English Addict Ep 358 -🔴LIVE stream / Wednesday 16th APRIL 2025 / Join the LIVE Chat & Learn English

We have rain.

باران داریم

We have wind.

باد داریم

We have grey skies.

ما آسمان خاکستری داریم.

And only seven Celsius.

و فقط هفت درجه سانتیگراد.

Seven Celsius?

هفت سانتیگراد؟

That's not very warm.

خیلی گرم نیست

Mr. Duncan, what has happened to your lovely spring weather? I don't know where it's gone.

آقای دانکن، چه بلایی سر هوای بهاری شما آمده است؟ نمی دانم کجا رفته است.

Hopefully it will be returning very soon.

امیدوارم خیلی زود برگردد.

I am missing it already.

من قبلاً دلم برای آن تنگ شده است.

Don't worry, because we are here. We are back.

نگران نباشید، زیرا ما اینجا هستیم. ما برگشتیم.

And yes, this is English addict coming to you.

و بله، این معتاد انگلیسی است که به سراغ شما می آید.

Live and direct from the birthplace of the English language.

زنده و مستقیم از زادگاه زبان انگلیسی.

You know where it is?

میدونی کجاست؟

I know where it is. We all know where it is.

می دانم کجاست. همه می دانیم کجاست.

Come on, Mr. Duncan.

بیا آقای دانکن

Get on with it. And.

با آن ادامه دهید. و.

And I'm.

و من هستم.

Here we are.

اینجا هستیم.

That we are back together again.

که دوباره با هم هستیم

Oh my goodness.

وای خدای من.

Hi, everybody. This is Mr. Duncan in England.

سلام به همه این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so. Are you happy?

امیدوارم اینطور باشد. آیا شما خوشحال هستید؟

Are you feeling happy today? I hope you are feeling good.

آیا امروز احساس خوشبختی می کنید؟ امیدوارم حالتون خوب باشه

There is a word.

یک کلمه وجود دارد.

Good.

خوب

You feel good, I feel good.

شما احساس خوبی دارید، من احساس خوبی دارم.

I can't complain despite the fact that the weather is not very good.

با وجود اینکه هوا خیلی خوب نیست نمی توانم شکایت کنم.

It has really changed over the past couple of days from glorious sunshine with beautiful mild temperatures

واقعاً طی یکی دو روز گذشته از آفتاب باشکوه با دماهای معتدل زیبا

to wind and rain, and the temperature has dropped,

به باد و باران تغییر کرده است و دما کاهش یافته است

which is interesting because this weekend, of course, for those who are following that particular festival,

که جالب است زیرا این آخر هفته البته برای کسانی که آن جشنواره خاص را دنبال می کنند

it is Easter this weekend and a couple of people, said Mr.

این آخر هفته عید پاک است و یکی دو نفر گفت

Duncan, why did you not mention that it was Palm Sunday?

: آقای دانکن چرا نگفتید که یکشنبه نخل بود؟

Last Sunday I did forget.

یکشنبه گذشته فراموش کردم

So for those who have your palms ready, you're waving them around.

بنابراین برای کسانی که کف دست های شما را آماده کرده اند، آنها را به اطراف تکان می دهید.

Happy Palm Sunday for last Sunday.

یکشنبه نخل برای یکشنبه گذشته مبارک.

Unfortunately, I don't have any palms growing anywhere nearby, so that is the reason why I forgot.

متأسفانه، من هیچ گونه نخل در نزدیکی رشد نمی کنم، بنابراین به همین دلیل است که فراموش کردم.

That is my excuse and I am sticking to it.

این بهانه من است و به آن پایبندم.

So we have Easter next Sunday.

بنابراین یکشنبه آینده عید پاک داریم.

I know a lot of you might be busy with the Easter Festival.

من می دانم که بسیاری از شما ممکن است مشغول جشنواره عید پاک باشید.

I will be here.

من اینجا خواهم بود.

Of course, I am never too busy for you so I will be here on Sunday also. Mr.

البته، من هیچ وقت برای شما شلوغ نیستم، بنابراین یکشنبه نیز اینجا خواهم بود.

Steve will be with us as well on Sunday hopefully.

امیدوارم روز یکشنبه نیز آقای استیو با ما باشد.

I am really hoping that

من واقعاً امیدوارم که

I will have a lovely big Easter egg to show you as well.

یک تخم مرغ عید پاک بزرگ و دوست داشتنی داشته باشم تا به شما نشان دهم.

Easter.

عید پاک.

An interesting time, a religious festival and traditionally lots of people will give gifts to each other.

یک زمان جالب، یک جشن مذهبی و به طور سنتی افراد زیادی به یکدیگر هدایایی می دهند.

Mostly chocolate.

بیشتر شکلاتی.

I have to say most of the gifts do consist of chocolate.

باید بگویم بیشتر هدایا از شکلات تشکیل شده است.

We often think of certain animals at this time of year.

ما اغلب در این زمان از سال به حیوانات خاصی فکر می کنیم.

As spring arrives and then summer approaches, we think of all sorts of animals rabbits.

با فرا رسیدن بهار و سپس نزدیک شدن به تابستان، ما به انواع حیوانات خرگوش فکر می کنیم.

Ducks.

اردک ها

Are you sure about that, Mr. Duncan?

آیا در این مورد مطمئن هستید، آقای دانکن؟

Yes, ducks.

بله اردک ها

I think you heard of the Easter duck.

فکر کنم نام اردک عید پاک را شنیده باشید.

And then, of course, we have baby chicks as well.

و البته، ما جوجه های بچه هم داریم.

Quite often this time of year, what happens is many animals are born.

اغلب در این زمان از سال، اتفاقی که می افتد این است که حیوانات زیادی متولد می شوند.

Many animals come into the world and say hello for the first time, including

حیوانات زیادی به دنیا می آیند و برای اولین بار سلام می کنند، از جمله

lambs.

بره ها.

Of course, lots of sheep around here are now having lambs, so we often think of Easter as a time of

البته، بسیاری از گوسفندان در این اطراف اکنون بره دارند، بنابراین اغلب ما عید پاک را زمان

birth.

تولد می‌دانیم.

Rebirth perhaps.

تولد دوباره شاید

And you might say that it is sort of connected to the festival of Easter as well.

و ممکن است بگویید که به نوعی به جشنواره عید پاک نیز مرتبط است.

I would imagine that would be accurate.

من تصور می کنم که دقیق باشد.

I don't think it is a mistake.

به نظر من اشتباه نیست

Oh, talking of which, today we are looking at mistakes.

اوه، صحبت از آن، امروز ما به اشتباهات نگاه می کنیم.

In a few moments from now.

تا چند لحظه دیگر.

There are many ways of using the word mistake.

راه های زیادی برای استفاده از کلمه اشتباه وجود دارد.

Also,

همچنین،

is it a bad thing to ask for help?

آیا کمک خواستن کار بدی است؟

Some people are very proud in their lives.

برخی افراد در زندگی خود بسیار افتخار می کنند.

They have a personality that is proud.

آنها شخصیتی دارند که افتخار می کنند.

That means quite often they will not ask for help.

این بدان معناست که اغلب آنها کمک نمی خواهند.

However bad the situation is, they will not ask for help.

وضعیت هرچقدر هم بد باشد، کمک نخواهند کرد.

This does happen quite a lot.

این خیلی اتفاق می افتد.

Some people are quite proud and especially older people.

برخی افراد کاملاً مغرور هستند و به خصوص افراد مسن تر.

Maybe if you are elderly, you might be proud.

شاید اگر شما مسن هستید، ممکن است افتخار کنید.

You might want to keep your dignity by not asking for help.

ممکن است بخواهید با کمک نخواستن، کرامت خود را حفظ کنید.

However, some people believe that if you do have a problem, if you are having some sort of difficulty, then you should ask for help.

با این حال، برخی از مردم بر این باورند که اگر مشکلی دارید، اگر به نوعی مشکل دارید، باید کمک بخواهید.

It is something that is a good thing to do,

این کاری است که انجام دادن آن خوب است،

so we will be looking at that a little bit later on.

بنابراین کمی بعد به آن خواهیم پرداخت.

I don't know if you've heard the news, but in the British courts, I believe it is the Supreme Court here in the UK.

نمی‌دانم این خبر را شنیده‌اید یا نه، اما در دادگاه‌های بریتانیا، من معتقدم دادگاه عالی اینجا در بریتانیا است.

They have

آنها

brought into law the Gender Act.

قانون جنسیت را به قانون آورده اند.

Apparently big controversial thing, people who believe or feel that they were born in the wrong body.

به ظاهر موضوع بحث برانگیز بزرگ، افرادی که معتقدند یا احساس می کنند در بدن اشتباهی به دنیا آمده اند.

Maybe they feel they are female when they are actually male, so maybe they want to become female and of course vice versa.

شاید وقتی واقعاً مذکر هستند احساس می کنند که زن هستند، بنابراین شاید بخواهند زن شوند و البته برعکس.

A lot of people ask me, they say, Mr. Duncan,

خیلی ها از من می پرسند، می گویند آقای دانکن،

we sometimes don't know, are you male or female?

ما گاهی اوقات نمی دانیم شما مرد هستید یا زن؟

To be honest with you, I haven't checked for quite a long time.

راستش را بخواهم، خیلی وقت است که چک نکرده ام.

Fortunately, I have this so I can have a quick look, so I'm just going to check because I can't remember to be honest with you.

خوشبختانه، من این را دارم تا بتوانم سریع نگاهی بیندازم، بنابراین فقط می‌خواهم بررسی کنم زیرا یادم نمی‌آید که با شما صادق باشم.

Just a moment. Let me just have a quick look.

فقط یک لحظه بگذارید فقط یک نگاه سریع داشته باشم.

Okay.

باشه

I need something stronger.

من به چیزی قوی تر نیاز دارم

Excuse me.

ببخشید

We can.

ما می توانیم.

Oh that's better.

اوه که بهتره

I can see there.

من می توانم آنجا را ببینم.

Yes, yes I can, I can definitely confirm that I, that I am

بله، بله می توانم، قطعا می توانم تایید کنم که من

male. Yes, definitely.

مرد هستم. بله قطعا.

It's been such a long time since I've looked down on the.

خیلی وقت است که از بالا به آن نگاه نکرده ام.

So now we not.

