Things Native English Speakers Say - British English Podcast

Hello and welcome to The English Like a Native Podcast.

سلام و به پادکست The English Like a Native خوش آمدید.

The listening resource for intermediate to advanced level English learners.

منبع شنیداری برای زبان آموزان سطح متوسط ​​تا پیشرفته انگلیسی.

My name is Anna.

اسم من آنا است.

And my name's Nick.

و اسم من نیک است.

And today we're having a good old chinwag.

و امروز ما یک chinwag قدیمی خوب می خوریم.

I'm a bit sniffly today, Nick.

من امروز کمی بد بو هستم، نیک.

I've got a little bit of a runny nose, so you'll have to forgive me.

من کمی آبریزش بینی دارم، پس باید مرا ببخشی.

Well, on that note, shall we have a chat about noses?

خوب، با توجه به آن، آیا در مورد بینی صحبت می کنیم؟

What we could do, yeah.

کاری که ما می توانستیم انجام دهیم، بله.

Let me just get a tissue.

فقط یک دستمال کاغذی بگیرم

OK, so I said I had a runny nose.

باشه پس گفتم آبریزش بینی دارم

Can we just explain that?

آیا می توانیم فقط آن را توضیح دهیم؟

Because if something is runny, well, if you're running then you're actually

زیرا اگر چیزی آبریزش دارد، خوب، اگر در حال دویدن هستید، در واقع

moving on your two legs quite fast.

روی دو پای خود بسیار سریع حرکت می کنید.

Yeah, quite fast.

آره خیلی سریع

You might be running away.

ممکنه فرار کنی

Yes, but if you're runny...

بله، اما اگر آبریزش دارید...

If your nose is runny, or your eggs could be runny, couldn't they?

اگر بینی شما آبریزش می کند یا تخمک های شما ممکن است آبریزش کند، اینطور نیست؟

Or slime could be runny.

یا اسلایم ممکن است آبریزش کند.

Yeah.

It's a description of the movement style of a substance.

آره

این توصیفی از سبک حرکت یک ماده است.

Or a consistency.

یا یک قوام.

Consistency, yeah.

سازگاری، بله

So, if your eggs are runny, then they're very soft.

بنابراین، اگر تخم‌مرغ‌های شما آبریزش داشته باشد، بسیار نرم هستند.

Your porridge could be a bit runny.

فرنی شما ممکن است کمی آبکی باشد.

But don't go off the subject, Nick.

اما از موضوع دور نشو، نیک.

Stick to eggs.

به تخم مرغ بچسبید.

So, runny eggs are very loose eggs, almost like a soft egg, a soft-boiled

بنابراین، تخم‌مرغ‌های آب‌پز تخم‌مرغ‌هایی بسیار شل هستند، تقریباً مانند یک تخم‌مرغ نرم، یک

egg, but a hard-boiled egg would have a hard, firm consistency.

تخم‌مرغ آب‌پز، اما تخم‌مرغ آب‌پز، قوام سفت و سفت دارد.

I didn't realise we were deep diving into eggs.

من متوجه نشدم که در عمق تخم مرغ ها فرو می رویم.

Well, I just thought eggs would be a more polite way of talking

خوب، من فقط فکر کردم که تخم مرغ روش مودبانه تری برای صحبت

about the consistency of runny.

در مورد قوام آبریزش است.

So, we like a runny egg, don't we?

بنابراین، ما یک تخم مرغ آبدار را دوست داریم، اینطور نیست؟

We like the yolk to be runny.

ما دوست داریم زرده آب ریز باشد.

I cannot abide a hard-boiled egg.

من نمی توانم یک تخم مرغ سفت را تحمل کنم.

You can't abide a hard-boiled egg.

شما نمی توانید یک تخم مرغ آب پز را تحمل کنید.

No, no.

I think, if somebody in a restaurant gave me eggs on toast and the yolk

نه نه.

فکر می‌کنم اگر کسی در یک رستوران به من تخم‌مرغ روی نان تست بدهد و زرده آن

was not runny, I probably wouldn't send it back because I'm British, but

آب نخورده باشد، احتمالاً آن را پس نمی‌فرستم چون بریتانیایی هستم، اما

I would be extremely disappointed.

به شدت ناامید خواهم شد.

You'd be angry on the inside.

شما از درون عصبانی خواهید شد.

I'd write them a bad Trustpilot review.

من برای آنها یک بررسی بد Trustpilot خواهم نوشت.

But you'd have a hard-boiled egg in a ramen or in a salad.

اما شما می توانید یک تخم مرغ آب پز را در رامن یا سالاد میل کنید.

So in a salad, definitely because I think having a runny yolk on

بنابراین در سالاد، قطعاً به این دلیل که فکر می‌کنم وجود زرده روی

salad leaves is a bit weird.

