Michel Laberge: How synchronized hammer strikes could generate nuclear fusion

مایکل لابرگ: چطور میتوان با ضربات هماهنگ شده چکش گداخت هسته ای تولید کرد

Translator: Amin Behshad Reviewer: Shahram Eatezadi

Wow, this is bright.

واو، چقدر روشنه.

It must use a lot of power.

باید کلی انرژی مصرف کنه.

Well, flying you all in here

خب، رسوندن شما هم به اینجا با هواپیما

must have cost a bit of energy too.

باید یه خورده ای انرژی برده باشه.

So the whole planet needs a lot of energy,

پس کل سیاره به مقدار زیادی انرژی احتياج داره،

and so far we've been running mostly on fossil fuel.

و تا الآن ما بیشتر از سوخت های فسیلی استفاده کرده ایم.

We've been burning gas.

ما تا الآن گاز سوزوندیم.

It's been a good run.

سواری خوبی بوده.

It got us to where we are, but we have to stop.

ما رو به اینجایی رسونده که الآن هستیم، ولی مجبوريم متوقفش کنیم.

We can't do that anymore.

دیگه نمی تونیم به اینکار ادامه بدیم.

So we are trying different types of energy now,

ما الآن داریم انواع دیگه ی انرژی رو امتحان میکنیم،

alternative energy,

انرژی های جایگزین،

but it proved quite difficult to find something

ولی بهمون اثبات شده که کار سختیه که یک راهی رو پیدا کنیم

that's as convenient and as cost-effective

که علاوه بر مناسب بودن مقرون به صرفه هم باشه

as oil, gas and coal.

مثل نفت، گاز و زغال سنگ.

My personal favorite is nuclear energy.

خود من انرژی هسته ای رو ترجیح میدم.

Now, it's very energy-dense,

چون، انرژی زیادی ایجاد می کنه،

it produces solid, reliable power,

انرژی خوب و قابل اعتمادی تولید می کنه،

and it doesn't make any CO2.

و دی اکسید کربن هم تولید نمی کنه.

Now we know of two ways

ما امروزه دو نوع واکنش هسته ای رو میشناسیم

of making nuclear energy: fission and fusion.

که باعث تولید انرژی میشه : شكافت و هم جوشی.

Now in fission, you take a big nucleus,

خب در شكافت، ما یک هسته اتم بزرگ رو میگیریم

you break it in part, in two,

و به دو قسمت تقسیمش میکنیم.

and it makes lots of energy,

که کلی انرژی تولید ميشه،

and this is how the nuclear reactor today works.

و این همون کاریه که امروزه رآکتور های هسته ای انجام میدن.

It works pretty good.

خیلی خوب هم جواب ميده.

And then there's fusion.

و اون یکی هم جوشيست.

Now, I like fusion. Fusion's much better.

من شخصا هم جوشی رو ترجیح میدم كه خیلی بهتره.

So you take two small nuclei,

خب در اینجا ما دو تا هسته اتم کوچک رو میگیریم،

you put it together, and you make helium,

میریزیمشون رو هم، و هلیوم درست می کنیم،

and that's very nice.

و این خیلی خوبه.

It makes lots of energy.

کلی انرژی ایجاد میکنه.

This is nature's way of producing energy.

این راه تولید انرژی توسط طبیعته.

The sun and all the stars in the universe

خورشید و تمام ستارگان هستی

run on fusion.

از هم جوشی تغذیه میشن.

Now, a fusion plant

خب، یک رآکتور هم جوشی،

would actually be quite cost-effective

در حقیقت خیلی مقرون به صرفه خواهد بود

and it also would be quite safe.

و همین طور خیلی ایمن.

It only produces short term radioactive waste,

ضایعات اون فقط تا مدت کوتاهی رادیواکتیو اند،

and it cannot melt down.

و ذوب نمی شه.

Now, the fuel from fusion comes from the ocean.

و در عین حال، سوخت هم جوشی از اقیانوس گرفته میشه.

In the ocean, you can extract the fuel

شما می تونین سوختش رو از اقیانوس استخراج کنین

for about one thousandth of a cent

به ازای حدودا یک هزارم سنت

per kilowatt-hour, so that's very, very cheap.

