Sarah Jones: What does the future hold? 11 characters offer quirky answers

ملودی هابسون: کور رنگ یا شجاع؟

Translator: Parissa Kalaee Reviewer: Leila Ataei

First of all, for those of you who

اول از همه، برای اون دسته از شمایی که

are not familiar with my work,

با کار من آشنا نیستید، باید بگم که

I create multicultural characters,

من کاراکترهای چند فرهنگی ایجاد می کنم،

so characters from lots of different backgrounds.

کاراکترهایی برگرفته از قشرهای گوناگون.

So before the present is the new future,

بنابراین قبل از رسیدن به این حال حاضری که همان آینده جدید است"،

a bit about the past is that I grew up in a family

کمی از گذشته بگم، در خانواده ای بزرگ شدم که

that was multi-everything -- multi-racial, multi-cultural,

هر چیزی به چند مدل بود-- چند نژادی، چند فرهنگی،

black and white, Caribbean,

سیاه و سفید در کنار هم، اهل کارائیب،

Irish-American, German-American.

آمریکایی-ایرلندی، آمریکایی-آلمانی.

There was Dominican music blasting from stereos.

موسیقی دومینیکن با صدای بلند از استریوها پخش می شد.

There were Christians and Jews.

آدمای اونجا هم مسیحی بودند، هم یهودی.

That's a long story filled with

داستانی طولانی پر از دسیسه چینی

intrigue and interfaith guilt and shame.

و گناه و شرم در بین ادیان مختلف.

But I was totally immersed in this world

ولی من کاملاً غوطه ور بودم در این جهان که با

that was filled with everybody,

همه چیز و همه کس پر شده بود،

and then I went on to the United Nations school,

و بعد رفتم به مدرسه سازمان ملل متحد،

and that just completely —

و کاملاً همون بود --

So I began sort of developing these voices

اونوقت به نوعی شروع کردم به توسعه این صداها

and these people,

و این آدمها،

all of whom were loosely based on people I really know,

آزادانه بر اساس آدمایی که در زندگی واقعی می شناختم،

and so, for example, in performing them,

و بنابراین، به عنوان مثال، در اجرای اونها،

I would really try to inhabit them.

باید تمام سعی ام را می کردم که نقش ها را زندگی کنم.

And for example,

و برای مثال،

I don't really talk like that,

من واقعاً این طوری صحبت نمی کنم،

but that was one of my people,

ولی اون یکی از افراد من بود،

and I'm going to bring a few of my friends --

و من قصد دارم که چند تا از دوستانم رو بیارم --

I think of them as my friends —

من اونها رو از دوستانم می دونم--

to this stage, in this spirit of the idea

اینجا روی صحنه، با روح این عقیده که

that the present is the new future,

حال حاضر همان آینده جدیده،

in sort of a meta way,

به نوعی به یک شکل ماورائی،

because I thought about it, and the future, for me,

چون من راجع بهش فکر کردم و آنچه از آینده

what can be so frightening

که می تونه برای من بسیار ترسناک باشه

is that I don't know what's coming.

اینه که نمی دونم چی قراره پیش بیاد.

I don't know if that's true for other people,

نمی دونم که این برای بقیه آدمها هم صدق میکنه یا نه،

but that notion of thinking about

ولی از جمیع جهات فکر کردن درباره

how we can understand the future

این که چطور آینده را می فهمیم

and predict outcomes,

و اتفاقات را پیش بینی می کنیم،

for me, it's terrifying to not know what might be coming.

برای من ترسناکه که نمی دونم چی قراره پیش بیاد.

And so the idea that there are questions

و بنابراین این نظر که سئوالاتی هستند

that I've never seen

که من هیچ وقت ندیده ام

that my people are going to answer,

که افراد من قراره بهش پاسخ بدن،

and some of these characters have been with me for ages,

و بعضی از این شخصیت ها سال ها با من بوده اند،

some of them don't even have names,

بعضی هاشون حتی اسم هم ندارند،

I don't know what's going to happen.

نمی دونم چی قراره اتفاق بیفته.

I don't know what's coming,

نمی دونم چی پیش میاد،

and all I can do is remind myself

و تمام اون چیزی که از دستم برمیاد اینه که به خودم یاد آوری کنم

that I told Chris I'd fly by the seat of my pants,

که قبلش به کریس گفتم من دلمو زدم به دریا و اومدم

and now that I'm up here it sort of feels like

و حالا که اینجام یه جورایی احساس مثل اون خوابی میمونه

that dream where you don't have any pants on,

که توش شلوار پاتون نیست.

and so I suppose I'm going to be

برای همین انگار قراره که من

flying by the seat of my ass.

همین طوری دل به دریا بزنم و از روی غریزه پیش برم.

