Learn English Vocabulary Daily #23.4 — British English Podcast

4,728 views ・ 2024-04-18

English Like A Native


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:00
Hello, and welcome to The English Like a Native Podcast.
0
936
4000
سلام، و به پادکست انگلیسی مانند یک بومی خوش آمدید.
00:05
My name is Anna and you're listening to Week 23, Day 4 of Your English Five a Day.
1
5426
8020
اسم من آنا است و شما در حال گوش دادن به Week 23, Day 4 English Five a Day هستید.
00:14
This is the series that is dedicated to expanding your active vocabulary
2
14386
6374
این مجموعه ای است که به گسترش دایره لغات فعال شما
00:20
by deep-diving into five pieces every day of the working week
3
20980
4380
با غواصی عمیق در پنج قسمت در هر روز از هفته کاری
00:25
from Monday through to Friday.
4
25370
2670
از دوشنبه تا جمعه اختصاص دارد.
00:29
Today we start our list with an idiom, which is out of sorts, out of sorts.
5
29090
8730
امروز لیست خود را با یک اصطلاح شروع می کنیم که از نوع، خارج از نوع است.
00:38
We spell this out, O U T.
6
38405
2250
ما این را هجی می کنیم، O U T.
00:41
Of, O F.
7
41105
1050
Of، O F.
00:42
Sorts, S O R T S.
8
42415
4540
Sorts، S O R T S.
00:47
Out of sorts.
9
47495
870
خارج از نوع.
00:49
This is a funny little phrase.
10
49325
1960
این یک عبارت کوچک خنده دار است.
00:51
If someone is described as being out of sorts, then it means they're unhappy
11
51405
5640
اگر کسی به عنوان فردی نامتعارف توصیف شود، به این معنی است که او ناراضی است
00:57
or they're not their usual self.
12
57105
3297
یا خود همیشگی نیست.
01:01
So, if I am normally a very happy, bouncy person, which I
13
61175
4020
بنابراین، اگر من به طور معمول یک فرد بسیار شاد و تندرست هستم، فکر می کنم
01:05
think it's fair to say that I am.
14
65205
1870
منصفانه است که بگویم که هستم.
01:07
But today, when you see me, I'm low in energy and I seem a bit sad.
15
67960
5740
اما امروز که منو میبینی کم انرژیم و کمی غمگین به نظر میرسم.
01:14
Then you'd say,
16
74655
780
سپس می گویید:
01:15
"Oh, you seem a bit out of sorts.
17
75435
2950
"اوه، به نظر می رسد کمی نامرتب است. حالت
01:18
Are you okay?"
18
78505
900
خوب است؟"
01:20
And I'd say,
19
80755
420
و من می گفتم:
01:21
"Yeah, yeah, I'm fine.
20
81175
1470
"آره، آره، من خوبم.
01:22
Everything's fine.
21
82705
1050
همه چیز خوب است.
01:23
Nothing wrong."
22
83875
780
مشکلی نیست."
01:25
And then later you see a mutual friend, someone who is
23
85565
3630
و بعداً یک دوست مشترک را می بینی، کسی که
01:29
friends with both you and me.
24
89195
2330
هم با من و هم تو دوست است.
01:32
And you say,
25
92115
630
و شما می گویید
01:33
"Have you seen Anna today?
26
93165
1410
"آیا امروز آنا را دیده ای؟
01:35
I saw her this morning and she seemed a bit out of sorts.
27
95395
3920
من او را امروز صبح دیدم و او کمی نامتعارف به نظر می رسید.
01:39
She was out of sorts this morning."
28
99525
1890
او امروز صبح از حالت عادی خارج شده بود." آیا
01:41
Have you felt out of sorts lately?
29
101995
1830
اخیراً احساس کرده اید که از حالت عادی خارج شده اید؟
01:45
Some days I feel out of sorts.
30
105365
1530
بعضی روزها احساس می کنم از حالت عادی خارج می شوم.
01:46
It depends on what kind of night I've had.
31
106895
2160
بستگی داره چه شبی داشته باشم
01:49
If I sleep well and wake up at the right time on my own terms, so I've not been
32
109255
5840
اگر خوب بخوابم و در زمان مناسب از خواب بیدار شوم، بنابراین
01:55
woken by someone else abruptly, but I've woken up naturally, gently, as I would
33
115095
6910
شخص دیگری به طور ناگهانی از خواب بیدار نشده ام، اما به طور طبیعی، آرام، همانطور که
02:02
like to wake, then I usually feel good.
34
122005
2240
دوست دارم بیدار شوم، معمولاً احساس خوبی دارم. .
02:04
But if someone has abruptly woken me up, usually one of my sons shouting, "Mummy!"