برای هر کیلووات-ساعت، بنابرین خیلی خیلی ارزونه.

And if the whole planet would run on fusion,

و اگه انرژی همه سیاره از هم جوشی تامین می شد،

we could extract the fuel from the ocean.

میتونستیم سوخت رو از اقیانوس استخراج کنیم.

It would run for billions and billions of years.

و برای میلیارد ها میلیارد سال کارمی کرد .

Now, if fusion is so great, why don't we have it?

خب، اگه هم جوشی اینقدر خوبه پس چرا ازش استفاده نمی کنیم؟

Where is it?

پس کجاست؟

Well, there's always a bit of a catch.

خب، همیشه یه مقدار مشکلات هست.

Fusion is really, really hard to do.

انجام هم جوشی کار خیلی خیلی سختیه.

So the problem is, those two nuclei,

مشکل اینه، اون دو تا هسته اتم،

they are both positively charged,

هردوتاشون بار مثبت دارن،

so they don't want to fuse.

بنابراین تمایلي به گداخت ندارند.

They go like this. They go like that.

اینوری می رن! اونوری می رن!

So in order to make them fuse,

بنابرین برای اینه که گداختشون بدیم،

you have to throw them at each other with great speed,

باید با سرعت زیادی به سمت هم پرتابشون کنیم،

and if they have enough speed,

و اگه سرعت کافی داشته باشن،

they will go against the repulsion,

برخلاف جهت پس زدن میدان الکتریکیشون حرکت می کنن،

they will touch, and they will make energy.

و به هم برخورد می کنن، و انرژی تولید می کنن.

Now, the particle speed

خب، سرعت ذرات

is a measure of the temperature.

یک ابزار برای اندازه گيری دماست.

So the temperature required for fusion

بنابرین دمای لازم برای گداخت هسته ای

is 150 billion degrees C.

حدود صد و پنجاه میلیارد درجه سانتی گراد هست.

This is rather warm,

نسبتا گرمه!

and this is why fusion is so hard to do.

و این دلیل اینه که انجام هم جوشی اینقدر سخته.

Now, I caught my little fusion bug

باگ(مشكل) كوچولوی هم جوشی خودم رو وقتی فهميدم كه

when I did my Ph.D. here at the University of British Columbia,

مدرک دكتری خودم رو از دانشگاه بريتيش كلمبيا گرفتم،

and then I got a big job in a laser printer place

و بعدش يه شغل خوب در يک مركز چاپگر ليزری پيدا كردم

making printing for the printing industry.

كه برای صنعت چاپ، چاپگر ميساخت.

I worked there for 10 years,

برای ده سال در اونجا كار كردم

and I got a little bit bored,

و يكم دلم رو زد

and then I was 40, and I got a mid-life crisis,

و بعدش در حالی كه چهل سالم شده بود و بحران ميانسالی رو تجربه ميكردم،

you know, the usual thing:

همونطور كه ميدونيد چيزهای معمول در اين دوره:

Who am I? What should I do?

من كيستم؟! بايد چه كنم؟

What should I do? What can I do?

بايد چه كنم؟ چه ميتوانم بكنم؟

And then I was looking at my good work,

و به همين صورت نگاهی به كار خوب خودم انداختم

and what I was doing is I was cutting the forests

و فهميدم كارم درحقيقت قطع درختان جنگلهاست

around here in B.C.

در همين محدوده B.C (بريتيش كلمبيا)

and burying you, all of you,

و همينطور دفن همه شما زيرِ

in millions of tons of junk mail.

ميليونها تُن هرزنامه!

Now, that was not very satisfactory.

خوب، بايد گفت كه خيلی رضايت بخش و ارضا كننده نبود.

So some people buy a Porsche.

به همين دليل بعضيا يه پورشه ميخرن.

Others get a mistress.

بعضي ديگه يه جور معشوقه برا خودشون دست و پا ميكنن.

But I've decided to get my bit

ولی من تصميم گرفتم اين وضعيتم رو

to solve global warming and make fusion happen.

برای حل مشكل گرمايش جهانی بكار ببندم و همجوشی رو به واقعيت بدل كنم.

