Rayma Suprani: Dictators hate political cartoons -- so I keep drawing them | TED

Translator: Mohammad Badsar Reviewer: Masoud Motamedifar

[ این سخنرانی به زبان اسپانیایی و با ترجمه متوالی انگلیسی همراه است]

(رایما به اسپانیایی صحبت می‌کند)

[This talk is delivered in Spanish with consecutive English translation]

کلو شاشا: موقعی که یک دختر کوچک بودم،

عادت داشتم بر روی همه‌ی دیوارهای منزلم نقاشی بکشم

(Rayma Suprani: Speaks Spanish)

(رایما: به اسپانیایی صحبت می‌کند)

Cloe Shasha: When I was a little girl,

I used to draw on all the walls of my house.

(RS: Speaks Spanish)

شاشا: تا اینکه روزی مادرم عصبانی شد و به من گفت،

«فقط می‌توانی بر روی یک دیوار نقاشی

بکشی، روی بقیه دیوارها نقاشی نکش»

(خنده حضار)

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

CS: Until one day, my mother got angry and told me,

"You can only draw on one wall.

آنجا برای اولین بار سانسور تمامیت‌خواهانه را تجربه کردم

Don't draw on any others."

(Laughter)

(خنده حضار )

(Speaks Spanish)

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

That was the first time I experienced an act of totalitarian censorship.

(Laughter)

اما فقدان آزادی، خلاقیت را تحریک و به آن قدرت می‌دهد.

(Speaks Spanish)

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

But a lack of freedom stimulates creativity and empowers it.

(Speaks Spanish)

سال‌های زیادی از دوران کودکی من گذشته است،

اما در طول ادوار تحصیلات رسمی،

به جای توجه کردن به اساتید، مشغول نقاشی

در حواشی دفترهایم بودم.

Many years have passed since my childhood,

در دانشگاه روزنامه‌نگاری خواندم،

but throughout my formal studies,

با هدف توسعه مهارت‌های ارتباطی و‌‌ و نوشتاری،

I found myself drawing in the margins of my notebooks

instead of paying attention to my professors.

اما با تنها چیزی که در زندگی احساس قرابت داشتم،

نقاشی بود.

I studied journalism in college

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

with the intention of expanding my communication and writing skills,

but the only thing that I felt connected to in life

من در یک دموکراسی متولد شدم،

was drawing.

در کشوری به نام ونزوئلا، که الان یک دیکتاتوری است.

(Speaks Spanish)

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

I was born in a democracy,

in a country called Venezuela, which is now a dictatorship.

(Speaks Spanish)

به مدت ۱۹ سال،

کارتونیست روزانه برای «إل یونیورسال» بودم،

یکی از بزرگترین روزنامه‌ها در ونزوئلا.

من از کشیدن اتفاقات روزانه سیاسی و فرهنگی به زبان نقاشی، واقعا لذت می‌بردم.

For 19 years,

I was the daily cartoonist for "El Universal,"

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

one of the biggest newspapers in Venezuela.

I really enjoyed translating political and cultural current events into drawings.

(Speaks Spanish)

در سال ۲۰۱۴،

از کارم در روزنامه به خاطر کارتونی که کشیده بودم، اخراج شدم

من یک خط صاف از نمایشگر ضربان قلب کشیدم،

In the year 2014,

I got fired from my job at the newspaper over a cartoon that I drew

اما عامدانه نمایشگر ضربان قلب را به گونه‌ای کشیدم

که شبیه امضای هوگو چاوز بود،

alluding to the health care system in Venezuela.

رئیس جمهور سابق ونزوئلا.

I drew a flat line of a heartbeat monitor,

(خنده حضار)

but I intentionally drew the heartbeat line

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

in a way that resembled the signature of Hugo Chavez,

the former president of Venezuela.

(Laughter)

(Speaks Spanish)

همه این‌ها زمانی رخ داد که روزنامه توسط

یک شرکت ناشناس خریداری شد،

بعضی از ما مظنون شدیم که

احتمالاً دولت ونزوئلا پشت آن معامله باشد.

