Ingrid Betancourt: What six years in captivity taught me about fear and faith (w/ subtitles) | TED

214,471 views ・ 2017-08-16

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

00:00
Translator: Camille Martínez
0
0
7000
Translator: Morvarid Zandichi Reviewer: Leila Ataei
00:13
The first time
1
13518
1302
وقتی برای اولین بار
00:15
I felt fear
2
15422
1422
ترس رو احساس کردم
00:17
I was 41 years old.
3
17841
1263
۴۱ سال‌م بود.
00:20
People have always said I was brave.
4
20502
2414
دیگران همیشه می‌گفتن که من آدم شجاعی هستم.
00:23
When I was little, I'd climb the highest tree,
5
23499
2619
وقتی بچه بودم، از بلندترین درخت‌ها بالا می‌رفتم،
00:26
and I'd approach any animal fearlessly.
6
26142
2520
و بدون ترس و لرز به هر حیوونی نزدیک می‌شدم.
00:29
I liked challenges.
7
29821
1555
از چالش‌ها خوش‌م می‌اومد.
00:32
My father used to say,
8
32106
1334
پدرم همیشه می‌گفت،
00:34
"Good steel can withstand any temperature."
9
34622
4424
"فولاد مرغوب در برابر هر حرارتی طاقت میاره."
00:40
And when I entered into Colombian politics,
10
40153
3003
و من وقتی به عرصه‌ی سیاست کلمبیا وارد شدم،
00:44
I thought I'd be able to withstand any temperature.
11
44265
2481
فکر می‌کردم می‌تونم در برابر هر حرارتی طاقت بیارم.
00:46
I wanted to end corruption;
12
46770
2171
من می‌خواستم به فساد پایان بدم؛
00:48
I wanted to cut ties between politicians and drug traffickers.
13
48965
4179
می‌خواستم رابطه بین سیاستمداران و قاچاقچیان مواد مخدر رو قطع کنم.
دلیل اولین پیروزی‌م در انتخابات،
00:53
The first time I was elected,
14
53168
2658
00:55
it was because I called out, by name,
15
55850
2683
این بود که از سیاستمداران فاسدی،
00:58
corrupt and untouchable politicians.
16
58557
3021
که نمی‌شد بهشون نزدیک شد، نام بردم.
01:02
I also called out the president
17
62172
2346
من همین‌طور از ارتباط رییس‌جمهور
01:05
for his ties to the cartels.
18
65388
2910
با کارتل‌های مواد مخدر حرف زدم.
01:09
That's when the threats started.
19
69460
2127
از اون‌جا تهدید‌ها شروع شد.
01:12
I had to send my very young children out of the country one morning,
20
72449
5332
مجبور شدم یک روز صبح، بچه‌های خردسال‌م رو مخفیانه،
01:17
hidden, all the way to the airport, in the French ambassador's armored car.
21
77805
4162
با ماشین ضدگلوله‌ی سفیر فرانسه به فرودگاه بفرستم.
01:22
Days later,
22
82425
1380
چند روز بعد،
01:24
I was the victim of an attack, but emerged unharmed.
23
84742
2623
خودم هدف حمله قرار گرفتم ولی جون سالم به در بردم.
01:28
The following year,
24
88944
1323
سال بعد،
01:31
the Colombian people elected me with the highest number of votes.
25
91135
3507
مردم کلمبیا با بالاترین میزان به من رای انتخاب کردن.
01:35
I thought people applauded me because I was brave.
26
95755
3483
فکر می‌کردم مردم من رو به خاطر شجاعت‌م تشویق می‌کنن.
01:40
I, too, thought I was brave.
27
100224
2127
خودم هم فکر می‌کردم شجاع‌م.
01:43
But I wasn't.
28
103279
1404
ولی نبودم.
01:46
I had simply never before experienced
29
106714
3552
موضوع این بود که تا اون موقع
01:50
true fear.
30
110905
2240
هرگز ترس واقعی رو تجربه نکرده بودم.
01:54
That changed
31
114557
1176
در روز ۲۳ فوریه ۲۰۰۲
01:57
on February 23, 2002.
32
117066
2381
همه‌چیز تغییر کرد.
02:01
At the time, I was a presidential candidate in Colombia
33
121066
3280
در اون زمان، من کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در کلمبیا بودم
02:05
promoting my campaign agenda,
34
125029
3348
و وقتی در حال تبلیغ برنامه‌‌های کمپین انتخاباتی‌م بودم،
02:08
when I was detained by a group of armed men.
35
128401
3233
توسط گروهی از مردان مسلح بازداشت شدم.
02:12
They were wearing uniforms with military garments.
36
132222
2815
اون‌ها لباس و یونیفرم نظامی به تن داشتن.
02:16
I looked at their boots; they were rubber.