35
124275
7813
اما اگر کسی ناگهان مرا از خواب بیدار کرده باشد، معمولا یکی از پسرانم فریاد می زند: "مامان!"
02:12
Then I may feel out of sorts.
36
132565
2370
آن وقت ممکن است احساس کنم از حالت عادی خارج شده ام.
02:15
Here's an example,
37
135621
1000
در اینجا یک مثال وجود دارد،
02:17
"I've not been sleeping well recently, so I'm feeling quite out of sorts today.
38
137223
4980
"من اخیراً خوب نمی خوابم، بنابراین امروز احساس می کنم کاملاً نامناسب هستم.
02:22
Maybe a walk by the canal will perk me up."
39
142833
3090
شاید پیاده روی در کنار کانال باعث خوشحالی من شود."
02:28
Okay, next on the list is a verb and it is to wane.
40
148453
5020
خوب، بعدی در لیست یک فعل است و کم شدن است.
02:33
To wane.
41
153873
1380
کمرنگ شدن
02:35
We spell this W A N E.
42
155943
2910
ما این را W A N E. Wane می نویسیم
02:39
Wane.
43
159243
1410
.
02:41
Wane.
44
161223
830
زوال.
02:42
Paying attention to that diphthong sound in the middle /eɪ/, /eɪ/.
45
162883
4740
توجه به آن صدای دوگانه در وسط /eɪ/، /eɪ/.
02:48
Wane.
46
168363
1200
زوال.
02:50
To wane is to decrease, to go down gradually in strength or intensity.
47
170783
7750
کم شدن یعنی کاهش، کاهش تدریجی قدرت یا شدت.
02:58
So, I often think of this verb as being coupled with a feeling.
48
178543
6480
بنابراین، من اغلب فکر می کنم که این فعل با یک احساس همراه است.
03:06
So, your passion might wane, or your love for someone could wane over time.
49
186063
7580
بنابراین، ممکن است اشتیاق شما کاهش یابد، یا عشق شما به کسی ممکن است به مرور زمان کاهش یابد.
03:14
Your enjoyment of something might wane, your patience might wane.
50
194300
6585
ممکن است لذت شما از چیزی کم شود، صبر شما ممکن است کاهش یابد.
03:20
If you are normally a very patient person, but someone in particular
51
200935
4220
اگر به طور معمول فرد بسیار صبوری هستید ، اما شخص به‌خصوصی کار
03:25
is being quite difficult and you're trying to be patient, but they continue
52
205155
4773
سختی می‌کند و شما سعی می‌کنید صبور باشید، اما او همچنان
03:29
to be difficult, then over a period of time, your patience might wane.
53
209928
5186
سخت است، پس از مدتی ممکن است صبر شما از بین برود.
03:35
It might decrease gradually and eventually, you might
54
215654
4300
ممکن است به تدریج کاهش یابد و در نهایت ممکن است
03:39
explode in anger and say,
55
219984
2300
از عصبانیت منفجر شوید و بگویید:
03:42
"Oh, I've lost my patience."
56
222744
1740
"اوه، صبرم از دست رفت."
03:44
Here's another example,
57
224995
1180
در اینجا یک مثال دیگر وجود دارد،
03:46
"The popularity of skateboarding has started to wane in recent months.
58
226586
4670
"محبوبیت اسکیت‌برد در ماه‌های اخیر شروع به کاهش کرده است. به
03:51
People seem to be into hoverboarding now."
59
231516
3110
نظر می‌رسد که مردم در حال حاضر به هاوربردینگ علاقه دارند."
03:56
Alright, next on the list is an adjective and it is disobedient.
60
236556
5160
خوب، بعدی در لیست یک صفت است و نافرمانی است.
04:03
We spell disobedient, D I S O B E D I E N T.
61
243101
8060
نافرمانی را می گوییم، D I S O B E D I E N T.
04:11
Disobedient.
62
251421
3060
نافرمان.
04:15
Disobedient.
63
255381
1200
نافرمان.
04:16
If someone, or an animal perhaps, a pet, is described as disobedient, then
64
256651
8690
اگر کسی، یا حیوانی، شاید حیوان خانگی، به عنوان نافرمان توصیف شود، از انجام کاری
04:25
they refuse to do as they're told, they refuse to listen to people in authority.
65
265751
7851
که به آنها گفته می شود خودداری می کند، از گوش دادن به افراد صاحب قدرت امتناع می ورزد.
04:34
So, a disobedient child will not do as their parent or teacher tells them to do.
66
274292
6140
بنابراین، یک کودک نافرمان آنطور که والدین یا معلمش به آنها می گوید انجام نمی دهد.
04:40
A disobedient dog will not return when it's called.
