Learn English Vocabulary Daily #20.3 — British English Podcast

Hello and Welcome to The English Like a Native Podcast.

سلام و به پادکست انگلیسی مانند یک بومی خوش آمدید.

My name is Anna and you are listening to Week 20, Day 3 of Your English Five a Day.

نام من آنا است و شما در حال گوش دادن به هفته بیستم، روز سوم از پنج روز انگلیسی شما هستید.

This is the series that aims to increase your vocabulary, your active vocabulary,

این مجموعه ای است که هدف آن افزایش دایره لغات شما، دایره لغات فعال شما،

by deep-diving into five pieces every day of the working week from Monday to Friday.

با غواصی عمیق در پنج قسمت در هر روز از هفته کاری از دوشنبه تا جمعه است.

So, we're going to start today's list with a verb and it is to tamper, to tamper.

بنابراین، ما می خواهیم لیست امروز را با یک فعل شروع کنیم و آن را دستکاری کردن، دستکاری کردن است.

We're spelling this T A M P E R.

ما در حال املای این T A M P E R.

Tamper.

Tamper هستیم.

To tamper with something is to interfere or mess around

دستکاری در چیزی به معنای مداخله یا به هم ریختن

with it to change something.

آن برای تغییر چیزی است.

So, the first thing that springs to mind is tampering with the elections

بنابراین، اولین چیزی که به ذهن خطور می کند، دستکاری در انتخابات

or tampering with the vote, or you might tamper with a car engine.

یا دستکاری در رای است، یا ممکن است موتور ماشین را دستکاری کنید. به

That sounds very devious, doesn't it?

نظر می رسد بسیار فریبنده است، اینطور نیست؟

So, if you tamper with the election or you tamper with a ballot box, then you

بنابراین، اگر در انتخابات دستکاری می کنید یا صندوق رای را دستکاری می کنید،

try to go in and sneak some of the votes out or sneak some extra votes in, in

سعی می کنید وارد شوید و برخی از آرا را مخفیانه بیرون بیاورید یا تعدادی رای اضافی را مخفیانه وارد کنید

order to change the outcome of the vote.

تا نتیجه رای گیری را تغییر دهید.

Does this ring any bells?

آیا این زنگ ها را به صدا در می آورد؟

Can you hear an orange man shouting?

صدای فریاد مرد نارنجی را می شنوید؟

Okay.

باشه.

So, to tamper with something.

بنابراین، دستکاری در چیزی.

Sometimes in dramas, I guess in real life as well, if somebody has a problem

گاهی اوقات در درام، حدس می‌زنم در زندگی واقعی هم، اگر کسی

with another person, if someone doesn't like another person and they wish them

با شخص دیگری مشکل داشته باشد، اگر کسی دیگری را دوست نداشته باشد و برای او آرزوی

harm, then they may decide to tamper with that person's brakes on their car.

آسیب کند، ممکن است تصمیم بگیرد که ترمز آن شخص را در ماشینش دستکاری کند.

So, they mess with the brakes in order to make the brakes ineffective or likely

بنابراین، ترمزها را به هم می ریزند تا ترمزها را ناکارآمد یا احتمالاً

to falter, likely to stop working when the car is in motion, which obviously

سست کنند، به احتمال زیاد در هنگام حرکت خودرو از کار می افتند، که بدیهی است که

would result in a terrible accident.

منجر به تصادف وحشتناکی می شود.

So, to tamper with something.

بنابراین، دستکاری در چیزی.

Here's another example,

این هم یک مثال دیگر،

"Have you been tampering with the door lock again?

"آیا دوباره قفل در را دستکاری کرده اید؟

It's stuck and now I can't get out of the bathroom!"

گیر کرده است و حالا نمی توانم از دستشویی بیرون بیایم!"

That would be terrible, wouldn't it?

این وحشتناک خواهد بود، اینطور نیست؟

Being stuck in the bathroom.