Now, so the first thing I did

خوب، اولين چيزی كه انجام دادم

is I looked into the literature and I see,

اين بود كه به تحقيقات علمی نگاهی بندازم و ببينم كه

how does fusion work?

همجوشی چطور كار ميكنه؟

So the physicists have been working on fusion for a while,

خوب، فيزيكدانان برای مدت كوتاهی روی همجوشی كار كرده بودن

and one of the ways they do it

و يكي از روشهايی كه گداخت رو ايجاد ميكنن

is with something called a tokamak.

استفاده از تجهيزاتيست به نام tokamak

It's a big ring of magnetic coil,

كه يک حلقه بزرگ از سیم پیچ مغناطيسی ست

superconducting coil,

سیم پیچ ابررسانا

and it makes a magnetic field

كه ميدان مغناطيسی را حول

in a ring like this,

چنين حلقه ای ايجاد ميكند

and the hot gas in the middle,

و گازداغ ميان آن

which is called a plasma, is trapped.

كه پلاسما ناميده ميشود، در اين بين گير مي افتند.

The particles go round and round and round

ذرات روی ديوار دايره ای، ميچرخند و ميچرخند و ميچرخند.

the circle at the wall.

ذرات روي ديوار دايره ای، ميچرخند و ميچرخند و ميچرخند.

Then they throw a huge amount of heat in there

و در اين ناحيه مقادير زیادی گرما آزاد ميكنند

to try to cook that to fusion temperature.

تا سعی كنند تا به دماي گداخت برسند.

So this is the inside of one of those donuts,

خوب اينم داخل يه دونه از اين شيرينيهای دونات

and on the right side you can see

در بخش سمت راست ميتونيد

the fusion plasma in there.

پلاسمای گداخت رو ببينيد.

Now, a second way of doing this

و اما روش دوم ايجاد گداخت

is by using laser fusion.

بكار بستن گداخت ليزريست.

Now in laser fusion, you have a little ping pong ball,

تو گداخت ليزری شما يه توپ كوچك پينگ پونگ داريد

you put the fusion fuel in the center,

سوخت گداخت رو در مركز قرار ميديد

and you zap that with a whole bunch of laser around it.

و با شليک ليزر از همه جهات، اونو نيست و نابود ميكنيد

The lasers are very strong, and it squashes

ليزرها بسيار نيرومندند و باعث ميشوند كه

the ping pong ball really, really quick.

توپ پينگ پنگ با سرعت بسيار زيادی فشرده بشه بشه

And if you squeeze something hard enough,

و اگر چيزی رو به اندازه كافی فشار بديم،

it gets hotter,

گرم ميشه

and if it gets really, really fast,

و اگر اين كار رو با سرعت خيلی خيلی زياد انجام بديم

and they do that in one billionth of a second,

و در عرض يک ميليارديوم ثانيه انجام بشه

it makes enough energy and enough heat

به اندازه ای گرما و انرژی توليد ميكنه

to make fusion.

كه گداخت هسته ای ايجاد ميشه

So this is the inside of one such machine.

خوب اينم از درون يكی از اين دستگاهها.

You see the laser beam and the pellet

ميتونيد بيم ليزر و گلوله رو ببينيد

in the center.

كه در مركز قرار دارند.

Now, most people think that fusion is going nowhere.

بيشتر مردم فكر ميكنند كه گداخت هيچ كجا صورت نميگيره

They always think that the physicists are in their lab

اونا فكر ميكنند كه فيزيكدانان توی آزمايشگاهشون

and they're working hard, but nothing is happening.

به سختی كار ميكنن ولي هيچ اتفاقی نميفته

That's actually not quite true.

كه در واقع درست نيست.

This is a curve of the gain in fusion

اين نموداريست كه استفاده از گداخت رو

over the last 30 years or so,

از۳۰سال گذشته تا كنون رو نشان ميده.

and you can see that we're making now

همونطور كه ميبينيد امروزه

about 10,000 times more fusion than we used to

ده هزار برابر زمانی كه اين كار رو شروع كرديم، توليد داريم.

when we started.

ده هزار برابر زمانی كه اين كار رو شروع كرديم، توليد داريم.

That's a pretty good gain.

كه پيشرفت نسبتا خوبيه.

