A tribute to nurses | Carolyn Jones

90,929 views ・ 2017-05-30

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Sana Khoroushi Reviewer: shirin etebar
ما در نقش بیمار
معمولا نام دکترمان را به خاطر می‌آوریم،
ولی اغلب نام پرستار خود را فراموش می‌کنیم.
00:12
As patients,
0
12460
1215
00:13
we usually remember the names of our doctors,
1
13700
3616
نام یکی را به یاد دارم.
چند سال پیش، سرطان سینه داشتم
00:17
but often we forget the names of our nurses.
2
17340
3320
و به طریقی توانستم جراحی‌ها
و شروع درمان را به خوبی پشت سر بگذارم.
00:21
I remember one.
3
21420
1200
00:23
I had breast cancer a few years ago,
4
23220
2216
می‌توانستم این اتفاقات را پنهان کنم.
00:25
and somehow I managed to get through the surgeries
5
25460
3456
واقعا لازم نبود که همه درموردش بدانند.
می‌توانستم دخترم را به مدرسه ببرم،
00:28
and the beginning of the treatment just fine.
6
28940
2280
با همسرم بیرون غذا بخورم،
00:31
I could hide what was going on.
7
31660
2256
می‌توانستم بقیه را گول بزنم.
00:33
Everybody didn't really have to know.
8
33940
2216
ولی بعدا زمان شروع برنامه شیمی درمانی‌ام مشخص شد
00:36
I could walk my daughter to school,
9
36180
2216
و این مرا وحشت زده کرد.
00:38
I could go out to dinner with my husband;
10
38420
1976
چون می‌دانستم به خاطر نوع شیمی درمانی‌ام
00:40
I could fool people.
11
40420
1200
00:42
But then my chemo was scheduled to begin
12
42540
2336
تک تک موهای بدنم را قرار بود از دست بدهم.
00:44
and that terrified me
13
44900
1736
از این به بعد نمی‌توانستم تظاهر کنم
00:46
because I knew that I was going to lose every single hair on my body
14
46660
4536
که همه چیز عادی است.
ترسیده بودم.
00:51
because of the kind of chemo that I was going to have.
15
51220
2560
می‌دانستم که چه حسی دارد وقتی بقیه با ملاحظه با من رفتار می‌کنند
00:54
I wasn't going to be able to pretend anymore
16
54300
2296
و فقط دلم می‌خواستم احساس کنم که عادی هستم.
00:56
as though everything was normal.
17
56620
1800
در قفسه سینه‌ام پورتی گذاشته شده بود.
00:59
I was scared.
18
59260
1296
01:00
I knew what it felt like to have everybody treating me with kid gloves,
19
60580
3576
به اولین جلسه شیمی درمانی رفتم،
و خیلی ناراحت بودم.
01:04
and I just wanted to feel normal.
20
64180
2376
پرستارم، جوآن، وارد اتاق شد،
01:06
I had a port installed in my chest.
21
66580
2176
01:08
I went to my first day of chemotherapy,
22
68780
2776
و انگار تک تک اعضای بدنم به من دستور می‌دادند که از صندلی بلند شوم
01:11
and I was an emotional wreck.
23
71580
2336
و فرار کنم.
01:13
My nurse, Joanne, walked in the door,
24
73940
3015
ولی جوآن مرا نگاه کرد و طوری با من حرف زد که انگار دوستان قدیمی هم بودیم.
01:16
and every bone in my body was telling me to get up out of that chair
25
76980
3976
سپس از من پرسید:
01:20
and take for the hills.
26
80980
1496
«موهایت را کجا هایلایت کردی؟»
01:22
But Joanne looked at me and talked to me like we were old friends.
27
82500
3760
(خنده حضار)
در پاسخ گفتم، شوخیت گرفته؟
می‌خواهی با من درباره موهایی حرف بزنی که در شرف از دست دادن آن هستم؟
01:27
And then she asked me,
28
87060
1416
01:28
"Where'd you get your highlights done?"
29
88500
2096
01:30
(Laughter)
30
90620
1096
عصبانی بودم،
01:31
And I was like, are you kidding me?
31
91740
1936
و گفتم «جدی هستی؟ مو؟»
01:33
You're going to talk to me about my hair when I'm on the verge of losing it?
32
93700
4856
شانه بالا انداخت و گفت:
«دوباره رشد می‌کنند.»