All of this happened after the newspaper was bought

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

by an unknown company,

and some of us suspect

that it was the Venezuelan government who was behind that deal.

(Speaks Spanish)

کار من به عنوان یک کارتونیست بیشتر و بیشتر دیکتاتوری را

آزار می‌داد.

آنها هیچ تحملی در برابر آزادی بیان

و آزادی تفکر ندارند.

My work as a cartoonist became more and more of a nuisance

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

for the dictatorship.

They have no tolerance for any freedom of expression

or free thinking.

(Speaks Spanish)

پس از این که اخراج شدم،

در کشور خودم احساس ناامنی می‌کردم.

تماس‌های ناشناس و تهدید به مرگ دریافت کردم.

در تلویزیون ملی، به طور عمومی مورد تمسخر قرار گرفتم.

After I got fired,

I started to feel unsafe in my own country.

سرانجام مجبور به ترک ونوزوئلا شدم.

I received anonymous calls and death threats.

و الان در میامی، فلوریدا زندگی می‌کنم.

جایی که الان آزادم برای کارم خودم ویراستار باشم.

I was mocked publicly on national television.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

I was eventually forced out of Venezuela,

and I now live in Miami, Florida,

where I am free to be my own editor for my work.

(Speaks Spanish)

یک کارتون سیاسی، معیار سنجش آزادی در کشور است.

به همین خاطر دیکتاتورها از کارتونیست‌ها

متنفرند و سعی در نابودی هرآنچه که به شوخی، به عنوان

A political cartoon is a barometer of freedom in a country.

آینه‌ای از مسائل اجتماعی و سیاسی مطرح می‌شود، دارند.

That's why dictators hate cartoonists

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

and try to eradicate everything that involves humor

as a mirror for social and political issues.

یک کارتون تعادلی ظریف است بین ایده و نقاشی

(Speaks Spanish)

که حقیقت پنهان را آشکار می‌کند.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

A cartoon involves a delicate balance of ideas and drawings

و یک کارتون خوب کارتونی است که کل یک فیلم بلند را

that reveal a hidden truth.

(Speaks Spanish)

در یک فریم نشان می‌دهد.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

And a good cartoon is one that conveys a plot of a full-length movie

in a single frame.

(Speaks Spanish)

یک کارتون باید با هسته مرکزی داستان با نهایت دقت رابطه برقرار کند.

و اگر چنین شود،

پیام آن اثر یک واکسیناسیون دارد که افراد را

A cartoon needs to communicate the core of a story with its precision.

با دوزی از شکاکیت واکسینه می‌کند.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

And when it succeeds,

its message can have the effect of inoculating people

with a dose of skepticism.

(Speaks Spanish)

کارتون‌ها ترسیمی از مشاهده و تحلیل هستند.

از الهه‌های اساطیری الهام می‌گیرند.

مثل رمان‌های کلاسیک، مدرن و عصر حجر.

Cartoons are drawn from observation and analysis.

(خنده حضار)

وقتی به ما گفته می‌شود که یک امپراطور عصر مدرن لباس جدید پوشیده است،

They are inspired by muses of mythology,

as well as classical, modern and paleolithic tales.

کارتون‌ها فاش می‌کنند که امپراطور ممکن است همچنان لخت باشد.

(Laughter)

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

When we are told that a modern-day emperor is wearing new clothes,

cartoons reveal that the emperor just might still be naked.

(Speaks Spanish)

در یک نقطه از کارم،

من خوک‌هایی کشیدم و آن‌ها را با سیاسیون و گاردهای ملی مقایسه کردم

که مسئول توقف تظاهرات مسالمت‌آمیز دانشجویان هستند.

At one point in my career,

I drew pigs and compared them with politicians and national guards

روزی، وقتی به دفترم برگشتم،

نامه‌ای روی میزم بود.

who were responsible for stopping peaceful student demonstrations.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

One day, when I got back to my office,

نامه از سمت فدراسیون خوک‌های ونزوئلا بود.

I had a letter on my desk.

(خنده حضار)

(Speaks Spanish)

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

The letter was from the Venezuelan Swine Federation.

