A headset that reads your brainwaves | Tan Le

هِدسِتی که امواج مغز شما را می خواند.

Translator: Pooya Meshkini Reviewer: mehrdad mohebbi

Up until now, our communication with machines

تاکنون ارتباط ما با ماشین ها

has always been limited

همواره محدود به فرمی

to conscious and direct forms.

آگاهانه و مستقیم بوده.

Whether it's something simple

از کاری بسادگی

like turning on the lights with a switch,

روشن کردن یک لامپ با یک کلید،

or even as complex as programming robotics,

تا کاری به پیچیدگی برنامه نویسی روبات ها،

we have always had to give a command to a machine,

ما همواره یک یا چند فرمان

or even a series of commands,

به ماشین می دیم تا برای

in order for it to do something for us.

ما کاری رو انجام بده.

Communication between people, on the other hand,

در سوی دیگه، ارتباط بین انسان ها

is far more complex and a lot more interesting

پیچیدگی و جذابیت خیلی بیشتری داره

because we take into account

چون ما بسیار بیشتر

so much more than what is explicitly expressed.

متوجه جزئیات هستیم.

We observe facial expressions, body language,

ما حالت های چهره و زبان رو زیر نظر می گیریم

and we can intuit feelings and emotions

و می تونیم در گفتگو با دیگران

from our dialogue with one another.

درک آگاهانه ای از احساسات و هیجانات داشته باشیم.

This actually forms a large part

در واقع این بخش بزرگی از

of our decision-making process.

فرآیند تصمیم گیری ما رو شکل می ده.

Our vision is to introduce

چشم انداز ما وارد کردن

this whole new realm of human interaction

این حوزه نو برگرفته از تعامل انسان،

into human-computer interaction

در تعامل انسان با ماشینه تا

so that computers can understand

کامپوترها فقط قادر به فهم آنچه

not only what you direct it to do,

مستقیما ً به آنها می گوییم نباشند

but it can also respond

بلکه بتونن به حالت های چهره و

to your facial expressions

تجربه های احساسی شما

and emotional experiences.

هم واکنش نشون بدن.

And what better way to do this

برای انجام این کار چه راهی

than by interpreting the signals

بهتر از تفسیر سیگنال هایی

naturally produced by our brain,

که بطور طبیعی در مغز ما،

our center for control and experience.

مرکز کنترل و تجربه ما، تولید میشه.

Well, it sounds like a pretty good idea,

خب، به نظر ایده خوبی میاد،

but this task, as Bruno mentioned,

اما همونطور که " برونو" هم گفت این کار

isn't an easy one for two main reasons:

به دو دلیل عمده چندان ساده نیست:

First, the detection algorithms.

اول، کشف الگوریتم ها.

Our brain is made up of

مغز ما از میلیاردها

billions of active neurons,

یاخته عصبی فعال با حدود

around 170,000 km

170,000 کیلومتر اکسون در هم تنیده

of combined axon length.

ساخته شده.

When these neurons interact,

زمانی که این یاخته ها بر هم کنش دارن،

the chemical reaction emits an electrical impulse,

واکنش شیمیایی یک تکانه الکتریکی

which can be measured.

منتشر می کنه که قابل اندازه گیری هست.

The majority of our functional brain

بیشتر نواحی عملکردی مغز ما

is distributed over

در قشر خارجی مغز

the outer surface layer of the brain,

توزیع شده و بخاطر افزایش ِ

and to increase the area that's available for mental capacity,

سطح قابل استفاده، در خدمت ِ توانمندی ذهن،

the brain surface is highly folded.

سطح مغز بسیار پر چین شده.

Now this cortical folding

حالا این چین خوردگی غشائی

presents a significant challenge

یک چالش مهم برای تفسیر

for interpreting surface electrical impulses.

تکانه های الکتریکی سطحی بوجود آورده.

Each individual's cortex

قشر هر فرد خاص

is folded differently,

بصورت ِ متفاوتی چین خورده،

very much like a fingerprint.

بسیار شبیه به اثر انگشت.

So even though a signal

بنابراین هرچند یک سیگنال

may come from the same functional part of the brain,

ممکنه که از یک بخش در حال کار مغز آمده باشه،

by the time the structure has been folded,

چون این ساختار در طول زمان چین خورده،

its physical location

موقعیت فیزیکی آن

is very different between individuals,

در هر فردی بسیار متفاوت هست،

even identical twins.

حتی در دوقلوهای همسان.

There is no longer any consistency

هیچ نوع همسانی در

in the surface signals.

سیگنال های سطحی وجود نداره.