01:38
I was kind of angry,
33
98580
1736
آن لحظه، به چیزی اشاره کرد که از آن غافل شده بودم،
01:40
and I said, "Really? Hair?"
34
100340
2560
01:43
And with a shrug of her shoulders she said,
35
103460
2336
دیر یا زود زندگی‌ام به حالت عادی خود برمی‌گشت.
01:45
"It's gonna grow back."
36
105820
1360
کاملا به این باور داشت.
01:48
And in that moment she said the one thing I had overlooked,
37
108100
3256
بنابراین من هم باورش کردم.
01:51
and that was that at some point, my life would get back to normal.
38
111380
3816
وقتی با سرطان دست‌وپنجه نرم می‌کنید
در وهله اول نگرانی درباره از دست دادن مو شاید احمقانه به نظر برسد،
01:55
She really believed that.
39
115220
1696
01:56
And so I believed it, too.
40
116940
1680
ولی موضوع فقط این نیست که چگونه قرار است به نظر برسید.
01:59
Now, worrying about losing your hair when you're fighting cancer
41
119340
4776
در واقع نگران این هستید که بقیه قرار است خیلی با ملاحظه با شما رفتار کنند.
02:04
may seem silly at first,
42
124140
1616
02:05
but it's not just that you're worried about how you're going to look.
43
125780
4136
برای اولین بار در طول شش ماه، جوآن باعث شد احساس عادی بودن به من دست دهد.
02:09
It's that you're worried that everybody's going to treat you so carefully.
44
129940
3920
درباره دوست پسرهای او حرف زدیم،
درباره دنبال آپارتمان گشتن در نیویورک حرف زدیم
02:14
Joanne made me feel normal for the first time in six months.
45
134580
3536
و درباره واکنش من به شیمی درمانی حرف زدیم-
هر موضوع قاطی پاتی.
02:18
We talked about her boyfriends,
46
138140
1855
همیشه برای من سوال بود
02:20
we talked about looking for apartments in New York City,
47
140019
2737
که چطور به طور غریزی می‌دانست که چگونه با من حرف بزند؟
02:22
and we talked about my reaction to the chemotherapy --
48
142780
2856
02:25
all kind of mixed in together.
49
145660
1960
جوآن استاها و احترامی که به او داشتم
02:28
And I always wondered,
50
148180
1976
02:30
how did she so instinctively know just how to talk to me?
51
150180
4640
نقطه شروع ماجراجویی من در دنیای پرستار‌ها بود.
چند سال بعد، از من خواسته شد پروژه‌ای را انجام دهم
02:35
Joanne Staha and my admiration for her
52
155300
3416
که کار پرستارها را تجلیل می‌کند.
02:38
marked the beginning of my journey into the world of nurses.
53
158740
3800
پروژه را با جوآن شروع کردم،
و با بیش از ۱۰۰ پرستار در سراسر کشور ملاقات کردم.
02:43
A few years later, I was asked to do a project
54
163180
2416
02:45
that would celebrate the work that nurses do.
55
165620
2680
پنج سال صرف مصاحبه، عکاسی و فیلم‌برداری از پرستارها کردم
02:48
I started with Joanne,
56
168940
1496
02:50
and I met over 100 nurses across the country.
57
170460
3000
برای یک کتاب و مستند.
02:54
I spent five years interviewing, photographing and filming nurses
58
174140
5056
با گروهم،
برنامه سفری در سراسر آمریکا ریختیم که به مکان‌هایی برویم
که ملت در آن با بزرگ‌ترین مسائل سلامت عمومی مواجه هستند.
02:59
for a book and a documentary film.
59
179220
2160
03:02
With my team,
60
182380
1216
03:03
we mapped a trip across America that would take us to places
61
183620
3336
پیری، جنگ، فقر و زندان‌ها.
03:06
dealing with some of the biggest public health issues facing our nation --
62
186980
4936
به جاهایی رفتیم
که تعداد زیادی بیمار وجود داشت
03:11
aging, war, poverty, prisons.
63
191940
4080
که درگیر آن مسائل بودند.
از بیمارستان‌ها و مراکز درمانی خواستیم تا پرستارانی را معرفی کنند
03:16
And then we went places
64
196660
1256
03:17
where we would find the largest concentration of patients
65
197940
3856
که بهترین نماینده آن‌ها بودند.
03:21
dealing with those issues.
66
201820
1520
یکی از اولین پرستانی که ملاقات کردم بریجت کامبلا بود.