برگ‌های سالاد کمی عجیب است.

But, I was actually looking at making a ramen yesterday and you're right

اما، من در واقع دیروز به دنبال درست کردن رامن بودم و شما درست می گویید

that they would normally do it as a hard-boiled egg, but I would still try

که آنها به طور معمول آن را به عنوان یک تخم مرغ آب پز انجام می دهند، اما من هنوز هم سعی می کنم

and get it on the runnier side of hard.

آن را در سمت سخت تر تهیه کنم.

Right.

Okay.

درست.

باشه.

Mm.

So, if you have a runny nose, then it just means that the mucus in your

مم

بنابراین، اگر آبریزش بینی دارید، به این معنی است که مخاط

nose, which is quite disgusting, is quite loose, and therefore you

بینی شما، که کاملاً منزجر کننده است، کاملا شل شده است، و بنابراین

have to keep blowing your nose.

باید به باد کردن بینی خود ادامه دهید.

So, I do have a little bit of a runny nose.

بنابراین، من کمی آبریزش بینی دارم.

I fear that I may have a cold coming on.

می ترسم سرما بخورم.

But, I'm well in myself, so you just have to put up with my constant

اما، من در خودم خوب هستم، بنابراین، متأسفانه نیک، فقط باید بو کشیدن های مداوم من را تحمل کنید

sniffles, unfortunately, Nick.

.

I'll do my best.

تمام تلاشم را می کنم.

You can cope.

I'll try.

شما می توانید کنار بیایید.

من سعی خواهم کرد.

You'll manage.

شما مدیریت خواهید کرد.

So, thinking about the word nose, it's actually used in quite a

بنابراین، با فکر کردن به کلمه بینی، در واقع در

lot of English phrases, isn't it?

بسیاری از عبارات انگلیسی استفاده می شود، اینطور نیست؟

The thing that comes to mind straight away is to be nosy.

چیزی که فوراً به ذهن می رسد، فضول بودن است.

What does it mean to be nosy?

فضول بودن یعنی چی؟

Well, it's like, your nose is the bit that sticks out the farthest.

خوب، مثل این است که بینی شما از همه دورتر بیرون می آید.

On your face.

Yes.

روی صورت تو.

آره.

And so if you are very interested in something, you might be getting very

و بنابراین اگر به چیزی بسیار علاقه مند هستید ، ممکن است

close with your face and you might stick your nose in a bit too far.

با صورت خود بسیار نزدیک شوید و ممکن است بینی خود را کمی دورتر فرو کنید.

So, being nosy is being overly inquisitive, looking into things

بنابراین، فضول بودن به معنای کنجکاوی بیش از حد است و به دنبال چیزهایی است

that maybe are not your business.

که شاید به شما مربوط نباشد.

Right.

So it's about curiosity.

درست.

پس بحث کنجکاوی است. با

It's funny though, because you used the word inquisitive, and curious,

این حال خنده دار است، زیرا شما از کلمه کنجکاو و کنجکاو استفاده کردید

which I think are both beautiful English words and quite positive.

که به نظر من هم کلمات زیبای انگلیسی هستند و هم کاملاً مثبت.

I think it's quite a good thing to be inquisitive and curious, although they

من فکر می کنم که کنجکاو بودن و کنجکاو بودن چیز خوبی است، اگرچه آنها می

do say that curiosity killed the cat.

گویند که کنجکاوی گربه را کشت.

But the word nosy doesn't have that positive connotation, does it?

اما کلمه فضول آن مفهوم مثبت را ندارد، درست است؟

No, it has negative connotations.

نه، مفاهیم منفی دارد.

It's something you would say if you weren't being very

این چیزی است که اگر

polite about somebody, I think.

در مورد کسی خیلی مؤدبانه رفتار نمی کردید، فکر می کنم می گفتید.

So it's not nice to call someone nosy?

پس خوب نیست کسی را فضول خطاب کنیم؟

No.

نه

I mean, it's not like a swear word, is it?

منظورم اینه که مثل فحش نیست؟

No.

And it's not really offensive, but it's not kind.

نه.

و این واقعا توهین آمیز نیست، اما مهربان نیست.

Well, it's slang, I think.

خوب، به نظر من این یک زبان عامیانه است. به

I think it derives from slang.

نظر من از زبان عامیانه نشات گرفته است.

So, if you are nosy, then you are quite curious and you're interested

بنابراین، اگر فضول هستید، کاملاً کنجکاو هستید و

in other people's business.

به تجارت دیگران علاقه مند هستید.

You're interested in things that are going on with other

شما علاقه مند به چیزهایی هستید که با افراد دیگر در جریان است

people that don't involve you.

و شما را درگیر نمی کند.

