The true cost of financial dependence | Estelle Gibson

Transcriber: Joseph Geni Reviewer: Camille Martínez

Translator: hamid farzin Reviewer: Mansoureh Hadavand

I grew up in a family where my father managed all of the money.

من در خانواده‌ای رشد کردم که پدرم تمام مسائل را مدیریت می‌کرد.

But for some reason, when I was eight or nine years old,

اما بنابه دلایلی، زمانی که ۸ یا ۹ سالم بود.

he started showing me things about money.

او چیزهایی را در مورد پول به من نشان داد.

We would sit at the kitchen table, and he'd show me all the bank books.

ما روی صندلی آشپزخانه نشستیم و او تمام دفترچه‌های بانکی را نشانم داد.

Now, that was back in the day before the internet,

آن روزها، روزهای قبل از اینترنت بود

when we used to have little books that we used to keep our information in.

زمانیکه ما دفترچه‌های کوچکی داشتیم که اطلاعاتمان را در آن نگه می‌داشتیم.

And he would show me how he saved in these accounts,

او نشانم داد چگونه در این حساب‌ها پس انداز کرده است.

and he'd pay bills out of these.

و او از این حساب‌ها قبض پرداخت می‌کرد.

And every time he would show me something about money,

او هربار چیزهایی در مورد مسائل پولی به من نشان می‌داد.

he would end by saying, "And don't you tell your mother."

و با گفتن «و به مادرت نگو» به پایان می‌رساند.

(Laughter)

(خنده حضار)

Now, to this day, I really don't know why he said that,

الان و تا همین روز، من واقعا نمی‌دانم چرا او آن حرف را می‌زد،

but what I do know is,

اما چیزی که می‌دانم اینست،

to that eight-year-old girl sitting at the kitchen table,

به آن دختر ۸ ساله که روی میز آشپزخانه نشسته،

it meant, "Don't say a word."

یعنی اینکه، «هیچ چیزنگو.»

Years later, when I got my first job, my father said,

سال‌ها بعد که اولین کارم را پیدا کردم پدرم گفت،

"You'll bring me your check, and I'll put it in the bank for you."

«چک خودتت را برای من بیاور، می‌خواهم برایت در بانک بگذارم.»

But because of what he taught me years before, I said,

اما به خاطر آنچه که سال‌ها قبل به من آموخت، من گفتم،

"I'd like my bank book."

«من دفترچه‌ بانکی‌ام را می‌خواهم.»

And to my surprise, he gave it to me.

و در کمال تعجب، آن را به من داد.

Right then, at 16 years old,

درست آن زمان، در ۱۶سالگی،

I began managing my own money.

من مدیریت پولی خودم را شروع کردم.

I went on to college and then to start my new career as a CPA,

من به دانشگاه رفتم و سپس حرفه خودم را به عنوان یک حسابدار رسمی شروع کردم،

but now, with students loans, getting an apartment and a new job,

اما اکنون، با وام دانشجویی، گرفتن یک آپارتمان و یک شغل جدید،

I began the roller-coaster ride of accumulating debt, paying it off

انگار که سوار ترن هوایی باشم قرض بالا می‌آوردم و آنها را پرداخت می‌کردم

and accumulating more.

وباز قرض بیشتری بالا میاوردم.

Many years later, after getting married, I went through an unexpected divorce,

سال‌ها بعد، بعد از ازدواج، یک جدایی غیرمنتظره را پشت‌ سرگذاشتم،

and I was left with a house I couldn't afford

و با خانه‌ای مانده بودم که ازپس آن برنیامدم

and bills I couldn't pay.

قبوضی که نمی‌توانستم بپردازم.

You might be wondering,

امکان دارد تعجب کنید،

"How does that happen to someone

«چطور برای کسی اتفاق می‌افتاد

that's educated and skilled at managing people's money?"

کسی که تحصیلات و مهارت در مدیریت پول دیگران را دارد؟»

I had reverted back to what I learned growing up:

من برگشتم به چیزی که در زمان رشد آموخته بودم:

that one person managed all the money.

که یک نفر همه مسائل پولی را مدیریت می‌کرد.

I had handed over my financial power,

من قدرت مالی خودم را باخته بودم،

and I had become financially dependent.

و از نظر مالی به دیگران وابسته شده بودم.