37
136410
2753
به چکمه‌هاشون نگاه کردم؛ لاستیکی بودن.
02:19
And I knew
38
139187
1409
و من می‌دونستم
02:20
that the Colombian army wore leather boots.
39
140620
2301
که چکمه‌های ارتش کلمبیا چرمی هستن.
02:23
I knew that these were FARC guerrillas.
40
143767
3674
فهمیدم که این‌ها چریک‌های FARC هستن.
02:28
From that point on, everything happened very quickly.
41
148068
2730
بعد از اون لحظه، همه‌چی خیلی سریع اتفاق افتاد.
02:33
The commando leader ordered us to stop the vehicle.
42
153457
3506
سردسته‌شون دستور توقف ماشین رو داد.
02:37
Meanwhile, one of his men stepped on an antipersonnel mine
43
157891
4131
در همین لحظه، پای یکی از افرادش رفت روی مین
02:42
and flew through the air.
44
162704
2124
و به هوا پرتاب شد.
02:45
He landed, sitting upright,
45
165574
2000
او به حالت نشسته فرود اومد،
02:48
right in front of me.
46
168256
1649
درست روبه‌روی من.
02:49
We made eye contact
47
169929
2000
با هم چشم تو چشم شدیم
02:52
and it was then that the young man understood:
48
172841
2349
و همون‌موقع بود که اون مرد جوون متوجه شد:
02:56
his rubber boot with his leg still in it
49
176246
2483
چکمه‌ی لاستیکی‌ش درحالیکه پاش هنوز توش بود
02:58
had landed far away.
50
178753
1445
از بدن‌ش جدا شده بود و جای بسیار دورتری افتاده بود.
03:01
(Sighs)
51
181744
1190
(آه)
03:04
He started
52
184823
1231
اون شروع کرد
03:08
screaming like crazy.
53
188689
2253
دیوانه‌وار فریاد زدن.
03:12
And the truth is,
54
192972
1169
و واقعیت اینه که
03:14
I felt -- as I feel right now, because I'm reliving these emotions --
55
194816
6144
من احساس کردم -- مثل همین الان، چون اون احساسات دوباره برام زنده شده‌ن --
03:20
I felt at that moment that something inside of me was breaking
56
200984
3633
در اون لحظه احساس کردم چیزی در درون‌م در حال شکستنه
03:25
and that I was being infected with his fear.
57
205540
2903
و ترس او داره من رو آلوده می‌کنه.
03:28
My mind went blank and couldn't think;
58
208467
2864
ذهن‌م خالی شد و دیگه نمی‌تونستم فکر کنم؛
03:31
it was paralyzed.
59
211355
1175
فلج شده بودم.
03:33
When I finally reacted,
60
213243
1693
بالاخره وقتی تونستم واکنش نشون بدم،
03:36
I said to myself,
61
216879
1459
به خودم گفتم،
03:38
"They're going to kill me,
62
218716
1277
"این‌ها من رو می‌کشن،
03:41
and I didn't say goodbye to my children."
63
221128
2341
و من با بچه‌هام خداحافظی نکرده‌م."
03:46
As they took me into the deepest depths of the jungle,
64
226798
4053
وقتی داشتن من رو به عمیق‌ترین اعماق جنگل می‌بردن،
03:52
the FARC soldiers announced
65
232796
1607
سربازان FARC به من اعلام کردن
03:55
that if the government didn't negotiate,
66
235169
2000
که اگر دولت باهاشون مذاکره نکنه،
03:58
they'd kill me.
67
238406
1244
من رو می‌کشن.
04:00
And I knew
68
240674
1750
و من می‌دونستم
04:03
that the government wouldn't negotiate.
69
243269
3152
که دولت مذاکره نخواهد کرد.
04:07
From that point on,
70
247865
1303
از اون‌جا به بعد،
04:09
I went to sleep in fear every night --
71
249898
3092
من هرشب با ترس خوابیدم --
04:13
cold sweats,
72
253014
1420
عرق سرد به بدن‌م می‌نشست،
04:15
shaking,
73
255039
1283
می‌لرزیدم،
04:17
stomach ache,
74
257187
2000
دل‌درد داشتم،
04:19
insomnia.
75
259211
1257
و بی‌خوابی به سرم می‌زد.
04:21
But worse than that was what was happening to my mind,
76
261793
2580
ولی بدتر از این‌ها، اتفاقی بود که داشت برای ذهن‌م می‌افتاد،
04:24
because my memory was being erased: all the phone numbers,
77
264397
4499
حافظه‌م داشت پاک می‌شد: تمام شماره تلفن‌ها،
04:28
addresses,
78
268920
1487
آدرس‌ها،
اسم آدم‌هایی که برام عزیز بودن،
04:30
names of very dear people,
79
270431
2069
04:32
even significant life events.
