The hidden opportunities of the informal economy | Niti Bhan

Translator: Aliye Fateminezhad Reviewer: Masoud Motamedifar

بازارهای غیررسمی آفریقا به شکلی کلیشه‌ای

نامنظم، پر هرج‌ومرج و بی‌اشتیاق دیده می‌شوند.

نکته منفی شندین کلمه‌ی «غیررسمی»

The informal markets of Africa are stereotypically seen

این تداعی بزرگ و خودکاریست که داریم،

as chaotic and lackadaisical.

که واقعاً منفی است،

و آثار و مضررات چشمگیر اقتصادی در پی داشته

The downside of hearing the word "informal"

is this automatic grand association we have,

به راحتی کم یا اضافه کردن ۴۰ تا ۶۰ درصدی حاشیه‌ی سود

which is very negative,

and it's had significant consequences and economic losses,

صرفاً برای بازارهای غیررسمی.

easily adding -- or subtracting -- 40 to 60 percent of the profit margin

به عنوان بخشی از کار ترسیم اکوسیستم تجارت غیررسمی،

ما مرور گسترده‌ای بر ادبیات پژوهش داشتیم

for the informal markets alone.

که بر اساس گزارش‌ها و مقالات ارائه شده در مورد تجارت فرامرزی در شرق آفریقا بود

As part of a task of mapping the informal trade ecosystem,

و به حدود سال ۲۰ پیش باز می‌گردد.

we've done an extensive literature review

هدف ما از این کار آماده شدن برای کار میدانی بود تا مشکلات موجود را درک کنیم،

of all the reports and research on cross-border trade in East Africa,

و متوجه شویم که چه چیزی جلوی انجام مبادلات غیررسمی در بخش غیررسمی را می‌گیرد.

going back 20 years.

This was to prepare us for fieldwork to understand what was the problem,

چیزی که ما در طول ۲۰ سال گذشته متوجه شدیم این بود که

what was holding back informal trade in the informal sector.

هیچ‌کس متوجه تفاوت بین قاچاق

که به معنی مبادله‌ی فرامرزی و غیرقانونی کالا در بخش غیررسمی است

What we discovered over the last 20 years was,

nobody had distinguished between illicit --

با مبادله‌ی قانونی ولی ثبت نشده کالا

مانند گوجه‌فرنگی، پرتقال و در کل میوه نمی‌شود.

which is like smuggling or contraband in the informal sector --

این جرم‌انگاری

from the legal but unrecorded,

در زبان سواحلی اتفاق نمی‌افتد چرا که کلمه‌ «biashara» در سواحلی معنی مبادله یا تجارت

such as tomatoes, oranges, fruit.

و در مقابل کلمه‌ی «magendo» معنی قاچاق دارد.

This criminalization --

what in Swahili refers to as "biashara," which is the trade or the commerce,

جرم‌انگاری بخش غیررسمی

در زبان انگلیسی و به واسطه‌ی عدم تمایز بین موارد فوق ایجاد می‌شود و

versus "magendo," which is the smuggling or contraband --

به راحتی هزینه‌ای معادل با ۶۰ تا۸۰ درصد را به اقتصادهای آفریقایی تحمیل می‌کند؛

this criminalization of the informal sector,

in English, by not distinguishing between these aspects,

و این هزینه بر نرخ رشد GDP سالانه‌ی آن‌ها تحمیل می‌شود.

easily can cost each African economy between 60 to 80 percent addition

دلیل این امر عدم توانایی ما در شناخت موتور محرک

چرخه‌ی اقتصادها است.

on the annual GDP growth rate,

بخش غیررسمی معادل با چهار برابر بخش رسمی اقتصاد سنتی شغل ایجاد می‌کند،

because we are not recognizing the engine

که عده‌ای به آن اقتصاد مدرن نیز می‌گویند.

of what keeps the economies running.

The informal sector is growing jobs at four times the rate

بخش غیررسمی فرصت‌‌‌ شغلی و درآمدی برای غیر ماهرترین‌ها در کارهای مرسوم عرضه‌ می‌‌کند

of the traditional formal economy,

or "modern" economy, as many call it.

اما آیا شما می‌توانید از یک ماشین قدیمی یک دستگاه سرخ‌ کن درست کنید؟

It offers employment and income generation opportunities

بنابراین، خانم ها و آقایان، این چیزی است که به شدت نیاز به شناخته شدن دارد.

to the most "unskilled" in conventional disciplines.

But can you make a french fry machine out of an old car?

تا زمانی که طرز فکر جاری چنین کاری را مجرمانه، سایه‌ای و غیرقانونی بداند،

So, this, ladies and gentlemen,

is what so desperately needs to be recognized.

تلاشی برای ادغام اکوسیستم اقتصادی غیررسمی با اقتصاد رسمی و جهانی وجود نخواهد داشت.

