکی از شما بپرسه،" واقعا چه چیزی بالا میره؟ آیا چیزی افزایش می یابه؟ میدونی بخش مثبت این چیه؟ ؛ من فکر می کنم خرد است که همواره افزایش یافته و بالا میرود.
15:41
"What actually goes up? Does anything go up?
314
941000
2000
اما اگر یکی از شما بپرسه،" واقعا چه چیزی بالا میره؟ آیا چیزی افزایش می یابه؟ میدونی بخش مثبت این چیه؟ ؛ من فکر می کنم خرد است که همواره افزایش یافته و بالا میرود.
15:43
What's the positive part of this, you know?" I think wisdom always goes up.
315
943000
3000
اما اگر یکی از شما بپرسه،" واقعا چه چیزی بالا میره؟ آیا چیزی افزایش می یابه؟ میدونی بخش مثبت این چیه؟ ؛ من فکر می کنم خرد است که همواره افزایش یافته و بالا میرود.
15:46
I love these eighty-year-old, ninety-year-old guys and women.
316
946000
3000
من عاشق نود ساله ها هستم .مردان و زنان نود ساله.
15:49
They have so many thoughts, and they have so much wisdom,
317
949000
2000
آنها اندیشه و افکار بسیاری دارندو خرد بسیار بالایی دارند،
15:51
and I think -- you know, this TED thing, I've come here.
318
951000
2000
گمان کنم که آمدن در تد سعادتی برای من بود. من اینجا آمده ام برای خرد و فرزانگی.
15:53
And this is the fourth time, and I come here for this wisdom, I think.
319
953000
4000
گمان کنم که آمدن در تد سعادتی برای من بود. من اینجا آمده ام برای خرد و فرزانگی.
15:57
This whole TED effect, it sort of ups your wisdom, somehow.
320
957000
4000
اثرتد نوعی ذخیره انرژی برای خرد و فرزانگی شماست.
16:01
And I'm so glad to be here, and I'm very grateful to be here, Chris.
321
961000
3000
و من بسیار خوشحال وسپاسگزارم که اینجا هستم، کریس.
16:04
And this is an amazing experience for me as well.
322
964000
2000
این تجربه بسیار فوق العاده ای برای من بود.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7