English Listening Practice: British English Podcast - Common Cold Vocabulary

You are listening to the English Like a Native Podcast,

شما در حال گوش دادن به English Like a Native Podcast هستید،

a podcast for intermediate and advanced English language learners.

پادکستی برای زبان آموزان متوسط ​​و پیشرفته زبان انگلیسی.

My name is Anna, and I'm not very well today, so I'm going to be teaching

اسم من آنا است و امروز حالم خیلی خوب نیست، بنابراین قصد دارم به

you how we talk about having a cold.

شما یاد بدهم که چگونه در مورد سرماخوردگی صحبت کنیم.

Hello, welcome back to the podcast.

سلام، به پادکست بازگردید.

This is the podcast that's designed for lovers and learners

این پادکستی است که برای دوستداران و یادگیرندگان

of the English language.

زبان انگلیسی طراحی شده است.

I'm your host, Anna and I am very, very groggy.

من میزبان شما هستم، آنا و من خیلی خیلی بدحالم.

Today we're learning all about cold vocabulary.

امروز ما همه چیز را در مورد واژگان سرد یاد می گیریم.

Hello everyone.

سلام به همه.

You might be wondering what's going on with my voice.

شاید از خود بپرسید که صدای من چه خبر است.

Maybe you haven't noticed a difference in my voice, which is great, but if

شاید تفاوتی در صدای من متوجه نشده باشید، که عالی است، اما اگر

you are wondering whether I'm wearing a peg on my nose, then the answer is no.

فکر می کنید که آیا من گیره روی بینی خود می زنم، پاسخ منفی است.

I'm not wearing a peg on my nose.

من گیره روی بینی ام نمی زنم.

I do in fact have a cold.

در واقع سرما خورده ام

I have a cold.

من سرما خورده ام.

I'm not feeling very well, so I thought that this would be a perfect

حال من خیلی خوب نیست، بنابراین فکر کردم که این

opportunity for me to talk to you about describing common symptoms

فرصتی عالی برای من است تا در مورد توصیف علائم رایج

associated with the common cold.

مرتبط با سرماخوردگی با شما صحبت کنم.

A cold is a virus or one of many viruses, and it's something that many of us

سرماخوردگی یک ویروس یا یکی از چندین ویروس است و چیزی است که بسیاری از ما

experience multiple times per year.

چندین بار در سال آن را تجربه می کنیم.

I can't remember the exact statistic, but I did see something that said the average

آمار دقیق را به خاطر نمی‌آورم، اما چیزی دیدم که می‌گفت یک

person will suffer with a cold, something like three or four times per year.

فرد معمولی از سرماخوردگی رنج می‌برد، چیزی در حدود سه یا چهار بار در سال.

So, it's something we all suffer with and we all have to discuss in one form

بنابراین، این چیزی است که همه ما از آن رنج می بریم و همه ما باید به شکلی در مورد آن صحبت کنیم

or another, whether you are telling your friends or your partner how you

، خواه به دوستان یا شریک زندگی خود بگویید چه

feel, whether you are explaining to a doctor how you're feeling or to

احساسی دارید، چه به یک دکتر توضیح دهید که چه احساسی دارید یا به

your boss because you need some time off work because you feel so bad.

رئیس خود. شما به مدتی مرخصی از کار نیاز دارید زیرا احساس بدی دارید.

Or if you are visiting the pharmacy and you're talking to the pharmacist

یا اگر در حال بازدید از داروخانه هستید و با داروساز صحبت می کنید

and you're in desperate need of some medicine to make you feel better, and

و به شدت به دارو نیاز دارید تا احساس بهتری داشته باشید و

you're trying to describe what your symptoms are so that you can get the

سعی می کنید علائم خود را توصیف کنید تا بتوانید

right medicine to treat your cold.

داروی مناسب را تهیه کنید. برای درمان سرماخوردگی شما

So, rather than spend ages doing another podcast with a very strange voice, I'm

بنابراین، به جای اینکه زمان زیادی را صرف انجام پادکست دیگری با صدای بسیار عجیب کنم،

doing the Common Cold Vocabulary Podcast.

پادکست Common Cold Vocabulary را انجام می دهم.

Okay?

باشه؟

So I have a cold, I'm suffering at the moment with quite a heavy cold.

بنابراین من سرما خورده ام، در حال حاضر از سرماخوردگی بسیار شدید رنج می برم.

Now we use heavy to describe a cold that's quite bad.

اکنون ما از سنگین برای توصیف سرماخوردگی استفاده می کنیم که بسیار بد است.

You could say I've got quite a bad cold or a heavy cold.

می توان گفت من یک سرماخوردگی شدید یا سرماخوردگی شدید دارم.

I don't know why we use heavy.

نمی دونم چرا از سنگین استفاده می کنیم.

I guess that's because how you feel when the cold is bad.

حدس می‌زنم به این دلیل است که وقتی سرما بد است چه احساسی دارید.

It makes you feel quite heavy in your head and in your body.

به شما احساس سنگینی در سر و بدنتان می دهد.

It's like weighing you down, "Oh, I've got a cold."

مثل این است که تو را سنگین کنم، "اوه، من سرما خوردم."

So, I have quite a heavy cold at the moment.

بنابراین، من در حال حاضر یک سرماخوردگی بسیار شدید دارم.

And I can also say when it's bad that I am full of a cold, I'm full

و همچنین می توانم بگویم وقتی بد است که من پر از سرماخوردگی هستم، من پر

of a cold, and this would suggest that the cold is affecting me from

از سرماخوردگی هستم، و این نشان می دهد که سرما از

my head all the way down to the tips of my toes, which is not the case.

سرم تا نوک انگشتان پا روی من تأثیر می گذارد. مورد نیست.

A cold tends to affect you from your head down to your lungs, and then after that...

سرماخوردگی از سر به پایین تا ریه‌ها روی شما تأثیر می‌گذارد، و بعد از آن...

or sometimes a cold, I guess, can affect your digestive system, which would go a

یا گاهی اوقات سرماخوردگی، حدس می‌زنم، می‌تواند بر سیستم گوارش شما تأثیر بگذارد، که کمی

little lower, but that tends to be it.

پایین‌تر می‌رود، اما همینطور است.

So, saying I'm full of a cold is unusual.

بنابراین، گفتن من از سرماخوردگی غیرعادی است.

It's a metaphorical way of saying that my cold is really bad.

این یک روش استعاری برای گفتن این است که سرماخوردگی من واقعاً بد است.

It's affecting me so much.

خیلی روی من تاثیر داره

I'm full of it.

من پر از آن هستم.

This got me thinking about the phrase to be full of something.

این باعث شد که به عبارت پر از چیزی فکر کنم.

So, here I'm going to digress slightly away from colds and illnesses because to

بنابراین، در اینجا قصد دارم کمی از سرماخوردگی و بیماری فاصله بگیرم، زیرا برای

say you are full of something, this is used in a handful of circumstances, you

گفتن اینکه شما از چیزی پر هستید، در موارد انگشت شماری استفاده می شود، می توانید

could say that you are full of beans.

بگویید که شما پر از لوبیا هستید.

To be full of beans.

پر از لوبیا بودن.

This is an idiom that means you are full of energy as if beans are bouncy

این اصطلاحی است که به این معنی است که شما سرشار از انرژی هستید، گویی لوبیاها تندرست

and energetic, which is unusual.

و پرانرژی هستند، که غیرعادی است.

Are beans bouncy and energetic?

آیا لوبیا تندرست و پرانرژی است؟

I don't think I've ever seen a bean bounce.

فکر نمی کنم تا به حال جهش لوبیا را ندیده باشم.

In fact, if you dropped a bean on the floor, I don't think it would bounce.

در واقع، اگر یک لوبیا را روی زمین بیندازید، فکر نمی‌کنم جهش کند.

Maybe that's something I need to test out, but to be full of

شاید این چیزی است که باید آن را امتحان کنم، اما پر از

beans is to be full of energy.

لوبیا بودن، پر انرژی بودن است.

I could say that when I woke up on Sunday morning after a full night's

می توانم بگویم وقتی صبح یکشنبه بعد از یک خواب کامل شبانه از خواب بیدار شدم

sleep, and I opened the curtains to see that the sun was shining, I felt full

و پرده ها را باز کردم تا ببینم آفتاب دارد می تابد، احساس کردم پر

of beans and ready to start my day.

از لوبیا هستم و آماده شروع روزم هستم.

Or I might say that Jacob is going to have a great day today because when I saw

یا ممکن است بگویم که یعقوب امروز روز خوبی خواهد داشت، زیرا

him in the morning, he was full of beans.