As long as the current assumptions hold that this is criminal,

this is shadow,

this is illegal,

there will be no attempt at integrating the informal economic ecosystem

من می‌خواهم داستان ترسیا را برای شما تعریف کنم،

معامله‌گری که باعث از بین رفتن تصورات و زیر سؤال بردن کلیشه‌های اولیه ما شد،

with the formal or even the global one.

I'm going to tell you a story of Teresia,

این داستان بر پایه‌ی بیست سال بررسی ادبیات این پژوهش است.

a trader who overturned all our assumptions,

made us question all the stereotypes that we'd gone in on,

ترسیا زیر یک درخت، در شهری به نام مالابا و در مرز بین اوگاندا و کنیا لباس می‌فروشد.

based on 20 years of literature review.

Teresia sells clothes under a tree in a town called Malaba,

شما فکر می‌کنید که این عمل خیلی ساده است، مگر نه؟

ما می‌رویم و لباس‌های نو را از شاخه‌ها آویزان می‌کنیم،

برزنت را برپا می‌کنیم، مستقر می‌شویم و برای مشتری صبر می‌کنیم،

on the border of Uganda and Kenya.

You think it's very simple, don't you?

و به این ترتیب همه چیز آماده است.

بر اساس ادبیات پژوهش، او همه‌ی آن چیزی بود که ما انتظارش را داشتیم.

We'll go hang up new clothes from the branches,

put out the tarp, settle down, wait for customers,

او یک مادر مجرد بود که برای حمایت از فرزندانش به تجارت روی آورده بود.

and there we have it.

She was everything we were expecting according to the literature,

خب، پس چه چیزی تصور ما را دگرگون کرد؟

to the research,

right down to she was a single mom driven to trade,

چه چیزی ما را سوپرایز کرد؟

تریسا به ازای تمام روزهای کاری خودش هزینه‌ بازار محلی دولتی را پرداخت می‌کرد،

supporting her kids.

So what overturned our assumptions?

چرا که مغازه‌ی خود را زیر یک درخت برپا کرده بود.

What surprised us?

First, Teresia paid the county government market fees

او این کار را به مدت ۷ سال انجام داده بود،

و برای این کار رسید دریافت می‌کرد.

every single working day

او همه‌ی این موارد را ثبت می‌کند.

for the privilege of setting up shop under her tree.

ما این‌جا یک زن آفریقایی حاشیه‌ای و محروم و ضعیف،

She's been doing it for seven years,

and she's been getting receipts.

که در کنار جاده معامله می‌کند نمی‌بینیم، نه.

She keeps records.

We're seeing not a marginal,

ما کسی را دیدیم که از سال‌ها پیش آمار فروش خود را نگه می‌داشته؛

underprivileged,

vulnerable African woman trader by the side of the road -- no.

کسی که کل یک اکوسیستم خرده‌فروشی را داشت و از اوگاندا می‌آمد تا

We were seeing somebody who's keeping sales records for years;

سیاهه‌ی اموال خود را تهیه کند؛

somebody who had an entire ecosystem of retail that comes in from Uganda

کسی که با گاری دستی که دارد کالاها را می‌آورد،

یا مأمور پول سیاری که برای جمع‌آوری پول نقد آخر شب می‌آید.

to pick up inventory;

someone who's got handcarts bringing the goods in,

آیا می‌توانید کل مبلغی که تریسا به طور میانگین هزینه کرده بود را حدس بزنید؟

or the mobile money agent who comes to collect cash

چه مبلغی هر ماه برای سیاهه‌ی اموال جهت تهیه لباس جدید از نایروبی صرف می‌شود؟

at the end of the evening.

Can you guess how much Teresia spends, on average,

۱۵۰۰ دلار آمریکا.

each month on inventory --

که معادل با ۲۰۰۰۰ دلار آمریکا سرمایه‌گذاری سالانه بر روی کالاها و خدمات است.

stocks of new clothes that she gets from Nairobi?

One thousand five hundred US dollars.

این تریسا است.

That's around 20,000 US dollars invested in trade goods and services

فردی نامرئی،

پنهان در میانه.

و کار او در میان کارآفرینان کوچک در موقعیت برتر قرار دارد،

every year.

This is Teresia,

کسب‌وکارهای کوچکی که در این بازارهای شهری دیده می‌شوند.

the invisible one,

the hidden middle.

And she's only the first rung of the small entrepreneurs,

حداقل در مرز بزرگتر مالابا، او از برترین‌ها است.

the micro-businesses that can be found in these market towns.

مردمی که فعالیت تولیدی را به سمت ارزش افزوده بیشتر می‌رسانند

At least in the larger Malaba border, she's at the first rung.

به راحتی سه خط کسب‌وکار را اداره می‌کنند

و ماهانه معادل با ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ دلار آمریکا را سرمایه‌گذاری می‌کنند.

The people further up the value chain

are easily running three lines of business,

پس مشخص شد که این جرم نیست؛

investing 2,500 to 3,000 US dollars every month.