پس در حال حاضر ما نه.

But it's a big thing, a controversial thing.

اما این یک چیز بزرگ است، یک چیز بحث برانگیز.

A lot of people,

بسیاری از مردم،

already fighting and arguing over

در حال حاضر دعوا و مشاجره بر سر

all of that.

You say my name is Duncan, by the way, I teach English.

همه آن است.

شما می گویید اسم من دانکن است، اتفاقاً من انگلیسی تدریس می کنم.

I've been doing this for ever such a long time.

من این کار را برای مدت طولانی انجام داده ام.

18 years.

18 سال.

Some people say, Mr.

بعضی ها می گویند آقای

Duncan, how have you managed to stay sane on YouTube for 18 years?

دانکن چطور توانستی 18 سال در یوتیوب عاقل بمانی؟

My answer to that is I have no idea.

پاسخ من به آن این است که من هیچ نظری ندارم.

There have been some wonderful happy moments and some bad moments during my 18 years on YouTube,

در طول 18 سال حضورم در یوتیوب چند لحظه شاد و چند لحظه بد وجود داشته است،

so it

بنابراین

has been a long journey with my time on YouTube.

سفر طولانی من در یوتیوب بوده است.

But I am still here. I am not going anywhere.

اما من هنوز اینجا هستم. من هیچ جا نمی روم.

I don't think artificial intelligence is going to take my job because there is no substitute

فکر نمی‌کنم هوش مصنوعی شغل من را بگیرد زیرا هیچ جایگزینی

for a real human being, a real man.

برای یک انسان واقعی، یک مرد واقعی وجود ندارد.

Oh wait there a moment.

اوه یک لحظه صبر کن

Yeah.

آره

Yes, definitely a real man.

بله، قطعا یک مرد واقعی.

There is your confirmation.

تایید شما هست

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Hello live chat.

سلام چت زنده.

It's nice to have you here today.

خوشحالم که امروز اینجا هستید.

It is lovely to have your company on this Wednesday.

دوست داشتنی است که در این چهارشنبه شرکت داشته باشید.

I couldn't remember what day it was then Wednesday it says Wednesday behind me.

یادم نمی آمد چه روزی بود بعد چهارشنبه می گوید چهارشنبه پشت سرم.

Can I just tell you something?

فقط میتونم یه چیزی بهت بگم؟

I've had some problems with this.

من با این مشکل داشتم

Can you see where it says Wednesday?

میتونی ببینی کجا میگه چهارشنبه؟

I have had a lot of problems because yesterday it kept falling over.

من مشکلات زیادی داشتم چون دیروز مدام در حال سقوط بود.

It kept collapsing on the floor.

مدام روی زمین فرو می ریخت.

So I hope today I hope it doesn't collapse on the floor.

بنابراین امیدوارم امروز امیدوارم روی زمین فرو نریزد.

Today.

امروز

Of course, there is no substitute

البته هیچ جایگزینی

for the human emotion, the human feelings.

برای عواطف انسانی، احساسات انسانی وجود ندارد.

A machine will never take over that.

یک ماشین هرگز آن را تصاحب نخواهد کرد.

I can tell you now, straight away

اکنون می توانم به شما بگویم، فوراً

we have the live chat.

چت زنده را داریم.

Of course, it would not be English addict without you watching out there in YouTube land.

البته، بدون تماشای شما در سرزمین یوتیوب، معتاد انگلیسی نخواهد بود.

Hello, live chat.

سلام چت زنده

Nice to see you here. It's lovely to have you.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. داشتن تو دوست داشتنی است

Who was first on today's live chat?

چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود؟

I wonder if I take a look over there.

نمی‌خواهم نگاهی به آنجا بیندازم؟

Oh, let's have a look, shall we?

اوه، بیایید نگاهی بیندازیم، می توانیم؟

Oh, oh, very interesting in first place today we have

اوه، اوه، در وهله اول بسیار جالب است امروز بئاتریس را داریم

Beatrice.

.

Congratulations, Beatrice.

تبریک می گویم، بئاتریس.

I want to have a dance.

من می خواهم یک رقص داشته باشم.

I want to listen to some disco music from the 1970s.

من می خواهم به موسیقی دیسکوی دهه 1970 گوش کنم.

What is a good disco track?

یک مسیر دیسکو خوب چیست؟

Is there a good disco track? A track or a song

آیا مسیر دیسکو خوبی وجود دارد؟ یک آهنگ یا آهنگی

that is good to dance to

که الان برای رقصیدن خوب است

now, I would imagine a lot of people will say, Mr.

، تصور می‌کنم خیلی‌ها بگویند آقای

Duncan, there is no question.

دانکن، جای سوالی نیست.

It has to be the Bee Gees

باید Bee Gees

and Night Fever.

و Night Fever باشد.

Or maybe the Bee Gees and.

یا شاید Bee Gees و.

Stayin alive, Stayin Alive, which is something I try to do every day, to be honest with you.

زنده بمان، زنده بمان، کاری که من هر روز سعی می کنم انجامش دهم تا با شما صادق باشم.

Congratulations.

تبریک میگم

Also, in second place, he has the second fastest finger on the internet.

همچنین در رتبه دوم، او دومین انگشت سریع اینترنت را دارد.

Vitesse. Hello to you.

ویتسه سلام بر شما

Also we have sash.

همچنین ارسی داریم.

Sash is here today as well. Thank you very much for joining me.

ساش امروز هم اینجاست. از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

We have Brazil.

ما برزیل را داریم.

Hello. Hola to Brazil. It's nice to have you here today.

سلام. هولا به برزیل. خوشحالم که امروز اینجا هستید.

Hello, Brazil.

سلام برزیل

Kiko is here watching in Brazil, I wonder whereabouts.

کیکو اینجا در حال تماشای برزیل است، نمی دانم کجاست.

Where are you in Brazil, I wonder?

تعجب می کنم کجای برزیل هستید؟

Also we have Nadia. Hello, Nadia.

همچنین ما نادیا را داریم. سلام نادیا

Nice to see you back as well. And of course he is here.

از بازگشت شما نیز خوشحالم. و البته او اینجاست.

You know who I mean?

میدونی منظورم کیه؟

Luis Mendez is

لوئیس مندز

is here today. Hello, Louis.

امروز اینجاست. سلام، لویی.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

I am in a very good mood today.

امروز حالم خیلی خوبه

I don't know why, because the weather is terrible, but at least

نمی‌دانم چرا، چون هوا وحشتناک است، اما حداقل

when it rains, I find that my hayfever, my allergies start to disappear.

وقتی باران می‌بارد، می‌بینم که تب یونجه‌ام، آلرژی‌هایم شروع به از بین رفتن می‌کنند.

Which makes me a very happy person, to be honest with you.

که من را بسیار خوشحال می کند، صادقانه با شما.

So I hope you're feeling happy today.

پس امیدوارم امروز احساس شادی داشته باشید.

We have a lot of things to talk about asking for help and make mistakes.

ما چیزهای زیادی در مورد درخواست کمک و اشتباه کردن داریم.

Don't forget there is still a chance for you to join me

فراموش نکنید هنوز فرصتی برای شما وجود دارد که

in Paris.

در پاریس به من بپیوندید.

We are going to be in Paris on the 1st of June, and if you want to come along to say hi, maybe you would like to speak to me face to face.

قرار است اول ژوئن در پاریس باشیم و اگر می‌خواهید برای سلام کردن بیایید، شاید دوست داشته باشید رو در رو با من صحبت کنید.

Perhaps there is something you wish to get off your chest in person.

شاید چیزی وجود داشته باشد که بخواهید شخصاً از سینه خود خارج شوید.

Well guess what?

خوب حدس بزنید چی؟

On the 1st of June, you will have the chance to do just that.

در اول ژوئن، شما این شانس را خواهید داشت که این کار را انجام دهید.

If you want to meet up in Paris on the 1st of June.

اگر می خواهید در اول ژوئن در پاریس ملاقات کنید.

Well, guess what? You will have the chance to do that.

خوب، حدس بزنید چیست؟ شما شانس انجام این کار را خواهید داشت.

You will have the chance to get up close and personal.

شما این شانس را خواهید داشت که از نزدیک با هم آشنا شوید.

If you really want to. Yes, that music is good.

اگر واقعاً می خواهید. بله، آن موسیقی خوب است.

I have to say, I was just talking about a piece of music that is good to dance to, and then I think that piece of music

باید بگویم، من فقط در مورد یک قطعه موسیقی صحبت می کردم که برای رقصیدن با آن خوب است، و سپس فکر می کنم آن قطعه موسیقی

is pretty good to have a dance to Easter this weekend.

برای داشتن یک رقص برای عید پاک این آخر هفته بسیار خوب است.

Oh yes, I can't wait to find out

اوه بله، من نمی توانم صبر کنم تا بفهمم

how big my Easter egg will be.

تخم مرغ عید پاک من چقدر بزرگ خواهد شد.

Will it be a big one?

آیا آن یک بزرگ خواهد بود؟

Will it be huge?

آیا بزرگ خواهد بود؟

Maybe it will be gigantic.

شاید غول پیکر باشد.

Imagine that something that is gigantic

تصور کنید چیزی که غول پیکر است

is big.

بزرگ است.

It's bigger than big. It's larger than huge.

بزرگتر از بزرگ است. بزرگتر از بزرگ است.

It's gigantic.

این غول پیکر است.

Something that is very, very big.

چیزی که خیلی خیلی بزرگ است.

So I am hoping that my Easter egg on Sunday that Mr.

بنابراین من امیدوارم که تخم مرغ عید پاک من در روز یکشنبه که آقای

Steve is going to buy for me.

استیو قرار است برای من بخرد.

I hope it will be a really, really big one.

من امیدوارم که آن را واقعا، واقعا بزرگ است.

Can I say hello to the live chat?

آیا می توانم به چت زنده سلام کنم؟

Because I've noticed I have some new viewers.

چون متوجه شده ام که بینندگان جدیدی دارم.

Diana, Diana

دیانا، دیانا

Davila Celia says it is my first time here.

داویلا سلیا می گوید اولین بار است که اینجا هستم.

Hello Diana, it is lovely to have you here on my life chat.

سلام دیانا، خوشحالم که شما را اینجا در گفتگوی زندگی من دارم.

This is now live at 90 minutes.