67
280852
3260
سگ نافرمان وقتی صداش بزنه برنمیگرده.
04:44
"Come on, Fluffy, Fluffy, come back.
68
284742
2710
"بیا، کرکی، کرکی، برگرد.
04:47
Fluffy!
69
287712
500
کرکی!
04:48
Fluffy, come back!
70
288517
990
کرکی، برگرد!
04:50
Fluffy!"
71
290027
1533
کرکی!"
04:52
There was a viral video, wasn't there?
72
292457
3240
یک ویدیوی ویروسی بود، اینطور نیست؟ شاید
04:55
Of a dog that was just out chasing sheep maybe?
73
295747
4490
از سگی که به دنبال گوسفند بود؟
05:00
Or deer?
74
300647
743
یا گوزن؟
05:02
And the owner was just running behind him shouting his name.
75
302167
3450
و صاحب فقط پشت سرش می دوید و اسمش را فریاد می زد. به آن می
05:05
It was called like, Mertonor?
76
305717
3267
گفتند، مرتونور؟
05:10
Ah, that is wrong.
77
310054
815
05:10
I cannot remember the name, but there was a viral video.
78
310879
2430
آه، این اشتباه است.
من نمی توانم نام را به خاطر بسپارم، اما یک ویدیوی ویروسی وجود داشت.
05:13
I'll try to remember it and see if it pops into my mind
79
313309
2450
سعی می کنم آن را به خاطر بسپارم و ببینم
05:15
before the end of this podcast.
80
315769
1240
قبل از پایان این پادکست به ذهنم می رسد یا خیر.
05:17
So, disobedient, do you have any disobedient children or have you
81
317841
4830
بنابراین، نافرمان، آیا فرزندانی نافرمان دارید یا شاید
05:22
experienced a disobedient employee perhaps at the company you work with, as someone
82
322681
7070
در شرکتی که با آن کار می‌کنید، کارمند نافرمان را تجربه کرده‌اید، چرا که شخصی
05:29
decided not to do as they're supposed to do, not to do as they've been told.
83
329751
4230
تصمیم گرفته آن‌طور که قرار است انجام ندهد، و آن‌طور که به او گفته شده عمل نکند. در
05:34
Here's an example,
84
334791
940
اینجا یک مثال وجود دارد،
05:35
"Why are there so many disobedient children these days?
85
335781
3110
"چرا این روزها تعداد زیادی از کودکان نافرمان وجود دارد؟ به
05:39
Parents seem to be letting their kids get away with anything."
86
339071
4773
نظر می رسد والدین به فرزندان خود اجازه می دهند از هر چیزی فرار کنند."
05:44
To get away with, that's another really common phrasal verb.
87
344291
3400
برای دور زدن، این یکی دیگر از فعل های عبارتی بسیار رایج است.
05:47
To get away with something is to be able to do something
88
347931
2970
رهایی از چیزی این است که بتوانی
05:50
naughty without punishment.
89
350901
1650
بدون مجازات کاری شیطنت آمیز انجام دهی. از پسش
05:52
You get away with it.
90
352881
1180
برمیای
05:54
Okay, next on the list is orchestrate.
91
354461
4180
بسیار خوب، بعدی در لیست سازماندهی است.
05:59
Orchestrate.
92
359356
1020
ارکستر کردن.
06:00
We spell this O R C H E S T R A T E.
93
360786
6630
ما این را املای O R C H E S T R A T E.
06:07
Orchestrate.
94
367716
1190
Orchestrate.
06:09
To orchestrate something is to very carefully plan and organise an event or
95
369356
7700
هماهنگ کردن چیزی به معنای برنامه ریزی و سازماندهی بسیار دقیق یک رویداد یا
06:17
a situation, usually something that's quite complicated, that's not simple.
96
377086
4760
موقعیت است، معمولاً چیزی که کاملاً پیچیده است، که ساده نیست.
06:22
So, if you orchestrate it, then you bring all the pieces together, just like an
97
382236
4670
بنابراین، اگر آن را ارکستر کنید، تمام قطعات را کنار هم می‌آورید، درست مثل یک
06:26
orchestra needs someone to conduct, to bring all the instruments together, to
98
386906
4760
ارکستر که به کسی برای رهبری نیاز دارد، تا همه سازها را کنار هم بیاورد، تا
06:31
play all at the same time in harmony.
99
391666
3180
همه را در یک زمان هماهنگ کند.
06:35
If you are the person who brings all the elements of an event
100
395146
3820
اگر شما فردی هستید که همه عناصر یک رویداد را در
06:39
together, then you orchestrate it.
101
399016
2450
کنار هم قرار می دهید، آن را هماهنگ می کنید.
