The paradox of efficiency | Edward Tenner

Translator: Pedram Pourasgari Reviewer: Masood Mousavi

Who doesn't love efficiency?

چه کسی کارایی را دوست ندارد؟

I do.

من.

Efficiency means more for less.

کارایی یعنی بیشتر در ازای کمتر.

More miles per gallon, more light per watt,

مسافت بیشتر در ازای سوخت، نور بیشتر در ازای برق،

more words per minute.

کلمات بیشتر در ازای زمان.

More for less is the next best thing

بیشتر در ازای کمتر، خیلی بهتر از

to something for nothing.

چیزی در ازای هیچ‌چیزاست.

Algorithms, big data, the cloud are giving us more for less.

الگوریتم‌ها، کلان داده، فضای ابری، به ما چیزهای بیشتری در ازای کار کمتر می‌دهند.

Are we heading toward a friction-free utopia

آیا داریم به سمت یک آرمان‌شهر بدون اصطکاک می‌رویم

or toward a nightmare of surveillance?

یا به سمت یک نظارت کابوس‌وار؟

I don't know.

نمی‌دانم.

My interest is in the present.

من به زمان حال علاقه دارم.

And I'd like to show you

و می‌خواهم به شما نشان دهم

how the past can help us understand the present.

گذشته چگونه می‌تواند به درکِ حال کمک کند.

There's nothing that summarizes

بهترین چیزی که می‌تواند به‌طور خلاصه

both the promise and the danger of efficiency

نَویدها و خطرات کارایی را بیان کند

like the humble potato.

سیب‌زمینی است.

The potato originated in the Andes

سیب‌زمینی در کوه‌های آند کشف شد

and it spread to Europe from the ancient Inca.

و از تمدن باستانی اینکا به اروپا رسید.

The potato is a masterpiece of balanced nutrition.

سیب‌زمینی، شاهکاری از تغذیه متعادل است.

And it had some very powerful friends.

و دوستان قدرتمندی هم دارد.

King Frederick the Great of Prussia

شاه فردریک کبیر از پروس

was the first enthusiast.

اولین طرفدارش بود.

He believed that the potato could help

او باور داشت که سیب‌زمینی می‌تواند

increase the population of healthy Prussians.

به افزایش جمعیت پروسی‌های سالم کمک کند.

And the more healthy Prussians,

و پروسی‌های سالم بیشتر،

the more healthy Prussian soldiers.

یعنی سربازهای سالم پروسی بیشتر.

And some of those healthy Prussian soldiers

و بعضی از این سربازان پروسی سالم

captured a French military pharmacist named Parmentier.

یک داروساز ارتش فرانسه به نامِ «پارمنتیر» را اسیر کردند.

Parmentier, at first, was appalled

پارمنتیر در ابتدا

by the morning, noon and night diet

از رژیم غذایی سیب‌زمینی که صبح و ظهر و شب

fed to POWs of potatoes,

به اسیران جنگی داده می‌شد، وحشت کرده بود،

but he came to enjoy it.

اما بعداً از آن لذت برد.

He thought they were making him a healthier person.

فکر می‌کرد که او را به فردِ سالم‌تری تبدیل می‌کنند.

And so, when he was released,

و بدین ترتیب، وقتی آزاد شد،

he took it on himself to spread the potato to France.

تصمیم گرفت سیب‌زمینی را در فرانسه گسترش دهد.

And he had some powerful friends.

و دوستان قدرتمندی هم داشت.

Benjamin Franklin advised him to hold a banquet,

بنجامین فرانکلین به او پیشنهاد کرد که مهمانی برگزار کند که،

at which every dish included potatoes.

در تمام غذاهای آن، سیب‌زمینی وجود داشت.

And Franklin was a guest of honor.

و فرانکلین هم یک مهمان افتخاری بود.

Even the king and queen of France

حتی شاه و ملکه‌ فرانسه

were persuaded to wear potatoes,

قانع شدند که سیب‌زمینی بپوشند،

potato flowers, pardon me.

