Improve English Speaking Skills (Real life story in English) Learn English through stories

52,796 views ・ 2023-09-09

Learn English with Tangerine Academy


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:01
hello John I thought you were  already sleeping are you okay
0
1140
5520
سلام جان من فکر کردم که قبلا خوابیده ای آیا تو خوبی
00:10
I'm great and you're not gonna tell  me what to do you're not my dad
1
10980
6360
من عالی هستم و نمیخواهی به من بگویی چه کار کنم تو پدر من نیستی می
00:20
I know I'm not your father and I  don't pretend to be I just want to
2
20520
6780
دانم که من پدرت نیستم و تظاهر نمی کنم که هستم میخوام برام
00:30
I don't care what you want get out  of my room you're not my father
3
30360
6360
مهم نیست چی میخوای از اتاقم بیرون برو تو پدر من نیستی گوش کن
00:39
listen I want to tell you a story it happened  to me when I was your age please listen to me
4
39960
8280
میخوام یه داستان برات بگم که وقتی همسن تو بودم برای من اتفاق افتاد لطفا به من گوش کن
00:50
okay say whatever you want but  then leave I don't like you at all
5
50340
6180
هرچی میخوای بگو ولی بعد برو من اصلا تو را دوست ندارم
00:59
I was just a kid when my parents got divorced  at the beginning it affected me a lot  
6
59640
7320
من بچه بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند در ابتدا این خیلی روی من تأثیر گذاشت.
01:07
I was sad all day every day I missed my father  so much but then then I understood why my  
7
67680
9840
تمام روز غمگین بودم که دلم برای پدرم خیلی تنگ شده بود اما بعد فهمیدم چرا
01:17
mom had decided to get divorced my parents  used to fight a lot when they were together  
8
77520
7920
مادرم تصمیم گرفته بود طلاق گرفتن پدر و مادرم زمانی که با هم بودند خیلی دعوا می کردند
01:26
and all I remember was them fighting every day my  mom used to be angry all the time and sometimes  
9
86160
8700
و تنها چیزی که به یاد دارم این بود که هر روز با هم دعوا می کردند مادرم همیشه عصبانی بود و گاهی
01:35
she cried at nights I couldn't understand  why back then but now I get it they didn't  
10
95520
9360
شب ها گریه می کرد من نمی توانستم بفهمم چرا آن موقع اما الان متوجه شدم آنها دیگر با هم
01:44
get along anymore I suppose they didn't love  each other anymore so after they got divorced  
11
104880
8580
کنار نمی آمدند، فکر می کنم آنها دیگر همدیگر را دوست نداشتند، بنابراین بعد از طلاق،
01:53
my mom was sad because of us but then she  started working even harder than before
12
113460
7140
مادرم به خاطر ما ناراحت بود، اما بعد از آن، حتی سخت تر از قبل شروع به کار کرد،
02:03
anyway my brother and I missed my dad so much  the first six months and my mom was also sad and  
13
123240
10500
به هر حال من و برادرم اول خیلی دلم برای پدرم تنگ شده بود. شش ماهگی و مادرم هم غمگین بود و
02:13
at the beginning we thought it was because of my  father but no it was because she was worried about  
14
133740
6480
در ابتدا فکر می‌کردیم به خاطر پدرم است، اما نه به این دلیل بود که او نگران
02:20
us my siblings and me she had to work all day so  she wasn't at home for us she woke up very early  
15
140220
10680
ما بود و من و خواهرانم باید تمام روز کار می‌کرد تا به خاطر ما در خانه نباشد. خیلی زود از خواب بیدار شد
02:30
and made breakfast and lunch for us we also helped  her in the little storage she had and that is how  
16
150900
9300
و برای ما صبحانه و ناهار درست کرد، ما همچنین به او در انبار کوچکی که داشت کمک کردیم و اینگونه بود   ما
02:40
we spent our days trying to improve our lives my  mom woke up at about four in the morning every  
17
160200
8460
روزهایمان را در تلاش برای بهبود زندگی مان سپری کردیم.