(Laughter)

(Speaks Spanish)

نامه می‌گفت:

«لطفاً حیوانی به شگفتی خوک را با سیاستمداران مقایسه نکنید.»

(خنده حضار)

خوک‌ها دوست‌داشتنی و نجیب هستند،

خوک‌ها خوش‌یمن هستند،

The letter said,

حیوانات خانگی خوبی هستند

"Please do not compare an animal as wonderful as a pig with politicians.

و با تأمین گوشت خوک، منبع تغذیه‌ای برای ما هستند.»

(Laughter)

Pigs are very friendly and noble,

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

they can be a great mascot,

they make good pets

and they provide sustenance to us in the form of pork."

فکر می‌کنم کاملاً راست می‌گفتند.

دیگر خوک نکشیدم،

(Speaks Spanish)

اما البته سیاسیون را کشیدم.

(خنده حضار)

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

I think they were absolutely right.

I didn't draw any more pigs,

but I did keep drawing politicians.

(Laughter)

(Speaks Spanish)

کارتون در شاهراه اطلاعات طی طریق می‌کند،

شاهراهی که دارای چند باند است،

اما در واقعیت، همه این باندها

به یک پاسخ دوگانه چه مثبت چه خشم منجر می‌شوند.

A cartoon travels on an information highway,

«دوستش دارم» یا «دوستش ندارم».

which seems like it has multiple lanes,

but in reality, all of these lanes

این‌ها تنها پاسخ‌هایی هستند

که تفکر دموکراتیک در اینترنت را مدیریت می‌کنند.

lead to a binary response of either positivity or rage.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

"I like it" or "I don't like it."

Those are the only responses

that govern democratic thinking on the internet.

(Speaks Spanish)

ما دیگر مجالی برای مباحثات پیچیده و چندوجهی نداریم.

زمان نداریم،

پس به سادگی با پذیرش یا تحقیر پاسخ می‌دهیم،

و اجازه می‌دهیم الگوریتم‌ها فائق شوند.

We have lost the space for nuanced debate,

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

we have no time,

so we simply respond with approval or disdain,

and we let algorithms take over.

(Speaks Spanish)

اما یک کارتون از فضایی عمیق و تفکر چندوجهی زاده می‌شود.

خلق یک کارتون خوب شامل شکست‌های مکرر است،

پیش‌نویس پس از پیش‌نویس.

But a cartoon is born from a space of deep, nuanced thinking.

و یک کاریکاتوریست باید از محدودیت‌های ذهنی خود

فراتر رود تا با آثارش زمینه گفت‌وگو را فراهم کند،

Creating a good cartoon involves repeated failures,

نه اینکه باعث تقابل شود.

draft after draft.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

And a cartoonist must shed their own taboos

to spark a conversation, rather than a confrontation,

through their work.

(Speaks Spanish)

در سال ۲۰۱۳، رئیس جمهور چاوز فوت شد،

و داشتم فکر می‌کردم برای این روز چه بکشم

در «إل یونیورسال.»

از نظر شخصی از مردن وی خوشحال بودم،

In the year 2013, President Chavez died,

چون فکر می‌کردم پایان قدرت وی

and I had to think about what to draw as the cartoon of the day

این پتانسیل را دارد که کشور ما را به آزادی و اوضاع بهتر رهنمون کند.

at "El Universal."

I was personally happy that he had passed away,

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

because I thought that the end of his power

would potentially bring our country closer to freedom and better times.

(Speaks Spanish)

اما افراد زیادی بودند که مرگ چاوز را عزاداری می‌کردند،

خوب یک عاطفه دوگانه در ونزوئلا وجو داشت.

برخی خوشحال بودند،

و برخی از پس مرگ رهبر خود گریه می‌کردند.

But there were many other people who were mourning the death of Chavez,

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

so there was a divided sentiment in Venezuela.

Some were celebrating,

and others were crying at the loss of their leader.

(Speaks Spanish)

گیر کرده بودم،

واقعا نمی‌دانستم در این لحظه تاریخی چه بکشم.

و می‌دانستم که نباید اجازه دهم خوشحالی من در کارم رخنه کند،

اینکه باید جاده بالاتر را بر می‌گزیدم و به عزای افراد احترام می‌گذاشتم.