صبح که او را دیدم، پر از لوبیا بود.

So, I'm sure he's gonna have a great day and he's really excited about the birthday

بنابراین، من مطمئن هستم که او روز خوبی خواهد داشت و او واقعاً در مورد جشن تولدی

party that he's going to this afternoon.

که امروز بعدازظهر به آن می رود هیجان زده است.

He's full of beans.

او پر از لوبیا است.

You'd also use full of to describe your general energy levels in a different way.

همچنین می‌توانید از full of برای توصیف سطوح انرژی عمومی خود به روشی متفاوت استفاده کنید.

So, you could say full of beans, or literally full of energy.

بنابراین، می توانید بگویید پر از لوبیا، یا به معنای واقعی کلمه پر از انرژی.

"Oh, since, since cutting out sugar, I'm just full of energy.

"اوه، از زمانی که شکر را قطع کردم، فقط پر انرژی هستم.

Since improving my diet, I'm now full of energy.

از زمانی که رژیم غذایی خود را بهبود بخشید، اکنون پر انرژی هستم.

When I get lots of sleep, I wake up full of energy."

وقتی زیاد می خوابم، پر انرژی از خواب بیدار می شوم."

You could also say that you're full of enthusiasm for something.

همچنین می توانید بگویید که برای چیزی پر از اشتیاق هستید.

So, if you are very motivated and enthusiastic about something, then you

بنابراین، اگر در مورد چیزی بسیار با انگیزه و مشتاق هستید،

could say you are full of enthusiasm.

می توانید بگویید که سرشار از اشتیاق هستید.

Sometimes we use this sarcastically because in the UK we do have quite a

گاهی اوقات ما از این به طعنه استفاده می کنیم زیرا در بریتانیا یک شوخ طبعی کاملا طعنه آمیز داریم

sarcastic sense of humour which is where we say things that we don't really mean.

که در آنجا چیزهایی می گوییم که واقعاً منظورمان نیست.

And so if I say to you, "Hey, I've planned a really awesome weekend.

و بنابراین اگر به شما بگویم، "هی، من یک آخر هفته واقعا عالی برنامه ریزی کرده ام.

We're going to go swimming and then we're gonna go hiking, we're

ما می رویم شنا و سپس پیاده روی می کنیم،

gonna go for a picnic and we're gonna end it with horse riding.

برای پیک نیک می رویم و به پایان می رسیم. آن را با اسب سواری.

It's gonna be amazing."

شگفت انگیز خواهد بود."

And you say, "Uh, sounds really exciting."

و شما می گویید: "اوه، واقعاً هیجان انگیز به نظر می رسد."

Then I'd respond with, "Oh, you are full of enthusiasm".

سپس با "اوه، تو سرشار از شور و شوق هستی" پاسخ می‌دادم.

Which obviously you are not, but I say it in a sarcastic way.

که واضح است که شما نیستید، اما من آن را به طعنه می گویم.

Huh, you are full of enthusiasm.

خخخ تو پر از اشتیاق

Okay?

So full of beans, full of energy, full of enthusiasm.

باشه؟

خیلی پر از لوبیا، پر از انرژی، پر از اشتیاق.

You can also use this in a much more negative way and say that

شما همچنین می توانید از این به شیوه ای بسیار منفی تر استفاده کنید و بگویید که

someone is full of themselves.

یک نفر از خودش پر است.

So, to be full of yourself is to be like in love with yourself full of arrogance

پس پر بودن از خود یعنی عاشق بودن با خود پر از تکبر

and full of your own self importance.

و پر از اهمیت خود.

So, you think that you are important and special and that everything you have

بنابراین، شما فکر می کنید که مهم و خاص هستید و هر چیزی که

to say is valuable to everybody else.

برای گفتن دارید برای دیگران ارزشمند است.

We all know someone like that, don't we?

همه ما چنین کسی را می شناسیم، نه؟

Someone who is full of themselves.

کسی که از خودش پر است.

These people often aren't very well accepted in society, these people,

این افراد اغلب در جامعه چندان مورد پذیرش نیستند، این افراد،

I don't know, maybe they are.

نمی دانم، شاید هم پذیرفته شوند.

Anyway, to be full of yourself is just to think that you are wonderful.

به هر حال، پر بودن از خود فقط این است که فکر کنید فوق العاده هستید.

So, you wouldn't really say that about yourself, that you are full of yourself.

بنابراین، شما واقعاً این را در مورد خودتان نمی گویید، که از خودتان پر هستید.

So, I wouldn't say I'm full of myself.

بنابراین، من نمی گویم که از خودم پر هستم.

Look at me.

به من نگاه کن.

I'm full of myself because I'm just putting myself down.

من پر از خودم هستم چون فقط خودم را پایین می اندازم.

That doesn't really work.

این واقعا کار نمی کند.

But you would say it's about someone else who's being very arrogant.

اما شما می گویید این در مورد شخص دیگری است که بسیار متکبر است.

So, if someone stands up in front of a room of strangers and

بنابراین، اگر کسی جلوی یک اتاق غریبه بایستد و

they stand up and go, "Hey guys.

آنها بایستند و بروند، "هی بچه ها.

Um, so my name is Anna and I'm really beautiful.

اوم، پس اسم من آنا است و من واقعاً زیبا هستم.

And I'm really clever.

و من واقعاً باهوش هستم.

I got a first in my degree and I'm really popular.

من برای اولین بار وارد شدم. مدرک تحصیلی من و من واقعاً محبوب هستم.

Everyone likes me and if you want to follow me on social media, you

همه من را دوست دارند و اگر می خواهید من را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید، می توانید

can follow me because everyone else does, so you should too.

من را دنبال کنید زیرا دیگران این کار را انجام می دهند، بنابراین شما هم باید این کار را انجام دهید.

And I can teach you a thing or two about everything because I

و من می توانم یک یا دو چیز در مورد همه چیز به شما یاد بدهم زیرا من

know everything about everything."

همه چیز را در مورد همه چیز بدانم."

Then everyone might think, "Oh, she is full of herself.

سپس همه ممکن است فکر کنند، "اوه، او پر از خودش است.

I don't think I'll be following her on social media.

فکر نمی کنم او را در شبکه های اجتماعی دنبال کنم.

She loves herself."

او خودش را دوست دارد."

Okay, so to be full of yourself.

باشه پس پر از خودت باش

One that I didn't mention, and that's because it's not used as often,

یکی که من به آن اشاره نکردم، و دلیلش این است که زیاد استفاده نمی شود،

but you might see it in creative writing, is to be full of woe.

اما ممکن است آن را در نوشتن خلاقانه ببینید، پر از بدبختی است.

So, this is kind of along the lines of being full of emotion.

بنابراین، این به نوعی در امتداد خطوط پر از احساسات است.

So, being full of energy and enthusiasm.

پس سرشار از انرژی و اشتیاق.

You can be full of woe.

شما می توانید پر از بدبختی باشید.

Woe is an older word that means sadness.

وای یک کلمه قدیمی است که به معنای غم است.

So if you're full of woe, you're full of sadness.

پس اگر پر از بدبختی هستید، پر از غم هستید.

It's not something that I would say.

این چیزی نیست که من بگویم.

I wouldn't say to my partner, "Oh, Jacob was full of woe today."

من به شریکم نمی گویم: "اوه، یعقوب امروز پر از وای بود."

It's a bit too poetic, but you will see it within poetry and within

کمی بیش از حد شاعرانه است، اما شما آن را در شعر و

literature to be full of woe.

ادبیات خواهید دید که پر از بدبختی است.

In fact, every time I say full of woe, I get this little

در واقع، هر بار که می گویم پر از وای، این

niggle of a memory of a poem.

لقمه کوچک خاطره ای از یک شعر را می گیرم.

Poem, a poem that I used to hear over and over again, like maybe it's a A.A

شعر، شعری که بارها و بارها می شنیدم، مثل اینکه شاید شعر AA

Milne poem and I can't think what it is.

Milne باشد و نمی توانم فکر کنم که چیست.

Oh, it's the child one.

اوه، این کودک است.

So, Monday's child is full of grace.

پس فرزند دوشنبه پر از لطف است.

Tuesday's child is fair of face.

فرزند سه شنبه چهره عادلانه ای دارد.

Wednesday's child is full of woe,

بچه چهارشنبه پر از بدبختی است،

Thursday's child has far to go

بچه پنجشنبه راه زیادی دارد

And it carries on like that.

و همینطور ادامه می دهد.

