How work kept me going during my cancer treatment | Sarah Donnelly

28,672 views ・ 2018-05-17

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Saeed DashtakiPour Reviewer: sadegh zabihi
00:13
It was June 2014.
0
13436
2700
ژوئن ۲۰۱۴ بود.
00:16
I was 30 years old,
1
16754
1309
من ۳۰ سالم بود،
00:19
and I received a call from my doctor's office
2
19119
2110
و از مطب دکترم به من زنگ زدند
00:21
to say my test results were in.
3
21253
2067
که بگویند جواب آزمایشم آماده شده است.
00:24
So I walked up to see her in my lunch break, and my doctor said
4
24460
4373
بنابراین برای دیدن دکتر در زمان استراحت ناهار به آنجا رفتم، و دکترم گفت
00:28
she was very sorry to tell me that I had breast cancer.
5
28857
3655
که متاسف است این را به من می‌گوید که من سرطان پستان دارم.
00:34
I didn't want to believe her and at first, I didn't.
6
34442
4246
اول نمی‌خواستم حرفش را باور کنم، و باور هم نکردم.
00:38
You see, I'm a lawyer and I needed some evidence.
7
38712
3785
می‌دانید، من وکیل هستم و به مدرک نیاز داشتم.
00:42
So I'm very embarrassed to tell you all
8
42601
2603
پس خیلی خجالت می‌کشم که به همه شما بگویم
00:45
that I stood up and I walked around to where she was sitting
9
45228
3850
بلند شدم و به سمت جایی که نشسته بود رفتم
00:49
so that I could look over her shoulder and verify
10
49102
2890
تا بتوانم از بالای شانه‌هایش نگاه کنم و مطمئن شوم
00:52
what was written on the page in front of her.
11
52016
2105
چه چیزی در صفحه مقابلش نوشته بود.
00:54
(Laughter)
12
54145
1202
(خنده)
00:55
Malignant carcinoma.
13
55371
1587
کارسینومای بدخیم.
00:57
But still not wanting to believe it, I said,
14
57864
3324
اما همچنان نمی‌خواستم باورش کنم، گفتم،
01:01
"Now, malignant carcinoma, you're sure that means cancer?"
15
61212
5601
«حالا مطمئن هستید که کارسینومای بدخیم یعنی سرطان؟»
01:06
(Laughter)
16
66837
1206
(خنده)
01:08
She told me she was sure.
17
68067
1667
به من گفت که مطمئن است.
01:11
Back at work, I handed over the urgent things that needed to be done
18
71376
3500
در برگشت، تمام کارهای ضروری که احتیاج به انجام شدن داشتند را انجام دادم
01:14
while I was having more tests to see if my cancer had spread.
19
74900
3296
هم‌ زمان آزمایش‌های بیشتری داشتم برای دانستن اینکه سرطان پخش شده.
01:18
But at that moment, work wasn't my priority.
20
78895
3000
اما در آن لحظه، کار کردن اولویت من نبود.
01:23
I was thinking about how I was going to tell my family and friends
21
83046
3120
به این فکر می‌کردم که چگونه باید به خانواده و دوستانم اطلاع بدهم
01:26
that I had cancer.
22
86190
1200
که من مبتلا به سرطان شدم.
01:28
How I was going to answer their questions
23
88165
1968
چگونه باید به سوال‌هایشان پاسخ می‌دادم
01:30
about how bad it was and whether I was going to be OK,
24
90157
3095
که چقدر بد است و اینکه خوب می‌شوم و یا نه،
01:33
when I didn't know that myself.
25
93276
1817
در حالی که خودم هم پاسخش را نمی‌دانستم.
01:36
I was wondering if my partner and I
26
96307
1691
نمی‌دانستم که من و شریک زندگی‌ام
01:38
would ever have an opportunity to start a family.
27
98022
2317
هرگز فرصت تشکیل خانواده را خواهیم داشت یا نه.
01:41
And I was figuring out how I was going to tell my mother,
28
101094
3444
و دنبال آن بودم که چگونه باید به مادرم اطلاع دهم،
01:44
who had herself had breast cancer when she was pregnant with me.