06:42
I have orchestrated many events in the past and I'm very good
102
402556
5670
من در گذشته رویدادهای زیادی را تنظیم کرده ام و در آن خیلی خوب هستم
06:48
at it, but I don't enjoy it.
103
408226
2100
، اما از آن لذت نمی برم. به نظر
06:51
I find it quite stressful.
104
411146
1490
من کاملا استرس زا است.
06:53
I would much rather be a participant rather than the
105
413156
4070
من ترجیح می دهم یک شرکت کننده باشم تا
06:57
person orchestrating everything.
106
417226
1720
کسی که همه چیز را تنظیم می کند.
07:00
Because I am very sensitive to stress, you might say.
107
420241
5600
شاید بگید چون به استرس خیلی حساسم.
07:06
Okay, here's an example,
108
426741
2640
خوب، در اینجا یک مثال وجود دارد،
07:10
"The event planner had to orchestrate the entire wedding,
109
430161
3390
"برنامه ریز رویداد باید کل مراسم عروسی را تنظیم می کرد،
07:13
from coordinating the vendors to creating a timeline for the ceremony."
110
433701
4480
از هماهنگی فروشنده ها گرفته تا ایجاد جدول زمانی برای مراسم."
07:19
Gosh, planning a wedding, that would be quite a stressful task, I think, trying
111
439741
6615
بخدا، برنامه ریزی یک عروسی، کار بسیار پر استرسی است، فکر می کنم، تلاش
07:26
to plan for the perfect day, orchestrating all the elements of a wedding to make
112
446356
4640
برای برنامه ریزی برای یک روز عالی، هماهنگ کردن همه عناصر یک عروسی برای
07:30
sure that everyone has a memorable and worthwhile day, especially here in the UK.
113
450996
6180
اطمینان از اینکه همه روزی به یاد ماندنی و ارزشمند خواهند داشت، به خصوص اینجا در بریتانیا.
07:37
I'm not sure what it's like in your country, but in the UK, we
114
457426
3480
من مطمئن نیستم که در کشور شما چگونه است، اما در بریتانیا، ما
07:40
spend a fortune on a wedding.
115
460906
1940
برای یک عروسی هزینه زیادی می کنیم.
07:43
One of the reasons why I'm not married, because I can't afford to be.
116
463926
3790
یکی از دلایلی که من ازدواج نکرده ام، این است که توانایی مالی ندارم.
07:48
It costs so much money.
117
468176
1380
خیلی پول خرج داره
07:50
Anyway, let's move on from my relationship status on to our final piece for today.
118
470396
5720
به هر حال، بیایید از وضعیت رابطه من به آخرین قطعه امروزمان برویم.
07:56
We have a noun to finish off the list today and it is solace.
119
476656
4800
ما امروز یک اسم داریم که لیست را تکمیل می کنیم و این یک آرامش است.
08:02
Solace.
120
482096
870
آرامش.
08:03
We spell this S O L A C E, solace.
121
483666
5210
ما این را S O L A C E می گوییم، آرامش.
08:10
Solace is like the comfort or the help that you get from someone
122
490436
6620
آرامش مانند آسایش یا کمکی است که از کسی
08:17
when you're feeling worried or sad.
123
497506
2450
در زمانی که احساس نگرانی یا غمگینی می کنید دریافت می کنید.
08:20
So, you might find solace in something.
124
500706
2840
بنابراین، ممکن است در چیزی آرامش پیدا کنید.
08:23
So, you might find comfort, solace in a particular person or
125
503546
6050
بنابراین، هنگامی که احساس غمگینی، فرسودگی یا اضطراب دارید، ممکن است در یک فرد خاص یا
08:29
a particular activity when you're feeling sad or run down or anxious.
126
509596
6850
یک فعالیت خاص آرامش، آرامش پیدا کنید .
08:37
You find solace.
127
517136
1140
آرامش پیدا می کنی
08:38
I find solace in a cup of tea with a chocolate hobnob.
128
518396
3750
من آرامش را در یک فنجان چای با یک شکلات شکلاتی پیدا می کنم.
08:42
A chocolate hobnob is a type of biscuit.
129
522926
1760
شکلاتی شکلاتی نوعی بیسکویت است.
08:45
Okay, so here's an example sentence,
130
525367
2590
خوب، پس در اینجا یک جمله مثال آمده است،
08:48
"After a long and difficult day, I find solace in a good
131
528608
4780
"پس از یک روز طولانی و سخت ، آرامش را در یک
08:53
book and a warm cup of tea."
132
533458
2690
کتاب خوب و یک فنجان چای گرم پیدا می کنم."
08:57
Okay, that's our five pieces for today.
133
537593
3110
خوب، این پنج قطعه ما برای امروز است.
09:00
Let's do a quick recap.
