The Prison Break | Think Like A Coder, Ep 1

Translator: Fatemeh Asgarinejad Reviewer: Leila Ataei

Upon emerging from stasis, Ethic is the unfortunate recipient of three surprises.

به محض بیرون آمدن از حالت سکون، اِتیک پذیرای تیره‌بختِ سه چیز شوک‌آور است.

The first: a prison cell.

نخست: یک سلول زندان.

The second: complete amnesia.

دوم: فراموشی کامل.

And the third: a mysterious stranger has gotten stuck

و سوم: یک غریبه‌ی اسرارآمیزِ گیر‌افتاده

squeezing through the bars on her window.

که از پنجره‌اش خود را به زحمت در میان نرده‌ها می‌چپاند.

His name is Hedge, and he has come to help Ethic save the world.

نام او هِج است، و او آمده تا در نجات دادن جهان به اِتیک کمک کند.

But first they have to break out of jail.

اما نخست آن‌ها باید از زندان خارج شوند.

Hedge turns his hand into a lockpick and outlines the challenge ahead.

هِج دستش را به قفل‌باز‌کن تبدیل می‌کند و چالش پیش رو را ترسیم می‌کند.

Each lock in the prison works in the same unusual way.

هر قفل در زندان به شیوه‌ی نامعمول یکسانی کار می‌کند.

Inside the keyhole is a red dial that can be rotated to one of 100 positions

داخل سوراخ کلید یک صفحه‌ی مدرج قرمز است که می‌تواند به هر یک از صد مکانی بچرخد،

numbered 1 through 100.

که از یک تا صد شماره گذاری شده‌اند.

The key for a given cell spins the dial to the right position,

کلید یک سلول فرضی، صفحه‌ مدرج را تا جای درست می‌چرخاند،

which, when stopped there, makes it turn green and unlocks the door.

که، هنگامی که در آنجا توقف کرد، آن را سبز کرده و قفل در را باز می‌کند.

It would be out of the question to steal keys from a guard,

دزدیدن کلیدها از یک نگهبان غیرممکن است،

but Hedge has a better idea.

اما هِج فکر بهتری دارد.

Hedge can carry out Ethic‘s commands.

هِج می‌تواند فرمان‌های اِتیک را اجرا کند.

If Ethic tells him to walk 5 steps forward,

اگر اِتیک به او بگوید که پنج قدم به سمت جلو حرکت کن،

turn right, then walk another 5 steps,

به سمت راست بچرخ، سپس پنج قدم دیگر بردار،

that’s exactly what he’ll do.

این دقیقاً کاری است که او انجام خواهد داد.

Hedge needs specific instructions though.

گرچه هِج نیازمند دستورالعمل‌های مشخص است.

If Ethic says “pick the lock” or “try every combination”

اگر اِتیک بگوید "قفل را بردار" یا "تمامی ترکیبات را امتحان کن"

that would be too vague, but “spin the dial 5 positions forward” would work.

خیلی گنگ خواهد بود، اما "صفحه‌ی مدرج را پنج مکان به سمت جلو بچرخان" کار خواهد کرد.

Once out of the cell, they will only have a few moments to crack the lock

به محض خروج از سلول، آن‌ها تنها چند لحظه برای شکستن قفل وقت دارند

for the outer prison door too before the guards catch them.

همچنین برای در خارجی زندان، پیش از این که نگهبانان آن‌ها را بگیرند.

So what instructions will allow Hedge to efficiently open any door?

بنابراین چه دستوراتی به هِج اجازه خواهد داد تا به صورت بهینه هر دری را باز کند؟

Pause now to figure it out for yourself.

اکنون درنگی کنید تا خودتان آن را دریابید.

Before we explain the solution, here’s a hint.

پیش از این که ما راه‌حل را توضیح دهیم، یک راهنما اینجاست.

A key programming concept that can help unlock the door is called a loop.

مفهوم کلیدی برنامه‌نویسی که به باز شدن قفل در معروف به حلقه کمک می‌کند.

This can be one or more instructions that Hedge will iterate— or repeat—

که می‌تواند یک یا چند دستور باشد که هِج مکرراً انجام می‌دهد ــ یا تکرار می‌کند ــ

a specified number of times,

به یک تعداد دفعات مشخص،

like “jump up and down 100 times.”

مانند "صد بار بالا و پایین بپر."

Or an instruction that Hedge will repeat until a condition is met,

یا دستورالعملی که هِج تا پیش از زمانی که به یک شرط برخورد کند، تکرار خواهد کرد،

such as “keep jumping up and down until it’s 7 o’clock.”

مانند "تا ساعت هفت، به بالا و پایین پریدن ادامه بده."

Pause now to figure it out for yourself.

اکنون مکث کنید تا خودتان دریابید.

The first thing that’s clear is that you need to find a way for Hedge

اولین چیزی که واضح است این است که شما باید راهی برای هِج پیدا کنید

to try every combination until one works.

که تمامی ترکیب‌ها را تا زمانی که یکی‌شان کار کند امتحان کند.

What takes a little more effort is how exactly you do so.

چیزی که اندکی بیشتر تلاش می‌برد، این است که شما دقیقاٌ چطور این کار را می‌کنید.

One solution would be to instruct Hedge to try every combination in succession.

