Can we choose to fall out of love? | Dessa

214,146 views ・ 2019-09-24

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: ‌Behdad Khazaeli Reviewer: Masoud Motamedifar
00:12
Hello, my name is Dessa,
0
12395
2373
سلام، اسم من دِسا است،
00:14
and I'm a member of a hip-hop collective called Doomtree.
1
14792
3504
و من عضوی از یک جمع هیپ هاپ بنام دومزتری هستم.
00:18
I'm the one in the tank top.
2
18728
1778
کسی که زیرپوش رکابی پوشیده من هستم.
00:20
(Laughter)
3
20530
1658
(خنده حضار)
00:22
And I make my living as a performing, touring rapper and singer.
4
22212
5042
و زندگیم را از طریق اجرا به عنوان خواننده و تورهای رَپ میگذرانم.
00:27
When we perform as a collective, this is what our shows look like.
5
27278
3214
وقتی که در جمع اجرا میکنیم، معمولا نمایشها به این شکل است.
00:30
I'm the one in the boots.
6
30875
1679
من چکمه پایم هست.
00:32
There's a lot of jumping. There's a lot of sweating.
7
32578
2430
خیلی میپریم. و کلی عرق میریزیم.
00:35
It's loud. It's very high-energy.
8
35032
2027
بسیار بلند. بسیار پر انرژی.
00:37
Sometimes there are unintentional body checks onstage.
9
37083
3831
بعضی وقتها روی صحنه برخوردهای غیر عمدی پیش می آید.
00:40
Sometimes there are completely intentional body checks onstage.
10
40938
3439
بعضی وقتها روی صحنه برخوردهای کاملا عمدی پیش می آید.
00:44
It's kind of a hybrid between an intramural hockey game and a concert.
11
44401
4795
ترکیبی از مسابقه هاکی دانشگاهی و کنسرت.
00:50
However, when I perform my own music as a solo artist,
12
50364
3114
گرچه، وقتی روی صحنه موسیقی خودم را تنها اجرا میکنم،
00:53
I tend to gravitate towards more melancholy sounds.
13
53502
2768
گرایشم بیشتر به سمت آهنگهای غمگین است.
00:56
A few years ago, I gave my mom the rough mixes of a new album,
14
56685
4241
چند سال پیش، ترکیبی کلی از آهنگهای یک آلبوم جدید را به مادرم دادم،
01:00
and she said, "Baby, it's beautiful, but why is it always so sad?"
15
60950
4524
و به من گفت، «عزیزم، خیلی زیباست، اما چرا همیشه اینقدر غم انگیز؟»
01:05
(Laughter)
16
65498
1143
(خنده حضار)
01:06
"You always make music to bleed out to."
17
66665
2333
«همیشه کاری میکنی از موسیقی ات خون ببارد»
01:09
And I thought, "Who are you hanging out with that you know that phrase?"
18
69022
3509
با خودم گفتم، «با چه افرادی رفت و آمد داری که از این حرفها بلدی؟»
01:12
(Laughter)
19
72555
1926
(خنده حضار)
01:14
But over the course of my career, I've written so many sad love songs
20
74505
3475
اما در طول فعالیتهای کاری ام، آهنگهای عاشقانه ی غم انگیز زیادی نوشته ام
01:18
that I got messages like this from fans:
21
78004
1952
که این پیامها را از هوادارها گرفته ام:
01:19
"Release new music or a book. I need help with my breakup."
22
79980
2852
«لطفا آهنگ یا کتاب جدیدی منتشر کن برای جدا شدن احتیاج به کمک دارم.»
01:22
(Laughter)
23
82856
2538
(خنده حضار)
01:26
And after performing and recording and touring those songs for a long time,
24
86346
4189
و بعد از اجرا و ضبط و تور این آهنگها در یک مدت طولانی،
01:30
I found myself in a position
25
90559
2481
دیدم جایی هستم
01:33
in which my professional niche was essentially romantic devastation.
26
93064
5257
که انگار تخصص حرفهای من در بحرانهای احساسی است.
01:39
What I hadn't been public about, however,
27
99335
2323
اگرچه، چیزی که در باره اش خیلی عمومی صحبت نمی کردم،
01:41
was the fact that most of these songs had been written about the same guy.