134
540923
2190
بیایید یک جمع بندی سریع انجام دهیم.
09:03
We started with the idiom out of sorts, which means that you are
135
543903
4820
ما با اصطلاح خارج از نوع شروع کردیم، به این معنی که شما
09:08
unhappy or you're not your usual self, you're in a lower mood or you seem
136
548783
6460
ناراضی هستید یا خود معمولی خود نیستید، در خلق و خوی پایین تری هستید یا
09:15
sad compared to your normal self.
137
555253
3567
در مقایسه با خود عادی خود غمگین به نظر می رسید.
09:20
Then we had the verb wane.
138
560250
2630
سپس فعل wane را داشتیم.
09:22
To wane, which is to decrease gradually.
139
562970
3720
از بین رفتن، که به تدریج کاهش می یابد.
09:27
We then had the adjective disobedient, which means that
140
567825
4090
ما در آن زمان صفت نافرمان را داشتیم که به این معنی است که
09:31
you do not do as you are told.
141
571915
2120
شما آنطور که به شما می گویند عمل نمی کنید.
09:35
Then we had the verb orchestrate, orchestrate, to carefully
142
575125
5810
سپس ما فعل ارکستر کردن، هماهنگ کردن،
09:41
plan or organise something.
143
581165
2350
برنامه ریزی یا سازماندهی دقیق چیزی را داشتیم.
09:44
And we finished with the noun solace.
144
584445
2580
و با اسم solace تمام کردیم.
09:47
Solace.
145
587565
670
آرامش.
09:48
Which is the comfort that you get from something or someone
146
588275
4150
این آرامشی است که
09:52
when you feel worried or sad.
147
592695
2240
وقتی احساس نگرانی یا غمگینی از چیزی یا کسی می کنید.
09:56
Let's now do this for pronunciation.
148
596505
3540
حالا بیایید این کار را برای تلفظ انجام دهیم.
10:00
Please repeat after me.
149
600455
1300
لطفا بعد از من تکرار کنید.
10:02
Out of sorts.
150
602905
1090
بدون ترتیب.
10:06
Out of sorts.
151
606325
1250
بدون ترتیب.
10:09
Wane.
152
609825
960
زوال.
10:13
Wane.
153
613225
980
زوال.
10:16
Disobedient.
154
616995
1140
نافرمان.
10:20
Disobedient.
155
620585
1940
نافرمان.
10:25
Orchestrate.
156
625185
1380
ارکستر کردن.
10:28
Orchestrate.
157
628745
1350
ارکستر کردن.
10:32
Solace.
158
632705
880
آرامش.
10:36
Solace.
159
636355
910
آرامش.
10:40
Fantastic.
160
640070
970
خارق العاده.
10:42
So, let's try to test your memory now.
161
642220
3090
بنابراین، بیایید اکنون سعی کنیم حافظه شما را آزمایش کنیم.
10:46
I am putting together a little party for Easter.
162
646885
4330
من برای عید پاک یک جشن کوچک ترتیب می دهم.
10:51
I'm going to invite all the local people, the local children, the local
163
651995
5010
من از همه مردم محلی، بچه‌های محلی،
10:57
families, everybody, everyone who's local will be invited to this event.
164
657005
5450
خانواده‌های محلی، همه و همه کسانی که اهل محل هستند دعوت می‌کنم به این رویداد دعوت شوند.
11:02
And I'm going to put on an Easter hunt and there will be some food and we'll
165
662775
5430
و من قصد دارم یک شکار عید پاک انجام دهم و مقداری غذا وجود دارد و
11:08
also be offering free tea and coffee.
166
668205
2890
همچنین چای و قهوه رایگان ارائه خواهیم کرد.
11:11
There will be some crafts going on, some arts and crafts.
167
671865
3700
برخی از صنایع دستی در جریان است، برخی از هنرها و صنایع دستی.
11:16
So, there's a lot to plan, a lot to do.
168
676025
2130
بنابراین، چیزهای زیادی برای برنامه ریزی وجود دارد، کارهای زیادی برای انجام دادن.
11:18
I need to do the invitations.
169
678185
1250
باید دعوتنامه ها را انجام دهم
11:19
I need to get all the supplies.
170
679435
1370
من باید همه لوازم را تهیه کنم.
11:20
I need to decide who's going to be doing what jobs.
171
680805
3440
من باید تصمیم بگیرم که چه کسی قرار است چه شغلی را انجام دهد.
11:24
I have to what?
172
684545
2590
من باید به چی؟ از
11:27
What verb do I use to describe planning and pulling together all
173
687185
6480
چه فعل برای توصیف برنامه ریزی و جمع آوری تمام
11:33
the different aspects of this event?
174
693725
1760
جنبه های مختلف این رویداد استفاده می کنم؟
11:35
I need to...