03:24
Then we asked hospitals and facilities to nominate nurses
67
204100
4056
بریجت در کامرون به دنیا آمده،
بین چهار بچه، بزرگ‌ترین بود.
03:28
who would best represent them.
68
208180
1520
پدرش سرکار از طبقه چهارم به زمین افتاده بود
03:30
One of the first nurses I met was Bridget Kumbella.
69
210620
2840
و کمرش شدیدا آسیب دیده بود.
03:34
Bridget was born in Cameroon,
70
214020
1616
03:35
the oldest of four children.
71
215660
1840
و درباره این حرف زد که چه حسی دارد زمین‌گیر شوی
03:38
Her father was at work when he had fallen from the fourth floor
72
218220
3856
و مراقبت لازم را دریافت نکنی.
03:42
and really hurt his back.
73
222100
1976
و این موضوع، بریجت را به سمت شغل پرستاری سوق داد.
03:44
And he talked a lot about what it was like to be flat on your back
74
224100
4136
حالا، به عنوان پرستاری در برانکس،
03:48
and not get the kind of care that you need.
75
228260
2440
از گروه متنوعی از بیماران مراقبت می‌کند،
03:51
And that propelled Bridget to go into the profession of nursing.
76
231220
3760
از هر قشر جامعه
و از هر مذهبی.
03:55
Now, as a nurse in the Bronx,
77
235820
1616
حرفه کاری خود را برای درک تاثیر
03:57
she has a really diverse group of patients that she cares for,
78
237460
3416
04:00
from all walks of life,
79
240900
1896
تفاوت‌های فرهنگی بر سلامتی وقف کرده است.
04:02
and from all different religions.
80
242820
1960
04:05
And she's devoted her career to understanding the impact
81
245220
4176
درباره بیماری حرف زد-
بیمار بومی آمریکایی که
04:09
of our cultural differences when it comes to our health.
82
249420
3600
می‌خواست دسته‌ای پَر به آی‌سی‌یو بیاورد.
04:14
She spoke of a patient --
83
254100
1336
او با این به آرامش روحی ‌می‌رسید.
04:15
a Native American patient that she had --
84
255460
2696
درباره طرفداری از او حرف زد
04:18
that wanted to bring a bunch of feathers into the ICU.
85
258180
3720
و گفت بیماران مذهب‌های متفاوتی دارند
04:22
That's how he found spiritual comfort.
86
262900
3016
و برای آرامش یافتن از چیزهای مختلفی استفاده می‌کنند؛
04:25
And she spoke of advocating for him
87
265940
2216
چه تسبیحی مقدس باشد چه پری نمادین،
04:28
and said that patients come from all different religions
88
268180
2776
باید به همه آن‌ها احترام بگذاریم.
04:30
and use all different kinds of objects for comfort;
89
270980
3896
این شخص جیسون شورت هست.
04:34
whether it's a holy rosary or a symbolic feather,
90
274900
3256
جیسون پرستاری است که در رشته‌کوه آپالاش خدمات در محل اقامت ارائه می‌دهد
و در زمان بزرگ شدن او، پدرش صاحب پمپ بنزین و تعمیرگاه بود.
04:38
it all needs to be supported.
91
278180
1760
04:41
This is Jason Short.
92
281020
1816
04:42
Jason is a home health nurse in the Appalachian mountains,
93
282860
3056
برای همین در جامعه روی ماشین‎‌ها کار کرد و در حال حاضر در نقش پرستار کار می‌کند.
04:45
and his dad had a gas station and a repair shop when he was growing up.
94
285940
4376
در دوران کالج،
پرستاری اصلا شغلی مردانه نبود
04:50
So he worked on cars in the community that he now serves as a nurse.
95
290340
4320
به همین خاطر سال‌ها از آن اجتناب کرد.
مدت کوتاهی راننده کامیون بود؛
04:55
When he was in college,
96
295420
1256
04:56
it was just not macho at all to become a nurse,
97
296700
3656
ولی مسیر زندگی‌اش همیشه او را به سمت پرستاری سوق می‌داد.
05:00
so he avoided it for years.
98
300380
2176
به عنوان پرستاری در رشته کوه آپالاش،
05:02
He drove trucks for a little while,
99
302580
1936
جیسون به جاهایی می‌رود که حتی آمبولانس هم نمی‌تواند.
05:04
but his life path was always pulling him back to nursing.
