Why should you read "Don Quixote"? - Ilan Stavans

Translator: Niloofar Irani Reviewer: sadegh zabihi

Mounting his skinny steed,

قهرمان رمان دون‌کیشوت،

the protagonist of Don Quixote

سوار مَرکبش می‌شود

charges an army of giants.

و می‌خواهد به حساب لشکر غول‌ها برسد.

In his eyes, it is his duty

از دید خودش، وظیفه دارد

to vanquish these behemoths

که به نام بانوی محبوبش "دولسینه"

in the name of his beloved lady, Dulcinea.

بر هیولاها پیروز شود.

However, this act of valor is ill conceived.

با این وجود، این دلاوری بر مبنای صحیحی استوار نیست.

As his squire Sancho Panza explains to him

چنان که مُلازمش سانچو پانزا،

time and again, these aren’t giants;

بارها و بارها برایش توضیح می‌دهد، آن‌ها غول نیستند،

they are merely windmills.

بلکه فقط آسیاب‌های بادی هستند.

Don Quixote is undeterred,

دون کیشوت دلسرد نمی‌شود،

but his piercing lance

ولی خیلی زود نیزهٔ تیزش

is soon caught in their sails.

میان پرّه‌های آسیاب‌ها گیر می‌کند.

Never discouraged,

شوالیه هرگز نمی‌هراسد،

the knight stands proudly, and becomes

با غرور ایستادگی می‌کند و

even more convinced of his mission.

حتی در ماموریتش ثابت‌قدم‌تر می‌شود.

This sequence encapsulates

این خلاصه‌ای بود از

much of what is loved about Don Quixote,

آنچه بیشتر دون‌کیشوت را محبوب کرده،

the epic, illogical, and soulful tale of

داستان حماسی، پراحساس و بی منطقِ

Alonso Quijano,

آلونسو کیجانو است

who becomes the clumsy but valiant

که می‌شود

دون کیشوتِ خام‌دست اما دلیرِ لامانچا،

Don Quixote of la Mancha, known as

معروف به شوالیه با سیمای محزون.

the Knight of the Sorrowful Countenance.

Originally published in two volumes,

اصل دون کیشوت در دو فصل منتشر شده

the narrative follows Don Quixote

که در آن راوی دون‌کیشوت را

as he travels through central and northern Spain

طی سفرش در شمال و مرکز اسپانیا

fighting the forces of evil.

و جنگ با نیرو‌های شیطانی دنبال می‌کند.

Despite Don Quixote’s lofty imagination,

برخلاف خود دون‌کیشوت که در خیال کردن عالی بود،

his creator, Miguel de Cervantes,

خالقش، میگوئل دِ سروانتس،

could never have imagined his book would

هرگز نمی‌توانسته خیال کند کتابش،

become the best-selling novel of all time.

پرفروش‌ترین رُمان تمام اعصار شود.

Barring 5 years as a soldier,

غیر از ۵ سال سرباز بودن،

and 5 more enslaved by pirates,

و ۵ سال هم اسیر راهزنان بودن،

Cervantes spent most of his life

بیشتر عمر سروانتس به عنوان شاعر

as a struggling poet and playwright.

و نمایشنامه‌نویسی در تقلا گذشت.

It wasn’t until his late 50’s

در اواخر دهه ۵۰ زندگی‌اش بود

that he published his greatest creation:

که بزرگ‌ترین اثرش را خلق کرد:

an epic satire of chivalry novels.

هجوی حماسی بر رُمان‌های شوالیه‌ای.

At this time,

در آن زمان،

medieval books chronicling the adventures

کتاب‌های قرون وسطایی

of knights and their moral code

شامل شرح ماجرا‌های شوالیه‌ها و منشور اخلاقی‌شان،

dominated European culture.

در فرهنگ اروپایی غالب شده بودند.

While Cervantes was a fan,

سروانتس، خود به این سبک علاقه داشت

he was weary of these repetitive tomes,

ولی از تکرار این کتاب‌های قطور

which focused more on listing heroic feats

که بیشتر بر فتوحات قهرمانانه تاکید داشتند

than character development.

تا بر شخصیت‌پردازی، خسته شده بود.

To challenge them, he wrote Don Quixote,

برای به چالش کشیدن آن‌ها دن‌کیشوت را نوشت

the story of a hidalgo, or idle nobleman,

داستان یک مرد اشرافی، یک نجیب زاده عاطل

who spends his days and nights

که روز وشبش را

reading chivalry novels.

به خواندن رُمان‌های شوالیه‌ای می‌گذراند.

Driven mad by these stories,

او که با این داستان‌ها مجنون شده،

he fashions himself a champion for the downtrodden.

خودش را به شکل قهرمانی برای مظلومین در می‌آورد.

Everyone in his village

همه اهالی روستایش،

tries to convince him to give up his lunacy,

تلاش می‌کنند او را قانع کنند دست از دیوانگی‌اش بردارد،

going so far as to burn some of the

و به قدری پیش می‌روند

lurid books in his personal library.

که برخی از کتاب‌های ترسناکِ کتابخانه‌اش را می‌سوزانند.

But Don Quixote is unstoppable.

ولی دون کیشوت مهارشدنی نیست.