Our breakthrough was to create an algorithm

عزم ما برای ایجاد الگوریتمی بود که

that unfolds the cortex,

چین خوردگی قشر مغز رو باز کنه

so that we can map the signals

تا بتونیم سیگنال ها رو هرچه شبیه تر

closer to its source,

به منشاءِ اون ها ترسیم کنیم،

and therefore making it capable of working across a mass population.

و در نتیجه موفق به کار بر روی عموم افراد بشیم.

The second challenge

چالش دوم

is the actual device for observing brainwaves.

دستگاهی برای مشاهده امواج مغزی است.

EEG measurements typically involve

اندازه گیری " ای.ای.جی" بطور نمونه،

a hairnet with an array of sensors,

شبکه ای روی سر رو با آرایش منظمی از سنسورها

like the one that you can see here in the photo.

بکار می گیره، شبیه اون که توی عکس می تونید ببینید.

A technician will put the electrodes

یک تکنسین ، الکترودها

onto the scalp

رو با استفاده از

using a conductive gel or paste

ژل یا خمیر رسانا و معمولا ً

and usually after a procedure of preparing the scalp

بعد از یک روش آماده سازی سر با مالش ملایم،

by light abrasion.

بر روی سر قرار می ده.

Now this is quite time consuming

تا حالا کلی زمان صرف شده

and isn't the most comfortable process.

و چندان هم کار ساده ای نبوده

And on top of that, these systems

و علاوه بر اون، این سیستم ها

actually cost in the tens of thousands of dollars.

ده ها هزار دلار قیمت دارن.

So with that, I'd like to invite onstage

خب حالا می خوام " اوان گرَنت " رو به صحنه

Evan Grant, who is one of last year's speakers,

دعوت کنم، او از سخنرانان سال های گذشته

who's kindly agreed

و کسی است که با مهربانی

to help me to demonstrate

پذیرفت به من کمک کنه تا آنچه

what we've been able to develop.

رو که می تونیم توسعه بدیم رونشون بدیم.

(Applause)

(تشویق حاضرین)

So the device that you see

خب این دستگاهی که شما می بینید

is a 14-channel, high-fidelity

یک سیستم دریافت بسیار دقیق ِ

EEG acquisition system.

چهارده کاناله " ای.ای.جی " هست.

It doesn't require any scalp preparation,

نیازی به آماده سازی ِ سر نداره،

no conductive gel or paste.

ژل یا خمیر رسانا نیاز نیست.

It only takes a few minutes to put on

فقط چند دقیقه برای بکار انداختن و

and for the signals to settle.

برقراری ِ سیگنال ها لازمه.

It's also wireless,

همچنین بیسیم هست،

so it gives you the freedom to move around.

بنابراین آزادی عمل به شما می ده

And compared to the tens of thousands of dollars

و در مقایسه با ده ها هزار دلار برای

for a traditional EEG system,

سیستم های " ای.ای.جی" مرسوم،

this headset only costs

این هدست فقط

a few hundred dollars.

چند صد دلار قیمت داره.

Now on to the detection algorithms.

حالا در مورد الگوریتم های ردیابی.

So facial expressions --

حالت های چهره، همونطور که

as I mentioned before in emotional experiences --

در تجربه های احساسی گفتم،

are actually designed to work out of the box

دستگاه طوری طراحی شده که

with some sensitivity adjustments

در بیرون، با ابزارهای تنظیم حساس

available for personalization.

که امکان تنظیم برای هر فرد رو داره، عمل کنه.

But with the limited time we have available,

هرچند زمان محدودی داریم،

I'd like to show you the cognitive suite,

می خوام به شما مجموعه حساسی رو

which is the ability for you

نشون بدم که این امکان رو به شما می ده

to basically move virtual objects with your mind.

که کلا ً اشیاءِ مجازی زو با ذهنتون حرکت بدید.

Now, Evan is new to this system,

حالا، " اوان " برای این سیستم، جدید هست

so what we have to do first

پس کاری که اول انجام می دیم

is create a new profile for him.

درست کردن یک شناسه جدید برای اونه.

He's obviously not Joanne -- so we'll "add user."

اون قطعا ً "جوانا" نیست-- خب "اضافه کردن کاربر"

Evan. Okay.

"اوان" و کلید تأیید.

So the first thing we need to do with the cognitive suite

خب اولین کاری که لازمه با مجموعه دریافت کننده

is to start with training

انجام بدیم شروع آموزش ِ

a neutral signal.

یک سیگنال خنثی است.

With neutral, there's nothing in particular

برای حالت خنثی لازم نیست

that Evan needs to do.

"اوان" کار خاصی انجام بده.

He just hangs out. He's relaxed.