100
304540
3480
در این عکس، در جایی ایستاده است که قبلا جاده بود.
05:10
As a nurse in the Appalachian mountains,
101
310060
1976
حفاری در قلعه کوه جاده را بسته است
05:12
Jason goes places that an ambulance can't even get to.
102
312060
3816
و حالا تنها راه رسیدن جیسون
05:15
In this photograph, he's standing in what used to be a road.
103
315900
3440
به بیمار مبتلا به بیماری سیاه‌ششی که در آن خانه زندگی‌ می‌کند،
05:19
Top of the mountain mining flooded that road,
104
319900
2816
رانندگی با ماشین خود در خلاف جریان نهر است.
05:22
and now the only way for Jason to get to the patient
105
322740
3296
روزی که همراهش بودم، گلگیر جلوی ماشین کنده شد.
05:26
living in that house with black lung disease
106
326060
2896
05:28
is to drive his SUV against the current up that creek.
107
328980
4320
صبح روز بعد از خواب بیدار شد و ماشین را روی بالابر قرار داد،
گلگیر را تعمیر کرد،
05:34
The day I was with him, we ripped the front fender off the car.
108
334180
3080
و برای دیدن بیمار بعدی راه افتاد.
05:37
The next morning he got up, put the car on the lift,
109
337980
3216
دیدم که جیسون چگونه با شفقت زیاد
از این آقا مراقبت می‌کرد،
05:41
fixed the fender,
110
341220
1256
05:42
and then headed out to meet his next patient.
111
342500
2096
و باری دیگر متوجه شدم که پرستاری کاری درونی و خیرخواهانه است.
05:45
I witnessed Jason caring for this gentleman
112
345500
3256
05:48
with such enormous compassion,
113
348780
2816
وقتی با برایان مک‌میلین آشنا شدم، تازه‎‌کار بود.
05:51
and I was struck again by how intimate the work of nursing really is.
114
351620
5000
تازه از منطقه عملیاتی برگشته بود
و هنوز در سن دیاگو ساکن نشده بود.
05:57
When I met Brian McMillion, he was raw.
115
357860
3096
درباره تجربه پرستاری در آلمان
06:00
He had just come back from a deployment
116
360980
2616
06:03
and he hadn't really settled back in to life in San Diego yet.
117
363620
4576
و مراقبت از سربازان آمده از میدان جنگ صحبت کرد.
اغلب اوقات، او اولین نفری بود که آن‌ها پس از به هوش آمدن در بیمارستان می‌دیدید
06:08
He talked about his experience of being a nurse in Germany
118
368220
3536
06:11
and taking care of the soldiers coming right off the battlefield.
119
371780
3976
دراز کشیده و با دست و پاهایی از دست رفته به او نگاه می‌کردند
06:15
Very often, he would be the first person they would see
120
375780
3776
و اولین چیزی که می‌گفتند این بود:
06:19
when they opened their eyes in the hospital.
121
379580
2080
«کی می‌توانم برگردم؟ برادرانم را آنجا تنها گذاشته‌ام.»
06:22
And they would look at him as they were lying there,
122
382300
2576
06:24
missing limbs,
123
384900
1656
و برایان مجبور بود بگوید:
06:26
and the first thing they would say is,
124
386580
2616
«جایی نمی‌روی.
به اندازه کافی خودت را فدا کرده‌ای، برادر»
06:29
"When can I go back? I left my brothers out there."
125
389220
3720
برایان پرستار و سربازی است که جنگ را تجربه کرده است.
06:33
And Brian would have to say,
126
393900
1536
06:35
"You're not going anywhere.
127
395460
1576
این او را در جایگاه ویژه‌ای قرار می‌دهد که
06:37
You've already given enough, brother."
128
397060
1840
می‌تواند با کهنه سربازان ارتباط برقرار کند و در بهبودشان کمک کند.
06:39
Brian is both a nurse and a soldier who's seen combat.
129
399820
4760
06:45
So that puts him in a unique position
130
405100
2056
این خواهر استیفن است،
و آسایشگاهی به نام ویلا لورتو را در ویسکانسین اداره می‌کند.
06:47
to be able to relate to and help heal the veterans in his care.
131
407180
4360
و کل دایره زندگی را می توان زیر سقف او مشاهده کرد.
06:53
This is Sister Stephen,
132
413380
1496
06:54
and she runs a nursing home in Wisconsin called Villa Loretto.