ببخشید، گل‌های سیب‌زمینی.

(Laughter)

(خنده)

The king wore a potato flower in his lapel,

یک گُل سیب‌زمینی بر روی یقه‌ شاه دوخته شده بود،

and the queen wore a potato flower in her hair.

و ملکه یک گُل سیب‌زمینی بر روی موهایش قرار داده بود.

That was a truly great public relations idea.

واقعاً یک ایده‌ روابط عمومی عالی بود.

But there was a catch.

اما مشکلی وجود داشت.

The potato was too efficient for Europe's good.

سیب‌زمینی برای اروپا زیادی کارآمد بود.

In Ireland, it seemed a miracle.

در ایرلند، یک معجزه به نظر می‌رسید.

Potatoes flourished, the population grew.

با گسترش سیب‌زمینی، جمعیت رشد پیدا می‌کرد.

But there was a hidden risk.

اما یک ریسک پنهان وجود داشت.

Ireland's potatoes were genetically identical.

سیب‌زمینی‌های ایرلند، از نظر ژنتیکی یکسان بودند.

They were a very efficient breed, called the Lumper.

یک گونه‌ بسیار کارآمد به نام لامپر وجود داشت.

And the problem with the Lumper

و مشکل لامپر

was that a blight from South America

این بود که یک آفت از آمریکای جنوبی

that affected one potato

بعد از آلوده کردن یک سیب‌زمینی،

would affect them all.

همه‌ آن‌ها را هم آلوده می‌کرد.

Britain's exploitation and callousness played a role,

هرچند استثمار و دشمنی بریتانیا هم مؤثر بود،

but it was because of this monoculture

اما به خاطر این خالص بودنِ نژاد سیب‌زمینی‌ها بود که

that a million people died

یک‌میلیون نفر مُردند

and another two million were forced to emigrate.

و دو میلیون نفر دیگر مجبور به مهاجرت شدند.

A plant that was supposed to end famine

گیاهی که قرار بود به قحطی پایان دهد

created one of the most tragic ones.

یکی از فجیع‌ترین قحطی‌ها را رقم زد.

The problems of efficiency today

امروزه مشکلات کارایی

are less drastic but more chronic.

شدت کمتر اما پایداری بیشتری دارند.

They can also prolong the evils

آن‌ها همچنین می‌توانند بدی‌هایی را که

that they were intended to solve.

قرار بود حل کنند، طولانی‌تر کنند.

Take the electronic medical records.

سوابق پزشکی الکترونیکی را در نظر بگیرید.

It seemed to be the answer to the problem of doctors' handwriting,

به نظر می‌رسید راهکاری برای مشکل دستخط پزشکان باشد،

and it had the benefit

و این مزیت را داشت که

of providing much better data for treatments.

داده‌های بهتری برای درمان فراهم می‌کرد.

In practice, instead, it has meant

اما در عمل، به معنیِ

much more electronic paperwork

کاغذبازی‌های الکترونیکی بیشتر بود

and physicians are now complaining that they have less,

و پزشکان اکنون از این شکایت می‌کنند

rather than more time to see patients individually.

که وقت کمتری برای هر یک از بیماران دارند.

The obsession with efficiency can actually make us less efficient.

وسواس نسبت به کارایی، در واقع می‌تواند ما را ناکارآمدتر کند.

Efficiency also bites back with false positives.

همچنین کارایی از طریق بازخوردهای مثبتِ کاذب، به ما ضربه می‌زند.

Hospitals have hundreds of devices registering alarms.

بیمارستان‌ها صدها دستگاه برای ثبت هشدار دارند.

Too often, they're crying wolf.

اما در بیشتر مواقع، هشدار اشتباه می‌دهند.

It takes time to rule those out.

برطرف کردن آن‌ها زمان می‌برد.

And that time results in fatigue, stress and, once more,

و این زمان، به فرسودگی، اضطراب و یک‌بار دیگر

the neglect of the problems of real patients.