As a matter of fact, it's as fast

در حقيقت اين پيشرفت با سرعتی

as the fabled Moore's Law

كه قانون افسانه ای موربیان می کنه

that defined the amount of transistors

در مورد تعداد ترانزيستورهایی

they can put on a chip.

كه ميشه روی يک ريزتراشه قرارداد انجام میشه.

Now, this dot here is called JET,

اين نقطه در اينجا JET نام داره

the Joint European Torus.

كه مخفف "Joint European Torus" است.

It's a big tokamak donut in Europe,

كه يك توكاماک دونات شكل بزرگ تو اروپا محسوب ميشه و

and this machine in 1997

اين ماشين در سال ۱۹۹۷

produced 16 megawatts of fusion power

۱۶ مگاوات انرژی همجوشی با

with 17 megawatts of heat.

مصرف ۱۷ مگاوات انرژی حرارتی، توليد كرد.

Now, you say, that's not much use,

خوب الان ممكنه كه بگيد خيلی به دردبخور نيست،

but it's actually pretty close,

ولي در حقيقت خيلی نزديكن به هم

considering we can get

درنظر بگيريد كه حالا ميتونيم

about 10,000 times more than we started.

حدود ده هزار برابر بيشتر از زمانی كه شروع كرديم، انرژی بگيريم.

The second dot here is the NIF.

اين نقطه دوم در اينجا NIF است.

It's the National Ignition Facility.

يا به عبارتي ديگر: "National Ignition Facility"

It's a big laser machine in the U.S.,

كه يك ماشين ليزری بزرگ توی ايالات متحده است و

and last month they announced

ماه قبل اعلام كردند كه

with quite a bit of noise

البته با كمی سروصدا

that they had managed to make more fusion energy

كه توانسته اند مقدار بيشتری انرژی

from the fusion

از گداخت توليد كنند

than the energy that they put in the center of the ping pong ball.

نسبت به انرژی كه در توسط دستگاه و در مرکز اون توپ پينگ پونگ متمركز ميشه.

Now, that's not quite good enough,

البته هنوز اينقدر خوب نيست

because the laser to put that energy in

چون ليزری كه اين انرژی رو در وسط متمركز ميكنه

was more energy than that,

به مراتب انرژی بيشتری مصرف ميكنه

but it was pretty good.

ولي تقريبا خوبه.

Now this is ITER,

خوب اينم ITER است.

pronounced in French: EE-tairh.

كه به زبان فرانسوی اينگونه تلفظ ميشود: EE-tairh.

So this is a big collaboration of different countries

كه يک كار گروهی بزرگ با شركت چندين كشوره كه

that are building a huge magnetic donut

يک دونات بسيار بزرگ مغناطيسی رو

in the south of France,

در جنوب فرانسه ساختن

and this machine, when it's finished,

و اين ماشين، وقتی كه تكميل شد،

will produce 500 megawatts of fusion power

۵۰۰ مگاوات انرژی گداخت توليد خواهد كرد كه

with only 50 megawatts to make it.

فقط ۵۰ مگاوات برای توليدش كافيه.

So this one is the real one.

پس درحقيقت اين يكی ديگه واقعا انرژی توليد ميكنه.

It's going to work.

اين يكی كار خواهد كرد.

That's the kind of machine that makes energy.

از اون ماشينهايی خواهد بود كه انرژی توليد ميكنن.

Now if you look at the graph, you will notice

خوب اگر به نمودار نگاهی بندازيد متوجه خواهيد شد كه

that those two dots are a little bit

اون دو نقطه اندكی

on the right of the curve.

در سمت راست منحنی قرار دارند.

We kind of have fallen off the progress.

ما به نوعی از پيشرفت بازمونديم.

Actually, the science to make those machines

در واقع دانش توليد اون ماشينها

was really in time

دقيقا به موقع به دستمون رسيد تا

to produce fusion during that curve.

تا بتونيم در امتداد اين منحنی توليد گداخت داشته باشيم.

However, there has been a bit of politics going on,

با اين حال، سياستهايی كه در كار بوده

and the will to do it was not there,

باعث شده تمايلی برای انجامش وجود نداشته

so it drifted to the right.