80
272524
3679
حتی اتفاقات مهم زندگی‌م.
04:38
And so,
81
278386
1322
و بنابراین،
04:40
I began to doubt myself, to doubt my mental health.
82
280410
2984
شروع کردم به شک کردن به خودم، شک کردن به سلامت روان‌م.
04:44
And with doubt came desperation,
83
284862
2973
و با این شک ناامیدی اومد،
04:48
and with desperation came depression.
84
288565
2094
و با ناامیدی افسردگی اومد.
04:51
I was suffering notorious behavioral changes
85
291787
2778
من از تغییرات وحشتناک رفتاری رنج می‌بردم
04:54
and it wasn't just paranoia in moments of panic.
86
294589
3627
و این فقط منحصر به پارانویا در لحظه‌های وحشت نبود.
04:58
It was distrust,
87
298969
2762
بی‌اعتمادی بود،
05:02
it was hatred,
88
302692
1250
نفرت بود،
05:04
and it was also the urge to kill.
89
304716
1921
و همین‌طور نیاز شدیدی به کشتن یک نفر.
05:07
This, I realized
90
307574
2267
این رو وقتی فهمیدم که
05:09
when they had me chained by the neck to a tree.
91
309865
4561
من رو با زنجیری که دور گردن‌م بود به یک درخت بسته بودن.
05:15
They kept me outside that day,
92
315767
3287
اون روز من رو وسط بارون‌ شدید استوایی،
تمام روز بیرون نگه داشتن.
05:20
during a tropical downpour.
93
320086
1735
05:23
I remember feeling an urgent need to use the bathroom.
94
323058
5300
یادم میاد به شدت احتیاج داشتم برم دست‌شویی.
05:32
"Whatever you have to do,
95
332832
1537
"هرکاری که داری،
05:36
you'll do in front of me,
96
336616
2000
جلوی من می‌کنی،
05:43
bitch,"
97
343481
1214
پتیاره،"
05:50
the guard screamed at me.
98
350871
1539
نگهبان با فریاد این‌ها رو به من گفت.
و من
06:01
And I
99
361121
1161
06:04
decided at that moment
100
364797
2609
در اون لحظه تصمیم گرفتم
06:16
to kill him.
101
376660
1233
که بکشمش.
06:22
And for days,
102
382155
2668
و روزها،
نقشه می‌کشیدم، منتظر فرصت مناسب بودم، راه مناسبی برای اینکه این کارو انجام بدم،
06:26
I was planning, trying to find the right moment, the right way to do it,
103
386426
4113
در حالی که پر از نفرت بودم،
06:30
filled with hatred,
104
390563
1485
06:32
filled with fear.
105
392072
1174
پر از ترس بودم.
06:33
Then suddenly,
106
393984
1792
بعد ناگهان،
06:35
I rose up,
107
395800
1260
از جا بلند شدم،
06:37
snapped out of it
108
397084
1348
از این حال بیرون اومدم،
06:39
and thought:
109
399209
1213
و با خودم فکر کردم:
06:41
"I'm not going to become one of them.
110
401405
2104
"من قرار نیست یکی از اون‌ها بشم.
06:43
I'm not going to become an assassin.
111
403533
2000
من قرار نیست آدم‌کش بشم.
06:46
I still have enough freedom
112
406470
4318
هنوز اون‌قدر آزادی دارم
06:52
to decide
113
412756
1409
که تصمیم بگیرم
06:55
who I want to be."
114
415327
1394
می‌خوام کی باشم."
06:59
That's when I learned that fear
115
419832
1813
اون‌جا بود که فهمیدم ترس
07:04
brought me face to face with myself.
116
424134
2000
من رو با خودم مواجه کرده.
07:07
It forced me
117
427047
1183
ترس من رو مجبور کرد
07:09
to align my energies,
118
429212
2462
که انرژی‌هام رو تنظیم کنم،
07:11
to align my meridians.
119
431698
2568
نقاط اوج‌م رو تنظیم کنم.
07:15
I learned that facing fear
120
435321
2713
من یاد گرفتم که مواجهه با ترس
07:19
could become a pathway to growth.
121
439717
3532
می‌تونه مسیری به سمت رشد باشه.
07:25
A lot of emotions arise when I talk about all of this,
122
445550
2698
وقتی درباره‌ی این‌ها حرف می‌زنم احساسات زیادی در من بیدار می‌شن،
07:28
but when I think back,
123
448938
2187
ولی وقتی به عقب برمی‌گردم،
07:32
I'm able to identify
124
452601
1450
می‌تونم قدم‌هایی که برداشتم
07:34
the steps I took to do it.
125
454979
2458
تا این‌کارو انجام بدم رو تشخیص بدم.