نادیده گرفتن مشکلات بیماران واقعی منجر می‌شود.

There are also false positives in pattern recognition.

همچنین بازخوردهای مثبت کاذبی در تشخیص الگوها وجود دارند.

A school bus, viewed from the wrong angle,

یک اتوبوس مدرسه، اگر از زاویه اشتباه دیده شود،

can resemble a punching bag.

می‌تواند یک کیسه‌بوکس به نظر برسد.

So precious time is required

پس زمان ارزشمندی

to eliminate misidentification.

برای رفع تشخیص نادرست صرف می‌شود.

False negatives are a problem, too.

بازخوردهای منفی کاذب هم یک مشکل هستند.

Algorithms can learn a lot -- fast.

الگوریتم‌ها می‌توانند بسیار زیاد و به‌سرعت بیاموزند.

But they can tell us only about the past.

اما تنها می‌توانند در موردِ گذشته به ما بگویند.

So many future classics get bad reviews, like "Moby Dick,"

آثار کلاسیک زیادی در مورد آینده، نقدهای بد دریافت می‌کنند، مثل رمان «موبی‌دیک»،

or are turned down by multiple publishers,

یا ناشران زیادی آن‌ها را رد می‌کنند،

like the "Harry Potter" series.

مثل مجموعه «هری پاتر».

It can be wasteful to try to avoid all waste.

تلاش برای خودداری از همه‌ این ضایعات، می‌تواند بی‌فایده باشد.

Efficiency is also a trap when the opposition copies it.

کارایی یک تله نیز هست، وقتی طرف مقابل از آن کپی‌برداری کند.

Take the late 19th-century

به‌عنوان‌مثال، توپ ۷۵ میلی‌متری فرانسوی

French 75-millimeter artillery piece.

در اواخر قرن نوزدهم را در نظر بگیرید.

It was a masterpiece of lethal design.

شاهکاری از یک طراحی کشنده بود.

This piece could fire a shell every four seconds.

این سلاح می‌توانست هر چهار ثانیه یک توپ شلیک کند.

But that wasn't so unusual.

اما این چندان غیرعادی نبود.

What was really brilliant was that because of the recoil mechanism,

ویژگی برجسته‌اش، مکانیسم لگدزدنش بود

it could return to the exact same position

که باعث می‌شد پس از شلیک دقیقاً به موقعیت قبلی برگردد

without having to be reaimed.

و نیازمند هدف‌گیری مجدد نباشد.

So the effective rate of firing was drastically increased.

پس نسبتِ شلیک‌های مؤثر به میزان زیادی افزایش یافت.

Now, this seemed to be a way for France

به نظر می‌رسید این راهی برای پیروزی فرانسه

to defeat Germany the next time they fought.

بر آلمان در جنگ بعدی باشد.

But, predictably, the Germans were working

اما، همان‌طور که انتظار می‌رفت، آلمانی‌ها

on something very similar.

بر روی چیز مشابهی کار می‌کردند.

So when the First World War broke out,

پس با شروع جنگ جهانی اول،

the result was the trench warfare

سنگرهایی به وجود آمدند

that lasted longer than anybody had expected.

که بیشتر از آنچه همه انتظار داشتند، دوام آوردند.

A technology that was designed to shorten the war, prolonged it.

تکنولوژیی که برای کوتاه کردن جنگ طراحی شده بود، آن را طولانی‌تر کرد.

The biggest cost of all may be missed opportunities.

بزرگ‌ترین هزینه، شاید فرصت‌های ازدست‌رفته باشد.

The platform economy connecting buyers and sellers

اقتصاد پلتفرمی که فروشندگان را به خریداران وصل می‌کند

can be a great investment,

می‌تواند سرمایه‌گذاری عالی باشد،

and we have seen that in the last few weeks.

و ما این را در هفته‌های اخیر دیده‌ایم.

Companies that are still losing hundreds of millions of dollars

شرکت‌هایی که همچنان صدها میلیون دلار از دست می‌دهند

may be creating billionaires with initial public offerings.