28
101682
3530
این بود که بیشتر این ترانه ها درباره یک نفر نوشته شده بودند.
01:45
And for two years, we tried to sort ourselves out,
29
105962
3043
اول برای دو سال تلاش کردیم تا مشکلاتمان را حل کنیم،
01:49
and then for five
30
109029
1976
و بعد برای پنج سال
01:51
and on and off for 10.
31
111029
1653
و بعد برای ۱۰ سال غیر مداوم.
01:53
And I was not only heartbroken,
32
113389
2691
و نه تنها دل شکسته بودم،
01:56
but I was kind of embarrassed that I couldn't rebound
33
116104
4482
به شکلی خجالت هم می کشیدم که چرا نمیتوانم
02:00
from what other people seemed to recover from so regularly.
34
120610
3975
از چیزی که مردم معمولا راحت بهبود پیدا می کنند، جدا شوم.
02:06
And even though I knew it wasn't doing either of us any good,
35
126474
2921
و اگر چه می دانستم که فایدهای برای هیچکدام ما ندارد،
02:09
I just couldn't figure out how to put the love down.
36
129419
4300
نمی توانستم راهی برای گذر از این عشق پیدا کنم.
02:15
Then, drinking white wine one night,
37
135494
1765
بعد، یک شب که داشتم شراب سفید می نوشیدم،
02:17
I saw a TED Talk by a woman named Dr. Helen Fisher,
38
137283
3447
یک سخنرانی تِد از خانمی به نام دکتر هلن فیشر دیدم،
02:20
and she said that in her work, she'd been able to map the coordinates of love
39
140754
4918
و او می گفت که در کارش، توانسته جای عشق را
02:25
in the human brain.
40
145696
1192
در مغز انسان تعیین کند.
02:26
And I thought, well, if I could find my love in my brain,
41
146912
3741
با خودم گفتم، خوب، اگر بشود جای عشق را در مغزم پیدا کنم،
02:30
maybe I could get it out.
42
150677
1447
شاید بتوانم درش بیاورم.
02:32
So I went to Twitter.
43
152148
1390
پس به سراغ توییتر رفتم.
02:34
"Anybody got access to an fMRI lab,
44
154231
2120
«کسی آزمایشگاه fMRI سراغ دارد،
02:36
like at midnight or something?
45
156375
1479
که همین الان نصف شب باز باشد؟
02:37
I'll trade for backstage passes and whiskey."
46
157878
2516
من بلیط پشت صحنه و ویسکی جایزه میدهم.»
02:40
(Laughter)
47
160418
1593
(خنده حضار)
02:42
And that's Dr. Cheryl Olman,
48
162035
1652
و دکتر شریل اولمن را پیدا کردم،
02:43
who works at the University of Minnesota's Center for Magnetic Resonance Research.
49
163711
4097
که در مرکز تحقیقات تشدید مغناطیسی دانشگاه مینه سوتا کار می کند.
02:47
She took me up on it.
50
167832
1515
برای این کار من را پذیرفت.
02:49
I explained Dr. Fisher's protocol,
51
169371
3457
من پروتکل دکتر فیشر را توضیح دادم،
02:52
and we decided to recreate it with a sample size of one, me.
52
172852
3551
و تصمیم گرفتیم تا با نمونه ای به اندازه من دوباره انجامش دهیم.
02:56
(Laughter)
53
176427
1130
(خنده حضار)
02:57
So I got decked out in a pair of forest green scrubs,
54
177581
4367
پس لباس بیمارستانی سبز پر رنگ پوشیدم،
03:03
and I was laid on a gurney
55
183455
1963
و روی تخت چرخدار دراز کشیدم
03:05
and wheeled into an fMRI machine.
56
185442
1858
و من را داخل ماشین fMRI فرستادند.
03:07
If you're unfamiliar with that technology,
57
187324
2040
اگر با این فناوری آشنا نیستی،
03:09
essentially, an fMRI machine is a big, tubular magnet
58
189388
3293
اساسا ماشین fMRI، یک آهنربای بزرگ استوانه ای است
03:12
that tracks the progress of deoxygenated iron in your blood.