So, like, if you are arranging to go and have a day out with your friends, and

بنابراین، اگر قرار است با دوستانتان یک روز بیرون بروید، و

I'm not invited for some reason, because you don't like me maybe, and I am asking

من به دلایلی دعوت نشده‌ام، بپسندید، زیرا ممکن است از من خوشتان نیاید، و من

you lots of questions and showing lots of interest, too much interest, then

از شما سؤالات زیادی می‌پرسم و موارد زیادی را نشان می‌دهم. علاقه، علاقه بیش از حد، پس

you could say that I was being nosy.

می توان گفت که من فضول بودم.

And you might say to me,

و شما ممکن است به من بگویید،

"Anna, stop being so nosy."

"آنا، دست از این فضول بودن بردارید."

It's like if you were saying to me, "I'm trying to think about what you've

مثل این است که به من می‌گفتی، "سعی می‌کنم به این فکر کنم که

got me for Christmas or my birthday."

برای کریسمس یا تولدم چه چیزی برایم آوردی."

As a present.

به عنوان هدیه.

Yeah, as a present.

آره به عنوان هدیه

Or, it was under the tree and you were giving it a shake and saying,

یا، زیر درخت بود و تو تکانش می‌دادی و می‌گفتی می‌خواهم

"I want to know what it is."

بدانم چیست؟

I'd say,

من می گویم:

"Stop being so nosy."

"اینقدر فضول نباش."

Just wait, be patient.

فقط صبر کن صبور باش

You don't need to know, you'll spoil it by trying to find out.

لازم نیست بدانید، با تلاش برای پیدا کردن آن، آن را خراب خواهید کرد.

Yeah.

آره

You're not privy to the information and you don't have

شما از اطلاعات محرمانه نیستید و

a right to know the information.

حق ندارید اطلاعات را بدانید.

Or even if you bought something for somebody and you were being asked,

یا حتی اگر چیزی برای کسی خریده باشید و از شما بپرسند

"How much do you spend on them?"

"چقدر برای آنها خرج می کنید؟"

Again, it's information that is slightly inappropriate to ask for.

باز هم، این اطلاعاتی است که درخواست آن کمی نامناسب است.

Yeah.

Like someone's age.

آره

مثل سن یک نفر

How old are you?

شما چند سال دارید؟

Yeah.

Yeah.

آره

آره

Never you mind.

مهم نیست.

Stop being so nosy.

بس کن اینقدر فضولی

That's another phrase, isn't it?

این یک عبارت دیگر است، اینطور نیست؟

Never you mind.

مهم نیست.

That's such an interesting phrase.

این جمله جالبی است

Never you mind.

مهم نیست.

Never you mind.

Mind your own business.

مهم نیست.

سرت به کار خودت باشه.

Yep.

بله

All very similar things.

همه چیزهای بسیار مشابه

Yeah.

آره

Now...

Keep your nose out.

حالا ...

بینی خود را بیرون نگه دارید.

You could call someone nosy, but an extension of that is...

شما می توانید کسی را فضول خطاب کنید، اما یکی دیگر از آن...

Oh, a nosy parker.

اوه، یک پارکر فضول.

A nosy parker.

یک پارکر فضول

Yeah.

That's a noun, isn't it?

آره

این یک اسم است، اینطور نیست؟

You're a nosy pa...

تو یک پدر فضولی هستی...

You're almost giving them a name of somebody that behaves in such a way.

تقریباً نام کسی را به آنها می دهی که چنین رفتاری دارد.

Hey, nosy parker.

هی پارکر فضول

Yeah.

He's a nosy parker.

آره

او یک پارکر فضول است.

This phrase I've known from being a kid, something we'd like shout at each other,

این جمله را که از بچگی می‌دانستم، چیزی است که دوست داریم سر همدیگر فریاد بزنیم،

"Hey, you're a nosy parker."

"هی، تو یک پارکر فضول هستی."

It's a bit of a junior, kind of juvenile sort of phrase.

این عبارت کمی جوان و نوجوان است.

But I just did a little Google search, as you do, trying to find

اما من فقط یک جستجوی کوچک در گوگل انجام دادم ، همانطور که شما انجام می دهید، و سعی کردم

out like the origin of nosy parker.

منشا پارکر فضول را پیدا کنم.

And it's not completely certain, but one source suggests that it comes from

و کاملاً قطعی نیست، اما یک منبع نشان می‌دهد که این موضوع مربوط به

a very long time ago with a chap called Matthew Parker, who was the Archbishop

مدت‌های بسیار دور و با مردی به نام متیو پارکر است که

of Canterbury, during his time and that he was known for basically being overly

در زمان خود اسقف اعظم کانتربری بود و اساساً به دلیل علاقه بیش از حد یا کنجکاوی به آن شهرت داشت.

interested in or prying into other people's affairs, other people's business.

امور دیگران، تجارت دیگران.