07:38
I want to share three of them with you.
126
458093
3401
می‌خوام سه تا از این قدم‌ها رو با شما به اشتراک بگذارم.
07:41
The first
127
461518
2074
قدم اول
هدایت شدن به وسیله‌ی اصول‌م بود.
07:45
was to be guided by principles.
128
465383
2100
07:48
Because I realized
129
468426
1178
برای اینکه متوجه شدم
07:49
that in the midst of panic and mental block,
130
469628
2816
که در میانه‌ی وحشت و قفل شدن ذهن،
07:53
if I followed my principles,
131
473309
3301
اگر از اصول‌م پیروی کنم،
07:56
I acted correctly.
132
476634
1679
کار درست رو انجام داده‌م.
08:00
I remember the first night
133
480265
3171
یادم میاد اولین شب
08:03
in a concentration camp that the guerrillas had built
134
483460
3848
در اون اردوگاهی که چریک‌ها ساخته بودن
وسط جنگل،
08:07
in the middle of the jungle,
135
487332
1338
08:09
with 12-foot-high bars,
136
489448
3354
با ستون‌هایی به بلندی ۳.۵ متر،
08:12
barbed wire,
137
492826
1605
سیم خاردار،
08:14
lookouts in the four corners
138
494455
2340
برج‌های دیده‌بانی در چهار طرف،
08:16
and armed men pointing guns at us 24 hours a day.
139
496819
3372
و مردان مسلحی که ۲۴ ساعته تفنگ به سمت ما نشانه رفته بودن.
08:21
That morning, the first morning,
140
501318
2161
در اون صبح، اولین صبح،
08:24
some men arrived, yelling:
141
504678
2707
یه عده از افرادشون اومدن و داد می‌زدن که:
08:27
"Count off! Count off!"
142
507409
1833
"شمارش! شمارش!"
08:30
My fellow hostages woke up, startled,
143
510567
4179
هم سلولی‌های من وحشتزده از خواب پریدن،
08:34
and began to identify themselves in numbered sequence.
144
514770
3328
و شروع کردن به ترتیب شماره خودشون رو معرفی کردن.
08:38
But when it was my turn,
145
518637
1651
ولی وقتی نوبت به من رسید،
08:41
I said,
146
521732
1153
من گفتم،
"اینگرید بتانکور.
08:43
"Ingrid Betancourt.
147
523858
1345
08:45
If you want to know if I'm here, call me by my name."
148
525227
3038
اگه می‌خواین بدونین اینجا هستم یا نه من رو با اسمم صدا بزنین."
خشم نگهبان‌ها
08:49
The guards' fury
149
529386
1999
08:52
was nothing compared to that of the other hostages,
150
532669
2468
قابل مقایسه با خشم گروگان‌های دیگه نبود،
08:55
because, obviously they were scared --
151
535840
3075
چون مشخصا اون‌ها ترسیده بودن --
08:58
we were all scared --
152
538939
1409
همه‌مون ترسیده بودیم --
09:00
and they were afraid that, because of me, they would be punished.
153
540372
3410
و اون‌ها ترس‌شون از این بود که نکنه به خاطر من تنبیه بشن.
09:04
But for me,
154
544476
1271
ولی برای من،
09:05
beyond fear was the need to defend my identity,
155
545771
6661
فراتر از ترس، نیاز به دفاع از هویت‌م وجود داشت
09:12
to not let them turn me into a thing or a number.
156
552456
3547
که نگذارم اون‌ها من رو به یک چیز بی‌ارزش یا یک عدد تبدیل کنن.
این یکی از اصول‌م بود:
09:16
That was one of the principles:
157
556027
1570
09:18
to defend
158
558138
2000
دفاع کردن
از اون‌چه من کرامت انسانی می‌دونستم.
09:21
what I considered to be human dignity.
159
561416
2440
ولی اشتباه نکنین:
09:25
But make no mistake:
160
565277
1903
09:27
the guerrillas had it all
161
567204
2000
چریک‌ها حرفه‌ای‌تر از این حرف‌ها بودن
09:30
very well analyzed --
162
570534
1647
اون‌ها خیلی خوب همه‌چیز رو تحلیل می‌کردن
09:32
they had been kidnapping for years,
163
572205
2191
سال‌ها آدم‌ربایی کرده بودن
09:34
and they had developed a technique
164
574420
3477
و به تکنیک‌هایی رسیده بودن
که بتونن ما رو بشکنن،
09:38
to break us,
165
578865
1605
09:40
to defeat us, to divide us.
166
580494
1760
شکست‌مون بدن، ما رو متفرق کنن.
09:42
And so,
167
582835
1227
و بنابراین،
09:44
the second step
168
584708
1662
قدم دوم
09:47
was to learn how to build supportive trust,
169
587977
3007
این بود که یاد بگیرم چطور اعتماد حمایت‌گونه ایجاد کنم
09:51
to learn how to unite.
