What caused the French Revolution? - Tom Mullaney

Translator: Ali Haghani Reviewer: soheila Jafari

What rights do people have, and where do they come from?

مردم چه حقوقی دارن، و این حقوق از کجا میان؟

Who gets to make decisions for others and on what authority?

کیه که برای بقیه تصمیم می‌گیره و چطور این قدرت را داره؟

And how can we organize society to meet people's needs?

و چطور میشه جامعه رو جوری سازماندهی کرد که نیازهای مردم برطرف شه؟

These questions challenged an entire nation

این سوالا زمانی یه ملت رو به چالش کشیدن

during the upheaval of the French Revolution.

یعنی در طول قیامِ انقلابِ فرانسه.

By the end of the 18th century,

در اواخر قرن هجدهم،

Europe had undergone a profound intellectual and cultural shift

اروپا یه تغییر فکری و فرهنگی اساسی رو پشت سر گذاشت

known as the Enlightenment.

که بهش عصر روشنگری گفته می‌شه.

Philosophers and artists promoted reason and human freedom

فلاسفه و هنرمندا منطق و آزادی انسانی رو تبلیغ می کردن

over tradition and religion.

و اونارو از مذهب و سنت برتر می دونستن

The rise of a middle class and printed materials

ظهور طبقه ی متوسط و صنعت چاپ

encouraged political awareness,

باعث افزایش آگاهی عمومی شد،

and the American Revolution had turned a former English colony

و انقلاب امریکا، کشوری که قبلا مستعمره‌ی انگلیس بود

into an independent republic.

رو به یه جمهوری مستقل تبدیل کرده بود.

Yet France, one of the largest and richest countries in Europe

ولی فرانسه، یکی از بزرگترین و ثروتمندترین کشورهای اروپا،

was still governed by an ancient regime of three rigid social classes

هنوز به دست یه رژیم باستانی متشکل از سه طبقه‌ی اجتماعی ثابت به اسم رَسته

called Estates.

The monarch King Louis XVI based his authority on divine right

پادشاه، لوئی شانزدهم، حاکمیت خودش رو بر اساس حقوق خدادادی می دونست

and granted special privileges to the First and Second Estates,

و به رسته های اول و دوم امتیازاتِ ویژه‌ای اعطا می کرد،

the Catholic clergy, and the nobles.

یعنی روحانیون کاتولیک، و اشراف.

The Third Estate, middle class merchants and craftsmen,

رسته‌ی سوم، یعنی بازرگانان طبقه ی متوسط و صنعتگران،

as well as over 20 million peasants, had far less power

و همینطور حدود ۲۰ میلیون روستایی، قدرتِ بسیار کمتری داشتن

and they were the only ones who paid taxes,

و تنها کسایی بودن که نه فقط به پادشاه،

not just to the king, but to the other Estates as well.

بلکه به رسته های دیگه هم مالیات می دادن.

In bad harvest years,

توی سال‌هایی که برداشت خوب نبود،

taxation could leave peasants with almost nothing

با پرداخت مالیات، چیزی برای روستایی‌ها باقی نمی‌ماند

while the king and nobles lived lavishly on their extracted wealth.

در حالی که پادشاه و اشراف تو ناز و نعمت زندگی می کردن.

But as France sank into debt due to its support of the American Revolution

اما وقتی فرانسه به خاطر حمایت از انقلاب امریکا و جنگ طولانیش

and its long-running war with England,

با انگلیس، بدهی بالا اورد،

change was needed.

یه تغییر لازم بود.

King Louis appointed finance minister Jacques Necker,

شاه لوئی یه وزیر مالی به اسم ژاک نِکِر رو انتصاب کرد،

who pushed for tax reforms

که اصلاحیه‌های مالیاتی رو اجرا کرد

and won public support by openly publishing the government's finances.

و با انتشار آزادانه امور مالی دولت حمایت عمومی رو جلب کرد.

But the king's advisors strongly opposed these initiatives.

ولی مشاورین شاه با این اقدامات شدیدا مخالفت کردن.

Desperate for a solution, the king called a meeting of the Estates-General,

شاه که نمی‌توانست راه حلی پیدا کنه دستورِ جلسه‌ای با حضور ژنرال‌های کشور

an assembly of representatives from the Three Estates,

و مجمعی از نماینده های هر سه رسته رو داد،

for the first time in 175 years.

که در ۱۷۵ سال گذشته سابقه نداشت.

Although the Third Estate represented 98% of the French population,

هرچند رایِ رسته‌ی سوم که نماینده ی ۹۸% از جمعیت فرانسه بود،

its vote was equal to each of the other Estates.

برابر با دو رسته‌ی دیگه بود.

And unsurprisingly, both of the upper classes favored keeping their privileges.

و جای تعجب نداره که، هر دو رسته دیگه دوست داشتن امتیازاتشون سر جاش بمونه.

Realizing they couldn't get fair representation,

رسته ی سوم که دیدن نمی‌تونن یه نمایندگیِ منصفانه داشته باشن

the Third Estate broke off,

شورش کردن،

declared themselves the National Assembly,

و خودشونو یه انجمن ملی اعلام کردن،

and pledged to draft a new constitution with or without the other Estates.

و خواستارِ طرحِ یک قانون اساسی جدید با یا بدونِ رسته‌های دیگه شدن.

King Louis ordered the First and Second Estates

شاه لوئی به رسته‌های دوم و سوم دستور داد

to meet with the National Assembly,

تا با انجمن ملی ملاقات کنن،

but he also dismissed Necker, his popular finance minister.