این هم اکنون در 90 دقیقه پخش زنده است.

In fact, it's now 2:20 o'clock on a Wednesday.

در واقع الان ساعت 2:20 روز چهارشنبه است.

The 16th of April.

16 آوریل.

I've just realised

تازه متوجه شدم که

we only have around six weeks before we meet up in Paris.

فقط شش هفته فرصت داریم تا در پاریس ملاقات کنیم.

Time is going by very quickly.

زمان خیلی سریع میگذره

You know I like words.

میدونی که من کلمات رو دوست دارم

I love the English language so much and there are lots of interesting words

من زبان انگلیسی را بسیار دوست دارم و کلمات جالب زیادی

to be found in English, including this one that is on your screen right now.

در انگلیسی یافت می شود، از جمله این کلمه که در حال حاضر روی صفحه نمایش شماست.

The word is mistake.

کلمه اشتباه است.

Mistake.

اشتباه.

An interesting word.

یک کلمه جالب

We often use this word when we have made some sort of error.

ما اغلب زمانی از این کلمه استفاده می کنیم که مرتکب نوعی خطا شده ایم.

Or maybe we have got something wrong.

یا شاید ما اشتباه کرده ایم.

But Mr. Duncan, can you please give us the definition of this word?

اما آقای دانکن، لطفاً تعریف این کلمه را به ما بدهید؟

Well, I will first of all, you can use it as a noun and also as a verb.

خوب، اول از همه، شما می توانید آن را به عنوان اسم و همچنین به عنوان فعل استفاده کنید.

The naming word, the thing, the name of the thing, and also the doing word, which is the verb.

لفظ نامگذاری، شیء، اسم شیء و نیز لفظ انجام دادن که فعل است.

And also it can be modified as an adjective, as well.

و همچنین می توان آن را به عنوان یک صفت نیز تغییر داد.

The word mistake.

کلمه اشتباه.

I will give you the definition, because I'm sure that is the reason why you are here today.

من به شما تعریف می کنم، زیرا مطمئن هستم که دلیل حضور شما امروز در اینجاست.

As a noun, an error in action, calculation, opinion or judgement caused by poor reasoning, carelessness

به عنوان یک اسم، اشتباه در عمل، محاسبه، نظر یا قضاوت ناشی از استدلال ضعیف، بی دقتی

or insufficient knowledge is mistake.

یا دانش ناکافی اشتباه است.

The mistake is the thing you make as a noun.

اشتباه همان چیزی است که شما به عنوان یک اسم انجام می دهید.

So when we look at things that we've done or said that were done, but maybe we should not have done them,

بنابراین وقتی به کارهایی که انجام داده‌ایم یا گفته‌ایم انجام شده نگاه می‌کنیم، اما شاید نباید آنها را انجام می‌دادیم،

or maybe we said something that we thought was correct, but in fact it is not correct.

یا شاید چیزی را گفتیم که فکر می‌کردیم درست است، اما در واقع درست نیست.

You are wrong.

شما اشتباه می کنید.

You've made a mistake as a noun, an error,

شما به عنوان یک اسم، یک خطا،

judgement, or maybe poor reasoning.

قضاوت یا شاید استدلال ضعیف

When we talk about reasoning, we are often talking about thinking.

اشتباه کرده اید . وقتی از استدلال صحبت می کنیم، اغلب در مورد تفکر صحبت می کنیم.

So maybe the way you think or perhaps the conclusion that you come to about something.

بنابراین شاید طرز فکر شما یا شاید نتیجه ای که در مورد چیزی به آن می رسید.

So maybe you make a decision, some sort of decision.

بنابراین شاید شما یک تصمیم بگیرید، نوعی تصمیم.

You decide something, but you made the wrong choice.

شما چیزی را تصمیم می گیرید، اما انتخاب اشتباهی انجام داده اید.

Your reasoning is wrong.

استدلال شما اشتباه است.

It is a mistake.

این یک اشتباه است.

So maybe you are careless.

پس شاید شما بی خیال هستید.

Quite often we will make mistakes if we are careless.

اگر بی دقتی کنیم اغلب اشتباه می کنیم.

A person who is careless is someone who is doing something without concentrating, without using all of their concentration.

آدم بی دقت کسی است که کاری را بدون تمرکز و بدون استفاده از تمام تمرکز خود انجام می دهد.

Mistakes can happen especially when you are not concentrating.

اشتباهات ممکن است اتفاق بیفتد به خصوص زمانی که شما تمرکز ندارید.

We often refer to that as carelessness.

ما اغلب از آن به عنوان بی احتیاطی یاد می کنیم.

And of course, mistakes are moments

و البته اشتباهات لحظاتی هستند

where you say something that is not right, it is inaccurate.

که شما چیزی می گویید که درست نیست، نادرست است.

It is not right, it is not correct.

درست نیست، درست نیست.

Sometimes a person with a little bit of knowledge in their brain might decide that they know everything.

گاهی اوقات فردی با کمی دانش در مغز خود ممکن است تصمیم بگیرد که همه چیز را می داند.

They might make a mistake.

ممکن است اشتباه کنند.

The mistake might be something they believe they know or they think is right.

اشتباه ممکن است چیزی باشد که آنها معتقدند می دانند یا فکر می کنند درست است.

But because their knowledge is only small, they only have a small amount of knowledge

اما چون دانش آنها اندک است، دانش کمی دارند

about one particular thing, then they will often make a mistake.

در مورد یک چیز خاص، آنها اغلب مرتکب اشتباه می شوند.

And that is what we talk about when we talk about when we talk about making a mistake

و این همان چیزی است که وقتی از اشتباه کردن به عنوان اسم

as a noun, a mistake is the thing done

صحبت می کنیم از آن صحبت می کنیم ، اشتباه همان چیزی است که

incorrectly, something that is incorrect is not accurate.

به اشتباه انجام شده است، چیزی که نادرست است دقیق نیست.

It is not right.

درست نیست.

To do it incorrectly means the thing you have done

انجام نادرست به این معنی است که کاری که انجام داده اید

or the thing you are doing is being done incorrectly.

یا کاری که انجام می دهید به اشتباه انجام می شود.

You are not doing it right.

شما این کار را درست انجام نمی دهید.

A mistake made to make a mistake.

اشتباهی برای اشتباه کردن.

You make an error.

شما خطا می کنید.

I love that word. By the way. Error. We often talk about,

من عاشق این کلمه هستم به هر حال. خطا. ما اغلب در مورد این صحبت می کنیم

to is human

که انسان

to make mistakes, which is where the word error comes from.

اشتباه کرد، که کلمه خطا از آنجا می آید.

And then we have a misstep.

و سپس ما یک اشتباه داریم.

When we talk about missteps, we often refer to something that has been done that is a mistake, a misstep.

وقتی در مورد اشتباهات صحبت می کنیم، اغلب به کاری اشاره می کنیم که انجام شده است که یک اشتباه است، یک اشتباه است.

So it doesn't have to be a person walking and falling over.

بنابراین لازم نیست که شخصی راه برود و بیفتد.

It can be anything that you do that is a mistake.

ممکن است هر کاری که انجام می دهید اشتباه است.

We can describe it as a misstep.

می توانیم آن را به عنوان یک گام اشتباه توصیف کنیم.

And of course we can refer to the mistake as the error made.

و البته می توان از اشتباه به عنوان خطای رخ داده یاد کرد.

And to be human means quite often we will make mistakes.

و انسان بودن به این معنی است که اغلب ما مرتکب اشتباه می شویم.

You don't have to worry in life.

در زندگی لازم نیست نگران باشید.

Some people spend too much of their life worrying about mistakes.

برخی از مردم بیش از حد از زندگی خود را صرف نگرانی در مورد اشتباهات می کنند.

In fact, you don't have to worry about making mistakes ever, because we all do them, including me.

در واقع، شما هرگز نباید نگران اشتباه کردن باشید، زیرا همه ما از جمله من آنها را انجام می دهیم.

If you've been watching my live stream often,

اگر اغلب پخش زنده من را تماشا کرده اید،

you sometimes find that I will make mistakes because I am only a human being.

گاهی اوقات متوجه می شوید که من اشتباه می کنم زیرا من فقط یک انسان هستم.

Unfortunately.

متاسفانه

To make a mistake is to get something wrong.

اشتباه کردن یعنی اشتباه کردن.

A thing said or done that is wrong or inaccurate.

حرفی که گفته یا انجام شده اشتباه یا نادرست است.

Something inaccurate is a thing that is wrong.

چیزی نادرست چیزی است که اشتباه است.

Maybe you'll watch.

شاید شما تماشا کنید.

You might talk about your watch.

ممکن است در مورد ساعت خود صحبت کنید.

Perhaps your watch is telling the wrong time.

شاید ساعت شما زمان اشتباه را نشان می دهد.

You might look at your watch and you think that is the real time, but it isn't because your watch is inaccurate.

ممکن است به ساعت خود نگاه کنید و فکر کنید که زمان واقعی است، اما به این دلیل نیست که ساعت شما دقیق نیست.

And then you also are inaccurate because you are telling the time from your watch.

و سپس شما نیز نادقیق هستید زیرا زمان را از ساعت خود می گویید.

So to be mistaken, quite often we can use mistaken things said or done that is wrong or inaccurate.

بنابراین اگر اشتباه کنیم، اغلب می‌توانیم از چیزهای اشتباهی که گفته شده یا انجام شده است استفاده کنیم که اشتباه یا نادرست است.

Is mistaken

اشتباه است

and we are using this as an adjective.

و ما از آن به عنوان صفت استفاده می کنیم.

So mistaken.

خیلی اشتباهه

Something mistaken is the form of a thing that is in the process of being done wrong.

یک چیز اشتباه شکل چیزی است که در حال انجام اشتباه است.

Mistake can be the action of making a mistake.

اشتباه می تواند عمل اشتباه باشد.

So in this sense we are using it as a verb.

بنابراین در این معنا از آن به عنوان فعل استفاده می کنیم.

So as I said earlier, we can use the word mistake as a noun and a verb so you can mistake something as an action.

بنابراین همانطور که قبلاً گفتم، می توانیم از کلمه اشتباه به عنوان اسم و فعل استفاده کنیم تا بتوانید چیزی را به عنوان یک عمل اشتباه بگیرید.

You might mistake one thing for something else.