گیر افتادن در حمام

You'd have to eat toothpaste and drink tap water.

شما باید خمیر دندان بخورید و آب لوله کشی بنوشید.

Right, so, moving on, we have an adjective, genuine, genuine.

درست است، بنابراین، در ادامه، ما یک صفت داریم، اصیل، اصیل.

We spell this G E N U I N E.

ما این را G E N U I N E می نویسیم.

Genuine.

Genuine.

Genuine.

اصل.

If something is described as genuine, then it's real.

اگر چیزی به عنوان واقعی توصیف شود، پس واقعی است.

It's not fake.

تقلبی نیست

It's exactly what it seems to be.

دقیقاً همان چیزی است که به نظر می رسد.

There's no pretending.

تظاهر وجود ندارد

It's real.

این واقعی است.

So, if you turn up on my front door,

بنابراین، اگر جلوی درب منزل من را باز کنید،

"Hello Anna, you've won the lottery."

"سلام آنا، تو در قرعه کشی برنده شدی."

I'd be like,

من می خواهم بگویم:

"No, I haven't.

"نه، من این کار را نکرده ام.

You're obviously a con artist.

شما آشکارا یک کلاهبردار هستید.

I'm never going to win the lottery."

من هرگز در لاتاری برنده نمی شوم."

But you say,

"No, no, I'm genuine."

اما شما می گویید،

"نه، نه، من واقعی هستم."

"You genuinely have won the lottery.

"شما واقعاً در لاتاری برنده شده اید.

This is genuine.

این واقعی است.

It's not fake.

جعلی نیست.

It's very real."

بسیار واقعی است."

And then I open the door, "Ah!"

و سپس در را باز می کنم: "آه!"

And there you stand with a cheque.

و در آنجا با یک چک می ایستید.

My cheque.

چک من

With my winnings written all over it.

با برنده های من که در سراسر آن نوشته شده است.

"Oh wow!

"اوه وای!

I have, I have won the lottery.

من در قرعه کشی برنده شدم.

You are genuine.

شما واقعی هستید.

This is a genuine win.

این یک برد واقعی است.

It's a genuine knock at the door.

این یک ضربه واقعی به در است.

It's not fake.

این تقلبی نیست.

It's all real.

همه چیز واقعی است.

Woohoo!

وووو!

Let's go on holiday."

بیا به تعطیلات برویم."

Here's another example sentence,

این یک جمله مثال دیگر است،

"Do you like my new sofa?

"آیا مبل جدید من را دوست دارید؟

It's genuine leather, cost me a fortune!"

این چرم طبیعی است، برای من هزینه زیادی دارد!"

Alright, next on the list is a noun and it is defect, defect.

بسیار خوب، بعدی در لیست یک اسم است و نقص، نقص است.

We spell this D E F E C T, defect.

این D E F E C T را می نویسیم نقص.

A defect is a fault or an issue with something, or someone, that causes

عیب عبارت است از عیب یا مشکل چیزی یا شخصی که باعث می شود

it or them to not work properly.

آن یا آنها به درستی کار نکنند.

So, if there is a defect with your new car, with the brakes, maybe someone's

بنابراین، اگر نقصی در خودروی جدید شما ، ترمزها وجود داشته باشد، ممکن است کسی

tampered with them and you didn't realise, but if there's a defect

آنها را دستکاری کرده باشد و شما متوجه نشده باشید، اما اگر نقصی وجود داشته باشد،

then your car's not going to work properly and it will have to go back

ماشین شما به درستی کار نمی کند و باید

to the factory to be fixed or swapped.

به حالت اولیه برگردد. کارخانه تعمیر یا تعویض شود.

There's nothing worse than having a defect with something.

هیچ چیز بدتر از این نیست که در چیزی نقص داشته باشید.

Here's an example,

این یک مثال است،

"Uh, I think there must be a defect with the car's computer system,

"اوه، من فکر می کنم باید سیستم کامپیوتری ماشین نقص داشته باشد،

all the lights keep flashing and the engine alarm is going off!"