59
192705
4467
که حرکت آهن جدا شده از اکسیژن را در خون شما دنبال می کند.
03:17
So it's essentially figuring out what parts of your brain
60
197196
2708
پس در واقع مشخص می کند که چه بخشی از مغز شما
03:19
are making the biggest metabolic demand at any given moment.
61
199928
2860
در هر لحظه بیشترین نیاز متابولیک را دارد.
03:22
And in that way, it can figure out
62
202812
1666
و به این طریق، می فهمد که
03:24
which structures are associated with a task,
63
204502
2097
کدام ساختارها با این کار مرتبط هستند،
03:26
like tapping your finger, for example, will always light up the same region,
64
206623
3619
مثلا ضربه به انگشتت، همیشه همان محل را روشن می کند،
03:30
or in my case,
65
210266
1480
یا در مورد من،
03:31
looking at pictures of your ex-boyfriend
66
211770
2948
نگاه به عکس دوست پسر قبلیت
03:34
and then looking at pictures of a dude who just sort of resembled my ex-boyfriend
67
214742
3832
و بعد نگاه به پسری که شبیه به دوست پسر قبلیم بود
03:38
but for whom I had no strong feelings.
68
218598
1844
اما من احساس عمیقی نسبت به او نداشتم.
03:40
He was the control.
69
220466
1326
او برای تعیین معیار بود.
03:41
(Laughter)
70
221816
1323
(خنده حضار)
03:43
And when I left the machine,
71
223841
1362
بعد از ماشین بیرون آمدم،
03:45
we had these really high-resolution images of my brain.
72
225227
3408
و این تصویرهای با کیفیت از مغز من آماده شد.
03:50
We could cleave the two halves apart.
73
230359
2882
می توانستیم دو نیمکره را از هم جدا کنیم.
03:53
We could inflate the cortex to see inside all of the wrinkles, essentially,
74
233265
5823
می توانستیم کورتکس را بزرگ کنیم تا داخل چروکها را ببینیم،
03:59
in a view that Dr. Cheryl Olman called the "brain skin rug."
75
239112
3587
در تصویری که دکتر شریل اولمن نامش را «فرش پوستی مغز» گذاشت.
04:02
(Laughter)
76
242723
2005
(خنده حضار)
04:04
And we could see how my brain had behaved when I looked at images of both men.
77
244752
5679
و می توانستیم ببینیم که مغز من چطور به دیدن عکس این دو مرد پاسخ داده.
04:11
And this was important.
78
251105
1517
و این مهم بود.
04:12
We could track all of the activity
79
252646
2487
می توانستیم تمامی فعالیتها را وقتی
04:15
when I looked at the control and when I looked at my ex,
80
255157
3202
که به عکس معیار و وقتی به دوست پسر قبلی نگاه می کردم دنبال کنیم،
04:18
and it was in comparing these data sets that we'd be able to find the love alone,
81
258383
4289
و با مقایسه این دو دسته داده بود که توانستیم عشقِ تنها را پیدا کنیم،
04:22
in the same way that, if I were to step on a scale fully dressed
82
262696
3976
مثل اینکه یکبار با لباس روی ترازو بروم
04:26
and then step on it again naked,
83
266696
2343
و بار بعد بدون لباس روی آن بروم،
04:29
the difference between those numbers would be the weight of my clothing.
84
269063
3443
تفاوت میان این دو عدد وزن لباسهای من است.
04:32
So when we did that data comparison, we subtracted one from the other,
85
272530
3691
پس وقتی که داده ها را مقایسه کردیم، یکی را از دیگری کم کردیم،
04:36
we found activity in exactly the regions that Dr. Fisher would have predicted.
86
276245
4076
و فعالیت را دقیقا در ناحیه ای که دکتر فیشر پیش بینی کرده بود یافتیم.
04:42
That's me.
87
282170
1220
این من هستم.
04:44
And that's my brain in love.
88
284343
2078
و این مغز عاشق من است.