به همين دليل به سمت راست منتقل شده

ITER, for example, could have been built

ITER براي مثال،

in 2000 or 2005,

ميتونست سال ۲۰۰۰ يا ۲۰۰۵ ساخته بشه.

but because it's a big international collaboration,

ولي از اونجا كه يک كار گروهی بين المللی محسوب ميشه،

the politics got in and it delayed it a bit.

سياست وارد كار شد و همين باعث كمی تاخير شد.

For example, it took them about three years

برای مثال، حدود سه سال طول كشيد تا

to decide where to put it.

تصميم گرفته بشه كه اين مركز در چه منطقه ای ساخته بشه.

Now, fusion is often criticized

گداخت اغلب به اين دليل كه

for being a little too expensive.

كمي بيش از حد گران تمام ميشه مورد انتقاد بوده.

Yes, it did cost

خوب بله، يك تا دو ميليارد دلار در سال بايد هزينه بشه

a billion dollars or two billion dollars a year

خوب بله، يك تا دو ميليارد دلار در سال بايد هزينه بشه

to make this progress.

تا كار ساختش پيش بره.

But you have to compare that to the cost

ولي بايد اين هزينه رو با هزينه

of making Moore's Law.

انجام قانون مور(در مورد ترانزيستورها) مقايسه كرد.

That cost way more than that.

كه هزينه بيشتری طلب ميكنه.

The result of Moore's Law

نتيجه قانون مور

is this cell phone here in my pocket.

اين گوشيهاي همراهيه كه در جيب هممون وجود داره.

This cell phone, and the Internet behind it,

اين گوشيهای همراه، و اينترنت همراه اونها

cost about one trillion dollars,

حدود يك تريليون(يك ميليارد ميليارد) هزينه بر بوده است

just so I can take a selfie

فقط برای اينكه امثال من بتونيم يه سلفی(عكس از خود) بگيريم

and put it on Facebook.

و روی فیس‌بوک‌مون قرار بديم.

Then when my dad sees that,

تا وقتی پدرم ببينه

he'll be very proud.

بهم افتخار كنه.

We also spend about 650 billion dollars a year

همچنين ما حدود ۶۵۰ ميليارد دلار در يك سال صرف

in subsidies for oil and gas

يارانه نفت و گاز

and renewable energy.

و انرژیهای تجديدپذير ميكنيم.

Now, we spend one half of a percent of that on fusion.

پس فقط نيم درصد اين هزينه هارو صرف گداخت ميكنيم.

So me, personally, I don't think it's too expensive.

كه من به شخصه فکر نمی کنم هزينه خيلي زيادي باشه.

I think it's actually been shortchanged,

و درحقيقت يك جور زرنگی هم محسوب ميشه

considering it can solve all our energy problems

درنظر داشته باشيد كه ميتونيم همه مشكلات انرژی خودمون رو حل كنيم

cleanly for the next couple of billions of years.

اون هم برای چند ميليارد سال آينده.

Now I can say that, but I'm a little bit biased,

راحته كه من اين حرف هارو بگم ولي دراصل من خيلی بی طرف نيستم

because I started a fusion company

براي اينكه يك شركت گداخت رو تاسيس كرده ام

and I don't even have a Facebook account.

و ديگر اينكه اصلا اكانت فیس‌بوک هم ندارم!

So when I started this fusion company in 2002,

وقتي در سال ۲۰۰۲ اين شركت گداخت رو راه انداختم

I knew I couldn't fight with the big lads.

ميدونستم كه با غولهای اين صنعت نميتونم دربيفتم.

They had much more resources than me.

اونها منابع خيلی بيشتری نسبت به من در اختيار دارند.

So I decided I would need to find a solution

به همين دليل تصميم به يافتن راهي گرفتم كه

that is cheaper and faster.

هم ارزانتر و هم سريعتر باشه.

Now magnetic and laser fusion

خوب، گداخت ليزری ومغناطيسی

are pretty good machines.

ماشينهای نسبتا خوبي هستن.

They are awesome pieces of technology,

اونها گوشه ای از پيشرفت شگرف فناوريند

wonderful machines, and they have shown

ماشينهايی شگفت انگيزی كه نشان داده اند

that fusion can be done.