همه چراغ ها چشمک می زنند و آلارم موتور خاموش می شود!"

Alright, next on the list we have an idiom!

بسیار خوب، بعدی در لیست ما یک اصطلاح داریم!

Woo hoo!

وو هو!

We all love an idiom, and it is to hit the road.

همه ما یک اصطلاح را دوست داریم، و آن عبارت است از راه افتادن.

To hit the road.

برای رفتن به جاده

We spell this, hit, H I T.

ما این را املا می کنیم، ضربه بزنید، H I T.

The, T H E.

The، T H E.

Road, R O A D.

Road، R O A D. به

Hit the road.

جاده بزنید.

To hit the road is to set off on a journey, to leave to go somewhere else.

راه افتادن یعنی رفتن به یک سفر، رفتن برای رفتن به جای دیگری.

So, if I'm at the pub enjoying a few drinks with my best friends to

بنابراین، اگر من در میخانه با بهترین دوستانم از نوشیدنی‌هایی لذت می‌برم تا

celebrate something fantastic, like my friend's got a new job, we're having

یک چیز خارق‌العاده را جشن بگیرم، مثلاً دوستم شغل جدیدی پیدا کرده است،

a few drinks, but I realise it's 9.30 and I'm normally in bed by 10 o'clock.

چند نوشیدنی می‌خوریم، اما متوجه می‌شوم که ساعت 9.30 است و من معمولاً در رختخواب هستم. تا ساعت 10

I look at my watch and say,

به ساعتم نگاه می کنم و می گویم:

"Oh, girls, I'm going to have to hit the road.

اوه دخترا باید برم تو جاده، ساعت

It's 9.30.

9.30 است، می

You know what that means.

دانید یعنی چه،

I should be in my pyjamas."

من باید با پیژامه باشم.

So, I hit the road and I go home.

بنابراین، من به جاده می افتم و به خانه می روم.

So, it's all about setting off.

بنابراین، همه چیز در مورد راه اندازی است.

Here's another example,

این یک مثال دیگر است،

"I'd love to stay and chat, but I really must hit the road, I've got a dance

"من دوست دارم بمانم و گپ بزنم، اما واقعاً باید به جاده بروم،

class in 20 minutes and I still have to stop for petrol on the way there."

20 دقیقه دیگر کلاس رقص دارم و هنوز باید برای بنزین در راه توقف کنم."

Next on the list we have another idiom.

بعد در لیست، اصطلاح دیگری داریم.

Lucky you, two idioms in one episode.

خوش شانس، دو اصطلاح در یک قسمت.

Okay, so this idiom is bite the bullet.

بسیار خوب، پس این اصطلاح عبارت است از گاز گرفتن گلوله.

Bite the bullet.

نیش گلوله.

What you'll notice is the T in bite kind of starts to drop off

چیزی که متوجه خواهید شد این است که وقتی همه را با هم می گویید، T in bite شروع به ریزش می کند

when you say it all together.

.

Bite the, bite the bullet, bite the bullet.

گاز بگیر، گلوله را گاز بگیر، گلوله را گاز بگیر.

To bite the bullet.

برای گاز گرفتن گلوله.

Let's break this down.

بیایید این را تجزیه کنیم.

We have bite, B I T E, like biting a sandwich.

ما گاز داریم، B I T E، مانند گاز گرفتن یک ساندویچ.

Chomp!

چمپ!

The, T H E, bullet, B U L L E T, like something you

گلوله، T H E، B U L L E T، مانند چیزی که

shoot out of a gun, a bullet.

از تفنگ شلیک کنید، یک گلوله.

Bite the bullet.

نیش گلوله. گاز

To bite the bullet is to do something that you don't want to do, but to just

گرفتن گلوله به معنای انجام کاری است که نمی‌خواهی انجامش دهی، بلکه فقط

do it because you've been hesitating and you just need to get it done.