ممکن است یک چیز را با چیز دیگری اشتباه بگیرید.

Perhaps there are two things that exist that look very similar.

شاید دو چیز وجود داشته باشد که بسیار شبیه به هم هستند.

You might mistake one thing for something else because they look similar.

ممکن است یک چیز را با چیز دیگری اشتباه بگیرید زیرا آنها شبیه به هم هستند.

Mistake and the past participle is mistook.

اشتباه و فعل ماضی اشتباه است.

You mistook something.

یه چیزی رو اشتباه گرفتی

I mistook you for my next door neighbour.

من تو را با همسایه همسایه ام اشتباه گرفتم.

I mistook my neighbour for you.

من همسایه ام را با تو اشتباه گرفتم

You look very similar to each other, you see.

می بینید که خیلی شبیه هم هستید.

So the word mistake has a lot of meanings to mistake one person for someone else.

بنابراین کلمه اشتباه معانی زیادی برای اشتباه گرفتن یک نفر با شخص دیگر دارد.

This has happened a lot.

این اتفاق زیاد افتاده است.

I have met people in the past, and then later I've seen that person in the street or from far away.

من در گذشته با مردم ملاقات کردم و بعداً آن شخص را در خیابان یا از راه دور دیدم.

And I think,

و فکر می‌کنم،

I'm sure that is my friend from years ago.

مطمئنم که این دوست سال‌ها پیش من است.

Oh no it isn't. No it isn't.

اوه نه اینطور نیست نه اینطور نیست

It's a mistake, a mistake.

این یک اشتباه است، یک اشتباه است.

I mistake one thing for something else.

من یک چیز را با چیز دیگری اشتباه می کنم.

And of course, as the past tense mistake

و البته، به عنوان اشتباه زمان گذشته

to mistake something is to misinterpret.

اشتباه کردن چیزی است که تفسیر نادرست است.

So if you misinterpret something, it means you make a mistake in that particular action.

بنابراین اگر چیزی را اشتباه تعبیر کنید، به این معنی است که در آن عمل خاص اشتباه می کنید.

Perhaps you see a beautiful girl walking along the road and she looks at you

شاید دختر زیبایی را ببینید که در امتداد جاده راه می رود و

as she's walking along.

در حالی که در حال قدم زدن است به شما نگاه می کند.

And you think, oh, I think she likes me.

و تو فکر می کنی، اوه، من فکر می کنم او از من خوشش می آید.

But you are wrong.

اما شما اشتباه می کنید.

You misinterpret her glance.

شما نگاه او را اشتباه تعبیر می کنید.

You think there is something more happening than there is.

شما فکر می کنید چیزی بیشتر از آنچه هست اتفاق می افتد.

So we can always misinterpret something.

بنابراین ما همیشه می توانیم چیزی را اشتباه تفسیر کنیم.

We get something wrong.

ما اشتباه می کنیم. ممکن است

You might get

موضوع را اشتباه متوجه شوید

the thing wrong. You get it wrong.

. اشتباه متوجه می شوید.

Maybe you are trying to add up some numbers.

شاید شما در حال تلاش برای جمع کردن اعداد هستید.

And this is the moment where I tell you I am terrible at mathematics.

و این لحظه ای است که به شما می گویم در ریاضیات وحشتناک هستم.

So quite often I will make mistakes when I am trying to do maths,

بنابراین اغلب اوقات وقتی سعی می کنم ریاضیات را انجام دهم،

especially in my head.

به خصوص در ذهنم

I am not very good at doing maths in my head,

اشتباه می کنم . من در انجام ریاضیات در ذهنم خیلی خوب نیستم،

so I often get it wrong when I am trying to work out some calculation using numbers, I will often make a mistake.

بنابراین اغلب وقتی سعی می کنم با استفاده از اعداد محاسباتی انجام دهم اشتباه می کنم، اغلب اشتباه می کنم.

I will often get it wrong.

من اغلب اشتباه می کنم.

And then of course, if you mistake one thing for something else, we can say that you misidentify

و البته، اگر یک چیز را با چیز دیگری اشتباه بگیرید، می‌توانیم بگوییم که شما

something to misidentify something means to look and you guess that thing wrongly.

چیزی را اشتباه تشخیص می‌دهید تا چیزی را اشتباه شناسایی کنید، یعنی نگاه کردن و آن چیز را اشتباه حدس می‌زنید.

You make a mistake.

شما اشتباه می کنید.

So it does happen quite often.

بنابراین اغلب اتفاق می افتد.

And as I always say, I've said it before and I have a feeling I will say it another million times.

و همانطور که همیشه می گویم قبلاً گفته ام و احساس می کنم میلیون ها بار دیگر خواهم گفت.

Never be afraid to make mistakes.

هرگز از اشتباه کردن نترسید.

We all make them.

همه ما آنها را می سازیم.

To, is human, to forgive divine.

به، انسانی است، بخشیدن الهی است.

So quite often we do it. Yes, I think so.

بنابراین اغلب ما این کار را انجام می دهیم. بله، من اینطور فکر می کنم.

We often make mistakes in life. We all do it.

ما اغلب در زندگی اشتباه می کنیم. همه ما این کار را انجام می دهیم.

The test says

این تست می گوید

that awkward moment when your entire maths class is discussing whether the result, whether the result is 16

آن لحظه ناخوشایند زمانی که کل کلاس ریاضی شما در حال بحث در مورد اینکه آیا نتیجه، آیا نتیجه 16 است

and your answer is -1053.

و پاسخ شما 1053- است.

Yes. That's it.

بله. همین است.

I was terrible at mathematics at school, I really was.

من در مدرسه در ریاضیات وحشتناک بودم، واقعاً بودم.

It was my worst subject.

بدترین موضوع من بود

One of the reasons was my maths teacher,

یکی از دلایلش معلم ریاضی من

Mr. West.

آقای وست بود.

Mr. West, he did not like me and that happens sometimes.

آقای وست من را دوست نداشت و گاهی این اتفاق می افتد.

I have noticed

از سال‌ها پیش که تدریس را شروع کرده‌ام،

since I started teaching many years ago, I have noticed that sometimes

متوجه شده‌ام ، گاهی اوقات

you find that maybe some of your students.

متوجه می‌شوید که شاید برخی از شاگردانتان.

Are a little bit annoying.

کمی آزاردهنده هستند

So I have a feeling when I was at school, perhaps I was annoying

بنابراین زمانی که در مدرسه بودم احساسی دارم، شاید

to some of my teachers, including my mathematics teachers,

برای برخی از معلمانم، از جمله معلمان ریاضیم،

or one of them. Anyway, Mr.

یا یکی از آنها، آزاردهنده بودم. به هر حال آقای

West, he did not like me.

وست من را دوست نداشت.

I don't know why, but he really did not like me.

نمی دانم چرا، اما او واقعاً مرا دوست نداشت.

I suppose one of the reasons was I used to daydream a lot in his class.

فکر می کنم یکی از دلایلش این بود که من در کلاس او زیاد رویاپردازی می کردم.

I would sit in the class and I would stare out the window.

سر کلاس می نشستم و از پنجره به بیرون خیره می شدم.

Watching the world go by.

تماشای گذر دنیا

So that might be one of the reasons.

پس شاید یکی از دلایلش همین باشه

One of the reasons why I was never very good at mathematics.

یکی از دلایلی که من هرگز در ریاضیات خیلی خوب نبودم.

And guess what?

و حدس بزنید چی؟

I'm still not very good at mathematics.

من هنوز در ریاضیات خیلی خوب نیستم.

Hello, Mr. Duncan, do you want any maths lessons?

سلام آقای دانکن، آیا درس ریاضی می خواهید؟

Thank you. Kevin, are you a maths teacher?

متشکرم. کوین، آیا شما معلم ریاضی هستید؟

I can do basic maths.

من می توانم ریاضیات پایه را انجام دهم.

Adding up,

جمع کردن،

taking away addition, subtraction.

حذف کردن، جمع کردن، تفریق.

I can do those things as long as the numbers are very small.

من می توانم این کارها را انجام دهم تا زمانی که تعداد آنها بسیار کم باشد.

There aren't too many of them.

تعداد آنها زیاد نیست.

Hello, Claudia. Hello, Mr.

سلام، کلودیا. سلام آقای

Duncan, I overslept today.

دانکن من امروز زیاد خوابیدم.

Oh, really? What happened? Why did you go to bed late last night?

اوه، واقعا؟ چه اتفاقی افتاد؟ چرا دیشب دیر به رختخواب رفتی؟

Perhaps you were up during the night. Maybe you could not get to sleep.

شاید شما در طول شب بیدار بودید. شاید نتونستی بخوابی

Perhaps you were dreaming

شاید شما

about your job.

در مورد شغل خود خواب می بینید.

A lot of people have their own special way of falling to sleep

بسیاری از مردم روش خاص خود را برای به خواب رفتن دارند

because it is a problem.

زیرا این یک مشکل است.

Sometimes it is hard sometimes to go to sleep at night, especially when you have lots of things going on in your brain.

گاهی اوقات خوابیدن در شب سخت است، به خصوص زمانی که چیزهای زیادی در مغز شما می گذرد.

It can be very difficult.

می تواند بسیار دشوار باشد.

Perhaps you could count teeth,

شاید بتوانید دندان ها را بشمارید،

so maybe you can imagine someone's mouth open in front of you,

پس شاید بتوانید تصور کنید که دهان کسی در مقابل شما باز است

and you can count their teeth.

و بتوانید دندان های او را بشمارید.

I. As long as you don't do it whilst you're actually at work, that's the problem.

I. تا زمانی که این کار را در زمانی که واقعاً سر کار هستید انجام ندهید، مشکل همین است.

So you might be actually doing your job.

بنابراین ممکن است شما واقعاً کار خود را انجام دهید.

You might be looking into someone's mouth and you will be counting their teeth.

ممکن است به دهان کسی نگاه کنید و دندان های او را بشمارید.

You will.

شما خواهد شد.

You'll be checking all of the blood gum density

شما تمام تراکم لثه خون را بررسی می کنید

and you might fall asleep whilst doing it. You see, it might.

و ممکن است در حین انجام آن به خواب بروید. می بینید، ممکن است.

Claudia says.

کلودیا می گوید.

I was reading a book last night.