شاید بتوانند میلیاردها دلار از عرضه اولیه عمومی بدست آورند.

But the really difficult inventions

اما سخت‌ترین اختراعات،

are the physical and chemical ones.

اختراعات فیزیکی و شیمیایی هستند.

They mean bigger risks.

آن‌ها ریسک‌های بیشتری به همراه دارند.

They may be losing out, because hardware is hard.

شاید موفق نباشند، چون سخت‌افزار سخت است.

It's much harder to scale up a physical or chemical invention

گسترش مقیاس یک اختراع فیزیکی یا شیمیایی

than it is a software-based invention.

بسیار سخت‌تر از یک اختراع نرم‌افزاری است.

Think of batteries.

مثلاً باتری را در نظر بگیرید.

Lithium-ion batteries in portable devices and electric cars

باتری‌های لیتیوم یونی در دستگاه‌های قابل‌حمل و خودروهای الکتریکی

are based on a 30-year-old principle.

مبتنی بر اصلی به قدمت ۳۰ سال هستند.

How many smartphone batteries today

امروزه چقدر از باتری‌های گوشی‌های هوشمند

will last a full day on a single charge?

با یک‌بار شارژ، یک روز دوام می‌آورند؟

Yes, hardware is hard.

بله، سخت‌افزار سخت است.

It took over 20 years for the patent

۲۰ سال طول کشید تا پتنتِ

on the principle of dry photocopying,

مرتبط با اصول فتوکپی خشک،

by Chester Carlson in 1938,

ثبت‌شده توسط چستر کارلسون در سال ۱۹۳۸،

to result in the Xerox 914 copier introduced in 1959.

منجر به معرفی دستگاه کپیِ زیراکس ۹۱۴ در سال ۱۹۵۹ شود.

The small, brave company, Haloid in Rochester, NY

شرکت کوچک و شجاع هالوید در راچستر، نیویورک

had to go through what most corporations would never have tolerated.

باید مسیری را طی می‌کرد که بیشتر شرکت‌ها هرگز تحمل نمی‌کنند.

There was one failure after another,

پشت سر هم شکست می‌خورد،

and one of the special problems was fire.

و یکی از مشکلات ویژه‌اش، آتش بود.

In fact, when the 914 was finally released,

در واقع زمانی که ۹۱۴ عرضه شد،

it still had a device that was called a scorch eliminator

همچنان دستگاهی به نامِ «از بین برنده‌ی سوختگی» داشت

but actually it was a small fire extinguisher built in.

اما در واقع یک خاموش‌کننده‌ آتشِ کوچکِ درونی بود.

My answer to all these questions is: inspired inefficiency.

پاسخ من به تمام این سؤال‌ها این است: ناکارآمدی الهام گرفته شده.

Data and measurement are essential, but they're not enough.

داده و سنجش لازم هستند، اما کافی نیستند.

Let's leave room for human intuition and human skills.

درک انسانی و مهارت‌های انسانی هم باید گنجانده شوند.

There are seven facets of inspired inefficiency.

ناکارآمدی الهام گرفته شده، هفت جنبه دارد.

First, take the scenic route, say yes to serendipity.

اول، مسیر خوش‌منظره را طی کنید، از خوش‌اقبالی استقبال کنید.

Wrong turns can be productive.

چرخش اشتباه می‌تواند سازنده باشد.

Once, when I was exploring the east bank of the Mississippi,

یک‌بار، زمانی که کرانه‌ شرقی رود می‌سی‌سی‌پی را جستجو می‌کردم،

I took the wrong turn.

اشتباه پیچیدم.

I was approaching a toll bridge crossing the great river,

داشتم به پل عوارضی بر روی رودخانه بزرگ نزدیک می‌شدم،

and the toll collector said I could not turn back.

و مأمور دریافت عوارض گفت نمی‌توانم برگردم.