Trying to find out if they were being sacrilegious.

تلاش برای کشف اینکه آیا آنها توهین آمیز هستند یا خیر.

Yeah, just trying to find out what people were doing.

بله، فقط سعی می کنم بفهمم مردم چه کار می کنند.

So, he was known for being very interested in other people's business and other

بنابراین، او به علاقه زیادی به تجارت دیگران و

people's opinions and lifestyles.

نظرات و سبک زندگی دیگران مشهور بود.

And so because his surname was Parker, he was given the nickname Nosy Parker.

و به این دلیل که نام خانوادگی او پارکر بود، به او لقب Nosy Parker داده شد.

And that was obviously so popular at the time that it continued on as a way to name

و بدیهی است که در آن زمان آنقدر محبوب بود که به عنوان راهی برای نام بردن از

anyone who was curious and inquisitive.

هر کسی که کنجکاو و کنجکاو بود ادامه یافت.

It's funny because if you're a religious leader, you often, I

این خنده دار است زیرا اگر شما یک رهبر مذهبی هستید، اغلب،

assume he would still be doing it.

فکر می کنم او هنوز هم این کار را انجام می دهد.

You would run something called confession.

شما چیزی به نام اعتراف اجرا می کنید.

So, if you ran a church and you had a congregation who would come and see you.

بنابراین، اگر کلیسا را ​​اداره می کردید و جماعتی داشتید که می آمد و شما را می دید.

You sit in these boxes, right?

شما در این جعبه ها می نشینید، درست است؟

Sometimes they would be completely private and you'd slide something

گاهی اوقات آنها کاملا خصوصی بودند و شما چیزی را می لغزید

across, and sometimes if you wanted, you could be open, and so the priest

، و گاهی اوقات اگر می خواستید، می توانستید باز باشید، و به این ترتیب کشیش می

could see your face and you would tell them and there was a saying,

توانست صورت شما را ببیند و شما به آنها بگویید و ضرب المثلی وجود داشت،

so I grew up Catholic and it was,

بنابراین من کاتولیک بزرگ شدم و این بود،

"Bless me, father, for I have sinned."

"ای پدر، مرا برکت بده، زیرا گناه کردم."

And it was something like "I've got these confessions to make."

و چیزی شبیه به "من باید این اعترافات را بکنم."

And then you would tell them, these are all the bad things I did.

و بعد به آنها می گفتی، اینها همه کارهای بدی است که من انجام دادم.

And as a child, in a Catholic school, you'd go in and say,

و در کودکی، در یک مدرسه کاتولیک، می رفتی و می گفتی:

"I didn't eat my breakfast, I ate too many sweets."

"من صبحانه ام را نخوردم، شیرینی های زیادی خوردم."

And then at the end of it, the priest would say,

و سپس در پایان آن، کشیش می گفت:

"Here are some penance prayers to say.

"اینجا چند دعای توبه برای گفتن است.

Go and say 'The Our Father' five times, and that will

برو و پنج بار "پدر ما" را بگو ، و این

relieve you of your sinfulness."

تو را از گناه رهایی می بخشد.

So, it makes me think if this nosy parker, either he was so nosy that the confessions

بنابراین، من را به این فکر می‌اندازد که اگر این پارکر فضول، یا آنقدر فضول بود که اعترافات

of everybody wasn't enough, or people would come and tell him stuff, and he'd

همه کافی نبود، یا مردم می‌آمدند و چیزهایی به او می‌گفتند، و او می‌گفت

be like, I can't believe that's true!

، نمی‌توانم باور کنم که این درست باشد!

I must go and find out!

من باید برم و بفهمم!

And go around, you know, sticking his nose in other people's business.

و می دانی که بینی او را در کار دیگران فرو کن.

Yeah, and then you said to stick your nose in.

بله، و بعد شما گفتید بینی خود را بچسبانید.

So, that is another common phrase that we use for nosy people, isn't it?

بنابراین، این عبارت رایج دیگری است که ما برای افراد فضول استفاده می کنیم، اینطور نیست؟

We say,

ما می گوییم:

"Stop sticking your nose in."

"ببینید خود را داخل نکنید."

Or,

"You are sticking your nose into that person's business and it doesn't

یا،

"شما بینی خود را وارد کار آن شخص می کنید و به

belong there, so take your nose out."

آنجا تعلق ندارد، پس بینی خود را بیرون بیاورید."

Just like you were saying earlier, like literally sticking your face into

درست همانطور که قبلاً گفتید، مانند اینکه به معنای واقعی کلمه صورت خود را به

something to find out more and your nose being the first thing to enter.

چیزی بچسبانید تا بیشتر بدانید و بینی شما اولین چیزی باشد که وارد آن می شود.

So, to stick your nose in or to keep your nose out is the other common phrase.

