The future of psychedelic-assisted psychotherapy | Rick Doblin

Translator: Leila Ataei Reviewer: Hajar Almasi

Preparing for this talk has been scarier for me

آماده‌سازی برای این سخنرانی از آماده‌سازی

than preparing for LSD therapy.

برای درمان اِل‌اِس‌دی ترسناک‌تر بود.

(Laughter)

(خنده)

"Psychedelics are to the study of the mind

«روان‌گردان‌ها برای مطالعه ذهن

what the microscope is to biology

مثل میکروسکوپ برای زیست شناسی

and the telescope is to astronomy."

و تلسکوپ برای اخترشناسی می‌مانند.»

Dr. Stanislav Grof spoke those words.

این‌ها کلمات دکتر استانیسلاو گروف است.

He's one of the leading psychedelic researchers in the world,

او یکی از برجسته‌ترین محققان روان‌گردان در دنیاست

and he's also been my mentor.

و او همچنین مرشد من است.

Today, I'd like to share with you how psychedelics, when used wisely,

امروز، مایلم برای شما بگویم چطور وقتی از روان‌گردانها به‌جا استفاده شود

have the potential to help heal us,

اثری بالقوه در کمک در شفای ما دارند،

help inspire us,

کمک به الهابخشی در ما،

and perhaps even to help save us.

و احتمالا حتی به نجات ما کمک کند.

In the 1950s and 60s,

در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۶۰،

psychedelic research flourished all over the world

تحقیقات روی روان‌گردان‌ها در کل جهان رونق داشت

and showed great promise for the fields of psychiatry,

و نوید بخش در زمینه‌های روانشناسی،

psychology and psychotherapy,

روانپزشکی و روان درمانی ،‌عصب شناسی،

neuroscience and the study of mystical experiences.

و مطالعه تجربه‌های عرفانی بود.

But psychedelics leaked out of the research settings

اما روان‌گردان‌ها به بیرون از محیط‌های تحقیقاتی نشت کردند

and began to be used by the counterculture,

و مورد استفاده ضدفرهنگ

and by the anti-Vietnam War movement.

و ازسوی جنبش ضد جنگ ویتنام قرار گرفت.

And there was unwise use.

و استفاده غیرعاقلانه از آن انجام شد.

And so there was a backlash.

و در نتیجه جهش به عقب داشتیم.

And in 1970, the US government criminalized all uses of psychedelics,

و در ۱۹۷۰، دولت ایالات متحده هر استفاده از روان‌گردان‌ها را جرم دانست،

and they began shutting down all psychedelic research.

و شروع کردند به متوقف کردن تحقیقات در زمینه روان‌گردان‌ها.

And this ban spread all over the world and lasted for decades.

و این ممنوعیت به کل دنیا کشیده شد و دهه‌ها ادامه پیدا کرد.

and it was tragic,

و فاجعه بود،

since psychedelics are really just tools,

چون واقعا روان‌گردان‌ها صرفا ابزار هستند،

and whether their outcomes are beneficial or harmful

خواه نتایج آنها سودآور باشد یا آسیب‌زا،

depends on how they're used.

بسته به نحوه استفاده از آنها.

Psychedelic means "mind-manifesting,"

سایکادلیک به معنی آشکار کننده ذهن است،

and it relates to drugs like LSD, psilocybin, mescaline,

و به موادی مانند ال‌اس‌دی، سیلوسیبین، مسکالین،

iboga and other drugs.

ایبوگا و سایر مواد رتبط دارد.

When I was 18 years old,

وقتی ۱۸ سال داشتم،

I was a college freshman,

دانشجوی سال اولی بودم،

I was experimenting with LSD and mescaline,

ال‌اس‌دی و مسکالین را تجربه می‌کردم،

and these experiences brought me in touch with my emotions.

و این تجربه‌ها من را با عواطفم آشنا کرد.

And they helped me have a spiritual connection

و به من کمک کردند ارتباط معنوی برقرار کنم

that unfortunately, my bar mitzvah did not produce.

که «بر میتسوا» (جشن تکلیف) متاسفانه در انجامش موفقیتی نداشت.