انجام گداخت هسته ای میتونه انجام بشه.

However, as a power plant,

با اين حال به عنوان نيروگاه

I don't think they're very good.

فكر نميكنم خيلی خوب باشند.

They're way too big, way too complicated,

اونها خيلی بزرگ، بسيار پيچيده

way too expensive,

و بسيار گران هستند

and also, they don't deal very much

همچنين به نسبت انرژی خيلی زيادی هم از

with the fusion energy.

انرژی گداخت به دست نميدهند.

When you make fusion, the energy comes out

وقتي كه گداخت ايجاد ميكنيم، انرژی

as neutrons, fast neutrons comes out of the plasma.

به صورت نوترونهاي پرسرعت بیرون میاد، و به شكل پلاسما نمود پيدا ميكنه.

Those neutrons hit the wall of the machine.

اين نوترونها به ديواره ها برخورد كرده و

It damages it.

باعث خسارت به ماشين ميشوند.

And also, you have to catch the heat from those neutrons

از طرف ديگر هم بايد از اين نوترونها گرما گرفت

and run some steam to spin a turbine somewhere,

و بخارآبی رو راه بندازيم كه با اون در جايی ديگه توربيني رو به چرخش دربياريم

and on those machines,

كه روي همه اون ماشينها

it was all a bit of an afterthought.

تا حدودی پس انديشه هايی(فكرهای جديدی) صورت گرفته بود

So I decided that surely there is a better way of doing that.

به همين دليل يقين پيدا كردم كه بهترين روش انجامش اينه كه دقيقا در همون نقطه ای باشم كه اين فكرهای جديد معرفی ميكنن.

So back to the literature,

به همين دليل به مقالات علمی برگشتم

and I read about the fusion everywhere.

و هرچه و هركجا در مورد گداخت بود رو مطالعه كردم

One way in particular attracted my attention,

يك روشي كه به طورخاص توجهم رو به خودش جلب كرد

and it's called magnetized target fusion,

و "گداخت مغناطيسی هدفمند شده" نام دارد(magnetized target fusion)

or MTF for short.

يا به اختصار:MTF

Now, in MTF, what you want to do

در روش MTF، كاری كه ميخواهيم انجام بديم اينه كه

is you take a big vat

يک خمره بزرگ برميداريم

and you fill that with liquid metal,

و اون رو با فلز مايع پر ميكنيم

and you spin the liquid metal

و فلز مايع رو به چرخش درمياريم

to open a vortex in the center,

تا در مركزش يك گردابه بوجود بياد

a bit like your sink.

يه چيزی شبيه لگن ظرفشويی که

When you pull the plug on a sink, it makes a vortex.

وقتی که لاستیک راه آب ظرفشویی را برمیداریم، یک گردابه درست میشود.

And then you have some pistons driven by pressure

سپس تعدای پیستون داریم که با فشار

that goes on the outside,

بیرون و داخل میشوند

and this compresses the liquid metal

و باعث فشرده شدن فلز مایع اطراف پلاسما میشن

around the plasma, and it compresses it,

که اونهم باعث فشرده شدن پلاسما میشه

it gets hotter, like a laser,

و مثل یک لیزر داغ و داغتر میشه(پلاسما)

and then it makes fusion.

و در نهایت باعث تولید همجوشی هسته ای میشه

So it's a bit of a mix

پس ترکیبی از دو روش

between a magnetized fusion

گداخت مغناطیسی

and the laser fusion.

و گداخت لیزری داریم.

So those have a couple of very good advantages.

به همین دلیل مزایای هر دوروش را داراست.

The liquid metal absorbs all the neutrons

فلز مایع همه نوترونها را جذب میکند

and no neutrons hit the wall,

و هیچ نوترونی به دیواره آسیب نمیرساند

and therefore there's no damage to the machine.

و به همین دلیل به ماشین آسیبی نمیرسد.

The liquid metal gets hot,

فلز مایع داغ میشود

so you can pump that in a heat exchanger,

و میشه اون رو به یک مبدل حرارتی پمپ کرد،

make some steam, spin a turbine.

و تولید بخار داشت تا توربین به چرخش دربیاد.

So that's a very convenient way of doing

این قسمت از این فرایند به این روش به سهولت قابل انجام است.

this part of the process.