کافیه راحت و منفعل باشه

And the idea is to establish a baseline

مقصود اینه که سیگنال پایه و یا

or normal state for his brain,

حالت ِعادی مغز اون بر قرار بشه

because every brain is different.

چون این برای هر مغز متفاوت هست.

It takes eight seconds to do this,

انجام این کار هشت ثانیه زمان می بره،

and now that that's done,

و حالا انجام شد.

we can choose a movement-based action.

ما می تونیم یک عمل ِحرکتی رو انتخاب کنیم.

So Evan, choose something

خب "اوان" یک چیزی رو که می تونی

that you can visualize clearly in your mind.

بطور شفاف در ذهنت مجسم کنی انتخاب کن.

Evan Grant: Let's do "pull."

اوان گرنت : " کشیدن "

Tan Le: Okay, so let's choose "pull."

خب پس "کشیدن" رو انتخاب می کنیم.

So the idea here now

منظور ما در اینجا اینه که

is that Evan needs to

"اوان" باید جلو آمدن ِ

imagine the object coming forward

اون شئ در تصویر

into the screen,

رو تصور کنه.

and there's a progress bar that will scroll across the screen

این نشانگر ستونی در صفحه در زمان انجام

while he's doing that.

بالا و پایین می ره.

The first time, nothing will happen,

در ابتدا هیچ اتفاقی نمی افتاد چون سیستم

because the system has no idea how he thinks about "pull."

هیچ انگاره ای برای اینکه او چطور به "کشیدن" فکر می کنه، نداشت

But maintain that thought

ولی در خلال اون هشت ثانیه

for the entire duration of the eight seconds.

این فکر رو ثبت کرد.

So: one, two, three, go.

خب. یک، دو، سه، شروع...

Okay.

خوبه...

So once we accept this,

وقتی این رو تأیید می کنیم

the cube is live.

مکعب بطور زنده نمایش داده می شه.

So let's see if Evan

خب بذارید ببینیم "اوان"

can actually try and imagine pulling.

می تونه سعی کنه و "کشیدن" رو تصور کنه.

Ah, good job!

اوه، کارت عالی بود!

(Applause)

(تشویق حاضرین)

That's really amazing.

خیلی جالبه...

(Applause)

(تشویق حاضرین)

So we have a little bit of time available,

خب ما خیلی کم وقت داریم

so I'm going to ask Evan

و من از "اوان" یک کار واقعا ً

to do a really difficult task.

مشکل رو می خوام که انجام بده.

And this one is difficult

این کار مشکله چون در رابطه با

because it's all about being able to visualize something

توانایی ِ تصور کردن چیزی هست که در

that doesn't exist in our physical world.

دنیای فیزیکی ِ ما وجود نداره.

This is "disappear."

این کار "ناپدید کردن" هست.

So what you want to do -- at least with movement-based actions,

خب چی می خواید... یک عمل ِحرکتی

we do that all the time, so you can visualize it.

ما اون کار رو چون همیشه انجام می دیم می تونیم تصورش کنیم

But with "disappear," there's really no analogies --

ولی با "ناپدید کردن" واقعا ً قابل مقایسه نیست.

so Evan, what you want to do here

خب "اوان" کاری که باید بکنی

is to imagine the cube slowly fading out, okay.

اینه که تصور کنی مکعب به آرامی در حال ناپدید شدن هست.

Same sort of drill. So: one, two, three, go.

خب همون کارهای مشابه و یک، دو، سه، شروع...

Okay. Let's try that.

خب بذارید ببینیم...

Oh, my goodness. He's just too good.

اوه، عالیه... کارش عالیه...

Let's try that again.

بذارید دوباره سعی کنه.

EG: Losing concentration.

(اوان:) تمرکزم بهم می خوره

(Laughter)

(خنده حاضرین)

TL: But we can see that it actually works,

ولی ما می تونیم ببینیم که

even though you can only hold it

واقعا ً کار می کنه هرچند

for a little bit of time.

مدت کمی اون رو نگه داری.

As I said, it's a very difficult process

همونطور که گفتم تصور کردن این،

to imagine this.

یک فرآیند بسیار سخته.

And the great thing about it is that

نکته اصلی در اینجا اینه که

we've only given the software one instance

ما یک بار چگونگی فکر کردن

of how he thinks about "disappear."

دربارۀ "ناپدید شدن" رو به نرم افزار دادیم

As there is a machine learning algorithm in this --

چون در اینجا یک ماشین یادگیرندۀ الگوریتم...

(Applause)

(تشویق حضار)

Thank you.

ممنون.

Good job. Good job.

عالیه، کارت عالی بود.