(Laughter)

(خنده)

When I wanted to tease my parents,

وقتی می‌خواستم سربه سر والدینم بگذارم،

I would tell them that they drove me to psychedelics

به آنها می‌گفتم که من را به سمت روان‌گردان‌ها سوق دادند

because my bar mitzvah had failed to turn me into a man.

چون بر میتسوا در تبدیل من به یک مرد عاجز بود.

(Laughter)

(خنده)

But most importantly,

اما از همه مهم‌تر،

psychedelics gave me this feeling of our shared humanity,

روان‌گردان‌ها به من این حس به اشتراک گذاشتنِ بشریت را می‌دهند،

of our unity with all life.

یا یکی شدنم با همه زندگی.

And other people reported that same thing as well.

و سایر آدم‌ها هم گزارش مشابهی را ارائه دادند.

And I felt that these experiences had the potential

و حس می‌کنم که این تجربه‌ها پتانسیل این را داشتند

to help be an antidote

که به‌عنوان یک پادزهر برای قبیله‌گرایی،

to tribalism, to fundamentalism, to genocide and environmental destruction.

بنیادگرایی، نسل کشی و تخریب محیط‌زیست کمک کنند.

And so I decided to focus my life

و بنابراین تصمیم گرفتم زندگی‌ام را

on changing the laws

بر روی تغییر قوانین متمرکز کنم

and becoming a legal psychedelic psychotherapist.

و یک روان‌درمانگر سایکادلیک (روان‌گردان‌ها) قانونی شوم.

(Applause)

(تشویق)

Now, half a century after the ban,

اکنون، پس از نیم قرن ممنوعیت،

we're in the midst of a global renaissance of psychedelic research.

در میانه یک رنسانس جهانی در پژوهش روی روان‌گردان‌ها هستیم.

Psychedelic psychotherapy is showing great promise

روان‌درمانی با روان‌گردان‌ها (سایکادلیک) در درمان

for the treatment of post-traumatic stress disorder, or PTSD,

اختلال استرسی پس از آسیب روانی یا PTSD، افسردگی، اضطراب اجتماعی،

depression, social anxiety, substance abuse and alcoholism

استعمال مواد مخدر و الکلی بودن و خودکشی

and suicide.

بسیار نویدبخش بوده است.

Psychedelic psychotherapy is an attempt to go after the root causes

روان‌درمانی با روان‌گردان‌ها تلاشی است در جهت ریشه‌‌یابی

of the problems,

مشکلات،

with just relatively few administrations,

با اعمال نسبتا معدودی از مواد،

as contrasted to most of the psychiatric drugs used today

در قیاس با اکثر داروهای روان‌پزشکی مورد استفاده امروز

that are mostly just reducing symptoms

که اکثرا فقط نشانه‌ها را کاهش می‌دهند

and are meant to be taken on a daily basis.

و برای مصرف روزانه هستند.

Psychedelics are now also being used as tools for neuroscience

امروزه روان‌گردان‌ها همچنین به‌عنوان ابزاری جهتِ بررسیِ

to study brain function

عملکرد مغز و مطالعه

and to study the enduring mystery of human consciousness.

راز دیرپایی هوشیاری بشر استفاده می‌شوند.

And psychedelics and the mystical experiences they produce

و روان‌گردان‌ها و تجربه‌های عرفانی که تولید می‌کنند

are being explored for their connections between meditation and mindfulness,

برای ارتباط‌شان بین مراقبه و حضور در لحظه مورد تحقیق و تفحص قرار می‌گیرد،

including a paper just recently published

از جمله در تحقیقی که اخیر منتشر شده

about lifelong zen meditators taking psilocybin

و درباره مصرف سلیوسیبن از سوی مراقبه‌کنندگان ‌ذن مادام العمر

in the midst of a meditation retreat

در وسط خلوتگاه مراقبه

and showing long-term benefits and brain changes.

و نشان دادن و تغییرات مغز و مزایای طولانی مدت.

Now, how do these drugs work?