133
414900
4216
با آرزوی زندگی در مزرعه بزرگ شد،
به همین خاطر وقتی فرصت سرپرستی گرفتن حیوانات اهلی بومی پیش می‌آید
06:59
And the entire circle of life can be found under her roof.
134
419140
4456
با اشتیاق این کار را انجام می‌دهد.
07:03
She grew up wishing they lived on a farm,
135
423620
2456
در بهار، آن حیوانات بچه‌دار می‌شوند.
07:06
so given the opportunity to adopt local farm animals,
136
426100
4696
خواهر استفن از جوجه اردک‌ها، بزغاله‌ها و گوساله
07:10
she enthusiastically brings them in.
137
430820
3056
07:13
And in the springtime, those animals have babies.
138
433900
3536
برای حیوان درمانی ساکنان ویلا لورتو استفاده می‌کند
07:17
And Sister Stephen uses those baby ducks, goats and lambs
139
437460
5176
که گاهی اوقات حتی نمی‌توانند نام خود را به یاد بیاورند
ولی با بغل کردن گوساله‌ای خوشحال می‌شوند.
07:22
as animal therapy for the residents at Villa Loretto
140
442660
4256
07:26
who sometimes can't remember their own name,
141
446940
3336
روزی که پیش خواهر استیفن بودم،
باید به مدت یه روز با من به خارج از ویلا لورتو می‌آمد
07:30
but they do rejoice in the holding of a baby lamb.
142
450300
3560
تا بخشی از داستان زندگی او را فیلم برداری کنیم.
قبل از رفتن،
به اتاق یک بیمار در حال مرگ رفت.
07:35
The day I was with Sister Stephen,
143
455220
1816
07:37
I needed to take her away from Villa Loretto
144
457060
2096
سمت او خم شد و گفت:
07:39
to film part of her story.
145
459180
2096
«به مدت یه روز اینجا نیستم
07:41
And before we left,
146
461300
1256
07:42
she went into the room of a dying patient.
147
462580
2480
ولی اگر مسیح تو را فرابخواند،
برو.
07:45
And she leaned over and she said,
148
465820
2776
مستقیم به سمت مسیح به خانه برو.»
07:48
"I have to go away for the day,
149
468620
1920
آنجا ایستاده بودم و فکر می‌کردم
07:51
but if Jesus calls you,
150
471340
1696
برای اولین بار در زندگی‌ام
07:53
you go.
151
473060
1216
دیدم که می‌توان با دل کندن از کسی به او نشان داد که دوستش داریم.
07:54
You go straight home to Jesus."
152
474300
2160
07:57
I was standing there and thinking
153
477100
2576
07:59
it was the first time in my life
154
479700
2016
نیازی نیست که خیلی سفت به آن‌ها بچسبیم.
08:01
I witnessed that you could show someone you love them completely
155
481740
4296
چرخه‌های زندگی زیادی را در ویلا لورتو دیدم
08:06
by letting go.
156
486060
1200
که در طول زندگی‌ام تا به حال در هیچ زمان و مکانی ندیده بودم.
08:07
We don't have to hold on so tightly.
157
487860
2320
08:11
I saw more life rolled up at Villa Loretto
158
491220
3576
وقتی صحبت از سلامتی می‌شود در عصر پیچیده‌ای زندگی می‌کنیم.
08:14
than I have ever seen at any other time at any other place in my life.
159
494820
5040
نه تنها از نیاز به کمیت زندگی بلکه از کیفیت زندگی هم به راحتی چشم‌پوشی می‌کنیم.
08:21
We live in a complicated time when it comes to our health care.
160
501140
4056
با ظهور تکنولوژی‌های زندگی‌بخش جدید،
08:25
It's easy to lose sight of the need for quality of life,
161
505220
4176
مجبور می‌شویم تصمیم‌‌های سختی بگیریم.
08:29
not just quantity of life.
162
509420
1720
این تکنولوژی‌ها اغلب جان افراد را نجات می‌دهند
08:31
As new life-saving technologies are created,
163
511940
3416
ولی همچنین ممکن است روند درد و مرگ را کش دهند.
08:35
we're going to have really complicated decisions to make.
164
515380
3000
08:39
These technologies often save lives,
165
519100
2856
چگونه قرار است این تکنولوژی‌ها را هدایت کنیم؟
08:41
but they can also prolong pain and the dying process.
166
521980
3920
نباید از هیچ کمکی غافل شویم.