That said, let's just see who comes out.

یه نظری هست که میگه بذار ببینیم چی پیش میاد.

May we have the first question:

بذارید سئوال اول را مطرح کنم:

"Do you ever get headaches

" آیا تا حالا به خاطر میکروچیپ هایی که

from the microchips implanted in your brain?"

در مغزتان کار گذاشته اند،سر درد گرفته اید؟"

Right.

خب.

Okay.

باشه.

Well first of all, I'll just say

خب، قبل از شروع، فقط بگم که

that I hope you can hear me okay.

امیدوارم صدای من بهتون خوب برسه.

My name is Lorraine Levine,

من لورین لوین هستم،

and the idea of microchips implanted in my brain,

و صادقانه بگم، ایده کاشتن میکروچیپ ها در مغزم،

frankly, just putting on my glasses reminds me

حتی گذاشتن اونها روی عینکم، یادم می اندازه که

of thank God I'm not wearing the Google Glasses.

خدا رو شکر که عینک های گوگل را نمی پوشم.

No offense to them. I'm glad that you all enjoy them,

قصد بی احترامی ندارم. خوشحالم که اونا را دوست دارید،

but at my age,

ولی در سن من،

just putting on the regular ones I have

حتی زدن عینک معمولی، از اینایی که من دارم

already gives me too much information.

به اندازه کافی برایم اطلاعات به همراه داره!

Do you understand what I'm saying to you?

متوجهید چی می خوام بگم؟

I don't need to know more. I don't want to know.

من نیازی ندارم بیشتر بدونم،اصلاً دلم نمی خواد بدونم

That's it. That's enough.

فقط همین،کافیه دیگه.

I love you all. You're wonderful.

عاشق همه تونم،شما بی نظیرید.

It's fabulous to be here with such big machers

خیلی عالیه که با این همه آدمای قاطع امسال دوباره

again this year. Mwah!

اینجا هستم بازم. بوس!

Okay, next question. (Applause)

خب، سئوال بعدی، (تشویق حضار)

Next, please.

بعدی، لطفاً.

"Is dating boring,

" آیا قرار عاشقانه کسل کننده شده،

now that humans reproduce asexually?"

حالا که تولید مثل انسان از راه های غیر جنسی انجام میشه؟"

Who do we got?

خب اینجا کی رو داریم؟

Hi, um, okay, hi everybody.

سلام،امممم، خب، سلام به همه

My name is Nereida.

اسم من نریدا است.

I just want to say first of all

فقط قبل از همه میخوام بگم که

that dating is never boring under any circumstance.

قرار عاشقانه گذاشتن تحت هیچ شرایطی کسل کننده نیست.

But I am very excited to be here right now,

خب من خیلی هیجان زده ام که الان اینجام،

so I am just trying to remind myself that,

برای همین فقط سعی می کنم به خودم گوشزد کنم که،

you know, like, the purpose of being here and everything,

می دونید چیه، هدف از اینجا بودن و همه ی چیزهاش

I mean, trying to answer these questions, it is very exciting.

منظورم اینه که، حتی این که سعی کنم به این سئوالات جواب بدم،خیلی باحاله.

But I also, I just need to acknowledge

ولی، انگار لازمه اعتراف کنم که

that TED is an incredible experience right now

TED در حال حاضر یک تجربه بی نظیره

in the present, like, I just need to say, like,

حالا، مثل...، فقط لازمه مثل... بگم که

Isabel Allende. Isabel Allende!

آها! مثل ایزابل آلنده. ایزابل آلنده!

Okay, maybe it doesn't mean,

قبوله، شاید به اون معنی نباشه،

of course it means something to you,

ولی یه معنایی برای شما داره،

but to me, it's like, another level, okay?

ولی برای من، مثل یک سطح دیگه می مونه، قبوله؟

Because I'm Latina and I really appreciate the fact

چون من لاتین هستم و واقعاً سپاسگزار این حقیقتم که

that there are role models here that I can really,

یک سری مدل-نقش هستند که من در واقع می تونم،

I don't know, I just need to say that.

نمی دونم، فقط لازم بود اینو بکم.

That's incredible to me, and sometimes when I'm nervous and everything like that,

برای من بی نظیره و بعضی وقتا وقتی عصبی میشم و همه چی اینطوریه،

I just need to, like, say some affirmations

فقط لازمه، یه چیزهای مثبتی بگم

that can help me.

که بهم کمک میکنه.

I usually just try to use, like, the three little words

من معمولاً سعی می میکنم از سه تا کلمه کوچولو استفاده کنم

that always make me feel better:

که همیشه باعث میشه حالم بهتر بشه:

Sotomayor, Sotomayor, Sotomayor. (Laughter)

سوتو مایور،سوتو مایور، سوتو مایور! (خنده حضار)

Just, it really helps me to get grounded.