حال این مواد چگونه کار می‌کنند؟

Modern neuroscience research has demonstrated

تحقیقات نوین علوم اعصاب نشان داده

that psychedelics reduce activity

که روان‌گردان‌ها موجب کاهش فعالیت

in what's known as the brain's default mode network.

در به اصطلاح شبکه حالت پیش‌فرض مغز هستند.

This is where we create our sense of self.

همان جایی که ما مفهومی از خود را خلق می‌کنیم.

It's our equivalent to the ego,

برابر است با منیت ما

and it filters all incoming information

همه اطلاعات وارد شده را طبق نیازها

according to our personal needs and priorities.

و ترجیحات شخصی ما فیلتر می‌کند.

When activity is reduced in the default mode network,

وقتی فعالیتی در شبکه حالت پیش‌فرض کاهش میابد

our ego shifts from the foreground to the background,

منیت ما از پیش‌زمینه به پَس‌زمینه می‌رود،

and we see that it's just part of a larger field of awareness.

و متوجه می‌شویم که آن تنها بخشی از حوزه بزرگتر آگاهی است.

It's similar to the shift

مشابه تغییری است که

that Copernicus and Galileo were able to produce in humanity

کوپرنیک و گالیله قادر بودند در بشریت با استفاده از

using the telescope

تلسکوپ ایجاد کنند،

to show that the earth was no longer the center of the universe,

با نشان دادن این که زمین دیگر مرکز هستی نیست،

but was actually something that revolved around the sun,

بلکه در واقع چیزی است که دور خورشید می‌چرخد،

something bigger than itself.

چیزی بزرگتر از خودش.

For some people, this shift in awareness

برای برخی آدم‌ها، این تغییر در آگاهی

is the most important

از همه مهم‌تر است

and among the most important experiences of their lives.

و از جمله مهم‌ترین تجربه‌ها در زندگی‌شان است.

They feel more connected to the world bigger than themselves.

آنها حس متصل بودن به جهانی را دارند که از خودشان بزرگتر است.

They feel more altruistic,

در آنها حس نوع‌گرایی بیشتر می‌شود

and they lose some of their fear of death.

و اندکی از ترس‌شان نسبت به مرگ کاسته می‌شود.

Not all drugs work this way.

البته همه مواد این کارکرد را نداند.

MDMA, also known as Ecstasy, or Molly,

MDMA معروف به اکستازی، مولی یا نشاط‌آور

works fundamentally different.

اساسا متفاوت کار می‌کند.

And I'll be able to share with you the story of Marcela,

و قادرخواهم بود داستان مارسلا را به شما بگویم،

who suffered from post-traumatic stress disorder

که از اختلال استرسی پس از آسیب روانی ناشی از تجاوز خشونت آمیز

from a violent sexual assault.

رنج می‌برد.

Marcela and I were introduced in 1984,

مارسلا و من در ۱۹۸۴ به هم معرفی شدیم

when MDMA was still legal,

زمانیکه MDMA هنوز قانونی بود،

but it was beginning also to leak out of therapeutic circles.

اما تازه شروع کرده بود به راه پیدا کردن در محافل درمانی.

Marcela had tried MDMA in a recreational setting,

مارسلا در مجموعه‌ای تفریحی MDMA را امتحان کرده بود،

and during that, her past trauma flooded her awareness

و در طی آن، آسیب روانی قدیمی او وارد هشیاری او شد

and it intensified her suicidal feelings.

و حس خودکشی را در او تشدید کرد.

During our first conversation,

طی گفتگوی نخست ما،

I shared that when MDMA is taken therapeutically,

به او گفتم که وقتی MDMA به قصد روان‌درمانی استفاده شود،

it can reduce the fear of difficult emotions,

می‌تواند ترس از عواطف دشوار را کاهش دهد،

and she could help move forward past her trauma.

و او قادر خواهد بود آسیب روحی قدیمی‌اش را پشت سر بگذارد.

I asked her to promise not to commit suicide

از او قول گرفتم خودکشی نکند

if we were to work together.

اگر قرار بود با هم کار کنیم.

She agreed and made that promise.

موافقت کرد و قول داد.

During her therapeutic sessions,

در جلسات درمانی،

Marcela was able to process her trauma more fluidly, more easily.