دیشب داشتم کتاب میخوندم

That is the reason why,

به همین دلیل است که

I used to be

من خیلی شبانه

very nocturnal.

بودم .

I did in my younger years.

من در سالهای جوانی انجام دادم.

I used to love staying up until very, very late.

من دوست داشتم تا دیر وقت بیدار بمانم.

I can't do it nowadays because of my age, but I used to love staying up until very late.

این روزها به دلیل سنم نمی توانم این کار را انجام دهم، اما قبلاً دوست داشتم تا دیروقت بیدار بمانم.

But now, sadly, I can't do it.

اما الان متأسفانه نمی توانم این کار را انجام دهم.

By the time 11 p.m.

تا ساعت 11 شب

comes, my body is already going to sleep.

، بدنم در حال خوابیدن است.

Unfortunately.

متاسفانه

Christina,

کریستینا،

I haven't said hello to you today.

من امروز به تو سلام نکردم.

Christina, please forgive me. Please.

کریستینا، لطفا مرا ببخش. لطفا

Hello, Christina.

سلام کریستینا

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

In a moment, we are going to talk about an interesting subject.

در یک لحظه قرار است در مورد یک موضوع جالب صحبت کنیم.

The subject of health.

موضوع سلامت.

To give help, to ask for help.

کمک کردن، کمک خواستن.

There are many ways of using that particular word.

راه های زیادی برای استفاده از آن کلمه خاص وجود دارد.

All of that coming up in a few moments from now. Don't go away.

همه اینها تا چند لحظه دیگر در راه است. نرو

This is English addict. And guess what?

این معتاد انگلیسی است. و حدس بزنید چی؟

I am coming to you live from England.

من زنده از انگلیس میام پیشت.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.

English addict is with you today.

معتاد انگلیسی امروز با شماست.

I hope you are having a super duper one.

امیدوارم حالت فوق العاده ای داشته باشید.

Super duper.

سوپر دوپر

Yes, we are here today.

بله، امروز اینجا هستیم.

And I hope you are having a Super Wednesday. We have Good Friday.

و امیدوارم یک چهارشنبه سوپر داشته باشید. جمعه خوبی داریم

On Friday we also have Easter next Sunday and as a special bonus, Mr.

روز جمعه یکشنبه آینده نیز عید پاک داریم و به عنوان یک جایزه ویژه، آقای

Steve is taking a break from his work from tomorrow.

استیو از فردا از کار خود استراحت می کند.

So Steve is going to have five days off

بنابراین استیو

from tomorrow.

از فردا

So that might be one of the reasons why I am excited.

پنج روز مرخصی خواهد داشت .

Even though the weather is going to be ...

بنابراین این ممکن است یکی از دلایل هیجان من باشد. با وجود اینکه هوا قرار است ...

The weather

در عید پاک هوا

is not going to be very good over Easter.

خیلی خوب نباشد.

This is something a lot of people say about British weather. They always say

این چیزی است که بسیاری از مردم در مورد آب و هوای بریتانیا می گویند. آنها همیشه می گویند

during the public holidays,

در تعطیلات عمومی،

especially in England, they often say it always rains during public holidays in England.

به خصوص در انگلیس، اغلب می گویند که همیشه در تعطیلات رسمی در انگلیس باران می بارد.

And guess what? They might be right.

و حدس بزنید چی؟ ممکنه درست بگن

So Steve is going to be taking a little bit of time off over the Easter period.

بنابراین استیو در طول دوره عید پاک کمی مرخصی خواهد گرفت.

By the way, if you want you can subscribe and like please don't forget this seems like a very simple thing,

به هر حال، اگر می خواهید می توانید مشترک شوید و لایک کنید، لطفاً فراموش نکنید این یک چیز بسیار ساده به نظر می رسد،

but it makes a big difference in my little life.

اما در زندگی کوچک من تفاوت بزرگی ایجاد می کند.

Just think of the next time.

فقط به دفعه بعد فکر کن

If you click on that, you you will make me so happy.

اگر روی آن کلیک کنید، من را بسیار خوشحال خواهید کرد.

It will make my day.

روزم را خواهد ساخت

just a little click. It’s all I ask.

فقط یک کلیک کوچک این تمام چیزی است که من می خواهم.

It’s all I ask, just a little click.

این تمام چیزی است که من می خواهم، فقط یک کلیک کوچک.

Like subscribe and you will never miss another one of my lessons.

لایک کنید و هرگز یکی دیگر از درس های من را از دست نخواهید داد.

Talking of which, by the way, there are lots of new English lessons right now on my YouTube channel this month.

اتفاقاً در حال حاضر در کانال یوتیوب من در این ماه تعداد زیادی درس انگلیسی جدید وجود دارد.

I have made lots and lots of new lessons, and before the end of this month, guess what?

من بسیاری از درس های جدید ساخته ام، و قبل از پایان این ماه، حدس بزنید چیست؟

They will be? Lots and lots more lessons.

خواهند بود؟ درس های بسیار و بسیار بیشتر.

I've been so busy over the past two weeks, I can't begin to tell you how busy I've been.

من در دو هفته گذشته خیلی سرم شلوغ بود، نمی توانم شروع کنم به شما بگویم چقدر مشغول بودم.

Help is something we often want, something.

کمک چیزی است که ما اغلب می خواهیم، ​​چیزی.

Sometimes we need it. Sometimes we have to ask for help.

گاهی اوقات ما به آن نیاز داریم. گاهی اوقات باید کمک بخواهیم.

Maybe you see another person in trouble and perhaps you offer help to them.

شاید فرد دیگری را در مشکل می بینید و شاید به او کمک می کنید.

So help is something that is, I suppose you might say it is transitive

بنابراین کمک چیزی است که وجود دارد، فکر می‌کنم ممکن است بگویید که

in the fact that you can give it.

از این جهت که می‌توانید آن را بدهید، انتقالی است.

You can ask for it, you can give help, you can receive help.

شما می توانید آن را بخواهید، می توانید کمک کنید، می توانید کمک دریافت کنید.

You might have to search for help.

ممکن است مجبور شوید برای کمک جستجو کنید.

Sometimes.

گاهی اوقات.

Some people are very willing to help.

برخی از افراد بسیار مایل به کمک هستند.

Other people are not so willing. Unfortunately.

افراد دیگر چندان تمایلی ندارند. متاسفانه

But we are lucky that in this world there are many people who will give help, including me.

اما ما خوش شانسیم که در این دنیا افراد زیادی هستند که کمک خواهند کرد، از جمله من.

By the way, I will give you help with your English if you don't mind.

در ضمن اگه اشکالی نداره در مورد انگلیسیت کمکت میکنم.

Here we go then. We are looking at the word help.

پس ما اینجا برویم. ما به دنبال کلمه کمک هستیم.

That is what this is all leading up to.

این همان چیزی است که همه اینها به آن منتهی می شود.

By the way, in case you are wondering, Mr.

در ضمن، اگر تعجب می‌کنید، آقای

Duncan, where are you going with what you're talking about?

دانکن، با این صحبت‌ها کجا می‌روید؟

Well, I'm going here.

خب من میرم اینجا

You see, this is where I'm going.

می بینید، اینجا جایی است که من می روم.

Asking for and giving help.

درخواست و کمک کردن.

We will have a look at the ways of using help.

ما نگاهی به راه های استفاده از کمک خواهیم داشت.

I think it is a very human thing to give help.

من فکر می کنم کمک کردن یک چیز بسیار انسانی است.

The word help can be used in many ways as a verb

کلمه help را می توان از بسیاری جهات به عنوان فعل

doing

انجام دادن

and also as a noun naming, and also in some phrases as well.

و همچنین به عنوان نامگذاری اسم و همچنین در برخی عبارات استفاده کرد.

So there are some phrases that we use in English that also use help.

بنابراین عباراتی وجود دارد که ما در انگلیسی استفاده می کنیم که از کمک نیز استفاده می کنند.

As a verb, the word help means to give or provide what is necessary

به عنوان یک فعل، کلمه کمک به معنای دادن یا فراهم کردن آنچه

to accomplish a task or satisfy a need.

برای انجام یک کار یا برآوردن نیاز است است.

You give help.

شما کمک کنید

You help that person.

شما به آن شخص کمک می کنید.

So again, we are using it in a transitive way.

بنابراین دوباره، ما از آن به صورت گذرا استفاده می کنیم.

We are saying that that thing is being given. You are doing it.

ما می گوییم آن چیز داده می شود. شما در حال انجام آن هستید.

It is a verb to give or provide what is necessary to accomplish a task or satisfy a need.

این فعل دادن یا فراهم کردن آنچه برای انجام یک کار یا برآوردن نیاز است ضروری است.

And I suppose really help is often needed.

و من فکر می کنم واقعاً اغلب به کمک نیاز است.

When we have a problem, there is something we need to solve or sort out,

وقتی مشکلی داریم، چیزی وجود دارد که باید آن را حل کنیم یا مرتب کنیم،

and you might need a person to help you

و ممکن است به شخصی نیاز داشته باشید که

with that thing to give assistance in the form of joining in or providing a needed thing.

در این مورد به شما کمک کند تا به شکل پیوستن یا ارائه یک چیز مورد نیاز به شما کمک کند.

Again, as a verb, we are saying that you are helping them so that thing is actually happening.

باز هم به عنوان یک فعل می گوییم که شما به آنها کمک می کنید تا این اتفاق واقعاً رخ دهد.

Help is occurring.

کمک در حال رخ دادن است.

You give assistance.

شما کمک می کنید

Again, another nice word assistance is the action of actually giving help

باز هم، یکی دیگر از کلمات خوب کمک، عمل کمک کردن

as a verb

به عنوان یک فعل

to help with a task or help with obtaining something needed or required.

برای کمک به انجام یک کار یا کمک برای به دست آوردن چیزی مورد نیاز یا مورد نیاز است.

So maybe if you need something, maybe if you want help with something,

بنابراین شاید اگر به چیزی نیاز دارید، شاید اگر در مورد چیزی کمک می خواهید،

that person will help you, help you, you need it.

آن شخص به شما کمک کند، به شما کمک کند، شما به آن نیاز دارید.

You help with a task or help with obtaining something needed or required.

شما در انجام یک کار یا کمک برای به دست آوردن چیزی مورد نیاز یا مورد نیاز کمک می کنید.

And of course, there are many examples of that type of action.