اون فقط کمک میکنه که واقع گرا باشم.

Now I can use Allende, Allende, Allende,

از این به بعد می تونم بگم آلنده، آلنده، آلنده!

and, you know, I just need to say it, like,

و می دونید، من فقط نیاز دارم که اونو بگم، مثل اینه که،

it's so incredible to be here, and I knew that we were going to have these questions.

اینجا بودن خیلی بی نظیره و من می دونستم که قراره این سوالات مطرح بشه.

I was so nervous and I was thinking just, like, oh my God, oh my God,

خیلی عصبی بودم و فکر کردم، مثله اینه که، اوه خدای من،خدای من

and reminding me, because I've had, like, some very,

و یادم افتاد که ... چون من قبلاً یه چیز خیلی ... داشتم

especially since the last time we were here at TED,

مخصوصاً از آخرین باری که اینجا تو TED بودیم

it was, like, unbelievable,

خیلی باور نکردنی بود،

and then right after that, like,

و درست بعدش،مثل این بود که

so many crazy things happened, like,

یک سری اتفاقات دیوانه وار افتاد،مثل این که

we ended up going to the White House to perform.

ما حتی برای اجرا به کاخ سفید رفتیم

That was, like, amazing,

اون،مثله این بود که، شگفت انگیز

and I'm standing there,

و من اونجا ایستاده بودم

and I was just like, please don't say, "Oh my God."

و من مثل این بودم که، خواهش میکنم نگو "اوه خدای من"

Don't say, "Oh my God."

نگو " اوه خدای من"

And I just kept saying it: "Oh my God. Oh my God."

و همین طور پشت سر هم میگفتم: " اوه خدای من، اوه خدای من"

And, you know, I kept thinking to myself, like,

و می دونید چیه، با خودم فکر می کردم،مثل اینه که

President Obama has to come up here at the same podium,

رئیس جمهور اوباما بیاد اینجا روی صحنهُ

and I'm standing here saying, "Oh my God."

و من همین طور اینجا وایستاده باشم و بگم "اوه خدای من"

It's like, the separation of church and state.

مثل جداسازی کلیسا و ایالت می مونه.

It's just, I couldn't, like, I couldn't process.

فقط،نمی تونم، انگار،نمی تونم هضمش کنم

It was really too much.

واقعاً بیش از حد توانم بود.

So I think I've lost my way.

برای همین، فکر کنم که راهمو گم کردم.

But what I wanted to say is that dating, for me,

ولی چیزی که میخوام بگم اینه که قرار عاشقانه برای من

you know, as far as I'm concerned,

می دونید چیه،تا جایی که به من مربوط میشه،

however you reproduce, as long as you're enjoying yourself

هر طوری که تولید مثل کنید،تا زمانی که دارید حال می کنید

and it's with another consenting asexual -- I don't know.

و این یه نوع رضایت غیر جنسیه--- نمی دونم.

You know where I'm going with that.

می دونید می خواستم به کجا برسم.

Okay, ciao, gracias.

خب، خداحافط، ممنونم.

Okay, next question. (Applause)

حالا سئوال بعدی (تشویق حضار)

What are your top five favorite songs right now?

در حال حاضر پنج آهنگ محبوبتون چیه؟

All right, well first of all, I'mma say,

خیلی خب، باشه،قبل از هر چیز، باید بگم که

you know what I'm saying, I'm the only dude up here right now.

می دونید چی می خواهم بگم، من تنها مرد اینجا هستم

My name is Rashid,

اسمم رشید است،

and I never been at TED before,

و هیچ وقت قبل از این تو TED نبودم،

you know what I'm saying.

می دونید چی می خوام بگم،

I think, Sarah Jones, maybe she didn't want me to come out last time.

فک کنم، سارا جونز شاید آخرین بار نمی خواسته منم باشم.

I don't know why. You know what I'm saying.

نمی دونم چرا، می دونید چی می خوام بگم.

Obviously I would be like a perfect fit for TED.

پر واضحه که من برای TED جور جورم.

You know what I'm saying.

می دونید چی می خوام بگم.

First of all, that I'm in hip hop, you know what I'm saying.

قبل از هر چیز، من تو سبک هیپ هاپم، می دونید چی میخوام بگم

I know some of y'all may be not really

می دونم بعضی از شماها خیلی هم

as much into the music,

اهل موسیقی نیستید،

but the first way y'all can always know,

ولی اولین راهی که همه شما همیشه می تونید بدونید،

you know what I'm saying, that I'm in hip hop,

می دونید چی می خوام بگم،اینه که من اهل سبک هیپ هاپم،

is 'cos I hold the microphone

برا همینه که میکروفون را گرفتم دستم

in an official emcee posture.