170
591008
2404
یاد بگیرم چطور می‌شه متحد شد.
09:55
The jungle is like a different planet.
171
595268
3083
جنگل مثل یک سیاره‌ی دیگه می‌مونه.
09:59
It's a world
172
599533
2585
دنیاییه پر از
10:04
of shadows, of rain,
173
604023
2343
سایه‌ها، باران،
10:07
with the hum of millions of bugs --
174
607937
4590
همهمه‌ی میلیون‌ها حشره --
10:12
majiña ants, bullet ants.
175
612551
2205
مورچه‌های majiña، مورچه‌های فشنگی.
10:15
I didn't stop scratching a single day while I was in the jungle.
176
615496
3275
در مدتی که در جنگل بودم روزی نبود که تن‌م خارش نداشته باشه.
و البته، رطیل‌ها، عقرب‌ها، و آناکوندا ...
10:21
And of course, there were tarantulas, scorpions, anacondas ...
177
621032
4587
10:25
I once came face to face with a 24-foot long anaconda
178
625643
4203
یک بار با یه آناکوندای ۷ متری مواجه شدم
10:29
that could have swallowed me in one bite.
179
629870
2154
که می‌تونست من رو در یک لقمه بخوره.
10:32
Jaguars ...
180
632048
1182
پلنگ‌ها ...
10:33
But I want to tell you
181
633921
2000
ولی می‌خوام بهتون بگم
10:35
that none of these animals did us as much harm
182
635945
4047
هیچ‌کدوم از این حیوانات به اندازه‌ی انسان‌ها
به ما آسیب نرسوندن.
10:40
as the human beings.
183
640741
1317
10:46
The guerrillas terrorized us.
184
646979
2226
چریک‌ها ایجاد رعب و وحشت می‌کردن.
10:49
They spread rumors.
185
649665
3183
شایعه‌پراکنی می‌کردن.
10:53
Among the hostages, they sparked betrayals,
186
653514
2894
بین گروگان‌ها عامل خیانت،
10:57
jealousy,
187
657087
1468
حسادت،
10:59
resentment,
188
659111
1293
نفرت،
و بدگمانی می‌شدن.
11:01
mistrust.
189
661135
1251
11:03
The first time I escaped for a long time was with Lucho.
190
663595
6474
اولین باری که برای مدت طولانی از اردوگاه فرار کردم به همراه لوچو بود.
11:10
Lucho had been a hostage for two years longer than I had.
191
670093
2809
لوچو دو سال بیشتر از من اون‌جا گروگان بود.
11:13
We decided to tie ourselves up
192
673557
3032
ما تصمیم گرفتیم خودمون رو با طناب
11:17
with ropes
193
677510
1647
به همدیگه ببندیم
11:19
to have the strength to lower ourselves into that dark water
194
679181
4417
تا توان‌ش رو داشته باشیم که خودمون رو توی اون آب تیره پایین ببریم
11:23
full of piranhas and alligators.
195
683622
3024
آبی که پر بود از ماهی‌های پیرانا و تمساح.
11:28
What we did was, during the day, we would hide in the mangroves.
196
688271
4471
کاری که می‌کردیم این بود که در طول روز لای درختان حَرا پنهان می‌شدیم
11:33
And at night,
197
693702
1667
و شب‌ها،
11:35
we would leave, get in the water,
198
695393
2053
بیرون می‌اومدیم، می‌رفتیم توی آب،
11:38
and we would swim and let the current carry us.
199
698377
3235
و شنا می‌کردیم و می‌ذاشتیم جریان آب ما رو ببره.
11:42
That went on for several days.
200
702778
2194
این کار چندین روز ادامه پیدا کرد.
11:45
But Lucho
201
705615
1777
ولی لوچو
مریض شد.
11:49
became sick.
202
709004
1358
11:50
He was diabetic,
203
710386
1314
اون دیابت داشت،
11:52
and he fell into a diabetic coma.
204
712410
1679
و به کمای دیابتی رفت.
11:55
So the guerrillas captured us.
205
715148
4208
بنابراین چریک‌ها تونستن ما رو گیر بندازن.
12:00
But after having lived through that with Lucho,
206
720618
3221
ولی بعد از اون‌چه با لوچو تجربه کردم،
بعد از اینکه تجربه‌ی مواجهه با ترس، وقتی با هم متحد بودیم رو تجربه کردم
12:04
after having faced fear together, united,
207
724702
2676
12:08
not punishment, not violence -- nothing --
208
728371
3548
هیچ تنبیهی، هیچ خشونتی، هیچ‌چیز --
12:12
could ever again divide us.
