A day in the life of an ancient Babylonian business mogul - Soraya Field Fiorio

Translator: Ali Sharifi Reviewer: sadegh vn

As dawn breaks in the Babylonian city of Sippar,

با طلوع خورشید در شهر سیپار واقع در استان بابل (عراق کنونی)

Beltani receives an urgent visit from her brother.

بلتانی فورا از طرف برادرش فراخوانده می‌شود

It’s 1762 B.C.E., during the reign of King Hammurabi.

این داستان مربوط به سال ۱۷۶۲ پیش از میلاد و در زمان حکمرانی، پادشاه حمورابی است

Beltani is a naditu— a priestess and businesswoman,

بلتانی یک نادیتو یعنی راهب و تاجر زن است.

promised to the temple at birth.

او در زمان تولد به معبد پیشکش شده است.

At puberty, she changed her name

پس از بلوغ او نام خود را تغییر داد.

and gained her elevated naditu status in a ceremony where a priest

و در یک مراسم رسمی، جایی‌که یک کاهن داشت دل و روده یک حیوان را

برای طالع و شگون‌ها بررسی می‌کرد مقام بلندمرتبه نادیتویی را به دست آورد.

examined the entrails of a sacrificed animal for omens.

The naditu are an esteemed group drawn from Babylonia’s most affluent families.

نادیتوها، گروهی منتخب از بین خانواده‌های ثروتمند و با نفوذ بابل بودند.

Though the rules are different for naditu in each city,

قوانین برای نادیتوها در شهرهای مختلف بابل متفاوت بود.

in Sippar they are celibate and never marry.

آن‌ها در سیپار حق ازدواج نداشتند.

They live inside the gagum, a walled area inside the temple complex,

و در گاگوم که مکانی محصور در داخل معبد بود زندگی می‌کردند

but are free to come and go, and receive visitors.

با این‌حال اجازه رفت و آمد به بیرون گاگوم و پذیرفتن مهمان را داشتند.

Beltani owns barley fields and a tavern.

بلتانی یک مزرعه جو و یک میخانه دارد.

Her brother manages these businesses while she fulfils her duties as a priestess.

بردارش مباشر اوست و به تجارت بلتانی رسیدگی می‌کند.

و بلتانی در همین حال به وظایف مذهبی خود رسیدگی می‌کند.

This morning, he makes a troubling accusation:

صبح امروز، برادرش یک اتهام نگران کننده به او می‌زند

her tavern keeper has been diluting wine with water.

متصدی میخانه‌اش در حال رقیق کردن شراب با آب دیده شده است.

If true, this means she’s been undermining the business Beltani relies on

اگر این موضوع صحت داشته باشد، کسب و کار بلتانی که تامین کننده آینده اوست

to sustain her in old age.

مورد تهدید و خطر از بین رفتن است.

But the consequences would be even higher for the tavern keeper:

اما عواقب آن برای متصدی میخانه از این هم بدتر خواهد بود

the punishment of diluting wine is death by drowning.

مجازات رقیق کردن شراب در بابل، غرق شدن در آب است.

دادگاهِ معبد امروز عصر برای رسیدگی به این موضوع جلسه دارد.

The temple court is meeting this afternoon.

Beltani has just a few short hours

بلتانی تنها چند ساعت وقت دارد

to find out whether there’s any truth to these allegations.

تا درستی یا نادرستی این موضوع را متوجه شود

But she can’t go to the tavern to investigate.

اما او اجازۀ ورود به میخانه را ندارد. و نمی‌تواند این موضوع را بررسی کند.

Taverns are off limits for priestesses, even priestesses who own them.

ورود به میخانه‌ها برای راهبه‌ها ممنوع است. حتی اگر میخانه متعلق به خودشان باشد.

She could be burned to death for entering.

اگر او به میخانه وارد شود، مجازاتش مرگ از طریق سوزانده شدن است.

So she sends for the tavern keeper to meet her at the temple of Shamash,

بنابراین او متصدی میخانه را فرا می‌خواند،

تا او را در معبد شَمَش، خدای حامی شهر سیپار ملاقات کند.

the patron god of Sippar.

The temple is a stepped pyramid called a ziggurat,

این معبد به شکل یک هرم پلکانی است، که زیگورات نامیده می‌شود.

in the heart of the city and visible from twenty miles away.

معبد در مرکز شهر واقع شده است، و از فاصله ۳۰ کیلومتری هم دیده می‌شود.

It symbolically connects heaven and earth

این معبد به صورت نمادین متصل کنندۀ آسمان و زمین است.

and is viewed as the literal home of the god Shamash,

و به عنوان خانۀ خدای شمش شناخته می‌شود.

who gave humanity the code of laws

خدایی که قوانین را برای بندگانش نوشته است.

and is the judge of the Babylonian pantheon.

و قاضی‌القضات معابد بابلی است.

Beltani leaves an offering of bread and sesame oil in a private room.

بلتانی در یکی از اتاق‌های معبد نان و روغن کنجد به شمش پیشکش می‌کند.