پرستارها به دلیل زمانی که کنار بستر با ما سپری می‌کنند رابطه خیلی خاصی با ما دارند.
08:47
How in the world are we supposed to navigate these waters?
167
527739
2897
08:50
We're going to need all the help we can get.
168
530660
2048
در طول آن زمان،
08:53
Nurses have a really unique relationship with us
169
533580
3576
نوعی ارتباط عاطفی صمیمی شکل می‌گیرد.
08:57
because of the time spent at bedside.
170
537180
2480
تابستان گذشته، در ۹ آگوست،
09:00
During that time,
171
540580
1216
پدرم بر اثر حمله قلبی فوت کرد.
09:01
a kind of emotional intimacy develops.
172
541820
2520
مادرم بسیار غمگین بود
و نمی‌توانست دنیای خود را بدون او تصور کند.
09:06
This past summer, on August 9,
173
546460
2576
09:09
my father died of a heart attack.
174
549060
1920
چهار روز بعد زمین خورد،
09:12
My mother was devastated,
175
552420
1656
و مفصل ران او شکست،
09:14
and she couldn't imagine her world without him in it.
176
554100
3960
به جراحی نیاز داشت
و درحال مبارزه برای جان خود بود.
09:19
Four days later she fell,
177
559180
1936
باری دیگر متوجه شدم
09:21
she broke her hip,
178
561140
1856
در مرکز دریافت مراقبت از پرستارها بودم-
09:23
she needed surgery
179
563020
1496
09:24
and she found herself fighting for her own life.
180
564540
2920
اما این بار برای مادرم.
خواهر و برادرم و من به مدت سه روز در آی‌سی‌یو کنارش ماندیم.
09:28
Once again I found myself
181
568700
1736
09:30
on the receiving end of the care of nurses --
182
570460
2976
09:33
this time for my mom.
183
573460
1440
هنگامی که تلاش می‌کردیم تصمیمات درستی بگیریم
09:36
My brother and my sister and I stayed by her side
184
576020
2536
و به خواسته‌های مادرم عمل کنیم،
09:38
for the next three days in the ICU.
185
578580
2440
متوجه شدیم که به راهنمایی‌های پرستارها روی آورده‌ایم.
09:41
And as we tried to make the right decisions
186
581780
3136
و باری دیگر،
09:44
and follow my mother's wishes,
187
584940
2376
ما را ناامید نکردند.
09:47
we found that we were depending upon the guidance of nurses.
188
587340
3920
به طور شگفت انگیزی می‌دانستند
09:52
And once again,
189
592020
1456
که در چهار روز اخر زندگی مادرم چگونه از او مراقبت کنند.
09:53
they didn't let us down.
190
593500
1520
او را آرام و دردش را کم کردند.
09:56
They had an amazing insight in terms of how to care for my mom
191
596420
4776
می‌دانستند که من و خواهرم را تشویق کنند تا لباس شب زیبایی را تن مادرمان کنیم
10:01
in the last four days of her life.
192
601220
2256
10:03
They brought her comfort and relief from pain.
193
603500
3160
اگر چه همچین چیزی دیگر برای او اهمیت نداشت،
برای ما با ارزش و مهم بود.
10:08
They knew to encourage my sister and I to put a pretty nightgown on my mom,
194
608140
5256
و می‌دانستند که قبل از آخرین نفس مادرم بیایند و به موقع مرا بیدار کنند.
10:13
long after it mattered to her,
195
613420
1896
10:15
but it sure meant a lot to us.
196
615340
1800
می‌دانستند چه مدت اجازه دهند بعد از مرگ مادرم
10:18
And they knew to come and wake me up just in time for my mom's last breath.
197
618820
5760
در اتاق کنارش بمانم.
نمی‌دانم که چطور همه این چیزها را می‌دانند،
10:25
And then they knew how long to leave me in the room
198
625420
2416
ولی می‌دانم تا ابد قدردان آن‌ها هستم
10:27
with my mother after she died.
199
627860
1680
که باری دیگر مرا راهنمایی کردند.
10:30
I have no idea how they know these things,
200
630780
3736
بسیار متشکرم.
(تشویق حضار)
10:34
but I do know that I am eternally grateful
201
634540
3136
10:37
that they've guided me once again.
202
637700
1800
10:40
Thank you so very much.
203
640740
1496
10:42
(Applause)
204
642260
4997
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7