I felt stuck,

I really didn't know what to draw in this historic moment.

چه می‌توانستم بکشم؟

And I knew that I couldn't allow my happiness to seep into my work,

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

that I should take the higher road and respect people's grief.

So what could I draw?

(Speaks Spanish)

ساعات زیادی به کشیدن و دور انداختن کاغذها گذراندم.

ویراستارم مرا صدا زد و گفت

برای روزنامه آن روز دیر شده است

و از من خواست پس از اتمام اطلاع دهم.

I spent many hours drafting and throwing out papers.

در نیمه شب این ایده به ذهنم رسید.

My editor called me and said

و سپس یک کارتون را منتشر کردیم

everything was late for that day's newspaper

که لحظه‌ای تاریخی را به تصویر کشیده بود.

and asked me when I'd be done.

It was in the middle of the night that the idea came to me.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

And we then published a cartoon

یک مهره شاه شطرنج افتاده و به رنگ قرمز.

that represented a historical moment in time.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

(Speaks Spanish)

A fallen king chess piece in red.

(Speaks Spanish)

یک کارتون خوب قدرت زیادی دارد.

می‌تواند تولید کنش و واکنش کند.

به همین خاطر یک کارتونیست باید قدرت خود را مسئولانه به کار گیرد،

A good cartoon has a lot of power.

آشکار کردن حقیقت

و نقاشی کردن بدون ترس از عواقب آن.

It can generate action and reaction.

That's why a cartoonist must exercise their power responsibly,

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

showcasing the truth

داشتن ایده هزینه دارد،

and drawing without the fear of consequences.

و در برخی کشورها این هزینه گزاف است.

(Speaks Spanish)

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

Having an opinion has a cost,

and in some countries, that cost is high.

(Speaks Spanish)

در ونزوئلا،

بسیاری از جوانان به خاطر اعتراضات مسالمت‌آمیز کشته شده‌اند.

مردان و زنان به عنوان زندانی سیاسی

پشت میله‌ها هستند.

In Venezuela,

خوب با گذشت سال‌ها،

من چهره زنان زندانی را کشیده‌ام،

many young people have been killed for protesting peacefully.

چون نمی‌خواهم از خاطره جامعه پاک شوند.

There are men and women who are stuck behind bars

as political prisoners.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

So over the years,

I've drawn the faces of imprisoned women,

because I don't want them to be forgotten by the community.

(Speaks Spanish)

امسال در رویدادی به نام إل فورو پنل،

که یک نشست جنایی است

و در آن گروهی از وکلا برای زندانیان سیاسی

ونزوئلا کار رایگان انجام می‌دهند،

This year at an event called El Foro Penal,

زن جوانی به من نزدیک شد و گفت:

which is a criminal forum

«من زندانی بودم،

شما چهره و داستان من را نقاشی کردید.

where a group of lawyers do pro bono work

for Venezuelan political prisoners,

به خاط همان نقاشی افراد می‌دانند که من که هستم.

a young woman approached me and she said,

نقاشی شما به من کمک کرد که روزها را در زندان تاب بیاورم.

"I was imprisoned,

and then you drew my face and my story.

متشکرم.»

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

It's because of that drawing that people knew who I was.

Your cartoon helped me survive my days in prison.

Thank you."

این لحظه برای من معنای زیادی داشت،

(Speaks Spanish)

چون راهی یافته بودم برای اتصال

به خاطرات کشورم و مردمش.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

This was a moment that meant a lot to me,

because I had found a way to collaborate

with the memories of my country and its people.

(Speaks Spanish)

سال قبل، شروع کردم به نقاشی در مورد مهاجرت.

من دنیای خودم، ترس‌هایم،

چمدان‌هایم، ریشه‌هایم

Last year, I started making drawings about immigration.

و هر چیزی که باید در ونوزوئلا رها می‌کردم را کشیدم.

I drew my own world, my fears,

همچنین خوشحالی در چهره‌ام را از این فرصت جدید

my suitcase, my roots

به عنوان یک مهاجر در آمریکا نقاشی کردم.

and everything that I had to leave behind in Venezuela.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

I also drew my joy in the face of this new opportunity

as an immigrant in the United States.