02:48
day because she had to go to buy the products  for her story I think they were cheaper at that  
18
168660
7860
برو محصولات داستان او را بخر، فکر می‌کنم در آن
02:56
time of the day then she worked in the store  from six in the morning to seven in the evening
19
176520
6960
ساعت از روز ارزان‌تر بودند، سپس او از شش صبح تا هفت عصر در فروشگاه کار می‌کرد،
03:06
then she used to sell food in her store to earn  more money of course we needed the money so much  
20
186240
8820
سپس در فروشگاهش غذا می‌فروخت تا درآمد بیشتری کسب کند. ما خیلی به پول نیاز داشتیم
03:15
and my mom didn't earn much money with the store  so she used to be out until 10 or 11 in the night
21
195060
9480
و مامانم با فروشگاه پول زیادی به دست نمی‌آورد بنابراین تا ساعت 10 یا 11 شب بیرون بود،
03:27
we try to help her of course but it was not enough  we were only children we couldn't get a good job  
22
207420
8520
البته ما سعی می‌کردیم به او کمک کنیم، اما کافی نبود، ما فقط بچه بودیم که نمی‌توانستیم. شغل خوبی پیدا نکردیم،
03:35
so we helped her where we could we also try to  sell some things but it was never enough never
23
215940
9900
بنابراین ما تا جایی که می‌توانستیم به او کمک کردیم و سعی کردیم برخی چیزها را بفروشیم، اما هرگز کافی نبود، هرگز
03:48
one day we went to her store and we saw our  mom with a man it was one of my mom's friend  
24
228540
7560
یک روز به فروشگاه او رفتیم و مادرمان را با مردی دیدیم که یکی از دوستان مادرم بود.
03:56
we knew him well we had met him like  four or five years ago in the church  
25
236100
6360
او را می‌شناختیم. خوب ما او را مثل چهار یا پنج سال پیش در کلیسا ملاقات کرده بودیم.
04:03
he used to go to the same charge asked my mom
26
243360
4080
او قبلاً به همان اتهام می رفت از مادرم می
04:09
she was laughing I hadn't seen her  laughing since I don't even remember  
27
249840
5340
خندید من او را ندیده بودم که می خندید زیرا حتی یادم نمی آید که
04:16
she used to be very sad because of  the fights she had with my father  
28
256200
4440
او قبلاً به خاطر این موضوع خیلی ناراحت بود. دعواهایی که با پدرم داشت
04:20
and then when they got divorced she was sad  because of us but she was laughing this time  
29
260640
8400
و بعد وقتی طلاق گرفتند به خاطر ما ناراحت بود  اما این بار می خندید   به
04:31
I greeted the man and then I went to the  school I liked my mom was happy again  
30
271020
6720
آن مرد سلام کردم و سپس به مدرسه رفتم که دوست داشتم مادرم دوباره خوشحال شد
04:38
at least for a moment she told us he was just her  friend and we were fine with that we believed her  
31
278400
9240
حداقل برای یک لحظه به او گفت ما او فقط دوست او بود و ما با او خوب بودیم که او را باور کردیم.
04:48
he went to see her more than one time the days  passed and he kept going to my mother's store  
32
288240
8400
او بیش از یک بار به دیدنش رفت و روزها گذشت و او به فروشگاه مادرم رفت.