بنابراین، چسباندن بینی به داخل یا بیرون نگه داشتن بینی، عبارت رایج دیگر است.

So, if you're telling someone to stop asking questions, you say,

بنابراین، اگر به کسی می گویید که دیگر سوال نپرسد، می گویید:

"Keep your nose out.

"بینی خود را بیرون نگه دارید.

It doesn't concern you."

این به شما ربطی ندارد."

Now, connected to this, if you're going to have a look at a place, maybe you're

حالا، متصل به این، اگر می‌خواهید به مکانی نگاهی بیندازید، شاید اگر در تعطیلات هستید، در

going to have a wander around a shop that you haven't been in before or a

مغازه‌ای که قبلاً در آن نرفته‌اید یا در یک

town, if you're on a holiday perhaps.

شهر پرسه بزنید. شاید.

And you're literally just going to have a look around, you've got no other

و شما به معنای واقعی کلمه فقط به اطراف نگاه خواهید کرد،

specific purpose, you're not going to take part in activities or buy anything

هدف خاصی ندارید، در فعالیت ها شرکت نخواهید کرد یا لزوماً چیزی خریداری نمی کنید

necessarily, you're just going to look.

، فقط می خواهید نگاه کنید.

Then you could use the phrase...

سپس می توانید از عبارت ...

To have a nose about.

برای داشتن بینی در مورد استفاده کنید.

To have a nose about.

برای داشتن بینی در مورد.

So, Nick, you've got something happening right now, so you go and do that.

بنابراین، نیک، شما در حال حاضر چیزی در حال رخ دادن است ، بنابراین شما بروید و آن را انجام دهید.

I'm going to go and have a nose about in the village.

من می روم و در دهکده بینی می کنم.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

Yeah.

Yeah.

آره

آره

If you went to the supermarket to do some shopping, I could say,

اگر برای خرید به سوپرمارکت رفتی، می‌توانم بگویم:

"Anna, can you go and buy the vegetables?

آنا، می‌توانی برو سبزی‌ها را بخری؟

I'm going to have a nose about in the seasonal aisle and see what's there."

Very nice.

بسیار خوب.

And also if you're in a shop and always the shop assistant spots you

و همچنین اگر در یک مغازه هستید و همیشه فروشنده شما را می بیند

and they come over and you're like,

و آنها می آیند و شما می گویید

"Oh no, they've seen me."

"اوه نه، آنها من را دیده اند."

And they say,

و آنها می گویند:

"Hello, can I help you with anything?"

"سلام، آیا می توانم به شما کمک کنم؟"

And I would reply,

و من جواب می‌دادم:

"I'm just having a nosy."

"فقط دارم فضول می‌کنم."

Yeah.

آره

Or just having a nose about, just doing a bit of window shopping.

یا فقط داشتن بینی در مورد، فقط انجام کمی خرید ویترین.

Yeah.

Seeing what's around.

آره

دیدن آنچه در اطراف است.

Just having a nosy or just having a nose about.

فقط داشتن بینی یا فقط داشتن بینی در مورد.

These are very much slang or colloquial sayings that mean I'm just having a look.

اینها جملات بسیار عامیانه یا محاوره ای هستند که به این معنی است که من فقط دارم نگاه می کنم.

I have no intentions.

من هیچ قصدی ندارم

Okay.

So, one other phrase that comes to mind which involves the word nose

باشه.

بنابراین، یک عبارت دیگر که به ذهن خطور می کند و کلمه بینی را در بر می گیرد،

is related to being a bit of a snob.

مربوط به کمی اسنوب بودن است.

And it's something that the kitten did to me this morning, that I put

و این کاری است که بچه گربه امروز صبح با من انجام داد، که من

his food down and it's a food that he's had before and he's loved before.

غذایش را گذاشتم و این غذایی است که قبلاً خورده بود و قبلاً دوستش داشته است.

And yet when I put it down on the floor this morning, he turned his nose up at it.

و با این حال وقتی امروز صبح آن را روی زمین گذاشتم، بینی خود را به سمت آن برگرداند. به

No way.

هیچ وجه.

He did.

او انجام داد.

I was hurt.

من آسیب دیدم.

He turned his nose up at it and then he sat down and he looked at me and he went,

دماغش را بالا گرفت و بعد نشست و به من نگاه کرد و

"Meow," like he was really disgruntled.

مثل اینکه واقعاً ناراضی بود گفت: "میو".

He has high standards.

او استانداردهای بالایی دارد.

Very high standards.

استانداردهای بسیار بالا

So, to turn your nose up at something, can you give us a very clear explanation

بنابراین، برای اینکه دماغ خود را در مورد چیزی بچرخانید، می توانید توضیح بسیار واضحی

of what this means metaphorically?