04:47
There was activity in that little orange dot, the ventral tegmental area,
89
287350
3571
در آن نقطه نارنجی کوچک فعالیت وجود داشت، ناحیه وِنترال تِگمنتال،
04:50
that kind of loop of red is the anterior cingulate
90
290945
3405
آن شکل حلقه ای قرمز انتریور سینگولیت نام دارد
04:54
and that golden set of horns is the caudates.
91
294374
4085
و آن شاخهای طلایی در قاعده مغزند.
04:59
After she had had time to analyze the data with her team
92
299214
2835
پس از آنکه فرصت تحلیل داده ها را با کمک گروهش
05:02
and a couple of partners, Andrea and Phil,
93
302073
2030
و همکارانی مثل، اندریا و فیل پیدا کرد،
05:04
Cheryl sent me an image, a single slide.
94
304127
2708
شریل برایم عکسی فرستاد، یک تصویر.
05:08
It was my brain in cross section,
95
308018
3580
برشی از مغز من بود،
05:11
with one bright dot of activity
96
311622
1700
با یک نقطه روشن فعالیت
05:13
that represented my feelings for this dude.
97
313346
3041
که احساس من را به این یارو نشان می داد.
05:18
And I'd known I was in love,
98
318354
1966
می دانستم که عاشقم،
05:20
and that's the whole reason I was going to these outrageous lengths.
99
320344
3618
و به همین دلیل این همه وقت و بیش از حد طول کشیده بود.
05:23
But having an image that proved it felt like such a vindication,
100
323986
4079
اما داشتن یک عکس که اثباتش می کند حسی مانند اعلام بیگناهی داشت.
05:28
like, "Yeah, it's all in my head, but now I know exactly where."
101
328089
3774
انگار، «درسته، همه اش توی سرم است، اما حالا می دانم دقیقا کجاست.»
05:31
(Laughter)
102
331887
3069
(خنده حضار)
05:35
And I also felt like an assassin who had her mark.
103
335971
3169
احساسی مثل یک آدمکش حرفه ای داشتم که حالا می دانست هدفش کجاست.
05:39
That was what I had to annihilate.
104
339164
2641
آن چیزی بود که باید نابودش می کردم.
05:42
So I decided to embark on a course of treatment
105
342299
4472
پس تصمیم گرفتم تا وارد دوره درمانی بشوم
05:46
called "neurofeedback."
106
346795
2335
که نامش «بازخورد عصبی» بود.
05:49
I worked with a woman named Penijean Gracefire,
107
349154
3638
با خانمی کار می کردم که نامش پنیجین گریسفایر بود،
05:52
and she explained that what we'd be doing was training my brain.
108
352816
3965
و برایم توضیح داد که کاری که می کنیم آموزش مغز من است.
05:56
We're not lobotomizing anything.
109
356805
1617
قرار نیست چیزی را از مغز ببریم.
05:58
We're training it in the way that we would train a muscle,
110
358446
2749
آموزش ما شبیه به آموزش دادن یک عضله بود،
06:01
so that it would be flexible enough and resilient enough
111
361219
2790
تا آنقدر منعطف و مقاوم باشد
06:04
to respond appropriately to my circumstances.
112
364033
2557
تا پاسخ درستی در شرایط من بدهد.
06:07
So when we're on the treadmill, we would anticipate
113
367164
3592
پس روی تردمیل، انتظار ما این است که
06:10
that our heart would beat and pound,
114
370780
2488
قلب ما با سرعت بِتپد و ضربان داشته باشد،
06:13
and when we're asleep, we would ask that that muscle slow.
115
373292
3312
و در هنگام خواب، میخواهم که این عضله آرام شود.
06:17
Similarly, when I'm in a long-term, viable, loving romantic relationship,
116
377195
4681
به همین صورت، وقتی که در یک رابطه عشقی دراز مدت هستم،
06:21
the emotional centers of my brain should engage,
117
381900
2724
مراکز احساسی مغزم باید درگیر شوند،
06:24
and when I'm not in a long-term, viable, emotional, loving relationship,
118
384648
3558
و وقتی که در یک رابطه مطمئن احساسی دراز مدت نیستم،
06:28
they should eventually chill out.
119
388230
3111
باید نهایتا آرام باشند.