او قادر بود آسیب روانی را راحت‌تر و روان‌تر پشت سر بگذارد.

And yet, she was able to tell

و با این حال، قادر بود که بگوید

that the rapist had told her that if she ever shared her story,

آن متجاوز به او گفته بود اگر ماجرا را برای کسی بازگو می‌کرد،

he would kill her.

حتما او را می‌کشت.

And she realized that that was keeping her a prisoner in her own mind.

و او تشخیص داد که با این حرف او را در ذهن خودش زندانی کرده بود.

So being able to share the story

بنابراین وقتی توانست ماجرا را بگوید

and experience the feelings and the thoughts in her mind

و آن حس‌ها و فکرها را در ذهنش تجربه کند،

freed her,

پرورش دهد،

and she was able to decide

حال می‌توانست تصمیم بگیرد

that she wanted to move forward with her life.

آیا می‌خواهد به زندگیش ادامه دهد و آن را پشت سر بگذارد.

And in that moment,

و در آن لحظه،

I realized that MDMA could be very effective for treating PTSD.

تشخیص دادم که MDMA می‌تواند برای مداوای PTSD خیلی موثر باشد.

Now, 35 years later, after Marcela's treatment,

حال ۳۵ سال پس از مداوای مارسلا،

she's actually a therapist,

او درواقع، روان‌کاوی شده که دیگر

training other therapists to help people overcome PTSD with MDMA.

روان‌کاوها را آموزش می‌دهد تا به آدمها جهت غلبه بر PTSD با MDMA کمک کنند.

Now, how does MDMA work?

حال MDMA چطور کار می‌کند؟

How did MDMA help Marcela?

MDMA چطور به مارسلا کمک کرد؟

People who have PTSD have brains that are different

مغز افراد دچار PTSD متفاوت از کسانی است

from those of us who don't have PTSD.

که دچار آن نیستند.

They have a hyperactive amygdala, where we process fear.

آنها یک آمیگدال بیش فعال دارند، آنجایی که ترس را پردازش می‌کنیم.

They have reduced activity in the prefrontal cortex,

آنها فعالیت را در کورتکس جلو مغز سر کاهش داده‌اند،

where we think logically.

جایی که منطقی فکر می‌کنیم.

And they have reduced activity in the hippocampus,

و آنها فعالیت را در هیپوکامپ کاهش داده‌اند،

where we store memories into long-term storage.

جایی که خاطرات در حافظه طولانی مدت ذخیره می‌کنیم.

MDMA changes the brain in the opposite way.

MDMA مغز را در جهت مخالف تغییر می‌دهد.

MDMA reduces activity in the amygdala,

MDMA فعالیت را در آمیگدال کم می‌کند،

increases activity in the prefrontal cortex

فعالیت در کورتکس جلو مغز سر افزایش می‌دهد

and increases connectivity between the amygdala and the hippocampus

و ارتباط بین آمیگدال و هیپوکامپ را بیشتر می‌کند

to remit traumatic memories to move into long-term storage.

تا خاطرات دل‌خراش فروکش کنند، به حافظه بلند‌مدت منتقل شوند.

Recently, researchers at Johns Hopkins published a paper in "Nature,"

به تازگی، محققان در جان هاپکینز مقاله‌ای را در نیچر منتشر کردند،

in which they demonstrated that MDMA releases oxytocin,

در آن نشان دادند که MDMA اکسی‌توسین،

the hormone of love and nurturing.

هورمونی که عشق و تربیت را آزاد می‌کند.

The same researchers also did studies in octopuses,

همان محققان مطالعاتی را روی اختاپوس‌ها انجام دادند

who are normally asocial, unless it's mating season.

که به طور طبیعی اجتماع گریز هستند، بجز فصل جفتگیری.

But lo and behold, you give them MDMA,

اما فقط کافی است به آنها MDMA‌ دهید،

and they become prosocial.

چنان اجتماعی می‌شوند.