29
104562
3753
که خودش زمانی که مرا باردار بود سرطان پستان داشت.
01:49
She would know how I was feeling
30
109165
1928
می‌توانست احساس من را درک کند
01:51
and have an idea of what lay ahead for me.
31
111117
2627
و برای آینده‌ام ایده‌ای داشته باشد.
01:53
But I also didn't want her to have to relive her cancer experience.
32
113768
4588
اما من نمی‌خواستم که تجربیات زمان سرطان داشتنش را دوباره مرور کند.
01:59
What I didn't appreciate at the time
33
119568
2294
چیزی که در آن زمان احساس نمی‌کردم
02:01
was that work was about to play a huge role in my treatment and recovery.
34
121886
4484
این بود که کار، نقش بزرگی در درمان و بهبود من ایفا می‌کرد.
02:07
That it would be my coworkers and my job
35
127402
3135
که شغل و همکاران من می‌توانستند باعث شوند
02:10
that would make me feel valuable and human
36
130561
2008
احساس ارزشمند و انسان بودن کنم
02:12
at times when I would have otherwise felt like a statistic.
37
132593
2795
در حالی که ممکن بود غیر از آن صورت احساس یک داده آماری را داشته باشم.
02:16
That it would be my job that would give me routine and stability
38
136379
4174
که ممکن بود شغلم باشد که به من روال عادی و استقامت بدهد
02:20
when I was dealing with so many difficult personal decisions
39
140577
2825
زمانی که با بسیاری از تصمیم‌های شخصی خودم درگیر بودم
02:23
and so much uncertainty.
40
143426
1572
و مقدار زیادی تردید.
02:25
Like, what sort of breast reconstruction I was going to have.
41
145022
4133
مثل، چه نوع از بازسازی پستان را در پیش داشتم؟
02:30
And at a time like that,
42
150680
1619
و در زمانی مثل آن،
02:32
you would think that I would turn to my family and friends for support.
43
152323
3554
ممکن هست فکر کنید که من به خانواده و دوستانم برای حمایت مراجعه کنم.
02:35
And yes, of course I did that.
44
155901
2706
و بله، البته آن کار را کردم.
02:39
But it would ultimately be my colleagues
45
159806
1929
اما این همکارانم بودند که در نهایت
02:41
who would play a huge role in my day-to-day life.
46
161759
4373
نقش بزرگی را در زندگی روز به روز من بازی می‌کردند.
02:46
And they would be the ones to make me laugh.
47
166625
2990
و کسانی بودند که مرا شاد می‌کردند.
02:49
You see, we were a pretty close team,
48
169639
3184
می‌دانید، ما یک تیم بسیار نزدیک بودیم،
02:52
and we shared a couple of really good in-jokes,
49
172847
2563
و جک‌های زیبایی را مبادله می‌کردیم،
02:55
like this time they overheard someone ask me
50
175434
3961
مثل زمانی که آنها شنیدند که کسی از من پرسید
02:59
how I got my hair so shiny and perfect --
51
179419
3755
چگونه موهایم را عالی و براق کرده‌ام --
03:04
without knowing that it was, of course, a wig,
52
184002
2992
بدون آنکه بداند در واقع موی مصنوعی است
03:07
and you know, it was a very good wig
53
187018
2127
و می‌دانید، یک کلاه گیس بسیار بزرگ بود
03:09
and it did make getting ready in the mornings very easy.
54
189169
3156
و صبح‌ها آماده شدن را خیلی آسان می‌کرد.
03:12
(Laughter)
55
192349
1347
(خنده)
03:13
But in little moments like this, I appreciated what their support meant,
56
193720
4619
اما در زمان‌های کوتاهی مثل آن، از حمایتی که داشتند قدردانی کردم،
03:18
and I wondered what I would have done without that network.
57
198363
3174
و نمی‌دانستم که بدون آن شبکه چکار می‌توانستم کنم.
03:22
I've spoken with so many people, women in particular,
58
202716
4158
با افراد بسیاری صحبت کرده‌ام، بخصوص خانم‌ها،
03:26
who haven't had the chance to have that network
59
206898
2873
که شانسِ داشتن چنین شبکه‌ای را نداشتند
03:29
because they haven't been given the opportunity to work through treatment.