06:32
So she came over with a set of electrodes just smaller than a dime
120
392579
4592
او مجموعه الکترودهایی کوچکتر از سکه را با خود آورد
06:37
that were sensitive enough to detect my brainwaves
121
397195
2392
که میتوانستند امواج مغزی من را
06:39
through my bone and hair and scalp.
122
399611
2992
از روی استخوان و موی سرم آشکار کنند.
06:42
And when she rigged me up, I could see my brain working in real time.
123
402627
4081
و وقتی اتصال را برقرار کرد، فعالیت مغزم را در لحظه می دیدم.
06:49
And in another view that she showed me,
124
409299
1950
و با تصویر دیگری که نشانم داد،
06:51
I could see exactly which parts of my brain were hyperactive,
125
411273
3965
می توانستم دقیقا ببینم که چه بخشی از مغزم بیش فعال است،
06:55
here displayed in red;
126
415262
1163
اینجا با قرمز مشخص شده؛
06:56
hypoactive, here displayed in blue;
127
416449
2257
کم فعالیت، اینجا با آبی مشخص شده؛
06:58
and the healthy threshold of behavior,
128
418730
3214
و سطح سالم فعالیت رفتاری،
07:01
the green zone, the Goldilocks zone,
129
421968
2414
منطقه سبز، منطقه طلایی،
07:04
which is where I wanted to go.
130
424406
1524
جایی بود که می خواستم به آن برسم.
07:05
And we can, in fact, isolate just those parts of my brain
131
425954
2956
و در واقع، می توانیم آن بخشهای مغز را جدا کنیم،
07:08
that were associated with the romantic regulation
132
428934
2702
که مربوط به تنظیمات عاشقانه هستند
07:11
that we'd identified in the Fisher study.
133
431660
2166
و قبلا در تحقیقات فیشر مشخص کرده بودیم.
07:14
So Penijean, several times,
134
434686
5085
پس پنیجین، چندین بار
07:19
hooked me up with all her electrodes,
135
439795
1874
تمام الکترودها را به من متصل کرد،
07:22
and she explained that I didn't have to do or think anything.
136
442573
3226
و توضیح داد که نیازی نیست تا فکر یا کار خاصی بکنم.
07:25
I just essentially had to hold pretty still
137
445823
2567
تنها باید خیلی ثابت می نشستم
07:28
and stay awake
138
448414
1859
و بیدار می ماندم
07:30
and watch.
139
450297
1278
و نگاه می کردم.
07:33
(Harp and vibraphone sounds play)
140
453791
3823
(پخش صدای موسیقی چنگ و ویبرافون)
07:37
So I did.
141
457638
1641
پس انجامش دادم.
07:39
And every time my brain operated in that healthy threshold,
142
459303
2959
و هر دفعه که مغزم در محدوده سلامت عمل می کرد،
07:42
I got a little run of harp or vibraphone music.
143
462286
4661
برایم کمی موسیقی چنگ و ویبرافون پخش می شد.
07:48
And I just watched my brain rotate at roughly the speed of a gyro machine
144
468145
4405
و میدیدم که مغزم تقریبا با سرعت یک دستگاه ژیروسکوپ
07:52
on my dad's flat-screen TV.
145
472574
1918
روی تلویزیون صفحه تخت پدرم می چرخد.
07:55
And that was counterintuitive.
146
475219
1622
که عادی نبود.
07:57
She said the learning would be essentially unconscious.
147
477340
2630
به من گفت که یادگیری اساسا ناخودآگاه است.
07:59
But then I thought about the other things I had learned
148
479994
2706
اما بعد به چیز دیگری که یاد گرفتم فکر کردم
08:02
without actively engaging my conscious mind.
149
482724
2099
بدون آنکه ذهن هوشیارم را خیلی درگیر کنم.
08:04
When you ride a bike,
150
484847
1468
وقتی که دوچرخه سواری می کنی،
08:06
I don't really know what, like, my left calf muscle is doing,
151
486339
3954
مثلا، نمی دانم که وقتی دوچرخه سواری میکنم، ماهیچه ساق پای چپم چه می کند.
08:10
or how my latissimus dorsi knows to engage when I wobble to the right.