انجامش می‌دهی چون مردد بوده‌ای و فقط باید آن را انجام دهی.

We've all been in that situation, haven't we?

همه ما در چنین شرایطی بوده ایم، نه؟

You've just got to do it.

شما فقط باید آن را انجام دهید.

You've got to bite the bullet.

باید گلوله را گاز بگیری

You know the bullet will explode and it will be horrible.

می دانید که گلوله منفجر می شود و وحشتناک خواهد بود.

It will be unpleasant, but you've got to do it.

ناخوشایند خواهد بود، اما شما باید آن را انجام دهید.

It needs doing.

نیاز به انجام دارد.

The thing that springs to mind as soon as I say 'bite the bullet'

چیزی که به محض اینکه می گویم "گلوله را گاز بگیر"

and doing something difficult is breaking up with somebody.

و انجام کار سختی به ذهنم می رسد، قطع رابطه با کسی است.

I'm sure many of you have been in a situation where you're in a

من مطمئن هستم که بسیاری از شما در موقعیتی قرار گرفته اید که در یک

relationship or even working with someone and it's not working out.

رابطه یا حتی با کسی کار می کنید و به نتیجه نمی رسد. به

It doesn't feel right and you've come to the decision that it's over.

نظر درست نیست و شما به این تصمیم رسیده اید که تمام شده است.

You want to end that relationship.

شما می خواهید آن رابطه را تمام کنید.

But you have to tell them, and you have to set those wheels in motion.

اما شما باید به آنها بگویید و باید آن چرخ ها را به حرکت در آورید.

And you don't want to tell them because you know it will be horrible.

و شما نمی خواهید به آنها بگویید زیرا می دانید که وحشتناک خواهد بود.

But eventually, it will all be fine.

اما در نهایت، همه چیز خوب خواهد شد.

You just need to do that horrible thing of telling them and dealing

شما فقط باید آن کار وحشتناک را انجام دهید که به آنها بگویید و

with what we call the fallout.

با چیزی که ما عواقب می نامیم مقابله کنید.

Dealing with the aftermath of the explosion that will occur

مقابله با عواقب انفجاری که

when you bite the bullet.

هنگام گاز گرفتن گلوله رخ می دهد.

And you have to be brave, and you have to breathe in, and just bite the bullet.

و باید شجاع باشی و باید نفس بکشی و فقط گلوله را گاز بگیری.

Here's another example,

این یک مثال دیگر است،

"I'm going to have to bite the bullet and get the windows replaced next month, it's

"من مجبور خواهم شد گلوله را گاز بگیرم و شیشه ها را در ماه آینده تعویض کنم، این

an expense I can do without, but we can't go through another winter like this."

هزینه ای است که می توانم بدون آن انجام دهم، اما نمی توانیم زمستان دیگری را به این شکل پشت سر بگذاریم."

Oh that's an example that's very close to home.

اوه این نمونه ای است که بسیار نزدیک به خانه است.

We have a number of windows and doors that need replacing in our house.

ما تعدادی پنجره و در داریم که نیاز به تعویض در خانه داریم.

And at some point we're going to have to bite the bullet because winter with poorly

و در برخی مواقع مجبور می شویم گلوله را گاز بگیریم زیرا زمستان با

fitted windows and doors is not fun.

پنجره ها و درهای نامناسب جالب نیست.

It can be extremely cold.

می تواند به شدت سرد باشد.

Okay.

باشه.

So that brings us to the end of the list.

بنابراین ما را به پایان لیست می رساند.

Let's recap.

بیایید خلاصه کنیم.

We started with the verb tamper, tamper, to mess around with something, to

ما با فعل دستکاری کردن، دستکاری کردن، به هم ریختن چیزی،

interfere with it in order to change it.

دخالت در آن برای تغییر آن شروع کردیم.

Then we had the adjective genuine, which means real, not fake, genuine.

سپس صفت genuine را داشتیم که به معنای واقعی است، نه جعلی، واقعی.