209
732711
3314
دیگه نمی‌تونست ما رو از هم جدا کنه.
12:19
What's certain is,
210
739128
1786
چیزی که مشخصه اینه که
12:20
all the guerrillas' manipulation was so damaging to us
211
740938
3796
بازی کردن چریک‌ها با ما آن‌چنان آسیبی به ما زده،
12:26
that even today,
212
746057
1782
که حتی هنوز،
12:28
among some of the hostages
213
748888
2000
بین گروگان‌های
12:32
from back then,
214
752586
1302
اون زمان
12:35
tensions linger,
215
755531
1565
تنش باقی مونده،
12:38
passed down from all that poison
216
758104
3475
که نتیجه‌ی تمام اون سم‌پاشی‌هاییه
12:43
that the guerrillas created.
217
763586
2000
که چریک‌ها می‌کردن.
12:47
The third step
218
767745
1302
قدم سوم
12:50
is very important to me,
219
770459
2397
برای من خیلی مهمه،
12:52
and it's a gift that I want to give to you.
220
772880
2360
و یک هدیه‌ست که می‌خوام به شما بدم.
12:56
The third step is to learn how to develop faith.
221
776163
4562
قدم سوم اینه که یاد بگیریم ایمان رو پرورش بدیم.
13:02
I want to explain it like this:
222
782994
3767
بذارید این‌طوری توضیح بدم:
13:07
Jhon Frank Pinchao
223
787610
1455
جون فرانک پینچائو
13:09
was a police officer
224
789929
2328
یک افسر پلیس بود
13:12
who had been a hostage for more than eight years.
225
792281
2420
که بیش از هشت سال بود گروگان گرفته شده بود.
13:15
He was famous for being the biggest scaredy-cat of us all.
226
795385
3906
او بین ما به ترسوترین معروف بود.
13:22
But Pincho -- I called him "Pincho" --
227
802163
2755
ولی پینچو -- من "پینچو" صداش می‌کردم --
13:24
Pincho decided that he wanted to escape.
228
804942
4655
پینچو تصمیم به فرار گرفت.
و از من خواست کمک‌ش کنم.
13:30
And he asked me to help him.
229
810192
1363
13:31
By that point, I basically had a master's degree in escape attempts.
230
811579
3505
تا اون موقع من دیگه یه مدرک فوق لیسانس تو تلاش برای فرار داشتم.
(خنده حضار)
13:35
(Laughter)
231
815108
1425
پس
13:37
So
232
817012
1232
ما کارمون رو شروع کردیم ولی یه مشکلی بود،
13:40
we got started but we had a delay,
233
820014
1735
13:41
because first, Pincho had to learn how to swim.
234
821773
2659
چون اول پینچو باید شنا کردن یاد می‌گرفت.
13:45
And we had to carry out all these preparations in total secrecy.
235
825257
4892
و ما مجبور بودیم تمام این آماده‌سازی‌ها رو کاملا مخفیانه انجام بدیم.
13:50
Anyway, when we finally had everything ready,
236
830855
3378
به هرحال، وقتی بالاخره همه‌چیز آماده شد،
13:54
Pincho came up to me one afternoon and said,
237
834257
4170
یک روز بعدازظهر پینچو اومد پیش من و گفت،
13:58
"Ingrid, suppose I'm in the jungle,
238
838451
3159
"اینگرید، تصور کن من توی جنگل‌ام،
14:01
and I go around and around in circles, and I can't find the way out.
239
841634
3621
و دارم همین‌طوری دور خودم می‌چرخم و نمی‌تونم راه رو پیدا کنم.
14:05
What do I do?"
240
845279
1170
اون‌موقع چی‌کار کنم؟"
14:07
"Pincho,
241
847846
1177
"پینچو،
14:10
you grab a phone,
242
850571
1307
گوشی تلفن رو برمی‌داری،
و به اونی که اون بالا نشسته زنگ می‌زنی."
14:13
and you call the man upstairs."
243
853060
1619
14:15
"Ingrid, you know I don't believe in God."
244
855831
3127
"اینگرید، تو که می‌دونی من به خدا اعتقاد ندارم."
14:23
"God doesn't care. He'll still help you."
245
863577
2709
"برای خدا مهم نیست. او به هرحال کمک‌ت می‌کنه."
14:29
(Applause)
246
869079
3098
(تشویق حضار)
14:35
It rained all night that night.
247
875447
2521
اون شب تا صبح بارون اومد.
14:39
The following morning,
248
879024
1481
صبح روز بعد،
14:41
the camp woke up to a big commotion,
249
881738
2075
اردوگاه با آشوب از خواب بیدار شد،
14:43
because Pincho had fled.
250
883837
2684
چون پینچو فرار کرده بود.
14:46
They made us dismantle the camp, and we started marching.