و البته نمونه های زیادی از این نوع اقدامات وجود دارد.

Help is being done as an action,

کمک به عنوان یک عمل انجام می شود،

as a verb,

به عنوان یک فعل،

I will help you.

من به شما کمک خواهم کرد.

I am offering that service.

من آن خدمات را ارائه می دهم.

Will you help me? Will you help me?

به من کمک می کنی؟ به من کمک می کنی؟

I help you with your English.

من با زبان انگلیسی به شما کمک می کنم.

So you might say that thing is happening right now.

بنابراین ممکن است بگویید که این اتفاق در حال حاضر در حال وقوع است.

So as you watch me, I help you with your English

بنابراین همانطور که من را تماشا می کنید، من به شما کمک می کنم که انگلیسی شما

will help you.

به شما کمک کند.

Maybe if there are more people, maybe a crowd of people are agreeing to give you help will help you.

شاید اگر افراد بیشتری وجود داشته باشند، شاید انبوهی از مردم موافقت کنند که به شما کمک کنند، به شما کمک کند.

Help is something that is given as a service.

کمک چیزی است که به عنوان یک خدمت ارائه می شود.

We have the use of help in real time.

ما از کمک در زمان واقعی استفاده می کنیم.

You are helping.

شما کمک می کنید.

So as you are doing that thing, we can say you are helping.

بنابراین همانطور که شما آن کار را انجام می دهید، می توانیم بگوییم که شما کمک می کنید.

Helping again, we are showing that that thing is occurring, helping.

با کمک دوباره، ما نشان می دهیم که آن چیز در حال رخ دادن است، کمک می کند.

You can see that person over there helping that old lady off the bus.

شما می توانید آن شخص را ببینید که به آن پیرزن کمک می کند تا از اتوبوس خارج شود.

As an adjective,

به عنوان یک صفت،

we can also say that someone is assisting another person.

می توان گفت که شخصی به شخص دیگری کمک می کند.

You might find that someone is in the garden with Mr.

ممکن است متوجه شوید که شخصی با آقای استیو

Steve. You might say he is in the garden helping Steve.

در باغ است . شاید بگویید او در باغ است و به استیو کمک می کند.

You can see that's where he is.

می توانید ببینید که او در آنجاست.

You can visualise that thing taking place as an adjective.

شما می توانید آن چیز را به عنوان یک صفت تجسم کنید.

You are showing it is occurring and it is a statement of something happening.

شما نشان می‌دهید که در حال رخ دادن است و بیانیه‌ای از اتفاقی است.

You are giving assistance.

شما کمک می کنید.

So I've already used this word today.

بنابراین من قبلاً از این کلمه امروز استفاده کردم.

I know I have already used this word assistance is help.

من می دانم که قبلاً از این کلمه کمک استفاده کرده ام.

You are giving assistance. You are helping.

شما کمک می کنید. شما کمک می کنید.

You might ask a person to help you succeed.

ممکن است از شخصی بخواهید که به شما کمک کند تا موفق شوید.

Help is the thing you are asking for.

کمک چیزی است که شما می خواهید.

You want a person to help you.

شما می خواهید یک نفر به شما کمک کند.

Can you help me to pass my driving test?

آیا می توانید به من کمک کنید تا در آزمون رانندگی قبول شوم؟

You might ask a person to help you with a certain thing you wish to improve on.

ممکن است از شخصی بخواهید که در مورد چیزی که می خواهید در آن پیشرفت کنید به شما کمک کند.

Help is something that is given

کمک چیزی است که

as a way of helping a person

به عنوان راهی برای کمک به فرد

know something or know about something.

برای دانستن چیزی یا دانستن در مورد چیزی داده می شود.

In this particular case, it is driving a car.

در این مورد خاص رانندگی با ماشین است.

You can help someone in trouble or distress.

شما می توانید به کسی که در مشکل یا پریشانی است کمک کنید.

Maybe there is a person who is having difficulty in some sort of situation.

شاید شخصی وجود داشته باشد که در شرایطی دچار مشکل شده است.

Help, help

کمک کن کمکم کن

help me.

کمکم کن

Please help me.

لطفا کمکم کنید.

A call for help.

یک تماس برای کمک.

Someone might be needing assistance.

ممکن است کسی به کمک نیاز داشته باشد.

You call for help.

شما برای کمک تماس بگیرید.

Help?

کمک؟

Or maybe you hear

یا شاید

a call for help. Oh!

صدایی برای کمک بشنوید. اوه!

Ow ow ow ow ow ow.

وای وای وای.

So calling for help can be you doing it or another person doing it.

بنابراین درخواست کمک می تواند این باشد که شما آن را انجام می دهید یا شخص دیگری آن را انجام می دهد.

You hear a person calling for help?

آیا می شنوید که شخصی درخواست کمک می کند؟

I might need your help.

شاید به کمک شما نیاز داشته باشم

I might also call for help.

من هم ممکن است برای کمک تماس بگیرم.

Help me.

کمکم کن

I'm falling.

دارم می افتم

Help me!

کمکم کن

I'm falling. I'm.

دارم می افتم من هستم.

You are asking for help.

شما کمک می خواهید.

In that particular case, we are talking about a type of emergency.

در آن مورد خاص، ما در مورد یک نوع اورژانس صحبت می کنیم.

Help is to assist during a difficult moment.

کمک کمک کردن در یک لحظه سخت است.

A moment of time where help is needed.

لحظه ای از زمان که در آن به کمک نیاز است.

Help is to assist during a difficult moment.

کمک کمک کردن در یک لحظه سخت است.

You might help pay off a debt.

ممکن است به پرداخت بدهی کمک کنید.

Maybe a friend of yours owes some money. You will help them.

شاید یکی از دوستان شما مقداری پول بدهکار باشد. شما به آنها کمک خواهید کرد.

You help them to pay off

شما به آنها کمک می کنید تا بدهی خود

a debt.

را پرداخت کنند

You do that thing for a person.

. شما این کار را برای یک شخص انجام می دهید.

You might ask someone please help me to lose weight.

ممکن است از کسی بخواهید که به من کمک کند تا وزن کم کنم.

You are asking for help or maybe you are asking for advice.

شما در حال درخواست کمک هستید یا شاید در حال درخواست مشاوره هستید.

So don't forget, help can be anything that is

بنابراین فراموش نکنید، کمک می تواند هر چیزی باشد که

used as assistance to assist, to help.

به عنوان کمک برای کمک کردن، کمک کردن استفاده می شود.

So perhaps you have some good advice for your friend to help them lose weight.

بنابراین شاید توصیه خوبی برای دوست خود داشته باشید تا به کاهش وزن کمک کند.

Help comes in many different varieties.

کمک انواع مختلفی دارد.

A useful thing to be helped by someone.

یک چیز مفید برای کمک به کسی.

It is nice.

خوب است.

It is nice to have a person who is close to you or nearby, maybe a friend or relative

داشتن شخصی که نزدیک شما یا نزدیک شماست، شاید دوست یا خویشاوندی

who is willing to give you help or to help you.

که مایل است به شما کمک کند یا به شما کمک کند، خوب است.

Something that might help you to carry out a certain test or a certain job.

چیزی که ممکن است به شما در انجام یک آزمایش خاص یا یک کار خاص کمک کند.

I will help me.

من به من کمک خواهم کرد.

But will it? Will it really?

اما آیا خواهد شد؟ آیا واقعا؟

There is no substitute for a real human being.

هیچ جایگزینی برای یک انسان واقعی وجود ندارد.

I've said it already.

قبلا هم گفته ام

There is no substitute for humanity.

هیچ جایگزینی برای انسانیت وجود ندارد.

So maybe artificial intelligence will be useful for certain things, but not everything,

بنابراین شاید هوش مصنوعی برای چیزهای خاصی مفید باشد، اما نه همه چیز،

because you can't recreate the human spirit.

زیرا نمی توانید روح انسان را بازسازی کنید.

A useful gadget

یک ابزار مفید

can be something that helps.

می تواند چیزی باشد که کمک کند.

It also can be a help.

همچنین می تواند کمک کننده باشد.

It is something that is providing assistance.

چیزی است که کمک می کند.

It is a useful thing.

چیز مفیدی است.

My smartphone will help me to find my way home because I'm lost

گوشی هوشمند من به من کمک می کند تا راه خانه را پیدا کنم زیرا گم شده ام

and it's dark

و هوا تاریک است

and I can't find my way back home.

و نمی توانم راه بازگشت به خانه را پیدا کنم.

My smartphone will help me to find my way back home,

تلفن هوشمند من به من کمک می کند تا راه بازگشت به خانه را پیدا کنم،

so anything that gives you assistance, it doesn't have to be a person.

بنابراین هر چیزی که به شما کمک می کند، لازم نیست یک شخص باشد.

It can be anything. Anything whatsoever.

می تواند هر چیزی باشد. هر چیزی که باشد.

Something that gives you help.

چیزی که به شما کمک می کند.

As a noun, it is the action named.

به عنوان یک اسم، عمل نامگذاری شده است.

So don't forget. In this sense we are using help as a noun.

پس فراموش نکن در این معنا از کمک به عنوان اسم استفاده می کنیم.

The help given, the help needed, the help

کمک داده شده، کمک مورد نیاز، کمک

offered so you can give help.

ارائه شده تا بتوانید کمک کنید.

You might need help.

ممکن است به کمک نیاز داشته باشید.

Or you can offer help.

یا می توانید کمک کنید.

Many ways of using that word

بسیاری از روش‌های استفاده از آن کلمه

using different actions and type of actions give,

با استفاده از اعمال و نوع اعمال مختلف می‌دهد،

need, offer give is to

نیاز دارد، پیشنهاد می‌دهد به این صورت است که

hand over something without wanting anything else

چیزی را بدون اینکه در پاسخ

in response.

چیزی بخواهیم، ​​تحویل دهیم

You don't want a reward, you just give something.

. شما جایزه نمی خواهید، فقط چیزی می دهید.

So maybe you give help.

پس شاید شما کمک کنید.

Need is a requirement, something you have to have need.

نیاز یک نیاز است، چیزی که باید به آن نیاز داشته باشید.

You might need help.

ممکن است به کمک نیاز داشته باشید.

And of course, if you are a very generous person, you might offer help.