So I paid my 50 cents -- that's all it was at the time --

پس ۵۰ سنت پرداخت کردم -- در آن زمان همین‌قدر بود --

and I was in Muscatine, Iowa.

و وارد موسکتین در ایالت آیووا شدم.

I had barely heard of Muscatine,

قبلش اسم موسکتین را زیاد نشنیده بودم،

but it proved to be a fascinating place.

اما متوجه شدم که چه جای شگفت‌انگیزی است.

Muscatine had some of the world's richest mussel beds.

موسکتین دارای غنی‌ترین سواحلِ پرورش صدف سیاه در جهان بود.

A century ago, a third of the world's buttons

یک قرن پیش، یک‌سوم دکمه‌های جهان

were produced in Muscatine,

در موسکتین تولید می‌شد،

1.5 billion a year.

۱٫۵ میلیارد عدد در سال.

The last plants have closed now,

آخرین کارخانه‌ها اکنون تعطیل شده‌اند،

but there is still a museum of the pearl button industry

اما همچنان موزه‌ای از دکمه‌های صدفی دارد

that's one of the most unusual in the world.

که یکی از غیرمعمول‌ترین موزه‌های جهان است.

But buttons were only the beginning.

اما دکمه‌ها تنها ابتدای راه بودند.

This is the house in Muscatine

این خانه‌ای در موسکنتین است

where China's future president stayed in 1986,

که رئیس‌جمهور آینده‌ چین در سال ۱۹۸۶ در آن اقامت داشت،

as a member of an agricultural delegation.

به‌عنوان یکی از اعضای هیئت کشاورزی.

It is now the Sino-US Friendship House,

حالا خانه‌ دوستی چین و ایالات‌متحده است،

and it's a pilgrimage site for Chinese tourists.

و یک مکان دیدنی برای گردشگران چینی است.

How could I have foreseen that?

چطور می‌توانستم آن را پیش‌بینی کنم؟

(Laughter)

(خنده حضار)

Second, get up from the couch.

دوم، از روی مبل بلند شوید.

Sometimes it can be more efficient

گاهی وقت‌ها می‌تواند کارآمدتر باشد که

to do things the hard way.

کارها را به روش سخت انجام دهید.

Consider the internet of things.

اینترنت اشیاء را در نظر بگیرید.

It's wonderful to be able to control lights,

فوق‌العاده است که بتوانیم چراغ‌ها را کنترل کنیم،

set the thermostat, even vacuum the room

دما را تنظیم کنیم، حتی اتاق را جارو بزنیم

without leaving one's seat.

بدون اینکه حتی از جای خود بلند شویم.

But medical research has shown

اما تحقیقات پزشکی نشان داده است که

that actually fidgeting, getting up, walking around

در واقع راحت نبودن، بلند شدن و قدم زدن

is one of the best things you can do for your heart.

یکی از بهترین کارهایی است که می‌توانید برای قلبتان انجام دهید.

It's good for the heart and the waistline.

برای سلامت قلب و لاغر شدن خوب است.

Third, monetize your mistakes.

سوم، از اشتباهاتتان درآمد کسب کنید.

Great forms can be created

اَشکال زیادی می‌توانند در نتیجه‌

by imaginative development of accidents.

مجموعه حوادث تخیلی، خلق شوند.

Tad Leski, an architect of the Metropolitan Opera

تاد لِسکی، یکی از معمارانِ تالار اپرای متروپولیتن

at Lincoln Center,

در مرکز لینکلن،

was working on a sketch and some white ink fell on the drawing.

بر روی یک طرح اولیه کار می‌کرد و مقداری جوهر سفید بر روی نقاشی‌اش ریخت.

Other people might just have thrown it away,

افراد دیگر شاید آن را دور می‌انداختند،

but Leski was inspired to produce a starburst chandelier

اما لِسکی از آن الهام گرفت تا یک لوستر ستاره‌ای بسازد

that was probably the most notable of its kind of the 20th century.

که شاید مشهورترین لوستر در قرن بیستم بوده است.