از معنای استعاری آن به ما بدهید؟

So, it means that you don't like something.

بنابراین، به این معنی است که شما چیزی را دوست ندارید.

And in English, I think we often use it in a snobby connotation.

و در انگلیسی، من فکر می‌کنم که ما اغلب آن را به معنای اسنوبی استفاده می‌کنیم.

So, if somebody doesn't like something, it can be that they just don't like it, but

بنابراین، اگر کسی چیزی را دوست نداشته باشد، ممکن است آن را دوست نداشته باشد، اما

to turn your nose up at something often refers to the fact that it might be that

بالا بردن دماغ خود برای چیزی اغلب به این واقعیت اشاره دارد که ممکن است

they feel that they're too good for it.

احساس کند برای آن خیلی خوب است. .

Yeah.

So it's more, it's more of a rejection than just a simple dislike because,

آره

بنابراین بیشتر است، بیشتر یک رد است تا صرفاً یک دوست نداشتن ساده، زیرا، می

you know, there's many things I don't like, but I don't turn my nose up at it.

دانید، چیزهای زیادی وجود دارد که من دوست ندارم، اما من دماغم را برای آن بالا نمی برم.

For example, I eat your sprouts, even though I don't like sprouts

مثلاً من جوانه‌های شما را می‌خورم، با اینکه جوانه‌ها را دوست ندارم،

because I know they're good for me and you do cook them well.

زیرا می‌دانم که برای من مفید هستند و شما آنها را خوب می‌پزید.

It is a rejection, you're right.

این یک رد است، حق با شماست.

So, it's saying...

بنابراین، می گوید...

Yeah.

I don't want this in a way that's suggesting you're superior.

بله.

من این را به گونه ای نمی خواهم که نشان دهد شما برتر هستید.

It almost kind of infers that they would push the bowl away from them.

تقریباً به نوعی استنباط می کند که آنها کاسه را از خود دور می کنند.

Yes.

Yeah.

آره.

آره

Saying, I don't want this today.

گفتن، من امروز این را نمی خواهم.

Unacceptable.

غیر قابل قبول

Yeah.

آره

Yeah, so to turn your nose up at it, and you can actually imagine

بله، برای اینکه دماغ خود را به سمت آن برگردانید، و در واقع می توانید تصور کنید که

them doing this physically.

آنها این کار را به صورت فیزیکی انجام می دهند.

So, if someone thinks they're too good for something, they look at it

بنابراین، اگر کسی فکر می‌کند که برای چیزی خیلی خوب است، به آن نگاه می‌کند

so their nose points down as they look down towards it, and then they go,

تا بینی‌اش به سمت پایین به سمت آن نگاه کند، و سپس می‌گوید:

"Huh!

No!"

"هه!

نه!"

And they lift their nose high up into the air as they turn their face away.

و در حالی که صورت خود را برمی گردانند، بینی خود را به سمت هوا بلند می کنند.

So, physically they turn their nose up at it, and metaphorically they reject

بنابراین، از نظر فیزیکی بینی خود را به سمت آن برمی گردانند، و به طور استعاری

it by turning their nose up at it.

با بالا بردن بینی خود آن را رد می کنند.

That kind of leads me on to, when you feel irritated, there's a phrase you can use.

این نوع من را به سمتی سوق می دهد که وقتی احساس می کنید عصبانی هستید، عبارتی وجود دارد که می توانید استفاده کنید.

That involves the word nose.

که شامل کلمه بینی می شود.

So, you might be talking about gets up my nose?

بنابراین، شما ممکن است در مورد بلند شدن بینی من صحبت کنید؟

Yeah, if something gets up my nose.

آره، اگر چیزی از دماغم بلند شود.

And that would come from the actual sense of something being stuck up your nose

و این از حس واقعی چیزی است که روی بینی شما چسبیده

and it being very unpleasant, right?

و بسیار ناخوشایند است، درست است؟

Yeah.

آره

So, it's almost a physical, you know, suggestion.

بنابراین، تقریباً یک پیشنهاد فیزیکی است .

So, something that comes to mind with me is if you get water up your nose.

بنابراین، چیزی که به ذهن من می رسد این است که اگر آب بینی خود را بالا ببرید.

It's horrible, right?

وحشتناک است، درست است؟

I don't like that.

من آن را دوست ندارم.

Oh, like when you're swimming.

اوه، مثل زمانی که شما در حال شنا هستید.

Take your head away, yeah.

سرتو بردار آره

And it goes in your sinuses and then you get that kind of pain,

و در سینوس‌های شما می‌رود و سپس چنین دردهایی به شما دست می‌دهد،

especially if it's chlorinated water.

مخصوصاً اگر آب کلردار باشد.

Yeah, yeah.

آره آره.