04:57
they had lunch together and they went to  the church together I thought he was only  
33
297420
5820
آنها با هم ناهار خوردند و با هم به کلیسا رفتند. فقط
05:03
her best friend that's all but then one day she  told us she wanted to talk to us we were there  
34
303240
10920
بهترین دوستش همین بود، اما یک روز به ما گفت که می‌خواهد با ما صحبت کند، ما آنجا بودیم   ما
05:14
the three of us my older brother my sister and me  in front of my mom it had already been about two  
35
314160
8160
سه نفری برادر بزرگترم خواهرم و من جلوی چشمان مادرم حدود دو
05:22
years since she had left my dad she told us that  that man her friend was not her friend anymore
36
322320
9780
سال می‌گذشت که او خانه را ترک کرده بود. بابا، او به ما گفت که آن مرد دوستش دیگر دوستش نیست،
05:34
she told us he was her boyfriend and  that she felt very happy with him  
37
334320
4860
او به ما گفت که دوست پسرش است و او با او احساس خوشحالی می کند،
05:39
she tried to explain that she had felt alone and  that his friend had been always there for her  
38
339720
6300
سعی کرد توضیح دهد که احساس تنهایی کرده و دوستش همیشه در کنار او بوده است در
05:46
he had supported her all this  time and they got along very well
39
346920
5460
تمام این مدت از او حمایت کردم و خیلی خوب با هم کنار آمدند،
05:55
but I couldn't understand I mean  I wanted her to be happy and I  
40
355380
6060
اما من نمی‌توانستم بفهمم یعنی می‌خواستم او خوشحال باشد و می‌دانستم که
06:01
knew my father was not the right person for that  
41
361440
2880
پدرم فرد مناسبی برای این کار نیست،
06:04
but I didn't like the idea I don't know maybe  I just didn't want my mother to be with anyone
42
364860
8580
اما این ایده را دوست نداشتم. شاید من فقط نمی‌خواستم مادرم با کسی باشد که
06:16
I got angry my brother also  got angry my sister tried to  
43
376980
5340
عصبانی شدم برادرم نیز عصبانی شد خواهرم سعی کرد
06:22
understand the situation she said  she supported my mother's decision  
44
382320
5220
موقعیتی را که می‌گفت درک کند از تصمیم مادرم حمایت می‌کند   از
06:28
I didn't like the idea I told her I didn't  want her to be with anyone because of my father
45
388140
7260
این ایده که به او گفتم نمی‌خواهم خوشم نمی‌آمد. او به خاطر پدرم با کسی باشد
06:37
I told her she was cheating my father with that  man to be honest I really don't know why I said  
46
397920
7680
من به او گفتم که با آن مرد خیانت می کند.
06:45
that seriously I got so mad at my mom and left the  room she was very sad she tried to explain to us
47
405600
10560
سعی کردم به ما توضیح بدهم
06:58
but it was useless I didn't want to listen to  her so she gave up her decision and we never saw  
48
418740
8340
اما فایده ای نداشت من نمی خواستم به او گوش کنم بنابراین او از تصمیم خود منصرف شد و ما هرگز
07:07
that man again the days passed and my mom was  sad again she continued to work hard every day  
49
427080
8760
آن مرد را دوباره ندیدیم که روزها گذشت و مادرم دوباره غمگین بود و هر روز به سختی کار می کرد.
07:15
but she didn't smile anymore I felt terrible  was it my fault what is wrong with this man  
50
435840
9720
دیگر لبخند نزن، احساس وحشتناکی کردم، آیا تقصیر من بود که این مرد چه مشکلی دارد، آیا
07:25
didn't I like him his personality so I started  thinking about that then I realized it was only  
51
445560
9780
شخصیت او را دوست نداشتم، بنابراین شروع به فکر کردن به آن کردم، سپس متوجه شدم که این فقط
07:35
a tantrum yeah it didn't make any sense at  all my mom was happy and I didn't want that  
52
455340
9720
یک عصبانیت بود، بله، اصلاً معنایی نداشت. مامان خوشحال بود و من نمی‌خواستم که
07:46
what was wrong with me so I decided to talk  to her and gave the man one opportunity  
53
466020
6780
مشکل من چیست، بنابراین تصمیم گرفتم با او صحبت کنم و یک فرصت به آن مرد دادم.