175
695505
1060
باید...
11:38
orchestrate it.
176
698885
1050
هماهنگش کنم.
11:40
I need to orchestrate this event.
177
700295
2440
من باید این رویداد را سازماندهی کنم.
11:43
Now, I'm really excited about this particular event.
178
703245
5240
اکنون، من واقعاً در مورد این رویداد خاص هیجان زده هستم.
11:48
But on the day of the events on the day of this special party that I'm throwing
179
708505
5605
اما در روز اتفاقات در روز این مهمانی ویژه که من می گذارم
11:55
my son wakes up feeling very unhappy.
180
715050
4550
پسرم با احساس ناراحتی از خواب بیدار می شود.
11:59
I think he might be poorly, but he doesn't have a temperature.
181
719960
3330
من فکر می کنم او ممکن است ضعیف باشد، اما درجه حرارت ندارد.
12:03
He's just generally unhappy.
182
723300
2520
او فقط به طور کلی ناراضی است.
12:06
He seems a bit grumpy, a bit depressed.
183
726400
2730
او کمی بداخلاق، کمی افسرده به نظر می رسد. از
12:10
What idiom could I use to describe this mood that he's in?
184
730110
3430
چه اصطلاحی می توانم برای توصیف این حال و هوای او استفاده کنم؟
12:16
Yes, he's out of sorts.
185
736825
1680
بله، او از حالت عادی خارج شده است.
12:18
He woke up a bit out of sorts and I need to be there for him, but I
186
738845
5060
او کمی از خواب بیدار شد و من باید در کنارش باشم، اما
12:23
also need to orchestrate today to make sure that the party goes, you
187
743905
4781
باید امروز را هماهنگ کنم تا مطمئن شوم که مهمانی پیش می رود،
12:28
know, well, that nothing goes wrong.
188
748686
2090
خوب می دانید که هیچ مشکلی پیش نمی آید.
12:31
But because my son is feeling out of sorts, my passion and my excitement
189
751496
6460
اما از آنجایی که پسرم احساس بدی می کند، شور و هیجان من
12:37
about today's event is starting to decrease slowly as the morning rolls on.
190
757956
7375
در مورد رویداد امروز به آرامی با شروع صبح کم می شود. از
12:45
What verb could I use to describe this gradual decrease of my
191
765881
3320
چه فعل برای توصیف این کاهش تدریجی
12:49
passion and excitement for today?
192
769221
1950
اشتیاق و هیجان امروزم استفاده کنم؟ کم کم داره
12:54
It's beginning to wane.
193
774541
1240
کم میشه
12:55
Absolutely.
194
775881
700
کاملا.
12:56
My passion and excitement for today's event is beginning to wane
195
776771
3160
اشتیاق و هیجان من برای رویداد امروز در حال کاهش است،
12:59
because my son is out of sorts and I feel like something's wrong.
196
779931
2920
زیرا پسرم از حالت عادی خارج شده است و احساس می کنم چیزی اشتباه است.
13:03
And on top of that, as we get to the start time of the event, my
197
783621
5000
و علاوه بر آن، وقتی به زمان شروع رویداد می رسیم،
13:08
eldest son, who's normally a very good boy, starts to misbehave.
198
788661
5695
پسر بزرگم، که معمولاً پسر بسیار خوبی است، شروع به بدرفتاری می کند.
13:14
I tell him he should do this, that, and the other, and he doesn't listen to me.
199
794626
4090
من به او می گویم که باید این کار و آن و دیگری را انجام دهد و او به حرف من گوش نمی دهد.
13:19
It's very unusual that he is behaving in this way.
200
799266
3800
خیلی غیرعادی است که او اینگونه رفتار می کند.
13:23
He's not normally what?
201
803676
2710
او معمولاً چیست؟
13:26
What adjective can I use to describe this behaviour?
202
806456
3290
از چه صفتی می توانم برای توصیف این رفتار استفاده کنم؟
13:29
He's not normally...
203
809886
1870
او معمولاً ...
13:34
disobedient.
204
814546
1130
نافرمانی نیست.
13:35
He's not normally disobedient.
205
815956
1340
او معمولاً نافرمان نیست.
13:37
So, I have a disobedient older son.
206
817296
2320
بنابراین، من یک پسر بزرگتر نافرمان دارم.
13:40
My youngest son is out of sorts.
207
820016
1790
کوچکترین پسرم از حالت عادی خارج شده است.
13:42
My passion for the event is completely starting to wane.
208
822246
3180
اشتیاق من برای این رویداد کاملاً در حال کاهش است.
13:46
So, I seek to find some comfort in a hot cross bun and a cup of tea.