60
209795
3976
چون فرصت کار کردن در طول درمان را نداشتند.
03:35
And there are several reasons for this.
61
215471
2269
و دلایل بسیاری برای این موضوع هست.
03:37
But I think it mostly comes down to overly paternalistic employers.
62
217764
3821
اما فکر می‌کنم که غالبا مربوط به حس پدر و مادری کارفرمایان است.
03:42
These employers want you to go away and focus on yourself.
63
222375
4369
این کارفرمایان می‌خواهند که بروید و بر روی خودتان تمرکز کنید.
03:47
And come back when you're better.
64
227077
2246
و زمانی که بهتر شدید بازگردید.
03:50
And they use those kinds of phrases.
65
230196
2400
و از این عبارات استفاده می‌کنند.
03:53
And while these responses are well-meaning,
66
233135
3174
و درحالی‌که این رفتارها دوستانه هستند،
03:56
knowing the benefits it brought me,
67
236333
1920
و فکر می‌کنند که برای من مفید هستند،
03:58
it makes me incredibly frustrated
68
238277
2992
اما خیلی زیاد مرا ناامید می‌کنند
04:01
when people are told that they couldn’t or shouldn't work,
69
241293
3868
زمانی‌که به افراد گفته می‌شود که بهتر است کار نکنند یا نمی‌توانند کار کنند،
04:05
when it's something that they want to do and physically can do.
70
245185
3265
درحالی‌که چیزی است که می‌خواهند انجام دهند و بصورت فیزیکی هم قادرند.
04:09
So I started to look into what an employer is required to do
71
249605
3210
پس شروع به پیدا کردن اینکه "کارفرما چه کاری باید انجام دهد" کردم
04:12
when someone presents with a cancer diagnosis.
72
252839
2706
زمانی که فردی با تشخیص سرطان روبرو می‌شود.
04:16
I discovered that under Australian law, cancer is considered a disability.
73
256839
4404
دریافتم که در قوانین استرالیا، سرطان یک ناتوانی قلمداد می‌شود.
04:21
So if you are unable to perform your usual work duties,
74
261835
3413
پس اگر شما قادر به انجام وظایف کاری روزانه‌تان نباشید،
04:25
your employer is obligated by the Disability Discrimination Act
75
265272
3920
کارفرمای شما ملزم به رفتار، تبعیض عدم توانایی می‌شود
04:29
to make reasonable adjustments to your working arrangements,
76
269216
3099
که موجب تطبیق معقول شرایط کار کردن می‌شود،
04:32
so that you can continue to work.
77
272339
2444
تا شما بتوانید به کار کردن ادامه دهید.
04:36
What would reasonable adjustments look like for me?
78
276014
2866
تطبیق معقول برای من چه چیزی می‌توانست باشد؟
04:40
I knew the obvious impacts my diagnosis was going to have on work.
79
280579
3928
می‌دانستم که تشخیص بیماری چه اثر قابل مشاهده‌ای بر کار من دارد.
04:45
Medical appointments would be scheduled during business hours,
80
285000
3341
وعده‌های درمانی در بین ساعت‌های کاری قرار می‌گرفتند،
04:48
and I knew that I would need time off to recover from surgical procedures.
81
288365
4350
و می‌دانستم که برای بازیابی از روند جراحی نیازمند زمان بودم.
04:53
Again, being a typical lawyer,
82
293490
2429
دوباره، یک وکیل عادی بودن،
04:55
I had done my due diligence on what to expect from treatment.
83
295944
3871
تلاش زیادی را برای آنچه از درمان انتظار داشتم، انجام می‌دادم.
05:00
Admittedly, a lot of that was through Doctor Google,
84
300371
2445
صادقانه بگویم، خیلی از آنها از طریق دکتر گوگل بود،
05:02
perhaps not my best move and I wouldn't recommend that.
85
302840
3035
شاید بهترین کار من نبود و من هم توصیه‌اش نمی‌کنم.