(Laughter)

(خنده)

Several months after Marcela and I worked together,

چند ماه بعد از همکاری من با مارسلا،

the Drug Enforcement Administration moved to criminalize Ecstasy,

اداره مبارزه با مواد مخدر، اکستازی را غیرقانونی اعلام کرد،

having no knowledge of its therapeutic use.

بی‌آن که از کاربرد درمانی آن مطلع باشد.

So I went to Washington,

بنابراین به واشنگتن رفتم،

and I went into the headquarters of the Drug Enforcement Administration,

و به ستاد اداره مبارزه با مواد مخدر،

and I filed a lawsuit demanding a hearing,

تشکیل پرونده دادم و درخواست جلسه استماع کردم،

at which psychiatrists and psychotherapists

طی آن روان‌پزشک‌ها و روان‌شناس‌ها

would be able to present information about therapeutic use of MDMA

قادر به ارائه اطلاعات درباره کاربرد درمانی MDMA در جهت

to try to keep it legal.

قانونی نگه داشتن آن بودند.

And in the middle of the hearing, the DEA freaked out,

و در وسط جلسه استماع،‌ اداره مبارزه با مواد مخدر وحشت کرد

declared an emergency

اعلام وضعیت اضطراری کرد

and criminalized all uses of MDMA.

و همه مصارف MDMA را جرم دانست.

And so the only way that I could see to bring it back

و تنها روشی که می‌توانستم وضعیت را به عقب برگردانم

was through science, through medicine

از طریق علم بود و بواسطه پزشکی

and through the FDA drug development process.

از طریق سازمان غذا و دارو، فرایند توسعه دارو بود.

So in 1986, I started MAPS

بنابراین در ۱۹۸۶ MAPS را راه انداختم

as a nonprofit psychedelic pharmaceutical company.

به عنوان یک شرکت دارویی روان‌گردانی غیر انتفاعی.

It took us 30 years, till 2016,

برای ما ۳۰ سال طول کشید، تا ۲۰۱۶،

to develop the data that we needed to present to FDA

تا داده‌هایی که لازم داشتیم جهتِ ارائه به سازمان غذا دارو را فراهم کنیم

to request permission to move into the large-scale Phase 3 studies

برای درخواست مجوز برای پیش بردنِ یک تحقیق سه مرحله‌ای در مقیاس بزرگ

that are required to prove safety and efficacy

که برای اثبات ایمنی و کارایی لازم هستند

before you get approval for prescription use.

پیش از آن‌که جهت تجویز در نسخه تایید بگیرند.

Tony was a veteran in one of our pilot studies.

تونی کهنه سرباز در یکی مطالعات شرکت داشت.

According to the Veterans Administration,

طبق نهاد مربوط به امور کهنه‌سربازان،

there's over a million veterans now disabled with PTSD.

در حال حاضر بالای یک میلیون کهنه‌سرباز مبتلا به PTSD داریم.

And at least 20 veterans a day are committing suicide,

و روزانه حداقل ۲۰ کهنه‌سرباز اقدام به خودکشی می‌کنند،

many of them from PTSD.

بسیاری از آنها از PTSD.

The treatment that Tony was to receive was three and a half months long.

مداویی که تونی دریافت کرد سه ماه و نیم طول کشید.

But during that period of time,

اما طی آن دوره،

he would only get MDMA on three occasions,

تنها در سه نوبت MDMA دریافت کرد،

separated by 12, 90-minute non-drug psychotherapy sessions,

تفکیک شده به واسطه ۱۲ جلسه روان‌درمانی ۹۰ دقیقه‌ای غیر دارویی،

three before the first MDMA session for preparation

سه نوبت قبل از جلسه MDMA برای آمادگی

and three after each MDMA session for integration.

و سه نوبت بعد از هر جلسه MDMA به منظور پیوستگی.

We call our treatment approach "inner-directed therapy,"

ما رویکرد معالجه خود را مداوای «درونِ هدایت‌شده» می‌نامیم،

in that we support the patient to experience whatever's emerging

در آن از بیمار برای تجربه هر آن‌چه که در ذهن یا جسمش پدیدار می‌شود

within their minds or their bodies.

پشتیبانی می‌کنیم.

Even with MDMA, this is hard work.

حتی با MDMA هم کار دشواری است.