در وضعیت برگزارکننده مراسم رسمی.

Y'all can see that right there.

شما دقیقاً اینجا متوجه ش میشید.

That's how you hold it.

اینطوری باید بگیریدش.

All right, so you get your little tutorial right there.

خیلی خب، الان این دوره آموزشی کوچولو را گذروندید

But when Sarah Jones told me we was gonna come up here,

ولی وقتی سارا جونز بهم گفت که ما قرار بیاییم رو صحنه،

I was like, betch, you know what I'm saying,

من مثل، لعنتی،می دونید چی می خوام بگم،

TED is real fly, I got a whole lot of dope,

TED یه پرواز واقعییه،من یه عالمه دوپینگ کردم

you know what I'm saying, shit going on and everything,

می دونید چی می خوام بگم، گند پیش میاد و همه چی

but she was like, yeah,

ولی اون مثل این بود، آره،

we're going to have to answer, like, some random questions,

ما قراره به یک سری سئوالای اتفاقی جواب بدیم

just like, and I was like, what the hell is that?

فقط مثل و من مثل این بودم که این دیگه چه چرندیه؟

You know what I'm saying, just stand up there

می دونید چی می خوام بگم،این که این بالا وایستی

and answer some random questions?

و به یک سری سئوالای اتفاقی جواب بدی؟

I don't want to,

من نمی خوام!

I mean, it's like an intellectual stop-and-frisk.

منظورم اینه که مثل یک حرکت روشنفرکانه ایست و بازرسیه!

You know what I'm saying? (Laughter)

می دونید چی می خوام بگم؟ (خنده حضار)

I don't want to be standing up there just

من نمی خوام این بالا وایستم

all getting interrogated and whatnot.

و انگار بازجویی بشم و فلان و بهمان

That's what I'm trying to leave behind

این اون چیزی که تو نیویورک مدام سعی

in New York. You know what I'm saying?

می کنم ازش در برم،می دونید چی می خوام بگم؟

So anyway, I would have to say my top five songs right now

خیلی خب، انگار مجبورم پنج تا آهنگ محبوبم را الان بگم

is all out of my own personal catalogue,

که از کاتالوگ کاملاً شخصی ام کشیدم بیرون،

you know what I mean?

می دونید منظورم چیه؟

So if you want to know more about that,

برا همین اگه می خواهید بیشتر راجع به اش بدونید،

you know what I'm saying,

می دونید چی می خوام بگم،

we could talk about the anti-piracy and all that,

میشه راجع به جنبش صد دزدی هنری و امثالهم حرف زد

but as far as I'm concerned,

ولی تا جایی که به من مربوطه،

you know, I believe in creative commons,

می دونید چیه، من به مشترکات خلاقانه باور دارم

and I think it's really important that, you know,

و فکر کنم واقعاً مهمه، می دونید چیه،

that needs to be sustainable and everything,

که نیاز به بقا و این چیزا وجود داره

and I mean, as far as I'm concerned,

و منظورم اینه که، تا جایی که به من مربوطه

I mean, this right here,

منظورم اینه که، دقیقاً اینجا،

this environment, I would like to sustain.

تو این فضا،من باید دوام بیارم

You know what I mean?

می دونید منظورم چیه؟

But I'm just saying, if y'all are interested

ولی باید بگم که، اگه واقعاً علاقمندید

in the top five songs, you need to holler at me.

به پنج تا آهنگ محبوب من، باید برایم فریاد بکشید.

You know what I'm saying?

می دونید چی می خوام بگم؟

Aight? In the future or the present. Yeah.

اوکی؟ تو آینده یا حال،بله.

Enjoy the rest of it.

با بقیه اش حال کنید.

Okay, next question.

خب، سئوال بعدی.

What do you got?

چی دارید؟

"How many of your organs have been 3D printed?"

"چند تا از ارگان های شما پرینت سه بعدی شده اند؟"

(Laughter)

(خنده حضار)

Well I have to say that I don't know about

خب، باید بگم که درباره ی این نمی دونم که

how many of my organs

چند تا از ارگان های من

have been 3-D printed as such,

تا به حال پرینت سه بعدی شده اند

but I can tell you that it is so challenging to me,

ولی می تونم بهتون بگم که خیلی برام چالش برانگیزه،

kind of thinking about this concept of the future

یه جورایی فکر کردن راجع به این مفهوم از آینده

and that, you know, all around the world

و این که، می دونید، تو همه جای دنیا

parents are kind of telling their small children,

والدین یه جورایی به بچه های کوچیکشون میگن که،

please, you have to eat that, you know,

خواهش میکنم،تو باید اونو بخوری، می دونید،

I have slaved over a hot 3D printer all day

من همه روز با این پرینتر داغ سه بعدی سخت کار کرده ام

so that you can have this meal.