Then we had the noun, defect.

سپس اسم، نقص را داشتیم.

A defect, which is a fault or an issue with something, meaning

یک نقص، که یک نقص یا مشکل در چیزی است، به این معنی که

it's not working properly.

به درستی کار نمی کند.

Then we had the idiom, hit the road.

بعد ما این اصطلاح را داشتیم، به جاده بزن. به

Hit the road.

جاده بزن

To set off on a journey or to leave a place in order to go somewhere else.

برای رفتن به سفر یا ترک مکانی برای رفتن به جای دیگری.

And then we finished with the idiom bite the bullet.

و سپس با اصطلاح bite the bullet کار را تمام کردیم. گاز

To bite the bullet is to do something that's difficult that you've been putting

گرفتن گلوله انجام کاری دشوار است که آن را به

off, that you've been hesitating over.

تعویق انداخته اید، در مورد آن مردد بوده اید.

So, let's do this for pronunciation.

بنابراین، بیایید این کار را برای تلفظ انجام دهیم.

Please repeat after me.

لطفا بعد از من تکرار کنید.

Tamper.

دستکاری.

Tamper.

دستکاری.

Genuine.

اصل.

Genuine.

اصل.

Defect.

کاستی.

Defect.

کاستی. به

Hit the road.

جاده بزن به

Hit the road.

جاده بزن

Bite the bullet.

نیش گلوله.

Bite the bullet.

نیش گلوله.

Very good.

خیلی خوب.

Let's test your memory now.

حالا بیایید حافظه خود را آزمایش کنیم.

Hey, I've just bought this new belt and it's an Armani belt.

سلام من این کمربند جدید رو خریدم و کمربند آرمانی هستش.

It's a real Armani belt.

این یک کمربند آرمانی واقعی است.

It's not a fake one.

جعلی نیست

It's come from the Armani shop.

از فروشگاه آرمانی آمده است.

So, this is a real one.

بنابراین، این یک واقعی است.

What adjective can I use to describe my Armani belt instead of real?

برای توصیف کمربند آرمانی به جای واقعی از چه صفتی استفاده کنم؟

Genuine.

اصل.

It's a genuine Armani belt.

این یک کمربند آرمانی اصلی است.

But I notice that the fastening mechanism is a little bit broken.

اما متوجه شدم که مکانیسم بست کمی خراب است.

It doesn't seem right.

درست به نظر نمی رسد.

It's like someone has been interfering with the mechanism in order to weaken

مثل این است که یک نفر در مکانیزم دخالت کرده است تا

it so that my belt becomes worthless.

آن را ضعیف کند تا کمربند من بی ارزش شود.

What has someone done?

کسی چه کرده است؟

What verb could I use to describe this interference?

از چه فعل می توانم برای توصیف این تداخل استفاده کنم؟

They've tampered with it.

آنها آن را دستکاری کرده اند.

How terrible!

چه هولناک!

Someone has tampered with my genuine Armani belt.

کسی کمربند آرمانی واقعی من را دستکاری کرده است.

But when I take it back to the shop, they say,

اما وقتی آن را به مغازه برمی‌گردانم، می‌گویند:

"Look no one's tampered with your belt.

"ببین کسی کمربندت را دستکاری نکرده است.

You're being a bit paranoid.

تو کمی پارانوئید می‌شوی.

No one's tampered with your belt.

کسی کمربندت را دستکاری نکرده است.

It's just a fault.

It's just an issue with the manufacturing of the belt.

این فقط یک ایراد است. کمربند.

That's all."

همین.»

What other noun could we use instead of issue or fault?

چه اسم دیگری می توانیم به جای مسئله یا خطا استفاده کنیم؟

A defect.

یک نقص

"It's just a defect, madam.

"این فقط یک نقص است، خانم.

It's a defective belt.

این یک کمربند معیوب است.

No one has tampered with it.

هیچ کس آن را دستکاری نکرده است.