And a lot of our subjects have said,

و بسیاری از افراد مورد آزمایش ما گفته‌اند،

"I don't know why they call this Ecstasy."

«نمی‌دانم چرا به آن اکستازی می‌گویند.»

(Laughter)

(خنده)

During Tony's first MDMA session,

در اولین جلسه MDMA تونی،

he lay on the couch, he had eyeshades on,

او روی مبل دراز کشید، چشم بند داشت،

he listened to music,

به موسیقی گوش داد،

and he would speak to the therapists,

و با روان‌درمان‌گرها صحبت کرد،

who were a male-female co-therapy team,

که یک تیم درمان‌گر مونث و مذکر بود،

whenever he felt that he needed to.

هر جا که حس می‌کرد لازم دارد.

After several hours,

بعد از چند ساعت،

in a moment of calmness and clarity,

در لحظه‌ای از آرامش و شفافیت،

Tony shared that he had realized

تونی به ما گفت که به این تشخیص رسیده

his PTSD was a way of connecting him to his friends.

که PTSD راهی است که او را به دوستانش که مرده بودند وصل می‌کرد.

It was a way of honoring the memory of his friends who had died.

راهی بود که یاد دوستانش را که مرده بودند گرامی بدارد.

But he was able to shift and see himself through the eyes of his dead friends.

به این طریق می‌توانست خودش را از نگاه دوستان مرده‌اش ببیند.

And he realized that they would not want him to suffer,

و او تشخیص داد که آنها نمی‌خواستند او رنج بکشد،

to squander his life.

زندگیش را هدر دهد.

They would want him to live more fully,

می‌خواستند که او تمام و کمال زندگی کند،

which they were unable to do.

چیزی که خود قادر به انجمش نبودند.

And so he realized that there was a new way to honor their memory,

و او همچنین پی برد که روش تازه‌ای برای بزرگداشت خاطر آنها وجود داشت

which was to live as fully as possible.

که تا حد امکان تمام و کمال زندگی کردن است.

He also realized that he was telling himself a story

او همچنین پی برد که وقتی به‌خاطر درد افیون مصرف می‌کرد

that he was taking opiates for pain.

برای خودش داستانی را تعریف می‌کرده است.

But actually, he realized, he was taking them for escape.

اما در واقع، او تشخیص داد که آنها را به‌خاطر فرار مصرف می‌کرده.

So he decided he didn't need the opiates anymore,

بنابراین تصمیم گرفت که دیگر افیون مصرف نکند،

he didn't need the MDMA anymore,

دیگر MDMA لازم نداشت.

and he was dropping out of the study.

و از برنامه تحقیقاتی بیرون آمد.

That was seven years ago.

هفت سال پیش بود.

Tony is still free of PTSD,

تونی هنوزPTSD ندارد،

has never returned to opiates

هرگز دیگر سمت افیون برنگشته مشغول کمک

and is helping others less fortunate than himself in Cambodia.

به کسانی است در کامبوج که مثل او خوش شانس نبودند.

(Applause)

(تشویق)

The data that we presented to FDA

داده‌هایی که به اف‌دی‌ای از ۱۰۷ آدم

from 107 people in our pilot studies, including Tony,

حاضر در مطالعات آزمایشی ما، از جمله تونی ارائه کردیم

showed that 23 percent of the people that received therapy without active MDMA

نشان داد ۲۳درصد از آنها که تداوی را بدون MDMA فعال دریافت کردند

no longer had PTSD at the end of treatment.

در انتهای تداوی،‌ دیگر اختلال استرسی پس از آسیب روانی نداشتند.

This is really pretty good for this patient population.

که برای این جمعیت بیمار واقعا تا اندازه‌ای خوب است.

However, when you add MDMA,

حال وقتی MDMA اضافه می‌شود،

the results more than double, to 56 percent no longer having PTSD.

نتیجه بیش از ۲ برابر می‌شود،‌ تا ۵۶٪ اختلال استرسی پس از آسیب روانی ندارند.