152
490317
3551
یا وقتی که به راست می غلطم، عضله بزرگ پشتی ام کی درگیر می شود.
08:13
The body just learns.
153
493892
1200
بدن خودش یاد می گیرد.
08:15
And similarly, Pavlov's dogs probably don't know a lot about, like,
154
495116
4117
و به همین صورت، سگهای پاولوف هم چیزی،
08:19
protein structures or the waveform of a ringing bell,
155
499257
3869
از ساختارهای پروتئین یا شکل موج صدای یک زنگ نمی فهمیدند،
08:23
but they salivate nonetheless because the body paired the stimuli.
156
503150
3620
اما به هر صورت بزاقشان ترشح می کرد چون بدن با محرک مرتبط شده بود،
08:27
Finished the sessions,
157
507713
1305
جلسه های درمان تمام شدند،
08:29
went back to Dr. Cheryl Olman's fMRI machine,
158
509878
3367
و به دستگاه fMRI دکتر شریل اولمن برگشتم،
08:33
and we repeated the protocol,
159
513269
1676
و همان برنامه کاری را تکرار کردیم.
08:34
the same images --
160
514969
1193
همان تصاویر --
08:36
of the ex, of the control and, in the interest of scientific rigor,
161
516186
4563
از دوست پسر قبلی، عکس معیار و، بخاطر سختگیری علمی،
08:40
Cheryl and her team didn't know who was who,
162
520773
2231
شریل و همکارانش نمی دانستند که عکسها مربوط به کیست،
08:43
so that they couldn't influence the results.
163
523028
2152
تا نتوانند روی نتیجه اثر بگذارند.
08:47
And after she had time to analyze that second set of data,
164
527170
4450
و بعد از آنکه فرصت کرد تا گروه دوم داده را تحلیل کنند،
08:51
she sent me that image.
165
531644
1523
عکسش را برایم فرستاد.
08:53
She said,
166
533968
1560
او گفت،
08:55
"Dude A's dominance of your brain
167
535552
2812
«تسلط آقای الف بر مغز شما
08:58
seems to essentially have been eradicated.
168
538388
2170
به نظر می رسد که اساسا از بین رفته است.
09:00
I think this is the desired result," comma, yes, question mark.
169
540582
4182
به نظرم این نتیجه مورد نظر است،» ویرگول، بله، علامت سوال.
09:04
(Laughter)
170
544788
2379
(خنده حضار)
09:07
And that was the exactly the desired result.
171
547984
2132
و این دقیقا نتیجه مورد نظر بود.
09:10
And finally, I allowed myself a moment to introspect,
172
550140
3549
و نهایتا، به خودم اجازه دادم تا نگاهی به درونم بیاندازم،
09:13
like, how did I feel?
173
553713
2283
یعنی، چه احساسی دارم؟
09:17
And in one way, it felt like
174
557316
1699
و به شکلی، حس می کردم
09:20
it was the same inventory of feelings that I'd had at the outset.
175
560452
3692
همان فهرست احساساتی بود که از اول داشتم.
09:24
This isn't "Eternal Sunshine of the Spotless Mind."
176
564168
2524
مثل فیلم «درخشش ابدی یک ذهن پاک» نبود.
09:26
The dude wasn't a stranger.
177
566716
1874
آن فرد غریبه نبود.
09:28
But I'd had love and jealousy and amity and attraction and respect
178
568614
6915
اما من عشق و حسادت و دوستی و جاذبه و احترام داشتم
09:35
and all those complicated feelings that you amass after long-term love.
179
575553
4819
و همه این احساسات پیچیده که بعد از عشقی طولانی مدت جمع می کنید.
09:40
But it felt like the benevolent feelings had risen to the surface,
180
580396
5359
اما به نظر می آمد که احساسات خیرخواهانه به سطح آمده بودند،
09:46
and the feelings of fixation and the less-generous feelings
181
586651
4556
و احساسات وابستگی زیاد و با بخشش کمتر
09:52
weren't quite so present.
182
592310
1689
خیلی مشخص نبودند.
