Native English Conversation with Lindsay (All Ears English): Remote work

Hello, and welcome to The English Like a Native Podcast, the listening

سلام، و به The English Like a Native Podcast،

resource for intermediate to advanced-level English learners.

منبع شنیداری برای زبان آموزان سطح متوسط ​​تا پیشرفته انگلیسی، خوش آمدید.

My name is Anna and today we are joined by a very special guest.

اسم من آنا است و امروز یک مهمان ویژه به ما ملحق شده است.

We have Lindsay McMahon, who is the co-host of All Ears English.

ما لیندسی مک ماهون را داریم که مجری مشترک برنامه All Ears English است.

Now, the All Ears English Podcast is downloaded 4 million times per month

اکنون، پادکست انگلیسی All Ears 4 میلیون بار در ماه دانلود می‌شود

and has been ranked in the Best of Apple Podcasts categories in 2018 and 2019.

و در دسته‌های بهترین پادکست‌های اپل در سال‌های 2018 و 2019 رتبه‌بندی شده است.

As well as number one in the U.

همچنین در

S.

Education Language Courses.

دوره‌های آموزش زبان ایالات متحده رتبه اول را کسب کرده است.

Lindsay and her team provide courses and podcasts on IELTS, Business

لیندسی و تیمش دوره‌ها و پادکست‌هایی را در مورد آیلتس،

English and English fluency with a focus on connection, not perfection.

انگلیسی تجاری و تسلط به انگلیسی با تمرکز بر اتصال، نه کمال، ارائه می‌دهند.

Hi, Lindsay.

سلام لیندسی

Thank you for joining us.

با تشکر از شما برای پیوستن به ما.

Hello, Anna.

سلام آنا.

Thanks for having me on your show.

از اینکه من را در برنامه خود داشتید متشکرم

I'm excited to be here.

من برای حضور در اینجا هیجان زده هستم.

I'm really excited to have you with us once again, cause you joined me,

من واقعاً هیجان زده هستم که یک بار دیگر شما را در کنار خود دارم، زیرا شما به من ملحق شدید،

it must've been over a year ago now.

اکنون باید بیش از یک سال پیش بوده باشد.

Yeah, it must've been 2022 or 2021.

بله، باید سال 2022 یا 2021 بوده باشد. من معتقدم،

We talked about breakfast foods in the UK and the US, I believe.

ما در مورد غذاهای صبحانه در بریتانیا و ایالات متحده صحبت کردیم.

We did.

ما انجام دادیم.

It's always interesting to look at the differences between British and American

نگاه کردن به تفاوت بین

things and words because we're so similar and yet so different in many ways.

چیزها و کلمات انگلیسی و آمریکایی همیشه جالب است زیرا ما بسیار شبیه و در عین حال از بسیاری جهات بسیار متفاوت هستیم.

Absolutely.

کاملا.

But today we're going to talk about something that affects people globally,

اما امروز ما در مورد چیزی صحبت خواهیم کرد که مردم را در سطح جهانی تحت تاثیر قرار می دهد

and it's basically remote working because the pandemic, which hit all of us, was

و اساساً کار از راه دور است، زیرا همه گیری همه گیر ما را تحت تاثیر قرار داده است و باعث

responsible for many changes to the way in which we live our lives, most notably,

تغییرات زیادی در شیوه زندگی ما شده است، به ویژه

the rise in popularity of remote working.

افزایش در محبوبیت کار از راه دور.

Yes.

آره.

During lockdown, businesses had no choice but to adapt to that physical distancing

در طول قرنطینه، کسب‌وکارها چاره‌ای جز تطبیق با فاصله‌گذاری فیزیکی نیروی

of its workforce, with everyone, including the technophobes, having to get up to

کار خود نداشتند، زیرا همه، از جمله فن هراس‌ها، مجبور بودند

speed with the latest technology in order to function professionally from home.

با جدیدترین فن‌آوری‌ها سرعت بگیرند تا بتوانند به طور حرفه‌ای از خانه کار کنند.

So, Lindsay, what is your current work situation and have you been impacted by

بنابراین، لیندسی، وضعیت کاری شما در حال حاضر چگونه است و آیا تحت تأثیر

this shift towards working from home?

این تغییر به سمت کار از خانه قرار گرفته اید؟

Well, yeah, to be honest, I have not been super impacted because we were

خوب، بله، صادقانه بگویم، من تحت تاثیر فوق العاده ای قرار نگرفته ام زیرا ما

a pre-pandemic, online business.

یک تجارت آنلاین قبل از همه گیری بودیم.

All Ears English was born on the Internet.

All Ears English در اینترنت متولد شد.

All Ears English was born as a podcast, in fact, and our website and

All Ears English در واقع به عنوان یک پادکست متولد شد و وب سایت ما و

our courses business grew around it.

کسب و کار دوره های ما در اطراف آن رشد کردند.

And so, from the start, we created All Ears English just in Boston.

و بنابراین، از همان ابتدا، ما All Ears English را فقط در بوستون ایجاد کردیم.

At the time, my co-host, my original co-host was physically in Boston.

در آن زمان، میزبان مشترک من، میزبان اصلی من از نظر فیزیکی در بوستون بود.

So, yeah, we did come together to record episodes.

بنابراین، بله، ما برای ضبط اپیزودها گرد هم آمدیم.

But after a year, I had had two or three of my current co-hosts join me from

اما پس از یک سال، دو یا سه نفر از میزبانان فعلی من از

remote locations, Portland, Oregon, Jessica's in Portland, Michelle's in

مکان‌های دوردست، پورتلند، اورگان، جسیکا در پورتلند، میشل در

New York and Aubrey is in Arizona.

نیویورک و اوبری در آریزونا به من ملحق شدند.

So, we've always been online.

بنابراین، ما همیشه آنلاین بوده ایم.

The only difference is that as a recruiting tactic, if we want to

تنها تفاوت این است که به عنوان یک تاکتیک استخدام، اگر بخواهیم

have new members of our team join, it's a little less flashy, that we

اعضای جدیدی به تیم خود بپیوندند، کمی کمتر زرق و برق دار است، اینکه ما

are an online business, that we're a location independent business, right?

یک کسب و کار آنلاین هستیم، اینکه ما یک کسب و کار مستقل از مکان هستیم، درست است؟

It's not an edge anymore.

این دیگر یک لبه نیست.

It's expected now to have that flexibility.

اکنون انتظار می رود که این انعطاف پذیری را داشته باشد.

So, we've lost that.

بنابراین، ما آن را از دست داده ایم.

Yeah.

آره

I found, although I did work on the internet beforehand, there

متوجه شدم، اگرچه از قبل روی اینترنت کار می‌کردم، اما

were a couple of my businesses that folded because of the pandemic.

چند تا از کسب‌وکارهای من به دلیل همه‌گیری تعطیل شدند.

Really?

واقعا؟

So, two of my channels were very much dependent on the team coming

بنابراین، دو کانال من بسیار وابسته به جمع شدن تیم

together and working in the same space.

و کار در یک فضا بودند.

Hmm.

هوم

So the pandemic was responsible for English Like a Native pretty

بنابراین همه‌گیری باعث شد که انگلیسی مانند یک بومی

much becoming my sole focus really.

تقریباً تنها تمرکز من باشد.

Yeah.

sometimes it's good to have one sole focus.

آره

گاهی اوقات خوب است که تنها یک تمرکز داشته باشید.

It can be hard to be very stretched across multiple projects and businesses.

ممکن است سخت باشد که در چندین پروژه و کسب و کار بسیار گسترده باشید.

My partner on the other hand, worked very much in a corporate, nine-to-five,

از طرف دیگر، شریک زندگی من، از دوشنبه تا جمعه در یک شغل شرکتی، نه به پنج،

London-based job, Monday to Friday.

مستقر در لندن، بسیار کار می کرد.

But when I say nine-to-five, you're following what I mean with that.

اما وقتی می گویم نه به پنج، منظور من را دنبال می کنید.

Oh, of course.

اوه البته.

Yes.

Yeah.

آره.

آره

So, nine-to-five, for the listeners is, just that kind of

بنابراین، نه به پنج، برای شنوندگان، دقیقاً همان

standard start and finish time.

زمان استاندارد شروع و پایان است.

You start at 9am, you finish at 5pm, which in the past was the norm.

ساعت 9 صبح شروع می‌کنید، ساعت 5 بعدازظهر به پایان می‌رسید که در گذشته معمول بود.

Most people worked from Monday to Friday, nine-to-five.

اکثر مردم از دوشنبه تا جمعه، 9 تا 5 کار می کردند.

Yes.

آره.

These days it's very different, especially with the rise of remote working.

این روزها بسیار متفاوت است، به خصوص با افزایش کار از راه دور.

It's really changing.

واقعا در حال تغییر است.

Yeah.

آره

Yeah.

People have really flexible hours.

آره

مردم ساعات کاری واقعاً انعطاف پذیری دارند.

What kind of hours do you work, Lindsay?

لیندسی چه ساعت هایی کار می کنی؟

I work.

کار میکنم.

It feels like I work about eight to six.

انگار هشت تا شش کار می کنم.

Yeah.

I feel like I've taken the nine-to-five and expanded it.

آره

احساس می کنم نه به پنج را گرفته ام و آن را گسترش داده ام.

I work a lot, Anna.

من خیلی کار میکنم آنا

I do.

But I love what I do.

انجام میدهم.

اما من عاشق کاری هستم که انجام می دهم.

You know, I feel inspired.

می دانید، من احساس الهام می کنم. من از

I feel inspired getting on the podcast.