I won't do the whole poem in case I get done for copyright, but yes.

در صورتی که برای کپی رایت کارم تمام شود، کل شعر را نخواهم خواند، اما بله.

There you go.

شما بروید.

There's an example of it being used in literature that's quite a common poem.

یک نمونه از آن در ادبیات استفاده می شود که یک شعر کاملاً رایج است.

I think it's called Sunday's Child.

فکر کنم اسمش بچه یکشنبه باشه.

Sunday's Child.

کودک یکشنبه.

Look it up.

It's a nice poem.

نگاهش کن

شعر زیبایی است

Right.

درست.

So, to be full of woe and to be full of...

پس پر از وای بودن و پر شدن از...

now this is a rude one and this is the last one.

حالا این بی ادب و این آخرش.

If there are small children around, don't worry because I'm not going to say

اگر بچه‌های کوچکی در اطراف هستند، نگران نباشید، زیرا من نمی‌خواهم

the word, it's S-H-I-T to be full of.

این کلمه را بگویم، پر بودن از این حرف‌ها مضحک است.

If you are full of S H I T, then you are talking nonsense or you are telling

اگر شما پر از SHIT هستید، پس دارید مزخرف می گویید یا دروغ می گویید

lies, or you are talking as if you know something when really you don't.

، یا طوری صحبت می کنید که انگار چیزی را می دانید در حالی که واقعاً نمی دانید.

So, you are spouting off a whole bunch of facts that aren't actually based in truth.

بنابراین، شما انبوهی از حقایق را مطرح می کنید که در واقع بر اساس حقیقت نیستند.

So, if I say to you, "Oh yes, I'm a mechanic.

بنابراین، اگر به شما بگویم، "اوه، بله، من یک مکانیک هستم.

I know how to fix your car.

من می دانم چگونه ماشین شما را تعمیر کنم.

You just take a dumbbell and you bang the dumbbell against the engine.

شما فقط یک دمبل را بردارید و دمبل را به موتور بکوبید.

Give it a few knocks.

چند ضربه به آن بزنید.

If you don't have a dumbbell, use a hammer.

اگر این کار را نمی کنید." دمبل ندارید، از چکش استفاده کنید.

Just bash it a few times.

فقط چند بار به آن ضربه بزنید.

Oh, and instead of petrol, maybe try using cooking oil in your petrol tank.

اوه، و به جای بنزین، شاید سعی کنید از روغن پخت و پز در مخزن بنزین خود استفاده کنید.

That'll do the world of good to your car.

این کار برای ماشین شما مفید خواهد بود.

Yeah.

Yeah. Do that."

بله

. که."

Then I am full of sh** I do not know what I'm talking about,

آن وقت من پر از ش** هستم، نمی دانم در مورد چه صحبت می کنم،

but I'm talking as if I do know.

اما طوری صحبت می کنم که انگار می دانم.

Okay.

باشه.

So, again, not a pleasant phrase, but a very common phrase.

بنابراین، باز هم یک عبارت خوشایند نیست، بلکه یک عبارت بسیار رایج است.

Sometimes people would use that phrase with that meaning,

گاهی اوقات مردم آن عبارت را با آن معنی به کار می برند،

but not say the rude word.

اما کلمه بی ادبانه را نمی گویند.

Sometimes they say he's full of it.

گاهی اوقات می گویند او پر از آن است.

"Oh, he's full of it.

"اوه، او پر از آن است.

Just ignore him.

فقط او را نادیده بگیرید.

He's full of it."

او پر از آن است."

Okay.

باشه.

Bringing it back to having a cold and being poorly.

بازگرداندن آن به سرماخوردگی و بد بودن.

So, let me have a look.

بنابراین، اجازه دهید من نگاهی بیاندازم.

I'm just gonna bring my notes up to where I can see them.

من فقط یادداشت هایم را به جایی می آورم که بتوانم آنها را ببینم.

Okay, so how do you feel when you have a cold?

خوب، پس وقتی سرما می خورید چه احساسی دارید؟

Well, for me, with this particular cold, I feel very congested.

خوب، برای من، با این سرماخوردگی خاص، من احساس شلوغی زیادی می کنم.

Congested.

شلوغ.

Congested is a word that you will hear related to health,

متراکم کلمه ای است که می شنوید در مورد سلامتی

but also related to traffic.

و همچنین مربوط به ترافیک.

This could be vehicle-based traffic or people traffic.

این می تواند ترافیک مبتنی بر وسیله نقلیه یا ترافیک مردم باشد.

So if there is a road or a walkway that's full and people can't really get to

بنابراین اگر جاده یا مسیری پر باشد و مردم واقعاً نتوانند به

where they need to go because everyone's in the way, then that is congestion.

جایی که باید بروند برسند زیرا همه در راه هستند، آنگاه شلوغی است.

Oh, hang on, I can't breathe, huh.

اوه، صبر کن، من نمی توانم نفس بکشم، خخ.

So, if it's a busy time for the roads, like between 4:00 PM and 6:00 PM when

بنابراین، اگر زمان شلوغی برای جاده‌ها باشد، مثلاً بین ساعت 4:00 تا 6:00 بعد از ظهر که

everyone's leaving work, that would be a time of congestion on the roads.

همه کار را ترک می‌کنند، این زمان شلوغی در جاده‌ها خواهد بود.

So, you wouldn't want to drive in Central London around five o'clock

بنابراین، شما نمی خواهید در حوالی ساعت پنج

in the afternoon because there's going to be a lot of congestion.

بعد از ظهر در مرکز لندن رانندگی کنید زیرا شلوغی زیادی وجود خواهد داشت.

You won't be able to move freely.

شما نمی توانید آزادانه حرکت کنید.

And if you are within a university building around the time when all

و اگر در زمانی که تمام

the class is empty or when everyone's going to class, then there's

کلاس خالی است یا همه به کلاس می روند، در ساختمان دانشگاه هستید،

going to be lots of congestion.

شلوغی زیادی وجود خواهد داشت.

Excuse me, I'm just going to wipe my nose.

ببخشید من فقط دماغمو پاک میکنم

Because my nose is running.

چون دماغم می ریزد.

We'll come back to that.

ما به آن باز خواهیم گشت.

Oh it's a bit tickly now as well.

اوه الان هم کمی گزگز است.

Right.

درست.

So, congestion, when we talk about congestion in our face, in our

بنابراین، احتقان، وقتی در مورد احتقان در صورت خود، در

nose, we have a congested nose.

بینی خود صحبت می کنیم، دچار گرفتگی بینی می شویم.

Then we're talking about our nose being blocked, our airway being blocked.

سپس در مورد مسدود شدن بینی و مسدود شدن راه هوایی صحبت می کنیم.

We can't breathe easily through our nose because the airway is blocked,

ما نمی توانیم به راحتی از طریق بینی نفس بکشیم، زیرا راه هوایی مسدود شده است،

either because of inflammation or because there's a lot of mucus.

یا به دلیل التهاب یا به دلیل وجود خلط زیاد.

Now we tend to just talk about the mucus in a more gross way.

اکنون ما تمایل داریم که فقط در مورد مخاط به روشی خشن تر صحبت کنیم.

We use the word snot more often.

ما بیشتر از کلمه snot استفاده می کنیم.

You could say, "I'm quite snotty."

می توانید بگویید: "من کاملاً پوزه هستم."

Oh, I'm quite snotty at the moment, although that feels to me like

اوه، من در حال حاضر کاملاً بداخلاق هستم، اگرچه به نظر من این

that's a word that we use more with children than anything else.

کلمه ای است که بیشتر از هر چیز دیگری در مورد کودکان استفاده می کنیم.

So we rarely say the word mucus.

بنابراین ما به ندرت کلمه مخاط را بیان می کنیم.

That's the technical term.

این اصطلاح فنی است.

We would use the word snotty, although you can say that someone is snotty

ما از کلمه پوزه استفاده می‌کنیم، اگرچه می‌توان گفت که یک نفر پوزخند است

to refer to an unpleasant manner.

تا به حالتی ناخوشایند اشاره شود.

So if you always see me in the morning and we always say, "Hey, how are you?"

پس اگر صبح‌ها همیشه مرا می‌بینی و همیشه می‌گوییم "هی، چطوری؟"

"I'm good, thanks.

"من خوبم، ممنون.

How are you?

حالت چطوره؟

You going to work?"

"Yeah."

میری سر کار؟"

"آره."

"Anything interesting happening today?"

"امروز اتفاق جالبی افتاده؟"

"No, not really."

"نه، نه واقعا."

"Oh, well it was lovely to see you."