که تو بتونی این غذا را بخوری.

You know, that kind of thing.

می دونید، این جور چیزا.

And of course now that we have changed, you know,

و البته حالا که ما عوض شده ایم، می دونید،

from the global South, there is this total

از اون جنوب جهانی، این همان نوع

kind of perspective shift that is happening around the --

کلی از انحراف دیدگاه است که این اطراف اتفاق می افته

You can't just say to them,

شما فقط نمی تونید به اونا بگید،

well, there are starving children.

خب، یه بچه هایی دارن از گرسنگی می میرن.

Well, it is the future.

Nobody is starving anymore, thank God.

خب، این آینده است.

دیگه هیچ کس از گرسنگی نمی میره، خدا رو شکر.

But as you can tell I have kind of that optimism,

ولی همون طور که می تونید بگین، من یه جورایی خوش بینم،

and I do hope that we can continue

و امیدوارم که ما بتونیم ادامه بدیم

to kind of 3D print,

به یه جور پرینت سه بعدی،

well, let us just say I like to think that

خب، بذارید بگم که من دلم میخواد فکر کنم که

even in the future we will have the publication,

حتی در آینده هم ما انتشاراتی داریم،

kind of, you know, all the food that's fit to print.

که می دونید، یه جورایی مناسبه پرینت کردن غذا باشه!

But everybody, please do enjoy that,

ولی همه شما،خواهش می کنم خوشتون بیاد،

and again, I think that you do throw

و دوباره،فکر می کنم که شما این جا یک

a cracking good party here at TED.

مهمانی بی نظیر راه انداختید در TED

Thank you.

ممنونم.

Next question. (Applause)

سئوال بعدی (تشویق حضار)

What has changed? Okay, it's like,

اممم، چی عوض شده؟ اوکی،مثله این که،

I have to think about that.

باید راجع به اش فکر کنم.

"What has changed now that women run the world?"

"حالا که زنان بر دنیا حکومت می کنند، چی عوض شده؟"

First of all,

قبل از هر چیز،

I really, like, I just want to say,

راستش من، فقط می خوام بگم که،

and my name is Bella,

و اسمم بلا است،

I just want to, like, identify myself,

من فقط می خواهم یه جورایی خودم را معرفی کنم،

that, like, as a feminist,

این که به عنوان یک فمینیست

I, like, I really find that, like,

من واقعاً فهمیدم که ،

because I was born in the '90s,

چون من در دهه ۹۰ میلادی به دنیا اومدم

and, like, there were a lot of women who were

و اون موقع تعداد بسیاری از خانم ها تا جایی

as far as feminism was concerned,

که دغدغه فمینیسم بود، وجود داشتند،

like, maybe they didn't understand that, like,

مثل اینکه، شاید اونا نمی فهمیدند که

a feminist like me, like,

یک فمینیست مثل من

I don't think it's required that you have to have

فکر نمی کنم که نیازی باشه که شما نوع

a certain kind of voice,

خاصی از صدا را داشته باشید

or, like, a certain way of presenting yourself

یا مثلاً یک روش خاص در ارائه کردن خودتون

to be feminist, because I think that, like,

که فمینیست هستند، چون فکر می کنم که

feminism can be really hot,

فمینیسم واقعاً باحاله،

and I think actually that it's really vital and important.

و فکر می کنم که خیلی ضروری و مهمه

Like, the quotation I'm wearing is from, like,

مثل این نقل قول که من پوشیدم مال، مثلاً

Gloria Steinem,

گلوریا استاینمه

and, like, I'm named Bella for, like, Bella Abzug,

و به خاطر همین اسمم بلا است، مثل بلا آبزوگ

who's, like, obviously, like, a really important feminist from, like, history,

که واضحه یک فمینیست مهم مثلاً در تاریخ است

and like, I just think that those women, like,

و مثلاً من فقط به اون زنانی فکر می کنم که مثلاً

really represent, like, that you can, like,

واقعاً جوری ارائه می کردن که شما مثلاً می تونید بگید

be vital and, like, amazing,

مثلاً زنده و مثلاً شگفت انگیز بود

like, a-mazing,

مثلاً شگفت-انگیز!

and you don't have to wear, like,

و شما لازم نیست این طوری لباس بپوشید، مثل

an Eileen Fisher caftan,

خفتان (یک نوع لباس مردانه) آیلیین فیشر

just to, like, prove that you are a feminist.

فقط برای این که ثابت کنید که فمینیست هستید!

Like, not that there's anything wrong with that,

مثلاً نه این که ایرادی داره اگه اون کارو بکنید

but my mom, she's like, like,

ولی مادرم،اون مثل،مثل

why do you have to wear pants that, like,

چرا اون شلوارا را می پوشی که ، مثلاً

objectify your body? I like my pants.