09:54
And that sounds like a small thing in some way,
183
594602
2248
شاید این به نظر به شکلی کوچک برسد،
09:56
this resequencing of feelings,
184
596874
1511
این ترتیب جدید احساسات،
09:58
but to me it felt like the biggest thing.
185
598409
2251
برای من چیز خیلی بزرگی بود.
10:00
Like, if I told you,
186
600684
1778
انگار، اگر برایت گفته بودم،
10:02
"I'm going to anesthetize you,
187
602486
2000
«می خواهم بیهوشت کنم،
10:04
and I'm also going to take out your wisdom teeth,"
188
604510
2626
و می خواهم دندان عقلت را در بیاورم،»
10:07
it would really matter to you the sequence in which I did those two things.
189
607160
3558
ترتیب اینکه چطور این دو کار را انجام می دادم واقعا برایت مهم بود.
10:10
(Laughter)
190
610742
2494
(خنده حضار)
10:14
And I also felt like
191
614266
1878
و همینطور حس می کردم
10:16
I'd had this really unusual philosophical privilege
192
616168
4425
من واقعا این امتیاز غیر معمول فلسفی را داشتم
10:20
to understand love.
193
620617
2664
که عشق را درک کنم.
10:24
The lab offered to 3D-print my caudate.
194
624940
3710
آزمایشگاه قاعده مغزم را چاپ سه بعدی کرد.
10:29
I got to hold love in my hand.
195
629358
2073
و من باید عشق را در دستم نگاه می داشتم.
10:31
(Laughter)
196
631455
1367
(خنده حضار)
10:33
And then I bronzed it,
197
633201
1167
و بعد برنزی اش کردم،
10:34
and I made it into a necklace and sold it at the merch table at my shows.
198
634392
3471
و از آن گردنبند ساختم و در محلهای فروش نمایش هایم فروخته شدند.
10:37
(Laughter)
199
637887
2782
(خنده حضار)
10:40
(Applause)
200
640693
6347
(تشویق حضار)
10:47
And then, with the help of a couple of friends back in Minneapolis,
201
647819
3664
و بعد با کمک چند نفر از دوستان در مینیاپولیس،
10:51
one of them Becky,
202
651507
1657
که بِکی یکی از آنهاست،
10:53
we made an enormous disco ball of it --
203
653188
2571
یک توپ دیسکو بزرگ از آن ساختیم --
10:55
(Laughter)
204
655783
1464
(خنده حضار)
10:57
that could descend from the ceiling at my big shows.
205
657271
3007
که در نمایشهای بزرگم از سقف پایین می آید.
11:01
And I felt like I'd had the opportunity to better understand love,
206
661057
3948
و حس می کردم که این موقعیت را داشتم تا عشق را بهتر درک کنم،
11:05
even the compulsive parts.
207
665029
4187
حتی بخشهای غیرمنطقی اش.
11:09
It isn't a neat, symmetrical Valentine's heart.
208
669240
3696
یک قلب تمیز و متقارن ولنتاین نیست.
11:12
It's bodily, it's systemic,
209
672960
2134
چیزی جسمی است و دارای نظام،
11:15
it is a hideous pair of ram's horns buried somewhere deep within your skull,
210
675118
4996
شاخهای زشت قوچی است که جایی در عمق جمجمه شما مخفی شده،
11:20
and when that special boy walks by,
211
680138
2320
و وقتی که آن پسر خاص نزدیک می شود،
11:22
it lights up,
212
682482
1429
فعال می شوند،
11:23
and if he likes you back and you make each other happy,
213
683935
2926
و اگر او هم شما را دوست داشت و همدیگر را خوشحال کردید،
11:26
then you fan the flames.
214
686885
1619
پس آتش تان گُر می گیرد.
11:28
And if he doesn't,
215
688528
1422
و اگر نداشت،
11:29
then you assemble a team of neuroscientists
216
689974
2051
بهتر است یک گروه عصب شناس را صدا کنید
11:32
to snuff them out by force.
217
692049
1634
تا به زور تمامش کنند.
11:33
(Laughter)
218
693707
1910
(خنده حضار)
11:35
Thanks.
219
695641
1235
متشکرم.
11:36
(Applause)
220
696900
2505
(تشویق حضار)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7