ورود به پادکست الهام گرفتم.

I feel inspired as a leader of All Ears English, you know, helping my

من احساس می کنم به عنوان یک رهبر All Ears English الهام گرفته ام، می دانید که به تیمم کمک می کند

team grow, growing the business.

رشد کند و تجارت را رشد دهد.

So, I enjoy the work, but I do sometimes go and grab like a yoga

بنابراین، من از کار لذت می برم، اما گاهی اوقات می روم و مثل کلاس یوگا می گیرم

class or I try to in the middle of the day and I can do that, of course.

یا در وسط روز تلاش می کنم و البته می توانم این کار را انجام دهم.

Yeah.

Yeah.

Well, that's one of the benefits of remote working is that you can be a

آره

آره

خوب، یکی از مزایای کار از راه دور این است که می‌توانید

little bit more flexible with your, with your time and decide when is more

کمی انعطاف‌پذیرتر باشید، با وقت خود و تصمیم بگیرید که چه زمانی

appropriate for you to be working.

برای کار کردن مناسب‌تر است.

And, does that allow you to do something more interesting or

و آیا این به شما این امکان را می دهد که

beneficial to your personal life?

برای زندگی شخصی خود کار جالب یا مفیدتری انجام دهید؟

A hundred percent.

Like picking the children up from school or taking a yoga class?

صد در صد

مثل بردن بچه ها از مدرسه یا شرکت در کلاس یوگا؟

I think even just taking a walk, I feel like in the old school way of

فکر می‌کنم حتی وقتی قدم می‌زنم، احساس می‌کنم در روش مدرسه قدیمی

doing things, the nine-to-five, right?

انجام کارها، نه به پنج، درست است؟

People were going into work in the building.

مردم در ساختمان مشغول کار بودند.

Even if you wanted to probably go for a walk, I feel that might have been strange.

حتی اگر می‌خواستید پیاده‌روی کنید، احساس می‌کنم شاید عجیب باشد. راستش

I really didn't participate in that world, to be honest.

من واقعا در آن دنیا شرکت نکردم. می

You know, I had part time jobs when I lived in New York.

دانید، زمانی که در نیویورک زندگی می کردم، مشاغل نیمه وقت داشتم.

I taught at English schools.

من در مدارس انگلیسی تدریس کردم.

I taught tennis for a while.

مدتی تنیس تدریس کردم.

I never had a traditional nine-to-five in the corporate world.

من هرگز در دنیای شرکت ها یک نه به پنج سنتی نداشتم.

So, I'm not sure.

بنابراین، من مطمئن نیستم.

But it seems to me just leaving to go for a walk through the

اما به نظر من تنها رفتن برای قدم زدن در

park might have been strange.

پارک ممکن است عجیب باشد.

Yeah.

آره

Yeah.

And you really have to just go with what's accepted in that particular

آره

و شما واقعاً باید فقط با آنچه در آن محل کار خاص پذیرفته شده است

workplace or what's allowed.

یا آنچه مجاز است پیش بروید.

. Yes.

. آره.

Yes.

I've done a number of different jobs and some of them have been very restrictive.

آره.

من چندین کار مختلف انجام داده ام و برخی از آنها بسیار محدود کننده بوده اند.

Like when I worked in a factory back when I was a teenager and that was like

مثل زمانی که در نوجوانی در یک کارخانه کار می‌کردم و این

probably the worst work I've ever done in a dark factory on a production line where

احتمالاً بدترین کاری بود که تا به حال در یک کارخانه تاریک در خط تولید انجام داده‌ام که در آن

you are literally working to a clock.

شما به معنای واقعی کلمه تا یک ساعت کار می‌کنید.

Wow.

That would buzz when it hit the time when you're allowed to go for

وای.

زمانی که به زمانی اجازه می‌دهید برای

a quick break and buzz when you had to be back on the production line.

استراحت سریع بروید و زمانی که مجبور به بازگشت به خط تولید می‌شوید سروصدا می‌کرد.

It was very, very oppressive work.

کار بسیار بسیار مظلومی بود.

That is super intense.

که فوق العاده شدید است.

Wow.

Yeah.

وای.

آره

But one of the things, for my partner particularly that made a big

اما یکی از چیزهایی که برای شریک زندگی من به خصوص

difference when he started working from home was the lack of the commute.

وقتی که از خانه شروع به کار کرد تفاوت بزرگی ایجاد کرد، نبود رفت و آمد بود.

That made a big difference to his life because before he would have to be in the

این تفاوت زیادی در زندگی او ایجاد کرد زیرا قبل از آن باید

office at eight o'clock in the morning.

ساعت هشت صبح در دفتر می بود.

So, he was leaving before the children were even awake, and then he'd finish

بنابراین، قبل از اینکه بچه‌ها بیدار شوند، می‌رفت، و بعد ساعت

at 5:30, 6 o'clock, and he would have this long commute home, it would take

5:30، 6 بعد از ظهر تمام می‌کرد و این رفت و آمد طولانی را به خانه داشت،

over an hour, and so the children were then in bed when he arrived back.

بیش از یک ساعت طول می‌کشید، و بچه‌ها در آن زمان بودند. در رختخواب وقتی برگشت.

So, sometimes he would go a whole week without seeing his kids.

بنابراین، گاهی اوقات او یک هفته تمام بدون دیدن بچه هایش می رفت.

Really?

واقعا؟

Yeah.

آره

For him, that was really hard because at the weekends, then the

برای او، این واقعاً سخت بود، زیرا آخر هفته‌ها،

children were like, who are you?

بچه‌ها می‌گفتند شما کی هستید؟

It really impacted his bond with the kids.

واقعاً روی رابطه او با بچه ها تأثیر گذاشت.

And so now, working from home, which has continued, he's managed to build this

و بنابراین اکنون، کار از خانه، که ادامه دارد، او موفق شده است این

really strong bond with his children.

پیوند واقعاً قوی را با فرزندانش ایجاد کند.

He doesn't have to waste two, three hours of his day just

او مجبور نیست دو، سه ساعت از روز خود را صرف

sitting on a busy tube and train.

نشستن در یک لوله شلوغ و قطار تلف کند.

Yeah, and I think that's the reason I think it's the bonds that people

بله، و فکر می‌کنم این دلیلی است که فکر می‌کنم پیوندهایی است که مردم

were able to build with their family.

توانستند با خانواده‌شان ایجاد کنند. به

That's the reason that honestly, there's no going back.

همین دلیل است که انصافاً راه برگشتی وجود ندارد.

Absolutely.

کاملا.

I think the working world will never look the same.

فکر می کنم دنیای کار هرگز شبیه به هم نخواهد بود.

There'll be different versions and we'll talk today, I'm sure, about

نسخه‌های مختلفی وجود خواهد داشت و ما امروز در مورد

hybrid work and different variations of that, but it'll never look the same.

کار هیبریدی و انواع مختلف آن صحبت خواهیم کرد، اما هرگز یکسان نخواهد بود.

And I think people didn't quite realise that when the pandemic kind of came

و فکر می‌کنم مردم کاملاً متوجه نبودند که وقتی همه‌گیری شیوع

down, we thought I will be home for a week, we'll be home for two weeks.

پیدا کرد، فکر می‌کردیم یک هفته در خانه خواهم بود ، دو هفته در خانه خواهیم بود.

No.

Mm-hmm.

نه

.

Total change, yeah.

تغییر کلی، آره

It really changed the face of everything.

واقعاً چهره همه چیز را تغییر داد.

Like, London started to change, office buildings started closing down when

مانند لندن شروع به تغییر کرد، ساختمان‌های اداری زمانی شروع به تعطیلی کردند که

businesses realised, actually, we don't have to be paying a fortune to

کسب‌وکارها متوجه شدند، در واقع، ما مجبور نیستیم هزینه زیادی برای

cover the costs of office space when actually we can be almost just as

پوشش هزینه‌های فضای اداری بپردازیم، در حالی که در واقع می‌توانیم تقریباً به همان اندازه

productive with our workforce at home and doing like occasional on-site work.

با نیروی کار خود در خانه سازنده باشیم و انجام کارهای گاه به گاه در محل

Yes.

آره.

So, you mentioned hybrids.

بنابراین، شما به هیبریدها اشاره کردید.

Can you explain that phrase?

میشه این جمله رو توضیح بدی

So, the concept of hybrid is what a lot of workplaces are adopting now, which

بنابراین، مفهوم ترکیبی همان چیزی است که بسیاری از محیط‌های کاری در حال حاضر از آن استفاده می‌کنند، به این

means it's any mix of going into the work.

معنی که هر ترکیبی از ورود به کار است.

Generally, what I see is, you know, two or three times a week in the

به طور کلی، چیزی که من می بینم این است، می دانید، دو یا سه بار در هفته در

office and then working at home for the remainder of the week.

دفتر کار و سپس کار در خانه برای بقیه هفته.

And I think, this works out great because you do miss something when

و من فکر می‌کنم، این عالی عمل می‌کند، زیرا وقتی

you're a hundred percent remote online.

صد در صد از راه دور آنلاین هستید، چیزی را از دست می‌دهید.

I, you know, I feel like I missed something in terms of social

من، می دانید، احساس می کنم از نظر تعامل اجتماعی چیزی را از دست داده ام،

interaction, sometimes working, but we're a small company.

گاهی اوقات کار می کنم، اما ما یک شرکت کوچک هستیم.

I worry a little bit about people getting started with their career

من کمی نگران هستم که افرادی که

when they're 100 percent remote.