"اوه، خوب بود که شما را دیدم."

"And you!"

"و شما!"

"Right.

Take care.

Bye."

"درسته.

مراقب باش.

خداحافظ."

But then one morning you arrive and I see you and I say, "What do you want?"

اما بعد یک روز صبح می‌رسی و من تو را می‌بینم و می‌گویم: «چی می‌خواهی؟»

"Oh, nothing.

"اوه، هیچی.

Are you okay?"

حالت خوبه؟"

"Yeah, I'm fine.

"آره، من خوبم.

Just leave me alone.

فقط مرا تنها بگذار.

"All right, just, I'll just sit down here."

"باشه، فقط، من

"Well, can you not sit next to me please?

همین جا می نشینم. "

I just need some space.

من فقط به مقداری فضا نیاز دارم

Can you just go away?"

می‌توانی بروی؟»

"Okay, fine."

«باشه، خوب.»

Then that manner is very inappropriate.

پس این رفتار خیلی نامناسب است.

It's unpleasant, you could say, "Anna was a bit snotty this morning.

ناخوشایند است، می‌توانی بگوییم، «آنا امروز صبح کمی خفن بود.

Anna was quite snotty with me this morning."

آنا امروز صبح با من کاملاً بداخلاق بود."

And that has nothing to do with mucus that has everything to

و این ربطی به مخاطی ندارد که همه چیز را

do with an unpleasant manner.

با حالتی ناخوشایند مرتبط می کند.

So, be careful how you use that word.

بنابراین مراقب نحوه استفاده از آن کلمه باشید .

So, to be snotty, what we would normally say is, I'm congested.

وقتی از مخاط بینی خود صحبت می کنم، کاملاً گرفتگی دارم.

When I'm talking about the mucus in our nose, I'm quite congested.

یا

Or you might say, I'm bunged up.

ممکن است بگویید، من دچار احتقان هستم.

I feel quite bunged up.

احساس

A bung.

می کنم کاملاً بریده شده

B-U-N-G.

ام

A bung is something that blocks a hole.

. که یک سوراخ را مسدود می کند.

So if you have, for example, a plug is a kind of bung, you bung a plug into

بنابراین اگر مثلاً یک دوشاخه یک نوع بند است، یک دوشاخه را به

the plug hole to stop the water going down the sink or out of the bathtub.

سوراخ دوشاخه می زنید تا جلوی پایین رفتن آب از سینک یا خارج شدن از وان حمام را بگیرید

So a bung, but we talk about being bunged up when we are congested in our

. در مورد برآمدگی زمانی که در

nose, when mucus is preventing our air to flow freely through our airways.

بینی‌مان گرفتگی داریم، زمانی که مخاط مانع از جریان آزاد هوای ما در مجاری تنفسی می‌شود.

And right now I'm quite bunged up.

و در حال حاضر من کاملاً درگیر هستم.

Particularly, in my sinuses.

به‌ویژه در سینوس‌هایم.

So, your sinuses are the kind of air-filled cavities.

بنابراین، سینوس‌های شما از نوع هوا هستند. حفره‌های پر شده.

I always think of them as little tubes, but they're cavities that run

من همیشه آنها را لوله‌های کوچکی می‌دانم، اما آنها حفره‌هایی هستند که در دو طرف بینی شما قرار دارند

on either side of your nose and go under your eyes, kind of in that area.

و زیر چشمان شما قرار می‌گیرند، به نوعی در آن ناحیه.

So, when you are bunged up, you might get pain in your sinuses.

در سینوس های شما

So, pain underneath the eyes, maybe more on one side than the

بنابراین، درد زیر چشم، شاید در یک طرف بیشتر از طرف

other, or equally on both sides.

دیگر، یا به طور مساوی در هر دو طرف.

And that's quite a specific pain.

و این یک درد کاملا خاص است.

Sometimes you get an infection in your sinuses, so you might need to go

گاهی اوقات شما دچار عفونت در سینوس‌های خود می‌شوید، بنابراین ممکن است لازم باشد

to the pharmacist or the doctor and say, "I've got a lot of pain in my

به داروساز یا دکتر بروید و بگویید: «درد زیادی در

sinuses, or I feel quite congested, and my sinuses feel blocked."

سینوس‌هایم دارم، یا احساس احتقان زیادی می‌کنم، و سینوس‌هایم مسدود شده‌اند».

And then they will give you a decongestant, something to remove the

و سپس به شما یک ضد احتقان می دهند، چیزی برای رفع

congestion, to take down inflammation and help to open up your airways again.

احتقان، کاهش التهاب و باز شدن مجدد راه های هوایی.

Or if you've got sinusitis, if you've got an infection in your sinuses,

یا اگر سینوزیت دارید، اگر در سینوس‌های خود عفونت دارید، به

you'll need some stronger medicine to help reduce that infection.

داروهای قوی‌تری برای کمک به کاهش آن عفونت نیاز دارید.

Okay, so if you do have congestion, your nose is blocked, then you

خوب، پس اگر احتقان دارید، بینی شما مسدود شده است، پس

might be sniffing quite a lot.

ممکن است بسیار زیاد بو کنید.

That's a sniff.

این یک بو کشیدن است.

Also, this is a sniff, so you might sniff a flower.

همچنین، این یک بو است، بنابراین شما ممکن است یک گل را بو کنید.

Or I might sniff myself.

یا شاید خودم بو بکشم

Oh, I smell quite bad.

اوه من بوی خیلی بدی دارم

I think I need to put on some deodorant.

فکر کنم باید دئودورانت بزنم

Oh, ugh, woo-fee!

اوه، اوه، وو فی!

I don't smell bad, at least I don't think I smell bad.

من بوی بدی نمی دهم، حداقل فکر نمی کنم بوی بدی داشته باشم.

I can't smell anything.

من نمی توانم چیزی را بو کنم.

I've lost my sense of smell because I'm so bunged up.

من حس بویایی ام را از دست داده ام چون خیلی درهم ریخته ام.

But we sniff things, to sniff is the same as to smell, but sniff describes

اما ما چیزها را استشمام می کنیم، استشمام کردن مانند بوییدن است، اما بوییدن

more the action, the short, sharp...

بیشتر عمل را توصیف می کند، کوتاه، تند...

We sniff when we cry as well, don't we?

ما وقتی گریه می کنیم هم بو می کشیم، اینطور نیست؟

When we're upset, you might just hear someone sniffling.

وقتی ناراحت می شویم، ممکن است فقط صدای کسی را بشنوید که بو می کشد.

Whimpering and sniffling.

زمزمه و خرخر کردن.

So we play with this word a lot to sniff, to have the sniffles, to be sniffly.

بنابراین ما با این کلمه زیاد بازی می کنیم تا ببویدن، بو دادن، بو کشیدن.

Sometimes you might hear snuffly, have the snuffles.

گاهی اوقات ممکن است صدای snuffle را بشنوید، snuffles را بخورید.

It's very unusual, but it just means that you are doing this quite a lot.

این بسیار غیرعادی است، اما فقط به این معنی است که شما این کار را بسیار زیاد انجام می دهید.

I'm a bit sniffly and I'm sneezing a lot as well.

من کمی بو می کشم و همچنین زیاد عطسه می کنم.

To sneeze.

برای عطسه کردن.

Now, if you should, if you sneeze, you should use a hanky or a tissue,

حالا اگر باید، اگر عطسه می‌کنید، باید از دستمال یا دستمال کاغذی استفاده کنید

and with that hanky or tissue you are going to wipe or blow your nose.

و با آن حنکی یا دستمال بینی خود را پاک کنید یا باد کنید.

If you wipe your nose a lot, if you blow your nose a lot, then you can often

اگر بینی خود را زیاد پاک کنید، اگر زیاد بینی خود را باد کنید، اغلب می توانید

aggravate the skin around the nose.

پوست اطراف بینی را تشدید کنید.

So sometimes you get a very red sore nose from all the sniffing and wiping

بنابراین گاهی اوقات شما از این همه بو کردن و پاک کردن و دمیدن دچار زخم بسیار قرمز می‌شوید

and blowing and it helps to put Vaseline on your skin, around your nose to

و کمک می‌کند وازلین را روی پوست‌تان بگذارید، اطراف بینی‌تان برای

protect these little holes in your nose by the way, are called nostrils.

محافظت از این سوراخ‌های کوچک در بینی‌تان که به آن سوراخ‌های بینی می‌گویند.

So you have two nostrils.

بنابراین شما دو سوراخ بینی دارید.