She never enters the inner chamber of the temple where the god lives,

او هرگز وارد مرکز معبد، یعنی جایی‌که خدا زندگی می‌کند نشده است.

a place so holy only high priestesses and kings visit.

مکانی که بسیار مقدس است، و تنها کاهنان بلندمرتبه و پادشاه اجازه ورود دارند

Outside, worshippers play music and leave gifts,

در بیرون معبد زیارت کنندگان، مشغول نواختن موسیقی و پیشکش هدایا هستند.

which are later collected and used to feed temple workers, including the naditu.

هدایا و قربانی‌ها بعداً برای مصرف کارکنان معبد و نادیتوها جمع‌‌آوری می‌شوند

The tavern keeper is waiting with grim news.

متصدی میخانه منتظر اخبار ناگواری است.

She says Beltani’s brother has been altering the weights

او می‌گوید: برادر بلتانی ترازوها را دست‌کاری کرده است

used to measure payments to cheat customers.

ترازوهایی که برای سنجش میزان پرداختی مشتریان استفاده می‌شود.

When the tavern keeper confronted him,

متصدی میخانه تصادفی برادر بلتانی را در حال تخلف دیده است.

he falsely accused her of watering down the wine.

به همین دلیل برادر بلتانی به دروغ او را متهم به رقیق کردن شراب کرده است.

If true, Beltani’s brother is the dishonest one—

اگر حرف متصدی میخانه درست باشد، پس برادر بلتانی دروغ می‌گوید.

and altering weights is another crime punishable by death.

و تغییر وزن شراب، جرم دیگری است که مجازاتش مرگ است.

Beltani is running out of time to get to the bottom of this.

بلتانی وقت کمی برای کشف این ماجرا دارد.

Though she can’t go to the tavern,

و به میخانه هم نمی‌تواند برود.

she can check on the barley fields her brother manages

اما چون مدیریت مزارع جو هم بر عهده برادرش بود،

او می‌تواند این مزارع را بررسی کند تا درستکاری او را در اینجا بسنجد.

to see if he’s been honest there.

In the granary, she sees much more grain than he reported to her.

در انبار مزرعه، او مقدار بسیار بیشتری جو از آنچه به او گزارش شده، کشف می‌کند.

He’s been cheating her out of her share.

برادرش در تقسیم سهم او را فریب داده است.

Like all naditu in Sippar,

مانند همۀ نادیتوهای شهر سیپار،

Beltani inherited the same portion of her father’s property as her brother.

بلتانی سهم مساوی با برادرش از پدر ارث برده بود.

These were rare circumstances for women in a time and place

این شکل تقسیم میراث در آن دوران و در آن شهر جایی‌که دارایی‌ها به واسطۀ مردان

where property passed through men.

انتقال می‌یافت، به ندرت اتفاق می‌افتاد.

Still, their families didn’t always honor their rights.

با این حال، اعضای خانواده همیشه به این قوانین تقسیم ارث احترام نمی‌گذاشتند.

Although naditu traditionally went into business with male relatives,

در عین حال نادیتوها به طور سنتی تجارت و کسب کار خود را به مردان خانواده می‌سپردند.

the law stated they can choose someone else

اگرچه قانون این اجازه را به آن‌ها داده بود

if their brothers or uncles weren’t up to the task.

که اگرعمو یا برادرشان مسئولیت قبول نکردند، این کار را به عهدۀ دیگری بگذارند

With the evidence she needs, she hurries to court.

بلتانی با شواهدی که به دست آورده بود با عجله به دادگاه رفت.

A judge presides over the temple court along with two naditu—

یک کاهن در بالای صحن معبد نشسته بود، و در طرفینش دو نادیتو بودند.

the overseer of the gagum and a scribe.

یکی از آن‌ها ناظر گگوم بود و دیگری کاتب

Beltani asks to remove her brother as her business manager,

بلتانی درخواست کرد که مسئولیت مدیریت کسب و کارش را از برادرش سلب کنند.

citing the granary as evidence that he is mismanaging her properties.

با نشان دادن مدارک و شواهد مزرعه اعلام کرد برادرش در حال سوء استفاده است.

The judge grants her request.

قاضی درخواستش را پذیرفت.

The scribe records the new contract in cuneiform into a wet clay tablet,

و کاتب قرارداد جدید را بر روی لوحۀ گلی ثبت کرد

and the matter is settled.

و موضوع حل شد.

She's protected her income and spared her brother’s life

با وجود جرم‌های زیادی که برادرش مخفیانه مرتکب شده بود،

by withholding the true extent of his crimes.

او اموالش را حفظ کرد و جان برادرش را بخشید.

Perhaps it is time to adopt a younger priestess:

شاید زمان آن رسیده بود که او یک راهبه جوان‌تر را استخدام کند.

someone to take care of her in old age and inherit her property,

کسی که در زمان پیری از او مراقبت کند و اموال او را به ارث ببرد.

who might do a better job of helping with her business.

کسی که بتواند در مدیریت کسب و کارش بهتر به او خدمت کند.