100 درصد از راه دور هستند، کار خود را شروع کنند.

Yeah, yeah, it does have an impact.

آره آره تاثیر داره

So, we'll come on to the cons a little later.

بنابراین، کمی بعد به معایب خواهیم پرداخت.

Yeah, for sure.

But I do think that cost saving is one of the benefits of work working remotely.

آره حتما

اما من فکر می کنم که صرفه جویی در هزینه یکی از مزایای کار از راه دور است.

Although, I wonder how much as an individual, as an employee, you're

اگر چه، من تعجب می کنم که شما به عنوان یک فرد، به عنوان یک کارمند چقدر

saving, because initially you're like, well, I'm saving on my train

پس انداز می کنید، زیرا در ابتدا شما مانند این هستید که من در بلیط قطارم پس انداز می کنم

tickets and I'm saving on my lunch.

و در ناهارم پس انداز می کنم.

I'm not buying my coffees and my lunch out.

من قهوه و ناهارم را بیرون نمی خرم.

Right.

درست.

But I realised that actually you're at home all day.

اما من متوجه شدم که در واقع شما تمام روز در خانه هستید.

You have the heating on all day.

تمام روز گرمایش روشن است.

You're eating at home.

Fair point.

داری تو خونه غذا میخوری

نکته عادلانه

So, you're still buying food that you have to eat.

بنابراین، شما همچنان در حال خرید غذایی هستید که باید بخورید.

You're powering your life and if you need a lot of equipment, that's a lot

شما به زندگی خود نیرو می دهید و اگر به تجهیزات زیادی نیاز دارید، این

of stuff that you're having to pay for.

چیزهای زیادی است که باید برای آنها هزینه کنید.

Internet.

اینترنت.

Needing better internet.

نیاز به اینترنت بهتر

So there are more costs attached to working from home.

بنابراین هزینه های بیشتری برای کار در خانه وجود دارد.

Yeah, I totally agree.

آره کاملا موافقم

So, I think wear and tear on your equipment, your laptop as well.

بنابراین، من فکر می کنم که تجهیزات شما، لپ تاپ شما نیز فرسوده می شود.

When I think about cost savings, I actually think

وقتی به صرفه جویی در هزینه فکر می کنم، در واقع به

about employer cost savings.

صرفه جویی در هزینه کارفرما فکر می کنم.

The company is saving money.

شرکت در حال صرفه جویی در پول است.

It's not so much...

خیلی هم نیست...

Absolutely.

I think employees are saving time.

قطعا.

فکر می کنم کارمندان در زمان صرفه جویی می کنند.

Yes, they're getting that commute time.

بله، آنها در حال دریافت آن زمان رفت و آمد هستند.

They're getting three hours back, which is a big deal, but I think it's

آنها سه ساعت به عقب برمی گردند، که کار بزرگی است، اما من فکر می کنم این

the companies that are saving money.

شرکت ها هستند که در پول خود صرفه جویی می کنند.

There's a really interesting podcast.

یک پادکست واقعا جالب وجود دارد.

Maybe I could recommend it to your listeners.

شاید بتوانم آن را به شنوندگان شما توصیه کنم. بهش

It's called Fixable.

میگن فیکس.

It's hosted by a Harvard Business School professor and a business consultant.

میزبانی آن یک استاد دانشکده بازرگانی هاروارد و یک مشاور تجاری است.

And they actually had an episode where they talked about, they interviewed

و آنها در واقع یک قسمت داشتند که در مورد آن صحبت کردند، آنها با

bosses, like company owners, and they gave them advice on how do

روسا مصاحبه کردند، مانند صاحبان شرکت، و آنها به آنها توصیه کردند که چگونه

you run a company post pandemic.

یک شرکت را پس از همه گیر شدن اداره کنید.

How do you keep your employees engaged?

چگونه کارمندان خود را درگیر می کنید؟

Bring them into the office maybe once a quarter and you have to have amazing food.

شاید هر ربع یک بار آنها را به دفتر بیاورید و باید غذای شگفت انگیزی داشته باشید.

You have to have all these amazing things, right, to engage them.

شما باید همه این چیزهای شگفت انگیز را داشته باشید ، درست است، تا آنها را درگیر کنید.

And that day is supposed to be more about them rather than their skill

و قرار است آن روز بیشتر درباره آنها باشد تا توسعه مهارت آنها

development rather than your company.

تا شرکت شما.

It's very complex now what bosses have to deal with.

اکنون بسیار پیچیده است که رئیسان باید با آن دست و پنجه نرم کنند.

It's really interesting.

واقعا جالب است.

That sounds amazing.

It reminds me actually of YouTube.

این شگفت انگیز به نظر می رسد. در

واقع من را به یاد یوتیوب می اندازد.

So, I've been working on YouTube for a long time and they host these incredible

بنابراین، من برای مدت طولانی در یوتیوب کار کرده ام و آنها میزبان این

events where they get you to come in and you'll talk about strategies

رویدادهای باورنکردنی هستند که در آن شما را وادار می کنند وارد شوید و در مورد استراتژی ها صحبت کنید

or, you know, celebrate things.

یا، می دانید، چیزهایی را جشن می گیرید.

But they put on always an amazing array of food and drinks and entertainment.

اما آنها همیشه مجموعه ای شگفت انگیز از غذاها و نوشیدنی ها و سرگرمی ها را برپا می کنند.

And so, you go, even if it's not a workshop you're that interested in that

و بنابراین، شما می روید، حتی اگر یک کارگاه آموزشی نباشد، شما علاقه مند به آن هستید،

you go just because it's an incredible event and you feel so special and yeah.

فقط به این دلیل که این یک رویداد باورنکردنی است و احساس می کنید بسیار خاص هستید و بله.

Yeah.

آره

Things have changed a lot and that's kind of what work looks like or what the

همه چیز خیلی تغییر کرده است و این چیزی است که کار به نظر می رسد یا

workplace looks like now and then I think a lot of the work gets done at home.

محل کار در حال حاضر چگونه به نظر می رسد و فکر می کنم بسیاری از کارها در خانه انجام می شود.

Which is the hybrid model, yeah.

که مدل هیبریدی است، بله.

Do you think that working from home increases productivity or do you

آیا فکر می‌کنید که کار از خانه بهره‌وری را افزایش می‌دهد یا

think it just encourages people to kind of slack off and be lazy?

فکر می‌کنید این کار فقط افراد را تشویق می‌کند که به نوعی سستی و تنبلی کنند؟

I think, you know, some of the research is coming out that it's,

فکر می‌کنم، می‌دانید، برخی از تحقیقات نشان می‌دهد که

they're not completely sure, like they're starting to question that.

کاملاً مطمئن نیستند، مثل اینکه شروع به زیر سوال بردن این موضوع کرده‌اند.

I think there was sort of an assumption that yes, it definitely is going to

من فکر می‌کنم به نوعی این فرض وجود داشت که بله، قطعاً

increase productivity, but I think the research is starting to challenge that,

بهره‌وری را افزایش می‌دهد، اما فکر می‌کنم تحقیقات شروع به به چالش کشیدن آن،

especially a hundred percent remote.

به ویژه صد در صد از راه دور، کرده است.

When it's hybrid.

وقتی هیبرید است.

I think the research is starting to show that, you know, we're not

من فکر می‌کنم تحقیقات نشان می‌دهد که، می‌دانید، ما

losing productivity necessarily, but if we're a hundred percent

لزوماً بهره‌وری را از دست نمی‌دهیم، اما اگر صد در صد

remote, we might lose it more.

دور باشیم، ممکن است آن را بیشتر از دست بدهیم.

So, I think it's too early to tell, right?

بنابراین، فکر می کنم هنوز برای گفتن زود است، درست است؟

When we gather data, we have to gather it over years and years and years.

وقتی داده ها را جمع آوری می کنیم، باید آن ها را در طول سال ها و سال ها و سال ها جمع آوری کنیم.

I think, at least, five years to really see.

من فکر می کنم، حداقل، پنج سال واقعاً ببینیم.

Yeah.

I mean, I know, and this is moving into the cons of working from

آره

منظورم این است که می‌دانم، و این باعث می‌شود که کار کردن از

home that I struggle to detach my work life from my personal life.

خانه به سمت معایب کار در خانه حرکت کند که تلاش می‌کنم زندگی کاری‌ام را از زندگی شخصی‌ام جدا کنم.

So, I'll be working in the office, which is down at the bottom of the

بنابراین، من در دفتر کار خواهم کرد، که در پایین

garden, and the doorbell will go.

باغ است و زنگ در خواهد رفت.

And so, I run up to the door in case it's a delivery or something.

و بنابراین، در صورت تحویل یا چیزی دیگر، به سمت در می دوم.

And it might be a neighbour from down the street who just popped in for a chat

و ممکن است همسایه ای از پایین خیابان باشد که برای گپ زدن وارد شده است

and I'm kind of like, uh, it's not, I'm actually in the middle of a meeting or

و من به نوعی اینطور نیست، من در واقع در وسط یک جلسه هستم یا

I'm just about to start a meeting or I'm just in the middle of writing a script.

تازه می خواهم یک جلسه را شروع کنم. یا من فقط در وسط نوشتن فیلمنامه هستم.

You've just disturbed me.

فقط مزاحمم شدی

Right.

Or I know that there's laundry that's just finished a cycle that needs to

درست.

یا می‌دانم که لباس‌هایی وجود دارد که به تازگی چرخه‌ای را به پایان رسانده‌اند که باید به

go into the dryer and if I leave it until later, it will take longer.