و البته، اگر فرد بسیار سخاوتمندی هستید، ممکن است به شما کمک کنید.

I will give you all the help you want

من تمام کمکی که می خواهید

in that particular sentence.

در آن جمله خاص به شما خواهم داد.

I will give you all the help you want.

من تمام کمکی که می خواهید به شما خواهم داد.

I need help with my homework.

برای تکالیفم به کمک نیاز دارم.

In this particular sentence we are asking for help.

در این جمله خاص ما درخواست کمک می کنیم.

I need help

من به کمک نیاز دارم

and maybe we are agreeing or offering to help someone in the future.

و شاید در حال موافقت یا پیشنهاد کمک به کسی در آینده باشیم.

I can give you help tomorrow if you need it.

اگر نیاز داشتی فردا میتونم کمکت کنم

So in this final sentence we are offering help.

بنابراین در این جمله پایانی ما به شما کمک می کنیم.

The first one give help.

اولی کمک می کند.

The second sentence need help.

جمله دوم نیاز به کمک دارد.

The third sentence offer help.

جمله سوم کمک می کند.

You are offering help to someone.

شما به کسی کمک می کنید.

To be unable to stop doing something.

ناتوانی در توقف انجام کاری.

Oh yes, this is something a lot of people say.

اوه بله، این چیزی است که بسیاری از مردم می گویند.

Maybe they have a bad habit, or perhaps there is something they can't stop themselves from doing.

شاید آنها یک عادت بد دارند یا شاید کاری وجود دارد که نمی توانند جلوی خود را بگیرند.

We all have something we enjoy doing

همه ما کاری داریم که از انجام آن لذت می بریم

and sometimes it is hard to stop doing it.

و گاهی اوقات متوقف کردن آن کار سختی است.

I cannot help myself from eating junk food.

من نمی توانم از خوردن غذاهای ناسالم خودداری کنم.

I cannot help myself from eating junk food.

من نمی توانم از خوردن غذاهای ناسالم خودداری کنم.

If you cannot help yourself, that means you are unable able to resist.

اگر نمی توانید به خودتان کمک کنید، به این معنی است که نمی توانید مقاومت کنید.

You can't stop yourself from doing it.

شما نمی توانید خود را از انجام آن متوقف کنید.

I cannot help myself from eating junk food, to be unable

من نمی توانم از خوردن غذای ناسالم خودداری کنم، نتوانم

to resist or stop oneself from doing something.

در برابر انجام کاری مقاومت کنم یا جلوی خودم را بگیرم.

I can't help the way I feel.

من نمی توانم به احساسم کمک کنم.

This also is an interesting way of using help.

این نیز یک راه جالب برای استفاده از کمک است.

I can't help that. Think I can't help it.

من نمی توانم کمکی کنم. فکر کن من نمی توانم کمکی به آن کنم.

It is something that I can't control, something you can't help is something you can't control

چیزی است که من نمی‌توانم آن را کنترل کنم، چیزی است که شما نمی‌توانید به آن کمک کنید، چیزی است که

in this particular sense,

به این معنی خاص نمی‌توانید کنترل کنید

you might help someone as an assistant.

، ممکن است به عنوان دستیار به کسی کمک کنید.

You help that person as an assistant.

شما به عنوان دستیار به آن شخص کمک می کنید.

Perhaps it's your job.

شاید کار تو باشد

Maybe you work in an office, or maybe you are an assistant to your boss.

شاید شما در یک دفتر کار می کنید، یا شاید دستیار رئیس خود هستید.

You help them with.

شما به آنها کمک می کنید.

All of their tasks.

تمام وظایف آنها.

I will help you with your order.

من به شما در امر سفارش کمک خواهم کرد.

This is a person who is willing.

این فردی است که مایل است.

They are offering to help you.

آنها به شما کمک می کنند.

You might help someone choose a new coat.

ممکن است به کسی کمک کنید تا یک کت جدید انتخاب کند.

Perhaps you are going shopping with your best friend

شاید شما با بهترین دوست خود به خرید می روید

and she needs your help.

و او به کمک شما نیاز دارد.

She wants to choose a new coat.

او می خواهد یک کت جدید انتخاب کند.

You help someone choose a new coat.

شما به کسی کمک می کنید کت جدیدی انتخاب کند.

You are giving them assistance or advice.

شما به آنها کمک یا مشاوره می دهید.

Maybe I will help you to your table.

شاید کمکت کنم سر سفره ات

I will help you to your table.

من به شما کمک خواهم کرد تا به سفره خود بروید.

This is a situation that might arise in a cafe or a restaurant you walk in.

این وضعیتی است که ممکن است در یک کافه یا رستورانی که در آن قدم می‌زنید پیش بیاید.

Someone will help you to your table.

شخصی به شما کمک می‌کند تا سر سفره‌تان بروید.

They will show you the way.

راه را به شما نشان خواهند داد.

Help can be expressed in many interesting ways.

کمک را می توان به روش های جالب بسیاری بیان کرد.

Help is the thing.

کمک موضوع است.

Assisting.

کمک کردن.

It can also be the thing that is giving the help.

همچنین می تواند چیزی باشد که کمک می کند.

Help will be on its way soon.

کمک به زودی در راه است.

Perhaps there has been an accident and there is a person lying in the road injured.

شاید تصادفی رخ داده و فردی در جاده دراز کشیده و مجروح شده است.

You might say to them, don't worry, relax.

ممکن است به آنها بگویید، نگران نباشید، آرام باشید.

Help will be on its way soon.

کمک به زودی در راه است.

That means someone is coming.

یعنی کسی می آید.

They are on their way to give you help.

آنها در راه هستند تا به شما کمک کنند.

You might describe someone as the help a person who assist you in your office or in your job.

شما ممکن است کسی را به عنوان کمک کننده توصیف کنید که در دفتر یا شغل شما به شما کمک می کند.

Or maybe you have someone who comes to your house to clean the house.

یا شاید کسی را دارید که برای تمیز کردن خانه به خانه شما می آید.

Maybe you have a maid.

شاید شما یک خدمتکار دارید.

Wouldn't that be lovely?

دوست داشتنی نیست؟

I wish I could have someone come to the house,

کاش می‌توانستم کسی به خانه بیاید،

to clean the house and do all of those horrible jobs.

خانه را تمیز کند و همه آن کارهای وحشتناک را انجام دهد.

I really do,

من واقعاً این کار را می کنم،

so quite often we might use the term help as a noun to describe the person who is helping you.

بنابراین اغلب ممکن است از اصطلاح help به عنوان اسم برای توصیف شخصی که به شما کمک می کند استفاده کنیم.

The help, the help.

کمک، کمک.

The assistant, the person who is giving you some sort of service.

دستیار، شخصی که به شما نوعی خدمات می دهد.

Susan will be your help today.

سوزان امروز کمک شما خواهد بود.

So maybe if you go into a shop, someone might offer help

بنابراین ممکن است اگر به مغازه ای بروید، ممکن است شخصی

with someone else, another person, so they might introduce another person to you to give you help.

به شخص دیگری کمک کند، بنابراین ممکن است فرد دیگری را به شما معرفی کند تا به شما کمک کند.

Perhaps if you go into a restaurant, you might say, Susan will be your help today.

شاید اگر به یک رستوران بروید، ممکن است بگویید، سوزان امروز کمک شما خواهد بود.

She will be the person to give you all the assistance you need.

او کسی خواهد بود که تمام کمک هایی را که نیاز دارید به شما ارائه می دهد.

She will be your help.

او کمک شما خواهد بود.

As a phrase, you might give a helping hand to someone.

به عنوان یک عبارت، شما ممکن است دست یاری به کسی بدهید.

If you give a helping hand to someone, it means you are giving support or you are giving assistance to someone.

اگر به کسی دست کمک می دهید، به این معنی است که دارید حمایت می کنید یا به کسی کمک می کنید.

You give a helping hand.

شما دست یاری می دهید.

You are giving assistance.

شما کمک می کنید.

You might give someone a help up.

شما ممکن است به کسی کمک کنید.

Now this can be both literal and figurative so we can use help up

اکنون این می تواند هم به معنای واقعی کلمه باشد و هم مجازی، بنابراین ما می توانیم از کمک

in a literal sense.

به معنای تحت اللفظی استفاده کنیم.

If you are helping a person to climb up some steps, but we can also use this figuratively

اگر به شخصی کمک می‌کنید تا از چند پله بالا برود، اما می‌توانیم از این

as well to mean give assistance in something a person wants to do.

به معنای کمک کردن در کاری که شخص می‌خواهد انجام دهد نیز به صورت مجازی استفاده کنیم.

You might be able to give them a help up in their career.

ممکن است بتوانید به آنها در حرفه خود کمک کنید.

You might be able to find a really good job for them, so you can give that person a help up

شما ممکن است بتوانید یک شغل واقعاً خوب برای آنها پیدا کنید، بنابراین می توانید به آن شخص کمک کنید

and that is using it figuratively.

و آن استفاده مجازی از آن است.

And then of course, you can give someone to help down.

و البته، می‌توانید به کسی کمک کنید تا پایین بیاید.

This is often used literally to mean you are helping a person step up or step down from something.

این اغلب به معنای واقعی کلمه استفاده می شود که به این معنی است که شما به شخصی کمک می کنید تا از چیزی عقب برود یا از چیزی پایین بیاید.

You give someone a help down.

شما به کسی کمک می کنید.

And of course you can give someone a hand as well.

و البته شما می توانید به کسی دست نیز بدهید.

If you give someone a hand, it means you are offering assistance or you are actually helping them.

اگر به کسی کمک می کنید، به این معنی است که به او کمک می کنید یا در واقع به او کمک می کنید.

Many ways of using that particular phrase to give someone a hand,

راه های زیادی برای استفاده از آن عبارت خاص برای کمک کردن به کسی،

you give them help

شما به عنوان یک عبارت به او کمک می کنید

as a phrase, we can help out someone.

، ما می توانیم به کسی کمک کنیم.

You give them assistance.

شما به آنها کمک می کنید.

You help that person out.

شما به آن شخص کمک می کنید.

Quite often we will use it figuratively.

اغلب ما از آن به صورت مجازی استفاده می کنیم.

If we are offering help or support in some way.

اگر ما به نوعی کمک یا پشتیبانی می کنیم.

You might also say help yourself.