251
886545
2761
اون‌ها مجبورمون کردن اردوگاه رو خالی کنیم، و قدم‌رو بریم.
14:49
During the march,
252
889330
1263
همین‌طور که قدم‌رو می‌رفتیم،
14:52
the head guerrillas told us that Pincho had died,
253
892149
4556
سردسته چریک‌ها بهمون خبر داد که پینچو مرده،
14:56
and that they had found his remains
254
896729
3135
و بقایای جسدش رو پیدا کرده‌ن،
14:59
eaten by an anaconda.
255
899888
1531
که توسط آناکوندا خورده شده بوده.
15:04
Seventeen days passed --
256
904379
1694
هفده روز گذشت --
15:06
and believe me, I counted them, because they were torture for me.
257
906097
5351
و باور کنید من هر روزش رو شمردم چون برای من عین شکنجه بودن.
15:13
But on the seventeenth day,
258
913980
2000
ولی روز هفدهم،
15:18
the news exploded from the radio:
259
918003
1916
خبر از رادیو پخش شد:
15:19
Pincho was free and obviously alive.
260
919943
3214
پینچو آزاد بود و معلومه که زنده بود.
و این اولین چیزی بود که گفت:
15:24
And this was the first thing he said:
261
924024
3504
"من می‌دونم کسانی که با من گروگان گرفته شده بودند دارن صدامو می‌شنون.
15:28
"I know my fellow hostages are listening.
262
928872
2000
15:31
Ingrid,
263
931633
1494
اینگرید،
15:33
I did what you told me.
264
933151
1722
من کاری که بهم گفته بودی رو کردم.
15:34
I called the man upstairs,
265
934897
1671
به اونی که اون بالا نشسته زنگ زدم،
15:36
and he sent me the patrol that rescued me from the jungle."
266
936592
3541
و او برای من یه گروه گشت‌زنی فرستاد که من رو از جنگل نجات دادن."
15:43
That was an extraordinary moment,
267
943284
3013
اون لحظه‌ی فوق‌العاده‌ای بود،
15:46
because ...
268
946321
1166
چون ...
15:48
obviously fear is contagious.
269
948098
2000
معلومه که ترس مُسریه.
15:50
But faith is, too.
270
950729
1430
ولی ایمان هم همینطوره.
15:52
Faith isn't rational or emotional.
271
952183
2639
ایمان یک چیز عقلانی یا احساسی نیست.
15:55
Faith
272
955631
1182
ایمان
15:57
is an exercise of the will.
273
957860
2616
یک جور تمرین اراده‌ست.
16:01
It's the discipline of the will.
274
961087
2634
یک جور اصله که از اراده میاد.
16:04
It's what allows us to transform everything that we are --
275
964173
3471
اون چیزیه که به ما اجازه می‌ده هرآنچه هستیم رو --
16:07
our weaknesses, our frailties,
276
967668
2298
ضعف‌هامون رو، سستی‌مون رو،
16:09
into strength, into power.
277
969990
1590
به توان و قدرت تبدیل کنیم.
16:11
It's truly a transformation.
278
971604
2000
این یک دگرگونی واقعیه.
16:14
It's what gives us the strength
279
974641
2861
این اون چیزیه که به ما قدرت می‌ده
16:17
to stand up
280
977526
1381
که در مواجهه با ترس
بایستیم
16:20
in the face of fear
281
980264
1205
16:22
look above it,
282
982484
1724
اون‌چه از اون بالاتر و
16:24
and see beyond it.
283
984232
1398
اون‌چه فراتر هست رو ببینیم.
16:28
I hope you remember that,
284
988042
2000
امیدوارم این رو در خاطرتون نگه دارید
چون من می‌دونم همه‌ی ما نیاز داریم
16:31
because I know we all need
285
991605
1835
با اون قدرتی که در درون‌مون هست ارتباط برقرار کنیم
16:34
to connect with that strength we have inside of us
286
994463
2994
16:38
for the times when there's a storm raging around our boat.
287
998057
4442
برای مواقعی که قایق‌مون توی طوفان گیر افتاده.
خیلی، خیلی، خیلی، خیلی سال گذشت
16:43
Many, many, many, many years passed
288
1003260
4409
16:49
before I could return to my house.
289
1009399
4609
تا من تونستم به خونه‌م برگردم.
16:55
But when they took us, handcuffed, into the helicopter
290
1015936
5029
ولی وقتی ما رو با دست‌بند سوار هواپیما می‌کردن
17:00
that finally took us out of the jungle,
291
1020989
2055
که بالاخره ما رو از جنگل بیرون ببرن،
17:03
everything happened as quickly as when they kidnapped me.
292
1023068
3245
همه‌چیز به همون سرعتی اتفاق افتاد که در لحظه‌ی ربودن من اتفاق افتاده بود.