خشک‌کن بروند و اگر آن را به دیرتر بگذارم، بیشتر طول می‌کشد.

So, just do it now.

بنابراین، فقط همین الان آن را انجام دهید.

And so you get distracted by, you know, the house and your personal life.

و بنابراین حواس شما به خانه و زندگی شخصی شما پرت می شود.

Right.

Which is what never wouldn't have happened before, of course.

درست.

اتفاقی که البته قبلا هرگز نمی افتاد.

Yeah.

آره

Sometimes I'll see funny memes on Instagram of like a mother, like a

گاهی اوقات در اینستاگرام میم های خنده دار مانند یک مادر، مانند یک

60 year old mom and a young, like a 25 year old professional working

مادر 60 ساله و یک جوان، مانند یک جوان حرفه ای 25 ساله که

from home and she'll be like,

از خانه کار می کند، می بینم و او مانند

"Mom, I'm working."

"What do you mean you're working?

"مامان، من کار می کنم."

"یعنی چی کار می کنی؟

You're at home."

تو خونه ای."

Like she's just hilarious.

مثل اینکه او فقط خنده دار است.

So funny.

Yeah.

خیلی خنده دار.

آره

Yeah.

آره

But I guess.

اما من حدس میزنم.

The one last thing to say about the positive side of working remotely,

آخرین چیزی که در مورد جنبه مثبت کار از راه دور می توان گفت،

and this is something that I'm potentially looking at now is, that

و این چیزی است که من به طور بالقوه در حال حاضر به آن نگاه می کنم، این است که

when you are completely remote and you don't have to go and be on site

وقتی کاملاً از راه دور هستید و نیازی نیست به طور منظم به سایت بروید و در محل باشید.

on a regular basis, then you are free to go anywhere you want to go.

، سپس شما آزاد هستید که به هر کجا که می خواهید بروید.

And you're no longer chained to these expensive !Commuter belts, as we call

و شما دیگر به این کمربندهای گران قیمت !مسافرت، که ما

them, the areas around these big cities where you're living, and then you

آنها را می نامیم، مناطق اطراف این شهرهای بزرگ که در آن زندگی می کنید، زنجیر نیستید، و سپس

commute into the big cities and they are notoriously expensive places to live.

به شهرهای بزرگ رفت و آمد می کنید و آنها مکان های بدنام گرانی برای زندگی هستند.

And so, I'm a lover of the great outdoors, the mountains, the coast,

و بنابراین، من عاشق فضای باز، کوه ها، ساحل هستم،

I love nature, and I'm living on the outskirts of London in the commuter belt.

طبیعت را دوست دارم، و در حومه لندن در کمربند رفت و آمد زندگی می کنم.

And now my partner is no longer working for the corporate, so he is now free.

و اکنون شریک من دیگر برای شرکت کار نمی کند، بنابراین او اکنون آزاد است.

And I'm completely remote.

و من کاملاً از راه دور هستم.

So, we have this opportunity now to consider where do we want to live?

بنابراین، ما اکنون این فرصت را داریم که در نظر بگیریم کجا می خواهیم زندگی کنیم؟

What country do we want to live in?

در چه کشوری می خواهیم زندگی کنیم؟

And the only consideration I have to think of is, do they have good internet?

و تنها نکته ای که باید به آن فکر کنم این است که آیا آنها اینترنت خوبی دارند؟

Yeah.

آره

Which is a lot of places.

که خیلی جاهاست

I mean, the world is your oyster, as we say.

یعنی به قول ما دنیا صدف توست.

That's amazing.

این شگفت انگیز است.

Absolutely.

Absolutely.

کاملا.

کاملا.

Yeah, that's a really great phrase.

بله، این عبارت واقعاً عالی است.

The world is my oyster.

دنیا صدف من است

We've seen this in the States, right?

ما این را در ایالات متحده دیده‌ایم، درست است؟

So this is going to be a profound shift in migration patterns, at least within the U.

بنابراین، این یک تغییر عمیق در الگوهای مهاجرت خواهد بود، حداقل در ایالات

S.

We've seen people leave, let's say, let's take San Francisco.

متحده

.

That was where all the Silicon Valley workers were living.

اینجا جایی بود که تمام کارگران سیلیکون ولی زندگی می کردند.

They don't have to be there anymore.

آنها دیگر مجبور نیستند آنجا باشند.

People are, there's a mass exodus out of California, not just

مردم هستند، مهاجرت دسته جمعی به خارج از کالیفرنیا وجود دارد، نه فقط به دلیل

because of remote work, because of earthquakes, because of wildfires.

کار از راه دور، به دلیل زلزله، به دلیل آتش سوزی. اتفاقات

There's a lot going on that's just making California a hard place to live.

زیادی می افتد که کالیفرنیا را به مکانی سخت برای زندگی تبدیل می کند.

So what are the next cities?

پس شهرهای بعدی کدامند؟

People are going to Texas.

مردم به تگزاس می روند.

It's going to change everything around real estate.

همه چیز را در مورد املاک و مستغلات تغییر خواهد داد.

Right.

درست.

It's really interesting.

واقعا جالب است.

What are the hotspots?

نقاط داغ چیست؟

Where do people want to live?

مردم کجا می خواهند زندگی کنند؟

What do they want in their life?

آنها در زندگی خود چه می خواهند؟

Are they eventually going to miss the city and come back to it?

آیا آنها در نهایت شهر را از دست خواهند داد و به آن بازگردند؟

It's fascinating.

این شگفت انگیز است.

Really going to have an impact.

واقعا تاثیر داره

So, some of the cons then, we talked about the fact that you can get

بنابراین، برخی از معایب آن زمان، ما در مورد این واقعیت صحبت کردیم که

distracted when you're working from home.

هنگام کار از خانه می توانید حواس خود را پرت کنید.

Yes.

آره. به

I find it quite challenging.

نظر من کاملاً چالش برانگیز است.

Do you have a busy household?

آیا خانه شلوغی دارید؟

Do you find it distracting working from home?

آیا فکر می کنید کار از خانه باعث پرت شدن حواس شما می شود؟

I do.

Yeah.

So, my partner also now is hybrid.

انجام میدهم.

آره

بنابراین، شریک زندگی من نیز اکنون ترکیبی است.

Right.

Okay.

درست.

باشه.

So, my partner's here working next door two or three days a week

بنابراین، شریک زندگی من دو یا سه روز در هفته اینجا کار می کند

and that's, I actually like that.

و من واقعاً آن را دوست دارم.

I like having my partner around, but I am engaged with some family stuff

من دوست دارم شریکم را در کنار خود داشته باشم، اما در حال حاضر با برخی از مسائل خانوادگی درگیر هستم،

right now, like supporting my parents as they're getting older and things

مانند حمایت از والدینم که بزرگتر می شوند و چیزهایی که

just come into my personal email during the day and I do address those things.

در طول روز به ایمیل شخصی من وارد می شود و من به آن چیزها می پردازم.

Like I'll get on a call with a lawyer in the middle of the day and

مثل اینکه وسط روز با یک وکیل تماس میگیرم و

I think I shouldn't but I have to.

فکر می کنم نباید اما مجبورم.

I'm not sure what I would have done otherwise, if I had to

مطمئن نیستم اگر مجبور بودم

go into the corporate world.

وارد دنیای شرکتی شوم، در غیر این صورت چه می‌کردم.

So, yeah, I let things come in to my space.

بنابراین، بله، من اجازه دادم همه چیز به فضای من بیاید.

I get distracted.

حواسم پرت می شود

Yes.

Yeah, that's really hard, isn't it?

آره.

آره، واقعاً سخت است، اینطور نیست؟

And then I find that because I'm distracted by things during the day in my

و سپس متوجه می شوم که چون در طول روز حواسم به چیزهایی در

personal life, I end up pushing my work into the evening or into the weekend.

زندگی شخصی ام پرت می شود، در نهایت کارم را تا عصر یا آخر هفته پیش می برم.

And so then my work life balance completely goes off.

و بنابراین تعادل زندگی کاری من کاملاً از بین می رود.

Would you say that's every weekend that you push it in?

آیا می گویید که هر آخر هفته است که آن را فشار می دهید؟

Or just sometimes when there's like a big launch or something, what does

یا گاهی اوقات زمانی که یک پرتاب بزرگ یا چیز دیگری وجود دارد، در نهایت

that end up looking like for you?

برای شما چگونه به نظر می رسد؟

I would say that the majority of the time, unless it's a special

من می‌توانم بگویم که در اکثر مواقع، مگر اینکه یک

occasion, for example, over Christmas or during the school holidays, when

موقعیت خاص باشد، مثلاً در کریسمس یا در تعطیلات مدرسه، زمانی که

the children are taking a break from their childcare settings.

بچه‌ها از مراکز مراقبت از کودک خود استراحت می‌کنند.

The majority of the time I have to give extra time to my work because

اکثر اوقات باید به کارم زمان بیشتری بدهم، زیرا

when you own a business, when you run a business, the buck stops with you.

وقتی صاحب یک کسب و کار هستید، وقتی کسب و کاری را اداره می کنید، پول با شما متوقف می شود.

If don't address the problems and the business will fail and it will be

اگر به مشکلات رسیدگی نکنید، کسب و کار با شکست مواجه می شود و

detrimental to everyone who you employ.

برای همه افرادی که استخدام می کنید مضر خواهد بود.

Correct.

درست.