ولی نِکِر، وزیر مالیِ محبوبش رو هم اخراج کرد.

In response, thousands of outraged Parisians

در واکنش، هزاران پاریسیِ عصبانی،

joined with sympathetic soldiers to storm the Bastille prison,

به سربازانِ شفیق پیوستن تا طوفانی در زندان باستیل برپا کنند،

a symbol of royal power and a large storehouse of weapons.

یعنی جایی که نماد قدرت سلطنتی و انبار بزرگی از مهمات بود.

The Revolution had begun.

انقلاب شروع شده بود.

As rebellion spread throughout the country,

با انتشار شورش در سرتاسر کشور،

the feudal system was abolished.

نظام فئودالی منسوخ شد.

The Assembly's Declaration of the Rights of Man and Citizen

اعلامیه‌ی انجمن برای حقوق بشر و شهروندان

proclaimed a radical idea for the time --

ایده‌ای رو اعلام می کرد که در اون زمان افراطی بود--

that individual rights and freedoms were fundamental to human nature

یعنی حقوق و آزادی‌های فردی اساسِ ذات انسان هستن

and government existed only to protect them.

و وظیفه ی دولت فقط محافظت از آنهاست.

Their privileges gone, many nobles fled abroad,

اشراف که امتیازاتشون رو از دست داده بودن به خارج از کشور فرار کردن،

begging foreign rulers to invade France and restore order.

و از حکامِ خارجی خواستن به فرانسه حمله کنن و نظم رو برگردونن.

And while Louis remained as the figurehead of the constitutional monarchy,

و در حالی که لوئی به عنوان دستنشانده‌ی سلطنتِ مشروطه باقی مونده بود،

he feared for his future.

اما از آینده می ترسید.

In 1791, he tried to flee the country but was caught.

اون در سال ۱۷۹۱، سعی کرد از کشور فرار کنه ولی دستگیر شد.

The attempted escape shattered people's faith in the king.

این فرار ناکام باورِ مردم به شاه رو از بین برد.

The royal family was arrested and the king charged with treason.

خانواده‌ی سلطنتی دستگیر شد و شاه به خیانت متهم شد.

After a trial,

بعد از یه دادگاه،

the once-revered king was publicly beheaded,

پادشاه که زمانی محترم بود، در ملا عام سر از تنش جدا شد.

signaling the end of one thousand years of monarchy

و این شد پایانِ هزار سال سلطنت.

and finalizing the September 21st declaration of the first French republic,

و اینطور اعلامیه‌ی اولین جمهوری فرانسه در ۲۱ سپتامبر نهایی شد،

governed by the motto "liberté, égalité, fraternité."

و شعارش این بود: "آزادی، برابری، برادری".

Nine months later,

۹ ماه بعد،

Queen Marie Antoinette,

ملکه ماری آنتوانت،

a foreigner long-mocked as "Madame Déficit"

یه خارجی که به خاطرِ شهرتِ عجیبش

for her extravagant reputation,

با اسم "مادامِ ناقص" مسخره‌اش می‌کردن،

was executed as well.

هم اعدام شد.

But the Revolution would not end there.

ولی انقلاب اینجا تموم نشد.

Some leaders, not content with just changing the government,

برخی رهبران، که با صرفا تغییر دولت راضی نمیشدن،

sought to completely transform French society --

به دنبال تغییرِ کاملِ جامعه ی فرانسه بودن:

its religion, its street names,

مذهب، نام خیابونا،

even its calendar.

و حتی تقویم.

As multiple factions formed,

با تشکیل جناح های مختلف،

the extremist Jacobins lead by Maximilien Robespierre

ژاکوبِن های افراطی به سرکردگی ماکسیمیلیان روبِسْپیِر

launched a Reign of Terror

عصر وحشت رو به راه انداختن

to suppress the slightest dissent,

تا کوچترین مخلفتی رو سرکوب کنن،

executing over 20,000 people

و حدود ۲۰ هزار نفر رو اعدام کردن

before the Jacobin's own downfall.

تا اینکه خودشون هم سقوط کردن.

Meanwhile, France found itself at war with neighboring monarchs

در این حین فرانسه با سلطنت‌های مجاور وارد جنگ شد

seeking to strangle the Revolution before it spread.

دولت‌هایی که به دنبال خفه کردن انقلاب قبل از انتشارش بودن.

Amidst the chaos, a general named Napoleon Bonaparte took charge,

در بحبحه ی این آشوب، ژنرالی به اسم ناپلئون بناپارت اوضاع رو به دست گرفت

becoming Emperor as he claimed to defend the Revolution's democratic values.

و با ادعای دفاع از ارزش‌های آزادی خواهانه انقلاب امپراطور شد.

All in all, the Revolution saw three constitutions

روی هم رفته، انقلا طی ده سال شاهد سه قانون اساسی

and five governments within ten years,

و ۵ دولت بود،

followed by decades alternating between monarchy and revolt

و پس از اون دهه ها درگیری بین سلطنت و شورش ادامه داشت

before the next Republic formed in 1871.

تا زمانی که جمهوری بعدی در سال ۱۸۷۱ شکل گرفت.

And while we celebrate the French Revolution's ideals,

در حالیکه آرمان‌های انقلاب فرانسه جشن گرفته می‌شه،

we still struggle with many of the same basic questions

ولی هنوز درگیری با همون سوالات اساسی

raised over two centuries ago.

که حدود دو قرن پیش ایجاد شدن ادامه داره.