Financial dependency is when someone is dependent on a person,

وابستگی مالی زمانی است که فردی به کسی،

a job or a situation for money,

یک شغل یا یک موقیعت برای پول وابسته شود،

and they feel trapped.

و آنها احساس گرفتاری می‌کنند.

People fall into two categories:

افراد در دو گروه قرار می‌گیرند:

dependent with choice and dependent without a choice.

وابسته با انتخاب و وابستگی بدون یک انتخاب.

Someone is dependent with choice when they hand over their financial power

فردی که وابسته به انتخاب است وقتی است که فرد قدرت مالی خود

and their participation.

و مشارکت خود را تفویض می‌کند.

It can happen in personal or business relationships

که می‌تواند بصورت شخصی یا روابط کسب و کاری اتفاق بیفتد

when one person doesn't want to be involved with the money,

زمانی که یک فرد نمی‌خواهد درگیر مسائل پولی شود،

so they hand over the responsibility to a spouse, a partner or a professional,

آنها مسئولیت آن را به همسر یا شریک و یا فرد حرفه‌ای واگذار می‌کنند،

like an accountant or a manager.

مانند یک حسابدار یا یک مدیر.

This was my situation.

این موقعیت من بود.

I spent all day long managing other people's money,

من تمام روز را صرف مدیریت پولی دیگران می‌کردم،

so I was relieved

من آسوده شده بودم

that my husband was interested and good at managing ours.

همسرم در مدیریت ما خوب و علاقمند بود.

I was free!

من راحت بودم!

For the first time since that first job at 16 years old,

برای اولین بار از زمانی که اولین شغلم در ۱۶ سالگی را داشتم،

I didn't have to be responsible for managing my money.

مجبور نبودم برای مدیریت پولی‌ام مسولیتی داشته باشم.

But what I failed to realize was what felt like freedom

اما چیزی که درک نکردم این بود چیزی که شبیه آزادی بود

was really dependency.

در واقع وابستگی بود.

My mistake is that I didn't stay involved

اشتباه من این بود که درگیر نشدم

or understand what was going on with our money.

یا متوجه نشدم که پول با ما چه می‌کند.

You may have experienced this yourself,

احتمالا خودتان این تجربه را داشته‌اید،

or you may have heard stories of celebrities or professional athletes

یا امکان دارد داستان‌هایی از افراد مشهور یا ورزشکاران حرفه‌ای شنیده‌اید.

that have relied on family, friends and others to manage their money,

که برای مدیریت مالی به خانواده، دوستان و دیگران اعتماد کرده‌اند.

and they are left broke, bankrupt and betrayed

آنها بی‌پول، ورشکسته و مورد خیانت قرار گرفتند

because they made the choice to hand over their financial power.

چون آنها انتخاب کردند‌ که قدرت مالی‌شان را واگذار کنند.

Someone that's dependent without a choice feels trapped

فردی که وابسته و بدون انتخاب است

because of their financial situation.

به خاطر شرایط مالی‌‌اش احساس گرفتاری می‌کند.

They can be in a job or career where they're unhappy or being harassed

آنها می‌توانند در شغل و یا حرفه‌ای باشند که ناراضی و یا اذیت می‌شوند

but they can't afford to leave.

اما قادر به ترک آن نیستند.

Or, someone that's had to move in with family and friends

یا، کسی که مجبور است با خانواده یا دوستانش باشد

because they've had an illness

به دلیل اینکه آنها بیماری داشتند

or gone through a divorce or experienced a tragedy,

یا طلاق را پشت سر گذاشته‌اند یا یک فاجعه را تجربه کرده‌اند،

and now they're financially dependent on others.

اکنون از نظر مالی به بقیه وابسته‌اند.

And how many of us know someone that has an elderly parent or a relative

تعدادی از ما کسی را که یک والدین یا فامیل نزدیک سالخورده دارد

that can no longer take care of themselves,

که دیگر نمی‌توانند از خودشان مراقبت کند،

and they're left to rely on others,

آنها مجبورند تا به دیگران اعتماد کنند،

sometimes handing over their homes, their money and other assets.

گاهی اوقات خانه‌، پول و دارایی‌های خود را واگذار می‌کنند.

Another type of dependency without a choice is financial abuse.