So, you know, it's very hard to find the balance, but some days I

بنابراین، می دانید، پیدا کردن تعادل بسیار سخت است، اما بعضی روزها می

do say, you know, like this weekend I'm going to really focus on my

گویم، می دانید، مثل این آخر هفته، من واقعاً روی خانواده ام تمرکز خواهم کرد

family and I switch the phone off.

و تلفن را خاموش می کنم.

I don't come down to the office.

من پایین دفتر نمی آیم.

I make sure there's no meetings put in on those times, but it is something I

مطمئن می‌شوم که هیچ جلسه‌ای در آن زمان‌ها برگزار نمی‌شود، اما این چیزی است که

have to actively seek that work-life balance, you know, getting it right.

باید فعالانه به دنبال تعادل بین کار و زندگی باشم ، درست می‌دانید.

Sometimes work takes over to a point where I don't do exercise for weeks.

گاهی اوقات کار به جایی می رسد که هفته ها ورزش نمی کنم.

Yeah.

I don't sleep very well and then I'm start to feel it and think,

آره

من خیلی خوب نمی خوابم و بعد شروع به احساسش می کنم و فکر می کنم،

no, I need to sort this out again.

نه، باید دوباره این موضوع را مرتب کنم.

Yeah, self care.

آره مراقبت از خود

One thing that helped with me, I have the same issue.

یک چیزی که به من کمک کرد ، من هم همین مشکل را دارم.

I, often, my family just doesn't allow me to work on the weekend, so I can't.

من اغلب خانواده ام به من اجازه نمی دهند آخر هفته کار کنم، بنابراین نمی توانم.

No, it's not an option.

نه، این یک گزینه نیست.

But this weekend, for example, I'll need to work for sure.

اما برای مثال، این آخر هفته، من باید مطمئناً کار کنم.

Just due to the holiday.

فقط به خاطر تعطیلات

And then taking a day off in the middle of January, I just need it.

و سپس در اواسط ژانویه یک روز مرخصی بگیرم ، فقط به آن نیاز دارم.

One thing that's helped me though, is taking my work email off my phone.

با این حال، یکی از چیزهایی که به من کمک کرد این است که ایمیل کاری ام را از تلفنم حذف کنم.

So, when I am out on the weekend or on the evening, just doing something

بنابراین، وقتی آخر هفته یا عصر بیرون می روم، فقط کاری

personal, I can't check my work email.

شخصی انجام می دهم، نمی توانم ایمیل کاری خود را چک کنم.

And that's a change that I made about two years ago.

و این تغییری است که من حدود دو سال پیش ایجاد کردم.

And I don't miss it at all.

و اصلا دلم براش تنگ نمیشه

Like I couldn't take care of it anyways, so, why check it?

مثل اینکه به هر حال نتوانستم از آن مراقبت کنم، پس چرا آن را بررسی کنم؟

Why know if there's a fire brewing or something, right?

چرا باید بدانید که آیا آتشی در حال وقوع است یا چیزی دیگر، درست است؟

Yeah.

That's a really, really good tip actually.

آره

این واقعاً نکته بسیار خوبی است.

Something I should probably do.

کاری که احتمالا باید انجام بدم

But then again, all my team have my phone number.

اما دوباره، تمام تیم من شماره تلفن من را دارند.

Mm.

Do they text you all the time?

مم

آیا آنها همیشه به شما پیام می دهند؟

Even, okay.

حتی، باشه

Hmm.

Interesting.

هوم

جالب هست.

They're quite good.

And actually, I prefer to be in the know about what's happening.

آنها کاملاً خوب هستند.

و در واقع، ترجیح می دهم از آنچه در حال رخ دادن است مطلع باشم.

Yeah.

آره

Than not.

Yes, of course.

از نه.

بله حتما.

Because I'm just so involved, but it would be good sometimes to be

چون من خیلی درگیر هستم، اما گاهی اوقات خوب است که

able just to completely switch off.

بتوانم کاملاً خاموش شوم.

Yes.

آره.

And I guess we're lucky.

و من حدس می زنم که ما خوش شانس هستیم.

You mentioned that your family, you know, tell you, you can't work

شما اشاره کردید که خانواده‌تان، می‌دانید، به شما می‌گویند، شما نمی‌توانید کار کنید

and you have people to intervene if you're working too hard.

و اگر خیلی سخت کار کنید، افرادی دارید که دخالت کنند.

And it's the same for me.

و برای من هم همینطور است.

My partner will say to me sometimes, or my kids will be like,

شریک زندگی من گاهی اوقات به من می گوید ، یا بچه هایم می گویند:

"Mummy, can't work today.

"مامان، امروز نمی توانم کار کنم.

Want to spend time with you."

می خواهم با تو وقت بگذرانم."

Yeah, yeah.

آره آره.

Some people work, are living alone and don't have that.

برخی از مردم کار می کنند، تنها زندگی می کنند و آن را ندارند.

And I guess in those cases, remote working can lead to feeling

و من حدس می‌زنم در این موارد، کار از راه دور می‌تواند منجر به احساس

very isolated and lonely because they're not seeing anybody all day.

انزوا و تنهایی شود، زیرا آنها در تمام روز کسی را نمی‌بینند.

Oh, a hundred percent.

اوه صد در صد

I worry about that, right.

من نگران آن هستم، درست است.

I imagine, you know, I'm really thankful that I live with my family

تصور می‌کنم، می‌دانی، واقعاً از اینکه با خانواده‌ام زندگی می‌کنم

and that I get pulled away and they create plans for me, right?

و از این که من را کنار می‌کشند و برایم برنامه‌ریزی می‌کنند، سپاسگزارم، درست است؟

They just say, we're doing this on Friday night.

فقط می گویند ما جمعه شب این کار را می کنیم.

You're not working.

تو کار نمی کنی

And so, thank goodness for that.

و بنابراین، خدا را شکر برای آن.

But yeah, I think that that is a big con and a danger actually,

اما بله، من فکر می‌کنم که این یک خطر بزرگ و یک خطر است،

now that people have gone remote.

حالا که مردم از راه دور رفته‌اند.

For sure.

مطمئنا.

Yeah.

Especially when it comes to like mental health problems, it could

آره

به خصوص وقتی صحبت از مشکلات سلامت روانی باشد، قطعاً می تواند

definitely lead to a rise in feeling depressed because loneliness definitely

منجر به افزایش احساس افسردگی شود زیرا تنهایی قطعاً

leads to depression and anxiety.

منجر به افسردگی و اضطراب می شود.

And you mentioned earlier about feeling concerned for people who are

و قبلاً در مورد احساس نگرانی برای افرادی که

just entering into the workplace.

تازه وارد محل کار می شوند اشاره کردید.

So, those people who spent years and years studying and then come into the

بنابراین، آن دسته از افرادی که سال‌ها و سال‌ها را صرف مطالعه کرده‌اند و سپس به

workplace, but are instantly thrown into remote working, they definitely miss out

محل کار می‌آیند، اما فوراً به کار از راه دور پرتاب می‌شوند، قطعاً

on this opportunity to kind of network and find mentors and build those relationships

این فرصت را از دست می‌دهند تا نوعی شبکه‌سازی و یافتن مربیان و ایجاد آن روابطی را

that are vital for career progression.

که برای پیشرفت شغلی حیاتی است، از دست بدهند.

Right.

I think also they're my, I don't, this is a little bit foreign

درست.

فکر می‌کنم آنها هم از من هستند، من نه، این برای من کمی غریبه است،

to me because I haven't worked in the corporate world before.

زیرا قبلاً در دنیای شرکت‌ها کار نکرده‌ام.

But I would imagine that there's also an aspect of not learning kind of your role.

اما تصور می‌کنم جنبه‌ای هم وجود دارد که نوع نقش شما را یاد نگرفته‌اید.

If you're just entering the company or in your early twenties, you kind of, by

اگر تازه وارد شرکت می شوید یا در اوایل دهه بیست سالگی خود هستید، با

going into the workplace, you kind of learn your place, you learn where you

رفتن به محل کار، به نوعی مکان خود را یاد می گیرید، می آموزید که

are in the context of this organisation.

در چارچوب این سازمان کجا هستید.

Whereas if you're just online, isolated at home.

در حالی که اگر فقط آنلاین هستید، در خانه جدا شده اید.

You might be a little tone-deaf around what's really going

ممکن است در مورد آنچه واقعاً

on in the organisation.

در سازمان می گذرد، کمی ناشنوا باشید.

Does that make sense?

فرقی میکنه؟

Yeah, absolutely.

بله، قطعا.

Yeah, absolutely.

بله، قطعا.

And also there's things that I haven't outsourced, because they're

و همچنین چیزهایی وجود دارد که من آنها را برون سپاری نکرده ام، زیرا آنها

very practical hands on kinds of creative jobs that really need

دست های بسیار عملی در انواع مشاغل خلاقانه هستند که واقعاً به

me to be standing over someone.

من نیاز دارند که پشت سر کسی بایستم.

Like literally at the desk with them and really going through

مثل اینکه به معنای واقعی کلمه پشت میز با آنها هستید و واقعاً از

them, which just isn't the same to kind of connect remotely, you

آنها عبور می کنید، که ارتباط از راه دور یکسان نیست، می

know, so I go, do you know what?

دانید، بنابراین من می روم، می دانید چیست؟

I'm not going to outsource my editing.

من قصد ندارم ویرایش خود را برون سپاری کنم.

I'm not going to outsource this, that, and the other because it's

من قصد ندارم این، آن و دیگری را برون سپاری کنم، زیرا

just too hard to train people up remotely to do what I want them to do.

آموزش دادن افراد از راه دور برای انجام کاری که من می‌خواهم بسیار سخت است.