بدنت را نمایان کنی؟ خب من شلوارم رو دوست دارم

Like, I like my voice.

مثل، مثل این که من صدام را دوست دارم

Like, she's like, why do you have to talk like —

مثلاً اون مثل اینه که: چرا این طوری حرف می زنی،مثل

Talk like what? Like, I'm expressing myself,

حرف می زنم مثل کی؟ مثلاً من دارم خودم رو ابراز می کنم

and I think that we have to, like,

و فکر می کنم همه ما باید

reach out, like, not only across, like,

به اونجا برسیم،مثلاً نه فقط گذر کردن، مثل

the different generations of feminists,

نسل متفاوتی از فمینیست ها

but also across the, like, vocal ranges,

ولی گذر کردن از مثلاً، گستره های صوتی

so that, like, we,

تا اینکه،مثلاً،ما

because otherwise it's just, like,

چون غیر از اون فقط، مثلاً

restriculous within feminism,

محدودیت است با فمینیسم

which is just, like, a word that I created

که مثل یک کلمه ای که من از خودم در آوردم

that means, like, so strict it's ridiculous.

که معناش اینه که اون محدودیت خیلی مسخره است

So that's my feeling about that.

خب این احساس من راجع به اون بود

You guys are a-mazing, by the way.

شماها خیلی باحالید، در ضمن

Okay. Next question.

اوکی، سئوال بعدی

(Applause)

(تشویق حضار)

["They've discovered a cure for cancer, but not baldness? What's up with that?"]

"برای سرطان راه درمان پیدا شده، ولی برای کچلی نه؟ منظورش چیه؟"

Yeah, you know what,

خب، شما می دونید چیه،

so my name is Joseph Mancuso.

اسم من ژوزف منکیوسو است

First of all, I just want to say that I appreciate

قبل از هر چیز، می خوام بگم که خیلی قابل تقدیر است

that TED in general has been a pretty orderly crowd,

که TED در حالت کلی یک جماعت یکنواخته

a pretty orderly group.

یک گروه یکنواخت

And, you know, I just have to say,

و می دونید، باید بگم که

the whole thing with baldness,

همه چیزی که به کچلی مربوطه

and, you know, here's the thing.

و می دونید،اینجا چیزی هست

As long as the woman, in my case --

تا جایی که زنها، در مورد من--

because it's a modern world,

چون در یک دنیای مدرن هستیم

do whatever you want to do, I don't have any problem with anybody,

هر کاری که دلت می خواد بکن،من با هیچ کس هیچ مشکلی ندارم

enjoy yourself, LGBTQLMNOP. All right?

خوش بگذرونید، LGBTQMNOP، خوبه؟

But as far as I'm concerned,

ولی تا جایی که به من مربوطه،

attractiveness,

به جذابیت،

women don't really care

خانمها اصلاٌ اهمیت نمیدن

as much as you think they do

اونقدری که شما فکر می کنید اهمیت میدن

about the, you know.

درباره، می دونید

I mean, I remember hearing this woman.

منظورم اینه که یادم میاد شنیدن حرفای این خانوم

She loved her husband, it was the sweetest thing.

که شوهرش را دوست داشت، عزیزترین کس او بود.

It's a pretty young girl, you know?

دختر خیلی جوونی بود، می دونید؟

And this guy's older.

و این یارو سنش بیشتر بود.

And, you know, she said she would love him

و می دونید، اون گفت که پسره رو دوست داره

even if he had snow on the roof

حتی اگه سرش مثل بیشه زار بود

or even if melted and disappeared altogether.

یا حتی اگر از بیابون برهوت هم لخت تر.

As far as I'm concerned, it's about the love.

تا جایی که به من مربوط میشه، اون مسئله عشقه.

Am I right, or am I right?

درست میگم یا درست میگم؟

So that's it. That's it. That's it.

همه اش همینه، همین، همین

I don't got nothing more to say.

چیزی برای گفتن ندارم.

Keep your noses clean.

از خلاف دور بمونید.

All right, next question.

خیلی خب، سئوال بعدی

"Have you ever tasted meat that's not lab grown?"

"تا حالا گوشتی را چشیدین که تو آزمایشگاه به عمل نیومده باشه؟"

Um, well, I,

اممممم،خب،من

I want to start by saying

می خوام با گفتن این موضوع شروع کنم که

that this is a very difficult experience

خیلی تجربه سختیه

for a Chinese-American.

برای یک آمریکایی-چینی.