این قسمت از این فرایند به این روش به سهولت قابل انجام است.

And finally, all the energy to make the fusion happen

و دست آخر، همه انرژی مورد نیاز برای گداخت

comes from steam-powered pistons,

از پیستونهایی که با بخارحرکت می کنن تولید میشود

which is way cheaper than lasers

که بسیار ارزانتر از لیزر یا

or superconducting coils.

سیم پیچهای ابر رسانا هستند.

Now, this was all very good

خوب تا اینجا همه چیز خوب بود

except for the problem that it didn't quite work.

بجز این مشکل که این سیستم اصلا کار نمیکرد!

(Laughter)

(خنده)

There's always a catch.

همیشه یه گیری هست.

So when you compress that,

خوب، وقتی اونو فشرده میکنید

the plasma cools down

پلاسما با سرعتی بیش از سرعت فشرده شدن، خنک میشه

faster than the compression speed,

پلاسما با سرعتی بیش از سرعت فشرده شدن، خنک میشه

so you're trying to compress it,

بنابراین شما سعی میکنید که فشردش کنید

but the plasma cooled down and cooled down and cooled down

ولی پلاسما خنک و خنکتر میشه

and then it did absolutely nothing.

و به همین دلیل هیچ کاری هم انجام نمیداد.

So when I saw that, I said, well, this is such a shame,

وقتی این حالت رو دیدم، گفتم عجب!، این قسمتش واقعا مایه خجالته

because it's a very, very good idea.

چون ایده کلی، بسیار بسیار ایده خوبیه.

So hopefully I can improve on that.

که خوشبختانه من میتونم بهبودش بدم.

So I thought about it for a minute,

برای یک دقیقه در موردش فکر کردم

and I said, okay, how can we make that work better?

و گفتم بسیار خوب! چطور میتونم این کار رو بهبود بدم؟

So then I thought about impact.

بعدش در مورد ضربه فکر کردم.

What about if we use a big hammer

چی میشه اگر از یک چکش بزرگ استفاده کنیم

and we swing it and we hit the nail like this,

که تابش بدیم و اینجوری به میخ بکوبیم تا

in the place of putting the hammer on the nail

به بخشی که میخ از چکش ضربه میخورد،ضربه وارد شود

and pushing and try to put it in? That won't work.

و اون رو هل بده تا داخل بره؟ ولی نه این روش جواب نمیده.

So what the idea is

خوب چیزی که هست

is to use the idea of an impact.

اینه که از ایده یک ضربه استفاده کنیم.

So we accelerate the pistons with steam,

به همین دلیل پیستون را با بخار شتاب دادیم

that takes a little bit of time,

که کمی زمان میبره

but then, bang! you hit the piston,

ولی بعدش گُرُمب! شما پیستون رو میکوبید و

and, baff!, all the energy is done instantly,

شَتَرَق! همه انرژی در یک لحظه اعمال میشه،

down instantly to the liquid,

و به صورت آنی به مایع انتقال داده میشه

and that compresses the plasma much faster.

که باعث میشه پلاسما خیلی سریعتر فشرده بشه.

So I decided, okay, this is good, let's make that.

به همین دلیل گفتم که آره! این خوبه و بیا بسازیمش!

So we built this machine in this garage here.

بعدش ما این ماشین رو تو این گاراژ ساختیم.

We made a small machine

یه ماشین کوچک ساختیم

that we managed to squeeze

که ترتیبی دادیم تا

a little bit of neutrons out of that,

مقداری نوترون رو توش فشار بدیم که

and those are my marketing neutrons,

اون نوترونها، نوترونها بازاریاب من هستند

and with those marketing neutrons,

که با اون نوترونها ی بازاریاب،

then I raised about 50 million dollars,

تونستم پنجاه میلیون دلار پول دربیارم،

and I hired 65 people. That's my team here.

و ۶۵نفر رو استخدام کنم. تیمم رو در اینجا میبینید.

And this is what we want to build.

که اینم چیزی بود که میخواستیم بسازیم.