Oh, wow yeah.

اوه، وای آره

So, you know, potentially people in my team who could be doing more creative

بنابراین، می دانید، افراد بالقوه تیم من که می توانند کارهای خلاقانه تری انجام دهند، به این

work aren't because I don't feel like I can bring them up to speed remotely.

دلیل نیستند که من احساس نمی کنم بتوانم آنها را از راه دور به سرعت بالا ببرم.

So, it's difficult.

بنابراین، دشوار است.

But I do employ mostly, in fact, I don't think I have anyone in

اما من بیشتر استخدام می کنم، در واقع، فکر نمی کنم کسی را در

my team who lives in the UK.

تیمم داشته باشم که در بریتانیا زندگی کند.

No.

So, you know, like that pro that we talked about, the fact that you can

نه.

بنابراین، شما می دانید، مانند آن حرفه ای که در مورد آن صحبت کردیم، این واقعیت که می توانید در

live anywhere and work remotely.

هر جایی زندگی کنید و از راه دور کار کنید.

I've got people living in Ukraine, in America, in Spain, you know, all over the

من مردمی دارم که در اوکراین، آمریکا، اسپانیا، در سرتاسر

world, Italy, Malta, all over the place.

جهان، ایتالیا، مالت و در همه جا زندگی می کنند.

That's amazing.

این شگفت انگیز است.

And we all work together on this one project and it works really well.

و همه ما روی این پروژه با هم کار می کنیم و واقعاً خوب کار می کند.

That's really cool.

واقعا عالیه

Yeah.

آره

That truly is cool.

واقعا عالیه

Right.

So talent, there are no boundaries to talent.

درست.

بنابراین استعداد، هیچ مرزی برای استعداد وجود ندارد.

And I think for the big corporations, that's what they're seeing as well.

و من فکر می کنم برای شرکت های بزرگ، این چیزی است که آنها می بینند.

Even just, let's say a company based in New York no longer has

حتی فرض کنید یک شرکت مستقر در نیویورک دیگر مجبور نیست

to just hire within New York city.

فقط در شهر نیویورک استخدام کند.

They can hire someone in Montana if they are the best in that field.

اگر در آن زمینه بهترین باشند، می توانند فردی را در مونتانا استخدام کنند.

That's amazing.

این شگفت انگیز است.

Yeah, as long as the technology all works, because that's definitely

بله، تا زمانی که همه فن آوری کار کند، زیرا این قطعا

been one of the difficulties.

یکی از مشکلات بوده است.

When there's like blackouts in Spain.

وقتی مثل خاموشی در اسپانیا وجود دارد.

Oh my gosh!

وای خدای من!

And I just can't get in touch with my teachers and I'm like,

و من فقط نمی توانم با معلمانم ارتباط برقرار کنم و فکر می کنم،

oh no, we've got classes!

اوه نه، ما کلاس داریم!

Does that happen a lot?

آیا این اتفاق زیاد می افتد؟

It's happened a few times.

چند بار اتفاق افتاده

Actually, it's happened a few times in the last six months,

در واقع، در شش ماه گذشته چند بار اتفاق افتاده است،

I think storms cause problems.

فکر می کنم طوفان مشکلاتی ایجاد می کند.

But you know, it's small things, small problems, nothing major.

اما می دانید، این چیزهای کوچک است، مشکلات کوچک، هیچ چیز مهمی نیست.

So I want to just move on to giving just three tips, like top

بنابراین می‌خواهم فقط به ارائه سه نکته ادامه دهم، مانند

tips of what people can do to make working from home more efficient.

نکات مهم در مورد کارهایی که مردم می‌توانند برای کارآمدتر کردن کار در خانه انجام دهند.

Sure.

مطمئن.

And so I'm going to lead with the first one, which is to

و بنابراین من قصد دارم با اولین مورد، که

establish a dedicated workspace.

ایجاد یک فضای کاری اختصاصی است، رهبری کنم.

I think that's so important.

من فکر می کنم این خیلی مهم است.

When I first started working from home, once I had children, I was

وقتی برای اولین بار از خانه شروع به کار کردم، یک بار بچه دار شدم،

working just in the corner of the front room and it was a disaster.

گوشه اتاق جلویی کار می کردم و این یک فاجعه بود.

I couldn't focus for a second because all the action was happening just there, right

نمی‌توانستم برای یک ثانیه تمرکز کنم، زیرا تمام اکشن‌ها درست همان جا، درست

behind my head and I just couldn't focus.

پشت سرم اتفاق می‌افتند و من نمی‌توانستم تمرکز کنم.

I was constantly distracted.

مدام حواسم پرت بود.

Yes.

So, having this kind of physical separation, I think is really important.

آره.

بنابراین، داشتن این نوع جدایی فیزیکی، به نظر من واقعا مهم است.

I, now I said I work in the shed, in the studio at the bottom of the garden.

من، حالا گفتم در سوله کار می کنم، در استودیو ته باغ.

So, there is this small commute of a few steps.

بنابراین، این رفت و آمد کوچک چند قدمی وجود دارد.

That's great.

Away from the house into a completely separate space.

عالیه.

دور از خانه به یک فضای کاملا مجزا.

And when I decide I'm done, I lock the studio.

و وقتی تصمیم گرفتم کارم تمام شود، استودیو را قفل می کنم.

And I walk away and that's me then done with work for that day.

و من می روم و این من هستم و سپس با کار آن روز تمام شده ام.

Yeah, that's amazing.

بله، این شگفت انگیز است.

That's the way you have to do it.

این راهی است که شما باید انجام دهید. آیا

Are you in your house?

شما در خانه تان هستید؟

Do you have a dedicated office?

آیا دفتر اختصاصی دارید؟

How does it work?

چگونه کار می کند؟

Yes, I'm lucky to have...

بله، من خوش شانس هستم که دارم...

I have the office here.

من دفتر اینجا را دارم.

We have a small apartment or we have a small house in the city of Denver, but

ما یک آپارتمان کوچک یا یک خانه کوچک در شهر دنور داریم، اما

we have a couple of bedrooms and one of them we have converted into an office.

دو اتاق خواب داریم که یکی از آنها را تبدیل به دفتر کرده ایم.

So, I am in here and then my partner is in, it sounds bad, but we converted

بنابراین، من اینجا هستم و سپس شریک زندگی من است، به نظر بد می رسد، اما ما

the closet into a small office.

کمد را به یک دفتر کوچک تبدیل کردیم.

We took all the shelves out.

همه قفسه ها را بیرون آوردیم.

It sounds terrible, but it's actually pretty good, a cute

وحشتناک به نظر می رسد، اما در واقع بسیار خوب است، یک

little cubicle-type scenario.

سناریوی کوچک زیبا از نوع اتاقک.

And so, we've been able to carve out our own working spaces.

و بنابراین، ما توانسته ایم فضاهای کاری خود را بسازیم.

And yeah, thank God for that.

و بله، خدا را شکر برای آن.

If I had to sleep in here, that would also be unhealthy, right?

اگر مجبور باشم اینجا بخوابم، این هم ناسالم است، درست است؟

So...

Yeah.

پس

آره.

Where you sleep should not be where you work, if you can control it now in

جایی که می‌خوابید نباید جایی باشد که کار می‌کنید، اگر اکنون بتوانید آن را در

cities, with tiny spaces like Tokyo, New York City, that's not always possible.

شهرها کنترل کنید، با فضاهای کوچکی مانند توکیو، شهر نیویورک، این همیشه ممکن نیست.

So, we have to try to work something out but as much as we can separate that space,

بنابراین، ما باید سعی کنیم چیزی را حل کنیم، اما تا جایی که بتوانیم آن فضا را از هم جدا کنیم،

sleeping space, working space, important.

فضای خواب، فضای کار، مهم است.

Yeah, when I first moved into the area that I'm living in now,

بله، وقتی برای اولین بار به منطقه ای که اکنون در آن زندگی می کنم نقل مکان کردم،

I was very young on YouTube.

در یوتیوب خیلی جوان بودم.

I think I'd only been doing English Like a Native on YouTube for a year

فکر می‌کنم فقط یک سال است که انگلیسی مانند یک بومی را در YouTube کار می‌کنم

and I suddenly found myself homeless.

و ناگهان خودم را بی‌خانمان دیدم.

So, I moved into a room in someone's house.

بنابراین، من به اتاقی در خانه کسی نقل مکان کردم.

Wow!

وای!

So I rented this room and it was a tiny room with a double bed

بنابراین من این اتاق را اجاره کردم و یک اتاق کوچک با یک تخت دونفره

and just space for a little desk.

و فقط فضایی برای یک میز کوچک بود.

Yeah.

آره

And I would sit on my bed to be at the desk that was so small and I would

و روی تختم می نشستم تا پشت میزی که خیلی کوچک بود باشم و

find that because I didn't have that separation, I would literally be up

متوجه می شدم که چون آن جدایی را نداشتم، به معنای واقعی کلمه تا ساعت

working, editing, planning until like two in the morning and my eyes were literally

دو بامداد بیدار کار، ویرایش، برنامه ریزی بودم و چشمانم خیره بود. به معنای واقعی کلمه

like having to have matchsticks keeping my eyes open because they wouldn't stay open.

دوست دارم چوب کبریت داشته باشم که چشمانم را باز نگه دارد، زیرا آنها باز نمی مانند.

And then I'd go to bed and have a headache and not sleep well.

و بعد به رختخواب می رفتم و سردرد می گرفتم و خوب نمی خوابم.