نوع دیگرای از وابستگی بدون انتخاب سواستفاده مالی است.

Financial abuse is a pattern of abusive behavior

سو استفاده مالی الگویی از رفتار ناهنجار است

used to control and intimidate a partner.

که برای کنترل و ترساندن یک شریک استفاده می‌شود.

Victims are in a relationship, and the other person has power over them,

قربانیان در یک رابطه‌اند، و بقیه افراد بر آنها تسلط دارند

because they don't have access to money, information

چون آنها فاقد دسترسی به پول، اطلاعات

or the resources and support they need to leave.

یا منابع و حمایتی که آنان برای رها شدن نیاز دارند.

The Allstate Foundation has a program called the Purple Purse

بنیاد Allstate برنامه‌ای با نام کیف بنفش دارد

that helps victims of domestic violence

که به قربانیان خشونت خانگی

through financial empowerment.

از طریق توانمند سازی مالی کمک می‌کند.

They report that 99 percent --

آنها گزارش کردند که ۹۹ درصد --

in 99 out of one hundred domestic violence cases --

در ۹۹ درصد از موارد خشونت خانگی

financial abuse helps keep victims trapped in their relationship.

سواستفاده مالی باعث می‌شود قربانیان در دام روابطشان باقی بمانند.

The Purple Purse has coined financial abuse "the invisible weapon,"

پِرپل پرس برای سواستفاده مالی اصطلاح «سلاح نامرئی» را ابداع کرده است،

because visible abuse leaves bruises and scars

زیرا سواستفاده مرئی کوفتگی و زخم برجا می‌گذارد

but financial abuse doesn't.

اما سواستفاده مالی اثری برجا نمی‌گذارد.

Financial abuse and financial dependency leave emotional scars that you can't see.

سواستفاده و وابستگی مالی زخم عاطفی برجا می‌گذارد که شما نمی‌بینید.

They include hopelessness, guilt, shame, depression,

آنها شامل ناامیدی، گناه، شرم و افسردگی،

lack of confidence and self-esteem.

کمبود اعتمادنفس و عزت نفس می‌شود.

Financial dependency is also invisible, because no one's talking about it.

وابستگی مالی همچنین نامرئی است به دلیل اینکه کسی در موردش حرف نمی‌زند.

Why?

چرا؟

Because no one wants to show their emotional scars,

چون کسی نمی‌خواهد زخم‌های عاطفی خودش را نشان دهد

and because we're taught in our homes, on our jobs and in our community

و چون ما در خانه‌هایمان می‌آموزیم، در مورد شغل و جامعه‌مان

not to talk about money.

و در مورد پول حرف نزنیم.

So many people that I talk to about this issue,

افراد زیادی که با آنها دراین موارد صحبت می‌کنم

they can relate and they have a story,

آنها می‌توانند تعریف کنند و داستانی دارند،

but they're not telling anyone their story.

اما کسی داستان خود را برای کسی تعریف نمی‌کند.

When I was told at the kitchen table, "Don't you tell,"

زمانی که به من روی میز آشپزخانه گفتند، «به کسی نگو،»

I never told anyone.

من هرگز به کسی نگفتم.

It's even hard for me right now to break that rule that I learned so long ago.

حتی الان برای من شکستن این قانونی که مدت‌ها پیش آموخته بودم سخت بود.

So, what can I do? What can you do?

پس، چه کار کنم؟ چه کار می‌توانید بکنید؟

What can we all do to disarm this invisible weapon?

برای خلع سلاح این سلاح نامریی چه کار می‌توانیم بکنیم؟

We can solve three problems.

ما می‌توانیم سه مشکل را حل کنیم.

The first problem is lack of awareness,

مشکل اول عدم آگاهی،

because knowing about money and having money

زیرا دانش در مورد پول و داشتن پول

aren't always the solution.

همیشه راهکار نیست.

In my situation, I was educated and experienced in managing money,

در شرایط من که دانش آموخته و باتجربه در مدیریت مالی بودم

but that didn't stop me from becoming financially dependent.

این امر باعث توقف وابستگی مالی من نشد.

Why?

چرا؟

Because of the beliefs and experiences I had growing up:

به دلیل اینکه اعتقادات و تجربیاتی که من با آن بزرگ شده بودم:

one person manages all the money.

یک نفر همه پول را مدیریت می‌کرد.

