Can you solve the time travel riddle? - Dan Finkel

Translator: sadegh zabihi Reviewer: Behdad Khazaeli

Your internship in Professor Ramsey’s physics lab has been amazing.

کارآموزی شما در آزمایشگاه دکتر رمزی خیلی خوب بوده است.

Until, that is, the professor accidentally stepped through a time portal.

تا اینکه پروفسور، تصادفا در یک دروازه زمانی قدم می‌گذارد.

You’ve got just a minute to jump through the portal to save him before it closes

فقط یک دقیقه وقت دارید داخل دروازه بپرید و او را نجات دهید

and leaves him stranded in history.

پیش از آنکه بسته شود و او در تاریخ گیر بیفتد.

Once you’re through it, the portal will close,

وقتی از آن گذشتید دروازه بسته خواهد شد،

and your only way back will be to create a new one

و تنها راه بازگشت شما ساختن یک دروازه جدید

using the chrono-nodules from your lab.

با استفاده از گره‌های زمانی آزمایشگاه‌تان است.

Activated nodules connect to each other

گره‌های فعال شده بوسیله

via red or blue tachyon entanglement.

اتصالات تاکیون قرمز یا آبی به هم وصل می‌شوند.

Activate more nodules and they’ll connect

گره‌های بیشتری را فعال کنید و آنها

to all other nodules in the area.

به تمام گره‌های موجود در محل وصل می‌شوند.

As soon as a red or blue triangle is created with a nodule at each point,

به محض اینکه یک مثلث قرمز یا آبی با یک گره در هر گوشه به وجود بیاید،

it opens a doorway through time that will take you back to the present.

دری در زمان باز می‌کند که شما را به حال برمی‌گرداند.

But the color of each individual connection manifests at random,

اما رنگ هر اتصال به صورت تصادفی ظاهر می‌شود،

and there’s no way to choose or change its color.

و هیچ راهی برای انتخاب یا تغییر رنگ آن نیست.

And there’s one more problem:

و یک مسئله دیگر هم هست:

each individual nodule creates a temporal instability

هر گره یک ناپایداری زمانی ایجاد می‌کند

that raises the chances the portal might collapse as you go through it.

که احتمال فروریختن دروازه را هنگام عبور از آن بالا می‌برد.

So the fewer you bring, the better.

پس هرچه کمتر با خود ببرید بهتر است.

The portal’s about to close.

دروازه در حال بسته شدن است.

What’s the minimum number of nodules you need to bring

حداقل تعداد گرهی که باید با خود ببرید

to be certain you’ll create a red or blue triangle and get back to the present?

تا مطمئن باشید یک مثلث قرمز یا آبی خواهید ساخت و به حال برخواهید گشت چندتاست؟

Pause here if you want to figure it out for yourself!

اگر می‌خواهید خودتان معما را حل کنید، ویدیو را اینجا متوقف کنید!

Answer in: 3

جواب در: ۳

Answer in: 2

جواب در: ۲

Answer in: 1

جواب در: ۱

This question is so rich that an entire branch of mathematics

سوال چنان پرمغز است که شاخه‌ای از ریاضی

known as Ramsey Theory developed from it.

به نام نظریه رمزی از آن توسعه یافته است.

Ramsey Theory is home to some famously difficult problems.

نظریه رمزی منزلگاه سوالات دشوار مشهوری است.

This one isn’t easy, but it can be handled

این یکی هم آسان نیست،

اما اگر به صورت سیستماتیک با آن مواجه شوید می‌شود کارهایی کرد.

if you approach it systematically.

Imagine you brought just three nodules.

فرض کنید فقط سه گره با خود ببرید.

Would that be enough? No - for example, you might have two blue

کافی خواهد بود؟ نه - برای مثال، اگر دو اتصال آبی شوند

and one red connection, and be stuck in the past forever.

و یکی قرمز، برای همیشه در گذشته گیر خواهید افتاد.

Would four nodules be enough? No - there are many arrangements here

چهار گره کافی خواهد بود؟ نه - اینجا هم چیدمان‌های متعددی هست

that don’t give a blue or red triangle.

که به یک مثلث قرمز یا آبی منجر نمی‌شود.

What about five?

پنج تا چطور؟

It turns out there is an arrangement of connections

مشخص می‌شود که چیدمانی از اتصالات هست

that avoids creating a blue or red triangle.

که از به وجود آمدن یک مثلث آبی یا قرمز جلوگیری می‌کند.

These smaller triangles don’t count because they don’t have a nodule at each corner.

این مثلث‌های کوچک‌تر شمرده نمی‌شوند زیرا در هر گوشه یک گره ندارند.

However, six nodules will always create a blue triangle or a red triangle.

اما، شش گره همیشه یک مثلث آبی یا قرمز به وجود خواهد آورد.

Here’s how we can prove that without sorting through every possible case.

به این صورت، می‌توانیم بدون بررسی تمام حالت‌های ممکن این را اثبات کنیم.

Imagine activating the sixth nodule,

تصور کنید گره ششم را فعال کنید،

and consider how it might connect to the other five.

و در نظر بگیرید چطور ممکن است به پنج گره دیگر متصل شود.

It could do so in one of six ways:

به یکی از شش روش:

with five red connections, five blue connections, or some mix of red and blue.

با پنج اتصال قرمز، پنج اتصال آبی، یا ترکیبی از قرمز و آبی.

Notice that every possibility has at least three connections of the same color

حواستان باشد که هر احتمال حداقل سه اتصال یک رنگ دارد

coming from this nodule.

که از این گره می‌آیند.

Let’s look at just the nodules on the other end

بیایید نگاهی فقط به گره‌ها در انتهای دیگر

of those same three color connections.

آن اتصالات هم رنگ بیندازیم.

If the connections were blue,

اگر اتصالات آبی باشند،

then any additional blue connection between those three would give us a blue triangle.

پس هر اتصال آبی اضافه بین آنها به ما یک مثلث آبی خواهد داد.

So the only way we could get in trouble

پس تنها راهی که ممکن است به مشکل بربخوریم

is if all the connections between them were red.

این است که اتصالات بین آنها قرمز باشد.

But those three red connections would give us a red triangle.

اما آن سه اتصال قرمز خود به ما یک مثلث قرمز می‌دهند.

No matter what happens, we’ll get a red or a blue triangle,

هر اتفاقی بیفتد، یک مثلث قرمز یا آبی خواهیم داشت،

and open our doorway.

و دری رویمان باز می‌شود.

On the other hand,

از طرف دیگر،

if the original three connections were all red instead of blue,

اگر سه اتصال اولی به جای آبی قرمز بودند،

the same argument still works, with all the colors flipped.

هنوز همان استدلال با رنگ‌های برعکس جواب می‌دهد.

In other words, no matter how the connections are colored,

به بیان دیگر، فارغ از اینکه اتصالات چه رنگی دارند،

six nodules will always create a red or blue triangle and a doorway leading home.

شش گره همواره یک مثلث قرمز یا آبی و درگاهی به خانه به وجود خواهد آورد.

So you grab six nodules and jump through the portal.

پس شش گره برمی‌دارید و داخل دروازه می‌پرید.

You were hoping your internship would give you valuable life experience.

امیدوار بودید این کارآموزی درس‌های باارزشی برای زندگی به شما بدهد.

Turns out, that didn’t take much time.

انگار زمان زیادی لازم نبود.