Fourth, sometimes try the hard way.

چهارم، گاهی اوقات راه دشوار را امتحان کنید.

It can be more efficient to be less fluent.

تسلط کمتر می‌تواند کارآمدتر باشد.

Psychologists call this desirable difficulty.

روان‌شناسان آن را «دشواری مطلوب» می‌نامند.

Taking detailed notes with a keyboard

یادداشت‌برداری دقیق با یک کیبورد

would seem to be the best way to grasp what a lecturer is saying,

شاید بهترین راه برای درک گفته‌های یک مدرس

to be able to review it verbatim.

و مرور کلمات آن به نظر برسد.

However, studies have shown that when we have to abbreviate,

با این وجود، تحقیقات نشان داده‌اند زمانی که قصد کوتاه کردن

when we have to summarize what a speaker is saying,

و خلاصه کردن آنچه سخنران می‌گوید را داریم،

when we're taking notes with a pen or a pencil on paper,

اگر با یک خودکار یا مداد بر روی کاغذ یادداشت‌برداری کنیم،

we're processing that information.

آن اطلاعات را پردازش می‌کنیم.

آن‌ها را به اطلاعات خودمان تبدیل می‌کنیم،

We're making that our own,

and we are learning much more actively

و بسیار فعالانه‌تر یاد می‌گیریم

than when we were just transcribing

نسبت به زمانی که فقط به رونویسی

what was being said.

آنچه گفته می‌شد، می‌پرداختیم.

Fifth, get security through diversity.

پنجم، از طریق تنوع به امنیت دست پیدا کنید.

Monoculture can be deadly.

داشتن یک گونه می‌تواند مرگبار باشد.

Remember the potato?

سیب‌زمینی را یادتان هست؟

It was efficient until it wasn't.

کارآمد بود تا زمانی که ناکارآمد شد.

Diversity applies to organizations, too.

تنوع در مورد سازمان‌ها هم صدق می‌کند.

Software can tell what has made people in an organization succeed in the past.

نرم‌افزار می‌تواند بگوید چه چیز در گذشته باعث موفقیت افراد درون یک سازمان شده است.

And it's useful, sometimes, in screening employees.

و گاهی اوقات هم در غربالگری کارکنان مفید است.

But remember, the environment is constantly changing,

اما به یاد داشته باشید که محیط پیوسته در حال تغییر است،

and software, screening software, has no way to tell,

و نرم‌افزار، نرم‌افزار غربالگری به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند بگوید،

ما به‌هیچ‌وجه نمی‌توانیم بگوییم

and we have no way to tell,

who is going to be useful in the future.

چه کسی قرار است در آینده مفید باشد.

So, we need to supplement whatever the algorithm tells us

پس باید آنچه را که الگوریتم به ما می‌گوید،

by an intuition and by looking for people

به‌وسیله درک خودمان و با نگاه به افرادِ

with various backgrounds and various outlooks.

دارای پیشینه‌ها و چشم‌اندازهای مختلف، تکمیل کنیم.

Sixth, achieve safety through redundancy and human skills.

ششم، از طریق فراوانی و مهارت‌های انسانی، به ایمنی دست پیدا کنید.

Why did two 737 Max aircraft crash?

چرا دو هواپیمای ۷۳۷ مکس سقوط کردند؟

We still don't know the full story,

هنوز تمام داستان را نمی‌دانیم،

but we know how to prevent future tragedies.

اما می‌دانیم چگونه از فاجعه‌های آینده جلوگیری کنیم.

We need multiple independent systems.

ما به چند سیستم مستقل از هم نیاز داریم.

If one fails, then the others can override it.

درصورتی‌که یکی شکست بخورد، بقیه می‌توانند جای آن را بگیرند.

We also need skilled operators to come to the rescue

همچنین به اپراتورهای ماهر برای نجات نیاز داریم

and that means constant training.

و این یعنی مهارت‌آموزی پیوسته.

Seventh, be rationally extravagant.