(Applause)

(تشویق حضار)

Thank you, Evan, you're a wonderful, wonderful

ممنون " اوان" . تو موفق شدی. مثال موفقی

example of the technology.

از این تکنولوژی.

So, as you can see, before,

بنابراین چنانچه دیدید

there is a leveling system built into this software

یک سیستم سنجش در این نرم افزار وجود داره که

so that as Evan, or any user,

چنانچه " اوان" یا هر کاربر دیگه ای

becomes more familiar with the system,

برای آشناتر شدن با این سیستم،

they can continue to add more and more detections,

می تونن افزودن دریافت عملکردها رو ادامه بدن

so that the system begins to differentiate

و سیستم شروع به تفکیک

between different distinct thoughts.

بین افکاری که بطور واضح متفاوت هستن، می کنه.

And once you've trained up the detections,

زمانی که شما این ردیابی سیگنال ها

these thoughts can be assigned or mapped

رو آموزش دادید، این افکار می تونن

to any computing platform,

به هر مجموعۀ محاسباتی، نرم افزار یا دستگاه،

application or device.

نمایه سازی و یا اختصاص داده شوند.

So I'd like to show you a few examples,

خب می خوام به شما چند مثال رو نشون بدم،

because there are many possible applications

چون برنامه های عملی بسیاری

for this new interface.

برای این رابط وجود داره.

In games and virtual worlds, for example,

برای مثال در دنیای مجازی و بازی ها،

your facial expressions

حالت های چهرۀ شما بصورت ِ

can naturally and intuitively be used

طبیعی و مستقیم می تونه

to control an avatar or virtual character.

شخصیت مجازی یا چهرۀ مجازی شما رو کنترل کنه.

Obviously, you can experience the fantasy of magic

مسلما ً شما می تونید فضای خیالی جادو رو

and control the world with your mind.

تجربه کنید و جهان رو با ذهنتون کنترل کنید.

And also, colors, lighting,

همینطور رنگ ها، نورها، صداها و عوامل طبیعی

sound and effects

می تونن بصورت پویا به

can dynamically respond to your emotional state

حالت احساسی شما پاسخ بدن تا

to heighten the experience that you're having, in real time.

تجربه شما در لحظۀ حال رو ارتقاء ببخشن.

And moving on to some applications

در ادامۀ کار، تجهیزات ِ توسعه یافته توسط

developed by developers and researchers around the world,

توسعه دهندگان و محققان سراسر دنیا با روبات ها

with robots and simple machines, for example --

و ماشین های ساده، به عنوان مثال برای این حوزه،

in this case, flying a toy helicopter

پرواز اسباب بازی ِ هلیکوپتر

simply by thinking "lift" with your mind.

با فکر کردن به "بالا رفتن" در ذهنتون.

The technology can also be applied

این تکنولوژی همچنین در وسایل ِ

to real world applications --

جهان واقعی می تونه کاربردی باشه،

in this example, a smart home.

برای مثال ِ این حوزه، یک خانه هوشمند.

You know, from the user interface of the control system

از رابط ِ کاربر سیستم کنترل

to opening curtains

به باز کردن

or closing curtains.

یا بستن پرده ها،

And of course, also to the lighting --

همینطور روشن یا

turning them on

خاموش کردن

or off.

نورها

And finally,

در نهایت،

to real life-changing applications,

تجهیزات واقعی تغییردهندۀ زندگی

such as being able to control an electric wheelchair.

همچون توانایی کنترل یک ویلچیر الکتریکی

In this example,

که در این نمونه

facial expressions are mapped to the movement commands.

حالت های چهره برای دستورات ِ حرکتی طرح ریزی میشن.

Man: Now blink right to go right.

(شخص :) حالا یک چشمک راست برای رفتن به راست.

Now blink left to turn back left.

حالا یک چشمک چپ برای رفتن به چپ.

Now smile to go straight.

حالا لبخند برای مستقیم رفتن.

TL: We really -- Thank you.

TL: ما واقعا ً-- متشکرم.

(Applause)

(تشویق حضار)

We are really only scratching the surface of what is possible today,

ما در واقع فقط روی این مسأله رو باز کردیم که چه کازهایی امروز ممکنه.

and with the community's input,

با ورود انجمن ها،

and also with the involvement of developers

همچنین مشارکت توسعه دهندگان و محققان سراسر دنیا،

and researchers from around the world,

ما امیدواریم که در جهت پیشبرد این تکنولوژی

we hope that you can help us to shape

از این نقطه به جایی که خواهد رفت،

where the technology goes from here. Thank you so much.

ما رو یاری کنید. از شما بسیار متشکرم.