یک راه‌حل می‌تواند راهنمایی هِج برای امتحان کردن همه‌ ترکیب‌ها به ترتیب باشد.

Try 1 and check the light.

یک را امتحان کن و چراغ را بررسی کن.

If it turns green, open the door, and if not, try 2.

اگر سبز شد، در را باز کن، و در غیر اینصورت، دو را امتحان کن.

If that doesn’t work try 3. All the way up to 100.

اگر کار نکرد ۳ را امتحان کن. همه‌اش تا شماره ی ۱۰۰.

But it would be tedious to lay that out in its entirety.

اما نمایش تمام آن خسته‌کننده خواهد بود.

Why write more than 100 lines of code,

چرا بیش از صد خط کد بنویسی،

when you can do the same thing with just 3?

وقتی که می‌توانی همان کار را فقط با سه تا انجام دهی؟

This is where a loop comes in.

اینجاست که سر و کله‌ی حلقه پیدا می‌شود.

There are a few ways to go about this.

تعداد اندکی راه برای انجامش وجود دارد.

The lock has 100 positions,

قفل دارای صد ناحیه است،

so Ethic could say “Check the dial’s color, then spin the dial forward once,

پس اِتیک می‌گوید "رنگ صفحه‌کلید را چک کن، سپس شماره را یک بار به سمت جلو بچرخان"

for 100 repetitions.

برای صد بار تکرار.

Remember where the dial turns green, then have Hedge set it back to that number.”

آنجایی که شماره‌گیر سبز شد یادتان باشد، از هِج بخواهید به همان عدد باز گرداند.

A loop like this, where you specify the number of times it repeats,

یک حلقه همانند این، که تعداد باری که تکرار می‌شود را مشخص می‌کنی،

is called a “for" loop.

یک حلقه‌ی "for" نامیده می‌شود.

But an even more efficient loop

اما یک حلقه‌ی حتی کارآمدتر

would have Hedge spin the dial one position at a time until it turns green

هِج را وامی‌دارد تا صفحه‌ی شماره‌گیر را یکی یکی بچرخاند تا زمانی که سبز شود

and as soon as that happens, have him stop and open the door.

و به محض این که این اتفاق افتاد، او را وادار به توقف و باز کردن در می‌کند.

That way if the door unlocks on 1,

در آن صورت، اگر در روی شماره‌ی یک گشوده شود،

he doesn’t need to cycle through all the rest of the numbers.

او به چرخیدن بین باقی شماره‌ها نیاز نخواهد داشت.

This is an “until” loop,

این حلقه‌ی "until" است،

because it involves doing an action until a condition is met.

زیرا دربرگیرنده‌ی کاری است تا زمانی که یک شرط برقرار شود.

A similar, alternate approach would be to turn the dial while it’s still red,

یک روش مشابهِ جایگزین می‌تواند چرخاندن صفحه‌ی شماره‌گیر مادامی که هنوز قرمز است،

then stop.

سپس توقف، باشد.

That’s called a “while” loop.

این حلقه‌ی "while" نامیده می‌شود.

Back to the adventure.

به ماجراجویی بازگردیم.

Hedge loops through the combinations, and the cell opens at 41.

هِج در میان ترکیب‌ها دور می‌زند، و سلول روی ۴۱ باز می‌شود.

Ethic and Hedge wait until the perfect moment in the guards’ rotation

اِتیک و هِج تا زمان مناسب تعویض نگهبان‌ها صبر می‌کنند

and make a break for it.

و به سرعت فرار می‌کنند.

Soon, Ethic faces a choice: hide inside a mysterious crystal,

به زودی، اِتیک با یک انتخاب مواجه می‌شود: درون یک کریستال رازآلود پنهان شود،

or try to crack the outer door and make a run for it.

یا تلاش کند تا در خروجی را شکاف دهد و از آن بگریزد.

Ethic chooses to run.

اِتیک انتخاب می‌کند تا بدود.

The second door takes Hedge longer, requiring him to spin all the way to 93.

دومین در زمان بیشتری برای هِج طول می‌کشد، و او را ملزم به چرخاندن تا ۹۳ می‌کند.

But he gets it open

اما او آن را باز می‌کند

and takes the opportunity to explain why he’s rescued Ethic.

و فرصت این را به دست می‌آورد تا علت این که اِتیک را فراری داده، توضیح دهد.

The world is in turmoil:

جهان در پریشانی است:

robots have taken over, and only Ethic can set things right.

رباتها قدرت را به دست گرفته‌اند، و تنها اِتیک می‌تواند چیزها را مرتب کند.

In order to do so,

تا چنین کاری انجام دهد،

they’ll need to collect three powerful artifacts

لازم است تا سه وسیله مصنوع قدرتمند را جمع‌آوری کنند

that are being used for nefarious purposes across the land.

که در کل سرزمین برای اهداف نابکارانه مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

Only then can Ethic return to the world machine— that giant crystal—

تنها در آن زمان اِتیک بتواند به ماشین دنیا - کریستال عظیم -برگردد

to set things right.

تا چیزها را درست کند.

Ethic may have escaped the prison…

اِتیک شاید از زندان گریخته باشد...

but what has she gotten herself into?

اما او خود را به چه چیزی وارد کرده است؟