So yes, we blow our nose and funnily enough, my eldest son

بنابراین بله، ما دماغ خود را باد می کنیم و به اندازه کافی خنده دار، پسر بزرگ من

Jacob cannot blow his nose.

یعقوب نمی تواند بینی خود را باد کند.

He hasn't yet worked out the skill of blowing your nose.

او هنوز مهارت دمیدن بینی شما را به دست نیاورده است.

He doesn't know how to blow air down one nostril, while holding the other

او نمی داند چگونه هوا را در یک سوراخ بینی فرو کند، در حالی که دیگری را

one closed and closing his mouth so the air doesn't come through his mouth.

بسته نگه داشته و دهانش را می بندد تا هوا از دهانش نرود.

We, we are trying to teach him how to blow his nose, but he

ما سعی می کنیم به او یاد بدهیم چگونه دماغش را باد کند، اما او

really struggles with the idea.

واقعا با این ایده مبارزه می کند

It just hasn't clicked yet.

فقط هنوز کلیک نکرده است.

He just hasn't cottoned on with how it works.

او فقط با نحوه کارش نگفته است.

He'll get there.

او به آنجا خواهد رسید.

But yes, blowing your nose, especially if your nose is runny.

اما بله، باد کردن بینی، به خصوص اگر آبریزش بینی شما باشد.

If your nose is running, when the mucus dribbles down your face.

اگر بینی شما جاری است، زمانی که مخاط از صورت شما چکه می کند.

Ooh, yuck!

اوه، اوه!

You have to get a tissue quick and wipe it away, and then blow your

شما باید سریع دستمال بکشید و آن را پاک کنید و سپس

nose to remove all the excess mucus.

بینی خود را باد کنید تا تمام مخاط اضافی از بین برود.

There's nothing worse than having a runny nose, especially when you are

هیچ چیز بدتر از آبریزش بینی نیست، به خصوص زمانی که

at work and having to talk to people.

سر کار هستید و مجبور هستید با مردم صحبت کنید.

Now, the congestion might also give you what is a very common

در حال حاضر، احتقان همچنین ممکن است به شما چیزی بدهد که یک

symptom of a cold, a headache.

علامت بسیار رایج سرماخوردگی است، سردرد.

A headache.

Now we'll often talk about where we feel the headache.

سردرد.

اکنون اغلب در مورد جایی که سردرد را احساس می کنیم صحبت خواهیم کرد.

Sometimes you might say, I've got a headache above the eyes, across my

گاهی ممکن است بگویید، من بالای چشم‌ها، روی پیشانی‌ام سردرد دارم

forehead, or I've got pain in my temples.

، یا در شقیقه‌ام درد دارم.

Which are the soft bits at the side of your head, either side of on

که تکه های نرم کنار سر شما هستند، هر دو طرف بیرون

the outsides of your eyes, those soft little areas, your temples.

چشمان شما، آن نواحی کوچک نرم، شقیقه های شما.

The areas like between your eyes and your ears.

مناطقی مانند بین چشم و گوش شما.

I'm just thinking about those people listening might not understand what

من فقط به این فکر می‌کنم که افرادی که گوش می‌دهند ممکن است منظور من را نفهمند

I mean, but between the outside of your eye and your ear, there's this

، اما بین قسمت بیرونی چشم و گوش شما، این

soft little bit that's your temple.

تکه کوچک نرم وجود دارد که شقیقه شماست.

We often rub our temples if we're feeling stressed or if we have a

اگر استرس داریم یا سردرد داریم

headache, we tend to rub the temple.

، اغلب شقیقه‌های خود را مالش می‌دهیم.

You might have a headache all over, or sometimes I'll describe a headache as

ممکن است همه جا سردرد داشته باشید، یا گاهی اوقات سردرد را مانند

being like a band around my head because I feel this tightness all the way around.

نواری دور سرم توصیف می کنم، زیرا این سفتی را در تمام اطراف احساس می کنم.

If you have horrendous headaches, really bad headaches, then you

اگر سردردهای وحشتناکی دارید، سردردهای واقعا بد،

might describe that as a migraine.

ممکن است آن را به عنوان میگرن توصیف کنید.

The kind of headache that stops you from functioning, that puts you to

نوعی سردرد که مانع از عملکرد شما می شود، که شما را در

bed where you can't even lift your head because it's just so bad where

بستری قرار می دهد که حتی نمی توانید سر خود را بلند کنید، زیرا این سردرد بسیار بد است که

you can't see sometimes because it's so bad that makes you feel sick.

گاهی اوقات نمی توانید آن را ببینید زیرا آنقدر بد است که باعث می شود احساس بیماری کنید.

That's a migraine.

این یک میگرن است.

And I hope that's not something you suffer with very often because it's

و امیدوارم این چیزی نباشد که شما اغلب از آن رنج می برید زیرا

an awful thing to have migraines.

داشتن میگرن یک چیز وحشتناک است.

Okay, so we've talked about the head a lot.

خوب، پس ما در مورد سر زیاد صحبت کرده ایم.

Now we're gonna move down.

حالا ما به سمت پایین حرکت می کنیم.

So often our throat is affected when we have a cold.

بنابراین اغلب هنگام سرماخوردگی گلوی ما تحت تأثیر قرار می گیرد.

You may have a sore throat.

ممکن است گلو درد داشته باشید.

In fact, I start with a sore throat.

در واقع من با گلودرد شروع می کنم.

Often I know that I'm going to get a cold if I start with a pain in my throat.

اغلب می دانم که اگر با گلو درد شروع کنم، سرما می خورم.

You can also see when you look in the mirror that your

همچنین وقتی در آینه نگاه می کنید می توانید متوجه شوید که

throat might be quite red.

گلوی شما ممکن است کاملا قرمز باشد.

Or inflamed, it might feel a bit swollen and tender.

یا ملتهب، ممکن است کمی متورم و حساس باشد.

The pain feeling sometimes is described as a scratchy feeling.

احساس درد گاهی اوقات به عنوان یک احساس خراش توصیف می شود.

So, you could say, I've got a scratchy feeling in my throat.

بنابراین، می توان گفت، من یک احساس خراش در گلویم دارم.

When you feel like you've cut the back of your throat, like someone has

وقتی احساس می‌کنید پشت گلویتان را بریده‌اید، مثل اینکه کسی

scratched the back of your throat, then you have a scratchy feeling.

پشت گلویتان را خراشیده است، پس احساس خراشیدگی دارید.

Sometimes the pain's only there when you swallow, so you'd say,

گاهی اوقات درد فقط هنگام قورت دادن وجود دارد، بنابراین می گویید،

I have a pain when I swallow.

من هنگام قورت دادن درد دارم.

My throat hurts when I swallow.

موقع قورت دادن گلویم درد می کند.

Now a sore throat may be worse if you have swollen tonsils.

حالا اگر لوزه های متورم داشته باشید، ممکن است گلودرد بدتر شود.

I don't have tonsils anymore.

من دیگه لوزه ندارم

Many people have their tonsils removed if they suffer with

بسیاری از افراد اگر

swollen tonsils on a regular basis.

به طور منظم از تورم لوزه‌ها رنج می‌برند، لوزه‌های خود را خارج می‌کنند.

I had my tonsils out when I was four because I kept getting tonsillitis,

من در چهار سالگی لوزه‌هایم را بیرون آوردم، زیرا مدام به ورم لوزه مبتلا می‌شدم،

which is infection in the tonsils.

که عفونت در لوزه‌ها است.

However, I do feel like maybe some of the tissue from my tonsils was

با این حال، احساس می‌کنم ممکن است مقداری از بافت لوزه‌هایم

left in my throat, like some remains in my throat because when I do get

در گلویم باقی مانده باشد، مثل اینکه مقداری در گلویم باقی مانده باشد، زیرا وقتی

a sore throat, I get these little swellings always in the same place,

گلو درد می‌کنم، این تورم‌های کوچک همیشه در همان مکان هستند،

just little lumps, and it really hurts.

فقط توده‌های کوچک. و واقعا درد دارد

And so I think perhaps that's tonsil tissue, but I don't know.

و بنابراین من فکر می کنم شاید این بافت لوزه باشد، اما من نمی دانم.

I'm not a doctor.

من دکتر نیستم

So if you do have swollen tonsils, you may have tonsillitis,

بنابراین اگر لوزه های متورم دارید، ممکن است به التهاب لوزه مبتلا شده باشید

which can lead to laryngitis.

که می تواند منجر به التهاب حنجره شود.

It could lead to you losing your voice and getting laryngitis, which is an

این می تواند منجر به از دست دادن صدای خود و ابتلا به لارنژیت شود که یک

infection in the larynx, your voice box.