از آنجا، روی یک سری از نقاشی کار کردم

(Speaks Spanish)

که تجربه روانشناسی مهاجرت را به تصویر می‌کشید.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

From there, I worked on a series of drawings

that represented the experience and psychology of immigration.

(Speaks Spanish)

مهاجر بودن مثل رفتن به سیاره‌ای دیگر است.

در ابتدا، از دنیای جدیدتان هیچ نمی‌دانید.

کدهای اخلاقی جدید، زبان جدید

Being an immigrant is like moving to another planet.

و ابزارهای ناشناخته وجود دارند که باید نحوه استفاده

At first, you don't understand anything about your new world.

از آن را بیاموزید تا با زندگی جدید سازگار شوید.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

There are new codes, a new language

and unfamiliar tools you need to learn how to use

in order to adapt to your new life.

مهاجر بودن نزدیکترین حالت به فضانوردی است

(Speaks Spanish)

که پا بر ماه می‌گذارد.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

Being an immigrant is the closest thing to being an astronaut

who landed on the moon.

(Speaks Spanish)

با گذر زمان، آن سری نقاشی به یک نمایشگاه مسافرت به نام «من، مهاجر.»

مبدل شد.

و این نمایشگاه به چندین شهر رفت،

شامل میامی، هیوستن، مادرید، بارسلونا

Over time, that series of drawings became a traveling exhibition,

و امیدواریم به جاهای دیگر هم برسد.

called "I, Immigrant."

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

And the exhibition traveled to multiple cities,

including Miami, Houston, Madrid, Barcelona,

and we're hoping for more places.

این نمایش محفل دیداری است برای گروه‌های پراکنده‌شده،

(Speaks Spanish)

برای جمع شدن و بازشناسی تجارب مشترک از رنج‌هایی

که مهاجرت در پی دارد.

The show has become a meeting space for the diaspora,

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

for people to gather and recognize their shared experiences of suffering

that come with immigration.

(Speaks Spanish)

چیزی که می‌خواهم این نقاشی‌ها منتقل کنند

این است که یک مهاجر یک مجرم نیست.

مهاجر کسی است که زندگی وی خراب شده است.

کسی است که به احتمال زیاد در شرایطی غیرانسانی

What I want these drawings to convey

is that an immigrant is not a criminal.

از خانواده خود جدا شده است.

کسی است که در جستجوی زندگی بهتر مجبور شده کشور خود را ترک کند.

An immigrant is a person whose life has been broken.

A person who has very likely been separated from their family

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

under inhumane conditions.

Who has been forced to leave their country in search of a better life.

(Speaks Spanish)

یک نقاشی می‌تواند تلفیقی از یک مکان باشد،

یک دانشگاه، یک کشور یا یک جامعه.

همچنین می‌تواند کارهای درون ذهن یک فرد را به تصویر بکشد.

A drawing can be a synthesis of a place,

برای من، کشیدن کارتون شکلی از مقاومت است.

a universe, a country or a society.

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

It can also represent the inner workings of someone's mind.

For me, drawing cartoons is a form of resistance.

(Speaks Spanish)

یک کارتون مثل یک سنگ روزتا است.

اگر آن را به فضای بیرون پرتاب کنیم،

یک غریبه در آینده می‌تواند آن را یافته و با قطعیت بداند

که در گذشته،

A cartoon is like a Rosetta stone.

زمانی جهانی متمدن داشته‌ایم که آزادی تفکر داشته‌اند.

If we throw it into outer space,

(به اسپانیایی صحبت می‌کند)

a future alien would be able to know with certainty

that in the past,

we once had a civilized world with free thinking.

آن یک دیواری که مادرم برای نقاشی به من داد بی‌نهایت به نظر می‌رسد.

(Speaks Spanish)

و به همان دلیل است که همچنان نقاشی می‌کشم.

بسیار متشکرم.

That one wall that my mother gave me the freedom to draw on feels infinite.

(تشویق و هورا)

And it's for that reason that I am still drawing.

Thank you very much.

(Cheers and applause)