He dresses up in old shining armor,

زره درخشان قدیمی را می‌پوشد،

mounts his skinny horse,

اسب لاغرش را زین می‌کند،

and leaves his village in search of glory.

و روستایش را در جستجوی افتخار ترک می‌کند.

Cervantes’ novel

رُمان سروانتس

unfolds as a collection of episodes

قسمت‌هایی دارد که

detailing the mishaps of the valiant knight.

به جزئیات مصائب شوالیهٔ دلیر می‌پردازد

Yet unlike the chivalry books

و بر خلاف رمان‌های شوالیه‌ای

and perhaps all other prior fiction,

و شاید تمامی داستان‌های قبل خودش،

Cervantes’ story deeply investigates

داستان سروانتس،

عمیقا زندگی شخصی قهرمان داستان را می‌کاود.

the protagonist’s inner life.

Don Quixote matures as the narrative develops,

با پیش رفتن داستان، دون‌کیشوت با گذر از دگرگونی‌های قابل توجه،

undergoing a noticeable transformation.

تکامل می‌یابد.

This literary revelation

این آشکارسازی در یک اثر ادبی،

has led many scholars to call Don Quixote

باعث شد بسیاری پژوهشگران، دون‌کیشوت را

the first modern novel.

اولین رمان مدرن بنامند.

And this character development

و این تکامل شخصیت

doesn’t happen in isolation.

در تنهایی صورت نمی‌گیرد.

Early on, Don Quixote is joined

از همان ابتدا، دون‌کیشوت

by a villager-turned-squire

با ملازمی روستایی همراه می‌شود

named Sancho Panza.

به نام سانچو پانزا.

Sancho and Don Quixote

ترکیب سانچو و دون‌کیشوت،

are a study in opposites:

مطالعه‌ای در تضادهاست:

with one as the grounded realist

یکی، واقع‌گرایی است فرومایه

to the other’s idealism.

در مقابل ایده‌آل‌گراییِ دیگری.

Their lively, evolving friendship is often credited

دوستی جالب توجه و پیش رونده‌شان،

معمولا به عنوان ماجرای اصلی قهرمان و ملازمش شمرده می‌شود

as the original hero and sidekick duo,

inspiring centuries of fictional partnerships.

.که قرن‌ها الهام‌بخش دوستی‌های تخیلی بود.

Don Quixote was a huge success.

رمان دون‌کیشوت موفقیت عظیمی بود.

Numerous editions were published across Europe

ویرایش‌های متعددش در سراسر اروپا

in the seventeenth century.

در قرن هفدهم منتشر شد.

Even in the Americas,

حتی در امریکا،

where the Church banned all novels

جایی که کلیسا تمام رمان‌ها را

for being sinful distractions,

به‌خاطر انحراف گناه‌آلود ممنوع کرد،

audiences were known to enjoy pirated editions.

مخاطبانی بودند که از ویرایش زیرزمینی کتاب لذت بردند.

The book was so well received that

کتاب به قدری واکنش مثبت دربرداشت که

readers clamored for more.

خوانندگان به شدت می‌خواستند مشابهش هم بیاید.

After a rival author attempted to cash in

بعد از این که یک نویسندهٔ رقیب سعی کرد

on a fake follow-up, Cervantes released

قسمت دومی برای دون‌کیشوت جعل کند،

the official sequel in response.

سروانتس در پاسخ قسمت دوم واقعی را منتشر کرد.

Now published alongside the first volume

قسمت دوم که حال دیگر با قسمت اول،

as a completed text, this second volume picks up

به صورت متن کامل منتشر می‌شد،

where the original left off,

داستان را از جایی که قسمت اول تمام می‌شد ادامه می‌داد،

only now Don Quixote and Sancho have become folk heroes.

فقط الان دن‌کیشوت و سانچو قهرمان مردم شده‌اند.

Just as in real-life, Cervantes included

درست مانند دنیای واقعی،

his novel’s success in the world of his characters.

سروانتس موفقیت رمانش را در دنیای شخصیت‌هایش نیز آورده است.

This unconventional meta-awareness

این شبهِ آگاهیِ غیر قراردادی،

created philosophical complexity,

پیچیدگی فلسفی‌ای را پدید آورد،

as the knight and his squire ponder

چنان که شوالیه و ملازمش،

the meaning of their story.

در معنای داستانشان تعمق می‌کنند.

Unfortunately, Cervantes had sold

متاسفانه، سروانتس

the book’s publishing rights for very little.

حق انتشار کتاب را خیلی ارزان فروخته بود.

He died rich in fame alone.

او تنها با شهرت از دنیا رفت.

But his treatise on the power of creativity

اما رساله‌اش در باب نیروی خلاقیت

and individualism has inspired

و فردگرایی،

art,

هنر،

literature,

ادبیات،

popular culture,

فرهنگ عامه،

and even political revolution.

و حتی انقلاب‌های سیاسی را تحت تاثیر قرار داد.

Don Quixote argues

دون‌کیشوت بحث می‌کند که

that our imagination greatly informs our actions,

تخیلمان، به اعمالمان آگاهی بسیار می‌دهد

making us capable of change,

و ما را قادر به تغییر می‌کند،

and, indeed, making us human.

و در واقع، از ما انسان می‌سازد.