209
826146
5410
بنابراین، من به دنبال راحتی در یک نان صلیب داغ و یک فنجان چای هستم. از
13:52
What noun could I use instead of the word 'comfort'?
210
832016
3900
چه اسمی می توانم به جای کلمه "راحتی" استفاده کنم؟
13:56
I seek...
211
836516
1130
من به دنبال
14:01
solace in a hot cross bun and a cup of tea.
212
841246
3770
آرامش در یک نان صلیب داغ و یک فنجان چای هستم.
14:05
Yes.
213
845906
500
آره.
14:06
So, the overview of that story is I was orchestrating a big Easter event.
214
846761
5930
بنابراین، نمای کلی آن داستان این است که من یک رویداد بزرگ عید پاک را سازماندهی می کردم.
14:12
I was very excited about it, but on the morning of the event, my
215
852921
3150
من در مورد آن بسیار هیجان زده بودم، اما صبح روز رویداد،
14:16
youngest son woke up a little out of sorts, and so my passion and
216
856071
4760
کوچکترین پسرم کمی از خواب بیدار شد و بنابراین شور و
14:20
excitement for the event began to wane.
217
860831
2240
هیجان من برای این رویداد کم شد. علاوه بر
14:23
On top of that, my eldest son started to be very disobedient on the
218
863651
5120
آن، پسر بزرگم در آن روز شروع به نافرمانی بسیار کرد،
14:28
day, which made things much worse.
219
868771
2375
که اوضاع را بسیار بدتر کرد.
14:31
So I sought solace in a hot cross bun and a cup of tea.
220
871806
4830
بنابراین من به دنبال آرامش در یک نان صلیب داغ و یک فنجان چای بودم.
14:37
Okay, I'm going to bring all those pieces together once again in today's story time.
221
877756
6900
خوب، من می خواهم همه آن قطعات را یک بار دیگر در زمان داستان امروز گرد هم بیاورم.
14:48
I couldn't wait to tell everyone about the mysterious performer who brought
222
888226
5350
نمی‌توانستم صبر کنم تا به همه درباره مجری مرموز بگویم که
14:53
to life that dreary Monday morning.
223
893576
2640
آن صبح غم انگیز دوشنبه را زنده کرد.
14:57
I'm always out of sorts on a Monday, and this day was no different.
224
897296
4620
من همیشه در روز دوشنبه از حالت عادی خارج می شوم و این روز هم تفاوتی نداشت.
15:02
As I arrived at the office, I always felt the weight of the day
225
902556
5220
وقتی به دفتر رسیدم، همیشه سنگینی روز را
15:08
weighing heavily on my shoulders.
226
908166
2200
روی شانه‌هایم سنگینی می‌کردم.
15:11
The fluorescent lights buzzed above me, the constant ringing of phones
227
911116
6330
چراغ‌های فلورسنت بالای سرم وزوز می‌کردند، صدای زنگ مداوم تلفن‌ها
15:17
filled my ears, and the copier seemed to be malfunctioning again.
228
917456
6190
گوش‌هایم را پر می‌کرد و به نظر می‌رسید که دستگاه کپی دوباره دچار مشکل شده است.
15:24
My head was pounding, and my patience was waning.
229
924476
4710
سرم تند تند می زد و صبرم کم می شد.
15:29
It was just one of those days.
230
929981
2690
فقط یکی از آن روزها بود.
15:33
But then, I heard a sudden commotion outside.
231
933611
4200
اما بعد، ناگهان صدایی از بیرون شنیدم.
15:38
My curiosity got the best of me, and I slowly made my way to the
232
938666
4720
کنجکاوی من بهترین حالت را در من گرفت و به آرامی به سمت پنجره رفتم
15:43
window to see what was happening.
233
943386
2140
تا ببینم چه اتفاقی دارد می افتد.
15:46
As I peered through the glass, I was met with a sight that
234
946536
3850
وقتی از پشت شیشه نگاه می کردم، با منظره ای روبرو شدم که
15:50
I never could have imagined.
235
950426
2640
هرگز تصورش را هم نمی کردم.
15:54
In the midst of the busy city streets, there was a man dressed
236
954046
4360
در میان خیابان‌های شلوغ شهر، مردی بود که
15:58
in a bright yellow suit, complete with a matching hat and cane.
237
958416
4580
کت و شلوار زرد روشنی پوشیده بود و کلاه و عصای همرنگی به تن داشت.
16:03
He was dancing around, twirling his cane with such grace and
238
963541
6380
او دور تا دور می رقصید، عصایش را با این ظرافت می چرخاند و
16:10
singing at the top of his lungs.
239
970141
2560
بالای ریه هایش آواز می خواند.