05:05
(Laughter)
86
305895
1150
(خنده)
05:07
But while I was ready for all the physical side effects,
87
307207
3142
اما زمانی که برای تمام اثرات فیزیکی آماده بودم،
05:10
what really scared me was this thing called chemo brain.
88
310373
3425
چیزی که مرا واقعا می‌ترساند شیمیایی مغز بود.
05:15
Chemo brain presents itself through memory loss,
89
315103
3131
واکنش شیمیایی مغز با از دست دادن حافظه نمایان می‌شود،
05:18
an inability to concentrate
90
318258
2197
یک عدم توانایی برای تمرکز کردن
05:20
and an inability to solve problems.
91
320479
2334
و یک ناتوانی در حل مسائل.
05:23
And if this happened to me,
92
323226
1762
و اگر این در مورد من رخ می‌داد،
05:25
I wondered how I was going to do my job as a lawyer.
93
325012
2794
نمی‌دانستم که چگونه به عنوان یک وکیل می‌توانستم ادامه بدهم؟
05:28
Would I be forced to leave work?
94
328415
1794
مجبور می‌شدم که کار را ترک کنم؟
05:30
And how could I possibly have a discussion with my manager
95
330924
4349
و چگونه ممکن بود با رئیسم بحث داشته باشم
05:35
about reasonable adjustments to my working arrangements
96
335297
2899
در رابطه با تطبیق معقول شرایط کار
05:38
when I didn't know how I was going to be impacted?
97
338220
2516
زمانی که نمی‌داسنتم چگونه تحت فشار خواهم بود؟
05:41
I was fortunate to have a supportive manager
98
341823
3222
خوش‌شانس بودم که یک رئیس حامی داشتم
05:45
who was happy to see how things went as we went along,
99
345069
3818
که از دیدن روند کارها شاد بود،
05:48
rather than requiring a concrete plan up front.
100
348911
3097
تا اینکه یک برنامه مستحکم بخواهد.
05:53
I was lucky that while he may not have even known
101
353546
3341
خوش‌شانس بودم که آن زمان حتی
05:56
about this concept of reasonable adjustments,
102
356911
2730
چیزی از عبارت تطبیق معقول نمی‌دانست،
05:59
to him, it was just common sense.
103
359665
2698
برای او، این فقط چیز معمولی بود.
06:03
But I've learned that it's not common sense to everyone.
104
363220
3254
اما یاد گرفتم که این برای همه یک چیز معمولی نیست.
06:08
Everyone going through treatment will learn how it impacts them
105
368625
3301
هر فردی که در پروسه درمان برود می‌فهمد که چگونه اثر می‌گذارد
06:11
and what their limitations are.
106
371950
1793
و محدودیت‌های آن‌ها چیست.
06:14
And they'll learn to adjust for that.
107
374871
2063
و یاد خواهند گرفت که چگونه تطبیق یابند.
06:16
So for me, there were the tips and tricks that I learned about the treatment itself,
108
376958
4657
پس برای من، ترفندهایی که از درمان آموختم به خودی،
06:21
like, before you go to chemo,
109
381639
1730
مثل قبل از رفتن به مراحل شیمیایی،
06:23
you need to make sure you're really well hydrated
110
383393
2309
باید مطمئن شوی آب نوشیده‌ای
06:25
and that you're warm, because it helps the nurses to find your veins.
111
385726
3381
و اینکه گرم هستی، چون به پرستاران کمک می‌کند که رگ شما را پیدا کنند.
06:29
And make sure that you don't eat any of your favorite food,
112
389474
2944
و از غذاهای مورد علاقه‌ات چیزی نخوری،
06:32
either before or after chemo,
113
392442
1953
چه قبل و چه بعد از شیمی‌درمانی،
06:34
because you're going to be throwing that up
114
394419
2269
چون آن را بالا خواهید آورد
06:36
and you won't ever want to look at it again.
115
396712
2102
و هرگز نمی‌خواهید دوباره به آن نگاه کنید.
06:38
(Laughter)
116
398838
1190
(خنده)
06:40
I learned that one the hard way.