I don't know what to call myself now,

نمی دونم که الان باید خودم را چی بنامم،

because I have really my Chinese identity,

چون من واقعاً هویت چینی دارم.

but my kids, they are American-Chinese,

ولی بچه هام، آمریکایی-چینی هستند

but it's difficult to try to express myself

ولی خیلی سخته که خودم را این طوری

in front of audience of people like this.

در جلوی مخاطبان ابراز کنم.

But if had to give my opinion about meat,

ولی اگه قرار باشه راجع به گوشت نظرم رو بدونید،

I think first, the most important thing is to say

فکر کنم،قبلش،مهمترین چیزی که باید بگم

that we don't have to have perfect food,

اینه که ما مجبور نیستیم غذای عالی بخوریم

but maybe it can also not be poison.

شاید فقط نباید سمی باشه.

Maybe we can have some middle ground for that.

شاید بتونیم براش یک حدوسطی داشته باشیم

But I will continue to consider this idea,

ولی با لحاظ این نظر ادامه خواهم داد

and I will report back maybe next year.

و شاید سال آینده برگردم و گزارش بدم.

Next.

بعدی.

Next. Next. (Applause)

بعدی، بعدی (تشویق حضار)

"Will there ever be a post-racial world?"

"آیا جهان پسا-نژادی خواهد بود؟"

Thank you for having me.

ممنوننم از همراهی تون.

My name is Gary Weaselhead. Enjoy that.

اسم من گری ویزل هد است، ازش خوشتون بیاد

I'm a member of the Blackfeet Nation.

من عضوی از (Blackfeet Nation )جامعه سرخپوستی قبیله بلک فیت هستم

I'm also half Lakota, but that is my given name,

من همچنین یک نیمه لاکوتا (قبیله سرخپوستی) هستم ولی اون اسم کوچیک منه

and no, even though it would have seemed

و نه حتی اون طوری که به نظر میاد

like an obvious choice,

شبیه یک انتخاب واضح،

no, I did not go into politics.

نه، من هیچ وقت وارد سیاست نشدم.

Tough crowd.

جمعیت خشک.

(Laughter)

(خنده)

But I always like to just let people know

ولی من همیشه خواستم بذارم مردم بدونن

when they ask about race or those kinds of things,

چه وقت پراجع به نژاد یا این جور چیزها باید بپرسن،

you know, as a member of the First Nations community,

می دونید، به عنوان عضوی از جامعه بومیهای کانادا معروف به First nations هستم

you know, I'm probably

می دونید،من احتمالاً

not your typical guy.

فرد مورد نظر شما نیستم.

For example, in addition to being an activist,

به عنوان مثلا،علاوه بر این که فعال اجتماعی ام،

I'm also a professional stand-up comedian.

من یک کمدین حرفه ای هم هستم.

(Laughter)

(خنده حضار)

And, you know, I'm most popular

و می دونید، من بیشتر در کالج ها و

on college and university campuses.

دانشکده ها معروفم.

You know, whenever they want to do a diversity day,

می دونید،هر وقتی که اونا می خوان یک روز متنوعی داشته باشن

or hey-we're-not-all-white week,

یا هفته هی-ما-همه-سفید- نیستیم را برگزار کنند

then I'm there. (Laughter)

اون وقت من میرم اونجا (خنده حضار)

Do I think there will ever be a post-racial world?

آیا من فکر می کنم که دنیا پسا-نژادی خواهد شد؟

I think, really, I can't talk about race

فکر کنم من واقعا نمی تونم راجع به نژاد حرف بزنم

without remembering that it is a construct

بدون یاد آوری این موضوع که اون یک ساختار بزرگه

in certain respects,

از جنبه های مختلف است،

but also that, you know,

ولی همچنین، می دونید که

until we redress the wrongs of the past,

تا زمانی که اشتباهات گذشته را تصیح نکنیم

we're going to be turned around.

فقط خلاف جهت میریم.

I don't care if the present is the new future.

من برام مهم نیست که حال آینده جدید است یا نه

I think there's a lot of great people here at TED

من فکر کنم که تعدادزیادی آدم فوق العاده اینجا در TED

who are working to address that,

کار می کنند تا این قضیه را مخاطب قرار بدن

so with that, if anything I've said today

پس از این نظر، اگه چیزایی که امروز گفتم

makes you feel uncomfortable, you're welcome.

بهتون برخورده، زدم تو خال!

(Applause)

(تشویق حضار)

I think we have time for one more.

فکر کنم برای یکی دیگه هم وقت داریم

"What's the most popular diet these days?"

"رژیم مطلوب این روزها چیه؟"

Who's here?

کی اینجاست؟

Okay, well, I'm just gonna answer this really fast,

اوکی، خب،من می خوام خیلی سریع به این موضوع پاسخ بدم

as, like, three or four different people.

مثل، سه یا چهار نفر متفاوت.

I mean really fast.