17:07
In an instant,
293
1027797
1632
در یک لحظه،
17:09
I saw the guerrilla commander at my feet,
294
1029453
4023
سردسته‌ی چریک‌ها رو پایین پای خودم دیدم،
17:13
gagged,
295
1033500
1225
درحالیکه جلوی دهن‌ش رو بسته بودن،
17:15
and the rescue leader,
296
1035566
2266
و فرمانده‌ی تیم نجات،
داشت فریاد می‌زد:
17:19
yelling:
297
1039010
1164
17:20
"We're the Colombian army!
298
1040927
3415
"ما ارتش کلمبیا هستم!
17:24
You are free!"
299
1044367
2379
شما آزادید!"
اون فریادی که
17:28
The shriek
300
1048303
1538
17:30
that came out of all of us
301
1050620
2072
از گلوی همه‌ی ما بیرون اومد
17:32
when we regained our freedom,
302
1052716
1991
وقتی آزادی‌مون رو دوباره به دست آوردیم
17:35
continues to vibrate in me to this day.
303
1055201
4571
هنوز که هنوزه درون من رو می‌لرزونه.
حالا،
17:42
Now,
304
1062089
1171
17:44
I know they can divide all of us,
305
1064363
3207
می‌دونم اون‌ها می‌تونن بین همه‌ی ما تفرقه بندازن،
17:47
they can manipulate us all with fear.
306
1067594
2417
می‌تونن با ایجاد ترس همه‌ی ما رو به بازی بگیرن.
17:52
The "No" vote on the peace referendum in Colombia;
307
1072646
4268
رای "نه" به همه‌پرسی صلح در کلمبیا،
17:56
Brexit;
308
1076938
1769
Brexit (طرح خروج بریتانیا از اتحادیه‌ی اروپا)
17:58
the idea of a wall between Mexico and the United States;
309
1078731
3747
ایده‌ی ساخت یک دیوار بین مکزیک و ایالات متحده آمریکا
افراطی‌گری اسلامی --
18:03
Islamic terrorism --
310
1083143
1682
18:04
they're all examples of using fear politically
311
1084849
4297
این‌ها همه نمونه‌های استفاده‌ی سیاسی از ایجاد ترس
برای جدا کردن ما و به کار گرفتن ما هستن.
18:09
to divide and recruit us.
312
1089855
2582
18:14
We all feel fear.
313
1094190
2000
همه‌ی ما ترس رو احساس می‌کنیم.
18:16
But we can all avoid being recruited
314
1096912
3367
ولی همه‌ی ما می‌تونیم جلوگیری کنیم از این که به کار گرفته بشیم
18:21
using the resources we have -- our principles, unity, faith.
315
1101254
5112
با استفاده از منابعی که داریم -- اصول‌مون، اتحاد، ایمان.
18:27
Yes, fear is part of the human condition,
316
1107659
3608
درسته، ترس قسمتی از وجود بشره،
18:31
as well as being necessary for survival.
317
1111291
3279
و وجودش برای بقا لازمه.
18:35
But above all,
318
1115205
1739
ولی بالاتر از تمام این‌ها،
18:36
it's the guide by which each of us builds
319
1116968
4756
برای هرکدوم از ما نوعی راهنماست که با اون
هویت و شخصیت‌مون رو می‌سازیم.
18:42
our identity, our personality.
320
1122574
3168
18:48
It's true, I was 41 years old the first time I felt fear,
321
1128649
6980
واقعیت داره، من ۴۱ سال‌م بود وقتی برای اولین بار ترس رو احساس کردم،
18:55
and feeling fear was not my decision.
322
1135653
3580
و ترسیدن تصمیم من نبود.
19:00
But it was my decision what to do with that fear.
323
1140061
4692
ولی این تصمیم من بود که با اون ترس چه کنم.
شما زنده خواهید موند
19:07
You can survive
324
1147054
3412
اگر با ترس و لرز گوشه‌ای بخزین.
19:11
crawling along, fearful.
325
1151460
2821
19:14
But you can also
326
1154898
1480
اما می‌تونین که
19:17
rise above the fear,
327
1157847
2535
به ترس غلبه کنین،
19:20
rise up, spread your wings,
328
1160406
2812
از جاتون بلند شین، بال‌هاتون رو باز کنین،
19:23
and soar, fly high, high, high, high, until you reach the stars,
329
1163242
4677
اوج بگیرین، به بالا و بالا و بالا و بالاتر پرواز کنین تا به ستاره‌ها برسین،
19:27
where all of us want to go.
330
1167943
3026
همونجایی که همه‌مون می‌خوایم بریم.
متشکرم.
19:33
Thank you.
331
1173367
1152
19:34
(Applause)
332
1174543
3808
(تشویق حضار)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7