(Applause)

(تشویق)

But most importantly,

اما از همه مهم تر،

once people learn that if they don't need to suppress their trauma,

زمانی که آدم‌ها یاد بگیرند که لازم نیست شوک روحی خود را سرکوب کنند،

but they can process it,

بلکه امکان پرداختن به آن را دارند،

they keep getting better on their own.

حالشان بهتر و بهتر خواهد شد.

So at the 12-month follow-up one year after the last treatment session,

بنابراین در پیگیری ۱۲ ماهه، یک‌سال پس از آخرین جلسه درمانی،

two-thirds no longer have PTSD.

دو سوم دیگر اختلال استرسی پس از آسیب روانی ندارند.

And of the one-third that do,

و در آن یک سوم باقیمانده مبتلا،

many have clinically significant reductions in symptoms.

علايم بیماری تا حد قابل ملاحظه‌ای کاهش یافته است.

(Applause)

(تشویق)

On the basis of this data,

بر اساس این داده‌ها،

the FDA has declared MDMA-assisted psychotherapy for PTSD

اف‌دی‌ای اعلام کرده روان‌درمانی به کمک MDMA برای PTSD پیشرفت مهمی

a breakthrough therapy.

در روان‌کاوی است.

FDA has also declared psilocybin a breakthrough therapy

سازمان غذا و دارو همچنین سیلوسیبین را پیشرفت مهمی در روان‌کاوی

for treatment-resistant depression

برای افسردگی مقاوم به معالجه اعلام کرده

and just recently approved esketamine for depression.

و همین تازگی اسکتامین را برای افسردگی تایید کرد.

I'm proud to say that we have now initiated our Phase 3 studies.

مفتخرم بگویم که ما مرحله سوم تحقیقات خود را اکنون آغاز کرده‌ایم.

And if the results are as we hope,

و اگر نتایج مطلوب ما باشند

and if they're similar to the Phase 2 studies,

و اگر شبیه بررسی‌های مرحله دوم باشند،

by the end of 2021, FDA will approve MDMA-assisted psychotherapy for PTSD.

تا آخر ۲۰۲۱،‌اف‌دی‌ای روان‌کاوی به کمک MDMA برای PTSD را تایید می‌کند.

If approved,

اگر تایید شود،

the only therapists who will be able to directly administer it to patients

تنها درمان گرانی که قادر به رسیدگی مستقیم به بیماران خواهند بود

are going to be therapists that have been through our training program,

درمان‌گرانی هستند که از طریق برنامه ما آموزش دیده‌اند،

and they will only be able to administer MDMA

و تنها آنها تنها قادرند که MDMA را انجام دهند

under direct supervision in clinic settings.

تحت نظارت مستقیم در محل کلینیک.

We anticipate that over the next several decades,

انتظار داریم که طی چند دهه آینده،

there will be thousands of psychedelic clinics established,

هزاران کلینیک سایکادلیک دایر شود،

at which, therapists will be able to administer MDMA,

که در آن درمان‌گران قادر به توزیعِ با نظارتِ MDMA، سیلوسیبین،

psilocybin, ketamine and other psychedelics

کئتامین و سایر روان‌گردان‌ها

to potentially millions of patients.

برای میلیون‌ها بیمار بالقوه باشند.

These clinics can also evolve into centers where people can come

این کلینیک‌ها همچنین قادرند به مراکزی تبدیل شوند که آدم‌ها بتوانند برای

for psychedelic psychotherapy for personal growth,

روان‌درمانی سایکادلیک،

for couples therapy

رشد شخصی، زوج درمانی،

or for spiritual, mystical experiences.

یا تجربه‌های معنوی یا صوفیانه به آنجا بیایند.

Humanity now is in a race between catastrophe and consciousness.

بشریت اکنون در رقابت بین فاجعه و هوشیاری است.

The psychedelic renaissance is here to help consciousness triumph.

رنسانس سایکادلیک در اینجا در خدمت پیروزی هوشیاری قرار دارد.

And now, if you all just look under your seats ...

و حال، اگر همه شما نگاهی به زیر صندلی‌تان بیاندازید...

Just joking!

شوخی کردم!

(Laughter)

(خنده)

Thank you.

متشکرم.