منظورم اینه که خیلی سریع.

I'm just gonna let y'all know that, as far as diet is concerned,

فقط می خوام بدونید که تا جایی که مسئله به رژیم مربوط میشه

if you don't love yourself inside,

اگه درون خودتون رو دوست نداشته باشید،

there is no diet on this Earth

هیچ رژیم غذایی روی زمین نیست که

that is going to make your behind small enough

باعث بشه به اندازه کافی وزن کم کنید

for you to feel good,

برای شما که احساس خوبی داشته باشید،

so just stop wasting your time.

بنابراین وقتتون رو تلف نکنید.

I would just like to say as an African woman

من فقط می خوام به عنوان یک زن آفریقایی بگم که

that I believe the diet that we need

من فکر می کنم رژیمی که ما نیاز داریم

is really to remove the crazy belief

قراره این عقیده مسخره رو از بین ببره که

that there is anything wrong

که یک باسن خوب

with a nice backside.

مشکل داره.

No, I am teasing about that.

نه،من دارم شوخی می کنم.

There is nothing wrong with a woman of size.

هیچ مشکلی درباره سایز یک خانوم وجود نداره.

That is what I am trying to say.

این اون چیزیه که می خوام بگم.

Women, celebrate your body, for God's sake.

خانوما، از بدنتون لذت ببرید، تو رو خدا.

Stop running around starving.

این گرسنگی کشیدن را تمومش کنید.

You are making yourselves and other people miserable.

شما دارید خودتون و بقیه را بدبخت می کنید.

Last answer.

آخرین پاسخ.

So we're talking about what's the most popular diet?

خب قراره راجع به معروف ترین رژیم این روزا صحبت کنیم؟

I'm gonna start off by telling y'all that

من می خوام دوباره با این بحث شروع کنم که

this is my first time here at TED.

این اولین حضورم در TEDاست

I might not be your typical person

شاید من آدم ایده آل شما نباشم

you find on this stage.

که اومده روی صحنه

My dental work not as nice as some people.

وضعیت دندان های من مثل بعضی ها خوب نیست

But I made Sarah Jones promise

ولی من به سارا جونز قول دادم

she gonna bring me this time,

که اون من رو این بار بیاره

'cause she didn't bring me before,

چون اون دفعه قبل من رو نیاورد

but you know, I just want to say,

ولی می دونید،می خوام بگم که

there's a lot of things more important

چیزهای بسیار زیادی هستند که مهمترند

than counting calories,

از شمردن کالری ها

and as somebody living on the streets in New York,

و به عنوان کسی که در خیابون های نیویورک زندگی می کنه

and getting to come here, hear y'all ideas worth spreading,

و اومده که اینجا باشه، تا شنونده تمامی ایده های شایسته گستر باشه

I want to tell y'all I believe in this idea

می خوام به همه شما بگم که همه باورم در این ایده این است

that the present is the new future,

که حال همان آینده جدید است

that where you sit, you create everything

اون جایی که شما نشستید، دارید همه چیز را خلق می کنید

that's gonna come, for better or worse.

که قراره بیاد، برای بهتر یا بدتر

And for me, I think homeless

و برای من،فکر کنم بی خانمانی

is the wrong word for it anyway.

کلمه غلطی براش باشه به هر حال.

You know, I might not have me no place

می دونید،من شاید کاری نکنم جایی برای این که

to lay my head at night,

سرم را شب بگذارم نداشته باشم ،

but that just makes me houseless.

ولی همین باعث میشه من بی خانمان بشم.

I have me a home. You do too.

من خونه دارم، شما هم همین طور.

Find it and try to find yourself in there.

اونجا را پیدا کنید و خودتون رو تویش جا کنید.

Make sure you know,

مطئن باشید که می دونید

it's not just about virtual reality in space.

این اصلاً راجع به واقعیت مجازی در فضا نیست

That's wonderful, but it's also about

این شگفت انگیزه،ولی هم چنین راجع به

the actual reality here on Earth.

این که واقعیت حقیقی همین جا روی زمین است.

How are people living today?

مردم این روزا چطور زندگی می کنند؟

How can you be part of the solution?

شما چطور می تونید بخشی از راه حل باشید؟

Thank y'all for thinking about that

ممنونم بابت این که به اون فکر می کنید

right now in the present moment

همین حالا در لحظه فعلی

to influence the future.

تا در آینده تاثیر گذار باشید.

I appreciate it. Bye-bye.

ممنونم،خدا حافظ.

(Applause)

(تشویق حضار)

Thank you all very, very much.

از همه تون متشکرم، خیلی متشکرم.

Thank you for trusting me, Chris.

ازت ممنونم که بهم اعتماد کردی، کریس.

(Applause)

(تشویق حضار)