ممکن است بگویید به خودتان کمک کنید.

That means you can do that thing on your own.

این بدان معناست که شما می توانید آن کار را به تنهایی انجام دهید.

You don't need anyone else to do it for you.

شما نیازی ندارید که شخص دیگری این کار را برای شما انجام دهد.

So perhaps you go to a restaurant where they have lots of food out.

بنابراین شاید شما به رستورانی بروید که در آن غذای زیادی در آنجا وجود دارد.

You might ask, do I have to be served this food?

ممکن است بپرسید آیا باید این غذا از من سرو شود؟

And they might reply with no, help yourselves.

و آنها ممکن است با نه پاسخ دهند، به خودتان کمک کنید.

That means you can serve yourself.

یعنی می توانید به خودتان خدمت کنید.

Help yourself.

به خودت کمک کن

These things are there for you to have or take.

این چیزها برای داشتن یا گرفتن وجود دارد.

You can help yourself.

شما می توانید به خودتان کمک کنید.

Don't worry.

نگران نباشید.

You might say that you cannot help but do something.

ممکن است بگویید که نمی توانید کاری انجام دهید.

So this is what I mentioned earlier.

بنابراین این همان چیزی است که قبلاً ذکر کردم.

If you cannot help but do something, that means you have no control over it, you cannot help but

اگر نمی توانید کاری نکنید، یعنی کنترلی روی آن ندارید، نمی توانید

eat chocolate.

شکلات بخورید.

I can't help it.

من نمی توانم کمکی به آن کنم.

I can't help it.

من نمی توانم کمکی به آن کنم.

I have no control over my urge to eat chocolate.

من هیچ کنترلی بر تمایلم به خوردن شکلات ندارم.

I have no control.

کنترلی ندارم

We can often say that every little bit helps.

اغلب می توان گفت که هر ذره ای کمک می کند.

So perhaps if you need help from lots of people, each person might just give a little bit of help.

بنابراین شاید اگر از افراد زیادی به کمک نیاز دارید، هر فرد ممکن است کمی کمک کند.

But each

اما هر

little bit of help

کمک کوچکی

can help you in a big way.

می تواند به شما کمک بزرگی کند.

So it's quite often a thing that happens these days when a person needs help or support from a group of people or from their friends.

بنابراین، این روزها معمولاً اتفاقی می افتد که شخصی به کمک یا حمایت گروهی از افراد یا دوستان خود نیاز دارد.

So maybe

بنابراین شاید

all of your friends can help you.

همه دوستانتان بتوانند به شما کمک کنند.

Each person will do something to help you in a small way, but the result will be big.

هر فردی کاری برای کمک به شما انجام می دهد، اما نتیجه آن بزرگ خواهد بود.

So we often say that every little bit, every little thing can help.

بنابراین ما اغلب می گوییم که هر ذره ای، هر چیز کوچکی می تواند کمک کند.

Even if it is small, it can still be very helpful indeed.

حتی اگر کوچک باشد، باز هم می تواند در واقع بسیار مفید باشد.

As a phrase, as a phrase, to be unable to help, it means you have no control over something.

به عنوان یک عبارت، به عنوان یک عبارت، قادر به کمک کردن نیستید، به این معنی است که شما کنترلی بر چیزی ندارید.

Once again, if you can't help it, it means that thing is out of your control.

یک بار دیگر، اگر نمی توانید به آن کمک کنید، به این معنی است که چیزی از کنترل شما خارج است.

I have no control over that. I can't help it.

من هیچ کنترلی روی آن ندارم. من نمی توانم کمکی به آن کنم.

I can't help it.

من نمی توانم کمکی به آن کنم.

It is something I have no control over.

این چیزی است که من کنترلی روی آن ندارم.

I can't help it. If it rains tomorrow.

من نمی توانم کمکی به آن کنم. اگر فردا باران ببارد

I have no control over the weather.

کنترلی روی آب و هوا ندارم.

I can't help it if it rains tomorrow.

اگر فردا باران بیاید نمی توانم جلوی آن را بگیرم.

I have no control over the weather.

کنترلی روی آب و هوا ندارم.

I can't help it.

من نمی توانم کمکی به آن کنم.

Some people say, Mr.

بعضی ها می گویند آقای

Duncan, why are you like that?

دانکن چرا اینطوری؟

Why are you the way you are?

چرا اینجوری که هستی؟

Sometimes you are a little bit annoying.

گاهی اوقات شما کمی آزار دهنده هستید.

Why are you like that? And I will reply with.

چرا اینطوری؟ و من پاسخ خواهم داد.

I can't help it.

من نمی توانم کمکی به آن کنم.

I can't help it.

من نمی توانم کمکی به آن کنم.

Sometimes it is very hard to change certain things.

گاهی اوقات تغییر دادن برخی چیزها بسیار سخت است.

I can't help it.

من نمی توانم کمکی به آن کنم.

It's just the way I am.

فقط همینجوری که من هستم.

To be unable to help it means you have no control.

اینکه نتوانید به آن کمک کنید به این معنی است که کنترلی ندارید.

I cannot help this feeling.

من نمی توانم از این احساس جلوگیری کنم.

I can't help this feeling.

نمی توانم جلوی این احساس را بگیرم.

It is an uncontrollable desire or urge.

این یک میل یا اصرار غیرقابل کنترل است.

Something you can't help

چیزی که نمی توانید به آن کمک کنید

is something you feel and you can't control.

، چیزی است که احساس می کنید و نمی توانید آن را کنترل کنید.

I can't help it.

من نمی توانم کمکی به آن کنم.

Why do you keep coming onto YouTube, Mr. Duncan?

آقای دانکن چرا مدام وارد یوتیوب می شوید؟

Doing your lessons in live streams?

دروس خود را در پخش زنده انجام می دهید؟

My answer would be.

پاسخ من خواهد بود.

I can't help this feeling.

نمی توانم جلوی این احساس را بگیرم.

I can't help it. I just want to do it.

من نمی توانم کمکی به آن کنم. من فقط می خواهم آن را انجام دهم.

I want to come on here and help you with your English.

من می خواهم بیایم و در مورد انگلیسی شما به شما کمک کنم.

I can't help this feeling.

نمی توانم جلوی این احساس را بگیرم.

And that is just about right for today.

و این دقیقاً برای امروز مناسب است.

I've just realised we've done a lot today.

تازه متوجه شدم که امروز کارهای زیادی انجام داده ایم.

I've been here for now, around about one hour and eight minutes,

من الان اینجا هستم، حدود یک ساعت و هشت دقیقه،

and I've just realised we have done a lot on today's live stream.

و تازه متوجه شدم که در پخش زنده امروز کارهای زیادی انجام داده ایم.

If you want to watch this again, you can you can watch all of this again.

اگر می خواهید دوباره این را تماشا کنید، می توانید دوباره همه این ها را تماشا کنید.

YouTube will process this and then they will let you watch it.

YouTube این را پردازش می کند و سپس به شما اجازه می دهد آن را تماشا کنید.

You can watch it as many times as you want.

شما می توانید آن را هر چند بار که بخواهید تماشا کنید.

Also, don't forget there will be language captions added later as well.

همچنین، فراموش نکنید که بعداً زیرنویس‌های زبانی نیز اضافه خواهند شد.

Lots of different captions in your language, so look out for that.

زیرنویس‌های زیادی به زبان شما وجود دارد، بنابراین مراقب آن باشید.

Thank you very much for your company. I am excited today because

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم. من امروز هیجان زده هستم زیرا

Steve is

استیو

about to take five days holiday, so I will be back with you on Sunday.

در آستانه تعطیلات پنج روزه است، بنابراین یکشنبه با شما بازخواهم گشت.

And yes, of course Mr. Steve will be here as well. On Sunday.

و بله، البته آقای استیو نیز اینجا خواهد بود. روز یکشنبه.

We will be here together for two hours.

ما دو ساعت اینجا با هم خواهیم بود.

I know, I know what you're thinking.

میدونم میدونم به چی فکر میکنی

You're thinking, Mr. Duncan,

داری فکر می کنی، آقای دانکن،

how are you going to do this for two hours?

چطور می خواهی این کار را برای دو ساعت انجام دهی؟

Well, if you tune in on Sunday, you will find out.

خوب، اگر یکشنبه را تنظیم کنید، متوجه خواهید شد.

Thank you for watching.

ممنون که تماشا کردید

See you later. Don't forget, also, the thing I asked earlier.

بعدا میبینمت همچنین چیزی را که قبلا پرسیدم فراموش نکنید.

If you could do it, I would be very, very grateful.

اگر بتوانید این کار را انجام دهید، بسیار بسیار سپاسگزار خواهم بود.

If you would like to subscribe to my YouTube channel, I would be very, very grateful.

اگر مایلید در کانال یوتیوب من مشترک شوید، بسیار بسیار سپاسگزار خواهم بود.

And of course, if you want to give me a lovely thumbs up as well, that would also be very much appreciated.

و البته، اگر می‌خواهید به من هم یک تشکر دوست‌داشتنی بدهید، بسیار متشکرم.

See you on Sunday! I am back on Sunday from 2 p.m.

یکشنبه می بینمت! من یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر

UK time.

به وقت انگلستان برگشتم .

Mr. Steve is here.

آقای استیو اینجاست.

Enjoy the rest of your Wednesday. I hope today's lesson has given you lots

از بقیه چهارشنبه خود لذت ببرید. امیدوارم درس امروز

of help.

کمک زیادی به شما کرده باشد.

And of course until the next time we meet here, you know what's coming next.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ملاقات می کنیم، می دانید که در آینده چه اتفاقی می افتد.

Yes you do. Take care of yourselves. Enjoy the rest of your Wednesday.

بله شما انجام می دهید. مواظب خودت باش از بقیه چهارشنبه خود لذت ببرید.

I will be back on Sunday and of course it is Easter on Sunday, so I will see you

من یکشنبه برمی گردم و البته یکشنبه عید پاک است، بنابراین شما را

with lots and lots of chocolates as well.

با مقدار زیادی شکلات نیز می بینم.

You know what's coming next?

میدونی بعدش چی میشه؟

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Ta ta for now.

تا تا فعلا

See you on Sunday.

یکشنبه میبینمت

And don't forget to look out for those new English lessons.

و فراموش نکنید که مراقب آن درس های جدید انگلیسی باشید.