117
400052
1555
این یکی را سخت آموختم.
06:42
And then there were the tricks for managing my workflow.
118
402292
2952
و بعد از آن روش‌هایی برای مدیریت روال کار وجود داشت.
06:45
I scheduled chemo for first thing on a Monday morning.
119
405720
2757
شیمی درمانی را برای اولین کار دوشنبه صبح قرار می‌دادم.
06:49
I knew that from the time I left the cancer care unit,
120
409171
3072
می‌دانستم که در زمانی‌که واحد مراقبت از سرطان را ترک می‌کردم،
06:52
I had about four hours before this fog screen would come down
121
412267
4429
حدود چهار ساعت زمان بود تا این صحنه تیره فرو نشیند
06:56
and I would start to be sick.
122
416720
1840
و ممکن بود که حالم به هم بخورد.
06:58
So I would use that time to clean my inbox and make any urgent calls.
123
418863
4174
پس، از آن وقت برای تمیز کردن صندوق دریافتم و برقراری تماس‌های ضروری استفاده می‌کردم.
07:04
The worst of the sickness would be gone within about 48 hours.
124
424371
3511
پس از ۴۸ ساعت وخامتِ بیماری از بین می‌رفت.
07:08
And then I would log back into work from home.
125
428228
2238
و پس از آن از خانه مشغول به کار می‌شدم.
07:12
This treatment continued and I knew what to expect.
126
432053
3143
درمان ادامه می‌یافت و من می‌دانستم منتظر چه چیزی هستم.
07:15
I was able to set reasonable expectations with my business partners
127
435220
3429
قادر بودم انتظارات معقولی را با شریکان تجاری‌ام معین کنم
07:18
about what I could do
128
438673
1889
در مورد اینکه چکار می‌توانم انجام دهم
07:20
and the time frames that I could do it in.
129
440586
2192
و زمان‌های که قادر به انجام آن بودم.
07:23
But I still remember the hesitation in their voices
130
443387
4031
اما هنوز هم تردید در صداهایشان را به یاد می‌آورم
07:27
when it came to asking for things.
131
447442
2207
زمانی‌که درخواستی به من می‌رسید.
07:29
And asking me to do things by a certain time.
132
449673
2825
و از من انجام کاری در زمان مشخصی خواسته می‌شد.
07:32
And trust me, these were people
133
452522
1994
و اعتماد کنید به من، این افراد نبودند
07:34
that were not afraid of setting a good deadline.
134
454540
2267
که از مشخص کردن یک ضرب‌الاجل خوب می‌ترسیدند.
07:36
(Laughter)
135
456836
1150
(خنده)
07:38
I got the impression they didn't want to put any extra pressure on me
136
458569
3445
تحت تاثیر قرار گرفتم که آنها نمی‌خواستند که فشار مضاعفی بر من وارد کنند
07:42
while I was going through treatment.
137
462038
1753
وقتی‌که به مراحل درمان می‌پرداختم.
07:44
And while I appreciated the sentiment,
138
464133
2389
و زمانی که احساسات را درک می‌کردم،
07:46
I actually needed the deadlines.
139
466546
2133
من واقعا به ضرب الاجل احتیاج داشتم.
07:49
To me, that was something within my control
140
469085
2754
برای من، آن تحت کنترلم بود
07:51
and something that could stay in my control
141
471863
2944
و چیزی که می‌توانست در کنترلم بماند
07:54
when there were so many things that couldn't.
142
474831
2159
زمانی که چیز‌های زیادی تحت کنترل نبودند.
07:57
And as I was working from home,
143
477720
2428
و چون در خانه کار می‌کردم،
08:00
I was thinking about how employers should be applying this concept
144
480172
3437
به این فکر می‌کردم که کارفرماها چگونه باید این مفهومِ
08:03
of reasonable adjustments in our current age,
145
483633
2372
تطبیق معقول را در زمان ما بکار گیرند،
08:06
where one in two Australian men and women
146
486712
3302
زمانی که نصف زن‌ها و مردان استرالیایی
08:10
will be diagnosed with cancer by the age of 85.