So, what we're going to do is we're going to send you off on your way.

بنابراین، کاری که ما می خواهیم انجام دهیم این است که شما را به راه خود بفرستیم.

So, we're going to ask you to set off on your journey home."

بنابراین، ما می خواهیم بپرسیم. شما به سفر خانه خود بروید."

What idiom could they use instead of telling me to set off on my journey home?

آنها به جای اینکه به من بگویند به سفر خانه ام بروم از چه اصطلاحی استفاده کنند؟

They could say, "hit the road."

آنها می توانند بگویند، "به جاده بزن."

It would sound maybe a bit rude, but they could say,

شاید کمی بی ادب به نظر برسد، اما آنها می توانند بگویند،

"Go, hit the road, go on, head off home," or I might say to them actually,

"برو، به جاده بزن، ادامه بده، به خانه برو" یا ممکن است در واقع به آنها بگویم:

"I am going to hit the road now, I expect to hear from you about what you're

"الان می روم به جاده، انتظار دارم بشنوم" از شما در مورد کاری که

going to do about my belt very soon."

قرار است به زودی در مورد کمربند من انجام دهید."

They say,

"Yes, madam, of course, this defective belt will be kept here.

آنها می گویند،

"بله، خانم، البته، این کمربند معیوب اینجا نگه داشته می شود.

We'll speak to head office and find out whether someone actually tampered with

ما با دفتر مرکزی صحبت می کنیم و متوجه می شویم که آیا واقعاً کسی آن را دستکاری کرده است

it, although we do think it's a defect, and we will find out what we're going

، اگرچه فکر می کنیم این یک نقص است، و خواهیم فهمید که چه چیزی ما

to do with your genuine Armani belt."

با کمربند آرمانی واقعی شما کار خواهیم کرد."

Okay, so, I hit the road, I head home, and then the next day, the

خوب، پس، به جاده زدم، به خانه می روم، و سپس روز بعد،

shop assistant finds out that it wasn't actually a genuine Armani

فروشنده متوجه می شود که در واقع یک کمربند آرمانی اصلی نبوده

belt, but they had a whole batch of belts in the store that were fake.

، اما آنها یک دسته کامل کمربند در فروشگاه داشتند که تقلبی بودند.

"Ahhh!"

"آههه!"

And she has to phone me up and tell me that my belt was a fake and that

و او باید با من تماس بگیرد و به من بگوید که کمربند من تقلبی است و در

actually they don't have any more genuine belts coming into the store.

واقع آنها دیگر کمربند اصلی ندارند که وارد فروشگاه شوند.

And so that the best they can offer me is a refund.

و به این ترتیب که بهترین چیزی که می توانند به من ارائه دهند بازپرداخت است.

But she feels very nervous about phoning me because she knows that I

اما او از اینکه با من تماس بگیرد بسیار عصبی است، زیرا می داند که من

will be cross, that I will be angry, and I'll probably shout at her.

متقابل خواهم بود، عصبانی خواهم شد و احتمالاً سر او فریاد خواهم زد.

So, she doesn't want to phone me and she waits and waits and waits, but

بنابراین، او نمی‌خواهد با من تماس بگیرد و منتظر می‌ماند و منتظر می‌ماند، اما می‌داند که

she knows at some point she's going to have to deal with the situation.

در مقطعی باید با این وضعیت کنار بیاید.

What does she need to do?

او باید چه کار کند؟ از

What idiom would we use?

چه اصطلاحی استفاده کنیم؟

She needs to bite the bullet.

او باید گلوله را گاز بگیرد.

Do that difficult thing and get it over with.

آن کار دشوار را انجام دهید و آن را به پایان برسانید.

Okay.

باشه.

How did you do?

چطور انجامش دادی؟

Hopefully they all stuck in your mind very well.

امیدوارم همه آنها به خوبی در ذهن شما گیر کرده باشند.