07:53
I told my mom she could tell the man to  come home and that they could be together
54
473460
5760
08:02
she told me that it was very late he had  traveled to another country because of his job  
55
482940
6540
خیلی دیر بود که به خاطر شغلش به کشور دیگری سفر کرده بود
08:10
and he wouldn't come soon so they couldn't be  together anymore I felt terrible I didn't know  
56
490080
7980
و به این زودی نمی آمد که دیگر نمی توانستند با هم باشند، احساس وحشتناکی داشتم نمی دانستم
08:18
what to do I had destroyed my mom's life she was  happy with that man and I didn't let her be happy  
57
498060
9900
چه کنم، زندگی مادرم را که از آن راضی بود نابود کرده بودم. آن مرد و من اجازه ندادیم او خوشحال باشد
08:28
he had traveled to another country because my  mother had told him they couldn't be together  
58
508680
5640
او به کشور دیگری سفر کرده بود زیرا مادرم به او گفته بود که نمی‌توانند
08:35
because of me and my brother I felt terrible again
59
515340
6120
به خاطر من و برادرم با هم باشند . دوباره احساس وحشتناکی کردم که
08:44
I try to find a man through internet but I  
60
524880
3480
سعی کردم از طریق اینترنت مردی پیدا کنم اما
08:48
couldn't find him years later he  came back from his trip to Europe  
61
528360
4980
نتوانستم سالها بعد او را پیدا نکن او از سفرش به اروپا برگشت
08:54
he came back to visit my mom I saw him when I  went to my mother's store they were there talking
62
534180
8760
برای دیدن مادرم برگشت او را دیدم وقتی به فروشگاه مادرم رفتم آنها آنجا صحبت می کردند
09:05
when he saw me he tried to leave the place he  said I'm sorry I know you don't like me I'm going  
63
545940
7680
وقتی من را دید سعی کرد جایی را ترک کند که گفت من هستم متاسفم میدونم دوستم نداری میرم   بهش
09:14
I told him wait I need to talk to  you I know you make my mom happy  
64
554340
5640
گفتم صبر کن باید باهات صحبت کنم میدونم مامانم رو خوشحال میکنی
09:20
she was sad when you left  so you must be a good person
65
560640
4380
وقتی تو رفتی ناراحت شد پس اگر نمیخوای باید آدم خوبی باشی
09:27
if you don't want to be my mother's  boyfriend again I will understand  
66
567120
4380
دوست پسر مادرم باش دوباره میفهمم
09:32
it was all my fault but at least  you can be her friend please  
67
572640
5220
همه تقصیر من بود اما حداقل تو میتونی دوستش باشی خواهش میکنم
09:38
I know she loves you so much and she  will be very happy if you are together
68
578400
6840
میدونم خیلی دوستت داره و خیلی خوشحال میشه اگه با هم باشی
09:48
he was surprised I told him that my mom was also  
69
588480
5040
تعجب کرد بهش گفتم مامانم هم همینطوره
09:53
surprised they were happy in fact but  he had already gotten married in Europe  
70
593520
6060
تعجب کردم که در واقع خوشحال بودند اما او قبلاً در اروپا ازدواج کرده بود
10:00
anyway they became good friends and my mom  was happy but it could have been better
71
600180
7320
به هر حال آنها دوستان خوبی شدند و مادرم خوشحال بود اما بهتر بود
10:09
I didn't let her be happy and I regret that every  day now you have the chance to make your mom happy  
72
609720
8100
اجازه نمی دادم خوشحال شود و متاسفم که هر روز این فرصت را دارید که مادرت را خوشحال کن   من
10:17
I love her so much I could do anything for her and  also for you because I know she loves you a lot
73
617820
9720
او را خیلی دوست دارم که می توانم برای او هر کاری انجام دهم و همچنین برای تو زیرا می دانم که او شما را بسیار دوست دارد
10:30
I just want you to give me a  chance please to show you that  
74
630480
4500
فقط می خواهم به من فرصتی بدهید لطفاً به شما نشان دهم
10:34
I am a good person and I can be  a great partner for your mother  
75
634980
4440
من آدم خوبی هستم و می توانم باشم یک شریک عالی برای مادرت
10:40
I don't want to be your father I just want to  be your friend can you give me an opportunity
76
640140
7860
من نمی‌خواهم پدرت باشم، فقط می‌خواهم دوستت باشم، آیا می‌توانی به من فرصتی بدهی،
10:51
well I suppose I can give you a chance I  will do it for my mom I want her to be happy  
77
651720
7620
فکر می‌کنم می‌توانم به شما فرصتی بدهم، این کار را برای مادرم انجام خواهم داد، می‌خواهم او خوشحال باشد.
11:01
you won't regret it I promise I  will work hard to earn your trust
78
661260
6480
پشیمان نخواهید شد، قول می دهم برای جلب اعتماد شما سخت کار خواهم کرد،
11:10
I hope you liked this story if you could improve  your English a little more please subscribe to  
79
670080
6540
امیدوارم این داستان را دوست داشته باشید، اگر توانستید انگلیسی خود را کمی بهتر کنید، لطفاً در
11:16
the channel and share this video with a friend  thank you very much for your support take care
80
676620
5880
کانال عضو شوید و این ویدیو را با یک دوست به اشتراک بگذارید. از حمایت شما بسیار سپاسگزاریم مراقب باش
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7