شما واقعاً نمی‌توانید کسی را که از او رسید دریافت می‌کنید مجرم بدانید.

So the problem turned out that it wasn't the criminalization;

این عدم شناخت مشاغل حرفه‌ای آن‌ها است.

you can't really criminalize someone you're charging receipts from.

سیستم‌‌ها و سازوکارهای بانک‌ها هیچ راهی برای شناخت این کسب‌وکارهای کوچک ندارند،

It's the lack of recognition of their skilled occupations.

خیلی کمتر از این حقیقت که، شما می‌دانید،

درخت او آدرس پستی ندارد.

The bank systems and structures have no means to recognize them

پس او در میانه‌ها گرفتار شده.

as micro-businesses,

او از حیطه‌ی توجه و کمک ما به خاطر تصوراتمان خارج است.

much less the fact that, you know,

آیا شما با وام‌های کوچک برای کمک به زنان معامله‌گر آفریقایی آشنا هستید؟

her tree doesn't have a forwarding address.

So she's trapped in the middle.

آن‌ها قرار است به او وام ۵۰ یا ۱۰۰ دلاری دهند.

She's falling through the cracks of our assumptions.

او با این چه کاری می‌تواند انجام دهد؟

You know all those microloans to help African women traders?

او ماهانه ده برابر این پول را صرفاٌ برای سیاهه‌ی اموال خرج می‌کند.

They're going to loan her 50 dollars or 100 dollars.

ما در مورد خدمات اضافی و جانبی و اکوسیستم حمایت صحبت نمی‌کنیم.

What's she going to do with it?

She spends 10 times that amount every month

این‌ها کسانی هستند که نه در کلیشه‌های سیاستی در مورد

just on inventory --

افراد کم مهارت و به حاشیه رانده شده جای می‌گیرند،

we're not talking about the additional services

or the support ecosystem.

و نه در میان کارکنان حقوق بگیر دفتری یقه ـ سفید،

These are the ones who fit neither the policy stereotype

یا کارمند دولتی با حقوق بازنشستگی

که گویا طبقات متوسط از آن‌ها تشکیل شده است.

of the low-skilled and the marginalized,

nor the white-collar, salaried office worker

در عوض ما اینجا شرکت‌های کوچک و متوسط اولیه را داریم،

or civil servant with a pension

that the middle classes are allegedly composed of.

این‌ها دانه‌های بارور کسب‌وکارها و شرکت‌ها هستند که به حرکت چرخه‌ی اقتصاد کمک می‌کنند

Instead, what we have here are the proto-SMEs

آن‌ها بر سر سفره‌ی شما غذا می‌آورند.

حتی اینجا و در این هتل این افراد نامرئی،

these are the fertile seeds of businesses and enterprises

قصاب‌ها، نانواها، شمعدان‌سازها،

that keep the engines running.

این‌ها کسانی هستند که دستگاهی برای سرخ کردن سیب‌زمینی شما می‌سازند،

They put food on your table.

Even here in this hotel, the invisible ones --

و تخت‌هایتان را مرتب می‌کنند.

این‌ها زنان تاجر نامرئی هستند که همگی در کنار جاده مبادلات بین‌مرزی انجام می‌دهند،

the butchers, the bakers the candlestick makers --

they make the machines that make your french fries

و به همین خاطر از دید جمع‌آوری کنندگان داده‌ها خارج هستند.

and they make your beds.

These are the invisible businesswomen trading across borders,

و در آمیخته‌اند با بخش وسیع خصوصی

all on the side of the road,

که به خود زحمت نمی‌دهد تا قاچاقچیان و فراریان مالیاتی

and so they're invisible to data gatherers.

And they're mashed together with the vast informal sector

و افرادی که کارهای غیرقانونی می‌کنند را

با زنان تاجری که

that doesn't bother to distinguish between smugglers and tax evaders

غذا بر سر سفره‌ها می‌آورند و فرزندانشان را به دانشگاه می‌فرستند متمایز کند.

and those running illegal whatnot,

پس این در واقع تنها خواسته‌ای است که من دارم.

and the ladies who trade,

این تنها کاری است که برای شروع باید آن را انجام دهیم.

and who put food on the table and send their kids to university.

آیا می‌توانیم با شناخت مهارت‌ها و مشاغل شروع کنیم؟

So that's really what I'm asking here.

That's all that we need to start by doing.

ما می‌توانستیم با شروع این شناخت، اقتصاد غیررسمی را متحول کنیم

Can we start by recognizing the skills, the occupations?

و سپس راهی برای ورود و ادغام آن‌ها با بخش رسمی طراحی کنیم

We could transform the informal economy by beginning with this recognition

برای ادغام جهانی آن‌ها،

برای ادغام آن‌ها با کل سیستم.

and then designing the customized doorways for them to enter

ممنون از همه‌ی شما، خانم‌ها و آقایان.

(تشویق)

or integrate with the formal,

with the global,

with the entire system.

Thank you, ladies and gentlemen.

(Applause)