And then I'd be up at eight in the morning because I'm like,

و بعد ساعت هشت صبح بیدار می‌شدم، چون می‌خواهم ساعت

I've got to start filming at nine.

نه فیلمبرداری را شروع کنم.

Back at it.

برگشت به آن.

When the sun's up.

Yeah.

وقتی خورشید طلوع کرد.

آره

Yeah.

You know...

آره

می دونی...

It was very unhealthy.

خیلی ناسالم بود.

Oh, sounds super...

اوه، فوق العاده به نظر می رسد...

yeah.

آره.

There's always, I think for companies like ours, there's always a hustle period.

من فکر می کنم برای شرکت هایی مانند ما همیشه یک دوره شلوغی وجود دارد.

And I would argue I'm still in the hustle period in a way, but I think

و من می‌توانم استدلال کنم که به نوعی هنوز در دوره شلوغی هستم، اما فکر می‌کنم

there's, I had a similar hustle period where I rented a room in a house of five

وجود دارد، من دوره شلوغی مشابهی داشتم که در آن اتاقی را در خانه‌ای با پنج

roommates in Cambridge, Mass when I was in graduate school and I was working at

هم اتاقی در کمبریج، ماس، زمانی که در مقطع فوق لیسانس بودم، اجاره کردم. پشت

my desk, you know, my bed was right there.

میز من کار می کردم، می دانید، تخت من همونجا بود.

Everything was right in that same room and there was a lot of hustle going on.

همه چیز در همان اتاق درست بود و شلوغی زیادی در جریان بود.

Maybe that's what we do for a couple of years, but as soon as

شاید این کاری است که ما تا چند سال انجام می دهیم، اما هر چه زودتر

we can, we should try to separate.

باید سعی کنیم از هم جدا شویم.

Yeah.

Even within the same house, like an office bedroom.

آره

حتی در همان خانه، مانند یک اتاق خواب اداری.

Yeah.

آره

Absolutely.

کاملا.

And then on the theme of keeping ourselves healthy and looking after our

و سپس در مورد موضوع حفظ سلامت خود و مراقبت از

well-being, I think having structure to your schedule and making sure you have

رفاه خود، فکر می کنم داشتن ساختاری در برنامه خود و اطمینان از داشتن

regular breaks would be the next tip.

استراحت های منظم نکته بعدی خواهد بود.

Mm hmm.

Because this is something I still have to remind myself to do.

مم هوم

زیرا این چیزی است که هنوز باید به خودم یادآوری کنم که انجامش دهم.

I'll just get into like deep work.

من فقط وارد کار عمیق خواهم شد.

And if my partner isn't at home working in the office with me, cause he's very good

و اگر شریک زندگی من در خانه نیست و با من در دفتر کار می کند، چون

at remembering lunchtime to be honest.

صادقانه بگویم او در به یاد آوردن زمان ناهار بسیار خوب است.

He's like,

او می گوید:

"Right.

"درسته.

It's time for lunch.

I'm hungry."

وقت ناهار است.

من گرسنه هستم."

Right.

درست.

Whereas I'll just work through work through and then go, I've got a

در حالی که من فقط کار را انجام می دهم و سپس می روم،

headache and I'm feeling a bit off.

سردرد دارم و کمی احساس ناراحتی می کنم.

Oh, it's because it's three o'clock and I haven't eaten since eight this morning.

آخه به خاطر اینه که ساعت سه است و من از هشت صبح امروز چیزی نخوردم.

Wow!

وای!

So, I think having a set schedule and actually allowing

بنابراین، من فکر می کنم داشتن یک برنامه مشخص و در واقع دادن

a little time for a break.

زمان کمی برای استراحت.

Do you have a set schedule in the day for yourself?

آیا برای خود برنامه مشخصی در روز دارید؟

Yeah, I'm pretty routine.

آره، من خیلی روتین هستم.

So, that's how I find that I'm able to get more done and just kind of set

بنابراین، به این ترتیب متوجه می‌شوم که می‌توانم کارهای بیشتری انجام دهم و فقط

bigger goals is by having a routine.

با داشتن یک روال، اهداف بزرگ‌تری تعیین می‌کنم.

So, I take my dog for a walk at 6:30 in the morning, eat breakfast, shower.

بنابراین، من سگم را ساعت 6:30 صبح به پیاده روی می برم، صبحانه می خورم، دوش می گیرم. ساعت

I'm at my desk by eight.

هشت پشت میزم هستم.

And then I am usually hungry at noon.

و بعد معمولاً ظهر گرسنه هستم.

So, I do go and eat lunch.

بنابراین، من می روم و ناهار می خورم.

And then, but I don't take much time away from my desk.

و سپس، اما من زمان زیادی را از میز خود نمی گیرم.

That's the thing I could probably add in is maybe go for

این چیزی است که احتمالاً می توانم اضافه کنم این است که شاید

a half hour walk after eating.

بعد از خوردن غذا نیم ساعت پیاده روی کنم.

That would be smart actually.

این در واقع هوشمندانه خواهد بود.

Maybe I'll try that today.

شاید امروز آن را امتحان کنم.

Yeah.

آره

And actually exercise after eating is very good to keep your blood sugar in check.

و در واقع ورزش بعد از غذا خوردن برای کنترل قند خون بسیار خوب است.

I heard that.

I've read that recently.

من شنیده ام که.

من اخیراً آن را خوانده ام.

Yeah.

I think we might've read the same article.

آره

من فکر می کنم ممکن است ما همان مقاله را خوانده باشیم.

Yeah.

آره

And then I usually work until about six.

و بعد معمولاً تا حدود شش کار می کنم.

Right.

درست.

Okay, yeah.

باشه، آره

I was in the habit of, I have to make every single minute count,

من عادت داشتم که باید تک تک دقیقه ها را حساب کنم،

especially when you're paying a fortune for childcare, you're like,

مخصوصاً وقتی برای مراقبت از کودک پول زیادی می پردازی، مثل اینکه

I am paying for these minutes.

من دارم برای این دقایق هزینه می کنم.

Yes.

I can't take a second to stop.

آره.

نمی توانم یک ثانیه صبر کنم.

So, I'd be eating in front of the computer or I'd be eating while

بنابراین، من جلوی کامپیوتر غذا می خوردم یا در حالی که

writing an email with my other hand.

با دست دیگرم ایمیل می نوشتم غذا می خوردم.

Sure.

مطمئن.

Sure.

Or reading notes for something.

مطمئن.

یا خواندن یادداشت برای چیزی.

And.

و.

I would just find that I'd get to the end of a day like that and just feel like I'd

تازه متوجه می‌شدم که به پایان چنین روزی می‌رسم و احساس می‌کنم

been hit by a bus, I'd feel horrendous.

اتوبوس با من برخورد کرده است، احساس وحشتناکی می‌کنم.

I'd feel like I was coming down with something.

احساس می کنم دارم با چیزی پایین می آیم.

My glands in my neck would be swollen.

غدد گردنم متورم می شد.

I'm very sensitive to these things.

من خیلی روی این چیزها حساسم.

Wow, yeah.

وای، آره

And just not feel very well in myself at all and think I need to

و اصلاً احساس خوبی در خودم ندارم و فکر می کنم باید

stop being so hard on myself and make sure I have space to breathe.

اینقدر به خودم سخت نگیرم و مطمئن شوم که فضایی برای نفس کشیدن دارم.

Yes, completely.

بله کاملا.

I mean, it's a fair point, right?

منظورم این است که این یک نکته عادلانه است، درست است؟

I, we don't have kids.

من بچه نداریم

So...

بنابراین... «

'Cause the thing is you have to remember that if you burn out completely,

چون مسئله این است که باید به خاطر داشته باشید که اگر کاملاً خسته شوید،

then you're going to be taking a lot more time out than just taking

زمان بیشتری از صرف

15, 20 minutes to have a break.

15، 20 دقیقه برای استراحت صرف خواهید کرد.

So, it's better to be healthy and be the best version of yourself at

بنابراین، بهتر است سالم باشید و بهترین نسخه از خود در محل

work and at home than burn yourself out in the hopes of trying to get

کار و خانه باشید تا اینکه خود را به امید تلاش برای

ahead, you know, a little more.

پیشرفت کمی بیشتر بسوزانید.

Or worst case, if you burn out you may need to keep working,

یا در بدترین حالت، اگر دچار فرسودگی شدید، ممکن است لازم باشد به کار ادامه دهید،

but you won't be your best self.

اما بهترین خود نخواهید بود.

You'll be a fraction of who you could be, you know, and your staff will

شما کسری از کسی خواهید بود که می‌توانید باشید، و کارکنان شما

notice that and they will probably start to get nervous about the success

متوجه این موضوع خواهند شد و احتمالاً در مورد موفقیت

of the company 'cause our teams take a lot of cues from us as to how

شرکت عصبی می‌شوند، زیرا تیم‌های ما در مورد چگونگی کارها از ما سرنخ‌های زیادی می‌گیرند. دارند می

things are going and how secure is their job, that kind of thing, right.

روند و کارشان چقدر امن است، چنین چیزی، درست است.

Yeah.

I'm very bad at working, in the evening, I just kind of power down.

آره

من در کار کردن خیلی بد هستم، عصرها، فقط یک جورهایی قدرتم کم می شود.

And so I'll sit at my computer and it's like, I can't even read the text.

و بنابراین من پشت کامپیوترم می نشینم و انگار حتی نمی توانم متن را بخوانم.

It's like my eyes stop working.

انگار چشمام از کار افتاده

And it takes me forever to write anything creative.