After my divorce, I had to rebuild my life financially and emotionally.

بعد از جدایی، زندگی مالی و عاطفی خودم را دوباره ساختم.

So I took every self-development course

بنابراین من همه‌ی دوره‌های خودسازی را گذراندم

and I read every self-help book I could find.

و هرکتابی درمورد خودیاری پیدا می‌کردم را می‌خواندم.

And that's when I began to understand the dynamics of the family I grew up in

و آن وفت به درک پویایی از خانواده‌ای که در آن رشد کرده بودم دست پیدا کردم

and how they played a role in me handing over my financial power.

و اینکه چگونه آنها در انتقال قدرت مالی من نقش بازی کردند.

When you become aware of your inner bruises and scars,

وقتی از ضربه‌ها و زخم‌های درونی خود مطلع می‌شوید،

you can begin to break free from financial dependency.

می‌توانید از وابستگی مالی جدا شوید.

The next problem is lack of information about financial literacy.

مشکل بعدی نداشتن اطلاعات در مورد سواد مالی است.

Financial literacy is having the skills and the knowledge

سواد مالی داشتن دانش و مهارت‌ها است

to make informed decisions about your money.

برای تصمیم گیری آگاهانه در مورد پولتان

It includes topics like savings and investing,

که شامل موضوعاتی مانند پس انداز و سرمایه گذاری،

budgeting and debt.

بودجه و بدهی می‌شود.

In 2018, only 17 states required financial literacy

در سال ۲۰۱۸، تنها ۱۷ ایالت نیاز به دانش مالی داشتند

in high school curriculums.

در برنامه‌های آموزشی دبیرستان.

This corresponds with recent studies that show that 66 percent of Americans

مطابق مطالعات اخیر که نشان می‌دهد ۶۶ درصد از آمریکایی‌ها

are financially illiterate.

دانش مالی دارند.

If you are in a financial dependency situation,

اگر شما در شرایط وابستگی مالی هستید،

start by looking and going through your finances,

با نگاه و انجام امور مالی خود شروع کنید،

making decisions, participate in making decisions about your money.

تصمیم گیری نمایید و در تصمیمات پولی خودتان شرکت کنید.

If you are in a financial abuse situation,

اگر در شرایط سواستفاده مالی قرار دارید،

get access to your information.

به اطلاعات خودتان دسترسی پیدا کنید.

Look for financial documents like bank credit card statements,

دنبال مستدات مالی مانند صورت حساب‌های کارت‌های اعتباری بانک،

social security information and account pass codes.

اطلاعات تامین اجتماعی و رمز عبور حساب باشید.

The last problem is lack of giving and getting support.

آخرین مشکل کمبود ارائه پشتیبانی است.

Many people don't know that there are free resources

بسیاری از مردم نمی‌دانند که منابع رایگان

online and in your local community

بصورت آنلاین و در جامعه محلی شما

to help you learn and establish healthy money habits.

برای کمک به یادگیری و ایجاد عادت‌های سالم پولی شما وجود دارد.

There are also free resources if you are a victim of financial abuse,

همچنین منابع رایگانی هست چنانچه قربانی سواستفاده مالی هستید،

like the Purple Purse.

مانند پرپل پرس.

Giving support includes listening to others that are financially dependent

حمایت کردن شامل گوش کردن به کسانی که وابستگی مالی دارند

without judgment or criticism.

بدون قضاوت و انتقاد.

It also involves sharing your story,

همچنین مستلزم اشتراک گذاری داستانتان است،

because when you share your story, you empower others,

زیرا وقتی داستانتان را بیان می‌کنید به دیگران قدرت می‌دهید

and you give them the permission

و به آنها اجازه می‌دهید

to rewrite their own.

برای اصلاح خودشان.

It's my hope that by sharing my story,

من امیدوارم با اشتراک گذاری داستان خودم

more people will learn about financial dependency,

افراد بیشتری درمورد وابستگی مالی بیاموزند

will share their own stories

داستان‌های خود را به اشتراک بگذارند

and will connect with others to shed a light on this hidden issue

و با دیگران برای روشن کردن این مسئله پنهان ارتباط برقرار کنند

so that we can all have financial freedom.

تا همه ما آزادی مالی داشته باشیم.

(Applause)

(تشویق)