(Applause)

(تشویق)

(Laughter)

(خنده)

(Applause)

(تشویق)

Thank you.

متشکرم.

(Applause)

(تشویق)

Corey Hajim: You've got to stay up here for a minute.

کوری هایم: یک دقیقه دیگر هم این بالا با ما باش.

Thank you so much, Rick.

خیلی از تو متشکرم ریک.

I guess it's a supportive audience.

به گمانم مخاطبین حمایت می‌کنند.

Rick Doblin: Yes, very.

ریک دوبلین: بله، خیلی.

Many of them have also been to Burning Man.

بیشترشان در فستیوالِ «سوزان من» نیز بوده‌اند.

(Laughter)

(خنده)

CH: There's some synergy.

ک ه: نقاط مشترکی وجود دارد.

RD: (Laughs)

ر دال: (خنده)

CH: So, in your talk, you talked about using these drugs

ک ه: در صحبتت درباره استفاده از این مواد در رسیدگی به

to address some pretty serious traumas.

برخی ضربه‌های روحی کاملا جدی گفتی.

So what about some more common mental illnesses

درباره برخی بیماری‌های روانی شایع‌تر مانند

like anxiety and depression,

اضطراب و افسردگی چطورو این که

and is that where microdosing comes in?

این‌جاست که نوبت میکرودوزینگ می‌شود؟

RD: Well, microdosing can be helpful for depression,

ر د: خب، میکرودوزینگ می‌تواند برای افسردگی موثر باشد،

I do know someone that has been using it.

فردی را می‌شناسم که از آن استفاده می‌کرده است.

But in general, for therapeutic purposes,

اما در کل، برای مقاصد درمانی

we prefer macro-dosing rather than microdosing,

ماکرودوزینگ را به میکرودوزینگ ترجیح می‌دهیم،

in order to really help people deal with the root causes.

تا به آدمها در برخورد با دلایل ریشه‌ای کمک کنیم،

Microdosing is more for creativity,

میکرودوزینگ بیشتر برای خلاقیت است،

for artistic inspiration,

به منظور الهابخشی هنری،

for focus ...

برای تمرکز...

And it also does have a mood-elevation lift.

و همچنین به بالا بردن روحیه مرتبط است.

But I think for serious illnesses,

اما فکر کنم برای امراض جدی‌،

we'd rather not get people thinking that they need a daily drug,

ترجیح ما این است که آدمها فکر نکنند که روزانه به مواد نیاز دارند

but do more deeper, intense work.

بلکه به کاری عمیق‌تر و فشرده‌تر نیاز است.

CH: And what about outside the United States and North America,

ک ه: و بیرون از ایالات متحده و کانادا چطور،

is this research being done there?

این تحقیق در خارج نیز انجام می‌شود؟

RD: Oh yeah, we're globalizing.

ر د: اوه، آره، در سطح جهانی است.

Our Phase 3 studies are actually being done

مطالعات مرحله ۳ ما در واقع در اسراییل،

in Israel, Canada and the United States.

کانادا، ایالات متحده در حال انجام است.

So once we get approval in FDA,

به محض گرفتن تاییدیه از اف‌دی‌‌ای،

it will also become approved in Israel and in Canada.

در کانادا و اسراییل هم تایید خواهد شد.

We're just starting research in Europe.

تازه شروع به تحقیق در اروپا نمودیم.

And we're actually going to be training some therapists from China.

و راستش مشغول آموزش تعدادی درمان‌گر اهل چین هستیم.

CH: That's great.

ک ه: فوق العاده است.

We were going to do an audience vote

قصد داشتیم سراغ رای مخاطبان برویم

to see if people felt like this was a good idea

برای دیدن حس مردم نسبت به این‌که

to move forward with this research or not,

پیش رفتن با این تحقیق ایده خوبی است یا خیر

but I have a feeling I know the answer to that, so ...

اما احساسم این است که پاسخ آن را همین حالا گرفتم...

Thank you so much, Rick.

از تو خیلی متشکرم ریک.

RD: Thank you. Thank you all.

رد: متشکرم. از همگی متشکرم.

(Applause)

(تشویق)