16:13
At first, I thought he was just another street performer
240
973511
4640
در ابتدا فکر می کردم که او فقط یک مجری خیابانی است که
16:18
trying to make a few quid.
241
978151
1430
سعی می کند چند دلار بسازد.
16:20
But there was something different about him.
242
980981
2420
اما چیز دیگری در مورد او وجود داشت.
16:24
Unlike the other street performers, this man seemed to have a hold
243
984491
5470
برخلاف دیگر اجراکنندگان خیابانی، به نظر می‌رسید که این مرد
16:29
over the chaos around him, it was like a carefully orchestrated show.
244
989991
5270
بر هرج و مرج اطرافش کنترل داشته باشد، مانند نمایشی بود که به دقت سازماندهی شده بود.
16:36
People stopped in their tracks to watch, their faces lighting up with amusement.
245
996121
5420
مردم در مسیر خود ایستادند تا تماشا کنند، چهره هایشان از سرگرمی روشن می شد.
16:42
Even the loud honking of cars seemed to fade into the background
246
1002301
4770
حتی صدای بوق بلند خودروها به نظر می رسید که در پس زمینه محو می شد،
16:47
as if they were under the spell of this mysterious performer.
247
1007471
3740
گویی آنها تحت طلسم این مجری مرموز قرار گرفته بودند.
16:52
Even our building security guard who had tried to move him on
248
1012601
5290
حتی نگهبان ساختمان ما که در ابتدا سعی کرده بود او را جابجا کند،
16:57
initially was now standing with his mouth wide open staring at Mr.
249
1017951
5290
اکنون با دهان باز ایستاده بود و به آقای
17:03
Yellow Man.
250
1023241
780
زرد مرد خیره شده بود. من که
17:05
Mesmerised by his performance, I couldn't help but smile at the sight before me.
251
1025271
6004
مسحور عملکرد او شده بودم، نمی توانستم لبخندی به منظره ای که در جلوی خود داشتم، نزنم.
17:11
This disobedient performer had brought a moment of solace to the busy
252
1031275
5341
این مجری نافرمان لحظه ای آرامش به شهر شلوغ آورده بود
17:16
city, and for that, I was grateful.
253
1036616
2830
و من از این بابت سپاسگزار بودم.
17:20
As the minutes went by I knew I should probably get back to my
254
1040696
4320
با گذشت چند دقیقه می دانستم که احتمالاً باید به میز کارم برگردم
17:25
desk, but I was still drawn to this man's captivating movements.
255
1045016
5550
، اما همچنان به سمت حرکات فریبنده این مرد کشیده شده بودم.
17:31
With each twirl of his cane, he seemed to bring life to the mundane surroundings.
256
1051116
5390
با هر چرخش عصایش، به نظر می رسید که او زندگی را به محیط پیش پا افتاده می بخشد.
17:37
And just like that, my day was no longer ordinary.
257
1057381
4050
و همینطور، روز من دیگر عادی نبود.
17:42
But, as quickly as he had appeared, the man suddenly stopped.
258
1062411
5250
اما به همان سرعتی که ظاهر شد، مرد ناگهان ایستاد.
17:48
As if nothing had happened, he simply walked away, leaving behind
259
1068341
5090
انگار هیچ اتفاقی نیفتاده بود، او به سادگی دور شد و
17:53
a trail of curious onlookers.
260
1073431
2370
ردی از تماشاگران کنجکاو را پشت سر گذاشت.
17:56
But for me, that moment will be etched in my memory forever.
261
1076921
4970
اما برای من، آن لحظه برای همیشه در حافظه ام حک می شود.
18:03
I couldn't wait to share this unexpected encounter with everyone in the office.
262
1083431
3460
من نمی توانستم صبر کنم تا این برخورد غیرمنتظره را با همه در دفتر به اشتراک بگذارم.
18:07
The mysterious performer had brought a bit of joy to an otherwise mundane Monday
263
1087806
4240
مجری اسرارآمیز کمی شادی را در
18:12
morning, and I was grateful for the brief escape from the monotony of daily life.
264
1092046
6305
صبح روز دوشنبه به ارمغان آورده بود، و من برای فرار کوتاه از یکنواختی زندگی روزمره سپاسگزار بودم.
18:21
And that brings us to the end of today's episode.
265
1101538
3240
و این ما را به پایان قسمت امروز می رساند.
18:25
I do hope you found today enjoyable.
266
1105108
2990
امیدوارم امروز برای شما لذت بخش بوده باشد.
18:28
If you did, please leave a like, a rating, or review.
267
1108278
4140
اگر این کار را کردید، لطفاً یک لایک، امتیاز یا نقد بگذارید.
18:33
Until tomorrow, take very good care and goodbye.
268
1113128
5149
تا فردا خیلی مواظب باش و خداحافظ.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7