هفتم، به ‌افراط منطقی بپردازید.

Thomas Edison was a pioneer of the film industry,

توماس ادیسون یکی از پیشتازانِ صنعت فیلم بود،

as well as of camera technology.

همین‌طور تکنولوژی دوربین.

Nobody has done more for efficiency than Thomas Edison.

هیچ‌کس به‌اندازه توماس ادیسون برای بهره‌وری تلاش نکرده است.

But his cost cutting broke down.

اما صرفه‌جویی‌اش شکست خورد.

His manager hired a so-called efficiency engineer,

مدیرش یک به‌اصطلاح مهندس بهره‌وری استخدام کرد،

who advised him to save money

که به او پیشنهاد کرد در هزینه‌ها صرفه‌جویی کند

by using more of the film stock that he'd shot,

از این طریق که بیشتر از حلقه‌های فیلمی استفاده کند که قبلاً ضبط شده بودند،

having fewer retakes.

و برداشت‌های مجدد کمتری داشته باشد.

Well, Edison was a genius,

خب، ادیسون یک نابغه بود،

but he didn't understand the new rules of feature films

اما قواعد جدید فیلم‌های بلند را متوجه نمی‌شد

and the fact that failure was becoming the price of success.

و در واقع آن شکست، داشت به هزینه‌ی موفقیت تبدیل می‌شد.

On the other hand, some great directors, like Erich Von Stroheim,

از طرف دیگر، برخی از کارگردان‌های بزرگ مانند اریش فن اشتروهایم،

were the opposite.

خلاف این عمل می‌کردند.

They were superb dramatists,

آن‌ها نمایشنامه‌نویسانی عالی بودند

and Stroheim was also a memorable actor.

و اشتروهایم بازیگری به‌یادماندنی هم بود.

But they couldn't live within their budgets.

اما نتوانستند با بودجه‌هایشان دوام بیاورند.

So that was not sustainable.

پس، آن چندان پایدار نبود.

It was Irving Thalberg, a former secretary with intuitive genius,

این اروینگ تالبرگ، یک منشی سابق، دارای نبوغ شهودی بود

who achieved rational extravagance.

که به‌افراط منطقی دست یافت.

First at Universal, and then at MGM,

ابتدا در یونیورسال و سپس در ام‌جی‌ام،

becoming the ideal of the Hollywood producer.

به تولیدکننده‌ هالیوودی ایده‌آلی تبدیل شد.

Summing up, to be truly efficient,

برای جمع‌بندی، اگر بخواهیم واقعاً کارآمد باشیم،

we need optimal inefficiency.

به ناکارآمدی بهینه نیاز داریم.

The shortest path may be a curve

کوتاه‌ترین مسیر، شاید یک منحنی باشد

rather than a straight line.

نه یک خط راست.

Charles Darwin understood that.

چارلز داروین آن را درک کرد.

When he encountered a tough problem,

وقتی با یک مسئله سخت مواجه شد،

he made a circuit of a trail,

یک مسیر چرخشی درست کرد،

the sandwalk that he'd built behind his house.

پیاده‌رویی که پشت خانه‌اش ساخت.

A productive path can be physical, like Darwin's,

یک مسیرِ سازنده می‌تواند فیزیکی باشد، مانند مسیر داروین،

or a virtual one, or an unforeseen detour

یا مجازی باشد، یا یک انحراف پیش‌بینی‌نشده

from a path we had laid out.

از مسیر اصلی‌مان باشد.

Too much efficiency can weaken itself.

کارایی بیش‌ازحد، می‌تواند خودش را ضعیف کند.

But a bit of inspired inefficiency can strengthen it.

اما کمی ناکارآمدی الهام گرفته شده می‌تواند آن را تقویت کند.

Sometimes, the best way to move forward

گاهی اوقات، بهترین راه برای جلو رفتن

is to follow a circle.

حرکت روی یک دایره است.

Thank you.

سپاسگزارم.

(Applause)

(تشویق حضار)