عفونت در حنجره، جعبه صدای شما است.

You might also lose your voice because you are coughing a lot.

همچنین ممکن است به دلیل سرفه زیاد صدای خود را از دست بدهید.

This is always my concern when I'm suffering with a cold,

زمانی که از سرماخوردگی رنج می برم، این نگرانی من است،

especially if it involves a cough.

به خصوص اگر سرفه داشته باشد.

Am I going to lose my voice?

آیا صدایم را از دست خواهم داد؟

Because when you cough, it makes your larynx or your vocal folds

زیرا زمانی که سرفه می کنید، حنجره یا تارهای صوتی شما

swell, which impacts your voice.

متورم می شود که بر صدای شما تأثیر می گذارد.

So, with a cough, you might have a pain in your chest or a heaviness

بنابراین، با سرفه، ممکن است درد در قفسه سینه یا سنگینی

on your chest, feeling like there's a weight on your chest.

قفسه سینه داشته باشید، احساس کنید وزنی روی سینه شما وجود دارد.

Your chest might be tight.

ممکن است سینه شما سفت باشد

So we talk about having a tight chest when you breathe, but it's hard to breathe.

بنابراین ما در مورد داشتن قفسه سینه در هنگام نفس کشیدن صحبت می کنیم، اما نفس کشیدن سخت است.

If you have a cough, we can describe it in multiple ways.

اگر سرفه دارید، می‌توانیم آن را به روش‌های مختلفی توصیف کنیم.

You might say, I've got a chesty cough.

ممکن است بگویید، من یک سرفه سینه ای دارم.

That's when your cough...

در آن زمان است که سرفه‌های شما...

how would you describe a chesty cough, when it rattles in your chest when you

چگونه می‌توانید سرفه‌های سینه‌ای را توصیف کنید، وقتی که هنگام

cough, rather than just being a throaty...

سرفه در سینه‌تان به صدا در می‌آید، به جای اینکه فقط یک گلو باشید...

that's a throaty cough.

این یک سرفه گلویی است.

Yeah.

آره

That's more of a chesty cough.

این بیشتر یک سرفه سینه است.

I don't know if you could hear that difference.

نمی‌دانم می‌توانی این تفاوت را بشنوی یا نه.

We talk about having a dry cough, and that's when there's no movement of mucus.

ما در مورد داشتن سرفه خشک صحبت می کنیم، و آن زمانی است که هیچ حرکت مخاطی وجود ندارد.

You're just coughing.

تو فقط سرفه می کنی

It's more throaty.

گلویش بیشتر است.

Whereas if there's a movement of mucus when you cough, we'd

در حالی که اگر هنگام سرفه یک حرکت مخاطی وجود داشته باشد،

call that a phlegmy cough.

آن را سرفه بلغمی می نامیم.

Or you might say, I'm coughing up phlegm.

یا ممکن است بگویید من دارم خلط سرفه می کنم.

If your cough produces mucus.

اگر سرفه شما مخاط تولید می کند.

Which is a bit gross.

که کمی زشت است.

Also, phlegm has got a really unusual spelling, if I'm correct, it's

همچنین، خلط املای واقعاً غیرمعمولی دارد، اگر درست بگویم،

spelled P-H-L-E-G-M, when really it should just be spelled F-L-E-M.

املای آن PHLEGM است، در حالی که واقعاً باید فقط FLEM نوشته شود.

That would be sensible, wouldn't it?

این معقول خواهد بود، اینطور نیست؟

But no, a lot of medical terms are quite difficult to write, so you might

اما نه، نوشتن بسیاری از اصطلاحات پزشکی بسیار دشوار است، بنابراین ممکن است

have a mucusy cough or a phlegmy cough, and some people will have a wheeze.

سرفه های مخاطی یا بلغمی داشته باشید و برخی افراد خس خس سینه داشته باشند.

Or a wheezy cough to wheeze is this kind of extended escape of air sound.

یا سرفه خس خس سینه به این نوع فرار طولانی از صدای هوا است.

It sounds like this...

اینجوری میاد...

So, if you're coughing...

پس اگه سرفه میکنی...

Yeah.

Oh gosh. That's made me lightheaded.

آره.

ای خدا. این باعث شد سرم سبک شود.

Oh gosh.

Woo.

ای خدا.

وو

If you have a wheezy cough, it might be because you've got asthma,

اگر سرفه‌های خس‌خیز دارید، ممکن است به این دلیل باشد که آسم دارید،

oh, I'm really lightheaded now.

اوه، من الان واقعاً دچار سبکی سر هستم.

It may be asthma-related or it might just be the type of infection that you've got

ممکن است این بیماری مربوط به آسم باشد یا فقط ممکن است نوعی عفونت باشد که

is causing you to have a wheezy cough.

باعث سرفه خس خس سینه شما می شود.

Now sometimes you feel the cough coming and it tickles you in your

حالا گاهی احساس می کنید سرفه می آید و گلویتان را قلقلک می دهد

throat or it tickles your chest.

یا سینه تان را قلقلک می دهد.

And if it's not an appropriate time for you to cough, you might

و اگر زمان مناسبی برای سرفه کردن شما نیست، ممکن است

try and suppress that cough.

سعی کنید آن سرفه را سرکوب کنید.

You might try and swallow the tickle.

ممکن است سعی کنید غلغلک را قورت دهید.

Oh, I've got a bit of a tickle in my throat.

اوه، من کمی در گلویم قلقلک داده ام.

Hang on.

صبر کن.

I just need to have a drink of water because I've got a tickle.

من فقط باید آب بنوشم چون قلقلک دارم.

But if you suppress that cough for too long.

اما اگر آن سرفه را برای مدت طولانی سرکوب کنید.

You suppress that tickle, then it could end up leading to a coughing fit where

شما آن غلغلک را سرکوب می‌کنید، سپس می‌تواند منجر به یک حمله سرفه شود، جایی که

you've suppressed it, suppressed it, suppressed it, and then it just explodes

آن را سرکوب کرده‌اید، سرکوب کرده‌اید، سرکوب کرده‌اید، و سپس منفجر می‌شود

and people often go red, I start sweating and you're just coughing uncontrollably.

و مردم اغلب قرمز می‌شوند، من شروع به عرق کردن می‌کنم و شما فقط سرفه‌های غیرقابل کنترلی دارید.

That is a coughing fit.

این یک بیماری سرفه است.

A fit in medical terms is usually a spasm or what's the word?

تناسب در اصطلاح پزشکی معمولاً اسپاسم است یا کلمه چیست؟

A seizure.

یک تشنج

A seizure, it came to me a seizure.

یک تشنج، یک تشنج برای من آمد.

So in medical terms, a fit would be a seizure.

بنابراین از نظر پزشکی، تناسب یک تشنج است.

So if you say I had a fit in medical terms, you'd often hear I had a seizure.

بنابراین اگر بگویید من از نظر پزشکی دچار تناسب شدم، اغلب می شنوید که تشنج داشتم.

You wouldn't say I had a coughing seizure, because it's not really a seizure,

شما نمی گویید که من دچار تشنج سرفه شدم، زیرا این در واقع یک تشنج نیست،

it's just uncontrollable coughing.

فقط سرفه غیرقابل کنترل است.

So we'd say a coughing fit.

بنابراین ما می گوییم عارضه سرفه.

The last symptom that you are likely to experience when you have a cold

آخرین علامتی که احتمالاً هنگام سرماخوردگی تجربه می کنید

is to be quite tired, but not in a way where you need to go to sleep.

این است که کاملاً خسته باشید، اما نه به گونه ای که نیاز به خوابیدن داشته باشید.

Just that you are lacking energy.

فقط به این دلیل که شما کمبود انرژی دارید.

A great word to describe this lack of energy is to be lethargic.

یک کلمه عالی برای توصیف این کمبود انرژی، بی حال بودن است.

To be lethargic.

بی حال بودن

I feel lethargic or I am quite lethargic.

احساس بی حالی می کنم یا کاملاً بی حال هستم.

Okay, so to be lethargic is to lack energy to do things.

خوب، پس بی حال بودن یعنی کمبود انرژی برای انجام کارها.

And yesterday I was really lethargic.

و دیروز واقعا بی حال بودم.

I really struggled to function and perform my basic tasks because

من واقعاً برای عملکرد و انجام وظایف اساسی خود به سختی تلاش می کردم زیرا

of how my cold was affecting me.

سرماخوردگی من روی من تأثیر می گذاشت.

And last night I had a lot of trouble sleeping.