Or if somebody who's trying to be very irritating slowly sticks

یا اگر کسی که می‌خواهد خیلی تحریک‌کننده باشد به آرامی

something, a little stick up your nose just to try and annoy you.

چیزی را می‌چسباند، کمی بینی‌تان را بالا بیاورید تا شما را آزار دهد.

For me, in the summer, it's the bugs.

برای من، در تابستان، این اشکالات است.

I always have a bug fly up my nose.

من همیشه یک حشره از بینی ام بالا می رود.

I'm like, what's that?

من می گویم، آن چیست؟

Yeah, that really gets up my nose.

آره، این واقعا دماغم را بالا می برد.

But we use this metaphorically to suggest that it's a person

اما ما از این به صورت استعاری استفاده می کنیم تا بگوییم که یک شخص

or a thing gets up our nose.

یا چیزی از بینی ما بلند می شود.

It irritates us.

ما را عصبانی می کند.

Very irritating.

It's usually people, isn't it, that we use this for.

خیلی تحریک کننده

این معمولاً مردم هستند، اینطور نیست که ما از این استفاده می کنیم.

So, I say,

"I was on the school run this morning, Nick, and I saw the

بنابراین، من می گویم،

"امروز صبح در حال دویدن در مدرسه بودم، نیک، و

neighbour from three doors down.

همسایه را از سه در به پایین دیدم.

Oh, she really gets up my nose.

اوه، او واقعاً از بینی من بلند می شود.

Yeah.

She really irritates me."

آره.

او واقعاً من را عصبانی می کند."

Or you could say,

یا می توانید بگویید:

"I do like Daniel, but his voice really gets up my nose."

"من دانیل را دوست دارم، اما صدای او واقعاً بینی من را بلند می کند."

His voice really grates on me.

صدای او واقعاً مرا آزار می دهد.

It's really irritating.

واقعا تحریک کننده است.

Yeah.

آره

Yeah.

I mean, it's a really interesting phrase, right?

آره

یعنی واقعاً عبارت جالبی است، درست است؟

So, there's one final phrase that you mentioned before we started recording,

بنابراین، یک عبارت پایانی وجود دارد که شما قبل از شروع ضبط به آن اشاره کردید،

which is to have a nose for something.

این است که برای چیزی بینی داشته باشید.

What does this mean?

این یعنی چی؟

It means that you have an intuition.

یعنی شما یک شهود دارید.

Ahh!

Yeah.

آهان

آره

It means that you, and it's almost, there's a, like an innate skill

این بدان معنی است که شما، و تقریباً، یک مهارت ذاتی

associated with this, right?

مرتبط با این وجود دارد، درست است؟

If you say,

اگر بگویید:

"Oh, you know, Anna really has a nose for pronunciation quirks."

«اوه، می‌دانی، آنا واقعاً دماغی برای تلفظ عجیب و غریب دارد.

Okay.

باشه.

Then you'd say, there's something that Anna innately understands that other

سپس شما می گویید، چیزی وجود دارد که آنا به طور ذاتی می فهمد که

people, even though they try and learn it, they are just not as good at.

افراد دیگر، حتی اگر سعی می کنند آن را یاد بگیرند، در آن خوب نیستند.

Yeah, so it's like a natural ability to have a nose for something.

بله، بنابراین مانند یک توانایی طبیعی است که برای چیزی بینی داشته باشید.

A knack.

یک مهارت

Yeah, I guess it's like if some people have a very attuned sense of

بله، من حدس می‌زنم که اگر برخی از افراد حس بویایی بسیار هماهنگ داشته باشند،

smell, a very acute sense of smell and they can smell certain things that

حس بویایی بسیار حاد داشته باشند و بتوانند چیزهایی را بو کنند که

other people maybe can't pick up on.

ممکن است دیگران نتوانند آن‌ها را تشخیص دهند.

Mm hmm.

مم هوم

I think I do have quite a good sense of smell actually, just talking about that.

فکر می کنم در واقع حس بویایی خوبی دارم، فقط در مورد آن صحبت می کنم.

You also have a good sense of pronunciation quirks.

شما همچنین حس خوبی از خصلت های تلفظی دارید.

Lots of people learn to be musicians, but if somebody was able to just hear

بسیاری از مردم یاد می گیرند که نوازنده باشند، اما اگر کسی بتواند

the music and then play it on the piano.

موسیقی را بشنود و سپس آن را روی پیانو بنوازد.

They have an ear for it.

گوش به آن دارند.

They have an ear for it, right?

آنها گوش برای آن دارند، درست است؟

But yeah, having an ear for something means that you can really hear

اما بله، گوش داشتن به چیزی به این معنی است که شما واقعاً می توانید

something and you understand it.

چیزی را بشنوید و آن را درک کنید.

Having a nose for something is the same, but it's more about, you know.