147
490038
3166
در سن ۸۵ سالگی مبتلا به سرطان تشخیص داده می‌شوند.
08:13
So, as we continue to work longer and longer into older age,
148
493815
5008
پس، تا جایی‌که به کار کردن ادامه و ادامه می‌دهیم تا سن بالا،
08:18
the chances of having a serious illness while we're in the workforce
149
498847
3436
شانس مبتلا شدن به یک بیماری جدی در زمانی که در فشار کار هستیم
08:22
are increasing.
150
502307
1150
در حال افزایش است.
08:24
And with technology enabling us to work anywhere, any time,
151
504584
5000
و با تکنولوژی که ما را قادر به کار کردن در هر زمان و مکانی می‌کند،
08:29
reasonable adjustments are no longer contingent upon
152
509608
3793
تطبیق معقول دیگر مشروط نخواهد بود
08:33
whether or not you can continue to physically make it
153
513425
2893
بر اینکه آیا می‌توانید فیزیکی ادامه دهید یا خیر
08:36
into the physical office.
154
516342
1886
در محل کار فیزیکی.
08:39
Reasonable adjustments are also not about
155
519299
2223
تطبیق معقول همچنین در مورد
08:41
just offering a longer break or a comfier chair to sit in,
156
521546
3998
فقط استراحت طولانی‌تر و داشتن صندلی راحت‌تر برای نشستن، نیست،
08:45
although those things might be good, too.
157
525568
2404
اگرچه این چیزها ممکن است که خوب هم باشند.
08:48
At the very least,
158
528854
1310
حداقل،
08:50
we need to be applying the flexibility policies and strategies
159
530188
3245
نیازمند بکار گیری سیاست‌ها و استراتژی‌های انعطاف پذیر هستیم
08:53
we've developed for other scenarios,
160
533457
1811
که برای این سناریوها ترتیب داده‌ایم،
08:55
like for people with family responsibilities.
161
535292
3243
مثل افراد با مسئولیت‌های خانوادگی.
08:59
But how can we ensure that people are even having a conversation
162
539831
4500
اما چگونه می‌توانیم ضمانت دهیم که افراد که حتی صحبت می‌کنند
09:04
about what reasonable adjustments might look like for them
163
544355
3405
در مورد اینکه ماهیت تطبیق معقول چگونه است
09:07
if a manager's first response is to say,
164
547784
3039
اگر اولین واکنش رئیس این هست که بگوید:
09:10
"Oh no, don't come back to work until you're better."
165
550847
3580
«اُه نه، تا وقتی بهتر نشدی برنگرد سر کار.»
09:15
And a light went on for me.
166
555435
1698
و ایده‌ای به ذهنم رسید.
09:17
It must be compulsory for managers
167
557903
2072
این باید برای مدیران اجباری باشد که
09:19
to have to have these conversations with their employees.
168
559999
3237
این مکالمات را با کارمندانشان داشته باشند.
09:23
And lessons from people like me,
169
563855
2278
و درس‌هایی از آدم‌هایی مثل من،
09:26
that have really benefited from working through treatment,
170
566157
2904
که از کارکردن در طول درمان واقعا بهره برده‌ام،
09:29
need to be more widely shared.
171
569085
2000
نیازمند انتشار گسترده است.
09:31
And I thought about what could be done to guide these conversations,
172
571990
3944
و هم‌چنین در مورد اینکه چکار باید صورت گیرد برای هدایت این مکالمات،
09:35
and then an amazing colleague of mine, Camilla Gunn,
173
575958
3603
و بعد یکی از همکاران شگفت‌انگیزم، کامیلا گان،
09:39
developed a "Working with Cancer" toolkit.
174
579585
2373
یک ابزارِ «کار کردن با سرطان» طراحی کرد.
09:42
The toolkit provides a framework for those diagnosed,
175
582855
3627
این ابزار یک چارچوب فراهم می‌کرد برای مبتلایان،
09:46
their managers, their carers and their coworkers
176
586506
2992
برای مدیران، برای مراقبین و برای همکاران
09:49
to have conversations about cancer and the work support available.