و دیشب خیلی مشکل خواب داشتم.

I couldn't fall asleep because I was too warm.

چون خیلی گرم بودم نتونستم بخوابم.

I had this pressure in my head, I had a headache, the congestion in my face

این فشار در سرم بود، سردرد داشتم، گرفتگی صورتم

was making it hard to breathe and it was just very difficult for me to nod off.

نفس کشیدن را سخت می‌کرد و تکان دادن سرم برایم خیلی سخت بود.

Okay.

باشه.

All right.

So what I'm gonna do now is give you how many, five nice phrases,

خیلی خوب.

بنابراین کاری که من اکنون انجام می‌دهم این است که چند، پنج عبارت خوب،

nice common phrases that you might use to describe how you are feeling

عبارات رایج خوب را به شما بگویم که می‌توانید از آنها برای توصیف احساس خود

when you're feeling a bit rough.

در زمانی که کمی احساس خشن هستید استفاده کنید.

Apart from the first one, which just describes that kind, of

به غیر از مورد اول که فقط آن نوع را توصیف می کند، یک

kind of catch in your throat.

جور در گلوی شما گیر می کند.

So if you start speaking and you're a bit croaky and you need to cough, to

بنابراین اگر شروع به صحبت کنید و کمی غرغر می کنید و نیاز به سرفه دارید، برای

clear away that mucus or whatever it is that's affecting your voice, that's

از بین بردن مخاط یا هر چیز دیگری که روی صدای شما تأثیر می گذارد، به این می گویند که

called having a frog in your throat.

قورباغه در گلو دارید.

Okay.

So you're just talking and then suddenly something comes in your, sorry, I

باشه.

بنابراین شما فقط دارید صحبت می کنید و ناگهان چیزی در شما می آید، ببخشید،

have, I have a frog in my throat.

من یک قورباغه در گلویم دارم.

I don't know what happened there.

نمی دانم آنجا چه اتفاقی افتاد.

So whenever there's mucus or something that impacts your voice

بنابراین هر زمان که مخاط یا چیزی وجود داشته باشد که بر صدای شما تأثیر بگذارد

and can be coughed away, then you'd say, I have a frog in my throat.

و بتوان آن را سرفه کرد، آنگاه می گویید من یک قورباغه در گلویم دارم.

Okay, the next phrase is to be a little worse for wear.

بسیار خوب، عبارت بعدی این است که برای پوشیدن کمی بدتر باشید.

Oh, I'm a little worse for wear.

اوه، من برای پوشیدن کمی بدتر هستم.

You can describe an object as being worse for wear as well as yourself.

می‌توانید یک شی را به‌عنوان بدتر و همچنین خودتان توصیف کنید.

If you are worse for wear this is when something or someone is in

اگر شما برای پوشیدن بدتر هستید، این زمانی است که چیزی یا شخصی

a bad condition because of use.

به دلیل استفاده در وضعیت بدی قرار دارد.

So if I take an old phone case.

بنابراین اگر یک قاب گوشی قدیمی بردارم.

So if my phone case has been used, like my phone case is a little worse for wear,

بنابراین اگر از قاب گوشی من استفاده شده باشد، مثل اینکه قاب گوشی من کمی بدتر است،

you can see it's got a lot of marks on it.

می توانید ببینید که روی آن علائم زیادی دارد.

It's got this circular mark on it from where I had something

از جایی که مدتی چیزی به آن چسبیده بودم، این علامت دایره ای روی آن است

stuck to it for a while.

.

The edges are a bit bashed.

لبه ها کمی به هم خورده اند.

I mean, it's not that bad.

منظورم این است که آنقدرها هم بد نیست.

This bit at the end doesn't stick in properly for you.

این بیت در پایان به درستی برای شما نمی چسبد.

Can you see that this pops out?

آیا می توانید ببینید که این بیرون می آید؟

It doesn't stick in properly anymore.

دیگه درست نمیچسبه

That's a dust, like, protector.

این یک گرد و غبار است، مانند یک محافظ.

Oh, can't breathe.

اوه، نمی توانم نفس بکشم.

Hang on.

صبر کن.

Ugh.

Yeah, so my phone case is a little worse for wear.

اوه

بله، پس قاب گوشی من برای پوشیدن کمی بدتر است.

It's not horrendous, but it's a little worse for wear.

این وحشتناک نیست، اما برای پوشیدن کمی بدتر است.

I've used it a lot and therefore it's in a worse condition because of all the use.

من خیلی ازش استفاده کردم و به خاطر این همه استفاده، وضعیت بدتری داره.

Now, I describe myself as being a little worse for wear if I'd been working

حالا، اگر واقعاً سخت کار می‌کردم و بخاطر آن خسته بودم،

really hard and I was tired for it.

خودم را کمی بدتر از پوشیدن توصیف می‌کنم .

But more often it's if I've been out partying.

اما بیشتر اوقات این اتفاق می افتد که من برای مهمانی بیرون رفته باشم.

So if last night I stayed out until three o'clock in the morning, not even drinking.

بنابراین اگر دیشب تا ساعت سه صبح بیرون می ماندم، حتی مشروب هم نمی خوردم.

It's not even about being hungover.

این حتی در مورد خماری نیست.

This is just about, you know, I was out late, I didn't go to bed

این فقط در مورد است، می دانید، من تا دیر وقت بیرون بودم، زمانی که باید می رفتم به رختخواب

when I should have gone to bed.

نرفتم .

I was dancing.

من در حال رقصیدن بودم.

I was just like jumping around and being very silly with my body,

درست مثل این بودم که می پریدم و با بدنم خیلی احمق بودم

and this morning I feel rough.

و امروز صبح احساس خشن می کنم.

I feel tired.

احساس خستگی میکنم.

My body's sore.

بدنم درد میکنه

I'm really aching from all the movements and everything I was

من واقعا از این همه حرکات و هر کاری که

doing, and I've got a headache.

انجام می دادم درد می کنم و سردرد دارم.

So if you ask me how I'm feeling this morning, I'd say, "oh, I'm a

بنابراین اگر از من بپرسید که امروز صبح چه احساسی دارم، می گویم: "اوه،

little worse for wear to be honest."

صادقانه بگویم، من برای پوشیدن کمی بدتر هستم."

"Why?

"چرا؟

What were you doing last night?"

دیشب چیکار میکردی؟"

"Well, I was out very late, so I was being very silly.

"خب، من خیلی دیر بیرون بودم، بنابراین خیلی احمق بودم.

I was at a party and then I couldn't leave, so I'm a little

در یک مهمانی بودم و بعد نتوانستم آنجا را ترک کنم، بنابراین

worse for wear this morning."

امروز صبح کمی بدتر هستم."

Okay.

باشه.

The next phrase is very common.

عبارت بعدی بسیار رایج است.

This is a phrasal verb to be run down, to be run down.

این یک فعل عبارتی به اجرا کردن، به اجرا شدن است.

If you are run down, then you are just generally feeling unwell or

اگر از پا افتاده اید، به طور کلی احساس ناخوشی یا

extremely tired and not so great.

خستگی شدید و نه چندان عالی دارید

Like your energy levels might be down.

. مثل اینکه سطح انرژی شما ممکن است پایین آمده باشد.

Maybe you've got a few symptoms and ailments.

شاید چند علامت و بیماری داشته باشید.

It doesn't mean that you're ill.

این به این معنی نیست که شما بیمار هستید.

You're just not feeling your best.

شما فقط بهترین احساس خود را ندارید.

So for example, when I work too hard and I don't get much sleep and I'm

مثلاً وقتی خیلی سخت کار می‌کنم و زیاد نمی‌خوابم و

stressed, then I get quite run down.

استرس دارم، کاملاً خسته می‌شوم.

And when I'm run down, I get spots on my face.

و وقتی از پا در می آیم، لکه هایی روی صورتم ایجاد می شود.

My skin is bad.

پوستم بد شده

I tend to have headaches maybe because I'm not drinking enough water

من معمولاً سردرد دارم، شاید به این دلیل که به اندازه کافی آب نمی‌نوشم،

because I'm busy and I'm stressed.

زیرا سرم شلوغ است و استرس دارم.

I tend to get ulcers on my tongue.

من تمایل دارم روی زبانم زخم بگیرم.

And, you know, I sometimes get like patches of psoriasis, so dry skin patches

و، می‌دانید، من گاهی اوقات مانند تکه‌های پسوریازیس، لکه‌ها

and things, and these tend to pop up when I'm stressed or overworked or tired.