و نوشتن هر چیزی خلاقانه از من برای همیشه لازم است.

Oh yeah.

اوه بله.

But my partner on the other hand is fantastic in the evening.

اما شریک زندگی من از طرف دیگر در شب فوق العاده است.

He kind of is, you know.

او به نوعی است، می دانید.

Powers up?

A real night owl.

قدرت بالا می رود؟

یک جغد شب واقعی

So, we have this routine now that we don't have childcare in the afternoon.

بنابراین، ما اکنون این روال را داریم که بعد از ظهرها مراقبت از کودک نداریم.

So my partner takes the children in the afternoon while I continue working and

بنابراین شریک من بعد از ظهر بچه ها را می برد در حالی که من به کار ادامه می دهم و بعد از آن

then we swap over at dinnertime and after the kids have gone to bed, he'll come out

سر وقت شام با هم عوض می کنیم و بعد از اینکه بچه ها به رختخواب رفتند، او بیرون می آید و

and work for most of the evening where I'm in the house looking after the kids.

بیشتر شب را که من در خانه هستم کار می کند. بچه ها.

Interesting.

جالب هست.

Yeah.

That works quite nicely.

آره

که خیلی خوب کار می کند.

Yeah.

آره

No, I think that's great to go with your rhythm.

نه، من فکر می کنم این عالی است که با ریتم شما همراه باشید.

Who was, I think, I was at a conference recently and Dan

فکر می‌کنم اخیراً در یک کنفرانس چه کسی بودم و دن

Pink, do you know who that is?

پینک، می‌دانی آن کیست؟

Dan Pink, he's an author from the States.

دن پینک، او نویسنده ای از ایالات متحده است.

He did a talk on rhythms, understanding rhythms.

او در مورد ریتم ها صحبت کرد و ریتم ها را فهمید.

Some people being, he had another term for it, but the morning energy, the

برخی از افراد، او اصطلاح دیگری برای آن داشت، اما انرژی صبحگاهی،

daytime energy and the evening energy.

انرژی روز و انرژی عصر.

And that our culture is really built around that daytime energy person.

و اینکه فرهنگ ما واقعاً حول محور آن فرد انرژی‌زا ساخته شده است.

But if you are that night-time energy, like Michelle, my co-host, she is that.

اما اگر شما آن انرژی شبانه هستید، مانند میشل، مجری همکار من، او همین است.

She does so much better in the evenings and you should honour that as much as

او عصرها خیلی بهتر عمل می کند و شما باید تا آنجا که می توانید به آن احترام بگذارید

you can and try to curate your day.

و سعی کنید روز خود را تنظیم کنید.

Yeah.

آره

And so I guess the last piece of advice that I would recommend for people working

و بنابراین حدس می‌زنم آخرین توصیه‌ای که برای افرادی که در خانه کار می‌کنند توصیه می‌کنم

at home is effective communication and collaboration with other people.

ارتباط مؤثر و همکاری با افراد دیگر است.

This is something I'm working on at the moment with my team

این چیزی است که من در حال حاضر با تیمم روی آن کار می کنم

because we are so remote.

زیرا ما بسیار دور هستیم.

It can be very difficult.

می تواند بسیار دشوار باشد.

If I don't do things like this where I have, you know, face to face one

اگر من چنین کارهایی را در جایی انجام ندهم که ، می‌دانید، یک

to one interaction, then sometimes a whole week can go by and I can feel

به یک تعامل رو در رو داشته باشم، گاهی اوقات ممکن است یک هفته کامل بگذرد و من

very lonely in my work and detached.

در کارم احساس تنهایی و جدایی کنم.

So, I think putting in like regular checkups and phone calls.

بنابراین، من فکر می‌کنم که انجام معاینات و تماس‌های تلفنی معمولی است.

And being really clear with your team via communication is a must.

و شفاف بودن با تیم خود از طریق ارتباط ضروری است.

Totally.

کاملا.

Yeah.

We do, I do a one on one kind of more of a business meeting with

آره

ما انجام می دهیم، من یک جلسه تجاری بیشتر با

Jessica, who is our IELTS expert.

جسیکا، که متخصص آیلتس ما است، انجام می دهم.

She's on our other IELTS podcast and she also kind of helps

او در دیگر پادکست آیلتس ما است و به نوعی به

make decisions in the business.

تصمیم گیری در کسب و کار کمک می کند.

So, she and I will get together every Monday for half an hour and

بنابراین، من و او هر دوشنبه به مدت نیم ساعت دور هم جمع می شویم و

make decisions on what are we doing next month, that kind of thing.

تصمیم می گیریم که ماه آینده چه کاری انجام دهیم، چنین چیزی.

And we're just experimenting now with monday.com, a task management system.

و ما اکنون در حال آزمایش با monday.com، یک سیستم مدیریت وظیفه هستیم.

I don't know if you've tried any of them, or Click Up.

من نمی دانم که آیا شما هر یک از آنها را امتحان کرده اید یا کلیک کنید.

I've heard of them.

من از آنها شنیده ام.

I use Notion.

من از Notion استفاده می کنم.

Notion.

ایده.

Okay.

All right.

باشه.

خیلی خوب.

And you've been happy with that one?

و از آن راضی بوده اید؟

Oh my goodness.

اوه خدای من.

It makes such difference.

چنین تفاوتی ایجاد می کند.

I don't know how I ever managed without Notion in the past or any

نمی‌دانم چگونه بدون Notion در گذشته یا هر یک

of these kind of task management or project management tools.

از این نوع ابزارهای مدیریت کار یا مدیریت پروژه مدیریت کرده‌ام.

I think there's a little bit of a learning curve that you have to go through to

من فکر می کنم یک منحنی یادگیری کوچک وجود دارد که شما باید از آن عبور کنید تا

understand how to actually use them.

بفهمید که چگونه از آنها واقعاً استفاده کنید.

But once you've got that down, then it really, if you have a more complicated

اما هنگامی که این کار را انجام دادید، واقعاً، اگر

system or project, then it does help to have something like that.

سیستم یا پروژه پیچیده‌تری دارید، داشتن چنین چیزی کمک می‌کند.

It's much better than, you know, just having one...

خیلی بهتر از این است که فقط یک...

Paper!

Huge Google document or something or paper, yeah!

کاغذ داشته باشید!

سند عظیم گوگل یا چیزی یا کاغذ، بله!

Yes.

آره.

Yeah.

Yeah.

آره

آره

So, thank you so much for discussing all of that with me today.

بنابراین، بسیار سپاسگزارم که امروز در مورد همه اینها با من صحبت کردید.

And hopefully the listeners have gained some interesting vocabulary

و امیدواریم که شنوندگان واژگان جالب

and some good tips for staying healthy and effective when working from home.

و نکات خوبی برای سالم ماندن و موثر ماندن در هنگام کار از خانه به دست آورده باشند.

So, Lindsay, if somebody is listening to you and they haven't heard your voice

بنابراین، لیندسی، اگر کسی به شما گوش می دهد و قبلا صدای شما را نشنیده باشد،

before, which would be very unusual, but if they haven't, where can they find you?

بسیار غیرعادی خواهد بود، اما اگر ندیده باشد، کجا می تواند شما را پیدا کند؟

Yeah.

آره

Thanks again, Anna, for having me on and your listeners can go ahead and just open

باز هم متشکرم، آنا، از اینکه من را در اختیار دارید و شنوندگان شما می توانند ادامه دهند و

the search bar wherever you're listening.

نوار جستجو را در هر کجا که گوش می دهید باز کنند.

If you're listening in the podcast, open that search bar, type in All Ears English,

اگر در حال گوش دادن به پادکست هستید، نوار جستجو را باز کنید، All Ears English را تایپ کنید،

and you will see three shows come up.

و خواهید دید که سه نمایش ظاهر می شود.

You'll see a lot of yellow.

شما مقدار زیادی رنگ زرد خواهید دید.

That is our colour.

رنگ ما همینه

You can subscribe to the main show, All Ears English, and

شما می توانید در برنامه اصلی، All Ears English مشترک شوید و

we publish four days a week.

ما چهار روز در هفته را منتشر می کنیم.

If you're on YouTube, you can type in that search bar, just All Ears English Podcast,

اگر در YouTube هستید، می‌توانید در آن نوار جستجو، فقط پادکست انگلیسی All Ears، تایپ کنید

and you'll find us over there too.

و ما را نیز در آنجا پیدا خواهید کرد.

So, thanks again, Anna, for having me on.

بنابراین، مجدداً از آنا برای حضور من متشکرم.

Thank you.

This has been a great chat.

متشکرم.

این یک چت عالی بوده است.

We should do it more often.

ما باید این کار را بیشتر انجام دهیم.

Yeah, it really has.

Yeah.

آره واقعا داره

آره

And we did actually do another little chat over on your podcast.

و ما در واقع یک چت کوچک دیگر در پادکست شما انجام دادیم.

So, I'll put the link to that particular episode down in the

بنابراین،

description if anyone is interested in hearing more from the two of us.

اگر کسی علاقه مند به شنیدن بیشتر از ما دو نفر باشد، لینک آن قسمت خاص را در توضیحات قرار می دهم.

Perfect.

So, thank you.

کامل.

بنابراین، متشکرم.

Have a great day.

روز خوبی داشته باشی.

And for those of you listening, take very good care and goodbye.

و برای کسانی از شما که گوش می دهید، بسیار مراقب باشید و خداحافظ.

Alright, thanks Anna.

باشه، ممنون آنا

Bye.

خدا حافظ.