177
589522
3836
تا مکالماتی درمورد سرطان و حمایت موجود کار داشته باشند.
09:54
Camilla and I have now been to other organizations
178
594101
2409
من و کامیلا هم اکنون به سایر سازمان‌ها می‌رویم
09:56
to talk about the toolkit
179
596534
1219
تا راجع به ابزار صحبت کنیم
09:57
and how it can help to guide through
180
597777
2587
و چگونه این می‌تواند کمک کند به هدایت از طریق
10:00
what, quite frankly, are otherwise some pretty awkward conversations.
181
600388
3736
چیزی‌که، کاملا صادقانه، در نقطه مقابل برخی مکالمات ناخوشایند هست.
10:04
And I'm pleased to say that the uptake of the toolkit is increasing.
182
604632
3919
و من خوشحالم که بگویم درک این ابزار در حال افزایش است.
10:10
So what should be a manager's first response
183
610005
2540
پس اولین واکنش یک مدیر چه چیزی باید باشد؟
10:12
when somebody says that they're sick
184
612569
2414
وقتی که کسی می‌گوید که بیمار است
10:15
and they don't know how it's going to impact their work?
185
615007
2762
و آنها نمی‌دانند که بیماری چگونه به کارشان ضربه می‌زند؟
10:18
It must be this:
186
618450
2238
واکنش باید این باشد:
10:20
"To the extent that you are able, and want to,
187
620712
3778
«تا زمانیکه قادر هستی و می‌خواهی
10:24
we would love to work out an arrangement for you
188
624514
2333
مایل به همکاری با تو هستیم
10:26
to continue to work through treatment."
189
626871
2086
تا در طول درمان به کار ادامه دهی.»
10:29
We need to start positively engaging people with serious illness
190
629518
3928
ما نیاز به شروعِ بکارگیری مثبت افراد با بیماری‌های سخت داریم
10:33
to keep them in the workforce,
191
633470
2500
تا آن‌ها را در فشار کار قرار دهیم،
10:35
rather than paternalistically pushing them away.
192
635994
3133
نه اینکه مثل پدر ومادرها آن‌ها را از کار منع کنیم.
10:40
I've told you my story because I want you to know the benefits
193
640299
4045
من داستانم را برای شما بازگو کردم که شما بدانید چه منفعت‌هایی
10:44
that working through treatment brought me.
194
644368
2072
کار کردن در طول درمان برای من داشت.
10:46
And I also want to change your perceptions
195
646836
2027
و هم‌چنین می‌خواهم دیدگاه شما را هم عوض کنم
10:48
if you think that somebody going through treatment
196
648887
2443
اگر فکر می‌کنید که کسی درطولِ درمان
10:51
is just bored, frail and vomiting a lot.
197
651354
3571
فقط خسته و شکننده است و زیاد استفراغ می‌کند.
10:55
And yes, these things were true some of the time,
198
655784
2912
و بله، گاهی اوقات این شرایط وجود داشت،
10:58
if not a lot of the time,
199
658720
2246
اگر همیشگی نبودند، اما هم‌چنین،
11:00
but I was also determined to push myself at work
200
660990
2421
تصمیم گرفته بودم خودم را ملزم به کار کردن کنم
11:03
as much as I had always done.
201
663435
1730
به مقداری که همواره انجام می‌دادم.
11:05
And I was able to do that because my employer gave me the choice.
202
665625
4611
و قادر به انجام آن بودم چون کارفرمایم این انتخاب را به من داد.
11:11
Most importantly, I'm telling you
203
671307
2245
مهم‌ترین اینکه، به شما می‌گویم
11:13
because while it's a seemingly obvious choice to give someone,
204
673576
4176
چون با وجود اینکه که به وضوح به نظر می‌رسد این حق انتخاب هر کسی است،
11:17
it's not one that is always offered or encouraged.
205
677776
3358
آن چیزی که همواره پیشنهاد می‌شود یا تشویق می‌شود، نیست.
11:21
And it must be.
206
681158
1150
و باید باشد.
11:23
Thank you.
207
683666
1167
ممنون.
11:24
(Applause)
208
684857
4087
(تشویق)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7