و چیزهای پوستی خشک می‌شوم، و این لکه‌ها زمانی که استرس یا کار زیاد یا خسته هستم ظاهر می‌شوند.

And so in that case, I'm not ill, but I am run down.

و بنابراین در آن صورت، من بیمار نیستم، اما از پا افتاده ام.

I'm not at my best, my energy levels aren't good.

من در بهترین حالتم نیستم، سطح انرژی ام خوب نیست.

A few little symptoms and ailments are creeping in, and it's because I'm

چند علامت و بیماری کوچک در حال رخ دادن است، و دلیل آن این است که من

not looking after myself very well.

به خوبی از خودم مراقبت نمی کنم.

So I'm a bit run down.

بنابراین من کمی خسته هستم.

If you go to the opposite end and you are really poorly and you really

اگر به طرف مقابل بروید و واقعاً ضعیف هستید و واقعاً

don't feel very well, then you could say that you are at death's door.

احساس خوبی ندارید، می توانید بگویید که در آستانه مرگ هستید.

That you're knocking at the door of death saying, I think I'm ready to come in now.

اینکه درِ مرگ را می‌کوبی و می‌گویی، فکر می‌کنم الان حاضرم وارد شوم.

I think I'm ready to die now.

فکر می کنم الان حاضرم بمیرم.

We often use this actually to say that someone isn't that bad, so you say

ما اغلب از این در واقع برای گفتن اینکه کسی آنقدرها هم بد نیست استفاده می کنیم، بنابراین شما می گویید

"she's not at death's door or anything.

"او در خانه مرگ یا هر چیز دیگری نیست.

She's ill, but she's not at death's door."

او مریض است، اما او در آستانه مرگ نیست."

Or you might use it to suggest that you feel bad, but it's not something

یا ممکن است از آن برای نشان دادن اینکه احساس بدی دارید استفاده کنید، اما این چیزی نیست

that you would use, like if someone is literally at death's door, if someone's

که از آن استفاده کنید، مثلاً اگر کسی به معنای واقعی کلمه در آستانه مرگ باشد، اگر کسی

literally about to die from an illness that they've got, then it wouldn't

به معنای واقعی کلمه در آستانه مرگ بر اثر یک بیماری است که به آن مبتلا شده است، پس اینطور نیست.

be appropriate to say, oh, maybe it would actually, maybe at a point later

مناسب است که بگوییم، اوه، شاید واقعاً، شاید در نقطه‌ای بعد

down the line when they've recovered.

که بهبود پیدا کردند.

So if I, let's say I'm involved in an accident and I lose a lot of blood, and

بنابراین اگر من، فرض کنید درگیر تصادف شده‌ام و خون زیادی از دست می‌دهم، و

I'm literally at the point where I might die because I've lost so much blood.

به معنای واقعی کلمه در نقطه‌ای هستم که ممکن است بمیرم زیرا خون زیادی از دست داده‌ام.

And then I get a blood transfusion and My condition improves and I survive.

و بعد تزریق خون می کنم و حالم بهتر می شود و زنده می مانم.

And now I'm okay and I'm telling the story.

و الان خوبم و دارم ماجرا رو میگم.

"Oh, well, I mean, when I had the accident, I was really at death's door."

"اوه، خوب، یعنی وقتی تصادف کردم، واقعاً در آستانه مرگ بودم."

"I was at death's door.

"من در آستانه مرگ بودم.

I nearly died from blood loss, but luckily I survived."

نزدیک بود به دلیل از دست دادن خون بمیرم، اما خوشبختانه زنده ماندم."

But if someone's like just about to die, it wouldn't be very appropriate to

اما اگر کسی به زودی می‌میرد، گفتن اینکه او در آستانه مرگ است چندان مناسب نیست

say that they're at death's door, maybe because it just feels a bit lighthearted.

، شاید به این دلیل که کمی احساس آرامش می‌کند.

But if I have a bad cold and I'm in bed, I could say, "oh, I'm at death's door."

اما اگر به شدت سرما خورده باشم و در رختخواب باشم، می توانم بگویم: "آه، من در مرگ هستم."

So, it's one of those funny phrases.

بنابراین، این یکی از آن عبارات خنده دار است.

A funny old phrase used in different ways.

یک عبارت قدیمی خنده دار که به روش های مختلف استفاده می شود.

All right, last one is to be in a bad way.

بسیار خوب، آخرین مورد این است که در وضعیت بدی قرار داشته باشید.

To be in a bad way.

در مسیر بد قرار گرفتن.

You can use this to describe your emotional health as

می توانید از این برای توصیف سلامت عاطفی و همچنین

well as your physical health.

سلامت جسمانی خود استفاده کنید.

So if you've had some bad news and you're not coping with that

بنابراین اگر اخبار بدی داشته اید و به خوبی با آن خبر بد کنار نمی آیید

bad news very well, because we all cope in different ways, don't we?

، زیرا همه ما به روش های مختلفی با آن کنار می آییم، اینطور نیست؟

Sometimes we deal with bad news better than other times.

گاهی اوقات بهتر از زمان های دیگر با خبرهای بد برخورد می کنیم.

So if you're not dealing with it very well, if I ask you, are you okay?

پس اگر خیلی خوب با آن برخورد نمی کنید، اگر از شما بپرسم، حالت خوب است؟

You say "no, I'm in a bad way, to be honest.

شما می گویید "نه، من در شرایط بدی هستم، صادقانه بگویم.

I'm really struggling.

من واقعاً در حال مبارزه هستم.

I'm in a bad way."

من در وضعیت بدی هستم."

Or if I come off my bike, I'm cycling to work and I fall off my bike and

یا اگر از دوچرخه‌ام پایین بیایم، دارم با دوچرخه به سر کار می‌روم و از دوچرخه‌ام می‌افتم و

I've really bashed myself quite badly.

واقعاً به شدت به خودم ایراد می‌گیرم.

I've broken my ankle, I've damaged some nerves in my elbow, and I've

من مچ پام شکسته، به اعصاب آرنجم آسیب رسانده ام و

got some cuts that required stitches.

بریدگی هایی دارم که نیاز به بخیه زدن دارد.

Then I could say, "Yeah, I came off my bike and I'm in a bad way.

بعد می‌توانستم بگویم: "آره، من از دوچرخه ام پایین آمدم و وضعیتم بد است.

I didn't come out of it very well at all.

اصلاً خوب از آن خارج نشدم.

I'm in quite a bad way.

وضعیتم خیلی بد است.

A lot of injuries.

صدمات زیادی

I'm struggling."

دارم . من تقلا می کنم."

Ah, okay.

آهان باشه.

Well, I'm glad to report that I'm not in a bad way right now.

خوب، خوشحالم که می گویم در حال حاضر در وضعیت بدی نیستم.

I'm on the up, I'm improving.

من در حال صعود هستم، در حال بهبود هستم.

Hopefully this congestion will clear soon and I can start recording

امیدوارم این شلوغی به زودی برطرف شود و بتوانم شروع به ضبط

podcast episodes where I sound normal.

قسمت های پادکست کنم که در آن حالت عادی به نظر می رسد.

So just to recap very quickly those phrases.

بنابراین فقط برای خلاصه کردن خیلی سریع آن عبارات.

We had a frog in the throat, to have a frog in your throat, to be a little worse

قورباغه ای در گلو داشتیم، قورباغه ای در گلویت داشته باشی، از فرسودگی کمی بدتر

for wear, to be generally run down, to be at death's door or to be in a bad way.

، به طور کلی از پا در آمدن، به درگاه مرگ یا بدبختی. من امیدوارم که حال شما خوب باشد و

I do hope that you are feeling okay and that you're not listening to this

در حالی که بینی خود را باد می کنید و سر خود را روی یک کاسه بخار

while blowing your nose and sticking your head over a, a steamy bowl of

آب داغ گذاشته اید و برای خود متاسف هستید

hot water, feeling sorry for yourself.

به این حرف گوش ندهید .

And if you are, then I hope you feel better very soon.

و اگر هستی، پس امیدوارم خیلی زود خوب شوی.

Okay.

باشه.

If you found this useful, then it would be wonderful if you

اگر این را مفید یافتید، اگر بتوانید

could give it a rating or review.

به آن امتیاز دهید یا نظر بدهید، فوق العاده خواهد بود.

Remember to subscribe so that I can tickle your eardrums again in the

یادت باشه مشترک شوی تا در آینده

future with a better voice, hopefully.

با صدای بهتری دوباره پرده گوشت را قلقلک بدهم.

Until then, do take care and goodbye.

تا اون موقع مواظب خودت باش و خداحافظ