But if not, don't worry, because we'll revisit them once again as we

اما اگر نه، نگران نباشید، زیرا ما یک بار دیگر آنها را مرور خواهیم کرد و

bring them together in a little story.

آنها را در یک داستان کوچک گرد هم می آوریم.

Emily recently inherited a 1920s classic car from her beloved grandfather.

امیلی اخیراً یک ماشین کلاسیک دهه 1920 را از پدربزرگ محبوبش به ارث برده است.

The car has been in her family for generations and holds a

این خودرو نسل‌ها در خانواده او بوده و

special place in her heart.

جایگاه ویژه‌ای در قلب او دارد.

This is not just any other car for Emily.

این فقط هر ماشین دیگری برای امیلی نیست.

It's a piece of family history, a symbol of her grandfather's

این قطعه ای از تاریخچه خانوادگی است، نمادی از

hard work and dedication.

تلاش و فداکاری پدربزرگش.

But this classic beauty is not in the best condition.

اما این زیبایی کلاسیک در بهترین شرایط نیست.

It has been tampered with over the years and has a few

در طول این سال ها دستکاری شده است و دارای چند

defects that need to be fixed.

نقص است که باید برطرف شود.

Emily's boyfriend, Martin, works at the local garage and is renowned

دوست پسر امیلی، مارتین، در گاراژ محلی کار می‌کند و

for his ability to take the old, and make it like new again.

به خاطر توانایی‌اش در برداشتن وسایل قدیمی و تبدیل آن مانند جدید مشهور است.

This car is a gem, but it needs a lot of work, and the garage will

این ماشین یک جواهر است، اما نیاز به کار زیادی دارد و گاراژ

need to source a couple of genuine parts, as Emily wants it to be as

باید چند قطعه اصلی تهیه کند ، زیرا امیلی می‌خواهد تا حد

close to the original as possible.

امکان به اصل نزدیک باشد.

It's going to cost a pretty penny.

این یک پنی بسیار هزینه خواهد داشت.

Emily knows that restoring this car will be a daunting task, but she's

امیلی می داند که بازسازی این ماشین کار سختی خواهد بود، اما او

willing to do whatever it takes.

حاضر است هر کاری که لازم باشد انجام دهد.

She wants to drive it around the countryside, rooftop down,

او می‌خواهد آن را در اطراف حومه شهر، پشت بام به پایین برود و

soaking up the summer sun, just like her grandfather used to.

آفتاب تابستان را غرق کند، درست مثل پدربزرگش. امیلی با خود می گوید:

"I'm ready to bite the bullet and make it happen, whatever the cost,"

«من حاضرم گلوله را گاز بگیرم و آن را به هر قیمتی که باشد انجام دهم»

Emily says to herself.

.

Martin knows how much the car means to her, and so promises to

مارتین می داند که ماشین چقدر برای او مهم است، و بنابراین قول می دهد که

restore it to its former glory.

آن را به شکوه سابق خود بازگرداند.

After months of hard work and dedication, and thanks to her determination and love

پس از ماه‌ها تلاش و فداکاری، و به لطف عزم و عشق او

for her family's legacy, Emily's 1920s classic car is ready to hit the road

به میراث خانواده‌اش، ماشین کلاسیک دهه 1920 امیلی آماده است تا

once again, ready to create new memories and continue its journey through time.

بار دیگر وارد جاده شود و آماده ایجاد خاطرات جدید و ادامه سفر خود در زمان است.

What's your story?

داستان شما چیست؟

What legacy will you keep alive?

چه میراثی را زنده نگه خواهید داشت؟

Take a step and make it happen.

یک قدم بردارید و آن را محقق کنید.

And that, ladies and gentlemen, brings us to the end of this episode.

و این، خانم ها و آقایان، ما را به پایان این قسمت می رساند.

I do hope you found it useful.

امیدوارم مفید بوده باشه

And until tomorrow, take very good care of yourselves.

و تا فردا خیلی مواظب خودتون باشید.

And goodbye.

و خداحافظ