داشتن بینی برای چیزی یکسان است ، اما بیشتر به این موضوع مربوط می شود.

Just to be able to sense something in the air.

فقط برای اینکه بتوانم چیزی را در هوا حس کنم.

Yeah.

آره

You can sniff it out.

می توانید آن را استشمام کنید.

So, you could say,

بنابراین، می توانید بگویید:

"Do you know what, Nick, I think that Gerald and Gina are having an affair."

"می دانی، نیک، فکر می کنم جرالد و جینا با هم رابطه دارند."

And you'd be like,

و شما اینطور خواهید گفت:

"Don't be so silly.

"اینقدر احمق نباش.

They hate each other."

I say,

آنها از یکدیگر متنفرند."

من می گویم:

"No, no.

I have a nose for these things.

"نه، نه.

من برای این چیزها دماغ دارم.

I can sense it.

می توانم آن را حس کنم.

There's something going on."

چیزی در حال وقوع است."

Yeah.

Yeah.

آره

آره

Or if it was a three-person conversation, for example, I would say,

یا اگر مثلا سه نفره بود میگفتم

"You're, you're talking rubbish, Anna.

آنا داری حرف مفت میزنی

You don't know what you're talking about."

نمیدونی چی میگی.

And the third person might be saying,

و نفر سوم ممکن است بگوید:

"Don't you dismiss her, Nick.

"نیک او را اخراج نکن.

She really has a nose for this kind of thing."

او واقعاً برای این نوع کارها فکر می کند."

Yeah.

آره

You know, it's a way of giving reassurance that there's a there's

می دانید، این راهی برای اطمینان دادن به این است که

something that you're missing that they really understand.

چیزی وجود دارد که شما از دست داده اید و آنها واقعاً آن را درک می کنند.

Yeah.

آره

Yeah.

آره

Fantastic.

So, let's just quickly recap for our listeners those phrases.

خارق العاده.

بنابراین، اجازه دهید به سرعت آن عبارات را برای شنوندگان خود خلاصه کنیم.

We started with a runny nose, which actually hasn't been too problematic

ما با آبریزش بینی شروع کردیم، که در واقع

during this recording, which is good.

در طول این ضبط مشکل ساز نبود، که خوب است.

Then we went on to being nosy and being a nosy parker.

سپس به فضول بودن و پارکر فضول بودن ادامه دادیم.

And we moved on to the phrases to stick your nose in, where it's not wanted.

و ما به سمت عباراتی رفتیم که بینی خود را در جایی که نمی خواهید بچسبانید.

And to keep your nose out, which you'll be told if you're being too nosy.

و برای اینکه بینی خود را بیرون نگه دارید، که اگر بیش از حد فضول هستید به شما گفته می شود.

Then we talked about having a look around, in which case we'd use

سپس در مورد نگاه کردن به اطراف صحبت کردیم ، در این صورت از

having a nose about having a nosey.

داشتن بینی برای داشتن بینی استفاده می کنیم.

And then we talked about turning your nose up at something, rejecting

و سپس در مورد این صحبت کردیم که بینی خود را به سمت چیزی برگردانید،

it in your superior, snooty manner.

آن را به شیوه ای برتر و فضولانه رد کنید.

Then we talked about something or someone getting up your nose, irritating you,

سپس در مورد چیزی یا کسی صحبت کردیم که بینی شما را بلند می کند، شما را اذیت می کند

and finally to have a nose for something.

و در نهایت برای چیزی بینی شما را می کشد.

And I'm just being a little bit nosy, Nick.

و من فقط کمی فضول هستم، نیک.

What are you going to be doing as soon as we finish this podcast recording?

به محض اینکه ضبط این پادکست را تمام کنیم، قرار است چه کار کنید؟

I'm going to go and have a nose about in the kitchen and see if

من می روم و می روم در آشپزخانه و ببینم آیا

there's some snacks available.

میان وعده ای موجود است یا خیر.

Oh, it really gets up my nose when you just go and have a nibble in the

اوه، وقتی میری و تو

kitchen and you don't bring any to me.

آشپزخونه میخوری و هیچی برام نمیاری، واقعا دماغم بالا میره.

Well, I do, but you often turn your nose up at it.

خوب، من این کار را می کنم، اما شما اغلب بینی خود را برای آن بالا می گیرید.

That's true.

درست است.

Well done.

All right.

آفرین.

خیلی خوب.

Thank you so much for joining us today, Nick.

خیلی ممنون که امروز به ما پیوستی، نیک.

You're welcome.

خواهش میکنم.

Thank you for having me.

از اینکه من را دارید متشکرم

And thank you to our listeners for joining.

و از شنوندگان ما برای پیوستن سپاسگزاریم.

Until next time, take very good care and goodbye.

تا دفعه بعد خیلی خوب مواظب باش و خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.