So it's going to be a big machine,

ماشین بزرگی خواهد شد

about three meters in diameter,

که حدودا در سه متر قطر

liquid lead spinning around,

مایع به چرخش درخواهد آمد

big vortex in the center,

و گردابه ای بزرگ در وسط پدید خواهد آمد

put the plasma on the top and on the bottom,

پلاسما در بالا و پایین قرار خواهد گرفت و

piston hits on the side,

پیستون به بغل ضربه وارد میکند

bang!, it compresses it,

گُرُمب! فشردش میکنه،

and it will make some energy,

و مقداری انرژی تولید میکنه

and the neutron will come out in the liquid metal,

و نوترون وارد فلز مایع میشه،

going to go in a steam engine and make the turbine,

که وارد یک موتور بخار میشه و توربین رو بکار میندازه و

and some of the steam will go back

بخشی از بخار برمیگرده تا

to fire the piston.

پیستون رو شلیک کنه.

We're going to run that about one time per second,

قراره تا ثانیه ای یک بار بهش ضربه بزنیم

and it will produce 100 megawatts of electricity.

که صد مگاوات هم الکتریسیته تولید میکنه.

Okay, we also built this injector,

بسیار خوب، این انژکتور رو هم ساختیم که

so this injector makes the plasma to start with.

برای شروع فرایند، پلاسما تولید میکنه.

It makes the plasma at about

این پلاسما رو

a lukewarm temperature of three million degrees C.

در یه دمای نیمه گرم حدود سه میلیون درجه سانتی گراد تولید میکنه.

Unfortunately, it doesn't last quite long enough,

از بخت بد، به اندازه کافی پایدار نمیمونه

so we need to extend the life of the plasma a little bit,

به همین دلیل نیاز داریم تا عمر پلاسمارو کمی بیشترش کنیم

but last month it got a lot better,

البته ماه قبل خیلی بهتر شد،

so I think we have the plasma compressing now.

خوب حالا من فرض میکنم که همین حالا پلاسمای فشرده شده داریم.

Then we built a small sphere, about this big,

بعدش یک گوی کوچک به این اندازه درست میکنیم،

14 pistons around it,

چهارده پیستون هم اطرافش قرار میدیم

and this will compress the liquid.

که مایع رو فشرده خواهند کرد.

However, plasma is difficult to compress.

با این حال فشرده کردن پلاسما سخته.

When you compress it,

وقتی که فشردش کردیم،

it tends to go a little bit crooked like that,

تمایل داره که این شکلی یک کمی کج بشه،

so you need the timing of the piston

به همین دلیل نیازه که زمان بندی پیستونها

to be very good,

خیلی خوب باشه،

and for that we use several control systems,

و به همین دلیل هم ما از چندین سیستم کنترلی استفاده کردیم

which was not possible in 1970,

که در سال ۱۹۷۰ممکن نبود

but we now can do that

ولی امروزه با دانش جدید و تروتمیز الکترونیک میتونیم انجامش بدیم.

with nice, new electronics.

ولی امروزه با دانش جدید و تروتمیز الکترونیک میتونیم انجامش بدیم.

So finally, most people think that fusion

دست آخر، بسیاری فکر میکنند که گداخت

is in the future and will never happen,

چیزی مربوط به آینده است و رخ نخواهد داد،

but as a matter of fact, fusion is getting very close.

ولی در حقیقت گداخت خیلی نزدیکه

We are almost there.

و ما تقریبا انجامش دادیم.

The big labs have shown that fusion is doable,

آزمایشگاههای بزرگ نشان داده اند که گداخت انجام شدنیست،

and now there are small companies that are thinking about that,

و حالا شرکتهای کوچکی هستند که در موردش فکر میکنند

and they say, it's not that it cannot be done,

و میگن چیز انجام نشدنی نیست ولی

but it's how to make it cost-effectively.

باید ببینیم چطور بسازیمش که صرفه اقتصادی داشته باشه.

General Fusion is one of those small companies,

General Fusion یکی از اون شرکتای کوچکه

and hopefully, very soon, somebody, someone,

وبه زودی یک نفر

will crack that nut,

این گردوی سخت رو خواهد شکست

and perhaps it will be General Fusion.

که شاید اون General Fusion باشه.

Thank you very much.

بسیار سپاسگذارم.

(Applause)

(تشویق)